لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
زمان وقوع زلزله وفازهای قمری درایران
چکیده
در بررسی حاضر اثر کشش ماه و خورشید در تحریک زمین لرزه های دستگاهی ایران در بازه زمانی 1900-2007میلادی مورد بررسی قرار گرفته است. برای این منظور زمان وقوع زلزله های مورد بررسی از میلادی به قمری تبدیل شده و فراوانی زلزله ها در روزهای قمری، فصول مختلف سال و در طول شبانه روز بررسی شده است. همچنین ساعت وقوع زلزله با ساعت حداکثر کشش ماه و خورشید در سه مولفة شرقی-غربی، شمالی-جنوبی و مولفة قائم مقایسه شده است. نتایج این بررسی نشان میدهد که ساعت وقوع زمین لرزه ها در ایران تصادفی نبوده و کاملاً تابع کشش ماه و خورشید می باشد. مثلاً بیشترین تعداد زمین لرزه ها در فصل بهار و در اوایل و اواخر ماه قمری اتفاق افتاده است. همچنین زمان اوج زلزله در بهار وپاییز (اعتدالین) بعد از ظهر(16 و17)است در حالی که در تابستان و زمستان ( انقلابین) شب هنگام (21 و19) می باشد.
مقدمه
برآورد زمان وقوع زمینلرزه ها در بحث مدیریت بحران زلزله اهمیت بسیار زیادی دارد. وقوع زلزله تابعی از نسبت انرژی ذخیره شده در سطح گسل به مقاومت آن می باشد و تغییر در زمان زلزله مستلزم تغییر در میدان تنش یا مقاومت سطح گسل ا ست. پدیده های مختلفی ممکن است در تغییرات میدان تنش مؤثر باشد که از جملة آنها وقوع زلزله های دیگر، تغییرات سطح آب زیر زمینی، حرکت تودة ماگمایی در عمق زمین، نیروی گرانش ماه، خورشید و سایر سیارات، طوفانهای مغناطیسی،لکه های خورشیدی، تغییرات دمایی و انفجارات هسته ای را می توان نام برد. از بین موارد فوق زلزله های اطراف یک منطقه اربزرگتر و مشهودتری دارند. وقوع زمین لرزه در روی یک گسل خاص ازث طرفی سبب تخلیه تنش و از طرف دیگر منجر به کاهش زبری و مقاومت سطح گسل شده و در نتیجه نقش اساسی در تأخیر یا جلو انداختن زمان وقوع زلزله های بعدی خواهدداشت. تغییرات تنش ایجاد شده از سایر پدیده ها معمولاً نسبت به تنش های زلزله ناچیز بوده و بیشتر نقش تحریک کننده دارند. یکی از پدیده هایی که نقش تحریک کننده در وقوع زلزله ها دارد اثر جاذبة ماه و خورشید می باشد. نقش جاذبة ماه وخورشید در وقوع زلزله از دیر باز مورد علاقة محققین لرزه شناسی بوده و تحقیقات متعددی در این خصوص انجام شده است.(Du et. al. 1989, Palumbo et. al. 1989, Ding et. al. 1994) در مطالعة حاضر اثر احتمالی این پدیده در وقوع زمین لرزه های ایران مورد بررسی قرار گرفته است.
اثر جذر و مد در وقوع زلزله
جذر و مد در سطح زمین متأثر از دو پدیدة شتاب خارج از مرکز و کشش ماه و خورشید می باشد شکل(1) ماه و زمین همدیگر را جذب نموده و به دور مرکز همدیگر چرخش می کنند. چرخش زمین به دور خودش شتاب خارج از مرکز ثابت ایجاد می کند که به طرف خلاف جهت ماه است. همچنین جاذبة ماه و خورشید شتاب ثقلی در سطح زمین ایجاد می کند که به طرف خارج از زمین است و مقدار آن تابعی از موقعیت زمین نسبت به ماه و خورشید می باشد. برایند این دو نیرو،جذر و مد را در کرة زمین شامل اقیانوسها، اتمسفر و پوستة جامد زمین ایجاد می کند. نیروی جاذبة خورشید به علت فاصلة زیاد آن از زمین حدود 45درصد نیروی جاذبة ماه است. زمان یک دور کامل ماه به دور زمین 27 روز است و زمان تناوب بامولفه اصلی جزر و مد 12 ساعت و 25 دقیقه می باشد، لذا دو سیکل جزر و مد در روز وجود دارد. حداکثر کشش ماه در حالت قرص کامل ماه یا شب چهارده )بدرو( در ماه نو) محاق( که ماه بین زمین و خورشید واقع می شود، اتفاق می افتد. کشش ماه منجر به بالا آمدگی حداکثر چند متری آب در اقیانوسها و10تا15 سانتیمتری در خشکیها می گردد.مطالعات مختلف نشان داده است که در زمان جزر و مد و نیز در غروب و طلوع خورشید فراوانی وقوع زمین لرزه ها بیشتر میباشد .(Ren et. al., 1982, Hua chen et. al., 1997) همچنین زلزله های شدید عمدتاً در اوایل و اواخرماه )بدر و محاق(، بهار و پاییز)اعتدالین( رخ داده است. پیشینیان به تأثیرات حالات بدر و محاق بر روی زمین پی برده بودند و اعتقاداتی در این زمینه داشتند تا جایی که بعضی از اقوام باستانی پانزدهم هر ماه را تعطیل می کردند.(پورکرمانی، آرین؛ 1376). zhang وهمکاران(1983)بیان داشتند که جذر و مد در حالتی که سیستم لرزه ای به حالت ناپایدار رسیده و یا در آستانة وقوع زلزله باشد می تواند به عنوان محرک زمین لرزه عمل نماید Hua chenوهمکاران خاطر نشان کردند که اثر کشش ماه و خورشید دروقوع زلزله وابسته به امتداد گسل میباشد.
توزیع فراوانی زمین لرزه ها در طول ماه
ازسال 1900تا2007میلادی، 7789داده درمحدوده ی جغرافیائی ایران موردبررسی قرارگرفته است در اولین اقدام جهت مقایسة فراوانی وقوع زلزله ها با روزهای قمری، داده های فوق به زمان قمری تبدیل گردید. سپس فروانی وقوع زمین لرزه ها در طی روز، ماه و فصول مختلف بررسی شد. همچنین زمان حداکثر جاذبه ماه و خورشید در زلزله های اصلی برای سه مولفة شرقی-غربی، شمالی-جنوبی و مولفة قائم در روز وقوع زلزله با توجه به مختصات کانونی آن تعیین گردید و نتایج حاصله با ساعت وقوع زلزله و امتداد گسل زمینلرزه ای درمورد زلزله های اصلی مقایسه گردیدبیشترین تعداد زمین لرزه ها در اوایل و اواخر ماه صورت گرفته است. اوایل و اواخر ماه تعداد زلزله ها بیشتر از حد متوسط و اواسط ماه در حد متوسط، بحرانی بودن این روزها را نشان می دهند. البته فراوان بودن نسبتاً بالای زلزله ها در سایر روزها حاکی از بالا بودن پتانسیل لرزه خیزی ایران است که متأثر از جایگاه تکتونیکی کشور می باشد.
فراوانی زمین لرزه ها در طی فصول
بزرگترین جزر و مدها در محاق، بدر و اعتدالین) بهار و پاییز( دیده میشود. بنابراین انتظار می رود فراوانی زمین لرزه ها در این زمانها نیز بیشتر باشد. این پدیده به وضوح در مورد زمین لرزه های ایران دیده می شود. تعداد زمین لرزه های فصل بهار با فراوانی 96/29درصدبیشترین فراوانی را نسبت به سایر فصول داراست. سایر فصول از نظرفراوانی زلزله هاتقریبادریک سطح میباشند(تابستان:31/21،پائیز:27/23وزمستان:44/23درصد).
فراوانی ساعت وقوع زمین لرزه ها
بیشترین زمین لرزه ها از بعدازظهر تا ساعات اولیة بامداد اتفاق افتاده و اوج آن برای فصلهای بهار، تابستان، پاییز و زمستان به ترتیب در ساعات 23،24،1و22است. کمترین تعداد زلزله ها نیز در این فصول به، ترتیب در ساعات 8،4،5و12واقع شده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
برادران خیامی بنیانگذار ایران ناسیونال و پیکان درایران
بطور قطع و یقین نام برادران خیامی برگی رنگین از تاریخ کارآفرینان ایران را بخود اختصاص داده است.درسال 1303 خورشیدی در خانواده سید علی اکبر خیامی، مرد روحانی مشهدی، که همیشه شال سبزی به سر میبست پسری به دنیا آمد که نامش را احمد گذاشتند.سید علی اکبر از هفت سالگی احمد را به مدرسه فرستاد به این امید که درس بخواند و طبق سنت آن روزگار، کارمند دولت و حقوق بگیر شود امّا احمد عاشق کارهای صنعتی به خصوص سر و کلّه زدن با اتومبیل بود. همین که از مدرسه بیرون میآمد یک لُنگ میگرفت و به شست و شوی اتومبیلهای کوچه خیابانهامیپرداخت و با به دست آوردن پول از این راه به بودجه خانواده کمک میکرد.کمی که بزرگتر شد چند آچار و پیچ و مهره و گاز انبر خرید و در کوچه،خیابانها تعمیرهای ساده اتومبیل را هم انجام میداد. خاطره اتومبیل شوییهای نوجوانی همیشه در ذهن خیامی زنده بود و او همواره با افتخارمیگفت که در سرمای زمستان مشهد گاه آن قدر روی اتومبیلها کار میکرد که دستهایش ترک میخورد و او ناچار میشد پیه داغ کرده روی آن بریزد تا زخمآن التیام پیدا کند. مردان خود ساخته از این خاطرهها زیاد دارند و احمد خیامی مردی خود ساخته و خاکی بود.
احمد خیامی
احمد کارش را در رشته اتومبیل با عشق و پشتکار شروع کرد.روزی که در خردسالی نخستین دوچرخهاش را تهیه کرد همه عشق و علاقهاش آنبود که یک موتورسیکلت را جانشین آن کند. وقتی توانست یک موتورسیکلت کهنه را به صورت نقد و اقساط خریداری کند چشمش به اتومبیلهای معدودی بود که درآن سالهای بعد از شهریور 1320 و اشغال کشور به وسیله متفقین از خیابانهای مشهد عبور میکردند. در آن زمان اتومبیل یک وسیله اشرافی محسوب میشد وقیمت آن بسیار گران بود. احمد نمیتوانست با پولی که از حمل مسافر باموتور سیکلت یا کرایهدادن آن به نوجوانان به دست میآورد اتومبیلی خریداری کند. امّا به زودی توانست با شستشوی اتومبیل در خیابانهای مشهد وتعمیر اتومبیلهایی که در کنار خیابانها از حرکت باز میماندند با موتوراتومبیل آشنا شود و بعدها تا روزی که توانست نخستین اتومبیل عمرش را تهیه کند در گاراژهای مشهد به کار تعمیر اتومبیل بپردازد. عشق احمد خیامی به اتومبیل آنقدر زیاد بود که سالهای بعد که در کارخانهاش پانزده هزار کارگرو کارمند کار میکردند و تولید سالانه پیکان به یکصد و پنجاه هزار رسید هروقت اتومبیل خودش یا نزدیکانش عیب و ایراد پیدا میکرد در مقابل چشمکارگران و رانندهها کتش را میکند، آستینهایش را بالا میزد و مشغول تعمیر اتومبیل میشد و الحق این کارفرمای بزرگ صنایع اتومبیلسازی کشور ازهر مکانیسین متخصصی بهتر از عهده کار بر میآمد. او عاشق این ماشین چهارچرخ موسوم به اتومبیل بود و برایش هیچ لذّتی بالاتر از زمانی نبود که باپیچ و مهرههای آن کار میکرد. در گفتگویی که چندی قبل با یک مهندس ساختمان که دوست و همشهری و خویشاوند احمد خیامی بود در باره پشتکار اوداشتم. میگفت : «گاهی که در زمستان قرار میگذاشتیم ساعت شش یا هفت صبح سر ساختمانهای نیمه تمام کارخانه ایران ناسیونال در جادّه کرج برویم، اوساعت چهار یا پنج صبح به در خانه من میآمد. وقتی میگفتم در این ساعت روزهوا تاریک است و نمیشود کاری انجام داد، باز روزهای بعد در همین ساعت میآمد و در سرمای سرد زمستان یکی، دو ساعت در داخل اتومبیل منتظر میماندتا وقت حرکت فرا رسد» او در تابستان نوعی دیگر عمل میکرد. در گرمای سوزان تیر و مرداد همین که میدید کارگرهای ساختمانی دچار عطش هستند سواراتومبیل میشد به سرعت به کرج میرفت و قالبهای یخ و نوشابه میخرید.البته این مربوط به اوایل کارش بود که هنوز کارخانه وسایل و امکانات زیادنداشت اینها نمونههایی از عشق و پشتکار احمد خیامی بود. عشق و علاقه وپشتکار و ابتکار احمد خیامی سبب شد که سودآور که مردی موفق و ثروتمند ومشهور بود و به عنوان داماد حاج حسین آقا ملک با مقامات بالا ارتباط داشت،احمد خیامی کارگر را به عنوان یک دوست و همکار پذیرفت و تا زمانی که خوداحمد خیامی به صورت یک کارفرمای موفق در آمد از او حمایت و به افرادی چون اردشیر زاهدی معرفی کرد. مردان خود ساخته در طول عمر خود دست به کارهای متعدد میزنند و نا کام میمانند اما ناگهان در میان آن همه کار یکی باموفقیت همراه میشود و با آن به هدف میرسند.
احمد بعد از مدّتها ماشینشویی، کرایهدادن دوچرخه و موتورسیکلت، آوردن اتومبیل از تهران به مشهد و کار در تعمیر گاه خیام مشهد به این نتیجه رسید که در زادگاهش بیش از این امکان ترقی برایش وجود ندارد. گاراژ و تعمیر گاهش را به برادرکوچکترش محمود سپرد و در آستانه سی سالگی عازم تهران شد. در آن زمان درتهران کسانی بودند که اتاق اتوبوس میساختند. مانند: اتوبوس شمس العماره،اتوبوس ایران پیما. اینها شاسی اتوبوس را از خارج وارد میکردند و با چوب و آهن و ارّه و چکش برای آن اتاق میساختند و از قضا خوب هم میساختند.نام بعضی از این اتوبوسها کادیلاکی بود. به سبب آن که قسمت عقب اتوبوس رابه شکل عقب اتومبیل کادیلاک که در آن زمان خیلی معروف بود در میآوردند وهمچنین اتوبوسهایی بودند که به بادماغ و بیدماغ معروف بودند. احمد شیفته کار این صنعتگران با ذوق شده بود، کسانی که صنایع دستی را جایگزین یک کار کاملاً صنعتی کرده بودند. آرزو داشت خودش هم دست به چنین کاری بزند امّااین کار پول لازم داشت و احمد پول نداشت. پس تصمیم گرفت کاری بکند که احتیاج به سرمایه بسیار زیاد نداشته باشد. احمد خیامی طی مدّتی که برای رساندن اتومبیلهای مارکهای مختلف از تهران به مشهد و همچنین زمانی که درتعمیرگاهش در مشهد روی اتومبیلهای مختلف کار کرده بود متوجه شد که وقتی موتور اتومبیلی خراب میشود اولین کار یک تعمیرکار آن است که قطعه معیوب را با یک قطعه سالم عوض کند. فروشندگان قطعات یدکی که از آن موضوع اطّلاع دارند آن قطعات را چند برابر ارزش واقعی میفروشند، صاحبان اتومبیلها وتعمیرکاران هم که میدانند که تا وقتی آن قطعه عوض نشود اتومبیل به صورت یک دستگاه بیمصرف در میآید آن قطعه را به هر قیمت که عرضه کنند،میخرند. احمد که سرمایه اندکش اجازه نمیداد اتاق اتوبوس بسازد و یا یک تعمیرگاه مجهّز در تهران تأسیس کند، تصمیم گرفت، یک مغازه کوچک فروش قطعات و لوازم یدکی اتومبیل افتتاح کند. از یکی از آشنایان به نام آقای نیکبخت یک مغازه کوچک در خیابان اکباتان اجاره کرد یک تابلو بزرگ با عنوان فروشگاه تضامنی برادران خیامی بالای آن زد و به فروش قطعات یدکی اتومبیل پرداخت. احمد خیامی بعدها درباره آن تابلوی تضامنی و عنوان کمی عجیب آن گفت: «به غیر از برادران نمازی و برادران کاشانچی و فریدون سود آور که قبلاً با آنها کار کرده بودم و به من اعتماد داشتند بقیه نمایندههای اتومبیل حاضر نمیشدند جنس نسیه بدهند. تهران آن زمان نمایشگاه انواع اتومبیلهای کشورهای مختلف بود. من برای آن که خریداران را به سوی مغازه جلب کنم ناچار بودم قطعات و لوازم همه اتومبیلها را بفروشم. انتخاب عنوان شرکت تضامنی برادران خیامی به کارم اهمیّت میداد هم به عنوان شرکت تضامنی به فروشندهها نشان میدادم که شرکت فقط در حد سهام مسؤول بدهی هایش نیست و آنها میتوانند برای وصول مطالبات خود از سایر داراییهای برادران خیامی هم اقدام کنند.» خوشبختانه فروشندههای قطعات یدکی مارکهای مختلف اتومبیل هرگز برای وصول مطالبات خود ناچار به اقدام نشدند. کار شرکت تضامنی برادران خیامی خیلی زود و خیلی زیاد گرفت به طوری که یکی یکی مغازههای اطراف و اتاقهای طبقات بالای ساختمان را اول اجاره و بعدخریداری کرد. از یک مهندس آرشیتکت خواست با آهنبندی و تغییر دکوراسیون طبقه اول را تبدیل به یک فروشگاه بزرگ و طبقات بالا را تبدیل به آپارتمانهای دفتری بکند. رونق کار فروشگاه آنقدر زیاد بود که او تعدادی کارمند، ویزیتور و فروشنده استخدام کرد. این فروشگاه بعدها به نام«پی.ال.پی» به صورت یکی از بزرگترین قطعات یدکی اتومبیل در ایران در آمددرآمدش آن قدر زیاد بود که احمد میتوانست تا آخر عمر در ناز و نعمت زندگی کند امّا هدف احمد خیامی این نبود او آرزوهای دور و دراز داشت.ادامه دارد................... لینکها برای کاربران مهمان قابل دسترسی نیست، برای مشاهده ی لینکها لطفا ثبت نام کرده و وارد شوید
_________________ لینکها برای کاربران مهمان قابل دسترسی نیست، برای مشاهده ی لینکها لطفا ثبت نام کرده و وارد شوید شور و عشق و شادیم را از خدایم هدیه دارم**** هرچه هستم هرچه باشم چشمه ام پاکم زلالم/
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
برادران خیامی بنیانگذار ایران ناسیونال و پیکان درایران
بطور قطع و یقین نام برادران خیامی برگی رنگین از تاریخ کارآفرینان ایران را بخود اختصاص داده است.درسال 1303 خورشیدی در خانواده سید علی اکبر خیامی، مرد روحانی مشهدی، که همیشه شال سبزی به سر میبست پسری به دنیا آمد که نامش را احمد گذاشتند.سید علی اکبر از هفت سالگی احمد را به مدرسه فرستاد به این امید که درس بخواند و طبق سنت آن روزگار، کارمند دولت و حقوق بگیر شود امّا احمد عاشق کارهای صنعتی به خصوص سر و کلّه زدن با اتومبیل بود. همین که از مدرسه بیرون میآمد یک لُنگ میگرفت و به شست و شوی اتومبیلهای کوچه خیابانهامیپرداخت و با به دست آوردن پول از این راه به بودجه خانواده کمک میکرد.کمی که بزرگتر شد چند آچار و پیچ و مهره و گاز انبر خرید و در کوچه،خیابانها تعمیرهای ساده اتومبیل را هم انجام میداد. خاطره اتومبیل شوییهای نوجوانی همیشه در ذهن خیامی زنده بود و او همواره با افتخارمیگفت که در سرمای زمستان مشهد گاه آن قدر روی اتومبیلها کار میکرد که دستهایش ترک میخورد و او ناچار میشد پیه داغ کرده روی آن بریزد تا زخمآن التیام پیدا کند. مردان خود ساخته از این خاطرهها زیاد دارند و احمد خیامی مردی خود ساخته و خاکی بود.
احمد خیامی
احمد کارش را در رشته اتومبیل با عشق و پشتکار شروع کرد.روزی که در خردسالی نخستین دوچرخهاش را تهیه کرد همه عشق و علاقهاش آنبود که یک موتورسیکلت را جانشین آن کند. وقتی توانست یک موتورسیکلت کهنه را به صورت نقد و اقساط خریداری کند چشمش به اتومبیلهای معدودی بود که درآن سالهای بعد از شهریور 1320 و اشغال کشور به وسیله متفقین از خیابانهای مشهد عبور میکردند. در آن زمان اتومبیل یک وسیله اشرافی محسوب میشد وقیمت آن بسیار گران بود. احمد نمیتوانست با پولی که از حمل مسافر باموتور سیکلت یا کرایهدادن آن به نوجوانان به دست میآورد اتومبیلی خریداری کند. امّا به زودی توانست با شستشوی اتومبیل در خیابانهای مشهد وتعمیر اتومبیلهایی که در کنار خیابانها از حرکت باز میماندند با موتوراتومبیل آشنا شود و بعدها تا روزی که توانست نخستین اتومبیل عمرش را تهیه کند در گاراژهای مشهد به کار تعمیر اتومبیل بپردازد. عشق احمد خیامی به اتومبیل آنقدر زیاد بود که سالهای بعد که در کارخانهاش پانزده هزار کارگرو کارمند کار میکردند و تولید سالانه پیکان به یکصد و پنجاه هزار رسید هروقت اتومبیل خودش یا نزدیکانش عیب و ایراد پیدا میکرد در مقابل چشمکارگران و رانندهها کتش را میکند، آستینهایش را بالا میزد و مشغول تعمیر اتومبیل میشد و الحق این کارفرمای بزرگ صنایع اتومبیلسازی کشور ازهر مکانیسین متخصصی بهتر از عهده کار بر میآمد. او عاشق این ماشین چهارچرخ موسوم به اتومبیل بود و برایش هیچ لذّتی بالاتر از زمانی نبود که باپیچ و مهرههای آن کار میکرد. در گفتگویی که چندی قبل با یک مهندس ساختمان که دوست و همشهری و خویشاوند احمد خیامی بود در باره پشتکار اوداشتم. میگفت : «گاهی که در زمستان قرار میگذاشتیم ساعت شش یا هفت صبح سر ساختمانهای نیمه تمام کارخانه ایران ناسیونال در جادّه کرج برویم، اوساعت چهار یا پنج صبح به در خانه من میآمد. وقتی میگفتم در این ساعت روزهوا تاریک است و نمیشود کاری انجام داد، باز روزهای بعد در همین ساعت میآمد و در سرمای سرد زمستان یکی، دو ساعت در داخل اتومبیل منتظر میماندتا وقت حرکت فرا رسد» او در تابستان نوعی دیگر عمل میکرد. در گرمای سوزان تیر و مرداد همین که میدید کارگرهای ساختمانی دچار عطش هستند سواراتومبیل میشد به سرعت به کرج میرفت و قالبهای یخ و نوشابه میخرید.البته این مربوط به اوایل کارش بود که هنوز کارخانه وسایل و امکانات زیادنداشت اینها نمونههایی از عشق و پشتکار احمد خیامی بود. عشق و علاقه وپشتکار و ابتکار احمد خیامی سبب شد که سودآور که مردی موفق و ثروتمند ومشهور بود و به عنوان داماد حاج حسین آقا ملک با مقامات بالا ارتباط داشت،احمد خیامی کارگر را به عنوان یک دوست و همکار پذیرفت و تا زمانی که خوداحمد خیامی به صورت یک کارفرمای موفق در آمد از او حمایت و به افرادی چون اردشیر زاهدی معرفی کرد. مردان خود ساخته در طول عمر خود دست به کارهای متعدد میزنند و نا کام میمانند اما ناگهان در میان آن همه کار یکی باموفقیت همراه میشود و با آن به هدف میرسند.
احمد بعد از مدّتها ماشینشویی، کرایهدادن دوچرخه و موتورسیکلت، آوردن اتومبیل از تهران به مشهد و کار در تعمیر گاه خیام مشهد به این نتیجه رسید که در زادگاهش بیش از این امکان ترقی برایش وجود ندارد. گاراژ و تعمیر گاهش را به برادرکوچکترش محمود سپرد و در آستانه سی سالگی عازم تهران شد. در آن زمان درتهران کسانی بودند که اتاق اتوبوس میساختند. مانند: اتوبوس شمس العماره،اتوبوس ایران پیما. اینها شاسی اتوبوس را از خارج وارد میکردند و با چوب و آهن و ارّه و چکش برای آن اتاق میساختند و از قضا خوب هم میساختند.نام بعضی از این اتوبوسها کادیلاکی بود. به سبب آن که قسمت عقب اتوبوس رابه شکل عقب اتومبیل کادیلاک که در آن زمان خیلی معروف بود در میآوردند وهمچنین اتوبوسهایی بودند که به بادماغ و بیدماغ معروف بودند. احمد شیفته کار این صنعتگران با ذوق شده بود، کسانی که صنایع دستی را جایگزین یک کار کاملاً صنعتی کرده بودند. آرزو داشت خودش هم دست به چنین کاری بزند امّااین کار پول لازم داشت و احمد پول نداشت. پس تصمیم گرفت کاری بکند که احتیاج به سرمایه بسیار زیاد نداشته باشد. احمد خیامی طی مدّتی که برای رساندن اتومبیلهای مارکهای مختلف از تهران به مشهد و همچنین زمانی که درتعمیرگاهش در مشهد روی اتومبیلهای مختلف کار کرده بود متوجه شد که وقتی موتور اتومبیلی خراب میشود اولین کار یک تعمیرکار آن است که قطعه معیوب را با یک قطعه سالم عوض کند. فروشندگان قطعات یدکی که از آن موضوع اطّلاع دارند آن قطعات را چند برابر ارزش واقعی میفروشند، صاحبان اتومبیلها وتعمیرکاران هم که میدانند که تا وقتی آن قطعه عوض نشود اتومبیل به صورت یک دستگاه بیمصرف در میآید آن قطعه را به هر قیمت که عرضه کنند،میخرند. احمد که سرمایه اندکش اجازه نمیداد اتاق اتوبوس بسازد و یا یک تعمیرگاه مجهّز در تهران تأسیس کند، تصمیم گرفت، یک مغازه کوچک فروش قطعات و لوازم یدکی اتومبیل افتتاح کند. از یکی از آشنایان به نام آقای نیکبخت یک مغازه کوچک در خیابان اکباتان اجاره کرد یک تابلو بزرگ با عنوان فروشگاه تضامنی برادران خیامی بالای آن زد و به فروش قطعات یدکی اتومبیل پرداخت. احمد خیامی بعدها درباره آن تابلوی تضامنی و عنوان کمی عجیب آن گفت: «به غیر از برادران نمازی و برادران کاشانچی و فریدون سود آور که قبلاً با آنها کار کرده بودم و به من اعتماد داشتند بقیه نمایندههای اتومبیل حاضر نمیشدند جنس نسیه بدهند. تهران آن زمان نمایشگاه انواع اتومبیلهای کشورهای مختلف بود. من برای آن که خریداران را به سوی مغازه جلب کنم ناچار بودم قطعات و لوازم همه اتومبیلها را بفروشم. انتخاب عنوان شرکت تضامنی برادران خیامی به کارم اهمیّت میداد هم به عنوان شرکت تضامنی به فروشندهها نشان میدادم که شرکت فقط در حد سهام مسؤول بدهی هایش نیست و آنها میتوانند برای وصول مطالبات خود از سایر داراییهای برادران خیامی هم اقدام کنند.» خوشبختانه فروشندههای قطعات یدکی مارکهای مختلف اتومبیل هرگز برای وصول مطالبات خود ناچار به اقدام نشدند. کار شرکت تضامنی برادران خیامی خیلی زود و خیلی زیاد گرفت به طوری که یکی یکی مغازههای اطراف و اتاقهای طبقات بالای ساختمان را اول اجاره و بعدخریداری کرد. از یک مهندس آرشیتکت خواست با آهنبندی و تغییر دکوراسیون طبقه اول را تبدیل به یک فروشگاه بزرگ و طبقات بالا را تبدیل به آپارتمانهای دفتری بکند. رونق کار فروشگاه آنقدر زیاد بود که او تعدادی کارمند، ویزیتور و فروشنده استخدام کرد. این فروشگاه بعدها به نام«پی.ال.پی» به صورت یکی از بزرگترین قطعات یدکی اتومبیل در ایران در آمددرآمدش آن قدر زیاد بود که احمد میتوانست تا آخر عمر در ناز و نعمت زندگی کند امّا هدف احمد خیامی این نبود او آرزوهای دور و دراز داشت.ادامه دارد................... لینکها برای کاربران مهمان قابل دسترسی نیست، برای مشاهده ی لینکها لطفا ثبت نام کرده و وارد شوید
_________________ لینکها برای کاربران مهمان قابل دسترسی نیست، برای مشاهده ی لینکها لطفا ثبت نام کرده و وارد شوید شور و عشق و شادیم را از خدایم هدیه دارم**** هرچه هستم هرچه باشم چشمه ام پاکم زلالم/
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
برادران خیامی بنیانگذار ایران ناسیونال و پیکان درایران
بطور قطع و یقین نام برادران خیامی برگی رنگین از تاریخ کارآفرینان ایران را بخود اختصاص داده است.درسال 1303 خورشیدی در خانواده سید علی اکبر خیامی، مرد روحانی مشهدی، که همیشه شال سبزی به سر میبست پسری به دنیا آمد که نامش را احمد گذاشتند.سید علی اکبر از هفت سالگی احمد را به مدرسه فرستاد به این امید که درس بخواند و طبق سنت آن روزگار، کارمند دولت و حقوق بگیر شود امّا احمد عاشق کارهای صنعتی به خصوص سر و کلّه زدن با اتومبیل بود. همین که از مدرسه بیرون میآمد یک لُنگ میگرفت و به شست و شوی اتومبیلهای کوچه خیابانهامیپرداخت و با به دست آوردن پول از این راه به بودجه خانواده کمک میکرد.کمی که بزرگتر شد چند آچار و پیچ و مهره و گاز انبر خرید و در کوچه،خیابانها تعمیرهای ساده اتومبیل را هم انجام میداد. خاطره اتومبیل شوییهای نوجوانی همیشه در ذهن خیامی زنده بود و او همواره با افتخارمیگفت که در سرمای زمستان مشهد گاه آن قدر روی اتومبیلها کار میکرد که دستهایش ترک میخورد و او ناچار میشد پیه داغ کرده روی آن بریزد تا زخمآن التیام پیدا کند. مردان خود ساخته از این خاطرهها زیاد دارند و احمد خیامی مردی خود ساخته و خاکی بود.
احمد خیامی
احمد کارش را در رشته اتومبیل با عشق و پشتکار شروع کرد.روزی که در خردسالی نخستین دوچرخهاش را تهیه کرد همه عشق و علاقهاش آنبود که یک موتورسیکلت را جانشین آن کند. وقتی توانست یک موتورسیکلت کهنه را به صورت نقد و اقساط خریداری کند چشمش به اتومبیلهای معدودی بود که درآن سالهای بعد از شهریور 1320 و اشغال کشور به وسیله متفقین از خیابانهای مشهد عبور میکردند. در آن زمان اتومبیل یک وسیله اشرافی محسوب میشد وقیمت آن بسیار گران بود. احمد نمیتوانست با پولی که از حمل مسافر باموتور سیکلت یا کرایهدادن آن به نوجوانان به دست میآورد اتومبیلی خریداری کند. امّا به زودی توانست با شستشوی اتومبیل در خیابانهای مشهد وتعمیر اتومبیلهایی که در کنار خیابانها از حرکت باز میماندند با موتوراتومبیل آشنا شود و بعدها تا روزی که توانست نخستین اتومبیل عمرش را تهیه کند در گاراژهای مشهد به کار تعمیر اتومبیل بپردازد. عشق احمد خیامی به اتومبیل آنقدر زیاد بود که سالهای بعد که در کارخانهاش پانزده هزار کارگرو کارمند کار میکردند و تولید سالانه پیکان به یکصد و پنجاه هزار رسید هروقت اتومبیل خودش یا نزدیکانش عیب و ایراد پیدا میکرد در مقابل چشمکارگران و رانندهها کتش را میکند، آستینهایش را بالا میزد و مشغول تعمیر اتومبیل میشد و الحق این کارفرمای بزرگ صنایع اتومبیلسازی کشور ازهر مکانیسین متخصصی بهتر از عهده کار بر میآمد. او عاشق این ماشین چهارچرخ موسوم به اتومبیل بود و برایش هیچ لذّتی بالاتر از زمانی نبود که باپیچ و مهرههای آن کار میکرد. در گفتگویی که چندی قبل با یک مهندس ساختمان که دوست و همشهری و خویشاوند احمد خیامی بود در باره پشتکار اوداشتم. میگفت : «گاهی که در زمستان قرار میگذاشتیم ساعت شش یا هفت صبح سر ساختمانهای نیمه تمام کارخانه ایران ناسیونال در جادّه کرج برویم، اوساعت چهار یا پنج صبح به در خانه من میآمد. وقتی میگفتم در این ساعت روزهوا تاریک است و نمیشود کاری انجام داد، باز روزهای بعد در همین ساعت میآمد و در سرمای سرد زمستان یکی، دو ساعت در داخل اتومبیل منتظر میماندتا وقت حرکت فرا رسد» او در تابستان نوعی دیگر عمل میکرد. در گرمای سوزان تیر و مرداد همین که میدید کارگرهای ساختمانی دچار عطش هستند سواراتومبیل میشد به سرعت به کرج میرفت و قالبهای یخ و نوشابه میخرید.البته این مربوط به اوایل کارش بود که هنوز کارخانه وسایل و امکانات زیادنداشت اینها نمونههایی از عشق و پشتکار احمد خیامی بود. عشق و علاقه وپشتکار و ابتکار احمد خیامی سبب شد که سودآور که مردی موفق و ثروتمند ومشهور بود و به عنوان داماد حاج حسین آقا ملک با مقامات بالا ارتباط داشت،احمد خیامی کارگر را به عنوان یک دوست و همکار پذیرفت و تا زمانی که خوداحمد خیامی به صورت یک کارفرمای موفق در آمد از او حمایت و به افرادی چون اردشیر زاهدی معرفی کرد. مردان خود ساخته در طول عمر خود دست به کارهای متعدد میزنند و نا کام میمانند اما ناگهان در میان آن همه کار یکی باموفقیت همراه میشود و با آن به هدف میرسند.
احمد بعد از مدّتها ماشینشویی، کرایهدادن دوچرخه و موتورسیکلت، آوردن اتومبیل از تهران به مشهد و کار در تعمیر گاه خیام مشهد به این نتیجه رسید که در زادگاهش بیش از این امکان ترقی برایش وجود ندارد. گاراژ و تعمیر گاهش را به برادرکوچکترش محمود سپرد و در آستانه سی سالگی عازم تهران شد. در آن زمان درتهران کسانی بودند که اتاق اتوبوس میساختند. مانند: اتوبوس شمس العماره،اتوبوس ایران پیما. اینها شاسی اتوبوس را از خارج وارد میکردند و با چوب و آهن و ارّه و چکش برای آن اتاق میساختند و از قضا خوب هم میساختند.نام بعضی از این اتوبوسها کادیلاکی بود. به سبب آن که قسمت عقب اتوبوس رابه شکل عقب اتومبیل کادیلاک که در آن زمان خیلی معروف بود در میآوردند وهمچنین اتوبوسهایی بودند که به بادماغ و بیدماغ معروف بودند. احمد شیفته کار این صنعتگران با ذوق شده بود، کسانی که صنایع دستی را جایگزین یک کار کاملاً صنعتی کرده بودند. آرزو داشت خودش هم دست به چنین کاری بزند امّااین کار پول لازم داشت و احمد پول نداشت. پس تصمیم گرفت کاری بکند که احتیاج به سرمایه بسیار زیاد نداشته باشد. احمد خیامی طی مدّتی که برای رساندن اتومبیلهای مارکهای مختلف از تهران به مشهد و همچنین زمانی که درتعمیرگاهش در مشهد روی اتومبیلهای مختلف کار کرده بود متوجه شد که وقتی موتور اتومبیلی خراب میشود اولین کار یک تعمیرکار آن است که قطعه معیوب را با یک قطعه سالم عوض کند. فروشندگان قطعات یدکی که از آن موضوع اطّلاع دارند آن قطعات را چند برابر ارزش واقعی میفروشند، صاحبان اتومبیلها وتعمیرکاران هم که میدانند که تا وقتی آن قطعه عوض نشود اتومبیل به صورت یک دستگاه بیمصرف در میآید آن قطعه را به هر قیمت که عرضه کنند،میخرند. احمد که سرمایه اندکش اجازه نمیداد اتاق اتوبوس بسازد و یا یک تعمیرگاه مجهّز در تهران تأسیس کند، تصمیم گرفت، یک مغازه کوچک فروش قطعات و لوازم یدکی اتومبیل افتتاح کند. از یکی از آشنایان به نام آقای نیکبخت یک مغازه کوچک در خیابان اکباتان اجاره کرد یک تابلو بزرگ با عنوان فروشگاه تضامنی برادران خیامی بالای آن زد و به فروش قطعات یدکی اتومبیل پرداخت. احمد خیامی بعدها درباره آن تابلوی تضامنی و عنوان کمی عجیب آن گفت: «به غیر از برادران نمازی و برادران کاشانچی و فریدون سود آور که قبلاً با آنها کار کرده بودم و به من اعتماد داشتند بقیه نمایندههای اتومبیل حاضر نمیشدند جنس نسیه بدهند. تهران آن زمان نمایشگاه انواع اتومبیلهای کشورهای مختلف بود. من برای آن که خریداران را به سوی مغازه جلب کنم ناچار بودم قطعات و لوازم همه اتومبیلها را بفروشم. انتخاب عنوان شرکت تضامنی برادران خیامی به کارم اهمیّت میداد هم به عنوان شرکت تضامنی به فروشندهها نشان میدادم که شرکت فقط در حد سهام مسؤول بدهی هایش نیست و آنها میتوانند برای وصول مطالبات خود از سایر داراییهای برادران خیامی هم اقدام کنند.» خوشبختانه فروشندههای قطعات یدکی مارکهای مختلف اتومبیل هرگز برای وصول مطالبات خود ناچار به اقدام نشدند. کار شرکت تضامنی برادران خیامی خیلی زود و خیلی زیاد گرفت به طوری که یکی یکی مغازههای اطراف و اتاقهای طبقات بالای ساختمان را اول اجاره و بعدخریداری کرد. از یک مهندس آرشیتکت خواست با آهنبندی و تغییر دکوراسیون طبقه اول را تبدیل به یک فروشگاه بزرگ و طبقات بالا را تبدیل به آپارتمانهای دفتری بکند. رونق کار فروشگاه آنقدر زیاد بود که او تعدادی کارمند، ویزیتور و فروشنده استخدام کرد. این فروشگاه بعدها به نام«پی.ال.پی» به صورت یکی از بزرگترین قطعات یدکی اتومبیل در ایران در آمددرآمدش آن قدر زیاد بود که احمد میتوانست تا آخر عمر در ناز و نعمت زندگی کند امّا هدف احمد خیامی این نبود او آرزوهای دور و دراز داشت.ادامه دارد................... لینکها برای کاربران مهمان قابل دسترسی نیست، برای مشاهده ی لینکها لطفا ثبت نام کرده و وارد شوید
_________________ لینکها برای کاربران مهمان قابل دسترسی نیست، برای مشاهده ی لینکها لطفا ثبت نام کرده و وارد شوید شور و عشق و شادیم را از خدایم هدیه دارم**** هرچه هستم هرچه باشم چشمه ام پاکم زلالم/
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
انقلاب مشروطه و مقوله آزادی درایران
با همه ی خرده هائی که می توان به نهضت مشروطه خواهی داشت، در این که برای جامعة استبداد زده ایران، این نهضت نماد قدمی سترگ در راستای درستی بود تردیدی نیست. ای کاش رهبران نهضت اندکی هوشمندانه تر عمل می کردند و مستبدان حاکم نیز برمنافع دراز مدت خویش ادراک گسترده تر وعمیق تری داشتند و نهال نو پای مشروطه طلبی در ایران به بار می نشست. واقعیت تاریخی این است که این گونه نشد. اگر بخشی از این شکست نتیجة توطئه های نیروهای برون ساختاری باشد، نقش معاندان ایرانی را در این عدم توفیق نباید دست کم گرفت.
بطور کلی مشکل جامعة ایرانی ما در سالهای اولیه قرن بیستم، گذشته از وضعیت فلاک بار اقتصادی این بود که نه جامعه ای دینی بود و نه جامعه ای سکولار. در آن دوره ای که به مشروطیت منتهی می شود، نه قوانین مدون داشتیم و نه جامعه به باورهای دینی خود پای بندی نشان می داد. به گفتة بست نشینان سفارت انگلیس، « عمده مقصود ما تحصیل امنیت و اطمینان از آینده است که از مال و جان وشرف و عرض و ناموس خودمان در امان باشیم». مشروطه اگر چه کوششی برای جایگزینی حکومتی اختیاری با حکومتی قانونی بود ولی به دلایل گوناگون در این مهم موفق نشد. با این همه همین جا بگویم و بگذرم که در بسیاری از پژوهش هائی که در بارة این نهضت در دست داریم، خواننده با تصویر متفاوتی روبرو می شود که با واقعیت مشروطه به آن صورتی که به گمان من بود، هم خوان نیست. .
برای نمونه آقای دکتر آدمیت ادعا کرده است که « با ایجاد مشروطة پارلمانی حاکمیت به مجلس ملی تعلق گرفت و دستگاه مجلس در گردش بود. حقوق آزادی ( آزادی بیان و قلم و اجتماعات و انجمن های سیاسی و تظاهرات) شناخته شدند و قلمرو عملی داشتند. آزادی به آنجا رسید که « اعلان کشتن رئیس دولت را در روزنامه منتشر کردند، اما نه متعرض روزنامه نویس گشتند و نه انجمنی که آن اعلان به نام او انتشار یافت ».[i] از سوی دیگر، « مجلس که قطب اصلی سیاست ملی بود ، از سرشت طبقاتی اش عمده طبقات جامعه را در بر می گرفت »[ii]
در هر دو مورد این ادعاها پذیرفتنی نیستند. اگر چه شماری از مورخین ما با ارزیابی غیر مسئولانه و ناثواب خویش روزنامه های عصر مشروطه را بعنوان « فحش نامه » و یا روزنامه هائی کم مایه که« هنرشان در درشتگوئی و ناهنجار نویسی است » نفی می کنند[iii] ولی واقعیت این بود که این روزنامه ها « متعرض » فراوان داشتند و در موارد مکرر توقیف شدند. استاد دهخدا و سلطان العلمای خراسانی را حتی به مرگ تهدید کردند . در یکی از این دفعات که نشریه توقیف شد، « صوراسرافیل » از عموم برادران وطنی « که در موقع توقیف روزنامه اظهار همراهی فرموده اند کمال امتنان را حاصل نموده ....... ولی همانطور که کتبا و تلگرافا خدمت همه معروض داشته ایم چون حکم از مجلس مقدس شوری صادر شده بود و امر مجلس عجالتا در حکم قانون است مخالفت با آن با تقوای دورة آزادی مبانیت دارد و حب قانون و وطن خواهی راهی برای تشبثات مخالفان نمی گذارد ». بعلاوه و در همین راستا ، هنوزمُرکّب شمارة اول صوراسرافیل خشک نشده بود که سردبیرش به « دارالفنون » دعوت شد تا در بارة مندرجات شمارةاول « توضیحات » لازم را به عرض وزیر معارف دولت مشروطه برساند چون به قول آن وزیر « من دیروز رفتم بمجلس شورای ملی و در خصوص جریدة صوراسرافیل صحبت کردم وقرارشدشما را سیاست کنم». در همین نشست همان وزیر، صوراسرافیل را به توقیف تهدید می کند و دیری نمی گذرد که روزنامه توقیف می شود. « روح القدس » و « مساوات » هم از این محدودیت ها و توقیف ها در امان نبودند. به این داستان باز خواهم گشت.
در مورد دوم ، ادعای اینکه مجلس اول از نظر سرشت طبقاتی « عمده طبقات جامعه » را در بر می گرفت ، ادعای خنکی است که به دشواری می تواند جدی گرفته شود . گفتن دارد اما که منظور از « سرشت طبقاتی » کاملا روشن نیست ولی از دوحا ل خارج نیست. یا منظور ترکیب طبقاتی نمایندگان است و یا عملکرد طبقاتی آن نمایندگان. هر کدام که مورد نظر باشد این ادعا با واقعیت مجلس مشروطه درتناقض قرار می گیرد. این درست که انتخابات مجلس مشخصا « طبقاتی » بود ولی نه چنین بود و نه قرار بود چنین باشد و نه می توانست چنین باشد که همة طبقات را در بر بگیرد. تا آنجا که من دیده وخوانده ام هیچ یک از نمایندگان مجلس هم چنین ادعائی نکرده است. واقعیت این است که در حول و حوش مشروطه ، حدودا 80 در صد جمعیت ایران روستائیان بودند که در مجلس به هیچ شکل و صورتی حضور نداشتند. اگر چه این روزها مد شده است که تحلیل طبقاتی را بر نمی تابیم ولی عملکرد مجلس اول هم در این راستا به خوبی نشان دهندة جهت گیری طبقاتی آن بود. این را می دانیم که مجلس « پیشنهادهای جدید را در بستن مالیات مستقیم بر ملاکان نپذیرفت ». بعلاوه، « قضیه تعدیل سهم مالک و زارع نیز مطرح نگشت ». اگرچه شماری از مورخین ما الغای رسم تیول را یکی از بزرگترین دست آوردهای مجلس اول می دانند ولی به قول همین آقای آدمیت « سیاست مجلس در قضیه الغای رسم تیول و اصلاح وضع خالصجات هم تاثیری در میزان سهم زارع از محصول زمین نداشت. هیچکس نگفت که بیاییم و املاک تیول و خالصة دیوانی را به همان برزگران که آنجا به زراعت مشغول اند بسپاریم یا حداقل به خودآنان اجاره دهیم .» ایشان در یک کتاب دیگر خویش نوشت ، « اما در مسائل اساسی اجتماعی چون تعدیل مالکیت زمین زیر کشت ،یا افزایش سهم دهقان از محصول زمین قدمی بر نداشت. حتی گروه تند روان مجلس اشارة معقولی به آن مسائل نکردند. گوئی افسون مالکیت زبان مجلسیان را یکسره بسته بود. صدای نحیف احسن الدوله هم ندائی بود در برهوت » [ix]. زنان نیز در مجلس مشروطه حضور نداشتند و بهمین نحو شهر نشینان بی چیز. برای دفاع از مجلس و ترجیح دادن همین مشروطة نیم بند بر حکومت استبدادی اصلا لازم نیست تاریخ را بازسازی کنیم . با همة کمبودها و ضعف ها، وجود همان مجلس نشانة جهشی سترگ در زندگی سیاسی ایران استبداد زده بود. نه ضرورتی دارد که در خصوص آزادی های برآمده از نهضت مشروطه طلبی اغراق کنیم و نه نیازی که از مجلس