لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 3 صفحه
قسمتی از متن .doc :
نظر شخصی:
به نظر من اسلام دین کاملیه!
من بقیه دینها رو هم بررسی کردم و به این نتیجه رسیده ام که اسلام دین کاملیه! شما هم اگر قرآن رو بخونید خودتون متوجه میشید که چقدر دین کاملیه!
متاسفانه ما خیلی از مفاهیم را بدون اینکه روی آنها فکر بکنیم و یا تحقیقی بکنیم به عنوان یک سری اصول و پیش فرضها قبول میکنیم و هیچ چیز به اندازه پیش فرضهای غلط خط فکر انسان را به سوی منجلاب جهل امتداد نمیدهد. یکی از مفاهیمی که هر روزه شنیده ایم و قبول کرده ایم این است که اسلام دین کاملی است. آیا هرگز به این فکر کرده ایم که این کمال اسلام به چیست؟! چرا اسلام کامل است؟ آیا دین ناقصی وجود دارد؟
در اکثر موارد افراد مذهبی مفاهیمی که به آنها توسط سوداگران مذهب تلقین و تزریق شده است میمون وار تکرار میکنند، خود این افراد از ریشه و پشت پرده این مفاهیم مذهبی اطلاعی ندارند، کمال دین اسلام یکی از همین مفاهیم است. مسیحیان و یهودیان در تمام شاخه هایشان دین و علم را دو پدیده جدا میداند و از دین انتظاراتی دارند که از علم ندارند! از دین انتظار ندارند به دنیای فیزیکی آنها بپردازد و روش های زندگی زمینی را به آن ها بیاموزد و این دست آورد سالها تلاش و مبارزه انواع و اقسام دانشمندان و مبارزان و آزادیخواهان این مردم است، تکلیف و جایگاه دین در میان ملل پیشرفته جهان بسیار روشن و ثابت است. کلیسای مسیح هرگز خود را در مقابل مجامع علمی دنیا قرار نمیدهد، بعنوان مثال واتیکان در مقابل ادعاهایی که در مورد پدیده تکامل میشد، اظهار میکند که داستانهای انجیل و آموزه های دینی تنها میتوانند دانسته های اخلاقی و آموزشی باشند، و به عنوان مثال داستان آدم و حوا را یک داستان سمبلیک میدانند، و اعتقاد ندارند که این ماجرا ها واقعا در دنیا و زمان فیزیکی اتفاق افتاده باشد.
اما در جوامع اسلامی چون همواره اندیشه کشی و تکفیر اشخاص و مردتد خواندن وجود داشته و عده کثیری از دانشمندان این جوامع مثل راضی، الکندی، پور سینا، فارابی، حافظ و سایر این متفکران همگی در زمان خود تکفیر شده اند و از طرف مذهبیون تندرو زمان خود همواره مورد اذیت و آزار قرار گرفته اند پیشرفت چندانی در فلسفه و طرز فکر این جوامع پیش نیامده است. مسلمانان امروزی مثل مسلمانان 600 سال پیش فکر میکنند و هنوز تکلیف و جایگاه علم و مذهب در بین این افراد هنوز مشخص نیست! حال اگر پیشرفتهایی در این جوامع دیده میشود، مثلا اگر در ایران زنان آنقدر که زنان در عربستان از طرف مردان به رعایت حجاب مجبور نمیشوند، این ریشه در تک روی های افرادی دارد که خواسته اند این مردم را به زور پیشرفت دهند، و الا اندیشمند و نخبه و دانشمند و دگر اندیش در میان این مردم جایگاهی نداشته اند که بخواهند پیشرفتی حاصل کنند!
به همین دلایل مسلمانان هنوز ننشسته اند فکر بکنند و تصمیم بگیرند که آیا نوح و یونس و موسی و خضر، آدم و حوا و یوسف و ذوالقرنین شخصیت های اسطوره ای ملل سامی هستند که به کتب و افکار آنها اضافه شده اند یا شخصیت های تاریخی و واقعی ای که روزی روی این زمین راه میرفته اند؟! هنوز نمیدانند که آیا 7 آسمان وجود دارد یا این تنها یک معنای استعاره ای دارد؟! از دل همین آشوب زدگی تفکر مذهبیست که مفاهیمی همچون کمال دین اسلام بر می آید و کسی نمیداند که این ناگهان از کجا آمده است. حقیقت این امر این است که کامل بودن دین اسلام در اصل در مقابل ناقص بودن علم و خرد بشری مطرح میشود.
یعنی اسلام کامل است چون علم ناقص است! و به همین دلیل بهترین برنامه برای زندگی و جهانبینی همانا اسلام است و نه علم و عقل!
مسلمانان و سایر مذهبیون بر روی این مسئله پافشاری دارند که عقل بشر ناقص است و این نقص شایستگی خرد و عقل را برای راهنما و ریشه تفکرات بودن نفی میکند. در مورد این موضوع در شرح سفسطه ای با عنوان "عقل بشر ناقص است! علم ناقص است!" توضیحات کامل داده شده است.
البته شایان ذکر است که بسیاری از مسلمانان دلیل کامل بودن اسلام را این میدانند که در اسلام از طریقه شکار ملخ و آداب شستشوی مدخل و استبراء گرفته تا طریقه نزدیکی حرف به میان آورده شده است و علمای اسلام جدول لگاریتمی دقیقی در مورد شکیات نماز بوجود آورده اند. اما این افراد باید بدانند که در ادیان دیگر نیز اشخاصی مثل مجلسی ها یافت شده اند که این مزخرفات را در دینشان گسترش دهند. بعنوان مثال یهودیان نیز آداب و سنن کاملی برای مراسم دستشوئی رفتند دارند که کمتر به آن توجه میکنند و تشابه میان آن قوانین مضحک یهودی و قوانین اسلامی که در رساله های علما(!) ی دینی یافت میشود مثال زدنیست!. مثلاً در میان یهودیان ارتودکس لمس آلت تناسلی برای پاکیزه کردن بعد از تخلی جایز نیست، چون ممکن است موجب تحریک جنسی شود. بنابر این اگر کمال اسلام به این مزخرفات است که ادیان دیگری پارا بسیار فراتر نهاده اند. چگونه است که اسلام کامل است و بقیه ادیان ناقص هستند؟ بازهم همان داستانی که ادیان مکمل یکدیگر هستند و مسیحیت یهودیت را کامل میکند و اسلام مسیحیت را و این ها در امتداد یکدیگرند؟ در سفسطه "ادیان همه یک چیز میگویند" به این مسئله اشاره خواهیم کرد.
گروهی نیز بر این باورند که کمال اسلام از آن جهت است که اسلام تمامی قوانین و مفاهیم لازم را برای زندگی بشر در تمام جنبه های زندگی وی در خود دارد؛ و بنابر این نیازی به هیچ مفهوم غیر اسلامی ای برای زندگی وجود ندارد. بسیار جالب است که بدانیم کتابخانه های ایران و سایر بلاد دیگر نیز با استناد به مفاهیم مشابهی توسط عمر خلیفه دوم مسلمین به آتش کشیده شد. عمر معتقد بود هر آنچه ما بدان نیاز داریم در قرآن وجود دارد. بنابر این در بقیه کتابها اگر چیزهای خوبی نوشته شده است، حتما آن چیزها در قرآن هم وجود دارد، و اگر هم چیز خوبی نوشته نشده است، پس ما نیازی بدان کتابها نداریم. همانطور که در بخش دموکراسی چیست؟ شرح داده شد، دلیل اصلی تضاد اسلام با دموکراسی همین جزم اندیشی و مطلق اندیشی و جهالتی است که در اسلام نهفته است.اما نکته این است که اگر معنی کامل را بدین تفسیر و مفهوم دریافت کنیم، دیگر عبارت "اسلام کاملترین دین است!" معنی نخواهد داد و از لحاظ منطقی غلط است. زیرا کامل تر و کاملترین با توجه به این معنی غلط میباشند. کامل در این حالت یک صفت عینی (Objective) و یک مفهوم مطلق است، و پسوند تر را نمیتوان بدان چسباند. و البته لازم به توضیح نیست که این ادعای مسلمانان مبنی بر اینکه اسلام بدین مفهوم نیز کافی است، تا چه حد بی اساس و بی پایه است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
طلاق از منظر دین
و
حقوق زن در خانواده
طلاق در اصل رها کردن از روی پیمان و قراردارد است ورها کردن از قید زوجیت نیز طلاق نامیده شده است. و در اصطلاح شریعت، همان مفهوم عرفی رایج میان عقلاء را می رساند که شارع مقدس با شرایط خاصّی امضا کرده وبه معنای گشودن پیوند زناشویی با واژه مخصوص یا اشاره و نوشته ای که جایگزین آن باشد، چه پیوند زناشویی بلافاصله گشوده شود و چه بعد از گذشت زمان معین.
و در اصطلاح حقوق نیز طلاق عبارتست از ایقاعی تشریفاتی که به موجب آن مرد به اذن یا حکم دادگاه، زنی را که به طور دائم در قید زناشوئی اوست رها می سازد.
در این جا سئوالاتی مطرح می شود که :
آیا طلاق فقط در دین اسلام مطرح شده است؟
آیا طلاق در اسلام جایز است؟ اگر پاسخ مثبت باشد پس وضعیت زنان مطلقه چگونه است؟
وظیفه زن ومرد در مدت عدّه چیست؟ بعد از اتمام عدّه چطور؟
با توجهه به آیات و روایات فرزندان چه سرنوشتی پیدا می کنند؟
آیا حد طلاق در اسلام مشخص شده است؟
زن در خانواده از چه حقوقی برخوردار است؟
ابتدا به طور اجمال تاریخچه ی طلاق را بیان کرده آنگاه به بررسی طلاق از منظر دین پرداخته و حقوق زن در خانواده را مورد بررسی قرار می دهیم.
الف- تاریخچه ی طلاق
آنگونه که از قدیمی ترین قانون مدوّن و ساخته ی دست بشر یعنی < قانون حمورابی> استنباط می شود خانواده اساس اجتماعی بوده و مرد قادر بوده در مواردی که زن تا مهلت معینی صاحب فرزند نمی شده وی را طلاق دهد و نیز اگر زنی بیماری مزمن داشت، مرد بدون آنکه او را طلاق دهد می توانست زن دیگری اختیار کند.
در آتن نیز طلاق برای مرد دشوار نبوده و مرد می توانست بدون ارائه دلیل زن خویش را از خانه براند. در مقابل زن نمی توانست به دلخواه، همسر خویش را ترک گوید ولی در صورت ستم شوهر، زن می توانست به < آرخون > مراجعه و تقاضای طلاق کند و با رضایت < آرخون > طلاق زن صورت می گرفت. گاهی نیز طلاق با رضایت طرفین انجام می گرفت، لیکن این توافق باید رسماً طی تشریفاتی در نزد < آرخون > اعلام می شد.
در مصر قدیم نیز شوهر نمی توانست زن خود را طلاق دهد مگر در مورد نازایی و طلاق زن به هر دلیل، شوهر را مکلف می نمود تا قسمت بزرگی از املاک خانواده را به وی واگذارد و در نتیجه طلاق به ندرت اتفاق می افتاد.
در دین زرتشت نیز آیین زناشویی کاری پسندیده و تجرد امری ناپسند و در خور نکوهش بوده است. این تعلیمات به همراه حق برابری زن در زندگی زناشویی موجب می گردید که طلاق امری ناشی از اراده ی بی چون و چرای مرد تلقی نگردد.
در ایران باستان طلاق منوط به رأی دادگاه بود. اگر قاضی دادگاه تشخیص می داد که زوجین می توانند زندگی زناشویی خود را ادامه دهند، آنان را مجبور به زندگی می نمود و شوهر متمّرد را به مجازات سختی محکوم می کرد تا بی جهت متمایل به طلاق نگردد.
در دین یهود نیز طلاق وجود داشته است در صورتی که مرد کجروی در زن خود بیابد برای او نامه ی انفصال (جدایی) بنویسد و به دستش بدهد و از خانه ی خود او را بیرون فرستاده و رهایش سازد.
در انجیل نیز آیات متعددگاه بر عدم قبول مطلق طلاق دلالت دارد (همانند آیات 16:18) و در آیات دیگری از انجیل، طلاق را محدود به زنای یکی از زوجین نموده است(ماندن آیات 15:31) انجیل متی که می گوید: < هر کسی از زن خود مفارقت جوید، طلاق نامه به او بدهد، لیکن من به شما می گویم هر کس به غیر علت زنا، زن را از خود جدا کند باعث زنا کردن او باشد و هر کس زن مطلقه را نکاح کند، زنا کرده باشد.>
ب- طلاق از منظر دین(آیات و روایات)
طلاق بر دو نوع است: 1- طلاق بائن 2- طلاق رجعی
در طلاق بائن شوهر بعد از طلاق حق بازگشت ندارد خواه زن در عدّه باشد یا نباشد که طلاق بائن بر 6 نوع است. در طلاق رجعی مرد می تواند تا وقتی که همسرش در عدّه است به او رجوع کند.
قرآن کریم در آیاتی از سوره طلاق و بقره، نساء و احزاب پیرامون طلاق و مسائل مربوط به آن سخن گفته است. در اسلام آنچه دارای اهمیت است تشکیل
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 6 صفحه
قسمتی از متن .doc :
گرایش فطری به سوی کمالات به این دلیل است که انسان موجودی الهی است و روح او اشعه ای است ملکوتی که هذر شعاعی از آن ،ناحیای از وجود انسان را گرم وروشن می کند .اگر چنین شعله مقدسی در وجود انسان نباشد ، چنان گرایش های عالی و ارزش های مقدس نیز در وجود او ظهور نمی نیابد .
بر اساس آیات قرآنی هدف نهایی از آفرینش انسان و کمال نهایی او همان به خدایا ( قرب الهی ) است .نزدیکی به خدا از نوع نزدیکی هایی که ما در جهان طبیعت می شناسیم نیست بلکه یک واقعیت معنوی عمیق است که هر چه انسان به خدا نزدیکتر باشد بهتر می تواند با حقایق آن آشنا شود .همین قدر اشاره می کنیم که در نزدیکی به خدا هر کمالی برای انسان حاصل است و قرب الهی مقامی است که سر چشمه همه نعمت ها موهبتها و عظمتها است .
این مقام یک نقطه یا یک مرحله نیست بلکه مراتب و درجات مختلف دارد . ایمان به خدا اولین مرتبه نزدیکی است وکسی که به خدا ایمان ندارد در مسیر نزدیکی به خدا نیست بعد از ایمان انسان با سعی و تلاش خود می تواند در مراتب قرب بالا رود و به مبداً کمال نزدیکتر شود .
تربیت الهی از کمال مطلق بر خوردار است مقایسه تربیت الهی با تربیت های عادی چند حقیقت آشکار می سازد اول اینکه تربیت های معمولی قاقد جامعیت لازم هستند به سخن دیگر تربیت عادی یا تربیت غیر الهی غالبا یک یا چند بعد از شخصیت انسان را در نظر می گیرند در صورتی که در تربیت الهی تمام جنبه های شخصیت آدمی مورد توجه است . از باب مثال در تربیت الهی بعد معنوی یا ایمانی همراه با بعد عقلانی ، اجتماعی ، عاطفی واخلاقی در معرض پرورش قرار می گیرد .دوم اینکه تربیت عادی غالبا بعد معنوی را نادیده می گیرد .تربیت الهی با طبیعت آدمی و نیازهای او و رشد و تکامل او سازگار است .
تربیت عادی طبعا برای کمال و ترقی انسان محدودیتی بوجود می آورند اما تربیت الهی راه را برای رشد و تکامل دائمی و نامحدود انسان همواره می سازد و از این جهت انسانی را که فطرتا کمال جوئی و ترقی طلب است راضی می کند .
انسان خداپرست پیوسته در مسیر تکامل در حرکت است و هرچه به مبداءکمال ( نزدیک شدن به خدا )نزدیک تر شود خود درجاتی از کمال را که نشانه سعادت واقعی انسان است کسب می کند.
انسان به سوی خدا در حرکت است و دراین مسیرکمال معنوی ، تقوا و پرهیز گاری ، عدالت خواهی و بشر دوستی هدفها یا آرمانها ی اسا س انسان را تشکیل می دهند . کمال معنوی در زمینه شناخت هر چخه بیشترز آفریننده جهان ،تقوا و پرهیز گاری در زمینه تکامل شخصیت آدمی و تسلط فرد بر خود ، عدالتخواهی در زمینه ریشه کن ساختن استثمار و بیدارگری و بشر دوستی به صورت از خود گذشتگی و تحکیم مناسبات انسانی اعمال مسلمانان راستین را در طول زندگی هدایت می کنند . علاوه بر این ، اعتقاد به خدا به عنوان پایهای محکم و عقلانی انسان را با اطمینان بیشتری به سوی هدفها فوق رهنمون می سازد .
نظام توحیدی با پیوند دادن انسان به خدا حیات او را ابدی می سازد و نور امید را درقلب او روشن می کند و حرکت او را به سوی کمال تضمین می نماید .
خدا به عنوان مظهر کمال ، حکمت ،عدل ونیکی معرفی شده است . انا الله و انا علیه راجعون .
نظام توحیدی انسان را به ابدیت پیوند می دهد و او را به سوی خدا هدایت می کند .حر کت به سوی خدا یعنی حرکت در مسیر کمال حکمت و عدل و نیکویی است .
حضرت علی (ع) در خطبه ای که درباره آفرینش جهان بحث می کند می فرماید :
((اول الدین معرفته ، و کمال معرفته التصدیق به ،و کمال التصدیق به توحیدة ،و کمال التوحید الا خلاص له ، و کمال الاخلاص لاه ،نفی الصفات عنه…..))
اساس دین شناخت خداست ، شناخت کامل خدا گرویدن به اوست ، گرایش کامل به خدا ، یگانه تلقی کردن خداست و کمال توحید خالص گردانیدن عمل برای او می باشد . بنابراین پرستش خدا یعنی قدم گذاردن در مسیر توحید ، مسیری دائمی ومطمئن ، مسیری که به سویت ابدیت ادامه دارد، مسیری که در تمام مراحل ، رشد فرد و جمع را تضمین می کند، مسیری که در آن پلیدیها و ارزشهای اساسی تثبیت می گردد، مسیری که در آن عدالت و ایثار در مناسبات انسانی به نحو کامل تحقق می پذیرد و انسان رابه سعادت ابدی و ملاقات پروردگار یعنی رسیدن به هدف نهایی ، یعنی کمال نائل می سازد .
جهاد در راه خدا همان راه کمال انسانی است راه حکمت ، راه عدالت واز خود گذشتگی است از ارکان اصلی اسلام است . ممکن است کسی بپرسد که چرا خداوند آن اندازه از کمال را که آدمی ممکن است به آن برسد از همان ابتدا به اونمی دهد ؟ آیا نمی شد که خداوند همه آدمیان رایک جا به اوج کمال برساند وطعم رحمت کامل خودرا به آنها بچشاند ؟ حقیییقت این است که این پرستش از یک تقکر سطحی سر چشمه می گیرد یعنی چنین تصور شده است که هر گونه کمالی را از
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 14 صفحه
قسمتی از متن .doc :
دین پژوهی در پرتو قرآن «پیامبری»
مقدمه و طرح بحث1. «دین پژوهی در پرتو قرآن» سلسله مباحثی است که به مطالعه، بحث و تحقیق درباره مهمترین مفاهیم و تعالیم دینی در پرتو نخستین منبع اسلام یعنی قرآن کریم میپردازد و میکوشد از منظر “درون دینی” به اهم پرسشهای جدید دربارة دین پاسخ دهد و سیمای ایجابی و اثباتی از اندیشة اسلامی در این زمانه ارائه دهد. مخاطب اصلی این مباحث دینداران هستند و هدف از آن تعمیق و ارتقای معرفت دینی است.2. در دین پژوهی، از «دین» سه مراد میتوان داشت: مراد اول دین در متون اصلی آن یعنی کتاب خدا و سنت پیامبر است. مراد دوم: فهم عالمان دین و مفسران تعالیم دینی و عرف دینشناسان است و مراد سوم: دین در سنت و سیرة عملی دینداران میباشد. واضح است که زندگی دینداران منبع مطمئنی برای ارزیابی دین نیست، هر چند غفلت از این زاویة جامعه شناختی نیز پذیرفته نیست. فهم عالمان دین نیز رنگ و بوی مقتضیات زمانه آنها دارد و به هر حال امری بشری و تاریخی است. مراجعه به سطح اول در این زمانه نیز به هر حال تفسیری دیگر از متن دین است و در زمره دین در مراد دوم آن قرار میگیرد. آنچه از “دینپژوهی در پرتو قرآن” اراده کردهایم. پژوهشی در چارچوب مسایل این زمان و درگیر کردن آیات قرآن کریم با مباحث زندگی امروز است. 3. تعالیم قرآنی همانند دیگر گزارههای دینی از سه ویژگی برخوردار است: اول سازگاری درونی. نمیتوان به یک مجموعه ناسازگار ایمان داشت. دوم عادلانه بودن. نمیتوان گزارهای را ظالمانه و غیر عادلانه دانست و در عین حال آن را دینی شمرد. سوم برخلاف عقل نباشد. واضح است که فوق عقل بودن بامنافی عقل بودن متفاوت است. معیارهای این سه ویژگی در طول زمان چه بسا دچار تحول و تغییر گردد. برای قبول و باور هر گزارة دینی در این زمان چارهای جز جریان این سه ضابطه مطابق فهم و درک همین زمان نداریم. هر گزارة دینی امروز نیز میباید در نظر دیندار عادلانه، عقلایی و سازگار با مجموعه تعالیم دینی باشد. در غیر این صورت گزارة فاقد چنین ضوابطی، گزارة فرازمانی دینی محسوب نمیشود بلکه از تعالیم زمانمند و موقت دینی به حساب میآید که دوران اعتبار آن به سر رسیده است. تفکیک گزارههای فرازمانی از گزارههای زمانمند و مناسب با مقتضیات زمان و مکان نزول از لوازم دینپژوهی پویا و زنده است. مگر ممکن است دینی از حل مسایل خاص عصر نزول غفلت کرده باشد؟! در «دین پژوهی در پرتو قرآن» متکای بحث گزارههای فرازمانی دینی است که در قرآن بیش از سنت یافت میشود. چنین گزارههایی ذاتیات دین را تشکیل میدهند. یعنی اموری که دین بدون آنها دین نمیشود. معنای این سخن آن است که در این مجموعه عرضیات نیز یافت میشود که نبود آنها در بعضی زمانها خللی به اصل دین نمیزند و تفکیک بین ذاتیات و عرضیات دین همانند تفکیک بین گزارههای فرازمانی و زمان بند دینی کاری دشوار و حساس و در عین حال لازم و ضروری است و بدون چنین تفکیکی کار سترگ دین پژوهی به سامان نمیرسد. 4. در نخستین دورة سلسله مباحث «دین پژوهی در پرتو قرآن» ایمان دینی مورد مطالعه قرار گرفت و اینک همزمان با عید سعید مبعث که جشن تولد اسلام است دومین دورة این مباحث را حول محور «پیامبری» آغاز میکنیم. پیامبری نیز همانند ایمان از ذاتیات دین است و سؤالات فراوان مرتبط با آن باعث تقدم مطالعة آن نسبت به دیگر مفاهیم بنیادی دین شده است. پیامبری یا نبوت پس از توحید و معاد مهمترین اصل اعتقادی اسلام و دیگر ادیان الهی و از اهم مباحث قرآنی میباشد. 5. بحث نبوت یا پیامبری در چند علم قابل پیگیری است. علم کلام یا الهیات بیشترین بحث را از این اصل اعتقادی ارائه کرده است. در علم کلام نبوت عامه و نبوت به نبوت خاصه تقسیم شده است. نبوت عامه متکفل مباحث عام پیامبری بدون اختصاص به پیامبر دین خاص است و در نبوت خاصه مباحث مرتبط با پیامبر اسلام مورد تحقیق و مطالعه قرار میگیرد. مسأله نبوت در تفسیر موضوعی قرآن کریم (و به شکل پراکنده در تفسیر ترتیبی قرآن کریم نیز)، کتب روایی و شرح احادیث به صورت نقلی مورد بحث واقع شده است. در کتب تاریخ پدیدة نبوت از زاویة خاص تاریخی مطالعه شده است. عرفان نیز از منظر ویژة خود از پیامبری سخن گفته است. اخیرآً نیز در فلسفه دین برخی مباحث مرتبط با پیامبری مطرح شده است. 6. در بحث سنتی از نبوت مسایل ذیل به عنوان سؤالات اصلی نبوت مورد مطالعه قرار گرفته است: یک: ضرورت دین و وجه نیاز به انبیاء. دو: نحوة ارتباط پیامبر با خداوند یا مسأله وحی. سه: دلیل و نشانة پیامبری یا مسأله معجزه. چهار: مهمترین صفت پیامبران و یا مسأله عصمت. پنج: مهمترین ویژگی پیامبر اسلام یا مسأله خاتمیت و بالاخره ششم: صفات معجزة پیامبر خاتم یعنی قرآن ومسأله تحدی.بسیاری از این مسایل هنوز به قوت خود باقیاند، هر چند برخی راهحلهای پیشین قابل تأمل و تجدید نظر است. اما در این حوزه مسایل تازهای نیز مطرح است. از جمله: آیا وحی و متن کتاب همان تجربة نبوی پیامبر است؟ آیا پیامبر تابع وحی است یا وحی تابع پیامبر؟ آیا سیاست
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن .doc :
دین، حقوق(Rights) و تروریسم
نویسنده: جان شاتوک[1]
برگردان: هیبتالله نژندیمنش
منبع: Harvard Human Rights Journal/ Vol. 16.
1. آزادی مذهب: چرا؟
موضوع این مقاله عبارت است از "دین، حقوق و تروریسم". برای ما تا حدی بدیهی شده است که باید امروزه به هر چیزی از دید 11 سپتامبر نگاه کنیم و این موضوع در مورد دین و حقوق بشر به طور مسلم درست میباشد. قبل از ورود به بحث اصلی دو پرسش چالش برانگیز مطرح مینمایم: نخست اینکه چرا اصولا ماآزادی مذهب را میپذیریم؟ و دوم اینکه رابطه بین آزادی مذهب و تروریسم چیست؟
همانگونه که در کتاب مقدس آمده است"در آغاز" دین وجود داشت، اما مسلما "آزادی مذهب" به نحوی که امروزه ما درک میکنیم، وجود نداشت. نظریه "آزادی مذهب" مبتنی است بر وجود بیش از یک دین یا مذهب. اما تعدد ادیان همواره به معنای درگیری بوده است، و درگیریهای مذهبی اغلب به جنگ و ویرانسازی بشری منجر شده اند. این حالت و شکل واقعیت، برای قرنها و هزارهها بوده است و بندرت هشداری برای پشتیبانی از آزادی دینی بوده است. در نتیجه در نیمه قرن بیستم، مفهوم جدیدی در اعلامیه جهانی حقوق بشر به منصه ظهور نشست . این اعلامیه پس از جنگ جهانی دوم تهیه و تدوین شد. این مفهوم بردباری (تحمل اختلاف مذهب) بود- نظریه ای که در واکنش به تاریخ طولانی و خونین درگیریهای مذهبی که فقط در اروپا شامل جنگهای صلیبی، فتوحات مسلمانان، تفتیش مذهبی(انگیزیسیون)، جنگهای سی ساله و در زمان نزدیک به ما واقعه هالوکاست بود.
اعلامیه جهانی حقوق بشر، برای نیم قرن پایانی قاعده ای را به هدف توقف درگیریهای مذهبی مقرر داشت. به موجب ماده 18 این اعلامیه، هر کسی از حق آزادی اندیشه، وجدان و مذهب برخوردار است؛ این حق شامل آزادی تغییر مذهب یا عقیده فرد و آزادی ابراز تعلیمات و مناسک و عبادات آن مذهب یا عقیده در خلوت یا در ملاء عام میشود. در عرض این ماده، ماده 30 این اعلامیه نیز مقرر میدارد: "هیچ چیز در این ماده نمیتواند به عنوان برداشتی برای هر دولت، گروه یا فردی به گونهای تلقی و برداشت شود که منجر به اقدامات یا اعمالی برای از بین بردن آزادیها و حقوق مقرر در این اعلامیه شود".
مفهوم بردباری اختلاف مذهب دارای سه دلیل اساسی و منطقی میباشد: نخست آنکه این فهم(برداشت) وجود دارد که اعتقاد از هر نوع که باشد از جمله خداپرستی، یا آنچه که فرد ممکن است بی اعتقادی بنامد، در اساس و مبنای بشر وجود دارد، و اعتقاد را نمیتوان بدون از بین بردن جوهره آنچه که باید بشر باشد، سرکوب کرد. دوم آنکه بردباری و تحمل عقیده های مخالف یک ضرورت استراتژیکی است؛ بدون بردباری، درگیری حتما به وقوع خواهد پیوست، و هرگاه درگیری به وقوع بپیوندد خشونت پدید خواهد آمد و آنگاه تضمینی برای زنده ماندن طرفیت درگیر (مبارزان) وجود ندارد. تاریخ طولانیِ انتقامِ متقابلی که روابط بین اسلام و مسیحیت را شکل داده است خود دلیلی بر این تهدید امتحان شده(پرسابقه) میباشد. سرانجام این دلیل که بردباری و تحمل اختلافات مذهبی در راستای حمایت داخلی از خود دین، حتی دین عالب و اکثریت، لازم و حیاتی است. بدون آزادی بحث های داخلی دین همواره در معرض این خطر قرار دارد که از سوی افراد متعصبی چون اسامه بن لادن مورد حمله قرار بگیرند، اسامه بن لادن دین را برای افزایش قدرت این افراد به خدمت میگیرد. تقویت یک دین، بر تمایل آن دین به تحمل اختلافات داخلی در درون آن دین که به نوبه خود مستلزم تحمل ادیان مختلف میباشد، بستگی دارد.
آزادی دین و مذهب اغلب به عنوان یک مفهوم غربی و در نتیجه مفهومی که مقبولیت جهانی ندارد، مورد هجمه واقع میشود. اما نظریه جدید بردباری مذهبی نه از سوی غرب که بواسطه اشمئزاز جهانی پس از جنگ جهانی دوم نسبت به نسل کشی و جرایم علیه بشریت- که علیه مذهب یا به نام مذهب ارتکاب یافته بودند- رشد و گسترش یافت.
2. رابطه بین آزادی مذهب و تروریسم
در این قسمت به بررسی رابطه بین آزادی مذهب و تروریسم یا به طور گستردهتر به رابطه بین حقوق بشر و تروریسم میپردازیم. این مساله دارای دو جنبه است. آیا موجبات سوء استفاده از حقوق بشر به موجبات تروریسم ارتباطی دارند؟ و آیا توجه ما به حقوق بشر به شکل مبارزه با تروریسم میباشد؟