حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق در مورد 12

تحقیق در مورد 12

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات


دسته بندی : وورد


نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )


تعداد صفحه : 5 صفحه



 قسمتی از متن .doc : 


 


رهبری استراتژیک برای کارآفرینان


انگیزش و هدایت صاحبان ایده‌های جدید


موفقیت، به توانایی تفکر استراتژیک و دستیابی سریع به نتیجه بستگی دارد. همانگونه که جک استک ( Jack Stack ) میگوید چالشی که کارآفرینان با آن مواجهند متقاعد کردن افراد دیگر جهت همراهی با آنهاست. این افراد میتوانند یک جامعه سرمایه گذار و یا خود افراد درون سازمان او باشند. وقتی کارآفرینان قادر به فروش ایده‌هایشان میگردند تبدیل به رهبر میشوند. هدف از رهبری الهام بخشی و انگیزش سریع یک گروه صاحب ایده‌های جدید و دارای یک دیدگاه و هدف متعارف و سپس هدایت آنها در تبدیل این دیدگاه مشترک به واقعیت است.


Richard Siegelman در مورد نحوه جمع شدن افراد گرد یکدیگر و عاملی که به آنها برای تشکیل یک گروه انگیزه میدهد تحقیق نمود. وی میپرسد : آیا دیدگاه‌ها و یا فرهنگ‌های مشترک وجود دارد؟ به گفته Siegelman برخی از مردم ممکن است رویاها و آرزوهایی قوی داشته باشند. اما دیگران ممکن است دقیقاً عکس آن باشند. آقای John Haman یکی از شرکای Red Point Venture معتقد است که رهبرانی که قادر به سنجش سریع کسب و کار خود هستند اهمیتِ داشتن یک استراتژی منسجم و متمرکز را به خوبی درک میکنند. آنها یاد گرفتهاند که چطور اهدافی چند را از یک فهرست طولانی اهداف استخراج کنند و چطور تیم همراه خود را مطابق با آن تمرکز بخشند. Rebecca Smith یکی از داوران مسابقه کارآفرین سال در موسسه Ernst & Young اینگونه میگوید: شما باید چیزی بیش از یک برنامه ریز باشید. باید پویا باشید زیرا وقتی شما یک استراتژی اتخاذ میکنید باید افراد خود را جهت رسیدن به نتیجه هدایت کنید.


طرح استراتژیک ، یک فرآیند تحلیلی و منطقی جهت تعیین موقعیت آینده کسب و کارشماست در مقابل محیط. متعارف ترین عیب کارآفرینان نزدیک بینی است، یعنی فقدان آینده نگری در تفکر و طرح ریزی . در جهان ورزش گفته می شود: «شانس جایی به وقوع می پیوندد که آماده سازی و تدارک با یک فرصت توام می گردد.


به عنوان مثال Lance Armstrong دوچرخه سوار برنده مسابقات متعدد دوچرخه سواری دور فرانسه قبل از شروع مسابقه با فکر کردن به اتمام مسابقه خود را برای مسابقه آماده می سازد.


اینکار با یک چشم انداز استراتژیک آغاز می شود.


تحقیقات نشان می دهد که کارآفرینان موفق چشم‌اندازی برای آینده بوجود می آورند که دیگران را به درگیر شدن درفعالیت مورد نظرشان ترغیب می کند.


Howard Schultz ، موسس و CEO در Starbocks Coffe می گوید: «وقتی دیگران نمی توانند آنچه را کارآفرینان می بینند ببینند، آنها از ارائه چشم انداز کمک می گیرند. کارآفرینان کسانی هستند با چشم اندازی مشخص و میل درونی به یافتن فرصت و رساندن آن به یک سرانجام مشخص.»


چنین تمرکز استراتژیکی از اهمیت بسیاری برخوردار است زیرا لازمه اصلی تبدیل فرصتهای کشف شده به نتیجه مطلوب می باشد. همچنین تنها در اینصورت است که کارمندان از حوزه وظایف خود فراتر رفته به رسیدن شما به اهداف مطلوب کمک می نمایند. هدف و منظور استراتژیک شما بر مبنای چشم انداز و نقطه تمرکز شماشکل می‌گیرد. این در واقع بدین معناست که شما می بینید کسب و کار شما در آینده چه خواهد کرد و باید امروز چه کاری انجام شود تا در آینده به هدف مورد نظر برسد. باید به کلامی بیندیشید که Jack nicklaus یکی از موفق ترین گلف بازان تمام دورانها گفته است:«من حتی در ذهنم هم یک توپ را از دست نداده بودم! »


ما دریافته‌ایم که در جاده ای که بسمت موفقیت کارافرینانه می‌رود هیچ میان بری وجود ندارد اگر شما بدنبال یک میان بر و یا راه آسان هستید به اندازه کافی بر روی اصول کار نکرده اید. بر مبنای آنچه ما مشاهده کرده ایم در یک طوفان سهمگین، برخی از کارآفرینان ممکن است برای مدتی چند از آن در امان باشند اما برای پیمودن اصول کار هیچ جایگزینی وجود ندارد و اولین اصل کار سخت به روش سنتی است. حتی با کار زیاد هم بدون داشتن یک بنیان قوی، هیچ کسب و کاری نمی تواند رشد کند.


یکی از مهم ترین مهارتها و یا کیفیتهایی که در این مورد می توان نام برد، رهبری استراتژیک است. رهبری در فعالیتهای اساسی یک کسب و کار جدید، به معنای یک ریسک بلند مدت است که به یک چشم انداز استراتژیک بلند مدت نیاز دارد. رهبری در یک صنعت جدید حداقل به ده تا پانزده سال کار با تعهد احتیاج دارد. رهبران استراتژیک تکنسین های کارآزموده در زمینه ریسک هستند. آنها در تشخیص ریسک ها، نحوه مدیریت آنها و روش عمل در محیطی سرشار از ریسک مهارت دارند. آنها می دانند که ارائه یک استراتژیک مؤثر جهت برخورد با ریسک و عدم اطمینان، تعیین کننده برد یا باخت یک کسب وکار است.


دریانوردان، سالهای سال، در هر کجای دنیا و در تاریک ترین شبها از روی ستاره قطبی، جهت را تشخیص می دادند. رهبران استراتژیک نیز یک چشم انداز بلند مدت دارند که به منزله ستاره قطبی آنهاست و در هر زمان با نگاه کردن به آن می توانند به مسیر صحیح موفقیت باز گردند.


رهبران استراتژیک همچنین باید ظرفیت حل مسائل و مشکلات متعدد را داشته باشند. در مجموع، آنها باید بدانند که از کدام کوهستان بالا روند و از کدام دریا بگذرند. آنها نیاز دارند که بدانند چطور تیم خود را به ادامه راه ترغیب نمایند حتی اگر مسیر به درستی دیده نشود و راه مه آلود باشد و مهم تر از آن اینکه چگونه همراهان خود را با هم و در کنار هم حفظ نمایند تا به موفقیت دست یابند.


چگونه این مهارتها و کیفیتها از یک کسب وکار کوچک تا یک شرکت بزرگ متغیر است؟


کارآفرینان فعالانه و به طرزی بسیار پیچیده، مستقیماً درگیر ارتباطات درونی بین مدیریت مالی و استراتژی کسب و کار می گردند.


این اختلاف مشخصی است که مدیریت کارآفرینانه را از مدیریت سایر کسب و کارها جدا می‌کند. تقریباً در تمامی موارد، شخصی که در یک شرکت تصمیم گیرنده است با یک ریسک شخصی هم مواجه است، چون خود از سهامداران شرکت است. برای عموم مردم که کارمند هستند بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد اخراج شدن است، اما بدترین حالت برای کارآفرینان از دست دادن خانه، اعتبار فردی، روش زندگی و همچنین تخریب ارتباطات خانوادگی است.


اما تبدیل شدن به یک کارآفرین رهبر به چه چیزی نیاز دارد؟ اگر شما تا به حال رئیس نبوده‌اید خیلی سخت است که حالا باشید، و اشتباهاتی که بهمین دلیل می کنید به شما آسیب می‌رساند. در حقیقت در مرتبه اول، برای کارآفرین چالشی بزرگتر از آن نیست که یاد بگیرد چطور یک رئیس باشد.


اما به جز این نیز مسائل دیگری وجود دارد. آیا فرصتی که برای شما بوجود آمده با آنچه واقعاً می خواهید انجام دهید مطابقت دارد؟ آیا واقعاً آمادگی دارید که از شغل روزانه خود جدا شوید؟


انجام یک خود ارزیابی سخت ترین کارها برای کارآفرینان است اما اگر انجام نپذیرد، با مشکل مواجه می شوند. و حالا، چه چیزی شما را تبدیل به یک CEO خوب می کند که قادر به هدایت ایده و کسب وکار جدید خود باشید؟ آیا آماده هستید که با موجی از مسئولیتها مواجه گردید؟


به طور معمول فرض می شود که مؤسس یا کارآفرین رهبر، به عنوان مدیر اجرایی ( CEO ) نیز عمل می کند. این وظیفه CEO است که تیم کسب وکار را تشکیل دهد، و رهبری، ارائه چشم‌انداز استراتژیک و انگیزش را بعهده گیرد. CEO مانند مدیر پروژه، باید بودجه‌ اولیه بهمراه جدول زمانی انجام فعالیتها را محاسبه و نهایی نماید و سپس جزئیات وظایفی را که برای اداره یک کسب و کار و ایده جدید لازم است تعیین کند. سپس آن موج از مسئولیتها که ذکر شد شامل: انگیزش گروه کسب و کار، پی ریزی کسب و کار و مسائل قانونی، تأمین منابع مورد نیاز، برخورد با موانع و چالشها، تصمیم‌گیری و تعیین اولویتها، برآورد هزینه و زمان انجام کار، کارآیی، سوددهی و نهایتاً مذاکره در مورد ریسک وخطر شکست را بعهده گیرد.


مدیریت یک کسب و کار نوپا با مدیریت یک کسب و کار موجود در پنج موضوع مدیریتی کلیدی تفاوت دارد:


- جهت دهی استراتژیک


- کشف فرصتها


- جمع آوری منابع


- کنترل منابع


- ساختار مدیریتی


کارآفرینان با این مهارتهای مدیریتی متولد می‌شوند. آنها افراد نادری هستند دارای هوش ، شجاعت و خلاقیت بالا. آنها آینده نگر و با اعتماد به نفس هستند، خوش برخورد و سرشار از انرژی بوده و تمایل شدیدی به رسیدن به هدف دارند.


آیا این مهارتها اکتسابی است؟


برای اینکه بدانیم که تبدیل شدن به یک رهبر سازمانی بزرگ به چه چیزی نیاز دارد به سخنان آقای Richard Danzing مدیر اجرایی ( CEO ) بزرگترین سازمان جهان، رئیس ناوگان دریایی US توجه می کنیم. اواخر دهه 1990 آقای Danzing مسئولیت ۲۰۰ شبکه سازمانی را به‌عهده داشت که شامل ۱۰۰ کشتی در سرتاسر جهان و بودجه‌ای معادل ۹۰ میلیارد دلار و تعداد ۹۰۰.۰۰۰ کارمند می‌گردید. وی معتقد است که یک CEO باید یک تئوری را ارائه دهد که از یک بیانیه ماموریت معمولی عمیق‌تر باشد. این تئوری سازمانی به یک فرهنگ و انتظارات خاص منجر می‌شود. همچنین یک CEO یک  سیستم عصبی مرکزی  را به‌وجود می‌آورد که تمام سازمان حول این سیستم فعالیت می‌کنند تا از این تئوری سازمانی حمایت کنند.


در بین رهبران ورزشی، ما با آقای John Elway بازیکن دفاعی Denver Broncos صحبت کردیم. وی که به عنوان یک CEO در زمینه فوتبال در بین سالهای ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۹ مطرح است، تیم خود را به ۵ بازی قهرمانی و ۲ بار قهرمانی هدایت نمود. در بازی‌های سال ۱۹۹۹ وی جایزه ارزشمند‌ترین بازیکن را دریافت نمود. به گفته Elway رهبران باید چشم‌انداز و ظرفیت دیدن پشت دیوارهای بی‌انتها و موانع موجود را داشته باشد. گرچه ممکن است آنها گاهی با شرایط ابهام و عدم اطمینان مواجه شوند اما باید امکان‌پذیری موفقیت را نیز در نظر بگیرند و تیم خود را به سمت موفقیت ترغیب کنند.


بر طبق گفته‌های Elway : هیچ چیز در دنیا جای پافشاری و پشتکار را نمی‌گیرد، نه استعداد، نه تحصیلات و نه هیچ چیز دیگر






خرید و دانلود تحقیق در مورد 12


تحقیق در مورد 12

تحقیق در مورد 12

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات


دسته بندی : وورد


نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )


تعداد صفحه : 5 صفحه



 قسمتی از متن .doc : 


 


رهبری استراتژیک برای کارآفرینان


انگیزش و هدایت صاحبان ایده‌های جدید


موفقیت، به توانایی تفکر استراتژیک و دستیابی سریع به نتیجه بستگی دارد. همانگونه که جک استک ( Jack Stack ) میگوید چالشی که کارآفرینان با آن مواجهند متقاعد کردن افراد دیگر جهت همراهی با آنهاست. این افراد میتوانند یک جامعه سرمایه گذار و یا خود افراد درون سازمان او باشند. وقتی کارآفرینان قادر به فروش ایده‌هایشان میگردند تبدیل به رهبر میشوند. هدف از رهبری الهام بخشی و انگیزش سریع یک گروه صاحب ایده‌های جدید و دارای یک دیدگاه و هدف متعارف و سپس هدایت آنها در تبدیل این دیدگاه مشترک به واقعیت است.


Richard Siegelman در مورد نحوه جمع شدن افراد گرد یکدیگر و عاملی که به آنها برای تشکیل یک گروه انگیزه میدهد تحقیق نمود. وی میپرسد : آیا دیدگاه‌ها و یا فرهنگ‌های مشترک وجود دارد؟ به گفته Siegelman برخی از مردم ممکن است رویاها و آرزوهایی قوی داشته باشند. اما دیگران ممکن است دقیقاً عکس آن باشند. آقای John Haman یکی از شرکای Red Point Venture معتقد است که رهبرانی که قادر به سنجش سریع کسب و کار خود هستند اهمیتِ داشتن یک استراتژی منسجم و متمرکز را به خوبی درک میکنند. آنها یاد گرفتهاند که چطور اهدافی چند را از یک فهرست طولانی اهداف استخراج کنند و چطور تیم همراه خود را مطابق با آن تمرکز بخشند. Rebecca Smith یکی از داوران مسابقه کارآفرین سال در موسسه Ernst & Young اینگونه میگوید: شما باید چیزی بیش از یک برنامه ریز باشید. باید پویا باشید زیرا وقتی شما یک استراتژی اتخاذ میکنید باید افراد خود را جهت رسیدن به نتیجه هدایت کنید.


طرح استراتژیک ، یک فرآیند تحلیلی و منطقی جهت تعیین موقعیت آینده کسب و کارشماست در مقابل محیط. متعارف ترین عیب کارآفرینان نزدیک بینی است، یعنی فقدان آینده نگری در تفکر و طرح ریزی . در جهان ورزش گفته می شود: «شانس جایی به وقوع می پیوندد که آماده سازی و تدارک با یک فرصت توام می گردد.


به عنوان مثال Lance Armstrong دوچرخه سوار برنده مسابقات متعدد دوچرخه سواری دور فرانسه قبل از شروع مسابقه با فکر کردن به اتمام مسابقه خود را برای مسابقه آماده می سازد.


اینکار با یک چشم انداز استراتژیک آغاز می شود.


تحقیقات نشان می دهد که کارآفرینان موفق چشم‌اندازی برای آینده بوجود می آورند که دیگران را به درگیر شدن درفعالیت مورد نظرشان ترغیب می کند.


Howard Schultz ، موسس و CEO در Starbocks Coffe می گوید: «وقتی دیگران نمی توانند آنچه را کارآفرینان می بینند ببینند، آنها از ارائه چشم انداز کمک می گیرند. کارآفرینان کسانی هستند با چشم اندازی مشخص و میل درونی به یافتن فرصت و رساندن آن به یک سرانجام مشخص.»


چنین تمرکز استراتژیکی از اهمیت بسیاری برخوردار است زیرا لازمه اصلی تبدیل فرصتهای کشف شده به نتیجه مطلوب می باشد. همچنین تنها در اینصورت است که کارمندان از حوزه وظایف خود فراتر رفته به رسیدن شما به اهداف مطلوب کمک می نمایند. هدف و منظور استراتژیک شما بر مبنای چشم انداز و نقطه تمرکز شماشکل می‌گیرد. این در واقع بدین معناست که شما می بینید کسب و کار شما در آینده چه خواهد کرد و باید امروز چه کاری انجام شود تا در آینده به هدف مورد نظر برسد. باید به کلامی بیندیشید که Jack nicklaus یکی از موفق ترین گلف بازان تمام دورانها گفته است:«من حتی در ذهنم هم یک توپ را از دست نداده بودم! »


ما دریافته‌ایم که در جاده ای که بسمت موفقیت کارافرینانه می‌رود هیچ میان بری وجود ندارد اگر شما بدنبال یک میان بر و یا راه آسان هستید به اندازه کافی بر روی اصول کار نکرده اید. بر مبنای آنچه ما مشاهده کرده ایم در یک طوفان سهمگین، برخی از کارآفرینان ممکن است برای مدتی چند از آن در امان باشند اما برای پیمودن اصول کار هیچ جایگزینی وجود ندارد و اولین اصل کار سخت به روش سنتی است. حتی با کار زیاد هم بدون داشتن یک بنیان قوی، هیچ کسب و کاری نمی تواند رشد کند.


یکی از مهم ترین مهارتها و یا کیفیتهایی که در این مورد می توان نام برد، رهبری استراتژیک است. رهبری در فعالیتهای اساسی یک کسب و کار جدید، به معنای یک ریسک بلند مدت است که به یک چشم انداز استراتژیک بلند مدت نیاز دارد. رهبری در یک صنعت جدید حداقل به ده تا پانزده سال کار با تعهد احتیاج دارد. رهبران استراتژیک تکنسین های کارآزموده در زمینه ریسک هستند. آنها در تشخیص ریسک ها، نحوه مدیریت آنها و روش عمل در محیطی سرشار از ریسک مهارت دارند. آنها می دانند که ارائه یک استراتژیک مؤثر جهت برخورد با ریسک و عدم اطمینان، تعیین کننده برد یا باخت یک کسب وکار است.


دریانوردان، سالهای سال، در هر کجای دنیا و در تاریک ترین شبها از روی ستاره قطبی، جهت را تشخیص می دادند. رهبران استراتژیک نیز یک چشم انداز بلند مدت دارند که به منزله ستاره قطبی آنهاست و در هر زمان با نگاه کردن به آن می توانند به مسیر صحیح موفقیت باز گردند.


رهبران استراتژیک همچنین باید ظرفیت حل مسائل و مشکلات متعدد را داشته باشند. در مجموع، آنها باید بدانند که از کدام کوهستان بالا روند و از کدام دریا بگذرند. آنها نیاز دارند که بدانند چطور تیم خود را به ادامه راه ترغیب نمایند حتی اگر مسیر به درستی دیده نشود و راه مه آلود باشد و مهم تر از آن اینکه چگونه همراهان خود را با هم و در کنار هم حفظ نمایند تا به موفقیت دست یابند.


چگونه این مهارتها و کیفیتها از یک کسب وکار کوچک تا یک شرکت بزرگ متغیر است؟


کارآفرینان فعالانه و به طرزی بسیار پیچیده، مستقیماً درگیر ارتباطات درونی بین مدیریت مالی و استراتژی کسب و کار می گردند.


این اختلاف مشخصی است که مدیریت کارآفرینانه را از مدیریت سایر کسب و کارها جدا می‌کند. تقریباً در تمامی موارد، شخصی که در یک شرکت تصمیم گیرنده است با یک ریسک شخصی هم مواجه است، چون خود از سهامداران شرکت است. برای عموم مردم که کارمند هستند بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد اخراج شدن است، اما بدترین حالت برای کارآفرینان از دست دادن خانه، اعتبار فردی، روش زندگی و همچنین تخریب ارتباطات خانوادگی است.


اما تبدیل شدن به یک کارآفرین رهبر به چه چیزی نیاز دارد؟ اگر شما تا به حال رئیس نبوده‌اید خیلی سخت است که حالا باشید، و اشتباهاتی که بهمین دلیل می کنید به شما آسیب می‌رساند. در حقیقت در مرتبه اول، برای کارآفرین چالشی بزرگتر از آن نیست که یاد بگیرد چطور یک رئیس باشد.


اما به جز این نیز مسائل دیگری وجود دارد. آیا فرصتی که برای شما بوجود آمده با آنچه واقعاً می خواهید انجام دهید مطابقت دارد؟ آیا واقعاً آمادگی دارید که از شغل روزانه خود جدا شوید؟


انجام یک خود ارزیابی سخت ترین کارها برای کارآفرینان است اما اگر انجام نپذیرد، با مشکل مواجه می شوند. و حالا، چه چیزی شما را تبدیل به یک CEO خوب می کند که قادر به هدایت ایده و کسب وکار جدید خود باشید؟ آیا آماده هستید که با موجی از مسئولیتها مواجه گردید؟


به طور معمول فرض می شود که مؤسس یا کارآفرین رهبر، به عنوان مدیر اجرایی ( CEO ) نیز عمل می کند. این وظیفه CEO است که تیم کسب وکار را تشکیل دهد، و رهبری، ارائه چشم‌انداز استراتژیک و انگیزش را بعهده گیرد. CEO مانند مدیر پروژه، باید بودجه‌ اولیه بهمراه جدول زمانی انجام فعالیتها را محاسبه و نهایی نماید و سپس جزئیات وظایفی را که برای اداره یک کسب و کار و ایده جدید لازم است تعیین کند. سپس آن موج از مسئولیتها که ذکر شد شامل: انگیزش گروه کسب و کار، پی ریزی کسب و کار و مسائل قانونی، تأمین منابع مورد نیاز، برخورد با موانع و چالشها، تصمیم‌گیری و تعیین اولویتها، برآورد هزینه و زمان انجام کار، کارآیی، سوددهی و نهایتاً مذاکره در مورد ریسک وخطر شکست را بعهده گیرد.


مدیریت یک کسب و کار نوپا با مدیریت یک کسب و کار موجود در پنج موضوع مدیریتی کلیدی تفاوت دارد:


- جهت دهی استراتژیک


- کشف فرصتها


- جمع آوری منابع


- کنترل منابع


- ساختار مدیریتی


کارآفرینان با این مهارتهای مدیریتی متولد می‌شوند. آنها افراد نادری هستند دارای هوش ، شجاعت و خلاقیت بالا. آنها آینده نگر و با اعتماد به نفس هستند، خوش برخورد و سرشار از انرژی بوده و تمایل شدیدی به رسیدن به هدف دارند.


آیا این مهارتها اکتسابی است؟


برای اینکه بدانیم که تبدیل شدن به یک رهبر سازمانی بزرگ به چه چیزی نیاز دارد به سخنان آقای Richard Danzing مدیر اجرایی ( CEO ) بزرگترین سازمان جهان، رئیس ناوگان دریایی US توجه می کنیم. اواخر دهه 1990 آقای Danzing مسئولیت ۲۰۰ شبکه سازمانی را به‌عهده داشت که شامل ۱۰۰ کشتی در سرتاسر جهان و بودجه‌ای معادل ۹۰ میلیارد دلار و تعداد ۹۰۰.۰۰۰ کارمند می‌گردید. وی معتقد است که یک CEO باید یک تئوری را ارائه دهد که از یک بیانیه ماموریت معمولی عمیق‌تر باشد. این تئوری سازمانی به یک فرهنگ و انتظارات خاص منجر می‌شود. همچنین یک CEO یک  سیستم عصبی مرکزی  را به‌وجود می‌آورد که تمام سازمان حول این سیستم فعالیت می‌کنند تا از این تئوری سازمانی حمایت کنند.


در بین رهبران ورزشی، ما با آقای John Elway بازیکن دفاعی Denver Broncos صحبت کردیم. وی که به عنوان یک CEO در زمینه فوتبال در بین سالهای ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۹ مطرح است، تیم خود را به ۵ بازی قهرمانی و ۲ بار قهرمانی هدایت نمود. در بازی‌های سال ۱۹۹۹ وی جایزه ارزشمند‌ترین بازیکن را دریافت نمود. به گفته Elway رهبران باید چشم‌انداز و ظرفیت دیدن پشت دیوارهای بی‌انتها و موانع موجود را داشته باشد. گرچه ممکن است آنها گاهی با شرایط ابهام و عدم اطمینان مواجه شوند اما باید امکان‌پذیری موفقیت را نیز در نظر بگیرند و تیم خود را به سمت موفقیت ترغیب کنند.


بر طبق گفته‌های Elway : هیچ چیز در دنیا جای پافشاری و پشتکار را نمی‌گیرد، نه استعداد، نه تحصیلات و نه هیچ چیز دیگر






خرید و دانلود تحقیق در مورد 12


تحقیق در مورد 12

تحقیق در مورد 12

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات


دسته بندی : وورد


نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )


تعداد صفحه : 5 صفحه



 قسمتی از متن .doc : 


 


رهبری استراتژیک برای کارآفرینان


انگیزش و هدایت صاحبان ایده‌های جدید


موفقیت، به توانایی تفکر استراتژیک و دستیابی سریع به نتیجه بستگی دارد. همانگونه که جک استک ( Jack Stack ) میگوید چالشی که کارآفرینان با آن مواجهند متقاعد کردن افراد دیگر جهت همراهی با آنهاست. این افراد میتوانند یک جامعه سرمایه گذار و یا خود افراد درون سازمان او باشند. وقتی کارآفرینان قادر به فروش ایده‌هایشان میگردند تبدیل به رهبر میشوند. هدف از رهبری الهام بخشی و انگیزش سریع یک گروه صاحب ایده‌های جدید و دارای یک دیدگاه و هدف متعارف و سپس هدایت آنها در تبدیل این دیدگاه مشترک به واقعیت است.


Richard Siegelman در مورد نحوه جمع شدن افراد گرد یکدیگر و عاملی که به آنها برای تشکیل یک گروه انگیزه میدهد تحقیق نمود. وی میپرسد : آیا دیدگاه‌ها و یا فرهنگ‌های مشترک وجود دارد؟ به گفته Siegelman برخی از مردم ممکن است رویاها و آرزوهایی قوی داشته باشند. اما دیگران ممکن است دقیقاً عکس آن باشند. آقای John Haman یکی از شرکای Red Point Venture معتقد است که رهبرانی که قادر به سنجش سریع کسب و کار خود هستند اهمیتِ داشتن یک استراتژی منسجم و متمرکز را به خوبی درک میکنند. آنها یاد گرفتهاند که چطور اهدافی چند را از یک فهرست طولانی اهداف استخراج کنند و چطور تیم همراه خود را مطابق با آن تمرکز بخشند. Rebecca Smith یکی از داوران مسابقه کارآفرین سال در موسسه Ernst & Young اینگونه میگوید: شما باید چیزی بیش از یک برنامه ریز باشید. باید پویا باشید زیرا وقتی شما یک استراتژی اتخاذ میکنید باید افراد خود را جهت رسیدن به نتیجه هدایت کنید.


طرح استراتژیک ، یک فرآیند تحلیلی و منطقی جهت تعیین موقعیت آینده کسب و کارشماست در مقابل محیط. متعارف ترین عیب کارآفرینان نزدیک بینی است، یعنی فقدان آینده نگری در تفکر و طرح ریزی . در جهان ورزش گفته می شود: «شانس جایی به وقوع می پیوندد که آماده سازی و تدارک با یک فرصت توام می گردد.


به عنوان مثال Lance Armstrong دوچرخه سوار برنده مسابقات متعدد دوچرخه سواری دور فرانسه قبل از شروع مسابقه با فکر کردن به اتمام مسابقه خود را برای مسابقه آماده می سازد.


اینکار با یک چشم انداز استراتژیک آغاز می شود.


تحقیقات نشان می دهد که کارآفرینان موفق چشم‌اندازی برای آینده بوجود می آورند که دیگران را به درگیر شدن درفعالیت مورد نظرشان ترغیب می کند.


Howard Schultz ، موسس و CEO در Starbocks Coffe می گوید: «وقتی دیگران نمی توانند آنچه را کارآفرینان می بینند ببینند، آنها از ارائه چشم انداز کمک می گیرند. کارآفرینان کسانی هستند با چشم اندازی مشخص و میل درونی به یافتن فرصت و رساندن آن به یک سرانجام مشخص.»


چنین تمرکز استراتژیکی از اهمیت بسیاری برخوردار است زیرا لازمه اصلی تبدیل فرصتهای کشف شده به نتیجه مطلوب می باشد. همچنین تنها در اینصورت است که کارمندان از حوزه وظایف خود فراتر رفته به رسیدن شما به اهداف مطلوب کمک می نمایند. هدف و منظور استراتژیک شما بر مبنای چشم انداز و نقطه تمرکز شماشکل می‌گیرد. این در واقع بدین معناست که شما می بینید کسب و کار شما در آینده چه خواهد کرد و باید امروز چه کاری انجام شود تا در آینده به هدف مورد نظر برسد. باید به کلامی بیندیشید که Jack nicklaus یکی از موفق ترین گلف بازان تمام دورانها گفته است:«من حتی در ذهنم هم یک توپ را از دست نداده بودم! »


ما دریافته‌ایم که در جاده ای که بسمت موفقیت کارافرینانه می‌رود هیچ میان بری وجود ندارد اگر شما بدنبال یک میان بر و یا راه آسان هستید به اندازه کافی بر روی اصول کار نکرده اید. بر مبنای آنچه ما مشاهده کرده ایم در یک طوفان سهمگین، برخی از کارآفرینان ممکن است برای مدتی چند از آن در امان باشند اما برای پیمودن اصول کار هیچ جایگزینی وجود ندارد و اولین اصل کار سخت به روش سنتی است. حتی با کار زیاد هم بدون داشتن یک بنیان قوی، هیچ کسب و کاری نمی تواند رشد کند.


یکی از مهم ترین مهارتها و یا کیفیتهایی که در این مورد می توان نام برد، رهبری استراتژیک است. رهبری در فعالیتهای اساسی یک کسب و کار جدید، به معنای یک ریسک بلند مدت است که به یک چشم انداز استراتژیک بلند مدت نیاز دارد. رهبری در یک صنعت جدید حداقل به ده تا پانزده سال کار با تعهد احتیاج دارد. رهبران استراتژیک تکنسین های کارآزموده در زمینه ریسک هستند. آنها در تشخیص ریسک ها، نحوه مدیریت آنها و روش عمل در محیطی سرشار از ریسک مهارت دارند. آنها می دانند که ارائه یک استراتژیک مؤثر جهت برخورد با ریسک و عدم اطمینان، تعیین کننده برد یا باخت یک کسب وکار است.


دریانوردان، سالهای سال، در هر کجای دنیا و در تاریک ترین شبها از روی ستاره قطبی، جهت را تشخیص می دادند. رهبران استراتژیک نیز یک چشم انداز بلند مدت دارند که به منزله ستاره قطبی آنهاست و در هر زمان با نگاه کردن به آن می توانند به مسیر صحیح موفقیت باز گردند.


رهبران استراتژیک همچنین باید ظرفیت حل مسائل و مشکلات متعدد را داشته باشند. در مجموع، آنها باید بدانند که از کدام کوهستان بالا روند و از کدام دریا بگذرند. آنها نیاز دارند که بدانند چطور تیم خود را به ادامه راه ترغیب نمایند حتی اگر مسیر به درستی دیده نشود و راه مه آلود باشد و مهم تر از آن اینکه چگونه همراهان خود را با هم و در کنار هم حفظ نمایند تا به موفقیت دست یابند.


چگونه این مهارتها و کیفیتها از یک کسب وکار کوچک تا یک شرکت بزرگ متغیر است؟


کارآفرینان فعالانه و به طرزی بسیار پیچیده، مستقیماً درگیر ارتباطات درونی بین مدیریت مالی و استراتژی کسب و کار می گردند.


این اختلاف مشخصی است که مدیریت کارآفرینانه را از مدیریت سایر کسب و کارها جدا می‌کند. تقریباً در تمامی موارد، شخصی که در یک شرکت تصمیم گیرنده است با یک ریسک شخصی هم مواجه است، چون خود از سهامداران شرکت است. برای عموم مردم که کارمند هستند بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد اخراج شدن است، اما بدترین حالت برای کارآفرینان از دست دادن خانه، اعتبار فردی، روش زندگی و همچنین تخریب ارتباطات خانوادگی است.


اما تبدیل شدن به یک کارآفرین رهبر به چه چیزی نیاز دارد؟ اگر شما تا به حال رئیس نبوده‌اید خیلی سخت است که حالا باشید، و اشتباهاتی که بهمین دلیل می کنید به شما آسیب می‌رساند. در حقیقت در مرتبه اول، برای کارآفرین چالشی بزرگتر از آن نیست که یاد بگیرد چطور یک رئیس باشد.


اما به جز این نیز مسائل دیگری وجود دارد. آیا فرصتی که برای شما بوجود آمده با آنچه واقعاً می خواهید انجام دهید مطابقت دارد؟ آیا واقعاً آمادگی دارید که از شغل روزانه خود جدا شوید؟


انجام یک خود ارزیابی سخت ترین کارها برای کارآفرینان است اما اگر انجام نپذیرد، با مشکل مواجه می شوند. و حالا، چه چیزی شما را تبدیل به یک CEO خوب می کند که قادر به هدایت ایده و کسب وکار جدید خود باشید؟ آیا آماده هستید که با موجی از مسئولیتها مواجه گردید؟


به طور معمول فرض می شود که مؤسس یا کارآفرین رهبر، به عنوان مدیر اجرایی ( CEO ) نیز عمل می کند. این وظیفه CEO است که تیم کسب وکار را تشکیل دهد، و رهبری، ارائه چشم‌انداز استراتژیک و انگیزش را بعهده گیرد. CEO مانند مدیر پروژه، باید بودجه‌ اولیه بهمراه جدول زمانی انجام فعالیتها را محاسبه و نهایی نماید و سپس جزئیات وظایفی را که برای اداره یک کسب و کار و ایده جدید لازم است تعیین کند. سپس آن موج از مسئولیتها که ذکر شد شامل: انگیزش گروه کسب و کار، پی ریزی کسب و کار و مسائل قانونی، تأمین منابع مورد نیاز، برخورد با موانع و چالشها، تصمیم‌گیری و تعیین اولویتها، برآورد هزینه و زمان انجام کار، کارآیی، سوددهی و نهایتاً مذاکره در مورد ریسک وخطر شکست را بعهده گیرد.


مدیریت یک کسب و کار نوپا با مدیریت یک کسب و کار موجود در پنج موضوع مدیریتی کلیدی تفاوت دارد:


- جهت دهی استراتژیک


- کشف فرصتها


- جمع آوری منابع


- کنترل منابع


- ساختار مدیریتی


کارآفرینان با این مهارتهای مدیریتی متولد می‌شوند. آنها افراد نادری هستند دارای هوش ، شجاعت و خلاقیت بالا. آنها آینده نگر و با اعتماد به نفس هستند، خوش برخورد و سرشار از انرژی بوده و تمایل شدیدی به رسیدن به هدف دارند.


آیا این مهارتها اکتسابی است؟


برای اینکه بدانیم که تبدیل شدن به یک رهبر سازمانی بزرگ به چه چیزی نیاز دارد به سخنان آقای Richard Danzing مدیر اجرایی ( CEO ) بزرگترین سازمان جهان، رئیس ناوگان دریایی US توجه می کنیم. اواخر دهه 1990 آقای Danzing مسئولیت ۲۰۰ شبکه سازمانی را به‌عهده داشت که شامل ۱۰۰ کشتی در سرتاسر جهان و بودجه‌ای معادل ۹۰ میلیارد دلار و تعداد ۹۰۰.۰۰۰ کارمند می‌گردید. وی معتقد است که یک CEO باید یک تئوری را ارائه دهد که از یک بیانیه ماموریت معمولی عمیق‌تر باشد. این تئوری سازمانی به یک فرهنگ و انتظارات خاص منجر می‌شود. همچنین یک CEO یک  سیستم عصبی مرکزی  را به‌وجود می‌آورد که تمام سازمان حول این سیستم فعالیت می‌کنند تا از این تئوری سازمانی حمایت کنند.


در بین رهبران ورزشی، ما با آقای John Elway بازیکن دفاعی Denver Broncos صحبت کردیم. وی که به عنوان یک CEO در زمینه فوتبال در بین سالهای ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۹ مطرح است، تیم خود را به ۵ بازی قهرمانی و ۲ بار قهرمانی هدایت نمود. در بازی‌های سال ۱۹۹۹ وی جایزه ارزشمند‌ترین بازیکن را دریافت نمود. به گفته Elway رهبران باید چشم‌انداز و ظرفیت دیدن پشت دیوارهای بی‌انتها و موانع موجود را داشته باشد. گرچه ممکن است آنها گاهی با شرایط ابهام و عدم اطمینان مواجه شوند اما باید امکان‌پذیری موفقیت را نیز در نظر بگیرند و تیم خود را به سمت موفقیت ترغیب کنند.


بر طبق گفته‌های Elway : هیچ چیز در دنیا جای پافشاری و پشتکار را نمی‌گیرد، نه استعداد، نه تحصیلات و نه هیچ چیز دیگر






خرید و دانلود تحقیق در مورد 12