حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

دانلود تحقیق در مورد اخلاق عملى و الگوهاى آن

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 8 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

اخلاق عملى و الگوهاى آن

یکى از دانش‏هاى مفید، علم «اخلاق‏» است. این واژه، جمع‏«خلق‏» است‏به معناى خوى، طبع، سجیه و عادت. موضوع این علم رفتار و کردار آدمى است. همه عالمان و دانشوران‏و فیلسوفان از روزگاران کهن تا به امروز به این رشته از دانش،علاقه و دل بستگى داشته‏اند و هر یک به نحوى در باب آن سخن‏گفته‏اند. اما اخلاق بر دو نوع است: نظرى و عملى. اخلاق نظرى‏در باره پایه‏ها و مبانى اخلاق، مفهوم تکلیف اخلاقى و مسائلى ازاین دست، بحث مى‏کند ; یعنى مباحثى که مستقیما به فعل اخلاقى‏مربوط نمى‏شود، اما اخلاق عملى مستقیما به خود عمل مربوط است،انجام عمل احسان، پرهیز از دروغ، غیبت، بهتان، احترام به پدرو مادر و مسائلى از این قبیل که به قصد قربت انجام مى‏شود درحوزه اخلاق عملى است. آن چه که براى شخص مومن ارزش‏مند است اخلاق عملى است، زیرا تاعمل خیر با نیت‏خالص، انجام نگیرد، رشد و کمال و فلاح محقق‏نخواهد شد. هرچه ما در باره اخلاق و یا عرفان نظرى تفحص کنیم،جز انبوهى از اطلاعات و معلومات چیزى نصیبمان نخواهد شد، زیراکه قلب و دل ما از آن‏ها بى‏بهره است فقط چاقى و فربهى ذهن،صورت گرفته است. این سخن به معناى بى‏ارجى و بى‏منزلتى عرفان و اخلاق نظرى نیست،چرا که آن هم در جاى خود مغتنم است، بلکه سخن در راه نجات ومسیر رشد و برآمدن انسان است. شک نیست که جمع بین اخلاق نظرى وعملى، بسیار پسندیده است و آدمى را مسلط مى‏کند، اما تقید برعمل و سلوک در مسیر اخلاق عملى است که انسان را از دره‏هاى‏هولناک دنیا و آخرت، نجات مى‏دهد. سالک در مسیر اخلاق عملى، به دنبال الگو است تا بتواند از اوسرمشق بگیرد و طى طریق نماید. در مکتب ما چهارده معصوم پاک‏علیهم السلام بهترین الگو براى سلوک و گام زدن در وادى اخلاق‏عملى هستند; همان‏هایى که خداوند متعال آنان را پاک گردانید وسپس اسوه قرار داد. از این رو است که در این مقاله، اشاره‏اى‏کوتاه به این الگوهاى اخلاق عملى مى‏افکنیم. در کلمات قصار امام على بن ابى طالب (ع) در نهج البلاغه آمده‏است که امام مى‏فرماید: «من نصب نفسه للناس اماما فلیبدابتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره و لیکن تادیبه بسیرته قبل تادیبه‏بلسانه و معلم نفسه و مودبها احق بالاجلال من معلم الناس ومودبهم; هر که خود را پیشواى مردم خواهد، باید که پیش از ادب‏کردن دیگران به ادب کردن خود بپردازد و باید که ادب کردن‏دیگران به کردار باشد، نه به گفتار. کسى که آموزگار و ادب‏کننده خویش است، سزاوارتر به تعظیم است، از آن که آموزگار وادب کننده مردم است.»

امام صادق (ع)

امام صادق (ع) فرمود:«شیعیان ما وقتى که در کوچه و بازار راه مى‏روند و مردم آن‏ها رامى‏بینند به ما رحمت و درود مى‏فرستند» و معناى شیعه این است که‏این‏ها با عمل دیگران را درس مى‏دهند نه این که در گفتار خوب‏صحبت کنند، حرف بزنند، وعظ و پند و موعظه بدهند، اما به قول‏خواجه شیرازى: «چون به خلوت مى‏روند آن کار دیگر مى‏کنند». از امام صادق یا امام باقر علیهما السلام پرسیدند: معنى این‏آیه چیست؟ «اتقوا الله حق تقاته‏» امام فرمود:«یطاع و لا یعصى; فرمان خدا را ببرد و عصیان خدا را نکند».

موسى و خضر

در یک داستان که در سوره کهف آمده است داستان خضر و موسى است‏که حضرت موسى (ع)، بالاى بلندى ایستاده بود و مردم را موعظه‏مى‏کرد، بنى اسرائیل پاى صحبتش نشسته بودند، حضرت نگاهى به این‏جمعیت انداخت، حالتى به او دست داد، فرشته وحى نازل شد، بادیدن این جمعیت‏به خود بالیدى، باید هنوز درس بیاموزى حرکت‏کن. موسى حرکت کرد، در کنار صخره‏اى مشاهده کرد که دور صخره‏همه‏اش سبز و خرم است و مردى نشسته است، بعد از سلام و احوال‏پرسى گفت: پیش شما آمده‏ام که تعلیمم بدهى، چیزى یاد بگیرم.اولین سؤالم این است که: یا خضر! چه کردى به این مقام‏رسیدى که من باید شاگردى تو را بکنم؟ در جواب گفت: معصیت‏خدارا نکردم، آن چه گفت عمل کردم و از محرمات پرهیز نمودم. واقعااگر انسان نافرمانى خدا را نکند به مقامات بالایى مى‏رسد. در دل آدمى دو چیز با هم جمع نمى‏شود: هم خدا و هم هواى نفس.چطور امیر المؤمنین (ع) در این دعاى صباح مى‏فرماید: خدا نکنداین پرده‏ها دور دل مرا گرفته باشد. آیا حجاب‏ها دور دل مرانگرفته است آیا خود علم، حجاب نیست؟ مگر علم تنها انسان راآدم مى‏کند.ضرب المثلى است که مى‏گویند:«ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه‏مشکل‏»، برخى از بزرگان هم این ضرب المثل را این گونه گفته‏اندکه:«عالم شدن چه مشکل، آدم شدن محال است‏». حضرت امام ره‏ضرب المثل را از قول استاد عرفان خود، مرحوم آیة الله شاه‏آبادى،تکرار مى‏کردند. چرا عالم شدن مشکل است؟ چون همین علم‏باعث‏بدبختى انسان مى‏شود که چرا به من آیة الله نگفتید، چرامرا جلو نینداختید، چرا او جلو افتاد و زد و برد، چرا من عقب‏مانده‏ام؟ این حجاب‏ها است که انسان را بیچاره مى‏کند.

نامه یک معلم اخلاق

جوانى به معلم اخلاقى نامه‏اى نوشته بود و از او خواسته بود که‏براى قدم برداشتن در راه کمال چه عملى انجام دهد؟ جواب نامه‏داده شد، بعد از دریافت نامه به منزل ما آمد، گفتم: آیا عطشت‏مرتفع شده؟ گفت: نه، من نامه نوشتم، ولى جواب خیلى مختصر بود.گفتم چه بود؟ گفت: جواب این جمله بود: راه رسیدن به کمال دوچیز است: تعبد و تجنب; یعنى انسان عبادت خدا را بکند و ازگناه پرهیز بکند، همین و بس. من شرفیاب محضر مبارک آن عارف و آن معلم اخلاق شدم و عرض کردم:شما جواب نامه را به اختصار نوشته‏اید. فرمود: چه نوشته‏ام؟ من عین عبارت نامه را خواندم. فرمود: همین است،غیر از این چیز دیگرى نیست. البته اصل این سخن از مرحوم‏میر داماد است و به ملا صدرا در همان جلسه اول گفت: راه رسیدن‏به کمال، فقط بندگى حضرت حق است.

اخلاق‏هاى عملى در کربلا

نمونه‏هاى فراوانى از اخلاق عملى را در حادثه کربلا مى‏توان دید;یک نمونه آن وقتى است که امام حسین (ع) خواست از کنار جسد على‏اکبر (ع) بلند شود، حضرت زینب (س) بسیار بى‏تابى مى‏کرد وضجه‏ها مى‏زد، کسانى که نمى‏شناختند، مى‏پنداشتند که مادر حضرت‏على‏اکبر است. اما وقتى که به همین حضرت زینب (س) خبر شهادت‏فرزندش را دادند و او را به سوى خیمه آوردند، هیچ عکس‏العملى‏از خود نشان نداد و حتى از خیمه هم بیرون نیامد. بعدهاپرسیدند چرا از خیمه بیرون نیامدى؟ فرمود:مى‏ترسیدم اگر از خیمه بیرون بیایم دل برادرم منقلب بشود! آرى،این صفت معلم است که با عمل خود به دیگران درس مى‏دهد. حضرت امام زین العابدین (ع) مى‏فرماید: دیدم عمه‏ام زینب در شب یازدهم‏نماز شب را نشسته مى‏خواند، پرسیدم: عمه چرا نشسته نمازمى‏خوانى؟فرمود: چه کنم زانوانم دیگر قدرت ندارد.این همان اخلاق عملى است. شخصى مى‏گوید: روزى میهمان امام مجتبى(ع) بودم، گفتم به مسجدبروم و دو رکعت نماز بخوانم، پیرمردى را دیدم گوشه‏اى ایستاده‏به من تعارف کرد، به کنارش رفتم، دست‏برد زیر عبا و چیزى‏بیرون آورد، درش را باز کرد. دیدم نانى را به من تعارف کرد،نان را برداشتم، دیدم با دست نمى‏توانم آن نان را بشکنم. رو به‏پیرمرد کرده گفتم: آقا این نان چیست که آن را این چنین‏بسته‏اى؟ فرمود: بسته‏ام که نکند فرزندانم که علاقه و محبت‏به من‏دارند، یک مقدار روغن به این نان بمالند تا لذیذ بشود. این‏على (ع) است و این درس اخلاق عملى است. «اتقوا الله فى الخلوات فان الناظر هو الله‏» در خلوت هم ازمعصیت پرهیز کن. چرا؟ ناظر چه کسى است؟ در روایتى امام‏هفتم(ع) مى‏فرماید: به گناه کوچکت‏به کوچکى نگاه نکن، ببین که‏نافرمانى و معصیت چه کسى را انجام مى‏دهى، خدا را نافرمانى‏مى‏کنى ولو کوچک باشد. «لقد کان لکم فى رسول الله اسوه حسنه‏» این‏ها اسوه‏هاى ماهستند، این‏ها پیشوایان ما هستند. «اولئک آبائى فجئنى‏بمثلهم‏» نفس انسان از همه چیز براى ما عزیزتر است، نفس رامى‏خواهیم. این نفسى که زین العابدین(ع) در دعاى ابى حمزه



خرید و دانلود دانلود تحقیق در مورد  اخلاق عملى و الگوهاى آن


دانلود تحقیق در مورد اخلاق عملى و الگوهاى آن

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 8 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

اخلاق عملى و الگوهاى آن

یکى از دانش‏هاى مفید، علم «اخلاق‏» است. این واژه، جمع‏«خلق‏» است‏به معناى خوى، طبع، سجیه و عادت. موضوع این علم رفتار و کردار آدمى است. همه عالمان و دانشوران‏و فیلسوفان از روزگاران کهن تا به امروز به این رشته از دانش،علاقه و دل بستگى داشته‏اند و هر یک به نحوى در باب آن سخن‏گفته‏اند. اما اخلاق بر دو نوع است: نظرى و عملى. اخلاق نظرى‏در باره پایه‏ها و مبانى اخلاق، مفهوم تکلیف اخلاقى و مسائلى ازاین دست، بحث مى‏کند ; یعنى مباحثى که مستقیما به فعل اخلاقى‏مربوط نمى‏شود، اما اخلاق عملى مستقیما به خود عمل مربوط است،انجام عمل احسان، پرهیز از دروغ، غیبت، بهتان، احترام به پدرو مادر و مسائلى از این قبیل که به قصد قربت انجام مى‏شود درحوزه اخلاق عملى است. آن چه که براى شخص مومن ارزش‏مند است اخلاق عملى است، زیرا تاعمل خیر با نیت‏خالص، انجام نگیرد، رشد و کمال و فلاح محقق‏نخواهد شد. هرچه ما در باره اخلاق و یا عرفان نظرى تفحص کنیم،جز انبوهى از اطلاعات و معلومات چیزى نصیبمان نخواهد شد، زیراکه قلب و دل ما از آن‏ها بى‏بهره است فقط چاقى و فربهى ذهن،صورت گرفته است. این سخن به معناى بى‏ارجى و بى‏منزلتى عرفان و اخلاق نظرى نیست،چرا که آن هم در جاى خود مغتنم است، بلکه سخن در راه نجات ومسیر رشد و برآمدن انسان است. شک نیست که جمع بین اخلاق نظرى وعملى، بسیار پسندیده است و آدمى را مسلط مى‏کند، اما تقید برعمل و سلوک در مسیر اخلاق عملى است که انسان را از دره‏هاى‏هولناک دنیا و آخرت، نجات مى‏دهد. سالک در مسیر اخلاق عملى، به دنبال الگو است تا بتواند از اوسرمشق بگیرد و طى طریق نماید. در مکتب ما چهارده معصوم پاک‏علیهم السلام بهترین الگو براى سلوک و گام زدن در وادى اخلاق‏عملى هستند; همان‏هایى که خداوند متعال آنان را پاک گردانید وسپس اسوه قرار داد. از این رو است که در این مقاله، اشاره‏اى‏کوتاه به این الگوهاى اخلاق عملى مى‏افکنیم. در کلمات قصار امام على بن ابى طالب (ع) در نهج البلاغه آمده‏است که امام مى‏فرماید: «من نصب نفسه للناس اماما فلیبدابتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره و لیکن تادیبه بسیرته قبل تادیبه‏بلسانه و معلم نفسه و مودبها احق بالاجلال من معلم الناس ومودبهم; هر که خود را پیشواى مردم خواهد، باید که پیش از ادب‏کردن دیگران به ادب کردن خود بپردازد و باید که ادب کردن‏دیگران به کردار باشد، نه به گفتار. کسى که آموزگار و ادب‏کننده خویش است، سزاوارتر به تعظیم است، از آن که آموزگار وادب کننده مردم است.»

امام صادق (ع)

امام صادق (ع) فرمود:«شیعیان ما وقتى که در کوچه و بازار راه مى‏روند و مردم آن‏ها رامى‏بینند به ما رحمت و درود مى‏فرستند» و معناى شیعه این است که‏این‏ها با عمل دیگران را درس مى‏دهند نه این که در گفتار خوب‏صحبت کنند، حرف بزنند، وعظ و پند و موعظه بدهند، اما به قول‏خواجه شیرازى: «چون به خلوت مى‏روند آن کار دیگر مى‏کنند». از امام صادق یا امام باقر علیهما السلام پرسیدند: معنى این‏آیه چیست؟ «اتقوا الله حق تقاته‏» امام فرمود:«یطاع و لا یعصى; فرمان خدا را ببرد و عصیان خدا را نکند».

موسى و خضر

در یک داستان که در سوره کهف آمده است داستان خضر و موسى است‏که حضرت موسى (ع)، بالاى بلندى ایستاده بود و مردم را موعظه‏مى‏کرد، بنى اسرائیل پاى صحبتش نشسته بودند، حضرت نگاهى به این‏جمعیت انداخت، حالتى به او دست داد، فرشته وحى نازل شد، بادیدن این جمعیت‏به خود بالیدى، باید هنوز درس بیاموزى حرکت‏کن. موسى حرکت کرد، در کنار صخره‏اى مشاهده کرد که دور صخره‏همه‏اش سبز و خرم است و مردى نشسته است، بعد از سلام و احوال‏پرسى گفت: پیش شما آمده‏ام که تعلیمم بدهى، چیزى یاد بگیرم.اولین سؤالم این است که: یا خضر! چه کردى به این مقام‏رسیدى که من باید شاگردى تو را بکنم؟ در جواب گفت: معصیت‏خدارا نکردم، آن چه گفت عمل کردم و از محرمات پرهیز نمودم. واقعااگر انسان نافرمانى خدا را نکند به مقامات بالایى مى‏رسد. در دل آدمى دو چیز با هم جمع نمى‏شود: هم خدا و هم هواى نفس.چطور امیر المؤمنین (ع) در این دعاى صباح مى‏فرماید: خدا نکنداین پرده‏ها دور دل مرا گرفته باشد. آیا حجاب‏ها دور دل مرانگرفته است آیا خود علم، حجاب نیست؟ مگر علم تنها انسان راآدم مى‏کند.ضرب المثلى است که مى‏گویند:«ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه‏مشکل‏»، برخى از بزرگان هم این ضرب المثل را این گونه گفته‏اندکه:«عالم شدن چه مشکل، آدم شدن محال است‏». حضرت امام ره‏ضرب المثل را از قول استاد عرفان خود، مرحوم آیة الله شاه‏آبادى،تکرار مى‏کردند. چرا عالم شدن مشکل است؟ چون همین علم‏باعث‏بدبختى انسان مى‏شود که چرا به من آیة الله نگفتید، چرامرا جلو نینداختید، چرا او جلو افتاد و زد و برد، چرا من عقب‏مانده‏ام؟ این حجاب‏ها است که انسان را بیچاره مى‏کند.

نامه یک معلم اخلاق

جوانى به معلم اخلاقى نامه‏اى نوشته بود و از او خواسته بود که‏براى قدم برداشتن در راه کمال چه عملى انجام دهد؟ جواب نامه‏داده شد، بعد از دریافت نامه به منزل ما آمد، گفتم: آیا عطشت‏مرتفع شده؟ گفت: نه، من نامه نوشتم، ولى جواب خیلى مختصر بود.گفتم چه بود؟ گفت: جواب این جمله بود: راه رسیدن به کمال دوچیز است: تعبد و تجنب; یعنى انسان عبادت خدا را بکند و ازگناه پرهیز بکند، همین و بس. من شرفیاب محضر مبارک آن عارف و آن معلم اخلاق شدم و عرض کردم:شما جواب نامه را به اختصار نوشته‏اید. فرمود: چه نوشته‏ام؟ من عین عبارت نامه را خواندم. فرمود: همین است،غیر از این چیز دیگرى نیست. البته اصل این سخن از مرحوم‏میر داماد است و به ملا صدرا در همان جلسه اول گفت: راه رسیدن‏به کمال، فقط بندگى حضرت حق است.

اخلاق‏هاى عملى در کربلا

نمونه‏هاى فراوانى از اخلاق عملى را در حادثه کربلا مى‏توان دید;یک نمونه آن وقتى است که امام حسین (ع) خواست از کنار جسد على‏اکبر (ع) بلند شود، حضرت زینب (س) بسیار بى‏تابى مى‏کرد وضجه‏ها مى‏زد، کسانى که نمى‏شناختند، مى‏پنداشتند که مادر حضرت‏على‏اکبر است. اما وقتى که به همین حضرت زینب (س) خبر شهادت‏فرزندش را دادند و او را به سوى خیمه آوردند، هیچ عکس‏العملى‏از خود نشان نداد و حتى از خیمه هم بیرون نیامد. بعدهاپرسیدند چرا از خیمه بیرون نیامدى؟ فرمود:مى‏ترسیدم اگر از خیمه بیرون بیایم دل برادرم منقلب بشود! آرى،این صفت معلم است که با عمل خود به دیگران درس مى‏دهد. حضرت امام زین العابدین (ع) مى‏فرماید: دیدم عمه‏ام زینب در شب یازدهم‏نماز شب را نشسته مى‏خواند، پرسیدم: عمه چرا نشسته نمازمى‏خوانى؟فرمود: چه کنم زانوانم دیگر قدرت ندارد.این همان اخلاق عملى است. شخصى مى‏گوید: روزى میهمان امام مجتبى(ع) بودم، گفتم به مسجدبروم و دو رکعت نماز بخوانم، پیرمردى را دیدم گوشه‏اى ایستاده‏به من تعارف کرد، به کنارش رفتم، دست‏برد زیر عبا و چیزى‏بیرون آورد، درش را باز کرد. دیدم نانى را به من تعارف کرد،نان را برداشتم، دیدم با دست نمى‏توانم آن نان را بشکنم. رو به‏پیرمرد کرده گفتم: آقا این نان چیست که آن را این چنین‏بسته‏اى؟ فرمود: بسته‏ام که نکند فرزندانم که علاقه و محبت‏به من‏دارند، یک مقدار روغن به این نان بمالند تا لذیذ بشود. این‏على (ع) است و این درس اخلاق عملى است. «اتقوا الله فى الخلوات فان الناظر هو الله‏» در خلوت هم ازمعصیت پرهیز کن. چرا؟ ناظر چه کسى است؟ در روایتى امام‏هفتم(ع) مى‏فرماید: به گناه کوچکت‏به کوچکى نگاه نکن، ببین که‏نافرمانى و معصیت چه کسى را انجام مى‏دهى، خدا را نافرمانى‏مى‏کنى ولو کوچک باشد. «لقد کان لکم فى رسول الله اسوه حسنه‏» این‏ها اسوه‏هاى ماهستند، این‏ها پیشوایان ما هستند. «اولئک آبائى فجئنى‏بمثلهم‏» نفس انسان از همه چیز براى ما عزیزتر است، نفس رامى‏خواهیم. این نفسى که زین العابدین(ع) در دعاى ابى حمزه



خرید و دانلود دانلود تحقیق در مورد  اخلاق عملى و الگوهاى آن


دانلود تحقیق در مورد اخلاق عملى و الگوهاى آن

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 8 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

اخلاق عملى و الگوهاى آن

یکى از دانش‏هاى مفید، علم «اخلاق‏» است. این واژه، جمع‏«خلق‏» است‏به معناى خوى، طبع، سجیه و عادت. موضوع این علم رفتار و کردار آدمى است. همه عالمان و دانشوران‏و فیلسوفان از روزگاران کهن تا به امروز به این رشته از دانش،علاقه و دل بستگى داشته‏اند و هر یک به نحوى در باب آن سخن‏گفته‏اند. اما اخلاق بر دو نوع است: نظرى و عملى. اخلاق نظرى‏در باره پایه‏ها و مبانى اخلاق، مفهوم تکلیف اخلاقى و مسائلى ازاین دست، بحث مى‏کند ; یعنى مباحثى که مستقیما به فعل اخلاقى‏مربوط نمى‏شود، اما اخلاق عملى مستقیما به خود عمل مربوط است،انجام عمل احسان، پرهیز از دروغ، غیبت، بهتان، احترام به پدرو مادر و مسائلى از این قبیل که به قصد قربت انجام مى‏شود درحوزه اخلاق عملى است. آن چه که براى شخص مومن ارزش‏مند است اخلاق عملى است، زیرا تاعمل خیر با نیت‏خالص، انجام نگیرد، رشد و کمال و فلاح محقق‏نخواهد شد. هرچه ما در باره اخلاق و یا عرفان نظرى تفحص کنیم،جز انبوهى از اطلاعات و معلومات چیزى نصیبمان نخواهد شد، زیراکه قلب و دل ما از آن‏ها بى‏بهره است فقط چاقى و فربهى ذهن،صورت گرفته است. این سخن به معناى بى‏ارجى و بى‏منزلتى عرفان و اخلاق نظرى نیست،چرا که آن هم در جاى خود مغتنم است، بلکه سخن در راه نجات ومسیر رشد و برآمدن انسان است. شک نیست که جمع بین اخلاق نظرى وعملى، بسیار پسندیده است و آدمى را مسلط مى‏کند، اما تقید برعمل و سلوک در مسیر اخلاق عملى است که انسان را از دره‏هاى‏هولناک دنیا و آخرت، نجات مى‏دهد. سالک در مسیر اخلاق عملى، به دنبال الگو است تا بتواند از اوسرمشق بگیرد و طى طریق نماید. در مکتب ما چهارده معصوم پاک‏علیهم السلام بهترین الگو براى سلوک و گام زدن در وادى اخلاق‏عملى هستند; همان‏هایى که خداوند متعال آنان را پاک گردانید وسپس اسوه قرار داد. از این رو است که در این مقاله، اشاره‏اى‏کوتاه به این الگوهاى اخلاق عملى مى‏افکنیم. در کلمات قصار امام على بن ابى طالب (ع) در نهج البلاغه آمده‏است که امام مى‏فرماید: «من نصب نفسه للناس اماما فلیبدابتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره و لیکن تادیبه بسیرته قبل تادیبه‏بلسانه و معلم نفسه و مودبها احق بالاجلال من معلم الناس ومودبهم; هر که خود را پیشواى مردم خواهد، باید که پیش از ادب‏کردن دیگران به ادب کردن خود بپردازد و باید که ادب کردن‏دیگران به کردار باشد، نه به گفتار. کسى که آموزگار و ادب‏کننده خویش است، سزاوارتر به تعظیم است، از آن که آموزگار وادب کننده مردم است.»

امام صادق (ع)

امام صادق (ع) فرمود:«شیعیان ما وقتى که در کوچه و بازار راه مى‏روند و مردم آن‏ها رامى‏بینند به ما رحمت و درود مى‏فرستند» و معناى شیعه این است که‏این‏ها با عمل دیگران را درس مى‏دهند نه این که در گفتار خوب‏صحبت کنند، حرف بزنند، وعظ و پند و موعظه بدهند، اما به قول‏خواجه شیرازى: «چون به خلوت مى‏روند آن کار دیگر مى‏کنند». از امام صادق یا امام باقر علیهما السلام پرسیدند: معنى این‏آیه چیست؟ «اتقوا الله حق تقاته‏» امام فرمود:«یطاع و لا یعصى; فرمان خدا را ببرد و عصیان خدا را نکند».

موسى و خضر

در یک داستان که در سوره کهف آمده است داستان خضر و موسى است‏که حضرت موسى (ع)، بالاى بلندى ایستاده بود و مردم را موعظه‏مى‏کرد، بنى اسرائیل پاى صحبتش نشسته بودند، حضرت نگاهى به این‏جمعیت انداخت، حالتى به او دست داد، فرشته وحى نازل شد، بادیدن این جمعیت‏به خود بالیدى، باید هنوز درس بیاموزى حرکت‏کن. موسى حرکت کرد، در کنار صخره‏اى مشاهده کرد که دور صخره‏همه‏اش سبز و خرم است و مردى نشسته است، بعد از سلام و احوال‏پرسى گفت: پیش شما آمده‏ام که تعلیمم بدهى، چیزى یاد بگیرم.اولین سؤالم این است که: یا خضر! چه کردى به این مقام‏رسیدى که من باید شاگردى تو را بکنم؟ در جواب گفت: معصیت‏خدارا نکردم، آن چه گفت عمل کردم و از محرمات پرهیز نمودم. واقعااگر انسان نافرمانى خدا را نکند به مقامات بالایى مى‏رسد. در دل آدمى دو چیز با هم جمع نمى‏شود: هم خدا و هم هواى نفس.چطور امیر المؤمنین (ع) در این دعاى صباح مى‏فرماید: خدا نکنداین پرده‏ها دور دل مرا گرفته باشد. آیا حجاب‏ها دور دل مرانگرفته است آیا خود علم، حجاب نیست؟ مگر علم تنها انسان راآدم مى‏کند.ضرب المثلى است که مى‏گویند:«ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه‏مشکل‏»، برخى از بزرگان هم این ضرب المثل را این گونه گفته‏اندکه:«عالم شدن چه مشکل، آدم شدن محال است‏». حضرت امام ره‏ضرب المثل را از قول استاد عرفان خود، مرحوم آیة الله شاه‏آبادى،تکرار مى‏کردند. چرا عالم شدن مشکل است؟ چون همین علم‏باعث‏بدبختى انسان مى‏شود که چرا به من آیة الله نگفتید، چرامرا جلو نینداختید، چرا او جلو افتاد و زد و برد، چرا من عقب‏مانده‏ام؟ این حجاب‏ها است که انسان را بیچاره مى‏کند.

نامه یک معلم اخلاق

جوانى به معلم اخلاقى نامه‏اى نوشته بود و از او خواسته بود که‏براى قدم برداشتن در راه کمال چه عملى انجام دهد؟ جواب نامه‏داده شد، بعد از دریافت نامه به منزل ما آمد، گفتم: آیا عطشت‏مرتفع شده؟ گفت: نه، من نامه نوشتم، ولى جواب خیلى مختصر بود.گفتم چه بود؟ گفت: جواب این جمله بود: راه رسیدن به کمال دوچیز است: تعبد و تجنب; یعنى انسان عبادت خدا را بکند و ازگناه پرهیز بکند، همین و بس. من شرفیاب محضر مبارک آن عارف و آن معلم اخلاق شدم و عرض کردم:شما جواب نامه را به اختصار نوشته‏اید. فرمود: چه نوشته‏ام؟ من عین عبارت نامه را خواندم. فرمود: همین است،غیر از این چیز دیگرى نیست. البته اصل این سخن از مرحوم‏میر داماد است و به ملا صدرا در همان جلسه اول گفت: راه رسیدن‏به کمال، فقط بندگى حضرت حق است.

اخلاق‏هاى عملى در کربلا

نمونه‏هاى فراوانى از اخلاق عملى را در حادثه کربلا مى‏توان دید;یک نمونه آن وقتى است که امام حسین (ع) خواست از کنار جسد على‏اکبر (ع) بلند شود، حضرت زینب (س) بسیار بى‏تابى مى‏کرد وضجه‏ها مى‏زد، کسانى که نمى‏شناختند، مى‏پنداشتند که مادر حضرت‏على‏اکبر است. اما وقتى که به همین حضرت زینب (س) خبر شهادت‏فرزندش را دادند و او را به سوى خیمه آوردند، هیچ عکس‏العملى‏از خود نشان نداد و حتى از خیمه هم بیرون نیامد. بعدهاپرسیدند چرا از خیمه بیرون نیامدى؟ فرمود:مى‏ترسیدم اگر از خیمه بیرون بیایم دل برادرم منقلب بشود! آرى،این صفت معلم است که با عمل خود به دیگران درس مى‏دهد. حضرت امام زین العابدین (ع) مى‏فرماید: دیدم عمه‏ام زینب در شب یازدهم‏نماز شب را نشسته مى‏خواند، پرسیدم: عمه چرا نشسته نمازمى‏خوانى؟فرمود: چه کنم زانوانم دیگر قدرت ندارد.این همان اخلاق عملى است. شخصى مى‏گوید: روزى میهمان امام مجتبى(ع) بودم، گفتم به مسجدبروم و دو رکعت نماز بخوانم، پیرمردى را دیدم گوشه‏اى ایستاده‏به من تعارف کرد، به کنارش رفتم، دست‏برد زیر عبا و چیزى‏بیرون آورد، درش را باز کرد. دیدم نانى را به من تعارف کرد،نان را برداشتم، دیدم با دست نمى‏توانم آن نان را بشکنم. رو به‏پیرمرد کرده گفتم: آقا این نان چیست که آن را این چنین‏بسته‏اى؟ فرمود: بسته‏ام که نکند فرزندانم که علاقه و محبت‏به من‏دارند، یک مقدار روغن به این نان بمالند تا لذیذ بشود. این‏على (ع) است و این درس اخلاق عملى است. «اتقوا الله فى الخلوات فان الناظر هو الله‏» در خلوت هم ازمعصیت پرهیز کن. چرا؟ ناظر چه کسى است؟ در روایتى امام‏هفتم(ع) مى‏فرماید: به گناه کوچکت‏به کوچکى نگاه نکن، ببین که‏نافرمانى و معصیت چه کسى را انجام مى‏دهى، خدا را نافرمانى‏مى‏کنى ولو کوچک باشد. «لقد کان لکم فى رسول الله اسوه حسنه‏» این‏ها اسوه‏هاى ماهستند، این‏ها پیشوایان ما هستند. «اولئک آبائى فجئنى‏بمثلهم‏» نفس انسان از همه چیز براى ما عزیزتر است، نفس رامى‏خواهیم. این نفسى که زین العابدین(ع) در دعاى ابى حمزه



خرید و دانلود دانلود تحقیق در مورد  اخلاق عملى و الگوهاى آن


دانلود تحقیق در مورد اخلاق عملى و الگوهاى آن

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 8 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

اخلاق عملى و الگوهاى آن

یکى از دانش‏هاى مفید، علم «اخلاق‏» است. این واژه، جمع‏«خلق‏» است‏به معناى خوى، طبع، سجیه و عادت. موضوع این علم رفتار و کردار آدمى است. همه عالمان و دانشوران‏و فیلسوفان از روزگاران کهن تا به امروز به این رشته از دانش،علاقه و دل بستگى داشته‏اند و هر یک به نحوى در باب آن سخن‏گفته‏اند. اما اخلاق بر دو نوع است: نظرى و عملى. اخلاق نظرى‏در باره پایه‏ها و مبانى اخلاق، مفهوم تکلیف اخلاقى و مسائلى ازاین دست، بحث مى‏کند ; یعنى مباحثى که مستقیما به فعل اخلاقى‏مربوط نمى‏شود، اما اخلاق عملى مستقیما به خود عمل مربوط است،انجام عمل احسان، پرهیز از دروغ، غیبت، بهتان، احترام به پدرو مادر و مسائلى از این قبیل که به قصد قربت انجام مى‏شود درحوزه اخلاق عملى است. آن چه که براى شخص مومن ارزش‏مند است اخلاق عملى است، زیرا تاعمل خیر با نیت‏خالص، انجام نگیرد، رشد و کمال و فلاح محقق‏نخواهد شد. هرچه ما در باره اخلاق و یا عرفان نظرى تفحص کنیم،جز انبوهى از اطلاعات و معلومات چیزى نصیبمان نخواهد شد، زیراکه قلب و دل ما از آن‏ها بى‏بهره است فقط چاقى و فربهى ذهن،صورت گرفته است. این سخن به معناى بى‏ارجى و بى‏منزلتى عرفان و اخلاق نظرى نیست،چرا که آن هم در جاى خود مغتنم است، بلکه سخن در راه نجات ومسیر رشد و برآمدن انسان است. شک نیست که جمع بین اخلاق نظرى وعملى، بسیار پسندیده است و آدمى را مسلط مى‏کند، اما تقید برعمل و سلوک در مسیر اخلاق عملى است که انسان را از دره‏هاى‏هولناک دنیا و آخرت، نجات مى‏دهد. سالک در مسیر اخلاق عملى، به دنبال الگو است تا بتواند از اوسرمشق بگیرد و طى طریق نماید. در مکتب ما چهارده معصوم پاک‏علیهم السلام بهترین الگو براى سلوک و گام زدن در وادى اخلاق‏عملى هستند; همان‏هایى که خداوند متعال آنان را پاک گردانید وسپس اسوه قرار داد. از این رو است که در این مقاله، اشاره‏اى‏کوتاه به این الگوهاى اخلاق عملى مى‏افکنیم. در کلمات قصار امام على بن ابى طالب (ع) در نهج البلاغه آمده‏است که امام مى‏فرماید: «من نصب نفسه للناس اماما فلیبدابتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره و لیکن تادیبه بسیرته قبل تادیبه‏بلسانه و معلم نفسه و مودبها احق بالاجلال من معلم الناس ومودبهم; هر که خود را پیشواى مردم خواهد، باید که پیش از ادب‏کردن دیگران به ادب کردن خود بپردازد و باید که ادب کردن‏دیگران به کردار باشد، نه به گفتار. کسى که آموزگار و ادب‏کننده خویش است، سزاوارتر به تعظیم است، از آن که آموزگار وادب کننده مردم است.»

امام صادق (ع)

امام صادق (ع) فرمود:«شیعیان ما وقتى که در کوچه و بازار راه مى‏روند و مردم آن‏ها رامى‏بینند به ما رحمت و درود مى‏فرستند» و معناى شیعه این است که‏این‏ها با عمل دیگران را درس مى‏دهند نه این که در گفتار خوب‏صحبت کنند، حرف بزنند، وعظ و پند و موعظه بدهند، اما به قول‏خواجه شیرازى: «چون به خلوت مى‏روند آن کار دیگر مى‏کنند». از امام صادق یا امام باقر علیهما السلام پرسیدند: معنى این‏آیه چیست؟ «اتقوا الله حق تقاته‏» امام فرمود:«یطاع و لا یعصى; فرمان خدا را ببرد و عصیان خدا را نکند».

موسى و خضر

در یک داستان که در سوره کهف آمده است داستان خضر و موسى است‏که حضرت موسى (ع)، بالاى بلندى ایستاده بود و مردم را موعظه‏مى‏کرد، بنى اسرائیل پاى صحبتش نشسته بودند، حضرت نگاهى به این‏جمعیت انداخت، حالتى به او دست داد، فرشته وحى نازل شد، بادیدن این جمعیت‏به خود بالیدى، باید هنوز درس بیاموزى حرکت‏کن. موسى حرکت کرد، در کنار صخره‏اى مشاهده کرد که دور صخره‏همه‏اش سبز و خرم است و مردى نشسته است، بعد از سلام و احوال‏پرسى گفت: پیش شما آمده‏ام که تعلیمم بدهى، چیزى یاد بگیرم.اولین سؤالم این است که: یا خضر! چه کردى به این مقام‏رسیدى که من باید شاگردى تو را بکنم؟ در جواب گفت: معصیت‏خدارا نکردم، آن چه گفت عمل کردم و از محرمات پرهیز نمودم. واقعااگر انسان نافرمانى خدا را نکند به مقامات بالایى مى‏رسد. در دل آدمى دو چیز با هم جمع نمى‏شود: هم خدا و هم هواى نفس.چطور امیر المؤمنین (ع) در این دعاى صباح مى‏فرماید: خدا نکنداین پرده‏ها دور دل مرا گرفته باشد. آیا حجاب‏ها دور دل مرانگرفته است آیا خود علم، حجاب نیست؟ مگر علم تنها انسان راآدم مى‏کند.ضرب المثلى است که مى‏گویند:«ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه‏مشکل‏»، برخى از بزرگان هم این ضرب المثل را این گونه گفته‏اندکه:«عالم شدن چه مشکل، آدم شدن محال است‏». حضرت امام ره‏ضرب المثل را از قول استاد عرفان خود، مرحوم آیة الله شاه‏آبادى،تکرار مى‏کردند. چرا عالم شدن مشکل است؟ چون همین علم‏باعث‏بدبختى انسان مى‏شود که چرا به من آیة الله نگفتید، چرامرا جلو نینداختید، چرا او جلو افتاد و زد و برد، چرا من عقب‏مانده‏ام؟ این حجاب‏ها است که انسان را بیچاره مى‏کند.

نامه یک معلم اخلاق

جوانى به معلم اخلاقى نامه‏اى نوشته بود و از او خواسته بود که‏براى قدم برداشتن در راه کمال چه عملى انجام دهد؟ جواب نامه‏داده شد، بعد از دریافت نامه به منزل ما آمد، گفتم: آیا عطشت‏مرتفع شده؟ گفت: نه، من نامه نوشتم، ولى جواب خیلى مختصر بود.گفتم چه بود؟ گفت: جواب این جمله بود: راه رسیدن به کمال دوچیز است: تعبد و تجنب; یعنى انسان عبادت خدا را بکند و ازگناه پرهیز بکند، همین و بس. من شرفیاب محضر مبارک آن عارف و آن معلم اخلاق شدم و عرض کردم:شما جواب نامه را به اختصار نوشته‏اید. فرمود: چه نوشته‏ام؟ من عین عبارت نامه را خواندم. فرمود: همین است،غیر از این چیز دیگرى نیست. البته اصل این سخن از مرحوم‏میر داماد است و به ملا صدرا در همان جلسه اول گفت: راه رسیدن‏به کمال، فقط بندگى حضرت حق است.

اخلاق‏هاى عملى در کربلا

نمونه‏هاى فراوانى از اخلاق عملى را در حادثه کربلا مى‏توان دید;یک نمونه آن وقتى است که امام حسین (ع) خواست از کنار جسد على‏اکبر (ع) بلند شود، حضرت زینب (س) بسیار بى‏تابى مى‏کرد وضجه‏ها مى‏زد، کسانى که نمى‏شناختند، مى‏پنداشتند که مادر حضرت‏على‏اکبر است. اما وقتى که به همین حضرت زینب (س) خبر شهادت‏فرزندش را دادند و او را به سوى خیمه آوردند، هیچ عکس‏العملى‏از خود نشان نداد و حتى از خیمه هم بیرون نیامد. بعدهاپرسیدند چرا از خیمه بیرون نیامدى؟ فرمود:مى‏ترسیدم اگر از خیمه بیرون بیایم دل برادرم منقلب بشود! آرى،این صفت معلم است که با عمل خود به دیگران درس مى‏دهد. حضرت امام زین العابدین (ع) مى‏فرماید: دیدم عمه‏ام زینب در شب یازدهم‏نماز شب را نشسته مى‏خواند، پرسیدم: عمه چرا نشسته نمازمى‏خوانى؟فرمود: چه کنم زانوانم دیگر قدرت ندارد.این همان اخلاق عملى است. شخصى مى‏گوید: روزى میهمان امام مجتبى(ع) بودم، گفتم به مسجدبروم و دو رکعت نماز بخوانم، پیرمردى را دیدم گوشه‏اى ایستاده‏به من تعارف کرد، به کنارش رفتم، دست‏برد زیر عبا و چیزى‏بیرون آورد، درش را باز کرد. دیدم نانى را به من تعارف کرد،نان را برداشتم، دیدم با دست نمى‏توانم آن نان را بشکنم. رو به‏پیرمرد کرده گفتم: آقا این نان چیست که آن را این چنین‏بسته‏اى؟ فرمود: بسته‏ام که نکند فرزندانم که علاقه و محبت‏به من‏دارند، یک مقدار روغن به این نان بمالند تا لذیذ بشود. این‏على (ع) است و این درس اخلاق عملى است. «اتقوا الله فى الخلوات فان الناظر هو الله‏» در خلوت هم ازمعصیت پرهیز کن. چرا؟ ناظر چه کسى است؟ در روایتى امام‏هفتم(ع) مى‏فرماید: به گناه کوچکت‏به کوچکى نگاه نکن، ببین که‏نافرمانى و معصیت چه کسى را انجام مى‏دهى، خدا را نافرمانى‏مى‏کنى ولو کوچک باشد. «لقد کان لکم فى رسول الله اسوه حسنه‏» این‏ها اسوه‏هاى ماهستند، این‏ها پیشوایان ما هستند. «اولئک آبائى فجئنى‏بمثلهم‏» نفس انسان از همه چیز براى ما عزیزتر است، نفس رامى‏خواهیم. این نفسى که زین العابدین(ع) در دعاى ابى حمزه



خرید و دانلود دانلود تحقیق در مورد  اخلاق عملى و الگوهاى آن


تحقیق درمورد سبزیکاری عملی 47 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 57

 

انتخاب زمین

زمین شوره سنبل بر نیارد در او تخم عمل ضایع مگردان

گرچه امروز مطابق اصول و قواعد فنی می‌توان با اصلاح سخت‌ترین و بدترین زمینها از آن استفاده کرد ولی این اصلاح نسبت به وضعیت زمین که از چه نوع باشد فرصت زیادی را توأم با خرج بسیار در بر دارد که از موضوع عملی که ما می‌خواهیم انجام دهیم به دور است، زیرا در این کتاب ما فقط می‌خواهیم این موضوع را روشن کنیم خوانندگانی که دارای زمینی حاضر برای کشت هستند برای حداکثر استفاده از زراعت خود باید چه دقائق و چه نکاتی را در نظر بگیرند.

زمینی که برای سبزیکاری تخصیص می‌دهیم باید زمینی باشد که شرایط نمو و زندگی گیاه در آن جمع باشد و گیاه بتواند پس از روئیدن تغذیه کامل کند و محصول فراوان و سالم بدهد از لحاظ طبیعی زمینهای سنگین رسی به هم فشرده و دارای خاک چسبنده یا زمینی که در خاک آن مقدار زیادی گل سفید وجود دارد و نیز زمینهای خیلی خشک از شن خالص یا باتلاقی یا ریگزار یا آنها که دارای مقادیر زیادی مواد نیمه‌پوسیده هستند برای زراعت خوب نیستند و همانطور که گفته شد هزینه اصلاح آنها بیش از استفاده‌ایست که از آن منظور نظر است. زمین خوب طبیعی عبارت از زمین با خاک سبک و تیره‌رنگ و قوی و پر خلل و فرج است که درون آن پر از قارچهای ذره‌بینی و مواد غذایی است و همین‌که روی آن راه روند چون فنر بالا و پائین می‌رود و با جزئی صرف وقت می‌توان از آن برداشت خوبی کرد.

علاوه از شرایط بالا موقعیت زمین از لحاظ نزدیکی و دوری به آب، میزان سایه و آفتاب، نزدیکی به عمارات و کارخانجات و عوامل دیگر در نمو و خوبی محصول دخالت دارد و باید قبل از شروع به کار آن را در نظر گرفت. چنانکه زمینی اگر از حیث جنس طبیعی مساعد باشد ولی دارای نواقص زیر باشد نمی‌توان استفاده منظور را از آن انتظار داشت.

1. زمینهای گود برای زراعت مفید نمی‌باشند زیرا غالباً در اثر بارندگیهای زیاد یا طغیان آب رودخانه (اگر در مجاورت زمین باشد) آب به آن هجوم می‌آورد و زراعت را می‌شوید و خراب می‌کند و به جای آن قشری از گل و لای می‌گذارد که علاوه از تباهی محصول زمین را هم خراب می‌کند.

2. فزونی دائمی رطوبت در زمین که معلول بدی جریان آب اطراف آن باشد یا از مجاری دورتری نشت نماید اثرات خیلی بدی در زمین می‌گذارد و ریشه نباتات را می‌پوساند یا اصولاً مانع روئیدن بذر می‌شود.

در اینگونه زمین‌ها قبل از انجام زهکشی و خشک کردن زمین نباید زراعت کرد.

3. زمینهای مردابی که آنها را هم قبل از خشکانیدن نمی‌توان مورد استفاده قرار داد.

4. نزدیکی زمین زراعتی با بعضی از کارخانجات تهیه مواد شیمیایی و کوره‌های گچ‌پزی و آهک‌پزی برای زراعت بسیار خطرناک است، زیرا این کارخانجات یا کوره‌ها دائماً دودهای اکال و مضر و گازهای خطرناک و گرد و غبارهای خشک‌کننده و سمی در فضا منتشر می‌کنند و برای صحت کارگران مزرعه و گیاه هر دو خطرناک می‌باشند و غالباً سبزی‌هایی که در اطراف این کارخانه‌ها به دست می‌آیند همیشه پلاسیده و دارای طعم و مزه‌ای است که به ذائقه بد و نامطبوع است. بنابراین باید همیشه سعی کرد که مزرعه در کنار این کارخانه‌ها یا کوره‌ها انتخاب نشود ولی اگر وضعیت طوری بود که مزرعه را از آنجا نمی‌توان دور کرد باید در جهت‌یابی مزرعه دقت شود که بادهای محلی و موسمی، بتوانند دودها و گازها را با خود در جهت مخالف برده و از محوطه سبزیکاری دور کنند.

5. نزدیکی مزرعه سبزی با جاده‌های بزرگ برای زراعت مضر است زیرا در اثر عبور و مرور وسائط نقلیه و گرد و غباریکه دائماً از جاده برمی‌خیزد و روی سبزیها می‌نشیند از نمو آنچه کاشته شده جلوگیری می‌کند و آنها را ضایع می‌کند.

آنچه که گفته شد علل نامساعد برای سبزیکاری است که در واقع باید از ایجاد مزارع سبزی در این شرایط و مواقع دوری کرد ولی آنچه برای مزرعه مفید است و باید در نظر گرفت این است که آب لازم برای مزرعه سبزی باید حتماً تأمین شده باشد، به این معنی که مزرعه در نزدیکی رودخانه یا چشمه یا چاه پرآبی باشد که در تمام مواقع بتوان به اندازه کافی و لازم به آن آب رسانید و از بی‌آبی و فاصله زیاد بین مواقع آبیاری جلوگیری کرد، دیگر اینکه وضعیت مزرعه از حیث جهت‌یابی مساعد با نمو گیاه باشد و هرچه در این قسمت دقت شود کامیابی در زراعت و برداشت و استفاده از آن بیشتر است، یعنی زمین مزرعه طوری واقع شود که از آسیب و ضرر حرارت زیاد و مستقیم یا بادهای شدید یا رطوبت‌های دائمی جلوگیری شود، مثلاً در مناطق شمالی اگر زمین درست شمالی جنوبی باشد خوب نیست زیرا قسمت رو به شمال آن از نظر بادهای شمالی و سرما و سایه زیاد قابل نمو دادن نباتات نیست و سرما و سایه آنچه که در آن قسمت کاشته شده باشد از بین خواهد برد.

قسمت رو به مشرق هم از لحاظ اینکه پس از گذراندن شبهای سرد مناطق شمالی که غالباً یخهای نازکی در پای نباتات می‌کند چون صبح با آفتاب مواجه می‌شود و نور خورشید به سرعت باعث ذوب یخ می‌شود تولید واکنش بدی در زراعت می‌کند و آن را از بین می‌برد، قسمت رو به مغرب هم در اثر رطوبت زیادی که نتیجه سایه زیاد و دیرآفتاب گرفتن است چندان مناسب نیست و بین سبزی‌هایی که در این قسمت کاشته شوند غالباً ناخوشی‌های قارچی زیاد پیدا می‌شود، فقط قسمت رو به جنوب است که برای زراعت مساعد است ولی البته نمی‌توان یک زمین بزرگ را فقط به منظور استفاده از یک جهت آن دائر نگاه داشت و همه سال مقادیری خرج آن کرد.

بنابراین بهترین زمین برای زراعت سبزی در این مناطق آنست که جهت‌یابی آن بینابین چهار جهت اصلی باشد که عرصه جنوب آن از یک سمت جنوب غربی و از سمت دیگر جنوب شرقی و عرصه شمالی از یک سمت شمال غربی و از سمت دیگر شمال شرقی واقع شده باشد و دیگر از عوامل مساعد شیب ملایم زمین است زیرا شیب تند باعث می‌شود که مواقع آبیاری آب آنچه در آنجا هست بشوید و همراه خود به نقطه گود زمین ببرد و در زمین هم به اندازه کافی آب نفوذ نکند تا ریشه نباتات را سیرآب کند. ولی شیب معتدل باعث می‌شود که آب به خوبی به تمام سطح مزرعه جاری شود و تا اعماق آن نفوذ کند در زمین‌هایی که دارای شیب تند هستند می‌توان به وسیله خاکریزی دستی و تشکیل کردها و بندها رفع نقیصه نمود.

نزدیکی مزرعه به جنگل‌های انبوه یا تپه‌های مرتفع هم در بعضی مواقع برای سبزیکاری بسیار نافع ولی بعضی مواقع هم مضر است زیرا اگر زمین در فاصله معتدلی از این پناهگاه‌ها قرار گرفته باشد که سایه آنها مزرعه را نپوشاند چون این عوامل در مقابل مسیر بادهای شدید محلی است و جلوگیری از شدت وزش می‌کند بسیار مفید است ولی اگر مزرعه زیاد نزدیک باشد که سایه این موانع غالب اوقات روی زمین را بپوشاند برای زراعت سبزی مضر است و هیچگاه



خرید و دانلود تحقیق درمورد سبزیکاری عملی 47 ص