لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 37 صفحه
قسمتی از متن .doc :
علم منطق
علم منطق :
یکى از علومى که از جهان خارج وارد فرهنگ اسلامى شد و پذیرش عمومى یافت , و حتى به عنوان مقدمه اى بر علوم دینى جزء علوم دینى قرار گرفت , علم منطق است .
علم منطق از متون یونانى ترجمه شد , واضح و مدون این علم ارسطاطالیس یونانى است.این علم در میان مسلمین نفوذ و گسترش فوق العاده یافت , اضافاتى بر آن شد و به سر حد کمال رسید . بزرگترین منطقهاى ارسطویى که در میان مسلمین تدوین شد منطق الشفاى بو على سینا است , منطق الشفا چندین برابر منطق خود ارسطو است.
تعریف منطق :
منطق < قانون صحیح فکر کردن > است . یعنى قواعد و قوانین منطقى به منزله یک مقیاس و معیار و آلت سنجش است که هر گاه بخواهیم درباره برخى از موضوعات علمى یا فلسفى تفکر و استدلال کنیم باید استدلال خود را این مقیاسعا و معیارها بسنجیم و ارزیابى کنیم که بطور غلط نتیجه گیرى نکنیم , منطق براى یک عالم و فیلسوف که از آن استفاده مى کند نظیر شاقول یا طراز است که بنا از وجود آنها براى ساختمان استفاده مى کند و مىسنجد که آیا دیئارى که بالا برده است عمودى است یا نه ؟ و یا آیا سطحی که چیده است افقى است یا نه؟
فائده منطق :
از تهریفى که برای منطق ذکر کردیم فایده منطق نیز روشن مى شود معلوم شئ فایده منطق جلوگیرى ذهن است از خطاى در تفکر ؛ تفکر عبارت است از مربوط کردن چند معلوم به یکدیگر براى بدست آوردن معلوم جدید و تبدیل کردن یک مجهول به معلوم . در حقیقت تفکر عبارت است از سیر و حرکت ذهن از یک مطلوب مجهول به سوى یک سلسله مقدمات معلوم و سپس حرکت از آن مقدمات معلوم به سوى آن مطلوب براى تبدیل آن به معلوم.
ذهن آنکاه که فکر مىکند و می خواهد از ترکیب و مزدوج کردن معلومات خویش مجهولى را تبدیل به معلوم کند , باید به آن معلومات شکل نظم و صورت خاص بدهد . یعنى معلومات قبلى ذهن تنها در صئرتى مولد و منتج مىشوند که شکل و صورت خاصى به آنها داده شود منطق قواعد و قوانین این نظم و شکل را بیان مى کند .
خطاى ذهن :
ذهن آنگاه که تفکر مى کند و امورى را براى امرى دیگر قرار میدهد ممکن است صحیح عمل کند و ممکن است دچار خطا گردد. منشاء خطا یکى از دو امر ذیل ممکن است باشد :
آن مقدماتى که آنها را پایه قرار داده و معلوم فرض کرده خطا و اشتباه باشد . یعنى مقدماتى که مصالح استدلال ما را تشکیل مىدهد فاسد باشد.
نظم و شکل و صورتى که به مقدمات داده شده غلط باشد یعنى هر چند مصالح استدلال ما صحیح و درست است ولى شکل استدلال ما غلط است.
خطا سنجى منطق ارسطویى منحصراً مربوط به شکل و صورت استدلال , اما سنجش خطاى ماده استدلال از عهده منطق ارسطویى خارج است , لهذا منطق ارسطویى را منطق صورت مى نامند .
موضوع منطق :
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن .doc :
فلسفه های معاصر تربیت اخلاقی
در این مقاله، پیشینه و اصول مفروضه چهار رویکرد معاصر تربیت اخلاقی مورد بررسی قرار می گیرد. این رویکردها به ترتیب عبارتند از: رویکرد تبیین ارزش ها، شناختی –رشدی تحلیلی و سنتی. هر یک از این رویکردها در پنج مرحله به بحث گذاشته می شوند: ۱. قلمرو و محدوده تربیت اخلاقی؛
۲. روش های عملی تربیت اخلاقی؛ ۳. زمینهٔ فلسفی رویکرد؛ ۴. زمینه ی روان شناسی رویکرد؛ ۵. نقاط قوت و ضعف رویکرد.
اشاره
در این مقاله، پیشینه و اصول مفروضه چهار رویکرد معاصر تربیت اخلاقی مورد بررسی قرار می گیرد. این رویکردها به ترتیب عبارتند از: رویکرد تبیین ارزش ها، شناختی –رشدی تحلیلی و سنتی. هر یک از این رویکردها در پنج مرحله به بحث گذاشته می شوند: ۱. قلمرو و محدوده تربیت اخلاقی؛ ۲. روش های عملی تربیت اخلاقی؛ ۳. زمینهٔ فلسفی رویکرد؛ ۴. زمینه ی روان شناسی رویکرد؛ ۵. نقاط قوت و ضعف رویکرد.
مقدمه
تربیت اخلاقی فعالیتی است که باید از دو نوع مطالعه نظری به دست آید و حاصل آن در عمل به کار گرفته شود. از یک سوء مفهوم اخلاق، قلمرو فلسفه از لحاظ سنتی، هدف تربیت اخلاقی به شدت بر شناخت و آگاهی از فرد و اخلاق مبتنی خواهد بود. از سوی دیگر، مباحث مربوط به طبیعت و تحول انسان در روان شناسی مشخص می کند که چگونه انسان می تواند فاعل اخلاقی شود و مطابق با معیارهای معین فلسفه اخلاق بیندیشد و عمل کند. بالاخره تربیت کاری است که این داده های نظری را به حیطه عمل می کشاند و برنامه، روش و شیوه ها را تعیین کرده، ارتباط آن را با عوامل رشد اخلاقی مطلوب مورد بررسی قرار می دهد.
برای آگاهی از وضعیت کنونی تربیت اخلاقی، باید پیشینه و اصول مفروضه چهار دیدگاه بانفوذ معاصر را بررسی کنیم. روش کار ما در این مقاله بر مطالعه فلسفه های اساسی این چهار رویکرد متمرکز خواهد بود در مقالات بعدی کتاب حاضر، از منظر روان شناسی و تربیتی، با تفصیل بیشتری به رویکردهای مورد نظر پرداخته خواهد شد در اینجا هر یک از آنها در پنج مرحله به بحث گذاشته می شود: ابتدا به این نکته پی خواهیم برد که مطابق با رویکرد شخصی چه نوع از فعالیت انسانی در قلمرو ارزش گذاری اخلاقی و در نتیجه در قلمرو تربیت اخلاقی قرار می گیرد در صورتی که تربیت اخلاقی با روش های عملی (مرحله دوم) توأم گردد، چه بسا بتوان زمینه ی فلسفی (مرحله سوم) و روان شناسی (مرحله چهارم) هر رویکردی را استخراج کرد، هر چند طرفداران آن رویکرد چنین چیزی را به صراحت بیان نکرده باشند (مرحله پنجم) سپس شایستگی همه جانبه هر رویکرد را از حیث تأثیر و اعتبار آن در رشد فاعل اخلاقی ارزیابی خواهیم کرد، از این لحاظ، قوت و ضعف های دیدگاه های مختلف و مشکلاتی که باید برای ترسیم نظریه جامع و بایسته برطرف گردد، آشکار می شود. با وجود این، برای ارزیابی از شایستگی یک رویکرد نیاز به معیار شایستگی است. حتی برای بررسی نظریه های تربیت اخلاقی باید بر نوع موضوعاتی که راجع به آن سخن می گوییم تفاهمی ضمنی داشته باشیم. این زمینه عمومی که ریشه در تجربه عادی اخلاقی هر فردی دارد، در تمامی مواردی که به دنبال می آید، مفروض خواهد بود ما شاهدیم که خود قضاوت های اخلاقی را بنا کرده و براساس آن عمل می کنیم: این داده ها از وضعیت موجود ما به دست می آید ما می خواهیم بدانیم که چگونه می توانیم چنین کارهایی را بهتر انجام دهیم و به دیگران به ویژه به جوانان کمک کنیم تا آنان نیز به همین صورت عمل کنند. در نتیجه، مناسب است که به طور خلاصه و در آغاز مراد خود را از «اخلاق»(۲) روشن سازیم.
اخلاق به رفتار انسانی و ارزیابی از آن ارتباط دارد: چگونه می توان رفتار یا زندگی خوبی داشت؟ از جهاتی، همهٔ رفتار انسانی از خوردن ساندویچ گرفته تا مردن به هر دلیلی در قلمرو اخلاق قرار می گیرد از لحاظ دیگر، تنها رفتارهای خاصی «رفتارهای اخلاقی» می باشند و بقیه نااخلاقی (نه ضد اخلاقی) اند. با این که دانشمندان علم اخلاق راجع به عوامل اخلاقی و غیراخلاقی رفتارها اختلاف نظر دارند، اما چنین اختلافی راه به جایی نمی برد و به نظرمی رسد که اصل رفتار است. «داوری اخلاقی»، «نظریه اخلاقی»، «رشد اخلاقی»، و به ویژه «تربیت اخلاقی» با داشتن تصوری از رفتار خوب یا بد، تبیین می شود. همچنین، علی رغم این که رفتار انسانی از یک فرد به تنهایی و نه به طور جمعی صادر می شود، اما بدیهی است چنین عملی، عمل ساده ای نیست. رفتار انسانی بر مجموعهٔ پیچیده ای از فرایند ها و توانایی ها، از رشته های عصبی گرفته تا داوری صوری عملیاتی(۳)، مبتنی می باشد. بدین ترتیب، «تربیت اخلاقی» چه بسا می تواند به روش هایی اشاره داشته باشد که براساس آن، انسانی هر نوع توانایی که برای انجام رفتارخوب و فاعل
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن .doc :
فلسفه سجده در نماز
استاد گرامی:
حجه الاسلام شجاع بهار
دانشجو:
محبوبه کرمانی مقدم
بهار 87
شیطان که رانده گشت، به جز یک خطا نکرد
خودرا برای سجده آدم،رضا نکرد
شیطان هزار بار بهتر ز بی نماز
اوسجده بر آدم این بر خدا نکرد
تاریخ سجده
پس ازآ نکه خداوندآدم راآفریدبه فرشتگان دستورداد تا برای او سجده کنند. همه سجده کردند جزابلیس وخداونداورا بخاطرهمین نافرمانی ازدرگاه خود راند.این ماجرا را قرآن بارها تکرارمی کند و می دانیم که تکرارهای قرآن بی دلیل نیست.ای انسانی که همه ی فرشتگان بخاطرتوبه سجده ا فتادند چرا تو در برابرخدا وند خا لق سجده نمی کنی؟ ای انسان ابلیس بخاطر ترک سجده ی تو رانده شد. آنوقت تو که سجده بر خداوند را ترک می کنی چه انتظاری داری؟ابلیس که برتو سجده نکرد می گفت من ازانسان برترم. آیا تو می توانی بگویی من از خداوند برترم؟ تو که زمانی هیچ بودی ووقتی هم به دنیا آمدی سراسر وجودت را ضعف و عجز فراگرفته بود ودرنهایت هم عاجزانه ازدنیا می روی چگونه دربرابرآفریدگارهستی تکبرمی کنی؟به هرحال اولین فرمان خداوند پس از خلقت بشر فرمان سجده بود.
سجده هماهنگی با فرشتگان الهی است. علی(ع) می فرماید: هیچ طبقه ای از طبقات آسمان نیست مگرآنکه گروهی از فرشتگان درحال سجده اند. سجده عالی ترین درجه ی عبودیت وبندگی است زیرا انسان بالاترین نقطه ی بدن خود یعنی پیشانی را برخاک می ساید واظهار ذلت و عجز به درگاه عزیزقادرمی برد. سجده عالی ترین مقام برای والاترین مردان و زنان عالم است. لذا خداوند پیامبرش را مامور به سجده می کند نه فقط درروز که به هنگام شب "ومن اللیل فاسجدله وسبه لیلا طویلا" وخطاب به حضرت مریم آ ن زن پاک وعابدمی فرماید:"یا مریم اقنتی لربک واسجدی"
سجده که به دنبال رکوع می آیدمرحله ای کامل تر وبالاترازآنست ونمازگذاررابه اوج خضوع می رساند سجده مایه ی مباهات خداوند برفرشتگان است ولذا عنایت الهی رابدنبا ل دارد تا آنجا که در هرسجده یکی ازگناها ن انسان محو وپاداشی برای او ثبت می شود.
حضرت علی(ع) می فرماید: اگر انسان بداند به هنگام سجده چه رحمتی ا ورا فرا گرفته است هرگز سرازسجده بر نمی دارد. پیامبر(ص) می فرماید: من درقیامت امت خودرا از آثار سجده که برپیشانی دارند می شناسم وآن گوشه اززمین که برآن سجده شده است در قیامت گواه عبادت انسان میگردد ودردنیا نیز
ازآن نقطه نوری به آسمانها می رود. درحدیث می خوانیم: دلیل سجده سهوبرای هرکم وزیادی سهوویا کلام وقیام وقعودنابجا آن است که ابلیس تورا گرفتارحواس پرتی کرد ودرنمازتوخللی ایجاد نمود پس توبعد ازنمازدوسجده بجای آور تا بینی اوبه خاک مالیده شود وبداند هر لغزشی ایجادکندتو دوباره دربرابر خداوند به سجده می افتی .
ذکرسجود
" سبحان ربی الاعلی وبحمده "
منزه ومقدس می خوانم وپاک وپاکیزه دانم پروردگاربرتروفراترخودراازهرچه جنا ب متعال اورا نسزد وعزت وجلال را نشاید. وبحمده: درحالتی که مشغول ستایش ونیایش ا ویم که توفیق بخشیده است مراکه تنزیهوتقدیس اورا به جای آورم. تا مدال حاصل نشده مکررتسبیح رابگوید مگرامام جماعت که سرسه نوبت ا قتصار(اکتفا) می کند.
درحدیث نبوی وارد شده ا ست: نزدیکترین وقت وحالی که بنده به خدا ست حا لت وفرصت سجوداست که حق تعالی درباره ی آ ن فرمود: " وسجد واقترب " یعنی به سجده درآی ونزدیک شو. وازامثا ل این اخبار وغیرآن مستفاد می شود که بهترین افعا ل نمازسجود است بنابراین طول کشیدن وفروماندن درآن به اخلاص آگاهی بس نیکوست. بزرگی گوید: رکوع دعوی بندگی است وسجدتین دوگواه است برآ ن.
دیگری گوید: به قدرنسبتی توهستی حق تورا جلوه گر گردد. نمی بینی که دررکوع سبحان ربی العظیم گویی ودرسجود سبحان ربی الاعلی اگرتونباشی اوباشد.
سپس ازدیدن ادا شدن حق بندگی ترقی کنی وبه شرف مقام قرب می رسی. پس پروردگارت راازداشتن ا نبازبزرگ دا ن. گویا وقتی به قرب رسیدی انوارجمال احدیت برتوجلوه کرد و هستی همه ی آفریدگان درپیش ا وفرو باشید وتو پروردگارت راازا ین که برای کمال انبازی باشد بزرگ داشته وبرای عظمتش به سجده ا فتادی درحالی که ازهمه چیزروی گردانده وا ورا ازهمه نقا یص ضدکمال حتی شریک دروجود راستین تنزیه می کنی.
گویا در همه هستی جزخدانمی بینی و هستی همه ممکنات همچون سراب کویراست که تشنه آ ن راآب می پندارد ومی بینی که وجود عالم گویا وجودی خیالی است وهستی را ستین وعینی واقعی همان وجود
آن والاست . بلکه اصلا جزبه او توجهی نمی کنی.
امام صادق (ع) درمصباح الشریعه فرمود: به خدا سوگند هیچگاه زیان نکرد آ ن که حقیقت سجده ها را ادا کرده – اگرچه درعمرش یکبا ر- باشد ورستگارنشد آن که درچنین حالی باپروردگارش خلوت کرد وچونان کسانی که خود فریبند ازآنچه خدا وند برای ساجدان ازا نس به دست آمده وآسایش آینده آماده کرده غاقل وسرگرم شدهیچگاه ازخدا دورنمی شود آ ن که تقربش درسجده هارا به خوبی انجام داده وبرای آنکه بی ادبی کرده وبا دل بستن به دیگرا ن درحال سجده ی به اوبی احترامی کرده هیچگاه قربی به سوی اونخواهد بود پس سجده کن همچون سجده ی متواضعان برای خدا وند. سجده ی خاکساری که دانسته است اوازخاکی که مردم پایمالش می کنندآفریده شده واز نطفه ای که هرکسی ازآن بیزارست ترکیب یافته ا ستوخداوند معنای سجده ها را سبب نزدیکی به خود بادل و درون وروح قراردارد. پس آن که به اونزدیک شد ازغیراودورمی شود. آیا نمی بینی که درظاهر(هم) هیا ت سجده ها جزباپوشیده شدن همه چیزوبازماندن چشم ا زهرآنچه چشم آن را می بیند. درست نمی شود مساله باطن هم همین طورا ست آن که درنمازدلش به چیزی جزخدا بسته بود.ا وبه آ ن چیزنزدیک ا زحقیقت آنچه خداوند درنمازش ازا وخوا سته دورا ست. که خدا فرمود: " ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه " خداوند برای هیچ انسانی درسینه اش دودل نگذارده رسول خدا (ص) فرموده اند که خدای والا فرمود:به دل بنده ام آگاه نمی شوم ودرآن اخلاص خواهی درفرمانبری به خاطرخودم ورضایم را نمی یابم مگرا ین که ثبا تش وتدبیرش را به عهده می گیرم وبه اونزدیک می شوم وهرکه درنمازش به غیرمن پردا خت اوازکسانی است که خودش را به مسخره گرفته ونامش دردفترزیان کاران نوشته ا ست.
اما سجده ازبرترین اعمال بدنی ا ست وخدا وند آ ن را با نوراجا بت می کند. چنان که ازحضرت صادق (ع) روایت شده ا ست که " نوررا درگریه وسجده یافتم " ونیزروا یت شده که سجده نزدیک ترین حالت بنده به خداست. به ویژه هنگا می که گرسنه وگریا ن باشد. وبرای آ ن درروایت ها فضایل بسیاری ا ست. ازآن جمله این که گروهی ازرسول خدا (ص) خواستندکه درپیشگاه پروردگاربهشت رابرایشا ن ضما نت کند. وحضرت فرمود: " به این شرط که مرا با طولانی کردن سجده ها یاری کنید " پاسخ دادند : بله . پس بهشت را برایشا ن ضمانت کردودیگرروایت شده که به حضرت صادق (ع) عرض شد: چرا خداوند ابراهیم را به دوستی گرفت؟ فرمود: به خاطر بسیاری سجده اش برزمین . ونیزدرصحیح روا یت شده که بنده وقتی نمازگذاردسپس سجده شکرکردخداوندوالاپرده ی میان بنده و فرشتگان راگشوده ومی فرماید: ای
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
چکیده:
یکی از نکاتی که همه کسانی که با تاریخ فلسفه غرب به خصوص در یک قرن اخیر آشنایی دارند، دریافته اند، این است که در میان مکتب های فلسفی بسیار متعدد فرهنگ غرب دو مکتب فلسفی از همه مشهور تر و دارای آثار و نتایج گران تری بوده اند یکی از آنها مکتب پوزیتیوسیم با اثبات گرایی است و دیگری مکتب اگزیستانسیالیسم که موضوع مورد بحث این مقاله را تشکیل می دهد. اجمالا باید گفت که مکتب اگزسیت نسیایسم همان طور که به تفصیل اشاره خواهد شد یک مکتب فلسفی است که دارای آموزه های معین و مشخصی باشد، نیست و از این نظر بیشتر آن را به عنوان یک گرایش فلسفی می شناسند تا یک مکتب نظام مند فلسفی. واژه اگزیستانسیالیسم از ریشه لاتینی existentia به معنای وجود و هستی گرفته شده است.
این مکتب که در قرن 19 در غرب پدید آمد هستی انسان را مرکز و غایت همه مسائل می داند و عقیده دارد که چون هر انسان وجود خاص خود را دارد با مفاهیم فلسفی و متا فیزیکی قابل تفسیر و توضیح نیست در میان فیلسوفات متعددی که به این فلسفه پرداخته اند به ذکر 2 نمونه از آنها خواهیم پرداخت که یکی سورن کی یر که گور نماینده اگزیست اگزیستانسیالیسم مذهبی است و دیگری ژان پل سارتر لامذهب که عمده بحث مقاله را در بر میگیرد.
در ادامه نیز پس از پرداختن به فلسفه اگزیستانسیالیسم نظرات این مکتب را در مورد آموزش و پرورش و نیز خود آموزش و پرورش اگزیستانسیالیسم بیان می شود.
اگزیستانسیالیسم
اگر چه نشانه هایی از اگزیستانسیالیسم در آثار نویسندگان قرن نوزدهم مانند سورن کی یر که گو (1813-1855)؛ فردریک نیچه (1844-1900) و فئودور داستایوسکی (1821-1881) دیده می شود، ولی این مکتب در قرن بیستم به ویژه در خلال جنگ جهانی دوم و بعد از آن به اوج شهرت خود رسید. از میان طرفداران برجسته اگزیستانسیالیسم در قرن بیستم باید از فلاسفه آلمانی کارل یاسیرس (1883-1963) و مارتین هیدگر (1889-1976)، فیلسوف یهودی مارتین بوبر (1878-1965)، فلاسفه فرانسوی گابریل مارسل (1889-1973) که دیدگاهی مسیحی اتخاذ کرد و ژان پل سارتر که لا مذهب بود یاد کرد.
با توجه به این نکته که نویسندگان و فلاسفه مذکور گروه نامنجانس و غالبا متعارضی را تشکیل می دهند واضح است که اگزیستانسیالیسم بیش تر دیدگاه و گرایش فلسفی را تشکیل داده و می دهد تا مکتب فکری منظمی را اگزیستانسیایسم عنوان سهل و ساده ای بوده است که به مجموعه ای از عصیان های کاملا متفاوت علیه فلسفه های سنتی، به ویژه علیه تلاش هایی که برای تشکیل نظام های فکری انتزاعی و منظم به عمل آمده داده شده است.
ماهیتا اگزیستانسیالیسم مجموعه ای از اندیشه های فلسفی یک دست نیست، بلکه کسانی که به عنوان اگزیستانسیالیست شناخته شده اند، پرسشهای مشابهی را طرح کرده ولی در ارائه پاسخ دچار اشکال شده اند. برسبیل ارائه تعریفی مقدماتی از اگزیستانسیالیسم ، آن را می توان به عنوان نوعی اندیشه فلسفی تلقی کرد که بر یگانگی (بی بدیل بودن) و آزادی فرد در برابر گروه، جماعت یا جامعه توده وار تأکید می کند. افزون بر این، این مکتب بر این امر تکیه می کند که همه مردم در قبال معنی و مفهوم زندگی خود و ایجاد ماهیت یا تعریف هویت خویش مسئولیت کامل دارند.
در خصوص اگزیستانسیالیسم که تنوع آرا خصیصه ممتاز آن است دو نفر از صاحبنظران این مکتب فکری یعّنی اگزیستانسیالیسم مذهبی سورن کی یر که گو و اگزیستانسیالیسم لا مذهب ژان پل سارتر را معرفی کرده سپس به آرای تربیتی اگزیستانسیالیسم خواهیم پرداخت.
* سورن کی یر که گور (1813-1855)
متفکر دانمارکی که در خانواده مذهبی به دنیا آمد. در خانه به طور جدی آموزش فلسفی دید. او در حالی که در دانشگاه کپنهاگ الهیات می خواند به مخالفت با هگل برخاست. کی یر که گور معتقد بود مه فقدان فرد گرایی و ماهیت نظام مند این فلسفه نمی تواند به فرد بگوید که چگونه زندگی کند یا چه کاری را انجام دهد.
کی یر که گارد که در جستجوی معنی حیات بود کشیشی سوتری شد و ازدواج کرد اما از این وضعیت خشنود نبود؟ را هم به زناشویی و هم به دین مکتبی شده از دست داد. از همسرش جدا شده و بقیه عمر و کارش را به چاپ آثارش به نام مستعار پرداخت. چند دهه بعد از مرگش به عنوان پدر اگزیستانسیالیسم شهرت یافت.
او معتقد بود که هیچ مقصد ذاتی در جهان وجود ندارد که بتوان آن را فهمید یا با برهان عقلانی وجودش را ثابت کرد. به علاوه خود را نمیتوان با بیان عقلانی اثبات کرد او احتجاج می کند که مسیحی حقی بر اثر جهش ایمان به خدا اعتقاد پیدا می کنند نه از راه استدلال های انتزاعی و حجت های کلامی.
طبق گفته کی یر که گور تنها چیزی که فلسفه می تواند توضیح اش دهد، این است که ما افرادی منزوی هستیم و این که توانایی و اختیار انتخاب داریم. این اختیار در انتخاب کردن به اضطراب درونی ما دامن می زند و در نهایت به احساس انزوا و انفراد می رسد. از این رو او توصیه می کند که هر کدام از ما باید جهش ایمان را تجربه کنیم. یعنی تصمیم بگیریم که زندگی باید اتفاق بیفتد اگر چه نتوانیم اثباتش کنیم.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
چکیده:
یکی از نکاتی که همه کسانی که با تاریخ فلسفه غرب به خصوص در یک قرن اخیر آشنایی دارند، دریافته اند، این است که در میان مکتب های فلسفی بسیار متعدد فرهنگ غرب دو مکتب فلسفی از همه مشهور تر و دارای آثار و نتایج گران تری بوده اند یکی از آنها مکتب پوزیتیوسیم با اثبات گرایی است و دیگری مکتب اگزیستانسیالیسم که موضوع مورد بحث این مقاله را تشکیل می دهد. اجمالا باید گفت که مکتب اگزسیت نسیایسم همان طور که به تفصیل اشاره خواهد شد یک مکتب فلسفی است که دارای آموزه های معین و مشخصی باشد، نیست و از این نظر بیشتر آن را به عنوان یک گرایش فلسفی می شناسند تا یک مکتب نظام مند فلسفی. واژه اگزیستانسیالیسم از ریشه لاتینی existentia به معنای وجود و هستی گرفته شده است.
این مکتب که در قرن 19 در غرب پدید آمد هستی انسان را مرکز و غایت همه مسائل می داند و عقیده دارد که چون هر انسان وجود خاص خود را دارد با مفاهیم فلسفی و متا فیزیکی قابل تفسیر و توضیح نیست در میان فیلسوفات متعددی که به این فلسفه پرداخته اند به ذکر 2 نمونه از آنها خواهیم پرداخت که یکی سورن کی یر که گور نماینده اگزیست اگزیستانسیالیسم مذهبی است و دیگری ژان پل سارتر لامذهب که عمده بحث مقاله را در بر میگیرد.
در ادامه نیز پس از پرداختن به فلسفه اگزیستانسیالیسم نظرات این مکتب را در مورد آموزش و پرورش و نیز خود آموزش و پرورش اگزیستانسیالیسم بیان می شود.
اگزیستانسیالیسم
اگر چه نشانه هایی از اگزیستانسیالیسم در آثار نویسندگان قرن نوزدهم مانند سورن کی یر که گو (1813-1855)؛ فردریک نیچه (1844-1900) و فئودور داستایوسکی (1821-1881) دیده می شود، ولی این مکتب در قرن بیستم به ویژه در خلال جنگ جهانی دوم و بعد از آن به اوج شهرت خود رسید. از میان طرفداران برجسته اگزیستانسیالیسم در قرن بیستم باید از فلاسفه آلمانی کارل یاسیرس (1883-1963) و مارتین هیدگر (1889-1976)، فیلسوف یهودی مارتین بوبر (1878-1965)، فلاسفه فرانسوی گابریل مارسل (1889-1973) که دیدگاهی مسیحی اتخاذ کرد و ژان پل سارتر که لا مذهب بود یاد کرد.
با توجه به این نکته که نویسندگان و فلاسفه مذکور گروه نامنجانس و غالبا متعارضی را تشکیل می دهند واضح است که اگزیستانسیالیسم بیش تر دیدگاه و گرایش فلسفی را تشکیل داده و می دهد تا مکتب فکری منظمی را اگزیستانسیایسم عنوان سهل و ساده ای بوده است که به مجموعه ای از عصیان های کاملا متفاوت علیه فلسفه های سنتی، به ویژه علیه تلاش هایی که برای تشکیل نظام های فکری انتزاعی و منظم به عمل آمده داده شده است.
ماهیتا اگزیستانسیالیسم مجموعه ای از اندیشه های فلسفی یک دست نیست، بلکه کسانی که به عنوان اگزیستانسیالیست شناخته شده اند، پرسشهای مشابهی را طرح کرده ولی در ارائه پاسخ دچار اشکال شده اند. برسبیل ارائه تعریفی مقدماتی از اگزیستانسیالیسم ، آن را می توان به عنوان نوعی اندیشه فلسفی تلقی کرد که بر یگانگی (بی بدیل بودن) و آزادی فرد در برابر گروه، جماعت یا جامعه توده وار تأکید می کند. افزون بر این، این مکتب بر این امر تکیه می کند که همه مردم در قبال معنی و مفهوم زندگی خود و ایجاد ماهیت یا تعریف هویت خویش مسئولیت کامل دارند.
در خصوص اگزیستانسیالیسم که تنوع آرا خصیصه ممتاز آن است دو نفر از صاحبنظران این مکتب فکری یعّنی اگزیستانسیالیسم مذهبی سورن کی یر که گو و اگزیستانسیالیسم لا مذهب ژان پل سارتر را معرفی کرده سپس به آرای تربیتی اگزیستانسیالیسم خواهیم پرداخت.
* سورن کی یر که گور (1813-1855)
متفکر دانمارکی که در خانواده مذهبی به دنیا آمد. در خانه به طور جدی آموزش فلسفی دید. او در حالی که در دانشگاه کپنهاگ الهیات می خواند به مخالفت با هگل برخاست. کی یر که گور معتقد بود مه فقدان فرد گرایی و ماهیت نظام مند این فلسفه نمی تواند به فرد بگوید که چگونه زندگی کند یا چه کاری را انجام دهد.
کی یر که گارد که در جستجوی معنی حیات بود کشیشی سوتری شد و ازدواج کرد اما از این وضعیت خشنود نبود؟ را هم به زناشویی و هم به دین مکتبی شده از دست داد. از همسرش جدا شده و بقیه عمر و کارش را به چاپ آثارش به نام مستعار پرداخت. چند دهه بعد از مرگش به عنوان پدر اگزیستانسیالیسم شهرت یافت.
او معتقد بود که هیچ مقصد ذاتی در جهان وجود ندارد که بتوان آن را فهمید یا با برهان عقلانی وجودش را ثابت کرد. به علاوه خود را نمیتوان با بیان عقلانی اثبات کرد او احتجاج می کند که مسیحی حقی بر اثر جهش ایمان به خدا اعتقاد پیدا می کنند نه از راه استدلال های انتزاعی و حجت های کلامی.
طبق گفته کی یر که گور تنها چیزی که فلسفه می تواند توضیح اش دهد، این است که ما افرادی منزوی هستیم و این که توانایی و اختیار انتخاب داریم. این اختیار در انتخاب کردن به اضطراب درونی ما دامن می زند و در نهایت به احساس انزوا و انفراد می رسد. از این رو او توصیه می کند که هر کدام از ما باید جهش ایمان را تجربه کنیم. یعنی تصمیم بگیریم که زندگی باید اتفاق بیفتد اگر چه نتوانیم اثباتش کنیم.