لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
مرکز تربیت معلم مطهری
عنوان تحقیق:
روانشناسی( شخصیت ، تربیت، خانواده)
عنوان درس:
طراحی مطالعه
استاد:
جناب آقای میر عبدی
تهیه کننده:
فاطمه شهرکی
روانشناسی شخصیت
تعاریف مختلفی از شخصیت ارائه شده است که هر یک بر وجهی از شخصیت تأکید کردهاند. هیلگارد (Hilgard) شخصیت را «الگوهای رفتار و شیوههای تفکر که نحوه سازگاری شخص را با محیط تعیین میکند» تعریف کرده است در حالی که برخی دیگر «شخصیت» را به ویژگیهای «پایدار فرد» نسبت داده و آن را بصورت «مجموعه ویژگیهایی که با ثبات و پایداری داشتن مشخص هستند و باعث پیش بینی رفتار فرد میشوند» تعریف میکنند.شخصیت (Personality) از ریشه لاتین (Persona) که به معنی «نقاب و ماسک» است گرفته شده است و اشاره به ماسک و نقابی دارد که بازیگران یونان و روم قدیم بر چهره میگذاشتند و این تعبیر تلویحا به این موضوع اشاره دارد که «شخصیت هر فرد ماسکی است که او بر چهره خود میزند تا وجه تمایز (تفاوت) او از دیگران باشد».
شخصیت به همه خصلتها و ویژگیهایی اطلاق میشود که معرف رفتار یک شخص است، از جمله میتوان این خصلتها را شامل اندیشه ، احساسات ، ادراک شخص از خود ، وجهه نظرها ، طرز فکر و بسیاری عادات دانست. اصطلاح ویژگی شخصیتی به جنبه خاصی از کل شخصیت آدمی اطلاق میشود.
نگاه اجمالی
«شخصیت» یک «مفهوم انتزاعی» است، یعنی آن چیزی مثل انرژی در فیزیک است که قابل مشاهده نیست، بلکه آن از طریق ترکیب رفتار (Behavior) ، افکار (Thoughts) ، انگیزش (Motivation) ، هیجان (Emotion) و … استنباط میشود. شخصیت باعث تفاوت (Difference) کل افراد (انسانها) از همدیگر میشود. اما این تفاوتها فقط در بعضی «ویژگیها و خصوصیات» است. به عبارت دیگر افراد در خیلی از ویژگیهای شخصیتی به همدیگر شباهت دارند بنابراین شخصیت را میتوان از این جهت که «چگونه مردم با هم متفاوت هستند؟» و از جهت این که «در چه چیزی به همدیگر شباهت دارند؟» مورد مطالعه قرار داد.از طرف دیگر «شخصیت» یک موضوع پیچیده است ولی از زمانهای قدیم برای شناخت آن کوششهای فراوانی شده است که برخی از آنها «غیرعملی» ، بعضی دیگر «خرافاتی» و تعداد کمی «علمی و معتبر» هستند. این تنوع در دیدگاهها به تفاوت در«تعریف و نگرش از انسان و ماهیت او» مربوط
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
موضوع تحقیق:
روانشناسی نظریه های شخصیت
مقدمه:چنانچه در مورد ونت و روان شناسی آزمایشی او صادق بود، تسلط انحصاری فروید بر روانکاوی نیز دیری نپایید. هنوز بیست سالی از بنیانگذاری این جنبش نگذشته بود که توسط روانکاوانی که در یک یا چند موضوع بنیادی با فروید مخالف بودند به گروههای رقیب تجزیه شد. آنان در زمان حیات فروید رویکردهای خود را پروراندند به این ترتیب که، هرچند جهت گیری روانکاوی فروید را کاملاً رد نکردند، اما کوشیدند آنچه را که به نظرشان نقص یا نارسایی جدی صورت بندی نظریه فروید محسوب می شد، اصلاح کنند. در واقع نو روانکاوان درصدد بر اندازی یا تغییر نظام او نبودند بلکه می خواستند آن را اصلاح کنند و در این راستا به انتقادهایی از فروید پرداختند.ما ابتدا انتقادهای چهار نفر از برجسته ترین نوروانکاوان یعنی، کارل یونگ، آلفرد آدلر، کارن هورنای و اریک فرام را خواهیم گفت و سپس به انتقادهای نسل های بعدی یعنی روانکاوانی که نظریاتشان بر پایه نظریه فروید شکل گرفته بود، یعنی گوردون آلپورت، هنری موری و چند تن دیگر می پردازیم.لازم به ذکر است که تا کنون کتابی مستقل پیرامون موضوع این پژوهش ( نقد فروید از دیدگاه نو روانکاوان) تألیف نشده و موضوع بسیار تازه و نو می باشد و باید از لابه لای سخنان پیروان فروید به این نقد ها پی برد. لذا با توجه به مجال اندک و بضاعت ناچیز در تهیه این یادداشت ها، آن را به دیده اغماض بنگرید و کمبودها و نقایص آن را بر نگارندگان، ببخشایید.در این تحقیق، ما صرفا به دنبال نقد فروید از دیدگاه پیروان مکتب فروید (روانکاوان) بوده ایم و به سایر نقد ها بر فروید یا نقد نظریات خود نو فرویدیان (نو روانکاوان) نپرداخته ایم.
مکتب روان تحلیل گری (روانکاوی)
زیگموند فروید (1856-1939)
تحلیل روانی به عنوان یک مکتب در وهله نخست بر افکار فروید در مراحل بعدی بر نظریات پیروان او متمرکز است. فروید در ابتدا علاقه اش متوجه تمدن، فرهنگ انسانی، ارتباطات انسانی و حتی تاریخ نظامی گری بود. نظریه داروین علاقه او را برای شناخت علمی حیات، که شک و تردید هایی در او انگیخته بود تشدید کرد. لذا به طب نه به عنوان کار پزشکی، بلکه به عنوان تحقیقات علمی روی آورد. پس از اتمام دوره پزشکی به پژوهش در زمینه زیست شناسی پرداخت به طوری که متجاوز از چهارصد «مارماهی نر» را تشریح کرد. نتایج این تحقیق موجب انگیزشی شد تا به تحقیق در ارتباط با جنسیت ادامه دهد، لذا دامنه مطالعات خود را به سمت فیزیولوژی سوق داد و به تحقیق در مورد نخاع شوکی ماهی ادامه داد. همزامان با یکی از دانشمندان دیگر به کشف خواص بی حسی کوکائین نایل آمد که این کشف به نام او ثبت نشد.دوستی فروید با بروئر تأثیر بسزایی بر او گذاشت. بروئر با هیپنوتیزم و خواب مصنوعی توانست علائم مرضی را کاهش دهد. مشهورترین مورد در درمان، دختری به نام «آنا او» بود که فروید و بروئر بیشترین درمانها را بر روی او انجام میدادند. پس از آن و بخصوص با همکاری با «شارکو» رفته رفته نقش مسائل و مشکلات جنسی در اختلالات بیماران فروید پر رنگ تر شد.عوامل مهم دیگری که در شکل گیری مکتب روان تحلیلی فروید مؤثر بوده است جوّ روشنفکرانه قرون هیجدهم و نوزدهم و نظریه لذت گرایی (Hedonism) است. در اواخر قرن نوزدهم برخی از پژوهشگران به تحقیق درباره جنسیت پرداختند و کوشش آنها بر این بود که «تابو» هایی را که بازداری را در انسان آن عصر به وجود می آورد، از میان بردارند. نخستین نظام روانکاوانه «روانشناسی نهاد» بر مفاهیم اساسی سه گانه زیر استوار بوده است:
«ناخودآگاه پویا»: اشاره به ابعادی از ناخودآگاه که به واسطه اضطراب واپس زده شده است.«لیبیدو»: منبع انرژی روانی.
«انتقال»: مفهوم ارتباط هیجانی بین بیمار و درمانگر.
«مقاومت»: هر عاملی که سدّ راه درمان شود.
فروید در روش درمانی خود از تکنیک تداعی آزاد استفاده می کرد و معتقد بود که رؤیاهای بیماران می توانند به عنوان منابع ارزشمند و معنی داری برای موضوعات هیجانی باشند. بنا بر این به تحلیل رویا را بخشی از روش درمانی خود قرار داد.او بر «ناخودآگاه» به عنوان بخشی از وجود انسان که تفکرات و احساسات در آن به طور مستقیم و غیر مستقیم بر رفتار انسان تأثیر می گذارد، تأکید فراوان داشت.فروید ساختار شخصیت انسان را متشکل از سه نظام عمده دانست؛ «نهاد»، «من» و «فرامن». که این سه، با یکدیگر اثرات متقابلی دارند. او معتقد بود که رفتار انسان تقریبا به طور پایا حاصل تعامل این نظامهای سه گانه است.نهاد، منبع انرژی روانی است و نیروی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
موضوع تحقیق:
روانشناسی نظریه های شخصیت
مقدمه:چنانچه در مورد ونت و روان شناسی آزمایشی او صادق بود، تسلط انحصاری فروید بر روانکاوی نیز دیری نپایید. هنوز بیست سالی از بنیانگذاری این جنبش نگذشته بود که توسط روانکاوانی که در یک یا چند موضوع بنیادی با فروید مخالف بودند به گروههای رقیب تجزیه شد. آنان در زمان حیات فروید رویکردهای خود را پروراندند به این ترتیب که، هرچند جهت گیری روانکاوی فروید را کاملاً رد نکردند، اما کوشیدند آنچه را که به نظرشان نقص یا نارسایی جدی صورت بندی نظریه فروید محسوب می شد، اصلاح کنند. در واقع نو روانکاوان درصدد بر اندازی یا تغییر نظام او نبودند بلکه می خواستند آن را اصلاح کنند و در این راستا به انتقادهایی از فروید پرداختند.ما ابتدا انتقادهای چهار نفر از برجسته ترین نوروانکاوان یعنی، کارل یونگ، آلفرد آدلر، کارن هورنای و اریک فرام را خواهیم گفت و سپس به انتقادهای نسل های بعدی یعنی روانکاوانی که نظریاتشان بر پایه نظریه فروید شکل گرفته بود، یعنی گوردون آلپورت، هنری موری و چند تن دیگر می پردازیم.لازم به ذکر است که تا کنون کتابی مستقل پیرامون موضوع این پژوهش ( نقد فروید از دیدگاه نو روانکاوان) تألیف نشده و موضوع بسیار تازه و نو می باشد و باید از لابه لای سخنان پیروان فروید به این نقد ها پی برد. لذا با توجه به مجال اندک و بضاعت ناچیز در تهیه این یادداشت ها، آن را به دیده اغماض بنگرید و کمبودها و نقایص آن را بر نگارندگان، ببخشایید.در این تحقیق، ما صرفا به دنبال نقد فروید از دیدگاه پیروان مکتب فروید (روانکاوان) بوده ایم و به سایر نقد ها بر فروید یا نقد نظریات خود نو فرویدیان (نو روانکاوان) نپرداخته ایم.
مکتب روان تحلیل گری (روانکاوی)
زیگموند فروید (1856-1939)
تحلیل روانی به عنوان یک مکتب در وهله نخست بر افکار فروید در مراحل بعدی بر نظریات پیروان او متمرکز است. فروید در ابتدا علاقه اش متوجه تمدن، فرهنگ انسانی، ارتباطات انسانی و حتی تاریخ نظامی گری بود. نظریه داروین علاقه او را برای شناخت علمی حیات، که شک و تردید هایی در او انگیخته بود تشدید کرد. لذا به طب نه به عنوان کار پزشکی، بلکه به عنوان تحقیقات علمی روی آورد. پس از اتمام دوره پزشکی به پژوهش در زمینه زیست شناسی پرداخت به طوری که متجاوز از چهارصد «مارماهی نر» را تشریح کرد. نتایج این تحقیق موجب انگیزشی شد تا به تحقیق در ارتباط با جنسیت ادامه دهد، لذا دامنه مطالعات خود را به سمت فیزیولوژی سوق داد و به تحقیق در مورد نخاع شوکی ماهی ادامه داد. همزامان با یکی از دانشمندان دیگر به کشف خواص بی حسی کوکائین نایل آمد که این کشف به نام او ثبت نشد.دوستی فروید با بروئر تأثیر بسزایی بر او گذاشت. بروئر با هیپنوتیزم و خواب مصنوعی توانست علائم مرضی را کاهش دهد. مشهورترین مورد در درمان، دختری به نام «آنا او» بود که فروید و بروئر بیشترین درمانها را بر روی او انجام میدادند. پس از آن و بخصوص با همکاری با «شارکو» رفته رفته نقش مسائل و مشکلات جنسی در اختلالات بیماران فروید پر رنگ تر شد.عوامل مهم دیگری که در شکل گیری مکتب روان تحلیلی فروید مؤثر بوده است جوّ روشنفکرانه قرون هیجدهم و نوزدهم و نظریه لذت گرایی (Hedonism) است. در اواخر قرن نوزدهم برخی از پژوهشگران به تحقیق درباره جنسیت پرداختند و کوشش آنها بر این بود که «تابو» هایی را که بازداری را در انسان آن عصر به وجود می آورد، از میان بردارند. نخستین نظام روانکاوانه «روانشناسی نهاد» بر مفاهیم اساسی سه گانه زیر استوار بوده است:
«ناخودآگاه پویا»: اشاره به ابعادی از ناخودآگاه که به واسطه اضطراب واپس زده شده است.«لیبیدو»: منبع انرژی روانی.
«انتقال»: مفهوم ارتباط هیجانی بین بیمار و درمانگر.
«مقاومت»: هر عاملی که سدّ راه درمان شود.
فروید در روش درمانی خود از تکنیک تداعی آزاد استفاده می کرد و معتقد بود که رؤیاهای بیماران می توانند به عنوان منابع ارزشمند و معنی داری برای موضوعات هیجانی باشند. بنا بر این به تحلیل رویا را بخشی از روش درمانی خود قرار داد.او بر «ناخودآگاه» به عنوان بخشی از وجود انسان که تفکرات و احساسات در آن به طور مستقیم و غیر مستقیم بر رفتار انسان تأثیر می گذارد، تأکید فراوان داشت.فروید ساختار شخصیت انسان را متشکل از سه نظام عمده دانست؛ «نهاد»، «من» و «فرامن». که این سه، با یکدیگر اثرات متقابلی دارند. او معتقد بود که رفتار انسان تقریبا به طور پایا حاصل تعامل این نظامهای سه گانه است.نهاد، منبع انرژی روانی است و نیروی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 2
تست شخصیت مینه سوتا ، فرم کوتاه
پرسشنامه 71 جمله است هریک از جملات را به دقت بخوانید و درستی آن را در مورد خودتان با درج علامت (× ) در پاسخنامه مشخص کنید . هر مورد که علامت (× ) نداشته باشد پاسخ شما "خیر" محسوب خواهد شد . 1) اشتهای خوبی دارم . 2) بیشتر صبح ها خوش و سرحال از خواب بر می خیزم . 3) زندگی روزانه من پر از چیزهایی است که برایم جالبند. 4) موقع کار فشار و ناراحتی زیادی احساس می کنم . 5) گاهی فکرهای بدی می کنم که نمی شود درباره آن صحبت کرد . 6) به ندرت دچار یبوست می شوم . 7) بعضی وقتها خیلی دلم می خواهد خانواده ام را ترک کنم . 8) گاهی اوقات آن چنان به گریه یا خنده می افتم که نمی توانم جلوی آن را بگیرم . 9) هر چند وقت یک بار تهوع و استفراغ ناراحتم می کند . 10) به نظرم هیچ کس مرا درک نمی کند . 11) گاهی دلم می خواهد ناسزا بگویم . 12) هر چند شب یک بار دچار کابوس می شوم ( خوابهای وحشتناک می بینم ) . 13) برایم مشکل است که حواسم را روی کاری متمرکز کنم . 14) من تجربه های مخصوص و عجیبی داشته ام 15) اگر دیگران برایم نزده بودند من بیشتر موفق بودم . 16) در دوران جوانی مرتکب سرقتهای جزیی شده ام . 17) گاه بگاه روزها ، هفته ها و حتی ماهها بوده که دست و دلم به کاری نرفته است . 18) خوابم آشفته است . 19) با دیگران که هستم تحمل شنیدن حرفهای عجیب و غریب آنها را ندارم . 20) اکثر کسانی که مرا می شناسند از من خوششان می آید . 21) اغلب مجبور بوده ام از کسانی اطاعت کنم که به اندازه من نمی فهمیدند . 22) کاش به اندازه دیگران خوشحال بودم . 23) فکر می کنم بسیاری از مردم برای جلب کمک وهمدردی دیگران بدبختی های خود را بزرگتر جلوه می دهند . 24) بعضی وقتها خشمگین می شوم . 25) واقعا" اعتماد به نفس ندارم . 26) خیلی کم از پرش و تکان ماهیچه هایم ناراحت می شوم . 27) خیلی وقتها احساس می کنم که مرتکب کار زشت و خطایی شده ام . 28) بیشتر اوقات خوشحالم . 29) بعضی اشخاص آن قدر تحکم می کنند که حتی وقتی می دانم حق با آنها است دلم می خواهد بر خلاف آن چه می خواهند رفتار کنم . 30) معتقدم بر ضد من توطئه چینی می شود . 31) اغلب مردم حاضرند حتی با شیوه های غیر عادلانه به منافع و مزایایی برسند . 32) معده ام خیلی ناراحتم می کند . 33) اغلب نمی فهمم چرا آنقدر بد خلق و بد قلق بوده ام . 34) بعضی اوقات افکارم سریعتر از آن بوده که بتوانم به زبان بیاورم . 35) فکر می کنم زندگی خانوادگیم به خوبی زندگی اغلب کسانی است که می شناسم . 36) گاهی وقتها احساس می کنم که واقعا"آدم بی مصرفی هستم . 37) در چند سال اخیر بیشتر اوقات حالم خوب بوده است . 38) در زندگی من مواقعی بوده است که در آن دست به کارهایی زده ام که بعدها نمی دانستم چه بوده است . 39) احساس می کنم غالبا" بی دلیل مجازات شده ام . 40) هیچوقت حالم بهتر از حالا نبوده است . 41) برایم مهم نیست که دیگران درباره من چه فکر می کنند . 42) حافظه ام خوب است . 43) گفتگو با غریبه ها برایم دشوار است . 44) اغلب سرتا پا احساس ضعف می کنم . 45) به ندرت دچار سردرد می شوم . 46) تا به حال اشکالی در حفظ تعادل خود موقع راه رفتن نداشته ام . 47) بین کسانی که می شناسم بعضی ها را دوست ندارم . 48) کسانی هستند سعی دارند افکار و عقاید مرا بدزدند . 49) کاش این قدر خجالتی نبودم . 50) معتقدم گناهانم غیر قابل بخشش هستند . 51) غالبا" از چیزی دلواپسم . 52) رفقایم غالبا" مورد پسند مادر و پدرم نبوده اند . 53) کمی پشت سر دیگران غیبت می کنم . 54) بعضی وقتها احساس می کنم که خیلی آسان تصمیم می گیرم . 55) تقریبا" هیچ وقت تپش قلب یا تنگی نفس نداشته ام . 56) زود از جا در می روم و زود آرام می گیرم . 57) بعضی وقتها آن قدر بی قرار بوده ام که نمی توانسته ام یک جا بند شوم . 58) والدین و اعضاء خانواده ام بیش از حد از من ایراد می گیرند . 59) برای هیچ کس چندان مهم نیست چه به سرم می آید . 60) سوء استفاده از کسی که خود چنین امکانی را می دهد ، بد نمی دانم . 61) گاهی اوقات احساس می کنم سرشار از انرژی هستم . 62) قدرت بینایی من به خوبی سالهای گذشته است . 63) خیلی کم متوجه شده ام که گوشم زنگ یا وزوز کند . 64) یکی دو بار احساس کرده ام که کسی سعی دارد با تلقین و هیپنوتیزم مرا وادار به انجام کارهایی بکند . 65) مواقعی بوده است که بدون علت خاص و برخلاف معمول با نشاط بوده ام . 66) حتی وقتی با دیگرانم احساس تنهایی می کنم . 67) فکر می کنم تقریبا" هر کس برای این که به دردسر نیفتد دروغ خواهد گفت . 68) من حساس تر از دیگران هستم . 69) مواقعی است که مغزم کندتر از حد معمول کار می کند . 70) غالبا" مردم مرا نا امید می کنند . 71) در استعمال دخانیات افراط کرده ام . یا در خوشگذرانی افراط کرده ام .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 2
تست شخصیت مینه سوتا ، فرم کوتاه
پرسشنامه 71 جمله است هریک از جملات را به دقت بخوانید و درستی آن را در مورد خودتان با درج علامت (× ) در پاسخنامه مشخص کنید . هر مورد که علامت (× ) نداشته باشد پاسخ شما "خیر" محسوب خواهد شد . 1) اشتهای خوبی دارم . 2) بیشتر صبح ها خوش و سرحال از خواب بر می خیزم . 3) زندگی روزانه من پر از چیزهایی است که برایم جالبند. 4) موقع کار فشار و ناراحتی زیادی احساس می کنم . 5) گاهی فکرهای بدی می کنم که نمی شود درباره آن صحبت کرد . 6) به ندرت دچار یبوست می شوم . 7) بعضی وقتها خیلی دلم می خواهد خانواده ام را ترک کنم . 8) گاهی اوقات آن چنان به گریه یا خنده می افتم که نمی توانم جلوی آن را بگیرم . 9) هر چند وقت یک بار تهوع و استفراغ ناراحتم می کند . 10) به نظرم هیچ کس مرا درک نمی کند . 11) گاهی دلم می خواهد ناسزا بگویم . 12) هر چند شب یک بار دچار کابوس می شوم ( خوابهای وحشتناک می بینم ) . 13) برایم مشکل است که حواسم را روی کاری متمرکز کنم . 14) من تجربه های مخصوص و عجیبی داشته ام 15) اگر دیگران برایم نزده بودند من بیشتر موفق بودم . 16) در دوران جوانی مرتکب سرقتهای جزیی شده ام . 17) گاه بگاه روزها ، هفته ها و حتی ماهها بوده که دست و دلم به کاری نرفته است . 18) خوابم آشفته است . 19) با دیگران که هستم تحمل شنیدن حرفهای عجیب و غریب آنها را ندارم . 20) اکثر کسانی که مرا می شناسند از من خوششان می آید . 21) اغلب مجبور بوده ام از کسانی اطاعت کنم که به اندازه من نمی فهمیدند . 22) کاش به اندازه دیگران خوشحال بودم . 23) فکر می کنم بسیاری از مردم برای جلب کمک وهمدردی دیگران بدبختی های خود را بزرگتر جلوه می دهند . 24) بعضی وقتها خشمگین می شوم . 25) واقعا" اعتماد به نفس ندارم . 26) خیلی کم از پرش و تکان ماهیچه هایم ناراحت می شوم . 27) خیلی وقتها احساس می کنم که مرتکب کار زشت و خطایی شده ام . 28) بیشتر اوقات خوشحالم . 29) بعضی اشخاص آن قدر تحکم می کنند که حتی وقتی می دانم حق با آنها است دلم می خواهد بر خلاف آن چه می خواهند رفتار کنم . 30) معتقدم بر ضد من توطئه چینی می شود . 31) اغلب مردم حاضرند حتی با شیوه های غیر عادلانه به منافع و مزایایی برسند . 32) معده ام خیلی ناراحتم می کند . 33) اغلب نمی فهمم چرا آنقدر بد خلق و بد قلق بوده ام . 34) بعضی اوقات افکارم سریعتر از آن بوده که بتوانم به زبان بیاورم . 35) فکر می کنم زندگی خانوادگیم به خوبی زندگی اغلب کسانی است که می شناسم . 36) گاهی وقتها احساس می کنم که واقعا"آدم بی مصرفی هستم . 37) در چند سال اخیر بیشتر اوقات حالم خوب بوده است . 38) در زندگی من مواقعی بوده است که در آن دست به کارهایی زده ام که بعدها نمی دانستم چه بوده است . 39) احساس می کنم غالبا" بی دلیل مجازات شده ام . 40) هیچوقت حالم بهتر از حالا نبوده است . 41) برایم مهم نیست که دیگران درباره من چه فکر می کنند . 42) حافظه ام خوب است . 43) گفتگو با غریبه ها برایم دشوار است . 44) اغلب سرتا پا احساس ضعف می کنم . 45) به ندرت دچار سردرد می شوم . 46) تا به حال اشکالی در حفظ تعادل خود موقع راه رفتن نداشته ام . 47) بین کسانی که می شناسم بعضی ها را دوست ندارم . 48) کسانی هستند سعی دارند افکار و عقاید مرا بدزدند . 49) کاش این قدر خجالتی نبودم . 50) معتقدم گناهانم غیر قابل بخشش هستند . 51) غالبا" از چیزی دلواپسم . 52) رفقایم غالبا" مورد پسند مادر و پدرم نبوده اند . 53) کمی پشت سر دیگران غیبت می کنم . 54) بعضی وقتها احساس می کنم که خیلی آسان تصمیم می گیرم . 55) تقریبا" هیچ وقت تپش قلب یا تنگی نفس نداشته ام . 56) زود از جا در می روم و زود آرام می گیرم . 57) بعضی وقتها آن قدر بی قرار بوده ام که نمی توانسته ام یک جا بند شوم . 58) والدین و اعضاء خانواده ام بیش از حد از من ایراد می گیرند . 59) برای هیچ کس چندان مهم نیست چه به سرم می آید . 60) سوء استفاده از کسی که خود چنین امکانی را می دهد ، بد نمی دانم . 61) گاهی اوقات احساس می کنم سرشار از انرژی هستم . 62) قدرت بینایی من به خوبی سالهای گذشته است . 63) خیلی کم متوجه شده ام که گوشم زنگ یا وزوز کند . 64) یکی دو بار احساس کرده ام که کسی سعی دارد با تلقین و هیپنوتیزم مرا وادار به انجام کارهایی بکند . 65) مواقعی بوده است که بدون علت خاص و برخلاف معمول با نشاط بوده ام . 66) حتی وقتی با دیگرانم احساس تنهایی می کنم . 67) فکر می کنم تقریبا" هر کس برای این که به دردسر نیفتد دروغ خواهد گفت . 68) من حساس تر از دیگران هستم . 69) مواقعی است که مغزم کندتر از حد معمول کار می کند . 70) غالبا" مردم مرا نا امید می کنند . 71) در استعمال دخانیات افراط کرده ام . یا در خوشگذرانی افراط کرده ام .