لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
اخوان، شاعر حماسه و شکست
اخوان در شعرش درونمایه های حماسی را به استعاره و نماد مزین می کند
مهدی اخوان ثالث، از برجسته ترین شاعران معاصر ایران، متخلص به م امید، در سال 1307 در توس نو ( مشهد) به دنیا آمد و چهارم شهریور سال 1369 در تهران درگذشت.
وی در سال 1326 از هنرستان صنعتی دیپلم آهنگری گرفت و در سال 1327 به تهران آمد و معلم شد. در دهه سی شمسی وارد مبارزات سیاسی شد و به زندان افتاد.
مهدی اخوان ثالث نخستین دفتر شعرش را با عنوان ارغنون در سال 1330 منتشر کرد.
من نه سبک شناس هستم نه ناقد .... من هم از کار نیما الهام گرفتم و هم خود برداشت داشته ام.... شاید کوشیده باشم از خراسان دیروز به مازندران امروز برسم...
مهدی اخوان ثالث م.امید
در سال 1307 در مشهد چشم به جهان گشو تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همین شهر گذراند و در سال 1326 دوره هنرستان مشهد رشته آهنگری را به پایان بر و همان جا در همین رشته آغاز به کار کرد سپس به تهران آمد آموزگار شد و در این شهر و پیرامون آن به تدریس پرداخت اخوان چند بار به زندان افتاد و یک بار نیز به حومه کاشان تبعید شد در سال 1329 ازدواج کرد در سال 1333 برای بار چندم به اتهام سیاسی زندانی شد پس از آزادی از زندان در 1336 به کار در رادیو پرداخت و مدتی بعد به تلویزیون خوزستان منتقل شد در سال 1353 از خوزستان به تهران بازگشت و این بار در رادیو وتلویزیون ملی ایران به کار پرداخت در سال 1356 در دانشگاه های تهران ملی و تربیت معلم به تدریس شعر سامانی و معاصر روی آورد در سال 1360 بدون حقوق و با محرومیت از تمام مشاغل دولتی بازنشسته شد در سال 1369 به دعوت خانه فرهنگ آلمان برای برگزاری شب شعری از تاریخ 4 تا 7 آوریل برای نخستین بار به خارج رفت و سرانجام چند ماهی پس از بازگشت از سفر در شهریور ماه جان سپرد وی در توس در کنار آرامگاه فردوسی به خک سپرده شد از او 4 فرزند به یادگار مانده است
دفترهای شعر
ارغنون تهران 1330
زمستان زمان 1335
آخر شاهنامه زمان 1338
از این اوستا مروارید 1344
منظومه شکار مروارید 1345
پاییز در زندان روزن 1348
عاشقانه ها و کبود جوانه 1348
بهترین امید روزن 1348
لرگزیده اشعار جیبی 1349
در حیاط کوچک پاییز در زندان توس 1355
دوزخ اما سرد توکا 1357
زندگی می گوید اما باز باید زیست ...... توکا 1357
ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم مروارید 1368
گزینه اشعار مروارید 1368 مهدی اخوان ثالث
اگرچه اخوان در دهه بیست فعالیت شعری خود را آغاز کرد، اما تا زمان انتشار سومین دفتر شعرش، زمستان، در سال 1336، در محافل ادبی آن روزگار شهرت چندانی نداشت.
مهارت اخوان در شعر حماسی است. او درونمایه های حماسی را در شعرش به کار می گیرد و جنبه هایی از این درونمایه ها را به استعاره و نماد مزین می کند.
به گفته برخی از منتقدان، تصویری که از م . امید در ذهن بسیاری به جا مانده این است که او از نظر شعری به نوعی نبوت و پیام آوری روی آورده و از نظر عقیدتی آمیزه ای از تاریخ ایران باستان و آراء عدالت خواهانه پدید آورده است و در این راه گاه ایران دوستی او جنبه نژاد پرستانه پیدا کرده است.
اما اخوان این موضوع را قبول نداشت و در این باره گفته است: "من به گذشته و تاریخ ایران نظر دارم. من عقده عدالت دارم، هر کس قافیه را می شناسد، عقده عدالت دارد، قافیه دو کفه ترازو است که خواستار عدل است.... گهگاه فریادی و خشمی نیز داشته ام."
اخوان از نگاه دیگران
شعرهای اخوان در دهه های 1330 و 1340 شمسی روزنه هنری تحولات فکری و اجتماعی زمان بود و بسیاری از جوانان روشنفکر و هنرمند آن روزگار با شعرهای او به نگرش تازه ای از زندگی رسیدند. مهدی اخوان ثالث بر شاعران معاصر ایرانی تاثیری عمیق دارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن .doc :
جواد محقق در سال 1333 در تهران به دنیا آمد.ادبیات فارسی از علاقه های او بود؛بنابراین در همین رشته ادامه تحصیل داد.او پس از چهار سال تدریس در مدارس شهری و روستایی کشورمان ایران در سال 1366 برای تدریس به کشورهای ترکیه و پاکستان رفت و در سال 1369 به وطن بازگشت وی سیزده سال سردبیری ماهنامهی رشد معلم و چهار سال سردبیری رشد نوجوان را به عهده داشت.او هم اکنون سردبیرفصلنامهی رشد جوان است.محقق همکاری خود را با مطبوعات از سالهای مدرسه آغاز کرده و آثارش که شامل شعر،داستان، گزارش،مقاله،گفتگو و مصاحبه است.دربیش از یکصد نشریه منتشر شده است و بیش بیست کتاب چاپ شده داردکه بعضی از آنها عبارتند از: قصه ی مرد بزرگ پاپتی،مردی چو آفتاب 1357-مثل من به انتظار 1374-علم و ایمان در گفتگو با دانشمندان 1377-گزیدهی شعرها 1379-خواب خوب 1381-در خانه ما 1381-مدرسه آسمان:چاپ دوغ ودروغ زیر چاپ بچه ها بود.
به ناچار در هر حال به آن احساس نیاز می کنیم یا علاقه داریم. این نوع مطالعات بیشتر شامل کتابهای ادبی، هنری و حال و هوای آنها هم کاری میکردم.اما از وقتی که به مجلهی رشد آمدم و صفحات گروه سنی را جدی گرفتم .البته در حوزۀ بزرگسالان هم فعالیت میکنم . *آیا به خاطر نوشتن برای بچه ها دورۀ خاصی را طی کرده اید؟ نه مثل اکثر فعالان این رشته به مدد
مطا لعه شوق وذوق شخصی و احساس نیاز شروع به کار کردم. از هر کس چیزی آموخته ام و از خود بچه ها بیشتر از همه
بچه ها بهترین و صادق ترین معلمان یک شاعر یا یک نویسنده
اند.*برای موفقیت در این راه چه چیزهایی لازم است؟ به نظر من در این راه چهار چیز لازم است:1- علاقه 2- استعداد 3- پشتکار4-امکانات.
هر کدام از این ضعیف باشد به همان نسبت توفیق کمتری نصیب آدم می شود البته به نظر می آید که دو تای وسطی از بقیه مهمتر است. باید مثل یک مورچه، یک زنبور عسل،آرام، صبور، مقاوم و پرحوصله کار کرد و تجربه اندوخت.*شما چقدر از وقت تان را به مطاله اختصاص می دهید؟ من از نوجوانی بیشتر وقتم را کتاب میخواندم در کلاس های درس، زنگ های تفریح، توی تاکسی یا اتبوس در صف نانوایی در انتظار دکتر،روزهای تعطیل و تقریأ همه شبها قبل از خواب،
هنوز هم علاوه بر مطالعاتی که هر روز به خاطر کار
مطبوعات دارم،تمام شبها حداقل از ساعت دوازده تا بعد از دو نیمه شب مطالعه می کنم.*چه کتابهایی می خوانید؟ سالها همه چیز می خواندم حالا کمی موضوعات کتابهایم محدودتر شده است. بارها گفته و نوشته ام که همهی ما به سه نوع مطاله احتیاج داریم:1- مطالعه شغلی که همان خواندن
کتابهای مربوط به شغل مان 2- مطالعه مذهب- که ساختار فکری و جهان بینی
ما را تقویت می کند و باید و نبایدهای زندگی را به ما یاد
می دهد و ما را از
اشتبا هات مکرر باز می دارد.
3- مطالعات ذوقی- یعنی کتابهایی در بارۀ موضوعاتی که شاید در میان دو نوع مطالعۀ قبلی نباشد ولی آموزشهای مختلف است.من هم در این سه حوزه مطالعه میکنم و باید بگویم این سه نوع مطالعه باید همزمان پیش برود.*آیا برای شاعر یا نویسنده شدن باید تحصیلات دانشگاهی خاصی داشت؟ خوشبختانه؛ خیر اگر استعداد و علاقه و پشتکار داشته باشیم بدون رفتن به دانشگاه و یا با تحصیل در رشته های گناگون هم می شود شاعر یا نویسنده و هنرمند شد. اتفاقأ بیشتر شاعران و نویسندگان ایران و جهان تحصیلات دانشگاهی نداشته و ندارند
ویا موفقیتشان دراین رشتۀ ربطی به تحصیلات
رسمی
ودانشگاهی به معنای نداشتن تحقیق و مطالعۀ
جدی تر
خواندن و بیشتر تمرین کردن در آن رشته است که ضامن موفقیت است.*به نظر شما محبوب بودن با معروف بودن چه فرقی دارد؟ محبوب بودن یک ارزش است در حالی که معروف بودن و شهرت داشتن به خودی خود ارزش نیست اگر چه ظاهرا هر دو گروه مورد توجه مردم هستند یا قرار می گیرند اما در میان آنها فرق زیادی است. یک انسان منفی مثل کلاهبردار یا قاچاقچی می تواند معروف و مشهور باشد هنر پیشه و قهرمان ورزشی هم بیشتر معروف هستند تا محبوب، یعنی مردم آنها را میشناسند. اما احترام خاصی برایشان قایل نیستند. اما
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
اخوان، شاعر حماسه و شکست
اخوان در شعرش درونمایه های حماسی را به استعاره و نماد مزین می کند
مهدی اخوان ثالث، از برجسته ترین شاعران معاصر ایران، متخلص به م امید، در سال 1307 در توس نو ( مشهد) به دنیا آمد و چهارم شهریور سال 1369 در تهران درگذشت.
وی در سال 1326 از هنرستان صنعتی دیپلم آهنگری گرفت و در سال 1327 به تهران آمد و معلم شد. در دهه سی شمسی وارد مبارزات سیاسی شد و به زندان افتاد.
مهدی اخوان ثالث نخستین دفتر شعرش را با عنوان ارغنون در سال 1330 منتشر کرد.
من نه سبک شناس هستم نه ناقد .... من هم از کار نیما الهام گرفتم و هم خود برداشت داشته ام.... شاید کوشیده باشم از خراسان دیروز به مازندران امروز برسم...
مهدی اخوان ثالث م.امید
در سال 1307 در مشهد چشم به جهان گشو تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همین شهر گذراند و در سال 1326 دوره هنرستان مشهد رشته آهنگری را به پایان بر و همان جا در همین رشته آغاز به کار کرد سپس به تهران آمد آموزگار شد و در این شهر و پیرامون آن به تدریس پرداخت اخوان چند بار به زندان افتاد و یک بار نیز به حومه کاشان تبعید شد در سال 1329 ازدواج کرد در سال 1333 برای بار چندم به اتهام سیاسی زندانی شد پس از آزادی از زندان در 1336 به کار در رادیو پرداخت و مدتی بعد به تلویزیون خوزستان منتقل شد در سال 1353 از خوزستان به تهران بازگشت و این بار در رادیو وتلویزیون ملی ایران به کار پرداخت در سال 1356 در دانشگاه های تهران ملی و تربیت معلم به تدریس شعر سامانی و معاصر روی آورد در سال 1360 بدون حقوق و با محرومیت از تمام مشاغل دولتی بازنشسته شد در سال 1369 به دعوت خانه فرهنگ آلمان برای برگزاری شب شعری از تاریخ 4 تا 7 آوریل برای نخستین بار به خارج رفت و سرانجام چند ماهی پس از بازگشت از سفر در شهریور ماه جان سپرد وی در توس در کنار آرامگاه فردوسی به خک سپرده شد از او 4 فرزند به یادگار مانده است
دفترهای شعر
ارغنون تهران 1330
زمستان زمان 1335
آخر شاهنامه زمان 1338
از این اوستا مروارید 1344
منظومه شکار مروارید 1345
پاییز در زندان روزن 1348
عاشقانه ها و کبود جوانه 1348
بهترین امید روزن 1348
لرگزیده اشعار جیبی 1349
در حیاط کوچک پاییز در زندان توس 1355
دوزخ اما سرد توکا 1357
زندگی می گوید اما باز باید زیست ...... توکا 1357
ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم مروارید 1368
گزینه اشعار مروارید 1368 مهدی اخوان ثالث
اگرچه اخوان در دهه بیست فعالیت شعری خود را آغاز کرد، اما تا زمان انتشار سومین دفتر شعرش، زمستان، در سال 1336، در محافل ادبی آن روزگار شهرت چندانی نداشت.
مهارت اخوان در شعر حماسی است. او درونمایه های حماسی را در شعرش به کار می گیرد و جنبه هایی از این درونمایه ها را به استعاره و نماد مزین می کند.
به گفته برخی از منتقدان، تصویری که از م . امید در ذهن بسیاری به جا مانده این است که او از نظر شعری به نوعی نبوت و پیام آوری روی آورده و از نظر عقیدتی آمیزه ای از تاریخ ایران باستان و آراء عدالت خواهانه پدید آورده است و در این راه گاه ایران دوستی او جنبه نژاد پرستانه پیدا کرده است.
اما اخوان این موضوع را قبول نداشت و در این باره گفته است: "من به گذشته و تاریخ ایران نظر دارم. من عقده عدالت دارم، هر کس قافیه را می شناسد، عقده عدالت دارد، قافیه دو کفه ترازو است که خواستار عدل است.... گهگاه فریادی و خشمی نیز داشته ام."
اخوان از نگاه دیگران
شعرهای اخوان در دهه های 1330 و 1340 شمسی روزنه هنری تحولات فکری و اجتماعی زمان بود و بسیاری از جوانان روشنفکر و هنرمند آن روزگار با شعرهای او به نگرش تازه ای از زندگی رسیدند. مهدی اخوان ثالث بر شاعران معاصر ایرانی تاثیری عمیق دارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 33
خیام شاعر، خیام فیلسوف؛
صادق هدایت
شاید کمتر کتابی در دنیا مانند مجموعهی ترانههای خیام تحسین شده، مردود و منفور بوده، تحریف شده، بهتان خورده، محکوم گردیده، حلاجی شده، شهرت عمومی و دنیاگیر پیدا کرده و بالاخره ناشناس مانده. اگر همهی کتابهایی که راجع به خیام و رباعیاتش نوشته شده جمعآوری شود، تشکیل کتابخانهی بزرگی را خواهد داد. ولی کتاب رباعیاتی که به اسم خیام معروف است و در دسترس همه میباشد مجموعهای است که عموماً از هشتاد الی هزار و دویست رباعی کم و بیش دربردارد؛ اما همهی آنها تقریباً جُنگ مغلوطی از افکار مختلف را تشکیل میدهند.
حالا اگر یکی از این نسخه های رباعیات را از روی تفریح ورق بزنیم و بخوانیم، در آن به افکار متضاد، به مضمونهای گوناگون و به موضوعهای قدیم و جدید برمیخوریم؛ به طوری که اگر یک نفر صد سال عمر کرده باشد و روزی دو مرتبه کیش و مسلک و عقیدهی خود را عوض کرده باشد قادر به گفتن چنین افکاری نخواهد بود. مضمون این رباعیات روی فلسفه و عقاید مختلف است از قبیل: الهی، طبیعی، دهری، صوفی، خوشبینی، بدبینی، تناسخی، افیونی، بنگی، شهوتپرستی، مادی، مرتاضی، لامذهبی، رندی و قلاشی، خدایی، وافوری... آیا ممکن است یک نفر اینهمه مراحل و حالات مختلف را پیموده باشد و بالاخره فیلسوف و ریاضیدان و منجّم هم باشد؟ پس تکلیف ما در مقابل این آش درهمجوش چیست؟ اگر به شرح حال خیام در کتب قدما هم رجوع بکنیم، به همین اختلاف نظر برمیخوریم.
اساس کار ما روی یک مشت رباعی فلسفی قرار گرفته است که به اسم خیام، همان منجم و ریاضیدان بزرگ، مشهور است و یا به خطا به او نسبت میدهند. اما چیزی که انکارناپذیر است، این رباعیات فلسفی در حدود قرن 5 و 6 هجری به زبان فارسی گفته شده.
تاکنون قدیمترین مجموعهی اصیل از رباعیاتی که به خیام منسوب است، نسخهی «بودلن» آکسفورد میباشد که در سنهی 865 در شیراز کتابت شده، یعنی سه قرن بعد از خیام، و دارای 158 رباعی است، ولی همان ایراد سابق کم و بیش به این نسخه وارد است. زیرا رباعیات بیگانه نیز درین مجموعه دیده میشود.
تنها سند مهمی که از رباعیات اصلی خیام در دست میباشد، عبارتست از رباعیات سیزدهگانهی «مونس الاحرار» که در سنهی 741 هجری نوشته شده، و در خاتمهی کتاب رباعیات روزن استنساخ و در برلین چاپ شده. رباعیات مزبور علاوه بر قدمت تاریخی، با روح و فلسفه و طرز نگارش خیام درست جور میآیند. پس در اصالت این سیزده رباعی و دو رباعی [نقل شده در] «مرصادالعباد» که یکی از آنها در هر دو تکرار شده، شکی باقی نمیماند و ضمناً معلوم میشود که گویندهی آنها یک فلسفهی مستقل و طرز فکر و اسلوب معین داشته، و نشان میدهد که ما با فیلسوفی مادی و طبیعی سر و کار داریم. از اینرو، با کمال اطمینان میتوانیم این رباعیات چهاردهگانه را از خود شاعر بدانیم و آنها را کلید و محکِ شناسایی رباعیات دیگر خیام قرار بدهیم. در این صورت، هر رباعی که یک کلمه و یا کنایه مشکوک و صوفیمشرب داشت، نسبتِ آن به خیام جایز نیست. ولی مشکل دیگری که باید حل بشود این است که میگویند خیام، به اقتضای سن، چندینبار افکار و عقایدش عوض شده، در ابتدا لاابالی و شرابخوار و کافر و مرتد بوده و آخر عمر سعادت رفیق او شده، راهی به سوی خدا پیدا کرده و شبی روی مهتابی مشغول بادهگساری بوده، ناگاه باد تندی وزیدن میگیرد و کوزهی شراب روی زمین میافتد و میشکند. آن وقت خیام برآشفته به خدا میگوید:
ابریق می مرا شکستی ربی،
بر من در عیش را ببستی ربی،
من می خورم و تو میکنی بدمستی
خاکم به دهن مگر تو مستی ربی؟
خدا او را غضب میکند، فوراً صورت خیام سیاه میشود و خیام دوباره میگوید:
ناکرده گناه در جهان کیست؟ بگو
آن کس که گنه نکرده چون زیست؟ بگو
من بد کنم و تو بد مکافات دهی
پس فرق میان من و تو چیست؟ بگو
خدا هم او را میبخشد و رویش درخشیدن میگیرد و قلبش روشن میشود. بعد میگوید: «خدایا مرا به سوی خودت بخوان!» آن وقت مرغ روح از بدنش پرواز میکند!
این حکایت معجزهآسای مضحک بدتر از فحشهای نجمالدین رازی به مقام خیام توهین میکند، و افسانهی بچهگانهای است که از روی ناشیگری به هم بافتهاند. آیا میتوانیم بگوییم گویندهی آن چهارده رباعی محکم فلسفی که با هزار زخم زبان و نیشخندههای تمسخرآمیزش دنیا و مافیهایش را دست انداخته، در آخر عمر اشک میریزد و از همان خدایی که محکوم کرده، [با این زبان]، استغاثه میطلبد؟ شاید یک نفر از پیروان و دوستان شاعر برای نگهداری این گنج گرانبها، این حکایت را ساخته تا اگر کسی به رباعیات تند او بربخورد به نظر عفو و بخشایش به گویندهی آن نگاه کند و برایش آمرزش بخواهد!
از این قبیل افسانهها دربارهی خیام زیاد است که قابل ذکر نیست، و اگر همهی آنها جمعآوری بشود، کتاب مضحکی خواهد شد. فقط چیزی که مهم است به این نکته برمیخوریم که تأثیر فکر عالی خیام در یک محیط پست و متعصب خرافاتپرست چه بوده، و ما را در شناسایی او بهتر راهنمایی میکند. زیرا قضاوت عوام و متصوفین و شعرای درجهی سوم و چهارم که به او حمله کردهاند از زمان خیلی قدیم شروع شده و همین علت مخلوط شدن رباعیات او را با افکار متضاد به دست میدهد. کسانی که منافع خود را از افکار خیام در خطر میدیدهاند تا چه اندازه در خراب کردن فکر او کوشیدهاند.
[با بررسی رباعیهای خیام] میتوانیم به طور صریح بگوییم که خیام از سن شباب تا موقع مرگ، مادی، بدبین و ریبی بوده (و یا فقط در رباعیاتش اینطور مینموده) و یک لحن تراژیک دارد که به غیر از گویندهی همان رباعیات چهاردهگانهی سابق کس دیگری نمیتواند گفته باشد، و قیافهی ادبی و فلسفی او به طور کلی تغییر نکرده است. فقط در آخر عمر با یک جبر یأسآلودی حوادث تغییرناپذیر دهر را تلقی نموده و بدبینی که ظاهراً خوشبینی به نظر میآید اتخاذ میکند.