حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

مقاله درمورد- سید جمال الدین اسدآبادی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

 

مقدمه

درتاریخ تحولات اجتماعی وسیاسی اسلام نام سید جمال الدین اسدآبادی در طلیۀ پایه گذاران آزادی برابری درخشندگی خاصی دارد هر کتاب، رساله، ومقاله ای که در این باره به زبان های زندۀ دنیا منتشر شده و می شود نقش سید و پیروان و شاگردان مدرسۀ وی را در جنبشهای شرق اسلامی نمودار می نماید.

شخصیت انسانی، هر اندازه بزرگ باشد، تأثیراتش در اجتماع و تاریخ بیشتر می شود، به همان نسبت دامنۀ شهرتش گسترده میگردد، آرای موافق و مخالف بسیار گویند و نویسند آن قهرمان را به صورت افسانه ای جلوه گر سازند؛چنانچه در خصوص سید هم همین کارراکردند،هر یک به زبان و حالی دربارۀ او سخن گفتند.

مشخصات محقق

نام ونام خانوادگی: جواد سالاری

نام مدرسه: دبرستان غیر انتفاهی سما3.

کلاس 041

فصل اوّل

بیان اهمیّت و ضرورت موضوع

محیط برای نقش شخصیت بزرگان عامل مؤثری است.هیچ گاه نباید از تأثیر اوضاع واحوال زمانه غافل گشت. سید از مردان انگشت شماری بود که برای بیداری مسلمانان، هر کجا را مناسب می دید بدان سو می شتافت تا در راه عظمت اسلام فداکاری و جانبازی نماید. آنجا که نمی توانست قدمی یا قلمی برای مسلمانان بردارد، به کشورهای دیگر رهسپار می شد تا بتواند پایه هایی استوار و اساسی برای اتحاد اسلام پی ریزی کند .

آری سید تا آخرین نفس به نام «لا اله الا الله محمداً رسول الله » پیرو راه و رسم قهرمانان اسلام بود، و بنابه مصلحت وقت وسیاست روز برای آسایش و زندگی بهتر جامعة اسلامی کوشش کرد.

هرگاه آنچه در شرح احوال و آثار سید و همکارانش چاپ و منتشر شده فراهم شود ،کتابخانۀ بزرگی به زبانهای مختلف تشکیل خواهد شد ؛شایسته است که چنین کتابخانه ای در کنار آرامگاه سید یا در زادگاهش تأسیس کنند .



خرید و دانلود مقاله درمورد- سید جمال الدین اسدآبادی


مقاله درمورد- سید حسن مد رس

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

تولد و جوانی در سال ۱۲۷۸ هجری قمری (حدود ۱۲۴۰ خورشیدی) در روستای کچوی اردستان به دنیا آمد. در جوانی به قمشه و اصفهان رفت و به حوزه علمیه وارد شد. بعد به نجف رفت و هفت سال در درس ملامحمدکاظم خراسانی و سیدمحمد کاظم یزدی حاضر شد. پس از بازگشت به اصفهان در مدرسه «جده کوچک» فقه و اصول تدریس کرد. مشروطه در جنبش مشروطه به مشروطه خواهان پیوست و از موسسان «انجمن ملی» در اصفهان بود. در دوره دوم مجلس شورای ملی که پس از استبداد صغیر برپا شد، به عنوان یکی از پنج مجتهد طراز اول به نمایندگی از علما شرکت کرد. قرارداد ۱۹۱۹ مدرس در جریان مطرح شدن قرارداد ۱۹۱۹ به شدت با این قرارداد مخالفت کرد. ولی در جریان بحث اعتبارنامه نصرت‌الدوله که از امضا کننذگان آن قرارداد و متهم به رشوه گیری از انگلیس بود از او دفاع کرد. رضاشاه او، همراه دکتر مصدق، از معدود نمایندگان مجلس پنجم بود که با انقراض سلسله قاجاریه و شاه شدن رضاخان مخالفت کرد. اما وقتی رضاشاه به سلطنت رسید سعی کرد با او مدارا کند. به همین دلیل در مجلس ششم هم به نمایندگی از مردم تهران شرکت کرد. اما در پایان این دوره مجلس رضا شاه که انتخابات با نظر او انجام می‌شد، مدرس را از نمایندگی محروم کرد. اعتراض او به جایی نرسید و کمی پس از گشایش مجلس هفتم دستگیر و تبعید شد. مرگ روز ۱۰ آذر ۱۳۱۶ در تبعید گاه خود در کاشمر درگذشت. او از مهر ماه ۱۳۰۷ در بازداشت و تبعید حکومت رضاشاه بود. گفته می‌‌شد گروهی از ماموران نظمیه، مدرس را به دستور مقامات شهربانی به قتل رسانده اند. این گروه پس از سقوط رضاشاه در دادگاهی که برای رسیدگی به اتهامات رئیس و ماموران نظمیه تشکیل شد، به قتل مدرس اعتراف کردند. با این‌همه جرئیات و انگیزه این قتل هنوز معلوم نیست.

آیت‌الله سیدحسن مدرس از علما و نمایندگان برجسته، مبارز و ضد استبدادی مجلس شورای ملی ایران در قرن چهاردهم هجری بود که یاد مبارزات و پایمردی های او در مقابل استبداد و استعمار خصوصا رضاخان پهلوی جاودان مانده است. روز ده آذر سالروز شهادت این بزرگمرد تاریخ معاصر به دستور رضاخان است. این نوشتار نگاهی دارد به زندگینامه شهید سید حسن مدرس. شهید مدرس و عده ای از نمایندگان اقلیت مجلس پنجم شورای ملی آیت‌الله سیدحسن مدرس از علما و نمایندگان برجسته، مبارز و ضد استبدادی مجلس شورای ملی ایران در قرن چهاردهم هجری در 1287 ق در سرابه اردستان به دنیا آمد.

پدرش سید اسماعیل از سادات طباطبایی بود. در شش سالگی به همراه پدرش به قمشه رفت و نزد پدر بزرگش میر عبدالباقی درس خواند و پس از درگذشت میر عبدالباقی در شانزده سالگی برای ادامه تحصیلات به اصفهان رفت.

بعد از گذراندن مقدمات، به فراگیری دروس سطح پرداخت و در ضمن معقول را نزد میرزا جهانگیر‌خان قشقایی آموخت. دروس خارج فقه و اصول را نیز نزد استادانی چون شیخ مرتضی ریزی و آقا سیدمحمدباقر درچه‌ای خواند و سپس برای تکمیل تحصیلات خود در 1311 ق عازم نجف‌اشرف گردید و در مدرسه صدر ساکن شد. سیدحسن مدرس در طول دوران تحصیل در نجف روزهای پنجشنبه و جمعه کارگری می‌کرد و از آن راه امرار معاش می‌نمود. وی به مدت هفت سال از محضر درس آخوند خراسانی و سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی استفاده کرد و به درجه اجتهاد نایل شد و در 1324 ق، در سی ‌و هفت سالگی از راه اهواز و بختیاری، به اصفهان وارد شد و در آن شهر در منزلی محقر سکونت گزید.

مدرس به زودی در میان مردم اصفهان مشهور گردید. بزرگترین عامل اشتهار وی، ساده‌زیستی، صراحت کلام و مبارزه آشتی‌ناپذیر وی با متنفذان و مالکان بزرگ اصفهان بود که همواره منافع خود را بر همه چیز ترجیح می‌دادند. او در جریان جنبش مشروطیت به حمایت از آن برخاست و در دوران استبداد صغیر با کمک حاج آقا نورالله اصفهانی، انجمنی مخفی بر ضد مستبدان تشکیل داد و با مشروطه‌خواهان بختیاری مخفیانه در تماس بود و همکاری داشت.با دعوت و همکاری مدرس، نیروهای مشروطه‌خواه بختیاری به رهبری صمصام‌السلطنه، قوای دولتی را در اصفهان شکست دادند و حکومت آن شهر را در دست خود گرفتند و به‌عنوان غرامت خسارات خود، در صدد گرفتن مالیات از مردم برآمدند که این امر با انتقاد و اعتراض شدید مدرس مواجه شد. صمصمام السلطنه نیز وی را دستگیر و تبعید نمود اما به خاطر اعتراض علما و مردم او را به شهر بازگرداند و در وضع مالیات تجدید‌نظر نمود، اما آنان همچنان توطئه می‌کردند و دوبار به او سوءقصد نمودند که مدرس از آنها جان سالم به در برد. همزمان با تشکیل دوره دوم مجلس شورای ملی، مدرس از سوی آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی ـ مطابق اصل دوم متمم قانون اساسی ـ به‌عنوان یکی از مجتهدان طراز اول به مجلس شورای ملی معرفی گردید و از سوی مجلس نیز پذیرفته شد و به ناچار اصفهان را به قصد تهران ترک گفت. در ذیحجه 1329 ق دولت روسیه تزاری به بهانة حضور شوستر امریکایی ـ که امور مالیه کشور را برعهده داشت ـ به دولت ایران اولتیماتوم داد و متعاقب آن، قشون روس وارد بندر انزلی شد و تا قزوین پیشروی کرد. گرچه دولت این اولتیماتوم را پذیرفت لکن مجلس تحت‌تأثیر چهره‌هایی مانند مدرس به شدت با آن مخالفت کرد. در رمضان 1332 ق که جنگ جهانی اول شروع شد، دولت ایران رسماً اعلام بی‌طرفی کرد اما قوای روسیه، انگلیس و عثمانی، بدون توجه به این بی‌طرفی وارد کشور شدند به زدوخورد با یکدیگر پرداختند. در محرم 1334 ق بیست‌وهفت نفر از نمایندگان مجلس و گروهی از رجال سیاسی و مردم عادی به منظور مقابله با تجاوزات روس و انگلیس به ایران، به طرف قم حرکت کردند و در آن شهر «کمیته دفاع ملی» را تشکیل دادند و یک هیأت چهار نفری را برای اداره امور برگزیدند که مدرس یکی از آنان بود. قوای روس، مهاجران را تعقیب کردند و آنان ناگزیر به غرب کشور رفته و از راه کرمانشاه، کرند و قصر‌شیرین خود را به اسلامبول رساندند. در همه مسیرهای داخل ایران، نیروهای روس مهاجران را تعقیب می‌کردند و زدوخوردهایی نیز میان آنان در می‌گرفت. مهاجران در تبعید، دولتی به ریاست نظام‌السلطنه تشکیل دادند که در آن مدرس، وزیر عدلیه و اوقاف بود. مدرس در اسلامبول، در مدرسه ایرانیان آن شهر به تدریس پرداخت و اعضای دولت در تبعید نیز با سلطان عثمانی ملاقات کردند. در شعبان 1336 ق و با پایان یافتن جنگ جهانی اول، مدرس به همراه دیگر مهاجران به تهران بازگشت و در مدرسه دینی سپهسالار ـ که نیابت تولیت آن را داشت ـ به تدریس پرداخت و در نظام اداری و آموزشی آن، تحولی به وجود آورد.در ذیقعده 1337 ق، وثوق‌الدوله قرارداد ننگین 1919 را با انگلستان منعقد ساخت که براساس آن اختیار امور مالی و نظامی دولت ایران در دست مستشاران انگلیسی قرار می‌گرفت. وثوق‌الدوله تصمیم داشت تا این قرارداد را در مجلس به وسیله طرفداران و دست‌نشاندگان خود به تصویب برساند اما براثر مخالفت‌های مدرس در مجلس و افکار عمومی، مجلس قرارداد مذکور را رد کرد و وثوق‌الدوله به ناچار از کار برکنار گردید. پس از کودتای سوم اسفند 1299 که توسط رضاخان و سید ضیاءالدین طباطبایی صورت گرفت، بسیاری از آزادیخواهان دستگیر شدند. از جمله آنان



خرید و دانلود مقاله درمورد- سید حسن مد رس


تحقیق درباره. سید جلال آل احمد،

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

سید جلال آل احمد،

در یازدهم آذر 1302 در تهران، در خانواده‌ای روحانی، به دنیا آمد. در نخستین سالهای جوانی با انتشار مجموعه داستان کوتاه دید و بازدید، به جمع نویسندگان پیوست. خصوصیات رفتاری و سلوک قلمی جلال چنان بود که خیلی زود نامش را در میان قشرهای مختلف، اعم از جوانان و روشنفکران دانشگاهی و غیردانشگاهی، بر سر زبانها انداخت. ذهن کنجکاو، نگاه دقیق و وسیع، صراحت بیان، صداقت گفتار، صمیمیت رفتار و شجاعت قلم آل احمد در مجموع او را به عنوان روشنفکری مستقل (البته این استقلال در سالهای بعد به حاصل آمد) و نویسنده‌ای درد آشنا و متعهد مطرح کرد.

پس از اتمام دوره دبستان «... [پدر] دیگر نگذاشت درس بخوانم. که برو بازار کار کن. تا بعد ازم جانشینی بسازد. و من بازار را رفتم. اما دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم.» در 1332 وارد دانشسرای عالی شد و در رشته ادبیات فارسی لیسانس گرفت. دوره دکتری ادبیات فارسی را، در اواخر آن و در حین نوشتن رساله، ناتمام گذاشت و از آن پس بقیه عمر کوتاهش را در دو زمینه فعالیتهای اجتماعی- سیاسی و فرهنگی (تدریس و نویسندگی) سپری کرد.

جلال به چند کشور اروپا و امریکا و اتحاد شوروی [سابق] و عراق و اسرائیل مسافرت کرده است. انگیزه رفتن به این سفرها بی‌شک تفریح و تحصیل نبود. خوشبختانه، در مدت اقامت در کشورهای بیگانه با دوستان همفکر خود مکاتبه می‌کرده است.

تعدادی از این نامه‌های او، البته با تعدادی دیگر از نامه‌هایی که از تهران و شهرهای دیگر ایران به اشخاص مختلف نوشته شده در مجموعه‌ای به نام «نامه‌های جلال آل احمد» (جلد اول) به چاپ رسیده است. از مطالعه این نامه‌ها دانسته می‌شود که جلال پاره‌ای مسائل را به گونه‌ای سانسور می‌کرده یا از «کُد»های قراردادی بین خود و دوستانش استفاده می‌کرده است تا فقط مخاطبانش آنها را دریابند. حتی در برخی از نامه‌ها نشانی خود را در کشور بیگانه ننوشته و تلویحاً اشاره کرده است که محل اقامت او را از همسرش یا سایر دوستان بپرسند. از این‌رو، از محتوای این نامه‌ها می‌توان دریافت که سفرهای او بیشتر ابعاد سیاسی داشته است.

اصولاً یکی از مشغله‌های مورد علاقه او رفتن به مسافرت بود. یادگار این مسافرتها سفرنامه‌های «اورازان»، «تات‌نشینهای بلوک زهرا»، «جزیره خارک»، «درّ یتیم خلیج‌فارس»، «سفر به ولایت عزرائیل» [اسرائیل!]، «سفر روس» و «خسی در میقات» (سفرنامه حج) است. وی دو سفرنامه دیگر نیز به نامهای «سفر امریکا» و «سفر اروپا» نوشته که هنوز چاپ نشده‌اند.

آل احمد در طول حیات چهل و شش ساله‌اش مشاغل گوناگونی داشت: نویسندگی، روزنامه‌نگاری و مدیریت نشریات، مسئولیت حزبی، تدریس و امور اداری و ... اما به رغم این تنوع، مشاغل جلال را می‌توان در دو زمینه فعالیتهای سیاسی و خدمات فرهنگی طبقه‌بندی کرد؛ با تأکید بر این نکته که فعالیتهای سیاسی و کارهای فرهنگی او را جدا از هم نمی‌توان تصور کرد؛ چرا که این دو مقوله در زندگی جلال فی‌الواقع مانند دو روی یک سکه بوده است.

 

 

 

فعالیتهای سیاسی-فکری

جلال آل احمد به علت سرخوردگی ناشی از سختگیریهای پدر در دوران کودکی و نوجوانی، نخست از تفکر دینی رویگردان شد و در نخستین سالهای جوانی «دگراندیش» گشت.

این تحول‌اندیشگی او در نتیجه آشنایی با چپ‌گرایان زمانه بود که نهایتاً به عضویت وی در حزب توده انجامید (1323). اما دیری نپایید که جزو نخستین گروه انشعابیون از حزب جدا شد (1326) و از آن اعلام برائت کرد. چندسالی هم خارج از چارچوب تنگ و تاریک تفکر و روش حزبی فعالیت کرد. این فعالیتها عمدتاً در زمینه فرهنگی- سیاسی بود. همکاری جلال با مطبوعات مهمترین بخش مشغله سیاسی - فرهنگی وی محسوب می‌شود.

اینک برخی از آنها: مدیریت داخلی هفته‌نامه بشر (1325)، مدیریت داخلی مجله ماهانه مردم (1325 تا 1326)، همکاری با مجله ماهانه شیر و خورشید سرخ ایران (1328) این مجله به مدریت دکتر ذبیح‌الله صفا منتشر می‌شد، مدیریت روزنامه شاهد (1329 تا 1331)، مدیریت مجله ماهانه علم و زندگی، همکاری بامجله نقش و نگار (1324)، مدیرمسئول این مجله سیمین دانشور (همسر جلال) بود، مدیریت هفته‌نامه مهرگان (1337) به سردبیری دکتر عبدالحسین زرین‌کوب، همکاری با مجله تحقیقات اجتماعی، سرپرستی ماهنامه کتاب ماه یا کیهان ماه (فقط دو شماره منتشر شد) و همکاری با مدیریت دوره جدید ماهنامه جهان نو (1342) به سردبیری دکتر رضا براهنی.

جلال آل احمد در دهه آخر حیات به پالایش اندیشه و روان خود پرداخت. در سال 1343 به زیارت خانه خدا رفت و خسی در میقات (1345) سفرنامه حج اوست. خسی در میقات «از دو جهت قابل توجه است:

الف: از جهت تداوم خط فکری جلال. سرخوردگی از فرهنگ غربی و بازگشت به فرهنگ سنتی و قومی و بومی و اسلامی. در طول سفر حج، جلال جز افسوس خوردن بر فرهنگ خانوادگی، کاری ندارد. در واقع خسی در میقات قصیده‌ای است در رثای فرهنگ مرده خانوادگی ما در باربر فرهنگ سلطه‌گر متکی به تکنیک و ماشین غرب (امریکا و روس)...

ب: نثر جلال، که از رساله غرب‌زدگی به شکوفایی میل کرده است، در این رساله از جمله به اوج شکوفایی خویش رسیده است. کتاب، در نظر اول سفرنامه‌ای است به نثر. اما اگر با تأمل آن را بخوانی، یکسره شعر است و یکسره احساس و عاطفه‌ای است در اوج صداقت و صمیمیت و باورمندی».

«خسی در میقات» همچنین یکی از نمونه‌های عالی

گزارش‌نویسی ادبی در ادبیات معاصر فارسی به شمار می‌آید.

در حوزه‌ی فرهنگ او در سال 1326 به استخدام آموزش و پرورش (وزارت فرهنگ وقت) درآمد و مشغول تدریس شد و این فن شریف را در کنار مشاغل دیگر تا پایان عمر حفظ کرد. چندی مشاور کتابهای درسی بود (حدود 1341). یک سال هم مدیر مدرسه ای بود؛ کتاب «مدیر مدرسه» بازتاب آن مسئولیت است. در اوایل دوران معلمی، از قضا، با نیما یوشیج همسایه شد (در حدود سال 32) و این دیدارها و نشست و خاستهای همسایگانه تا 1338 –سال مرگ نیما- ادامه داشت. جلال شرح آشنایی و معاشرت خود را با نیما در دو مقاله‌ی «نیما دیگر شعر نخواهد گفت» و «پیرمرد چشم ما بود» به قلم آورده است: «از این به بعد یعنی از سال 1332 به بعد –که همسایه او [نیما] شده بودیم پیرمرد را زیاد می‌دیدم. گاهی هرروز. در خانه‌هامان یا در راه [...] سلام و علیکی می‌کردیم و احوال می‌پرسیدیم و من هیچ درین فکر نبودم که به زودی خواهد رسید روزی که او نباشد و تو باشی و بخواهی بنشینی خاطراتی از او گرد بیاوری و کشف بشود که خاطراتی از گذشته خودت گرد آورده‌ای».

شاید بتوان گفت مقالات جلال درباره نیما، به رغم گذشت سی و اندی سال از نگارش آنها، هنوز هم جزو خواندنی‌ترین نوشته‌ها در خصوص شعر و زندگی نیما محسوب می‌شود؛ هرچند جلال با فروتنی می‌گوید: «من هرچه باشم منتقد نیستم.»

«نیما زندگی را بدرود گفت. و به طریق اولی شعر را. اما به اعتقاد موافق و مخالف دفتر شعر فارسی هرگز نام او را بدرود نخواهد کرد. و افتخاری را که او به شعر تُنُک مایه‌ی معاصر داد به فراموشی نخواهد سپرد. چرا که طپش حیات شعر زمانه ما به مضراب او ضرباتی تازه یافت. و چرا که پافشاری او در کار شعر از طاقت بشری بیرون بود. چون کوهی قد برافراشت تا پیشانی به هر باد مخالفی بساید و به سینه خود ضربت هرسیل و رگباری را به جان بخرد تا شاید در دامنه‌ای آرام –ساقه نازک شعر معاصر فرصتی برای نشو و نما بیابد. چهل سال آزگار نیش و طعنه‌ی «قدمای ریش و سبیل‌دار» را تحمل کرد شاید شعرای جوان از گزند سرزنشها در امان باشند و از افسون غولان.

اکنون دیگر شاعر «افسانه»، خود به دنیای افسانه‌ها گریخته و سراینده‌ی «در فروبند» در ابدیت را به روی خود گشوده.

است. اما فریاد او تا قرنهای قرن شنیده خواهد شد که:

"آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید

یک نفر دارد که دست و پای دایم می‌زند

روی این امواج تند و تیره و غران که می‌دانید..."

نیما دیگر شعر نخواهد گفت...»

سلوک قلمی و آثار جلال

«...«قلم» این روزها برای ما شده یک سلاح. و با تفنگ اگر بازی کنی بچه همسایه هم که به تیر اتفاقی‌اش مجروح نشود، کفترهای همسایه که پر خواهند کشید... و بریده باد این دست اگر نداند که این سلاح را کجا به کار باید برد».(جلال آل احمد)

جلال آل احمد را می‌توان یکی از پرنویس‌ترین نویسندگان معاصر به شمار آورد: «چهل و شش سال زندگی، سی سال نویسندگی و حدود چهل اثر. این کارنامه زندگی جلال است.»؛ «از شانزده هفده سالگی» قلم به دست گرفت، اما نخستین اثرش را در بیست سالگی به چاپ سپرد: رساله کوچکی به نام «عزاداریهای نامشروع» که از عربی ترجمه کرده بود. این رساله در دو هزار نسخه چاپ شد اما کسانی آنها را، یکجا، خریدند و به دهان آتش دادند. نخستین داستان کوتاهش، به نام «زیارت» در سال 1324 در مجله سخن به چاپ رسید.

آثار آل احمد را به طور کلی می‌توان در پنج مقوله یا موضوع طبقه‌بندی کرد:

الف- قصه و داستان. ب- مشاهدات و سفرنامه. ج- مقالات. د- ترجمه. هـ- خاطرات و نامه‌ها.

 

 

 

خصوصیات نثر جلال

به طور کلی نثر جلال نثری است پر نفس، شتابزده، کوتاه، ‌برنده و نافذ و در نهایت ایجاز. آل احمد در شکستن برخی از سنن ادبی و قواعد دستور زبان فارسی شجاعتی کم‌نظیر داشت و این ویژگی در نامه‌های او به اوج می‌رسد. اغلب نوشته‌هایش به گونه‌ای است که خواننده می‌تواند بپندارد نویسنده هم‌اکنون در برابرش نشسته و سخنان خود را تقریر می‌کند و خواننده، اگر با طور و اطوار نثر او آشنا نباشد و نتواند به کمک آهنگ عبارات آغاز و انجام آنها را دریابد، سر درگم خواهد شد. از این رو ناآشنایان به سبک آل احمد



خرید و دانلود تحقیق درباره. سید جلال آل احمد،


تحقیق درباره. سید حسن مدرس

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

زندگی نامه آیت الله سید حسن مدرس

فقیه مجاهد و عالم پرهیزگار آیه الله سیدحسن مدرس یکى از چهره هاى درخشان تاریخ تشیع بشمار مى رود که زندگى و اخلاق و رفتار و نیز جهت گیرى هاى سیاسى و اجتماعى وىبراى مشتاقان حق و حقیقت نمونه خوبى است . او موقعیت خود را سراسر در راه اعتلاى اسلام نثار نمود و در جهت نشر حقایق اسلامى و دفاع از معارف تشیع مردانه استوار ماند.

همان گونه بود که مى گفت و همانطور گفت که مى بود. سرانجام به موجب آنکه با عزمى راسخ چون کوهى استوار در مقابل ستمگران عصر به مقابله برخاست و سلطه گرى استعمارگران را افشا نمود جنایتکاران وى را به ربذه خواف تبعید نمودند و در کنج عزلت و غریبى این عالم عامل و فقیه مجاهد را به شهادت رسانیدند.

این نوشتار اشاره اى کوتاه به زندگى ابرمردى است که بیرق مبارزه را تنها در تنگنا به دوش کشید و شجاعت تحسین برانگیزش چشم بداندیشان و زمامداران خودسر را خیره ساخت و بیگانگان را به تحیر واداشت . اگر ما به ذکر نامش می پردازیم و خاطره اش را ارج مى نهیم بدان علت است که وى پارسایى پایدار و بزرگوارى ثابت قدم بود که لحظه اى با استبداد و استعمار سازش نکرد و در تمامى مدت عمرش ساده زیستى ، تواضع ، قناعت و به دور بودن از هرگونه رفاه طلبى را شیوه زندگى خویش ساخت و از طریق عبادت و دعا و راز و نیاز با خدا، کمالات معنوى را کسب کرد.

 ولادت و تحصیلات

شهید سیدحسن مدرس بر حسب اسناد تاریخى و نسب نامه اى که حضرت آیه الله العظمى مرعشى نجفى (ره ) تنظیم نموده از سادات طباطبایى زواره است که نسبش پس از سى و یک پشت به حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام مى رسد. یکى از طوایفى که مدرس گل سرسبد آن به شمار مى رود طایفه میرعابدین است این گروه از سادات در دهکده ییلاقى ((سرابه )) اقامت داشتند. سید اسماعیل طباطبائى (پدر شهید مدرس ) که از این طایفه محسوب مى گشت و در روستاى مزبور به تبلیغات دینى و انجام امور شرعى مردم مشغول بود، براى آنکه ارتباط طایفه میرعابدین را با بستگان زواره اى قطع نکند تصمیم گرفت از طریق ازدواج پیوند خویشاوندى را تجدید و تقویت کرده ، سنت حسنه صله ارحام را احیا کند. بدین علت نامبرده دختر سیدکاظم سالار را که خدیجه نام داشت و از سادات طباطبایى زواره بود به عقد ازدواج خویش درآورد. ثمره این پیوند با میمنت فرزندى بود که به سال 1278 ق . چون چشمه اى پاک در کویر زواره جوشید. پدر وى را حسن نامید. همان کسى که مردمان بعدها از چشمه وجودش جرعه هایى نوشیدند. پدرش غالبا در ((سرابه )) به امور شرعى و فقهى مردم مشغول بود ولى مادر و فرزند در زواره نزد بستگان خویش بسر مى بردند تا آنکه حادثه اى (1) موجب شد که پدر فرزندش را که شش بهار را گذرانده بود در سال 1293 به قمشه نزد جدش میرعبدالباقى ببرد و محله فضل آباد این شهر را به عنوان محل سکونت خویش برگزیند. این در حالى بود که میرعبدالباقى قبلا از زواره به قمشه مهاجرت کرده و در این شهر به فعالیتهاى علمى و تبلیغى مشغول بود.(2) سیدعبدالباقى بیشترین نقش را در تعلیم سیدحسن ایفا نمود و او را در مسیر علم و تقوا هدایت کرد و به هنگام مرگ در ضمن وصیت نامه اى سیدحسن را بر ادامه تحصیل علوم دینى تشویق و سفارش نمود زمانى که سیدعبدالباقى دارفانى را وداع گفت مدرس چهارده ساله بود.(3) وى در سال 1298ق . به منظور ادامه تحصیل علوم دینى رهسپار اصفهان گردید و به مدت 13 سال در حوزه علمیه این شهر محضر بیش از سى استاد را درک کرد.(4) ابتدا به خواندن جامع المقدمات در علم صرف و نحو مشغول گشت و مقدمات ادبیات عرب و منطق و بیان را نزد اساتیدى چون میرزا عبدالعلى هرندى آموخت . در محضر آخوند ملامحمد کاشى کتاب شرح لمعه در فقه و پس از آن قوانین و فصول را در علم اصول تحصیل نمود. یکى از اساتیدى که دانش حکمت و عرفان و فلسفه را به مدرس آموخت حکیم نامدار میرزا جهانگیرخان قشقایى است .(5) مدرس در طول این مدت در حضور آیات عظام سیدمحمد باقر درچه اى و شیخ مرتضى ریزى و دیگر اساتید در فقه و اصول به درجه اجتهاد رسید و در اصول آنچنان مهارتى یافت که توانست تقریرات مرحوم ریزى را که حاوى ده هزار سطر بود، بنگارد. شهید مدرس چکیده زندگینامه تحصیلى خود را در حوزه علمیه اصفهان در مقدمه شرح رسائل که به زبان عربى نگاشته ، آورده است . وى پس از اتمام تحصیلات در اصفهان در شعبان 1311 ق . وارد نجف اشرف شد و پس از زیارت بارگاه مقدس نخستین فروغ امامت و تشرف به حضور آیه الله میرزاى شیرازى در مدرسه منسوب به صدر سکونت اختیار نمود و باعارف نامدار حاج آقا شیخ حسینعلى اصفهانى هم حجره گردید. مدرس در این شهر از جلسه درس آیات عظام سیدمحمد فشارکى و شریعت اصفهانى بهره برد و با سید ابوالحسن اصفهانى ، سیدمحمد صادق طباطبائى و شیخ عبدالکریم حائرى ، سید هبه الدین شهرستانى و سیدمصطفى کاشانى ارتباط داشت و مباحثه هاى دروس خارج را با آیه الله حاج سید ابوالحسن و آیه الله حاج سیدعلى کازرونى انجام مى داد. مدرس به هنگام اقامت در نجف روزهاى پنجشنبه و جمعه هر هفته به کار مى پرداخت و درآمد آن را در پنج روز دیگر صرف زندگى خود مى نمود. پس از هفت سال اقامت در نجف و تاءیید مقام اجتهاد او از سوى علماى این شهر به سال 1318ق . (در چهل سالگى ) از راه ناصریه به اهواز و منطقه چهارمحال و بختیارى راهى اصفهان گردید.

 دوران تدریس

مدرس پس از بازگشت از نجف و اقامت کوتاه در قمشه خصوصا روستاى اسفه و دیدار با فامیل و بستگان ، قمشه را به قصد اقامت در اصفهان ترک و در این شهر اقامت نمود. وى صبحها در مدرسه جده کوچک (مدرسه شهید مدرس ) درس فقه و اصول و عصرها در مدرسه جده بزرگ درس منطق و شرح منظومه مى گفت و در روزهاى پنجشنبه طلاب را با چشمه هاى زلال حکمت نهج البلاغه آشنا مى نمود. تسلط وى به



خرید و دانلود تحقیق درباره. سید حسن مدرس


مقاله درباره: سید جلال آل احمد،

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

سید جلال آل احمد،

در یازدهم آذر 1302 در تهران، در خانواده‌ای روحانی، به دنیا آمد. در نخستین سالهای جوانی با انتشار مجموعه داستان کوتاه دید و بازدید، به جمع نویسندگان پیوست. خصوصیات رفتاری و سلوک قلمی جلال چنان بود که خیلی زود نامش را در میان قشرهای مختلف، اعم از جوانان و روشنفکران دانشگاهی و غیردانشگاهی، بر سر زبانها انداخت. ذهن کنجکاو، نگاه دقیق و وسیع، صراحت بیان، صداقت گفتار، صمیمیت رفتار و شجاعت قلم آل احمد در مجموع او را به عنوان روشنفکری مستقل (البته این استقلال در سالهای بعد به حاصل آمد) و نویسنده‌ای درد آشنا و متعهد مطرح کرد.

پس از اتمام دوره دبستان «... [پدر] دیگر نگذاشت درس بخوانم. که برو بازار کار کن. تا بعد ازم جانشینی بسازد. و من بازار را رفتم. اما دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم.» در 1332 وارد دانشسرای عالی شد و در رشته ادبیات فارسی لیسانس گرفت. دوره دکتری ادبیات فارسی را، در اواخر آن و در حین نوشتن رساله، ناتمام گذاشت و از آن پس بقیه عمر کوتاهش را در دو زمینه فعالیتهای اجتماعی- سیاسی و فرهنگی (تدریس و نویسندگی) سپری کرد.

جلال به چند کشور اروپا و امریکا و اتحاد شوروی [سابق] و عراق و اسرائیل مسافرت کرده است. انگیزه رفتن به این سفرها بی‌شک تفریح و تحصیل نبود. خوشبختانه، در مدت اقامت در کشورهای بیگانه با دوستان همفکر خود مکاتبه می‌کرده است.

تعدادی از این نامه‌های او، البته با تعدادی دیگر از نامه‌هایی که از تهران و شهرهای دیگر ایران به اشخاص مختلف نوشته شده در مجموعه‌ای به نام «نامه‌های جلال آل احمد» (جلد اول) به چاپ رسیده است. از مطالعه این نامه‌ها دانسته می‌شود که جلال پاره‌ای مسائل را به گونه‌ای سانسور می‌کرده یا از «کُد»های قراردادی بین خود و دوستانش استفاده می‌کرده است تا فقط مخاطبانش آنها را دریابند. حتی در برخی از نامه‌ها نشانی خود را در کشور بیگانه ننوشته و تلویحاً اشاره کرده است که محل اقامت او را از همسرش یا سایر دوستان بپرسند. از این‌رو، از محتوای این نامه‌ها می‌توان دریافت که سفرهای او بیشتر ابعاد سیاسی داشته است.

اصولاً یکی از مشغله‌های مورد علاقه او رفتن به مسافرت بود. یادگار این مسافرتها سفرنامه‌های «اورازان»، «تات‌نشینهای بلوک زهرا»، «جزیره خارک»، «درّ یتیم خلیج‌فارس»، «سفر به ولایت عزرائیل» [اسرائیل!]، «سفر روس» و «خسی در میقات» (سفرنامه حج) است. وی دو سفرنامه دیگر نیز به نامهای «سفر امریکا» و «سفر اروپا» نوشته که هنوز چاپ نشده‌اند.

آل احمد در طول حیات چهل و شش ساله‌اش مشاغل گوناگونی داشت: نویسندگی، روزنامه‌نگاری و مدیریت نشریات، مسئولیت حزبی، تدریس و امور اداری و ... اما به رغم این تنوع، مشاغل جلال را می‌توان در دو زمینه فعالیتهای سیاسی و خدمات فرهنگی طبقه‌بندی کرد؛ با تأکید بر این نکته که فعالیتهای سیاسی و کارهای فرهنگی او را جدا از هم نمی‌توان تصور کرد؛ چرا که این دو مقوله در زندگی جلال فی‌الواقع مانند دو روی یک سکه بوده است.

 

 

 

فعالیتهای سیاسی-فکری

جلال آل احمد به علت سرخوردگی ناشی از سختگیریهای پدر در دوران کودکی و نوجوانی، نخست از تفکر دینی رویگردان شد و در نخستین سالهای جوانی «دگراندیش» گشت.

این تحول‌اندیشگی او در نتیجه آشنایی با چپ‌گرایان زمانه بود که نهایتاً به عضویت وی در حزب توده انجامید (1323). اما دیری نپایید که جزو نخستین گروه انشعابیون از حزب جدا شد (1326) و از آن اعلام برائت کرد. چندسالی هم خارج از چارچوب تنگ و تاریک تفکر و روش حزبی فعالیت کرد. این فعالیتها عمدتاً در زمینه فرهنگی- سیاسی بود. همکاری جلال با مطبوعات مهمترین بخش مشغله سیاسی - فرهنگی وی محسوب می‌شود.

اینک برخی از آنها: مدیریت داخلی هفته‌نامه بشر (1325)، مدیریت داخلی مجله ماهانه مردم (1325 تا 1326)، همکاری با مجله ماهانه شیر و خورشید سرخ ایران (1328) این مجله به مدریت دکتر ذبیح‌الله صفا منتشر می‌شد، مدیریت روزنامه شاهد (1329 تا 1331)، مدیریت مجله ماهانه علم و زندگی، همکاری بامجله نقش و نگار (1324)، مدیرمسئول این مجله سیمین دانشور (همسر جلال) بود، مدیریت هفته‌نامه مهرگان (1337) به سردبیری دکتر عبدالحسین زرین‌کوب، همکاری با مجله تحقیقات اجتماعی، سرپرستی ماهنامه کتاب ماه یا کیهان ماه (فقط دو شماره منتشر شد) و همکاری با مدیریت دوره جدید ماهنامه جهان نو (1342) به سردبیری دکتر رضا براهنی.

جلال آل احمد در دهه آخر حیات به پالایش اندیشه و روان خود پرداخت. در سال 1343 به زیارت خانه خدا رفت و خسی در میقات (1345) سفرنامه حج اوست. خسی در میقات «از دو جهت قابل توجه است:

الف: از جهت تداوم خط فکری جلال. سرخوردگی از فرهنگ غربی و بازگشت به فرهنگ سنتی و قومی و بومی و اسلامی. در طول سفر حج، جلال جز افسوس خوردن بر فرهنگ خانوادگی، کاری ندارد. در واقع خسی در میقات قصیده‌ای است در رثای فرهنگ مرده خانوادگی ما در باربر فرهنگ سلطه‌گر متکی به تکنیک و ماشین غرب (امریکا و روس)...

ب: نثر جلال، که از رساله غرب‌زدگی به شکوفایی میل کرده است، در این رساله از جمله به اوج شکوفایی خویش رسیده است. کتاب، در نظر اول سفرنامه‌ای است به نثر. اما اگر با تأمل آن را بخوانی، یکسره شعر است و یکسره احساس و عاطفه‌ای است در اوج صداقت و صمیمیت و باورمندی».

«خسی در میقات» همچنین یکی از نمونه‌های عالی

گزارش‌نویسی ادبی در ادبیات معاصر فارسی به شمار می‌آید.

در حوزه‌ی فرهنگ او در سال 1326 به استخدام آموزش و پرورش (وزارت فرهنگ وقت) درآمد و مشغول تدریس شد و این فن شریف را در کنار مشاغل دیگر تا پایان عمر حفظ کرد. چندی مشاور کتابهای درسی بود (حدود 1341). یک سال هم مدیر مدرسه ای بود؛ کتاب «مدیر مدرسه» بازتاب آن مسئولیت است. در اوایل دوران معلمی، از قضا، با نیما یوشیج همسایه شد (در حدود سال 32) و این دیدارها و نشست و خاستهای همسایگانه تا 1338 –سال مرگ نیما- ادامه داشت. جلال شرح آشنایی و معاشرت خود را با نیما در دو مقاله‌ی «نیما دیگر شعر نخواهد گفت» و «پیرمرد چشم ما بود» به قلم آورده است: «از این به بعد یعنی از سال 1332 به بعد –که همسایه او [نیما] شده بودیم پیرمرد را زیاد می‌دیدم. گاهی هرروز. در خانه‌هامان یا در راه [...] سلام و علیکی می‌کردیم و احوال می‌پرسیدیم و من هیچ درین فکر نبودم که به زودی خواهد رسید روزی که او نباشد و تو باشی و بخواهی بنشینی خاطراتی از او گرد بیاوری و کشف بشود که خاطراتی از گذشته خودت گرد آورده‌ای».

شاید بتوان گفت مقالات جلال درباره نیما، به رغم گذشت سی و اندی سال از نگارش آنها، هنوز هم جزو خواندنی‌ترین نوشته‌ها در خصوص شعر و زندگی نیما محسوب می‌شود؛ هرچند جلال با فروتنی می‌گوید: «من هرچه باشم منتقد نیستم.»

«نیما زندگی را بدرود گفت. و به طریق اولی شعر را. اما به اعتقاد موافق و مخالف دفتر شعر فارسی هرگز نام او را بدرود نخواهد کرد. و افتخاری را که او به شعر تُنُک مایه‌ی معاصر داد به فراموشی نخواهد سپرد. چرا که طپش حیات شعر زمانه ما به مضراب او ضرباتی تازه یافت. و چرا که پافشاری او در کار شعر از طاقت بشری بیرون بود. چون کوهی قد برافراشت تا پیشانی به هر باد مخالفی بساید و به سینه خود ضربت هرسیل و رگباری را به جان بخرد تا شاید در دامنه‌ای آرام –ساقه نازک شعر معاصر فرصتی برای نشو و نما بیابد. چهل سال آزگار نیش و طعنه‌ی «قدمای ریش و سبیل‌دار» را تحمل کرد شاید شعرای جوان از گزند سرزنشها در امان باشند و از افسون غولان.

اکنون دیگر شاعر «افسانه»، خود به دنیای افسانه‌ها گریخته و سراینده‌ی «در فروبند» در ابدیت را به روی خود گشوده.

است. اما فریاد او تا قرنهای قرن شنیده خواهد شد که:

"آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید

یک نفر دارد که دست و پای دایم می‌زند

روی این امواج تند و تیره و غران که می‌دانید..."

نیما دیگر شعر نخواهد گفت...»

سلوک قلمی و آثار جلال

«...«قلم» این روزها برای ما شده یک سلاح. و با تفنگ اگر بازی کنی بچه همسایه هم که به تیر اتفاقی‌اش مجروح نشود، کفترهای همسایه که پر خواهند کشید... و بریده باد این دست اگر نداند که این سلاح را کجا به کار باید برد».(جلال آل احمد)

جلال آل احمد را می‌توان یکی از پرنویس‌ترین نویسندگان معاصر به شمار آورد: «چهل و شش سال زندگی، سی سال نویسندگی و حدود چهل اثر. این کارنامه زندگی جلال است.»؛ «از شانزده هفده سالگی» قلم به دست گرفت، اما نخستین اثرش را در بیست سالگی به چاپ سپرد: رساله کوچکی به نام «عزاداریهای نامشروع» که از عربی ترجمه کرده بود. این رساله در دو هزار نسخه چاپ شد اما کسانی آنها را، یکجا، خریدند و به دهان آتش دادند. نخستین داستان کوتاهش، به نام «زیارت» در سال 1324 در مجله سخن به چاپ رسید.

آثار آل احمد را به طور کلی می‌توان در پنج مقوله یا موضوع طبقه‌بندی کرد:

الف- قصه و داستان. ب- مشاهدات و سفرنامه. ج- مقالات. د- ترجمه. هـ- خاطرات و نامه‌ها.

 

 

 

خصوصیات نثر جلال

به طور کلی نثر جلال نثری است پر نفس، شتابزده، کوتاه، ‌برنده و نافذ و در نهایت ایجاز. آل احمد در شکستن برخی از سنن ادبی و قواعد دستور زبان فارسی شجاعتی کم‌نظیر داشت و این ویژگی در نامه‌های او به اوج می‌رسد. اغلب نوشته‌هایش به گونه‌ای است که خواننده می‌تواند بپندارد نویسنده هم‌اکنون در برابرش نشسته و سخنان خود را تقریر می‌کند و خواننده، اگر با طور و اطوار نثر او آشنا نباشد و نتواند به کمک آهنگ عبارات آغاز و انجام آنها را دریابد، سر درگم خواهد شد. از این رو ناآشنایان به سبک آل احمد



خرید و دانلود مقاله درباره: سید جلال آل احمد،