لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
نیچه :حقیقت, هنر,زندگی
آنچه زندگی را ممکن و قابل تحمل می سازد نگاه زیباشناسانه به جهان است. اگر جهان را از منظر زیباشناسی بنگریم، زیباست و قابل زیستن و زندگی با همه رنجها و مشقت هایش تنها در این صورت قابل تحمل خواهد بود
نیچه نه زبون اندیش است که مبلغ چسبیدن به زندگی حیوانی و نباتی یا گله وار باشد، بلکه از تعالی و فزونی زندگی دفاع می کند و ارزش آن را نیز به همین تعالی و تصاعد آن می داند و نه در مخالفت با عقل جانب احساسات را می گیرد و می خواهد که زندگی تابع احساسات باشد. البته از حسی سخن می گوید که آن را می توان به نوعی شهود تعبیر کرد که در خدمت غریزه زندگی است. اما غریزه هنگامی که خود را عقلانی کند ضعیف می شود.
اهل عقل در هر زمان زندگی را بی ارزش معرفی کرده اند و با زندگی از روی شک و اندوه سخن گفته اند و سخن آنان سرشار از خستگی از زندگی و ضدیت با زندگی است. حتی سقراط به هنگام مردن گفت: زیستن یعنی زمانی دراز بیمار بودن. سقراط فلسفه را مشق مرگ می دانست. زندگی بخودی خود سخت و دهشت زاست، فراز و نشیب،انحطاط و بالندگی ذاتی زندگی است. مهم نگاه انسان است به زندگی. با نوع نگاهی که به جهان می افکنیم یا آن را قابل تحمل و ارزشمند برای زندگی می یابیم، یا غیر قابل تحمل و بی روح و سرد وبی ارزش می بینیم.
آنچه زندگی را ممکن و قابل تحمل می سازد نگاه زیباشناسانه به جهان است. اگر جهان را از منظر زیباشناسی بنگریم، زیباست و قابل زیستن و زندگی با همه رنجها و مشقت هایش تنها در این صورت قابل تحمل خواهد بود. نیچه در زایش تراژدی با طرح دو نحوه نگرش دیونیسوسی و آپولونی در یونان باستان که در آثار هنری آنان هویداست می خواهد نشان دهد که چگونه یونانیان از راه هنر بر سیل فنا که بنیاد هستی را تهدید می کند، غلبه کردند. نگرش آپولونی نشانه عالم خیال و جهان زیبای رویاست. در رویاها بود که پیکره های شکوهمند الهی برای نخستین بار در مقابل جان انسان ها ظاهر شدند، در رؤیاها؛، شکل بخشنده بزرگ، اندامهای با شکوه و موجودات فوق انسانی را نظاره می کردند. یونانیان این تجربه خویش را که در رؤیا بدان دست یافتند در آپولون مجسم می کردند. آپولون ایزد انرژی های قالب پذیر و در عین حال ایزد پیشگوست. آپولون یکتای درخشنده ، الوهیت نور و نیز فرمانروای توهم زیبای جهان درونی خیال است. نیچه نگرش آپولونی را سرچشمه هنرهای تجسمی و بخش مهمی از شعر می داند. آپولون مظهر اصل تفرد و آسودگی و آرامش انسانی منطوی در این اصل است. آپولون تصویر شکوهمند و مقدس اصل تفرد است که شادی و فرزانگی خیال، همراه با زیبای اش از راه حرکات چشمان او با ما سخن می گوید. دیونیسوس خدای باروری و شراب است که آئین پرستش او همراه با رقص و میگساری بود. پیروان آئین دیونیسوس رهایی آدمی را در مستی و از خود بیخودی می دیدند و معتقد بودند که دیونیسوسی می تواند به آدمی خلاقیت خدایی عطا کند. در حالی که نگرش آپولونی نگرشی روشن بین و طالب شفافیت است. در نگرش دیونیسویی جذبه و بیخودی و مستی غلبه دارد و همانطور که نگرش آپولونی منشأ هنرهای تجسمی است، نگرش دیونیسوسی و موسیقی و آواز آئینی آن منشأ اشعار هجایی و درام یونانی است. هر دو نگرش البته متکی بر نسبت به واسطه یونانیان با مسائلی است که در زندگی خویش با آنها روبه رو هستند. یونانیان همچون سایر انسانهای عصر اسطوره از راه خیال و انکشافاتی که از این طریق برای آنان حاصل می شود با هستی مواجه می شوند، آنان اهل دل اند نه اهل عقل، اهل کشف و شهود و آشنایی با رازند، نه مفهوم پردازی و تعقل و استدلال و برهان. این ویژگی در نگرش آپولونی و دیونیسوسی البته مشترک است. انسان یونانی به زعم نیچه با موسیقی دیونیسوسی از غم دنیا و رنج و مصائب زندگی احساس رهایی می کند و زندگی را علی رغم تمام رنجها و مشکلات آن پرقدرت و لذت بخش می یابد. بنابر این هنر، او را نجات می دهد و زندگی را برای او تحمل پذیر و لذت بخش می سازد.
جهان رازآلود و رمزآمیز اسطوره ها که همزاد خیال آدمیان بود و آدمی با دل بدان اتصال داشت، با پیدایش نگرشی نو که ویژگی آن شکاکیت و نقد و بررسی مفهومی امور بود، نه به یکباره که به تدریج فرو ریخت و همه چیز آن مضمحل شد و حتی هنر نیز که محصول بیخودی و مستی خوانده می شد، با آگاهی و هشیاری پیوند خورد و نگرش زیباشناسانه دیگری بوجود آمد که طبق آن برای آنکه اثری زیبا باشد باید عناصر آن دارای نسبتی سنجیده و منطقی با یکدیگر باشند. سقراط نگرش علمی ای را عرضه کرد که براساس آن همه چیز باید به داوری خرد سنجیده شود و چیستی آن معلوم گردد. حقیقت هر چیز را به عقل می توان شناخت، زیرا داور نهایی عقل است. تراژدی یعنی مهمترین و بزرگترین هنر یونانیان چون از حقیقت سخنی به زبان نمی آورد باید کنار گذاشته شود. روح علمی که سقراط مبشر آن بود مقتضی در حاشیه راندن هنرها است.
با سقراط و ایمان او به قابل توضیح بودن طبیعت و اینکه با روش دیالکتیکی عقلی می توان به شناسایی هرحقیقتی دست یافت، جهان اسطوره نابود شد و با نابودی اسطوره شعر بسان موجودی بی خانمان از خاک آرمانی طبیعی خود بیرون رانده شد. با اندیشه سقراطی هستی و جهان به موضوعات شناسایی آدمی تبدیل شدند و این یعنی جدایی انسان از جهان و از هستی و این جدایی به تحقیر و نهایتاً نفی این جهان انجامید. نیچه در عوض نگرش زیباشناسانه از هستی و جهان را پیشنهاد می کند و به نظر او هستی و جهان تنها به عنوان یک پدیده زیباشناسانه قابل توجیه است. به عبارت دیگر جهان را باید چونان بازی هنرمندانه ای بنگریم که حتی زشتی ها و ناهماهنگی های آن نیز بخشی از این بازی فناناپذیر لذت بخش است. چرا موجه ترین تفسیر از هستی و جهان تفسیر آن به مثابه یک اثر هنری و یک بازی هنرمندانه است؟ نیچه برای تأیید نظر خویش به سخن هراکلیت اشاره می کند که او نیز نیروی جهان ساز را با کودکی در حال بازی مقایسه می کند که سنگ ریزه ها را اینجا و آنجا می گذارد و تپه های شنی می سازد تا دوباره آنها را ویران کند. البته در این تفسیر تنها هراکلیت مؤید و همراه نیچه نیست، بسیاری از شاعران و عارفان در فرهنگ های دیگر نیز با او همدلی دارند. اگر خواجه شیراز می سراید:
خیز تا بر ملک آن نقاش دست افشان کنیم
کین همه نقش عجب در پرده پرگار داشت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 33
گذری بر حیاتی عارفانه:
مفسر فقیه و وارسته آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی در سال ١٢٨٣شمسی در خانواده ای اصیل ومذهبی در تهران متولد شد.پدرش مرحوم حاج محمد تقی و برادرش مرحوم حاج آقارضاشاهپوری از تجار متعهد و مورداطمینان دربین بازاریان بودند.مرحوم حاج آقا رضا به انتخاب مرحوم آیت الله العظمی بروجردی تا آخر عمر در سمت سرپرستی مسجد اعظم قم تلاشی مخلصانه وموفق داشت.
مرحوم میرزا پس از تحصیل دوره ابتدایی اخذ گواهی سیکل از مدرسه ثروت تهران برای فراگیری علوم دینی راهی قم شد.پس از چند سال سکونت در آن شهروگذراندن مقدمات وبخشی از سطوح به نجف اشرف رفت. در توقف دو ساله خود در نجف اشرف از محضر اساتیدی چون آیت الله حاج شیخ مرتضی طالقانی ومرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ محمد تقی آملی بهره های علمی واخلاقی فراوانی برد. با این که تصمیم داشت در نجف بماند وبه ادامه تحصیل بپردازد از والده مکرمه اش نامه ای دریافت کرد که وی را به مراجعت به تهران فرا میخواند لذاعلی رغم میل باطنی اش از آنجا که به گفته خویش (تحصیل را واجب واطاعت از امر مادر را اوجب میدانست) به تهران برگشت وپس از گذشت سه روز از مراسم ساده ازدواجی که قبلا تدارکش رادیده بودند رهسپار مشهد مقدس شده بود واین حدود سال ١٣١٢ شمسی بود.
در مشهد که اینک در آن رحل اقامت افکنده بود پس از پایان تحصیل سطح در محضر مرحوم آیت ا... شیخ هاشم قزوینی در حوزه درس خارج فقه واصول ومعارف مرحوم آیت ا...غروی اصفهانی حاضر می شود وتا پایان عمر استاد نزدیک ١٠ سال از محضر وی مبانی اصولی مرحوم آیت ا... میرزای نایینی وفقه ومعارف اهل البیت (ع) را فرا می گیرد سالیان ملازمت با مرحوم آیت ا... میرزا مهدی در دوران شکل گیری شخصیت علمی واخلاقی او بود مکتب استاد چنان در او رسوخ کرده بود که تا پایان عمر در تبیین وترویج مبانی وخط مشی اعتقادی او کوشش داشت در کتابها ودرسهای خود همواره به تبیین وتفسیر معارف بر اساس اندیشه ای استاد می پرداخت .
ای گلبن جوان بر دولت بخور که من
در سایه تو بلبل باغ جهان شدم
اول زتحت وفوق وجودم خبرنبود
درمکتب غم توچنین نکته دان شدم
آن روز بر دلم در معنی گشوده شد
کز ساکنان درگه پیر مغان شدم
ازآن زمان که فتنه چشمت به من رسید
ایمن ز شر فتنه آخر زمان شدم
مرحوم میرزا پس از نیل به مدارج عالیه علوم متعارف حوزه وکسب کمالات معنوی واخلاقی به تدریس وتالیف پرداخت ودر انتخاب موضوع درس همواره به نیاز جامعه ومصلحت مسلمین وطلاب عنایت داشت سالیانی دراز خارج از فقه واصول درس می گفت ومعارف رابراساس آموخته های مکتب مرحوم میرزای غروی تدریس می کرد وبه درخواست طلاب یکی دودوره به تدریس شرح منظومه سبزواری پرداخت وسپس به تفسیر قرآن همت گماشت ودلیل آن را تنها اقتضای مصلحت می شمرد محل تدریس ایشان غالبا مدرس فوقانی مدرسه میرزا جعفر بود وپس از بسته شدن مدرسه در مسجد حاج ملا حیدر درس می گفت در ایراد مطالب بسیار مراقب بود که احترام بزرگان علمی ودینی کاسته نشود واهانت به آنان را گناهی کبیره می شمرد در نقد آراء دیگران نیز به دلیل پرهیز از تنزل مقام ایشان نام فردی را به میان نمی آورد واگر نا خواسته برزبانش جاری می شد نخست او را به بزرگی وعظمت علمی می ستود وعلو مقامش را می شناسانید سپس در نهایت تواضع به نقد نظر او می پرداخت چنان که یک بار نام مرحوم صاحب جواهر را بر زبان آورد ابتدا به تمجید مقام او می پرداخت ولختی از خدمات
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 39
مقدمه
انسان موجودی قابل تکامل و مستعد برای تحول است ، اما براستی بسیار اندک هستند کسانی که توانسته باشند متحول شوند و همچون بودا ، ابراهیم ادهم و معدودی دیگر، از زندگانی خاصی دست کشند و به حقیقتی متعالی پی برده ، بقیه عمر را بر سر آن گذارند . این هجرت درونی و جهاد اکبر فیضی است که کمتر انسانی از آن مستفیض شده است و چشمه ای است که سیراب شدگان از آن چشمه معدودند .
تمدن ایرانی همواره و در همه جا به فرهنگ و ادبیات اصیل خود شناخته شده است . درمیان این فرهنگ کهنه چهره های ادبی بزرگی وجود داشته اند که این چهره ها و سرمایه های گرانبهای ادبیات ایران در طی زمان همچنان جاویدان مانده اند و همواره در فرهنگ مردم سرزمین خود تأثیر گذار بوده اند و آشنا شدن با زندگی این بزرگان تاریخ ادب ایران می تواند راهی باشد برای زنده نگه داشتن فرهنگ اصیل ایرانی و اسلامی .
چرا که شاعران و نویسندگان بزرگ ایرانی برای هر یک از مجموعه های گرانبهایی که از خود بر جای گذاشته اند رنجها و محنتهای فراوانی برده اند . مانند ناصرخسرو قبادیانی که از مردان بزرگ فرهنگ فارسی می باشد .
برخواستم از جای و سفر پیش گرفتم
نزخانه م یاد آمد و نز گلشن و منظر
پس بر عهدۀ ماست که در حفظ و نگهداری از گنجینه های با ارزش بزرگان ادب جهان و همچنین آشنا شدن با زندگی آنها و انتقال این دانسته ها به نسل بعد بکوشیم .
در محضر خسرو :
حکیم ابو معین ناصر خسرو قبادیانی ملقب به « حجت » از گویندگان و شاعران توانای زبان فارسی در دورۀ سلطان محمود غزنوی است . حکیم ناصر خسرو در سال 394 هجری قمری در قبادیان از توابع بلخ متولد شد . او از خاندان محتشمی بود و ثروتی در بلخ داشت و از کودکی به کسب علوم و آداب اشتغال ورزید و پس از کسب علوم در جوانی به دربار سلاطین و امرا راه یافته و به مراتب عالی رسیده و به کارهای دیوانی مشغول بوده است .
خسرو پسر حارث از خاندانهای سرشناس و مورد احترام قریۀ قبادیان بود . قبادیان ناحیه ای از نواحی تابعه شهر بلخ در کنار یکی از شاخه های رود جیحون بنا شده بود و دارای چشمه های معروف آب شیرین ، باغات مصفا ، کشاورزی چشمگیر و درختهایی مخصوص بود که برگهایش در زمستان نیمی قرمز و نیمی سبز می شد و به چهرۀ برف گرفتۀ روستا رنگی زیبا می زد . رود اصلی شهر بلخ به دوازده شاخه تقسیم می شد که یکی از آنها بنام " عزبنکی " بود و آبرسانی این منطقه را بعهده داشت . اهالی روستا عموماً مسلمان و ایرانی الاصل بودند و گروهی از اعراب بنی تمیم هم از سال 32 هجری که شهر بلخ توسط " احنف ابن قیس " فتح شده و در زمرۀ سرزمین های اسلامی در آمده بود در همین منطقه سکنا گزیده بودند . کار مردم کشاورزی و دامداری بود و چتر وسیعی از صمیمیت ، خلوص و روابط عاطفی بر سر منطقه سایه می گستراند .
اهالی این روستا ، همچون دیگرمناطق مشابه ، معمولاً سالی یکبار، برای بررسی مسائل عمومی شان در محضر بزرگی از بزرگان قریه جمع می شدند ؛ هر کس حرفی داشت می زد و تصمیمهای همگانی گرفته می شد . اکنون ( ذیقعدۀ سال 394 هجری برابر با تیرماه سال 382 شمسی ) مجمع سالانه مردم قبادیان در حضور خسرو فرزند حارث ، که از دبیران و افراد مورد اعتماد حکومت سامانیان بود ، تشکیل شده است و شربت خنک همراه با دانه های معروف منطقه و خربزه هایی که اختصاصاً برای خسرو از اطراف نیشابور آورده اند، برای مهمانان مهیا است .
در هوای گرم تیرماه ، مردان ِعلاقه مند گرد هم جمع شده اند تا به چند مسئله اساسی رسیدگی شود . یکی از عمده ترین این مسائل موضوع حمام ده و شکایت حمامی از برخی اهالی است که آنچه به عهده گرفته بوده اند ومی بایست بعنوان اجرت سالانه حمامی بپردازند ،نپرداخته اند و بعضی هم بی توجهی های دیگری کرده بودند که در نتیجه ، " تاجیک ترمذی " مردی که امور حمام را بعهده گرفته بود اظهار نارضایتی می کرد ؛ موضوع دوم شکا یت "چغری " جوان مغولی الاصل بود که شبانی گلۀ ( شب چره) را داشت و مدعی بود که با وجود همۀ خطراتی که درکوه و بیابان گلۀ گوسفندان را تهدید می کند و او مجبور است گله را به مناطق دور دست ببرد و چندین ماه به خانه و خانواده اش بر نمی گردد ، آنچه دو سال پیش به عنوان دستمزد برایش تعیین کرده اند کم است و کفاف زندگی اش را نمی کند .
در این مجلس هر کس سخنی می گفت ؛ پیرمردها دارای احترامی خواص بودند و وقتی یکی از آنها لب به سخن می گشود جوانترها ساکت می نشستند تا حرف او تمام شود . یکی از پیرمردها که انگشتان دست چپش بطرز دلخراشی بریده و قطع شده بود در تأیید چغری چوپان ، خاطره جوانی خود را که چوپان بوده و چگونه با چند گرگ گرسنه روبرو شده و برای حفظ گوسفندان با آنان بمبارزه برخاسته بود ، تعریف کرد و دست چپش را به عنوان سند به همگان نشان داد . دیگری که بنام " اسلم بیک " صدا زده می شد و چند گاهی مشکل " تون تابی " و نظافت حمام و آب گرفتن برای " خزینه " و تنها ماندن با " جن و پری " ها را تجربه کرده بود ، از خاطرات خودش تعریف می کرد و طوری از وقایع آن زمان یاد می نمود که گویی همۀ حاضران را در ترس و وحشت و سختیهای کارش سهیم کرده است . او از یخ بستن مسیر آب در زمستان ، افتادن درمسیر یخ آب رودخانه بخاطر آب گرفتن برای حمام ، شنیدن سر و صدای جن و پری ها در غروب ها و شب ها که حمام خلوت بوده وکسی در رختکن حضور نداشته و ضمناً بدرفتاری بعضی از "هم ولایتی ها " صحبت می کرد و اینهمه بر سرِافزودن به دستمزد سالیانۀ چوپان و حمامی بود ؛ حرفها زده شد هر کس هرتعداد گوسفند و بره یا هر مقدار گندم و جو ، کاه و یونجه و یا پول نقد را بعنوان مزد چوپان و حمامی بعهده می گیرد ، در دو مرحله بپردازد یکی اول میزان ( برابر اول مهر ماه ، آغاز فصل پائیز ) و دومی هم شب عید .
خسرو در تصمیم گیری نهایی بسیار مؤثر بود . او گفت : زندگی این دو نفر بدلیل اینکه زمین و باغ و گوسفند زیاد ندارند ، نباید معطل بماند ؛ باید طوری به آنها اجرت پرداخت شود که مثل یک کشاورز معمولی یا دامدار متوسط بتوانند زندگی کنند و به هر نفر هم یک " جوان " کمکی داده شود تا کم کم به فوت و فن کار وارد و در موقع ضروری بتواند جای آنها را بگیرد .
دراین موقع ، جوانی شادمان و خندان ، از آن طرف حیاط وارد شد ؛ خود را از میان افراد به سختی گذراند و به خسرو رسید ؛ کنارش بر روی زانو نشست و در گوش او چیزی گفت که چهرۀ خسرو نیز خندان شد و سر به آسمان بلند کرد و پس از ذکر کلماتی دعا گونه ، با شادمانی و با صدای بلند خطاب به حضار گفت : الان پیشکار من ، خبر خوبی بمن داد من از این خبر آنقدر خوشحال و شادمان شدم که حد ندارد ؛ و حالا بعنوان تشکر از خداوند بزرگ که دومین پسر مرا سالم بدنیا آورد و مادرش نیز سالم است ، من بشما اعلام می کنم که سهمیۀ ده خانوار که می بایست به چوپان و گرمابه دار قریه مان بدهند من می دهم و برای اینکه مستحق ترین خانواده ها انتخاب شوند . این کار را به عهدۀ جناب مولانا عبدالصمد هراتی می گذارم . ضمناً ازامروز بمدت سه شبانه روز مردم خوب قبادیان مهمان من هستند .
جمعیّت هلهله کشیدند و با شادمانی دست زدند ؛ صدای " تبریک " و " چشم روشن " از هر طرف بلند شد آنگاه یکی از میان جمعیت صدا زد ؛ جناب خسرو خان ؛ بفرمائید که اسم این نور چشمی چیست ؟!
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 22 صفحه
قسمتی از متن .doc :
شیمی و زندگی
تهیه کننده:
دبیر مربوطه:
سرکار خانم
دبیرستان:
ریحانه
بهار 1386
فهرست مطالب
عنوان صفحه
پیدایش دانش شیمی 1
سیر تکاملی و رشد 2
طبقه بندی علم شیمی 3
شیمی علمی یا شیمی کاربردی 3
دامنه علم شیمی 3
سیر تحولی و رشد 4
فرایندهای نور شیمی 5
هدف نور شیمی امروزی 6
کاربرد نور شیمی در زندگی 6
نمونه ای از کاربردهای شیمی در زندگی 7
جوهر نامرئی 7
شیمی مدادها و پاک کن ها 10
شیمی برگهای پاییزی 12
شیمی رنگدانه های گیاهی 13
کراماتوگرافی کاغذها و برگها 17
سرنخ ها 18
فهرست منابع 19
پیدایش دانش شیمی (Chemistry science)
انسان از بدو خلقت که بناچار پیوسته با اشیای محیط زیست خود سرو کار پیدا کرد، با شناخت تدریجی نیازهای زندگی خویش و کسب اطلاعات بیشتری درباره خواص آنها ، آموخت که برای ادامه حیات خود به ناچار باید از آنها استفاده کند. با گذشت زمان دریافت که برای استفاده هر چه بیشتر و بهتر از این مواد ، باید در وضعیت و کیفیت آنها تغییراتی وارد کند. این کار با استفاده از گرما و بویژه کشف آتش بصورت عملی در آمده بود.
آغازدانش بشری را در واقع میتوان همان آغاز استفاده از آتش دانست. زیرا گرم کردن و پختن مواد و … ، تغییراتی شیمیایی میباشد و این خود نشان دهنده این واقعیت است که شیمی ، علمی است که در ارتباط با اولین و حیاتیترین نیازهای جامعه بشری بوجود آمده و برای برآورده کردن هر چه بیشتر این نیازها که روز به روز تنوع حاصل میکرد، توسعه و تکام یافته است.
از آنجایی که شیمی ، علم تجربی است و بشر اولیه قبل از هر نوع تفکر و نظریه پردازی ساختار و چگونگی پیدایش مواد موجود در محیط زیست خود ، در اندیشه حفظ خود از سرما و آزمایشهای مربوط به گرما ، رفع گرسنگی و احتمالا دفاع از هستی خویش بوده و در راه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 2
پرسشنامه سبک زندگی و سلامت Health and Lifestyle Questionnaire
پرسشنامه سبک زندگی
در سه ماه گذشته چقدر شما فعالیت جسمی داشته اید ؟
سه بار در هفته (شش امیتاز)
یک بار در هفته (چهار امتیاز)
یک بار در ماه (دو امتیاز)
یک بار در شش ماه گذشته (یک امتیاز)
معمولا چقدر تمرینات بدنی مربوط به قد و وزن دارید؟ در حال حاضر تمرینات بدنی من ....
4 تا 6 بار در هفته (نه امتیاز)
سه روز در هفته (شش امتیاز)
یک بار در هفته (چهار امتیاز)
یک بار در ماه (سه امتیاز)
سال گذشته تمرین داشته ام (دو امتیاز)
تمرین بدنی ندارم (یک امتیاز)
میزان استرس خود را از یک تا پنج نمره دهید. پنج یعنی هیچ استرسی ندارید.
چند بار در روز غذا می خورید؟
پنج بار - حجم کم (پنج امتیاز)
سه تا چهار بار (سه امیتاز)
دو بار ( یک امتیاز)
یک یا اصلا هیچ (صرف امتیاز)
آیا فکر می کنید بیشتر اوقات غذای سالم می خورید (55 درصد کربوهیدرات، 20 درصد پروتئین، 5 درصد چربی) ؟ نمره یک تا 10 بدهید. نمره 10 به معنی کاملا سالم است.
آیا شاخص توده بدنی شما در حد طبیعی است؟
بله (پنج امیتاز)
خیر (چهار امیتاز)