حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

مقاله در مورد اقسام صفات الهی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

اقسام صفات الهی

واژة اسم کاربردهای مختلفی دارد. در گسترده‎ترین کاربرد به معنی هر لفظی است که بر معنایی دلالت می‎کند. اسم در این کاربرد مترادف با کلمه است، و حرف و فعل در اصطلاح علمای نحو را نیز شامل می‎شود. دومین کاربرد اسم همان است که در اصطلاح علمای نحو به کار می‎رود. و یکی از اقسام کلمه و قسیم حرف و فعل است. سومین کاربرد آن معنایی است که در اصطلاح متکلمان مقصود است. و آن عبارت است از لفظی که بر ماهیت و ذات من حیث هی و بدون در نظر گرفتن اتصاف آن به صفتی از صفات دلالت می‎کند. مانند الفاظ سماء (آسمان)، ارض (زمین)، رجل (مرد) و جدار (دیوار). واژة صفت نیز کاربردهای مختلفی دارد. حکما مبادی مشتقات را صفت، و مشتقات را اسم می‎گویند. از نظر آنان علم و قدرت صفات‎اند، و عالم و قادر یا علیم و قدیر اسم، ولی متکلمان مشتقات را صفات نامیده و مبادی مشتقات را «معنی» می‎گویند. بنابراین، علم و قدرت، معنی، و عالم و قادر یا علیم و قدیر صفات‎اند. به عبارت دیگر، هرگاه ذات و ماهیت را از آن جهت که موصوف به وصف یا معنای ویژه‎ای است، در نظر آوریم واژة صفت به کار می‎رود. «الصفة هی الاسم الدال علی بعض احوال الذات، و ذلک نحو طویل و قصیر و عاقل و غیرها»

«ان الصفة فی الحقیقة ما أنبأت عن معنی مستفاد یخص الموصوف و ما شارکه...». یاد آور می‎شویم، این گونه ملاحظات در عمل چندان رعایت نمی‎شود، و هر یک از اسم و صفت به جای دیگری به کار می‎رود. یگانه واژه‎ای که معنای وصفی نداشته، ‌و به عنوان اسم مخصوص خداوند، شناخته شده است؛ اسم جلالة (الله) است. اما واژه‎های دیگر چون عالم، قادر، حی، رازق، باقی و غیره هم به عنوان اسماء الهی به کار می‎روند، و هم صفات خداوندی، چنان که در روایات معروفی که برای خداوند نود و نه اسم بیان شده است، جز اسم جلاله، همگی از مشتقات و صفات می‎باشند. تقسیمات صفات صفات الهی را از جهات گوناگون تقسیم کرده‎اند: 1. صفات جمال و صفات جلال: صفات جمال یا صفات ثبوتی صفاتی‎اند که بر وجود کمالی در خداوند دلالت می‎کنند. مانند عالم و علم، قدرت و قادر، خلق و خالق، ‌رزق و رازق و غیره. و صفات جلال یا صفات سلبی صفاتی‎اند که چون بر نقصان و فقدان کمال دلالت می‎کنند، از خداوند سلب می‎شوند. مانند: ترکیب، جسمانیت، مکان، جهت، ظلم، عبث و غیره. صدر المتألهین در این باره گفته است: «این دو اصطلاح (صفت جمال و جلال) با تعبیر ذی الجلال و الاکرام در آیة کریمة:

تَبارَکَ اسْمُ رَبِّکَ ذِی الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ» هماهنگ است زیرا صفت جلال عبارت است از آنچه ذات خداوند را از مشابهت با غیر آن منزه می‎دارد، و صفت اکرام عبارت است از آنچه ذات الهی به آن آراسته است، پس خداوند با صفات کمال وصف می‎شود، و با صفات جلال از نواقص پیراسته می‎گردد»صفات سلبی کاربرد دیگری نیز دارد، و آن صفاتی است که بر سلب نقص از خداوند دلالت می‎کنند، مانند غنی، واحد، قدوس، حمید و مانند آن. 2. صفات ذات و صفات فعل: در تقسیم صفات الهی به صفات ذات و صفات فعل دو اصطلاح و دو نظریه است: الف: هر گاه برای انتزاع صفتی از ذات و وصف کردن ذات به آن صفت، تصور ذات کافی باشد، و تصور فاعلیت خداوند لازم نباشد، آن صفت، صفت ذات یا ذاتی خواهد بود. مانند صفت حیات و حی، اراده و مرید، علم و عالم، قدرت و قادر. و هر گاه تصور فاعلیت خداوند لازم باشد، آن را صفت فعل یا فاعل گویند. مانند خلق و خالق، رزق و رازق، اماته و ممیت، احیاء و محیی، مغفرت و غافر، ‌انتقام و منتقم، و مانند آن. ب: هر صفتی که بتوان خداوند را به مقابل و ضد آن وصف کرد، صفت فعل است، و هر صفتی را که نتوان خداوند را به مقابل و ضد آن وصف کرد، صفت ذات است. بنابراین قدرت، علم و حیات از صفات ذاتی الهی‎اند، چون خداوند به مقابل و ضد آنها وصف نمی‎شود، زیرا مقابل آنها نقص وجودی است، ولی اراده از صفات ذات نخواهد بود، ‌زیرا « وصف خداوند به مقابل آن محال نیست، مثلاً گفته می‎شود خداوند ظلم به بندگان خود را اراده نکرده است،‌ «وَ مَا اللَّهُ یُرِیدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ» بر این اساس، عدل از صفات ذات الهی خواهد بود، ولی بنابر اصطلاح نخست از صفات فعل است. از دو اصطلاح یاد شده، اصطلاح نخست در کتب فلسفه و کلام مشهور و رایج است. محدث کلینی در کتاب کافی اصطلاح دوم را برگزیده است،و بر این اساس روایات مربوط به اراده را از صفات فعل دانسته‎اند، تعیین کرده است. سید شریف گرگانی نیز در کتاب تعریفات همین اصطلاح را آورده است. 3. صفات حقیقی و اضافی: صفات ذات را به دو گونة حقیقی و اضافی تقسیم کرده‎اند. صفات ذاتی حقیقی آن است که حقیقتاً ذات به آن وصف می‎گردد مانند علم و قدرت، و صفت اضافی آن است که از صفات حقیقی انتزاع می‎شود، ولی خود حقیقتاً از صفات ذات نیست، مانند صفت عالمیت و قادریت، که از در نظر گرفتن نسبت علم و قدرت با ذات انتزاع شده‎اند، و ورای ذات و صفت علم و قدرت، حقیقتی ندارند. صفت ذاتی حقیقی را به حقیقی محض و حقیقی ذات الاضافه تقسیم نموده‎اند. حقیقی محض آن است که به چیزی جز ذات خداوند تعقل ندارد. مانند صفات حیات، و حقیقی ذات الاضافه آن است که به غیر ذات متعلق می‎شود مانند علم و قدرت. 4. صفات خبریه: برخی از صفات را صفات خبریه گویند. آنها صفاتی‎اند که در خبر آسمانی (کتاب و سنت) وارد شده‎اند و اگر در خبر آسمانی نیامده بودند، به مقتضای یک بحث عقلی برای خداوند اثبات نمی‎شدند، و از سویی، اگر به مفاد ظاهری آنها قائل شویم، تشبیه و تجسیم لازم خواهد آمد. به عبارت دیگر، ‌این دسته از صفات، مانند وجه، ید، استوا، مجیء، که در آیات ذیل آمده‎اند. «کُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ»«یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ».



خرید و دانلود مقاله در مورد اقسام صفات الهی


تحقیق درباره. بررسی یکی از صفات پسندیده اخلاق)جوانمردی)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 18

 

موضوع تحقیق:

بررسی یکی از صفات پسندیده اخلاقی:

(جوانمردی)

بخش اول

تعریف لغوی و مفهومی جوانمردی:

معنا و مفهوم عیار (جوانمرد )از دید فرهنگ نگاران و شاعران

در این مورد می توان گفت که واژه عیار با وجود آنکه (ع) عربی دارد ،گمان می رود که اصل آن از لغت (ایار ) پهلوی آمده باشد . این کلمه را در بعضی کتابها به شکل (ادیوار) و «ایار» به تشدید نیز نوشته اند که بعدها به «ایار» تبدیل گردیده و در زبان دری «یار» به حذف الف گفته اند و آنگاه که عرب ها به درون این آیین و مسلک مردمی داخل شدند ،این کلمه را معرب ساخته و واژه «ادیوار» را به عیار تبدیل کرده اند.

دانشمند شناخته شده ایران دکتر معین در جلد چهارم برهان قاطع آنجا که درباره کلمه عیار بحث می کند در این مورد نوشته است که :« کلمه عیار معرب مصنوعی (یار) است که معنی جوانمرد را می دهد و تازی ها جوانمردی را فتوت و جوانمرد را فتی می گویند.»

ملک الشعرای بهار نیز در سبک شناسی نوشته است که عیار کلمه عربی نیست و اصل آن «ادیوار» زمینه تاریخی دارد و عیاران سابق مانند احزاب امروزی ،دارای سازمانهایی بوده اند با اهداف و مرام های مشخص اجتماعی ،اخلاقی و سیاسی که در شهرهای بزرگ خراسان تشکیلات منظم و حمایت از مظلومان بوده است که جمعیت فتیان یا حزب فتوت در واقع نوع اصلاح شده این سازمان عیاری است .

واژه عیار در زمانه های مختلف آن هم در معاملات اجتماعی به معناهای گوناگون به کار می رفته است .

آنانی که قدرتمند ،ظالم و ستمگر بودند ،همیشه مورد خشم و نفرت عیاران و جوانمردان قرار می گرفتند و به همین دلیل است که از نگاه ثروتمندان ،عیاران مردمی بودند دزد و دغل . اما شخصیت عیاران از نگاه مردم ناتوان و تهیدست از روی قدردانی ،دیده می شود و عیاران همیشه پشتیبان ستمدیدگان و بیچارگان بودند . از دید این مردم عیاران جمعیتی بودند که به درد شان رسیدگی کرده و دست ظالمان و ستمگران را از سرشان کوتاه می ساختند.

این دو مفهوم متضاد که یاد کرده آمد ،بعدها در تمام کتابها ،فرهنگ ها و لغت نامه ها،بازتاب یافته و چهره عیاران را به گونه های مختلفی نمایان ساخته است.

علی اکبر دهخدادر لغت نامه خویش نوشته است که عیار به کسی گویند که بسیار آمد و شد کند و نیز مرد ذکی و به هر سورونده ،بسیار گشت و تیز و خاطر را هم گفته اند.

در فرهنگ فارسی حسن عمید آمده است که جوانمرد یعنی : مرد جوان ،بخشنده ،سخی ،بزرگوار و نیز صاحب همت و فتوت را گویند.

در فرهنگ فارسی معین آمده است که عیار به معنی زیرک ،چالاک ،جوانمرد و طرار وعیاری به معنای حیله بازی،جوانمردی و مکاری است .

به همینگونه اگر دیوان اشعار شاعران کلاسیک ادب فارسی را تحت مطالعه قرار دهیم ،می بینم که این دومفهوم متضاد که در لغت نامه ها و فرهنگ ها آمده است ،در لابه لای اشعار اکثر شاعران نیز بازتاب یافته و شاعران این کلمه را به معناهای گوناگون به کار برده اند ،همچنانکه می خوانیم :

از فخر الدین اسعد گرگانی:

جهان آسوده گشت از دزد و طرار ز کرد و لور از ره گیر و عیار

از مسعود سعد سلمان:

محبوس چرا شدم ،نمی دانم دانم که نه دزدم و نه عیارم

خواجه حافظ شیرازی :



خرید و دانلود تحقیق درباره. بررسی یکی از صفات پسندیده اخلاق)جوانمردی)


مقاله درباره: بررسی یکی از صفات پسندیده اخلاق)جوانمردی)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 18

 

موضوع تحقیق:

بررسی یکی از صفات پسندیده اخلاقی:

(جوانمردی)

بخش اول

تعریف لغوی و مفهومی جوانمردی:

معنا و مفهوم عیار (جوانمرد )از دید فرهنگ نگاران و شاعران

در این مورد می توان گفت که واژه عیار با وجود آنکه (ع) عربی دارد ،گمان می رود که اصل آن از لغت (ایار ) پهلوی آمده باشد . این کلمه را در بعضی کتابها به شکل (ادیوار) و «ایار» به تشدید نیز نوشته اند که بعدها به «ایار» تبدیل گردیده و در زبان دری «یار» به حذف الف گفته اند و آنگاه که عرب ها به درون این آیین و مسلک مردمی داخل شدند ،این کلمه را معرب ساخته و واژه «ادیوار» را به عیار تبدیل کرده اند.

دانشمند شناخته شده ایران دکتر معین در جلد چهارم برهان قاطع آنجا که درباره کلمه عیار بحث می کند در این مورد نوشته است که :« کلمه عیار معرب مصنوعی (یار) است که معنی جوانمرد را می دهد و تازی ها جوانمردی را فتوت و جوانمرد را فتی می گویند.»

ملک الشعرای بهار نیز در سبک شناسی نوشته است که عیار کلمه عربی نیست و اصل آن «ادیوار» زمینه تاریخی دارد و عیاران سابق مانند احزاب امروزی ،دارای سازمانهایی بوده اند با اهداف و مرام های مشخص اجتماعی ،اخلاقی و سیاسی که در شهرهای بزرگ خراسان تشکیلات منظم و حمایت از مظلومان بوده است که جمعیت فتیان یا حزب فتوت در واقع نوع اصلاح شده این سازمان عیاری است .

واژه عیار در زمانه های مختلف آن هم در معاملات اجتماعی به معناهای گوناگون به کار می رفته است .

آنانی که قدرتمند ،ظالم و ستمگر بودند ،همیشه مورد خشم و نفرت عیاران و جوانمردان قرار می گرفتند و به همین دلیل است که از نگاه ثروتمندان ،عیاران مردمی بودند دزد و دغل . اما شخصیت عیاران از نگاه مردم ناتوان و تهیدست از روی قدردانی ،دیده می شود و عیاران همیشه پشتیبان ستمدیدگان و بیچارگان بودند . از دید این مردم عیاران جمعیتی بودند که به درد شان رسیدگی کرده و دست ظالمان و ستمگران را از سرشان کوتاه می ساختند.

این دو مفهوم متضاد که یاد کرده آمد ،بعدها در تمام کتابها ،فرهنگ ها و لغت نامه ها،بازتاب یافته و چهره عیاران را به گونه های مختلفی نمایان ساخته است.

علی اکبر دهخدادر لغت نامه خویش نوشته است که عیار به کسی گویند که بسیار آمد و شد کند و نیز مرد ذکی و به هر سورونده ،بسیار گشت و تیز و خاطر را هم گفته اند.

در فرهنگ فارسی حسن عمید آمده است که جوانمرد یعنی : مرد جوان ،بخشنده ،سخی ،بزرگوار و نیز صاحب همت و فتوت را گویند.

در فرهنگ فارسی معین آمده است که عیار به معنی زیرک ،چالاک ،جوانمرد و طرار وعیاری به معنای حیله بازی،جوانمردی و مکاری است .

به همینگونه اگر دیوان اشعار شاعران کلاسیک ادب فارسی را تحت مطالعه قرار دهیم ،می بینم که این دومفهوم متضاد که در لغت نامه ها و فرهنگ ها آمده است ،در لابه لای اشعار اکثر شاعران نیز بازتاب یافته و شاعران این کلمه را به معناهای گوناگون به کار برده اند ،همچنانکه می خوانیم :

از فخر الدین اسعد گرگانی:

جهان آسوده گشت از دزد و طرار ز کرد و لور از ره گیر و عیار

از مسعود سعد سلمان:

محبوس چرا شدم ،نمی دانم دانم که نه دزدم و نه عیارم

خواجه حافظ شیرازی :



خرید و دانلود مقاله درباره: بررسی یکی از صفات پسندیده اخلاق)جوانمردی)


تحقیق در مورد صفات خدا

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 19 صفحه

 قسمتی از متن .docx : 

 

صفات خدا

خداوند متعال همه صفات پسندیده را داراست و از تمامى صفات ناپسند پاک و منزّه است. صفات پسندیده‏اى که در خدا وجود دارد، صفات جمال یا صفات ثبوتیّه و صفات ناپسندى که خداوند از آنها مبرّاست، صفات جلال و یا صفات سلبیّه نامیده مى‏شود.

صفات ثبوتیّه نیز دو قسم است: صفات ذات و صفات فعل.صفات ذات: صفاتى است که عین ذات خداست و قابل جدا شدن از خدا نیست، مانند عالم بودن، زنده بودن و قادر بودن.صفات فعل: صفاتى است که مربوط به فعل خداست و مى‏توان بود یا نبودشان را به خدا نسبت داد، مانند خالق بودن، زیرا خداوند هم مى‏تواند خلق کند و هم مى‏تواند خلق نکند.

به عبارت دیگر؛ هر صفتى که بشود ضدّش را به خدا نسبت داد، صفت فعل است، مانند رضایت خدا که در برابر غضب خدا قرار دارد و هر صفتى که نتوان ضدّش را به خدا نسبت داد، صفت ذات است. راه آشنایى با صفات خدا

راه آشنایى با صفات خدا مانند راه آشنایى با خود خداست، همان گونه که شما از یک نوشته به نویسنده آن پى مى‏برید، از چگونگى الفاظ و کلمات، مقدار آشنایى نویسنده آن را با لغات به دست مى‏آورید، از انشاى آن قدرت نویسندگى او را مى‏فهمید و از مطالبش متوجّه روحیّه و هدف نویسنده مى‏شوید. پس هر آفریده‏اى مى‏تواند دو کار انجام دهد:1- آفریدگار خود را بشناساند

.2- صفات و حالات و هدف آفریدگار خود را بفهماند.

نقش ایمان به صفات خدا

ایمان به هر یک از صفات خدا نقش مثبت و ارزنده‏اى در گفتار، روش و منش انسان و بالطبع در زندگى فردى و اجتماعى او دارد.

ایمان به اینکه خداوند عزیز و نفوذناپذیر است، «انّ العزّة للّه جمیعاً» (1) و همه قدرت‏ها و توانایى‏ها از اوست، «انّ القوّة للّه جمیعاً» (2) و پدید آورنده و برگشت دهنده همه اوست، «انّا لِلّه و انّا الیه راجعون» (3) به انسان اعتماد، وقار و امید مى‏دهد و او را از خود برتربینى، خود کم‏بینى و ترس و وحشت از آینده نجات مى‏دهد. چرا عدل از اصول است؟

با اینکه خدا صفات زیادى دارد - از قبیل رحمت، حکمت، قدرت، خالقیّت، علم و... - چرا تنها عدل از اصول دین شمرده شده است؟

پاسخ: این انتخاب، هم ریشه تاریخى دارد و هم‏ریشه سیاسى.

ریشه تاریخى آن به قرون اولیه اسلام بر مى‏گردد. آن گاه که گروه کوچکى از مسلمانان - فرقه اشعرى - عادل بودن خدا را لازم نمى‏دانستند و مى‏گفتند: هر کارى که خدا خواست و انجام داد همان درست است، گرچه از نظر عقل از کارهایى باشد که مسلّماً قبیح و زشت و ستم محسوب شود! مثلاً مى‏گفتند: اگر خداوند امیرمؤمنان على‏علیه السلام را به دوزخ و قاتل او - ابن ملجم - را به بهشت ببرد مانعى ندارد. ولى ما این منطق را نمى‏پذیریم و طبق منطق عقل و آیات قرآن مى‏گوییم تمام کارهاى خدا حکیمانه است و هرگز کارى که ظلم و قبیح باشد از او سر نمى‏زند.

البتّه خدا بر هر کارى قدرت دارد، امّا کار خلاف حکمت نمى‏کند؛ چنانکه ما قدرت داریم چشم خود را کور کنیم ولى چنین نمى‏کنیم چون این عمل، حکیمانه نیست، پس استفاده از قدرت مربوط به آن است که عمل با عدل وحکمت و وعده‏هاى قبلى هماهنگ باشد. خدایى که وعده داده است مؤمنان را به بهشت و فاسقان را به دوزخ ببرد اکنون اگر خلاف کند، خلف وعده مى‏شود واین عمل، قبیح است و هرگز خداوند کار زشت نمى‏کند. ما که مى‏گوییم: خدا ظلم نمى‏کند قدرت او را محدود نکرده‏ایم بلکه این حکمت است که موجب مى‏شود قدرت در جاى مناسب به کار گرفته شود.

و امّا ریشه سیاسى آن به دوران بنى‏امیّه و بنى‏عبّاس برمى‏گردد، آنها براى آن که با اعتراضات و شورش‏هاى مردمى مواجه نشوند، این گونه تبلیغ مى‏کردند که همه چیز به خواست خداست و کسى حقّ ندارد در برابر اراده خدا حرفى بزند. اگر ما حاکم شده‏ایم به خواست خدا بوده و کسى حقّ اعتراض ندارد، زیرا آنچه بر جهان حاکم است جبر است و انسان هیچ اختیارى ندارد و این جبر مورد رضایت خداست و چون رضاى خدا در آن است پس هرکارى که او انجام دهد عدل است. در واقع این نظریّه پشتوانه سیاسى خوبى براى بنى‏امیّه و استمرار حکومت و ریاستشان بود.

معنى و مفهوم عدل

واژه عدل در لغت در مقابل ظلم و جور آمده و به معناى قراردان هرچیز در جاى خود و یا انجام دادن هرکارى به نحو شایسته است. چنانکه حضرت على‏علیه السلام مى‏فرماید: «العدل یضع الامور مواضعها» (4) عدل است که هر امرى را در جایگاه خودش قرار مى‏دهد.

اینکه مى‏گوییم خداوند عادل است، یعنى هم در نظام تکوین و طبیعت هر چیزى را تحت نظامى خاص و مناسب آفریده است، «بالعدل قامت السموات و الارض» (5) و هم در عالم قانون‏گذارى و تشریع، تمام قوانین او عادلانه و به جا و با هدف خلقت هماهنگ بوده و هیچ گونه تبعیض و تفاوت ناروایى در آن قرار نداده است. چنانکه حضرت على علیه السلام مى‏فرماید: «و ارتفع عن ظلم عباده و قام بالقسط فى خلقه و عدل علیهم فى حکمه» (6) خداوند از ستم بر بندگان خود منزّه است و درباره آفریدگان خود به عدل رفتار مى‏کند و در مورد آنان به عدل حکم مى‏کند.بنابراین مقتضاى عدل الهى این است که خداوند هر انسانى را به اندازه استعدادش مورد تکلیف قرار دهد، «لا یکلّف الله نفساً الا وسعها» (7) و سپس با توجّه به توانایى و تلاش اختیارى وى درباره او قضاوت کند، «و قضى بینهم بالقسط و هم لا یظلمون» (8) و سرانجام پاداش یا کیفرى در خور کارهایش به او عطا فرماید. «فالیوم لا تظلم نفس شیئاً و لاتجزون الا ما کنتم تعملون»(9)



خرید و دانلود تحقیق در مورد صفات خدا


تحقیق در مورد صفات مؤمن واقعی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 5 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

صفات مؤمن واقعی:

رُوِىَ انّ رسولَ الله(ص) قال: «لا یکمل المؤمن ایمانه حتى یحتوى على مائة و ثلاث خصال، فعل و عمل و نیة و باطن و ظاهر» . فقال امیرالمؤمنین(ع) : «یا رسول الله ما المائة و ثلاث خصال» ؟ فقال: «یا على، من صفات المؤمن ان یکون جوّال الفکر ، جوهرى الذکر ، کثیراً علمه ، عظیما حلمه ، جمیل المنازعة ، کریم المراجعة ، اوسع الناس صدرا و اذلهم نفسا ، ضحکه تبسما و اجتماعه تعلما مذکر الغافل ، معلم الجاهل ، لایؤذى من یؤذیه و لا یخوض فیما لایعنیه ، و لایشمت بمصیبة و لایذکر احدا یغیبة ، بریئا من المحرمات ، واقفا عند الشبهات ، کثیر العطاء ، قلیل الاذى ، عونا للغریب ، وابا للیتیم ، بشره فى وجهه و حزنه فى قلبه ، متبشرا بفقره ، احلى من الشهد و اصلد من الصلد ، لایکشف الاسرار و لایهتک سترا ، لطیف الحرکات حلو المشاهدة کثیر العبادة ، حسن الوقار ، لین الجانب. طویل الصمت ، حلیما اذا جهل علیه. صبورا على من اساء الیه ، یبجّل الکبیر و یرحم الصغیر ، امینا على الامانات ، بعیدا من الخیانات ، الفه التقى و حلفه الحیاء کثیرالحذر قلیل الزلل ، حرکاته ادب و کلامه عجب مقیل العثرة و لا یتتبع العورة ، وقورا صبورا رضیا شکورا ، قلیل الکلام صدوق اللسان ، برّا مصونا حلیما رفیقا عفیفا شریفا، لا لعّان و لا کذّاب و لا مغتاب و لا سباب، و لا حسود و لا بخیل ، هشّاشا بشّاشا لا حسّاس و لا جسّاس یطلب من الامور اعلاها و من الاخلاق اسناها ، مشمولا بحفظ الله مؤیّدا بتوفیق الله، ذا قوة فى لین و عزمة فى یقین، لایحیف على من یبغض و لا یأثم فیمن یحبّ ، صبورا فى الشدائد ، لایجور و لا یعتدى و لا یاتى بما یشتهى ، الفقر شعاره والصبر دثاره قلیل المؤنة کثیر المعونة ، کثیر الصیام طویل القیام قلیل المنام ، قلبه تقى و عمله زکى ، اذا قدر عفى و اذا وعد وفى ، یصوم رغبا و یصلى رهبا و یحسن فى عمله کانه ناظر الیه ، غضّ الطرف، سخىّ الکف لا یرد سائلا و لا یبخل بنائل ، متواصلا الى الاخوان، مترادفا للاحسان، یزن کلامه و یخرس لسانه ، لایغرق فى بغضه و لایهلک فى حبه و لایقبل الباطل من صدیقه و لا یرد الحق على عدوه و لایتعلم الا لیعلم و لا یعلم الا لیعمل ، قلیلا حقده کثیرا شکره ، یطلب النهار معیشته و یبکى اللیل على خطیئه ، ان سلک مع اهل الدنیا کان اکیسهم و ان سلک مع اهل الآخره کان اورعهم ، لایرضى فى کسبه بشبهة و لایعمل فى دینه برخصة ، یعطف على اخیه بزلته و یرعى م

صفات نیک:

خصال پسندیده انسانى، از معصوم روایت شده که خداوند تبارک و تعالى پیامبرانش را به صفاتى نیکو برگزیده پس شما خود را بیازمایید اگر آن صفات در وجود شما بود خدا را سپاس گوئید وگرنه از خدا بخواهید که آنها را به شما عنایت فرماید و پیوسته درصدد کسب آن صفات باشید ، و آن صفات ده است: یقین و قناعت و بصیرت و شکر و علم و حسن خلق و سخاوت و غیرت و شجاعت و مردانگى.

پیغمبر اکرم(ص) فرمود: شش صفت را براى من تعهد کنید تا من بهشت را براى شما تعهد کنم: هنگام سخن گفتن دروغ مگوئید و چون به کسى وعده اى مى دهید تخلف مورزید و چون امانتى به دستتان آید خیانت مکنید و چشم خویش را از نامحرم ببندید و عورت خود را از حرام باز دارید و دست و زبان خود را از آنچه خدا نهى کرده جلوگیرى کنید.

امام صادق(ع) فرمود : ما آن دسته از شیعیانمان را دوست داریم که عاقل و فهمیده و دانا به احکام دین و بردبار و مردمدار و شکیبا و راستگو و باوفا باشند.(بحار:69/372)

رسول اکرم(ص) فرمود: خداوند دوست دارد که بنده اش در نزد شبهات باریک بینى و دقت نظر به کار برد و هنگام بروز شهوت عقل خویش را کاملا به کار اندازد و دوست دارد گذشت و سخاوت را گرچه در مورد چند دانه خرما باشد، و شجاعت را هر چند به کشتن مارى یا کژدمى بود . (کنزالعمال حدیث 43527)

نیز فرمود: سخاوتمند باش که خداى تعالى سخاوتمند را دوست دارد، و شجاع باش که خداوند شجاع را دوست دارد، و غیرتمند باش که خداوند شخص غیور را دوست دارد و چون کسى حاجتى از تو خواست آن را برآور که اگر او شایسته نباشد تو خود را شایسته آن دان.(کنزالعمال : حدیث 4384)

امام صادق فرمود: مى خواهید شما را به صفات والا(ى انسانى) آگاه سازم؟ گذشت از مردم و همیارى با برادران دینى در مال و بسیار به یاد خدا بودن.(بحار:69/370)

صفاتیه:

گروهى از قدماء متکلم اند که براى خداوند تعالى صفاتى به عنوان صفات ازلیه مثل علم وقدرت وحیات واراده وسمع وبصر وکلام وجلال واکرام وجود وانعام وعزت وعظمت اثبات مى کردند وبین صفات ذات وصفات فعل فرقى نمى گذاشتند. بلکه در هر دو باب به یک شکل سخن مى راندند ودر نتیجه این ترتیب صفاتى نیز به عنوان صفات خیریه مثل دو دست وصورت براى خداوند تعالى اثبات نمودند وبه تأویل آنها نمى پرداختند ومى گفتند چون این صفات در شرع وارد شده ما آنها را به اسم صفات خیریه مى خوانیم.

چون معتزله از خداوند نفى صفات مى کردند وقدماى اهل حدیث وسنت در اثبات آنها سعى داشتند این طایفه اخیر را به همین نظر صفاتیه ومعتزله را معطله خوانده اند .

کار بعضى از اثبات کنندگان صفات به آنجا کشید که حتى صفات ایزدى را به صفات محدثه اقتصار کردند که افعال بر آنها دال است ودر خبر نیز وارد شده ودر این مرحله به دو فرقه منقسم گردیدند ، جماعتى آن صفات را از روى احتمالاتى که از لفظ آنها بر مى آید تأویل مى نمودند وجماعتى دیگر مى گفتند که مقتضاى عقل به ما چنین مى فهماند که هیچ چیز به خداى تعالى مانند نیست وهیچیک از مخلوقات به او شباهت ندارد واز این رو یقین حاصل مى شود که ما از ادراک معنى بعضى الفاظ که در این باب وارد شده عاجزیم ونباید در تأویل آنها بکوشیم مثلاً در باب قول خداوند که : (الرحمن على العرش استوى) و (خلقت بیدى) و (جاء ربک) وامثال اینها ما مکلف نیستیم که تفسیر این آیات را بدانیم وآنها را تأویل کنیم بلکه تکلیف ما اعتقاد داشتن است به اینکه براى خداوند شریک ومانندى نیست واین جمله از راه یقین بر ما مبرهن گشته است .

جمعى دیگر از متأخرین بر آنچه اسلاف ایشان در باب صفات گفته بودند زوائدى آورده گفتند : باید آیات را همانطور که ظاهر آنها حاکى است گرفت وبدون تأویل آنها را به شکلى که وارد شده تفسیر کرد وبه ماندن در حد ظاهر نیز اکتفا ننمود ، این طایفه بر خلاف عقیده اسلاف گرفتار تشبیه صرف شدند .

وتشبیه صرف حتى در میان یهود هم عمومیت نداشت بلکه یک دسته از ایشان که قرائین خوانده مى شدند چون به الفاظ زیادى در تورات برخوردند که بر آن دلالت داشت به آن پرداختند . اما در میان مسلمین از شیعه جماعتى راه غلوّ رفتند وعدّه اى راه تقصیر .

به این شکل که طایفه اول بعضى از ائمه خود را در صفات به خداوند تعالى تشبیه کردند ، طایفه دوم خداوند را به یک تن از مخلوق مانند ساختند وچون معتزله ومتکلمین اولیه ظاهر شدند بعضى از شیعه از راه غلو



خرید و دانلود تحقیق در مورد صفات مؤمن واقعی