لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 5 صفحه
قسمتی از متن .doc :
حجاب و زنان
«جرجی زیدان» می نویسد:«اگر مقصود از حجاب، پوشانیدن تن و بدن است، این وضع پیش از اسلام و حتی پیش از ظهور دیانت مسیح معمول بوده و دیانت مسیح هم تغییری در آن نداده و تا اواخر قرون وسطی، در اروپا معمول بوده و آثار آن هنوز در خود اروپا باقی مانده است». در آیین بودا، مردان موی سر را تراشیده و سیک ها در هندوستان موهای خود را لابلای شالی پنهان و به دورسر می پیچند.
پوشاندن موی سر از دیر باز در همه دین ها رواج داشته و زن و مرد کم و بیش از آن پیروی می کنند. در آیین یهود، مردان با کلاهک کوچک سیاه رنگی موی را می پوشانند و در باب 14 از سفر پیدایش چنین می خوانیم:«چون «ریوقا »(زن آینده او)از آمدن اسحاق به وسیله غلام خود آگاهی یافت، برقع(روبند) بر گرفته خودرا بپوشاندی» بدین روی، زنان هم موی وروی از مرد بیگانه پنهان می کردند. در میان رومیان و یونانیان باستان، زنان بایستی با لباسهای بلند و موی پوشیده در روسری در اجتماع دیده می شدند. در شاخه کاتولیک مسیحیت، زنان دیر نشین در لباسهای روحانیت، با موی پوشیده و روی بدون آرایش، به کارهای مذهبی و اجتماعی می پردازند. به عقیده «پولس»، حواری معروف عیسی مسیح(St.Paul ): « نقاب شرف زن است. پس اگر گیسو فرو گذارد این مایه بزرگواری اوست»«جرجی زیدان» می نویسد:«اگر مقصود از حجاب، پوشانیدن تن و بدن است، این وضع پیش از اسلام و حتی پیش از ظهور دیانت مسیح معمول بوده و دیانت مسیح هم تغییری در آن نداده و تا اواخر قرون وسطی، در اروپا معمول بوده و آثار آن هنوز در خود اروپا باقی مانده است». در آیین بودا، مردان موی سر را تراشیده و سیک ها در هندوستان موهای خود را لابلای شالی پنهان و به دورسر می پیچند.در اسلام، مردها دستار به سر می بندندو زنها موی سر را بایستی از مردان(غیر از پدر، برادر، شوهر، عمو ودائی و فرزندزادگان مرد آنان) بپوشانند.اسلام از مومنان خواست:«به مردان با ایمان بگو دیدگان از نظر بازی فرو گذارندو عفت خود را حفظ کنند. این کار برای پاک ماندن آنها بهتر است.به زنان مومن بگو دیدگانشان را فرو گذارند و عفت خود را حفظ کنندو زینت خودرا آشکار نکنند، مگر آنچه ظاهر است و روسری های خود را بر گریبان هایشان بیاندازند...» سوره نور 30-31 حجاب آنچنان که در آیات قرآن در سوره های مختلف آمده، سدی برای فعالیت اجتماعی زنان و یا پیشرفت علمی و یادگیری و آموختن دانش برای آنها نبوده است. در نخستین دوران گسترش اسلام و زندگی پیامبر، زنان با مردان در میدان های جنگ دوشادوش شراکت داشتند، با هم به نمازهای دسته جمعی و مسجد میرفتند. در میان آنان زنان شاعر، دانشمند، پزشک و بازرگان دیده شده است.پس از پیامبر، سپری شدن دوران خلفای راشدین(چهار خلیفه جانشین پیامبر) زندگی اجتماعی و آزادی زنان به صورتی چشم گیر بر پایه چند انگیزه رنگ دیگری گرفت.1) اعراب با آشنا شدن به فرهنگ ایرانی و رومی، از زندگی ساده دوران پیامبر روی گردان و به زندگی اشرافی و درباری (به ویژه در دوران خلافت عثمان) آشنا شدند. هرچه بیشتر به زندگی تجملی خو گرفتند، از ارزش زن کاسته شد، زیرا توانائی مالی، اجازه چند همسری به آنها داد و زن برایشان موجودی بی ارزش و وسیله خوش گذرانی بود.2) با جنگهای پیاپی، ثروت و غنیمت همراه با کنیزان و اسیران به چنگ آوردند و مردان به همخوابه های گوناگون دسترسی پیدا کردند. مردان با کنیزان واسیران نرد عشق می باختندو زنها را رها کرده و آنگونه که باید مهر ومحبتی به آنها نمی شد. بازده این پدیده شوم، بی اعتمادی زنان به مردان شد و همبستگی و باور زن و مرد نسبت به هم در خانواده، جای خودرا به بدگمانی و نا باوری داد.3) چون ساختار اجتماعی بر پایه مرد سالاری بود، مرداختیارات بیشتری داشت وپی آمد این رویداد فشار هرچه بیشتر مرد به زن و تنگ کردن دامنه آزادی اجتماعی او شد. زن را هرچه بیشتر خانه نشین کردند و این را نشانه از برتری و قدرت برای خود به حساب آوردند. گرچه این ستمگری نسبت به زنان با دستورات قرآن مخالف بوده، اما توجهی به آن نمی شد.در سوره رم آیه 30 میخوانیم: «از آیات الهی یکی اینکه برای شما از نوع خودتان جفت آفرید تا به وسیله آنان آسایش یابید و خداوند میان شما و آنان دوستی و مهربانی برقرار ساخت» و یا در سوره نسا، آیه 23 چنین گفته شده:« همانطور که شما حق بر زنان دارید، آنها هم حقوقی دارند که باید به نیکوئی ادا شود». ولی مردان جز خودکامگی و نافرمانی از قوانین مذهبی چیزی نخواستندو به ستمگری و بدرفتاری و بی توجهی به حقوق زن ادامه دادند. بهر روی حجاب در بین اشراف رواج بیشتری داشت. زنان طبقات کارگر در کشورهای مسلمان که پایه اقتصاد کشاورزی داشتند، بدون چادر در کشتزارها و چراگاهها مشغول به کار بودند. در ایران تا به امروز در کشتزارهای برنج و چایکاریهای شمال،چراگاه های غرب و در کارخانه های ریسندگی و قالیبافی ها شاهد این پدیده هستیم. دختران و زنهای زحمتکش بدون پوشش در چادر سیاه، در این بخشها برای گسترش نیروی اقتصادی کشور به کار می پردازند.پوشش چادر سیاه رنگ برای زنان تا چندی پیش متداول نبوده و زنها از چادرهای زیبای رنگین استفاده می کردند. «راوندی» در این راستا می نویسد:«تا در حدود 1880 م (1298 هـ) چادر های زنان رنگارنگ و بسیار زیبا بود. در این وقت، سیاحان و جهانگردان فرنگی که به اسلامبول می آمدند، از زنان مسلمانی که در قبرستانها ایستاده بودند عکسبرداری می کردند. این امر، و انتشار رمان«پیرلوتی» به نام Aziadee (آزاده خانم) که داستان معاشقات یک نفر فرنگی با زوجه یک افندی مسلمان است، موجب نارضائی سلطان عبدالحمیدخان شد و فرمود که منبعد خانم ها چادر های سیاه بپوشند و پیچه بزنند، و این عادت کم کم به سایر بلاد از جمله تبریز و تهران سرایت کرد، و بعدها(در عهدآتاترک) کشف حجاب نیز از 1924 م( 1343 هـ) به بعد در اسلامبول معمول شد و بعد به تهران راه یافت».بدین روی، پرده پوشی سختی که در میان خانواده ها در کشورهای مسلمان دیده می شود، بازده بدگمانی مرد از زن و خودکامی او است، نه پیروی از آیات قرآن و قانون.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 30 صفحه
قسمتی از متن .doc :
حجاب در ادیان الهی
فطری بودن پوشش:
حجاب و پوشش در تمام ادیان و مذاهب، دارای جایگاه خاصی است، و یکی از دلایل اساسی آن این است که حجاب و عفاف، یک امر فطری است.
داستان حضرت آدم و حوا نیز فطری بودن پوشش را اثبات می کند. در تورات (کتاب مقدس یهودیان که برای مسیحیان نیز مقدس است)، می خوانیم:
«و چون زن دید که آن درخت برای خوراک نیکوست و به نظر، خوش نما و درختی دلپذیر و دانش افزا، پس، از میوه اش گرفته بخورد و به شوهر خود نیز داد و او خورد * آنگاه چشمان هر دوی ایشان باز شد و فهمیدند که عریان اند، پس برگهای انجیر به هم دوخته، سترها برای خویشتنن ساختند...».
بعد ادامه می دهد:
«و آدم، زن خود را حوا نام نهاد، زیرا که او مادر جمیع زندگان است* و خداوند رخت ها برای آدم و زنش از پوست بساخت و ایشان را پوشانید».1
بر طبق این متن، آدم و حوا لباسی نداشتند و بعد از خوردن شجره ممنوعه چشمشان باز شد و فهمیدند که عریان اند که بلافاصله با برگ درختان خود را پوشاندند و بعدا خداوند لباسی از پوست به ایشان ارزانی داشت.
در قرآن کریم در مورد داستان حضرت آدم و حوا چنین آمده است:
فلما ذاقا الشجرة بدت لهما سواتهما و طفقا یخصفان علیهما من ورق الجنة 2
آن گاه که آدم و حوا از درخت ممنوعه چشیدند، پوشش خود را از دست داده (عورتشان آشکار گردید) و به سرعت، با برگ درختان بهشتی خود را پوشاندند.
طبق آیات شریفه قرآن کریم، حضرت آدم و حوا قبل از چشیدن درخت ممنوعه دارای لباس بوده اند، اما با خوردن از آن درخت ممنوعه (بر اثر اغوای شیطان) لباس خود را از دست دادند که بلافاصله به پوشاندن خود اقدام نمودند.
به هر حال، مطابق هر دو نقل، پس از احساس برهنگی (خواه طبق نقل تورات قبل از آن دارای لباس نبوده و یا طبق قران کریم دارای لباس بوده اند) بلافاصله خود را با برگهای درختان بهشتی پوشاندند. این احساس شرم از برهنگی حتی بدون حضور ناظر بیگانه، و سرعت در پوشاندن خود به وسیله برگ ها (ولو بطور موقت)، از آن جهت که تحت هیچ آموزش یا فرمانی از جانب خداوند یا فرشته وحی و یا تذکر هریک به دیگری صورت گرفته است، بیانگر فطری بودن پوشش در انسان است و ثابت می کند که لباس و پوشش، به تدریج و بر اثر تمدن ها ایجاد نشده است، بلکه انسان های نخستین، یا به تعبیر بهتر، نخستین انسان ها، به طور فطری بدان گرایش داشته اند. و بنا به گواهی متون تاریخی، در اکثر قریب به اتفاق ملت ها و آیین های جهان، حجاب در بین زنان، معمول بوده است. هر چند حجاب در طول تاریخ، فراز و نشیب های زیادی را طی کرده و گاهی با اعمال سلیقه حاکمان، تشدید یا تخفیف یافته است، ولی هیچ گاه بطور کامل از بین نرفته است.
اگر به لباس ملی کشورهای جهان بنگریم، به خوبی حجاب و پوشش زن را در آن می بینیم. دقت در لباس ملی کشورها ما را از ورق زدن کتب تاریخی برای یافتن ملل و اقوامی که زنان آنها دارای حجاب بوده اند، بی نیاز می سازد و به خوبی اثبات می کند که حجاب در میان اکثر ملت های جهان، معمول بوده و اختصاص به مذهب یا ملت خاصی نداشته است.
تمام ادیان آسمانی، حجاب و پوشش زن را واجب و لازم شمرده اند و جامعه بشری را به سوی آن دعوت کرده اند؛ زیرا لزوم پوشش و حجاب به طور طبیعی در فطرت زنان به ودیعت نهاده شده است و احکام و دستورهای ادیان الهی هماهنگ و همسو با فطرت انسانی تشریع شده است، پس در همه ادیان الهی پوشش و حجاب زن واجب گشته است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 11 صفحه
قسمتی از متن .doc :
شرف زن به یمن عصمت اوست این شرف را از تن نرنجانید
و این را بدانید که:
هر شاخه ای که از باغ برون آرد سر در میوه آن طمع کند راهگذر
تلقى ما این است لباس مناسب، پوشش مناسب و حجاب مجوزى براى فعالیت هاى اجتماعى است. قرآن هم تاکیدش همین است که در حریم خصوصى و عرصه خصوصى باید حجاب رعایت شود. وقتى قرآن شبکه محارم را نام مى برد منظور این است که در آن فضا حجاب طور دیگرى تعریف شده و نگاه ما روى عرصه عمومى است و شاید بتوان گفت حجاب مظهر تجلى بیرونى و پاسخ به فطرت است.
فطرت معمولاً دعوت به آرامش، سلامت و امنیت مى کند که تجلى بیرونى همین حجاب است.
فلسفه حجاب در اسلام
اسلام هم برای زنان و هم برای مردان، تکلیف معین کرده است. یک وظیفه مشترک که برای زن و مرد، مقرر فرموده مربوط به نگاه کردن است: « قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ... قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن »
خلاصه این دستور اینست که زن و مرد نباید به یکدیگر خیره شوند، نباید چشم چرانی کنند، نباید به قصد لذت بردن به یکدیگر نگاه کنند. یک وظیفه هم، خاص زنان مقرر فرموده است و آن اینست که بدن خود را از مردان بیگانه پوشیده دارند و در اجتماع به جلوه گری و دلربائی نپردازند.
اما علت اینکه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است، اینست که میل به خودنمائی و خودآرائی مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلبها و دلها مرد شکار است و زن شکارچی. همچنانکه از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچی. در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباسهای بدن نما و آرایشهای تحریک کننده به کار برند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود میخواهد دلبری کند و مرد را دلباخته و در دام علاقه به خود اسیر سازد. لهذا برهنگی از انحرافهای مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است.
روح بشر فوق العاده تحریک پذیر است. اشتباه است که گمان کنیم تحریک پذیری روح بشر محدود به حد خاصی است و از آن پس آرام میگیرد. همانطور که بشر از تصاحب ثروت و جاه و مقام سیر نمیشود، در ناحیه جنسی نیز چنین است. هیچ مردی از تصاحب زیبا رویان و هیچ زنی از متوجه کردن مردان و تصاحب قلب آنان سیر نمیشود. و از طرفی تقاضای نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدنی است و همیشه مقرون است به نوعی احساس محرومیت. دست نیافتن به آرزوها به نوبه خود منجر به اختلالات روحی و بیماریهای روانی میگردد.
استواری اجتماع:
کشانیدن تمتعات جنسی از محیط خانه به اجتماع، نیروی کار و فعالیت اجتماع را ضعیف میکند. برعکس آنچه که مخالفین حجاب خرده گیری کرده و گفته اند: "حجاب موجب فلج کردن نیروی نیمی از افراد اجتماع است" ، بی حجابی و ترویج روابط آزاد جنسی موجب فلج کردن نیروی اجتماع است.
آنچه موجب فلج کردن نیروی زن و حبس استعدادهای اوست، حجاب به صورت زندانی کردن زن و محروم ساختن او از فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی است و در اسلام چنین چیزی وجود ندارد. اسلام نه میگوید که زن از خانه بیرون نرود و نه میگوید حق تحصیل علم و دانش ندارد و نه فعالیت اقتصادی خاصی را برای زن تحریم میکند. اسلام هرگز نمیخواهد زن بیکار و بیعار بنشیند و وجودی عاطل و باطل بار آید. پوشانیدن بدن به استثناء وجه و کفین مانع هیچگونه فعالیت فرهنگی یا اجتماعی یا اقتصادی نیست. آنچه موجب فلج کردن نیروی اجتماع است، آلوده کردن محیط کار به لذتجوئیهای شهوانی است.
حجاب در قوم یهود
«گرچه پوشش در بین اعراب مرسوم نبوده و اسلام آنرا بوجود آورد ولی در ملل غیر عرب به شدیدترین شکل رواج داشت. در ایران و در بین یهود و ملتی که از فکر یهود پیروی میکردند، حجاب به مراتب شدیدتر از آنچه در اسلام میخواست وجود داشت».
حجاب مصونیت است،نه محدودیت.
و اگر محدودیتی هم ایجاد شود; اوّلاً هم برای زن است و هم مرد،
ثانیاً مانعی است در مقابل آزادی بیحد و حصر و بیبندوباری که عوارض بد آن دامنگیر همة افراد جامعه به خصوص خانمها میشود.
البته اسلام از مرد نیز خواسته است که در برخورد با نامحرم چشمهای خود را به زیر اندازد و از نگاه بپرهیزد.
و نیز در پوشیدن لباس، عفت و شؤون اسلامی را رعایت نماید.
اما به هر حال، جمال زن و وضعیت جسمی و روحی او اقتضای رعایت بیشتر حجاب و حیا را دارد.
افزون بر این، در صورت توجه زنان به مسائل عفاف و امنیت فردی و اجتماعی، این مسئله خود مانع بزرگی بر سر راه هوسبازان و فساد در جامعه میشود.
انواع دیگر حجاب
در قران از انواع دیگر حجاب که در رفتار خارجی انسان تجلی می کند، نام برده شده است؛ مثل حجاب و پوشش در نگاه که مردان و زنان در مواجهه با نامحرم به توصیه شده اند : ای رسول ما به زنانو مردان مومن بگو تا چشم ها را از نگاه ناروا بپوشند.(نور.30.31)
نوع دیگر حجابو پوشش قرانی ، حجاب گفتاری زنان در مقابل نامحرم است : پس زنها نازک ونرم بامردان سخن نگویید؛ مبادا آن که دلش بیمار (هوا وهوس) است به طمع افتد.
از مجموع مباحث طرح شده به روشنی استفاده می شود که مراد از حجاب اسلامی، پوشش و حریم قایل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم در انحای مختلف رفتار، مثل نحوه ی پوشش نگاه حرف زدن راه رفتن است.
زن از طریق عاطفی و قلبی همیشه برتری خود را بر مرد ثابت کرده است اسلام زن را تشویق کرده است که از این وسیله استفاده کند. اسلام مخصوصاً تأکید کرده است که زن هر اندازه متینتر و با وقارتر و عفیفتر حرکت کند و خود را در معرض نمایش برای مرد نگذارد، بر احترامش افزوده میشود. قرآن کریم در سوره احزاب پس از آنکه توصیه میکند زنان خود را بپوشانند، میفرماید: « ذلک ادنی ان یعرفن فلا یؤذین ». یعنی این کار برای اینکه به عفاف شناخته شوند و معلوم شود خود را در اختیار مردان قرار نمیدهند بهتر است، و در نتیجه عفت و حشمت آنها مانع مزاحمت افراد سبکسر میگردد.
حجاب منحصر در چادر و حتى مانتو نیست، بلکه هر لباسى که غیر از وجه و کفین (دستها تا مچ) را بپوشاند و موجب تحریک و جلب توجه نامحرم نگردد کافى است، ولى باید توجه داشت که همان طور که بقیه واجبات داراى مراتب مختلفى مى باشند حجاب نیز داراى مراتب خوب، متوسط و خوب تر است و چادر حجاب برتر بانوان محسوب مى شود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
آموزش حجاب در مدارس آموزش و پرورش
مقدمه :
دین اسلام در مسایل اجتماعی ، همواره برنامه هایی را ارائه می دهد که منش و شیوه زندگی اجتماعی درست را تامین کند و به ارائه روشهایی مبادرت می ورزد که موجب تحکیم روابط اجتماعی و آرامش روانی افراد در رابطه با یکدیگر می گردد. (حسینیان 75 )
یکی از این برنامه ها و روشها ، مسئله حجاب زن است . حجاب صدفی است که مروارید و گوهر وجودی زن را در درون خود حفظ می کند . زن مسلمان ، مربی ، انسان ساز و صد البته جامعه ساز است ، چنانکه امام رحمته الله علیه فرمودند : (( زن مربی جامعه است . از دامن زن انسانها پیدا می شوند . مرحله اول مرد و زن صحیح از دامن زن است . مربی انسانها زن است . سعادت و شقاوت کشور ها وابسته به وجود زن است . زن با تربیت خودش انسان درست می کند و با تربیت صحیح خودش کشور را آباد می کند . مبدا همه سعادتها از دامن زن بلند می شود . زن مبدا همه سعادتها باید باشد . )) ( در جستجوی راه از کلام امام )
اولین مرکز و ملجا تربیت زن ، خانه و اولین معلم ، مادر است . لذا دخترانمان باید تحت نظر مادران با ایمان تربیت شوند ، تا بتوانند مادران انسان ساز و جامعه ساز باشند .آن شخصیتی که باید سالم بماند و نسل سالم تربیت کنند ، در پوشش حجاب است که سالم مانده و از دیدگان آلوده به گناه تاثیر نپذیرفته و در چنگال بیماردلان نمی افتد و کیان خانواده را حفظ می کند . همانطور که قرآن می فرمایید : این پوشش نزدیک تر است که زنان به حیا و عفاف شناخته شوند و مورد اذیت نا اهلان واقع نشوند .
بدین سان با قاطعیت تمام معتقد هستیم که پوشش ، امنیت زن را در جامعه فراهم می سازد و در حریم پوشش است که می توان با خیالی آسوده به جامعه آمد و به فعالیت پرداخت و در سنگر حجاب ، حضور عینی خود را در ابعاد مختلف اجتماع ، تحقق بخشید . ( فتاحی زاده – 85 )
لذا بعد از خانه و خانواده ، آموزش و پرورش از مهد کودک ، پیش دبستانی ، ابتدایی ، راهنمایی و دبیرستان همه وظیفه اصلیشان تربیت ، و وسیله اصلی تربیت آموزش است . به همین جهت از نظام آموزش و پرورش باید در راستای آموزش حجاب و تربیت دختران محجب و عفیف استفاده و بعد از خانواده مدرسه محل امن و مناسب تربیت اسلامی برای آنان باشد . باید یر روی نظام تعلیم وتربیت سرمایه گذاری شود و یکی از این سرمایه گذاریها ، آموزش و تربیت صحیح معلمان و مجهز کردن آنها به اصول و روشهای تریبت اسلامی است . در این مقاله کوشیده ایم تا اصول و روشهای تربیت اسلامی تبین و در چهارچوب آنها به بیان اصول و روشهای آموزش حجاب پرداخته شود .
در این بخش به بیان14 اصل تربیتی اسلام با استناد به قرآن و روایات پرداخته و روشهای تحقق هر اصل را نیز با عنایت به آیات و روایات توضیح و به مسئله آموزش حجاب ربط می دهیم :
اصل اول : تغییر ظاهر
یکی از اصول و قواعدی که باید در تربیت انسان به کار بست ظاهر سازی است . ظاهر سازی که متوجه به درون و مایه تحول باطن خواهد بود . اساسا از لحاظ تقدم و تاخر در طول زندگی آدمی ابتدا ظاهر سازی مورد توجه قرار می گیرد و والدین ، ظواهر کودک را به گونه ای مطلوب تدبیر می کنند که این امر در نهایت به تشکل باطن منجر می شود . (باقری – 1370 )
طبق این اصل ، ابتدا باید کودکانمان را با شکل ظاهری حجاب آشنا کنیم . در این خصوص از روشهای زیر استفاده می کنیم :
روش تلقبن به نفس : مراد از تلقین فعلی است که با آشکار ساختن عملی در اعضاء و جوارح سایه و طنین آن عمل را به درون بیفکنیم مثلا خداوند در قرآن می فرمایند (( و لا تمش فی الارض مرحا )) منظور خضوع است و تسلیم در مقابل حق تعالی که باید در راه رفتن این را نشان داد تا در دل نیز خاضع شد و یا منظور از حجاب عفاف است . زن از پرتو عملی حجاب است که به عفاف درون و باطن میرسد . لذا باید پوشش مناسب رعایت شود تا در باطن نیز عفیف شد .چنانکه در سوره نور آیه 60 خداوند متعالی بعد از بیان حجاب میفرمایند (( و ان یستعففن خیر لهن )) یعنی اگر حجاب را رعایت کردید به عفت نایل می شوید .
روش تحمیل به نفس : تحمیل زمانی بکار می رود که کراهت در مقابل رغبت باشد . عملی مورد رضایت دل نیست اما با تحمیل آن به مرور آن عمل رضای دل می شود . البته تحمیل در عمل بکار می رود نه در ایمان چرا که قران می فرماید (( لا اکراه فی الدین )) . لذا باید آموزش حجاب را از قبل ازاتمام هفت سال اول به دختر بچه ها الزام کرد . یعنی از دوره کودکستان و پیش دبستانی به تدریج آن را آموزش داد. چرا که تحمیل حجاب موجب عادت در دختران میشود تا در سنین بالاتر براحتی تن به پوشش بدهند و در حین آن از طریق آگاه سازی در خانه و مدرسه به شناخت لزوم حجاب دست یابد و آن را از حالتی ظاهری به امری درونی و تثبیت شده تبدیل کند .
اصل دوم : تحول باطن
طبق این اصل آنچه در باطن آدمی است ، در ظاهر ، نقش می آفرینند . این مصداق ..رنگ رخساره خبر می دهد از سر درون است . همینطور است که می شود گفت عفت زن با حجاب وی مشخص می شود . این اصل با اصل قبلی متضاد نیست بلکه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 11 صفحه
قسمتی از متن .doc :
کند وکاوی در مسئلهی حجاب
اگر قرار باشد در مورد روشن شدنِ مسئله لباس و پوشش زنان به روایت، سنت، و مستندات رایج فقهی بسنده کنیم، این مسئله هیچگاه برای امثال من که فقیه نیستیم روشن نخواهد شد مگر آنکه اول میان متنِ سنت و متن قرآن تفاوت قایل شویم و بهجای استناد به روایات و استناد به نظریههای فقهی، به خود متنِ قرآن مراجعه کنیم.طرح این سخن بهمعنای رد یا قبول آراء فقهای دوران گذشته یا اکنون در باره حجاب نیست بلکه بهاین معنا است که فکر میکنم امروز طبقه فرهنگیِ میانهای پدید آمده است که میخواهد جدای از فتاوا، و جدای از مسئله تقلید، خودش هم معنای حرمتها را بفهمد؛
بنا براین آنچه مینویسم، نه حکمی شرعی، ونه استنباطی فقهی است؛ بلکه بهعنوانِ کند وکاوِ پژوهشگری است که با متن قرآن سروکار داردنکته دیگر اینکه شاید فقیهانِ هر دورهای برای ساماندهیِ روزگار خود ومتناسب با شرایط فرهنگی، اجتماعی وسیاسیِ همان روزگار استنباط خود را از مسئله حجاب بیان کرده و می کنند اما بهنظر میرسد که نقطه کانونی در شکل گیری مضامین فقهی دورانی بوده است که با روزگار صدر اسلام فاصله ای جدی و تفاوتی بنیادی داشته است. اکثرمضامین فقهی وحقوقیِ ما و همچنین آنچه به عنوان فرهنگ اسلامی میشناسیم در دوران امپراطوری عباسیان شکل گرفته است که ساختار اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، واقتصادی این دوره با روزگار بعثت که هنوز دولتی تشکیل نشده بود. بسیار متفاوت است. زیرا بهنظر میرسد که مدینه در آن روزگار بعثت، حتی از روستاهای امروزی هم شاید جمعیت کمتری داشته است و چندان جامعهی گسترده و پیچیدهای نبوده است که برای ادارهی آن حتی نیاز به نهادهای حکومتی داشته باشد. در این مورد، نکته قابل تامل این است که به جز متن قرآن، هیچ اثر مکتوب و مستندی که تدوین آن به پیش از دوره بنیعباس مربوط باشد در دست نداریم. از این جهت میتوان احتمال داد که همه متونِ فقهی، فلسفی، کلامی، عرفانی و... بیشتر متناسب با ساختارِ امپراطوری اسلامی شکل گرفته است و نه آنچه قبلا در حجاز و در زمان پیامبر به عنوان اسلام مطرح شده است.
دوم اینکه، متنِ قرآن را نیز نمیتوان بهدرستی فهمید مگر با شناخت معیارهای زبانیِ همان روزگار بعثت در حجاز، که البته این نیز کار چندان آسانی نیست زیرا بسیاری از واژگان در طول تاریخ، وبهویژه در دوره پانصد وپنجاه ساله امپراطوری عباسیان، معناها ومصداقهای متفاوتی از اصلِ خود پیدا کردهاند.
نکته سوم اینکه اگر آیاتی را که امروزه مربوط به حجاب میدانند با دقت، وبا همان معیارهای زبانی دوره بعثت مطالعه شود در مییابیم که در هیچکجای قرآن نیامده است که زنان باید موی سرخود را بپوشانند اما این هست که زنان مومن سعی کنند تا پوشش ورفتارشان بهگونهای باشد که مردانِ بیگانه در آنان طمع نکنند.
چهارم، از بررسی آیات قرآن و با توجه به شرایط زمانی ومکانی حجاز در هنگام بعثت چنین برمیآید که لباس برای زنان، یک شکل ویژهی تثبیت شدهای نداشته است بلکه بستگی داشته به موقعیت زنان در برابر مردانِ متفاوت. همچنین مهمترین کسی که میتوانسته این موقعیتها را تشخیص داده ومتناسب باآن، جاذبههای جنسی خود را پوشیده نگاه دارد، خود زن بوده است. بنا براین میتوان گفت که پوشش برای زن امری نسبی بوده است وهنوز هم می تواند باشد[1].
ونکته آخر اینکه به نظر میرسد که طرح مسئله پوشش زنان از سوی قرآن، ارائه راهکاری است برای مردان وزنانِ آزادی که به امر متعالی ایمان آورده و دوست دارند خود را از گزند آشوبهای جنسی و نگاههای گزنده مردان هوسران برکنار نگه دارند.
×××××××
اشارهای کوتاه به آیه مربوط به پوشش زنان:
در قرآن دو مورد از آیات هست که در باره نوع رفتار و پوششِ زنان بهتصریح در آن سخن رفته است. یکی آیات 30 و 31 در سوره بیستوچهارم(نور) و دیگری آیاتِ 57 و58 در سوره سی وسوم(احزاب).
در سوره نور پیش از اینکه به آیه مربوط به پوشش زنان پرداخته شود، ابتدا از زنانِ پاکدامن یاد شده است که برخی کسان بهآنان تهمت زنا میزنند (آیه 23) در آیه 25 همان سوره از وضعیتی یاد میکند که در آن وضعیت، زنان ومردان آلوده برای هم، و زنان ومردانِ پاک برای هم خواهند بود. مضمون آیه بهگونهای است که انگار این انتخاب بهطور طبیعی صورت میگیرد[2] از نوع خباثت(آلودگی) و نوعِ طیبه(پاکی) سخنی بهمیان نیامده است اما با توجه به آیه قبلی که در باره تهمت زنا آمده، محتمل است که منظور ازآلودگی، همان آلودگی به انگارههای ذهنی و تمایل به زنا با دیگری باشد، یعنی برخی کسان هستند که ابتدا زنان پاکدامن را متهم بهزنا میکنند تا بعدا اگر فرصتی دست داد خود را مجاز بدانند که با آنان زنا کنند. وهمچنین ممکن است «طیبه» بودنِ زن ومرد به معنای پرهیزکاری از وسوسههای زنا ومبرا بودن آنان از زناکاری باشد.
در آیات 27 تا 29 خطاب به کسانی که ایمان آوردهاند آمده است که:
«بهخانههایی که غیر از خانه خودتان است داخل مشوید تا اجازه بگیرید و سلام کنید، (تسلیمِ اهل آن خانه باشید.تسلّموا= بیگزند و سالم باشید) این برای شما بهتر است که پند گیرید.
پس اگر کسی را در آن نیافتید، داخل نشوید تا بهشما اجازه داده شود. واگر به شما گفته شد برگردید، پس برگردید، او برای شما پاکیزهتر است وخدا بهآنچه میکنید دانا است.
برشما پروایی نباشد که به خانههای غیر مسکونی که متاعی برای شما در آن است وارد شوید و آنچه را آشکار می کنید وپنهان می کنید خدا میداند.»
از مضمون این آیات چنین برمیآید که شکل و چگونگیِ معماری خانهها و درگاههای ورودی آن بهگونهای ابتدایی بوده است وبسا خانهها که بهجای دربهای با قفل وبند فقط از پردهی آویختهای که بر درگاه خانه نصب میشده برخوردار بوده است. واژه حجاب نیز در قرآن به معنای پردهای است که دو قلمرو را از هم جدا میکند مانند همان پردهای که بر درگاه خانه میآویختند. بنا براین در مواقع عادی هرکسی میتوانسته سرزده وبدون اعلام قبلی پرده را پس بزند و وارد خانهای بشود. همچنین بهآن سبب که مسلمانان خود را بایکدیگر متحد ویگانه میدانستند، شاید منعی نمیدیدند که هرگاه خواستند به خانهی همکیشِ خود وارد شوند وبسا که در پارهای مواقع همسر صاحبخانه تنها در خانه بوده باشد. مشابه همین توصیه که بدون اجازه وارد خانهای نشوید در آیه 53 سوره احزاب خطاب به مومنان در مورد خانه ی پیامبر آمده است که بی اجازه وارد خانه رسول نشوند و اگر از زنان پیامبر چیزی خواستند، از همان پس پرده (من وراء حجاب) حاجت خود را بگویند و اگر چیزی میخواهند بگیرند. نکته جالب توجه در این آیه آن است که مردان باید از پس حجاب با زنان سخن گویند. به تعبیر دیگر، اگر حجاب پوششی برای زنان میبود طبعا به زنان توصیه میشد که حجاب خود را حفظ کنند، در حالی که در قرآن چنین چیزی دیده نمیشود.