حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

جنگ جهانی در دوره ظهور

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 72

 

در اصل عبارت شده است و شاید معنای المحجه که در عبارت آمده است محل اجتماع کاروانهای حج, در زمان امیرمومنان(ع) و یا نام محلی باشد که در آنجا درفش‌های هیئت‌ها و نمایندگان, برای ورود به اردوگاه وی و یا ملاقات با آن حضرت اجتماع می‌کنند.

و عبارت "در آن روز بین شرق و غرب سه هزار هزار کشته می‌شوند" یعنی سه میلیون نفر و اینکه کلمه (هزار) را بین پرانتز گذاردیم بدین جهت است که آن کلمه, در روایت دیگری در بحارج 52 ص 274 وارد شده بود, و شاید هم آن کلمه از روایت افتاده باشد, البته این بدین معنی نیست که قربانیان جنگ جهانی سه میلیون نفر خواهد بود, بلکه این تعداد, کشته‌های آن روز و یا مقطع دیگری خواهد بود و این یک مرحله از مراحل جنگ و آخرین آنهاست و قبلا ذکر شد که مجموع خسارتهای جانی جنگ و مرض طاعون که قبل از آن جنگ, شیوع پیدا می‌کند به دو سوم ساکنان جهان بالغ می‌گردد. و در روایتی دیگر پنج هفتم جمعیت جهان, چنانکه از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود:

"پیشاپیش قائم دو نوع مرگ وجود دارد یکی مرگ سرخ و دیگری مرگ سفید, تا از هر هفت نفر 5 نفر از بین بروند"

و در برخی از روایات, نه دهم مردم آمده ..., البته گاهی اختلاف روایات, بعلت تفاوت منطقه‌ها و یا علل دیگری است اما بهرحال خسارتهای مسلمانان در این جنگ, اندک بوده و یا قابل ذکر نبوده است.

خلاصه کلام اینکه:

روایات شریفه دلالت دارند که ترس و وحشت, اندکی قبل از ظهور و یا در سال ظهور آن حضرت, جهان را فرا می‌گیرد و خسارتهای سنگین و خورد کننده‌ای بر مردم و بطور کلی بر غیرمسلمانها وارد خواهد شد و این را می‌توان به جنگ عمومی و وسائل پیشرفته و نابودکننده آن, که باعث ترس و وحشت همه مردم می‌شود, تاویل و تفسیر نمود, چون اگر روش این جنگ بنحو کلاسیک بود, رعب و وحشت آن به این اندازه که روایات توصیف کرده‌اند فراگیر نبود و یا دست کم یک قسمت و یا منقطه‌های بیشتری وجود داشت مشمول این ترس و وحشت و قتل و کشتار نمی‌گردید.

اما روایات و قرینه‌هایی وجود دارد که تفسیر آن را به موجی از جنگ‌های منطقه‌ای ترجیح می‌دهد, مخصوصاً با تعبیری که از امام باقر(ع) در مورد ظهور وارد شده است که فرمود: "و جنگها در زمین زیاد می‌شود" و این تصریح می‌کند که آنها جنگ‌های متعددی در همان سال هستند, بنابراین جمع بین این روایت و روایتهایی که بیانگر اختلاف و جنگ بین اهل شرق و غرب می‌باشد, این است که این نبردها بصورت جنگهای منطقه‌ای بین آنان ایجاد می‌شود و جنبه ویرانگری آن متمرکز در غرب می‌باشد.

* * *

اما زمان این جنگ, آنچه که از روایات استفاده می‌شود آنست که زمان آن بسیار نزدیک به ظهور حضرت مهدی(ع) مثلا در همان سال ظهور خواهد بود ... و اگر بخواهیم بین روایتی که این جنگ و صفات آن را بیان کرده است جمع کنیم بهتر است بگوئیم جنگ, طی چند مرحله خواهد شد, زیرا این جنگ اندکی قبل از ظهور حضرت آغاز, و سپس بقیه مراحل آن بعد از نهضت ظهور آن بزرگوار خواهد بود. و آزادسازی حجاز بدست آن حضرت, در اثناء آن جنگ می‌باشد, سپس آن جنگ بعد از فتح عراق پایان می‌پذیرد. و نبرد حضرت با روس‌ها و یا با بقایای آنها بعد از جنگ جهانی خواهد بود, زیرا در روایت آمده بود که نخستین نیرویی را که حضرت تدارک می‌بینند به نبرد با ترکان (روسها) اعزام نموده و آنها را نابود می‌کند.

اما اگر روایاتی را که در مورد این جنگ وارد شده است به جنگ هسته‌ای گسترده‌ای تفسیر کنیم و به آنچه که امروزه رسانه‌ها درباره چنین جنگی, قلمفرسائی می‌کنند توجه کنیم, باید بگوئیم که مدت این جنگ بسیار کوتاه و آنطور که می‌گویند شاید بیش از یکماه نیانجامد. والله العالم.

ایرانیان و نقش آنان در دوران ظهور

قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران, کشور ایران در تصور غربیها پایگاهی حیاتی, آنهم در مرز شوروی و در قلب جهان اسلام بحساب می‌آمد و از دیدگاه مسلمانها کشوری اسلامی و اصیل بشمار می‌رفت که "شاه" سرسپرده غرب و هم‌پیمان اسرائیل بر آن حکومت می‌کرد و برای خوش خدمتی به اربابانش, کشورش را دربست در اختیار و خدمت آنان قرار داده بود.

علاوه بر آنچه که در تصور دیگران بود, در ذهن یک فرد شیعه مانند من, کشوری بود که در آن مرقد مطهر حضرت امام رضا(ع) و حوزه علمیه قم وجود داشت و کشوری دارای تاریخی اصیل و ریشه‌دار در تشیع و علماء و اندیشمندان شیعه و تالیفات گرنبها, زمانیکه به روایات وارده در خصوص مدح و ستایش ایرانیان برمی‌خوریم و آنها را بررسی می‌کنیم. بیکدیگر می‌گوئیم: این روایات مانند روایتهایی است که مدح و ستایش و یا مذمت گروهها و قبیله‌ها و بعضی کشورها را دربر دارد, نمی‌تواند بدون اشکال باشد ... گرچه این روایات صحیح و درست می‌باشند, اما مربوط به تاریخ گذشته و احوال مختلف ملتهای صدر اسلامی و قرنهای اولیه آن است ..

این طرز فکر رائج بین ما بود که, امت اسلامی در حالتی جاهلانه و فرمانبردار سلطه کفر جهانی و نوکران اوست, در بین ملتها هیچیک بر دیگری برتری ندارد و چه بسا همین ایرانیان مورد بحث, بدتر از سایر ملتها بوده‌اند, بدلیل اینکه آنان طرفداران تمدنی کفرآمیز و برتریجوئی‌های ملی و نژادی بوده‌اند که سرسپردگانی چون شاه و اربابان غربی‌اش برای ایجاد چنین تز و طرز فکری و تربیت مردم ایران, بر همنی روش پافشاری می‌کردند ..

... تا اینکه پیروزی انقلاب اسلامی در ایران, مسلمانان را در سطح جهان غافلگیر کرد و قلبهای غمگین آنان را چنان ازخوشحالی و شادی سرشارنمود که در قرن‌های گذشته بی‌سابقه بود, بلکه بالاتر, آنان تصور چنین پیروزی را نداشتند.. این سرور و خوشحالی همه کشورها و ملتهای مسلمان را دربرگرفت, از جمله مظاهرخوشحالی مردم, این بودکه همه جا صحبت از فضل و برتری ایرانیان و طرفداران سلمان فارسی بود, بطور مثال, یکی از صدها عنوان که در غرب و شرق جهان اسلام منتشر و پخش شد, عنوان و تیتر مجله تونسی (شناخت) بود که در آن آمده بود: "پیامبر(ص) ایرانیان را جهت رهبری امت اسلامی برمی‌گزیند" این نوشته‌ها, خاطرات ما را درباره ایرانیان تجدید کرد و دریافتیم روایاتی که از پیامبر(ص)درباره آنان وارد شده است تنها مربوط به تاریخ گذشته آنها نبوده, بلکه ارتباط به آینده نیز دارد ...

ما با مراجعه به منابع حدیث و تفسیر و بررسی روایات مربوط به ایرانیان, به این نتیجه رسیدیم که این روایات و اخبار بیش از آنکه مربوط به گذشته باشد, مربوط به آینده است و جالب اینکه اینگونه روایات در منابع حدیث اهل سنت بیشتر از شیعه وجود دارد.

چه می‌توان کرد, زمانیکه در روایات مربوط به حضرت مهدی(ع) و زمینه‌سازی حکومت آن بزرگوار, ایرانیان و یمنی‌ها دارای سهم بسزائی بوده و کسانی هستند که به مقام ایجاد زمینه مناسب برای ظهور آن حضرت و شرکت در نهضت وی نائل می‌شوند.. و همچنین



خرید و دانلود  جنگ جهانی در دوره ظهور


جنگ جهانی در دوره ظهور

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 72

 

در اصل عبارت شده است و شاید معنای المحجه که در عبارت آمده است محل اجتماع کاروانهای حج, در زمان امیرمومنان(ع) و یا نام محلی باشد که در آنجا درفش‌های هیئت‌ها و نمایندگان, برای ورود به اردوگاه وی و یا ملاقات با آن حضرت اجتماع می‌کنند.

و عبارت "در آن روز بین شرق و غرب سه هزار هزار کشته می‌شوند" یعنی سه میلیون نفر و اینکه کلمه (هزار) را بین پرانتز گذاردیم بدین جهت است که آن کلمه, در روایت دیگری در بحارج 52 ص 274 وارد شده بود, و شاید هم آن کلمه از روایت افتاده باشد, البته این بدین معنی نیست که قربانیان جنگ جهانی سه میلیون نفر خواهد بود, بلکه این تعداد, کشته‌های آن روز و یا مقطع دیگری خواهد بود و این یک مرحله از مراحل جنگ و آخرین آنهاست و قبلا ذکر شد که مجموع خسارتهای جانی جنگ و مرض طاعون که قبل از آن جنگ, شیوع پیدا می‌کند به دو سوم ساکنان جهان بالغ می‌گردد. و در روایتی دیگر پنج هفتم جمعیت جهان, چنانکه از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود:

"پیشاپیش قائم دو نوع مرگ وجود دارد یکی مرگ سرخ و دیگری مرگ سفید, تا از هر هفت نفر 5 نفر از بین بروند"

و در برخی از روایات, نه دهم مردم آمده ..., البته گاهی اختلاف روایات, بعلت تفاوت منطقه‌ها و یا علل دیگری است اما بهرحال خسارتهای مسلمانان در این جنگ, اندک بوده و یا قابل ذکر نبوده است.

خلاصه کلام اینکه:

روایات شریفه دلالت دارند که ترس و وحشت, اندکی قبل از ظهور و یا در سال ظهور آن حضرت, جهان را فرا می‌گیرد و خسارتهای سنگین و خورد کننده‌ای بر مردم و بطور کلی بر غیرمسلمانها وارد خواهد شد و این را می‌توان به جنگ عمومی و وسائل پیشرفته و نابودکننده آن, که باعث ترس و وحشت همه مردم می‌شود, تاویل و تفسیر نمود, چون اگر روش این جنگ بنحو کلاسیک بود, رعب و وحشت آن به این اندازه که روایات توصیف کرده‌اند فراگیر نبود و یا دست کم یک قسمت و یا منقطه‌های بیشتری وجود داشت مشمول این ترس و وحشت و قتل و کشتار نمی‌گردید.

اما روایات و قرینه‌هایی وجود دارد که تفسیر آن را به موجی از جنگ‌های منطقه‌ای ترجیح می‌دهد, مخصوصاً با تعبیری که از امام باقر(ع) در مورد ظهور وارد شده است که فرمود: "و جنگها در زمین زیاد می‌شود" و این تصریح می‌کند که آنها جنگ‌های متعددی در همان سال هستند, بنابراین جمع بین این روایت و روایتهایی که بیانگر اختلاف و جنگ بین اهل شرق و غرب می‌باشد, این است که این نبردها بصورت جنگهای منطقه‌ای بین آنان ایجاد می‌شود و جنبه ویرانگری آن متمرکز در غرب می‌باشد.

* * *

اما زمان این جنگ, آنچه که از روایات استفاده می‌شود آنست که زمان آن بسیار نزدیک به ظهور حضرت مهدی(ع) مثلا در همان سال ظهور خواهد بود ... و اگر بخواهیم بین روایتی که این جنگ و صفات آن را بیان کرده است جمع کنیم بهتر است بگوئیم جنگ, طی چند مرحله خواهد شد, زیرا این جنگ اندکی قبل از ظهور حضرت آغاز, و سپس بقیه مراحل آن بعد از نهضت ظهور آن بزرگوار خواهد بود. و آزادسازی حجاز بدست آن حضرت, در اثناء آن جنگ می‌باشد, سپس آن جنگ بعد از فتح عراق پایان می‌پذیرد. و نبرد حضرت با روس‌ها و یا با بقایای آنها بعد از جنگ جهانی خواهد بود, زیرا در روایت آمده بود که نخستین نیرویی را که حضرت تدارک می‌بینند به نبرد با ترکان (روسها) اعزام نموده و آنها را نابود می‌کند.

اما اگر روایاتی را که در مورد این جنگ وارد شده است به جنگ هسته‌ای گسترده‌ای تفسیر کنیم و به آنچه که امروزه رسانه‌ها درباره چنین جنگی, قلمفرسائی می‌کنند توجه کنیم, باید بگوئیم که مدت این جنگ بسیار کوتاه و آنطور که می‌گویند شاید بیش از یکماه نیانجامد. والله العالم.

ایرانیان و نقش آنان در دوران ظهور

قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران, کشور ایران در تصور غربیها پایگاهی حیاتی, آنهم در مرز شوروی و در قلب جهان اسلام بحساب می‌آمد و از دیدگاه مسلمانها کشوری اسلامی و اصیل بشمار می‌رفت که "شاه" سرسپرده غرب و هم‌پیمان اسرائیل بر آن حکومت می‌کرد و برای خوش خدمتی به اربابانش, کشورش را دربست در اختیار و خدمت آنان قرار داده بود.

علاوه بر آنچه که در تصور دیگران بود, در ذهن یک فرد شیعه مانند من, کشوری بود که در آن مرقد مطهر حضرت امام رضا(ع) و حوزه علمیه قم وجود داشت و کشوری دارای تاریخی اصیل و ریشه‌دار در تشیع و علماء و اندیشمندان شیعه و تالیفات گرنبها, زمانیکه به روایات وارده در خصوص مدح و ستایش ایرانیان برمی‌خوریم و آنها را بررسی می‌کنیم. بیکدیگر می‌گوئیم: این روایات مانند روایتهایی است که مدح و ستایش و یا مذمت گروهها و قبیله‌ها و بعضی کشورها را دربر دارد, نمی‌تواند بدون اشکال باشد ... گرچه این روایات صحیح و درست می‌باشند, اما مربوط به تاریخ گذشته و احوال مختلف ملتهای صدر اسلامی و قرنهای اولیه آن است ..

این طرز فکر رائج بین ما بود که, امت اسلامی در حالتی جاهلانه و فرمانبردار سلطه کفر جهانی و نوکران اوست, در بین ملتها هیچیک بر دیگری برتری ندارد و چه بسا همین ایرانیان مورد بحث, بدتر از سایر ملتها بوده‌اند, بدلیل اینکه آنان طرفداران تمدنی کفرآمیز و برتریجوئی‌های ملی و نژادی بوده‌اند که سرسپردگانی چون شاه و اربابان غربی‌اش برای ایجاد چنین تز و طرز فکری و تربیت مردم ایران, بر همنی روش پافشاری می‌کردند ..

... تا اینکه پیروزی انقلاب اسلامی در ایران, مسلمانان را در سطح جهان غافلگیر کرد و قلبهای غمگین آنان را چنان ازخوشحالی و شادی سرشارنمود که در قرن‌های گذشته بی‌سابقه بود, بلکه بالاتر, آنان تصور چنین پیروزی را نداشتند.. این سرور و خوشحالی همه کشورها و ملتهای مسلمان را دربرگرفت, از جمله مظاهرخوشحالی مردم, این بودکه همه جا صحبت از فضل و برتری ایرانیان و طرفداران سلمان فارسی بود, بطور مثال, یکی از صدها عنوان که در غرب و شرق جهان اسلام منتشر و پخش شد, عنوان و تیتر مجله تونسی (شناخت) بود که در آن آمده بود: "پیامبر(ص) ایرانیان را جهت رهبری امت اسلامی برمی‌گزیند" این نوشته‌ها, خاطرات ما را درباره ایرانیان تجدید کرد و دریافتیم روایاتی که از پیامبر(ص)درباره آنان وارد شده است تنها مربوط به تاریخ گذشته آنها نبوده, بلکه ارتباط به آینده نیز دارد ...

ما با مراجعه به منابع حدیث و تفسیر و بررسی روایات مربوط به ایرانیان, به این نتیجه رسیدیم که این روایات و اخبار بیش از آنکه مربوط به گذشته باشد, مربوط به آینده است و جالب اینکه اینگونه روایات در منابع حدیث اهل سنت بیشتر از شیعه وجود دارد.

چه می‌توان کرد, زمانیکه در روایات مربوط به حضرت مهدی(ع) و زمینه‌سازی حکومت آن بزرگوار, ایرانیان و یمنی‌ها دارای سهم بسزائی بوده و کسانی هستند که به مقام ایجاد زمینه مناسب برای ظهور آن حضرت و شرکت در نهضت وی نائل می‌شوند.. و همچنین



خرید و دانلود  جنگ جهانی در دوره ظهور


حکمیت تغییر مسیر جنگ صفین و تاریخ اسلام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 63

 

حکمیت

تغییر مسیر جنگ صفین و تاریخ اسلام

امام (ع ) در روز سه شنبه دهم ماه ربیع الاول سال 38هجرى در ابتداى فجر, که هنوز هوا تاریک بود, نماز صبح را با یاران خود بجا آورد. آن حضرت از ناتوانى و خستگى سپاه شام کاملاً آگاه بود و مى دانست که دشمن به آخرین سنگر عقب نشینى کرده و با یک حملهء جانانه مى توان به خرگاه آتش افروز جنگ معاویه دست یافت . از این رو, به اشتر دستور داد که به تنظیم سپاه بپردازد. مالک , در حالى که در پوششى از آهن فرو رفته بود به میان سپاه آمد و در حالى که بر نیزهء خود تکیه کرده بود فریاد کشید: <سووا صفوفکم رحمکم الله >:صفهاى خود را مرتب کنید. چیزى نگذشت که حمله آغاز شد و از همان ابتدا نشانه هاى شکست دشمن با فرار آنان از میدان نبرد آشکار گردید.در این موقع , مردى از سپاه شام بیرون آمد و خواستار مذاکرهء حضورى با امام (ع ) شد. امام در میان دو صف با او به مذاکره پرداخت . او پیشنهاد کرد که هر دو طرف به جایگاه نخستین خود عقب نشینى کند و امام شام را به معاویه واگذار نماید. امام (ع ) با تشکر از پیشنهاد او یادآور شد که من در این موضوع مدتها اندیشیده ام و در آن جز دو راه براى خودندیده ام , یا نبرد با یاغیگران یا کفر بر خدا و آنچه که بر پیامبر او نازل شده است . و خدا هرگز راضى نیست که در ملک او عصیان و گناه شود و دیگران در برابر آن سکوت کنند و از امربه معروف و نهى از منکر سرباز زنند. از این رو جنگ با متمردان را بهتر از هم آغوشى با غل و زنجیر یافته ام .آن مرد از جلب موافقت امام (ع ) مأیوس شد و در حالى که آیهء <انا لله و انا الیه راجعون >را بر زبان جارى مى کرد به سوى سپاه شام بازگشت .(1)نبرد بى امان میان طرفین بار دیگر آغاز گردید. در این نبرد از هر وسیلهء ممکن استفاده مى شد, از تیر و سنگ و از شمشیر و نیزه و عمودهاى آهنین که کوه آسا بر سر طرفین فرودمى آمد. نبرد تا صبح روز چهارشنبه ادامه داشت . سپاه معاویه در شب آن روز از فزونى کشته ها و زخمیها مانند سگ زوزه مى کشید و از این جهت در تاریخ آن شب چهارشنبه را<لیلة الهریر> خوانده اند.اشتر در میان سربازان حرکت مى کرد و مى گفت : مردم تا پیروزى به اندازهء یک کمان بیش باقى نمانده است و فریاد مى زد: <الا من یشرى نفسه لله و یقاتل مع الاشتر حتى یظهر او یلحق بالله ؟>یعنى : آیا کسى هست که جان خود را به خدا بفروشد و در این راه به همراه اشتر نبرد کند, تا پیروز گردد یا به خدا بپیوندد؟(2)امام (ع ) در این لحظات حساس در مقابل فرماندهان و افراد مؤثر سپاه خود سخنرانى کرد و فرمود: اى مردم , مى بینید که کار شما و دشمن به کجا انجامیده و از دشمن جز آخرین نفس چیزى باقى نمانده است . آغاز کارها با پایان آن سنجیده مى شود. من صبحگاهان آنان را به محکمهء الهى خواهم کشید و به زندگى ننگینشان پایان خواهم داد.(3)معاویه از مضمون سخنرانى آن حضرت آگاه شد. لذا رو به عمرو عاص کرد و گفت : این همان شبى است که على فرداى آن کار جنگ را یکسره خواهد کرد. اکنون چه باید کرد؟عمروعاص گفت : نه سربازان تو مانند سربازان او هستند و نه تو مانند او هستى . او به انگیزهء دینى و عقیدتى نبرد مى کند, در حالى که تو به انگیزهء دیگر. تو خواهان زندگى هستى واو خواهان شهادت . سپاه عراق از پیروزى تو بر خود مى ترسد, در حالى که سپاه شام او پیروزى على هراسى ندارد.معاویه : پس چه باید کرد؟عمروعاص : باید پیشنهادى کرد که اگر بپذیرند دچار اختلاف شوند و اگر نپذیرند نیز دچار دو دستگى گردند; آنان را به کتاب خدا دعوت کن تا میان تو و آنان حاکم باشد. در این پپصورت تو به خواستهء خود نائل مى آیى . این مطلب مدتها در ذهن من بود ولى از ابراز آن خوددارى مى کردم تا وقت آن برسد.پپمعاویه از پختگى نقشهء همکار خود تشکر کرد و در صدد اجراى آن برآمد.بامداد روز پنجشنبه سیزدهم ربیع الاول , و به قولى سیزدهم صفر, سپاه امام (ع ) با نیرنگ کاملاً بى سابقه اى روبرو شد و خدمتى که فرزند عاص به طاغیان شام کرد بحق مایهء حیات مجدد تیرهء اموى و بازگشت آنان به صحنهء اجتماع شد.سپاه شام , طبق دستور عمرو, قرآنها را بر نوک نیزه ها بستند و صفوف خود را با مصاحف آراستند. قرآن بزرگ دمشق به کمک ده نفر بر نوک نیزه حمل مى شد. آن گاه همگى یکصداشعار سر دادند که : <حاکم میان ما و شما کتاب خداست >.گوشهاى عراقیان متوجه فریادها شد و چشمهایشان به نوک نیزه ها افتاد از سپاه شام جز شعارها و فریادهاى ترحم انگیز چیزى شنیده نمى شد. همگى مى گفتند: اى مردم عرب , براى زنان و دخترانتان , خدا را در نظر بگیرید.خدا را خداى را دربارهء دینتان !پس از مردم شام چه کسى از مرزهاى شام پاسدارى خواهد کرد و پس از مردم عراق چه کسى از مرزهاى عراق حفاظت خواهد نمود؟چه کسى براى جهاد با روم و ترک و دیگر کافران , باقى خواهد ماند؟(4)



خرید و دانلود  حکمیت تغییر مسیر جنگ صفین و تاریخ اسلام


مقاله درمورد. حکمیت تغییر مسیر جنگ صفین و تاریخ اسلام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 63

 

حکمیت

تغییر مسیر جنگ صفین و تاریخ اسلام

امام (ع ) در روز سه شنبه دهم ماه ربیع الاول سال 38هجرى در ابتداى فجر, که هنوز هوا تاریک بود, نماز صبح را با یاران خود بجا آورد. آن حضرت از ناتوانى و خستگى سپاه شام کاملاً آگاه بود و مى دانست که دشمن به آخرین سنگر عقب نشینى کرده و با یک حملهء جانانه مى توان به خرگاه آتش افروز جنگ معاویه دست یافت . از این رو, به اشتر دستور داد که به تنظیم سپاه بپردازد. مالک , در حالى که در پوششى از آهن فرو رفته بود به میان سپاه آمد و در حالى که بر نیزهء خود تکیه کرده بود فریاد کشید: <سووا صفوفکم رحمکم الله >:صفهاى خود را مرتب کنید. چیزى نگذشت که حمله آغاز شد و از همان ابتدا نشانه هاى شکست دشمن با فرار آنان از میدان نبرد آشکار گردید.در این موقع , مردى از سپاه شام بیرون آمد و خواستار مذاکرهء حضورى با امام (ع ) شد. امام در میان دو صف با او به مذاکره پرداخت . او پیشنهاد کرد که هر دو طرف به جایگاه نخستین خود عقب نشینى کند و امام شام را به معاویه واگذار نماید. امام (ع ) با تشکر از پیشنهاد او یادآور شد که من در این موضوع مدتها اندیشیده ام و در آن جز دو راه براى خودندیده ام , یا نبرد با یاغیگران یا کفر بر خدا و آنچه که بر پیامبر او نازل شده است . و خدا هرگز راضى نیست که در ملک او عصیان و گناه شود و دیگران در برابر آن سکوت کنند و از امربه معروف و نهى از منکر سرباز زنند. از این رو جنگ با متمردان را بهتر از هم آغوشى با غل و زنجیر یافته ام .آن مرد از جلب موافقت امام (ع ) مأیوس شد و در حالى که آیهء <انا لله و انا الیه راجعون >را بر زبان جارى مى کرد به سوى سپاه شام بازگشت .(1)نبرد بى امان میان طرفین بار دیگر آغاز گردید. در این نبرد از هر وسیلهء ممکن استفاده مى شد, از تیر و سنگ و از شمشیر و نیزه و عمودهاى آهنین که کوه آسا بر سر طرفین فرودمى آمد. نبرد تا صبح روز چهارشنبه ادامه داشت . سپاه معاویه در شب آن روز از فزونى کشته ها و زخمیها مانند سگ زوزه مى کشید و از این جهت در تاریخ آن شب چهارشنبه را<لیلة الهریر> خوانده اند.اشتر در میان سربازان حرکت مى کرد و مى گفت : مردم تا پیروزى به اندازهء یک کمان بیش باقى نمانده است و فریاد مى زد: <الا من یشرى نفسه لله و یقاتل مع الاشتر حتى یظهر او یلحق بالله ؟>یعنى : آیا کسى هست که جان خود را به خدا بفروشد و در این راه به همراه اشتر نبرد کند, تا پیروز گردد یا به خدا بپیوندد؟(2)امام (ع ) در این لحظات حساس در مقابل فرماندهان و افراد مؤثر سپاه خود سخنرانى کرد و فرمود: اى مردم , مى بینید که کار شما و دشمن به کجا انجامیده و از دشمن جز آخرین نفس چیزى باقى نمانده است . آغاز کارها با پایان آن سنجیده مى شود. من صبحگاهان آنان را به محکمهء الهى خواهم کشید و به زندگى ننگینشان پایان خواهم داد.(3)معاویه از مضمون سخنرانى آن حضرت آگاه شد. لذا رو به عمرو عاص کرد و گفت : این همان شبى است که على فرداى آن کار جنگ را یکسره خواهد کرد. اکنون چه باید کرد؟عمروعاص گفت : نه سربازان تو مانند سربازان او هستند و نه تو مانند او هستى . او به انگیزهء دینى و عقیدتى نبرد مى کند, در حالى که تو به انگیزهء دیگر. تو خواهان زندگى هستى واو خواهان شهادت . سپاه عراق از پیروزى تو بر خود مى ترسد, در حالى که سپاه شام او پیروزى على هراسى ندارد.معاویه : پس چه باید کرد؟عمروعاص : باید پیشنهادى کرد که اگر بپذیرند دچار اختلاف شوند و اگر نپذیرند نیز دچار دو دستگى گردند; آنان را به کتاب خدا دعوت کن تا میان تو و آنان حاکم باشد. در این پپصورت تو به خواستهء خود نائل مى آیى . این مطلب مدتها در ذهن من بود ولى از ابراز آن خوددارى مى کردم تا وقت آن برسد.پپمعاویه از پختگى نقشهء همکار خود تشکر کرد و در صدد اجراى آن برآمد.بامداد روز پنجشنبه سیزدهم ربیع الاول , و به قولى سیزدهم صفر, سپاه امام (ع ) با نیرنگ کاملاً بى سابقه اى روبرو شد و خدمتى که فرزند عاص به طاغیان شام کرد بحق مایهء حیات مجدد تیرهء اموى و بازگشت آنان به صحنهء اجتماع شد.سپاه شام , طبق دستور عمرو, قرآنها را بر نوک نیزه ها بستند و صفوف خود را با مصاحف آراستند. قرآن بزرگ دمشق به کمک ده نفر بر نوک نیزه حمل مى شد. آن گاه همگى یکصداشعار سر دادند که : <حاکم میان ما و شما کتاب خداست >.گوشهاى عراقیان متوجه فریادها شد و چشمهایشان به نوک نیزه ها افتاد از سپاه شام جز شعارها و فریادهاى ترحم انگیز چیزى شنیده نمى شد. همگى مى گفتند: اى مردم عرب , براى زنان و دخترانتان , خدا را در نظر بگیرید.خدا را خداى را دربارهء دینتان !پس از مردم شام چه کسى از مرزهاى شام پاسدارى خواهد کرد و پس از مردم عراق چه کسى از مرزهاى عراق حفاظت خواهد نمود؟چه کسى براى جهاد با روم و ترک و دیگر کافران , باقى خواهد ماند؟(4)



خرید و دانلود مقاله درمورد. حکمیت تغییر مسیر جنگ صفین و تاریخ اسلام


مقاله درمورد. حکمیت تغییر مسیر جنگ صفین و تاریخ اسلام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 63

 

حکمیت

تغییر مسیر جنگ صفین و تاریخ اسلام

امام (ع ) در روز سه شنبه دهم ماه ربیع الاول سال 38هجرى در ابتداى فجر, که هنوز هوا تاریک بود, نماز صبح را با یاران خود بجا آورد. آن حضرت از ناتوانى و خستگى سپاه شام کاملاً آگاه بود و مى دانست که دشمن به آخرین سنگر عقب نشینى کرده و با یک حملهء جانانه مى توان به خرگاه آتش افروز جنگ معاویه دست یافت . از این رو, به اشتر دستور داد که به تنظیم سپاه بپردازد. مالک , در حالى که در پوششى از آهن فرو رفته بود به میان سپاه آمد و در حالى که بر نیزهء خود تکیه کرده بود فریاد کشید: <سووا صفوفکم رحمکم الله >:صفهاى خود را مرتب کنید. چیزى نگذشت که حمله آغاز شد و از همان ابتدا نشانه هاى شکست دشمن با فرار آنان از میدان نبرد آشکار گردید.در این موقع , مردى از سپاه شام بیرون آمد و خواستار مذاکرهء حضورى با امام (ع ) شد. امام در میان دو صف با او به مذاکره پرداخت . او پیشنهاد کرد که هر دو طرف به جایگاه نخستین خود عقب نشینى کند و امام شام را به معاویه واگذار نماید. امام (ع ) با تشکر از پیشنهاد او یادآور شد که من در این موضوع مدتها اندیشیده ام و در آن جز دو راه براى خودندیده ام , یا نبرد با یاغیگران یا کفر بر خدا و آنچه که بر پیامبر او نازل شده است . و خدا هرگز راضى نیست که در ملک او عصیان و گناه شود و دیگران در برابر آن سکوت کنند و از امربه معروف و نهى از منکر سرباز زنند. از این رو جنگ با متمردان را بهتر از هم آغوشى با غل و زنجیر یافته ام .آن مرد از جلب موافقت امام (ع ) مأیوس شد و در حالى که آیهء <انا لله و انا الیه راجعون >را بر زبان جارى مى کرد به سوى سپاه شام بازگشت .(1)نبرد بى امان میان طرفین بار دیگر آغاز گردید. در این نبرد از هر وسیلهء ممکن استفاده مى شد, از تیر و سنگ و از شمشیر و نیزه و عمودهاى آهنین که کوه آسا بر سر طرفین فرودمى آمد. نبرد تا صبح روز چهارشنبه ادامه داشت . سپاه معاویه در شب آن روز از فزونى کشته ها و زخمیها مانند سگ زوزه مى کشید و از این جهت در تاریخ آن شب چهارشنبه را<لیلة الهریر> خوانده اند.اشتر در میان سربازان حرکت مى کرد و مى گفت : مردم تا پیروزى به اندازهء یک کمان بیش باقى نمانده است و فریاد مى زد: <الا من یشرى نفسه لله و یقاتل مع الاشتر حتى یظهر او یلحق بالله ؟>یعنى : آیا کسى هست که جان خود را به خدا بفروشد و در این راه به همراه اشتر نبرد کند, تا پیروز گردد یا به خدا بپیوندد؟(2)امام (ع ) در این لحظات حساس در مقابل فرماندهان و افراد مؤثر سپاه خود سخنرانى کرد و فرمود: اى مردم , مى بینید که کار شما و دشمن به کجا انجامیده و از دشمن جز آخرین نفس چیزى باقى نمانده است . آغاز کارها با پایان آن سنجیده مى شود. من صبحگاهان آنان را به محکمهء الهى خواهم کشید و به زندگى ننگینشان پایان خواهم داد.(3)معاویه از مضمون سخنرانى آن حضرت آگاه شد. لذا رو به عمرو عاص کرد و گفت : این همان شبى است که على فرداى آن کار جنگ را یکسره خواهد کرد. اکنون چه باید کرد؟عمروعاص گفت : نه سربازان تو مانند سربازان او هستند و نه تو مانند او هستى . او به انگیزهء دینى و عقیدتى نبرد مى کند, در حالى که تو به انگیزهء دیگر. تو خواهان زندگى هستى واو خواهان شهادت . سپاه عراق از پیروزى تو بر خود مى ترسد, در حالى که سپاه شام او پیروزى على هراسى ندارد.معاویه : پس چه باید کرد؟عمروعاص : باید پیشنهادى کرد که اگر بپذیرند دچار اختلاف شوند و اگر نپذیرند نیز دچار دو دستگى گردند; آنان را به کتاب خدا دعوت کن تا میان تو و آنان حاکم باشد. در این پپصورت تو به خواستهء خود نائل مى آیى . این مطلب مدتها در ذهن من بود ولى از ابراز آن خوددارى مى کردم تا وقت آن برسد.پپمعاویه از پختگى نقشهء همکار خود تشکر کرد و در صدد اجراى آن برآمد.بامداد روز پنجشنبه سیزدهم ربیع الاول , و به قولى سیزدهم صفر, سپاه امام (ع ) با نیرنگ کاملاً بى سابقه اى روبرو شد و خدمتى که فرزند عاص به طاغیان شام کرد بحق مایهء حیات مجدد تیرهء اموى و بازگشت آنان به صحنهء اجتماع شد.سپاه شام , طبق دستور عمرو, قرآنها را بر نوک نیزه ها بستند و صفوف خود را با مصاحف آراستند. قرآن بزرگ دمشق به کمک ده نفر بر نوک نیزه حمل مى شد. آن گاه همگى یکصداشعار سر دادند که : <حاکم میان ما و شما کتاب خداست >.گوشهاى عراقیان متوجه فریادها شد و چشمهایشان به نوک نیزه ها افتاد از سپاه شام جز شعارها و فریادهاى ترحم انگیز چیزى شنیده نمى شد. همگى مى گفتند: اى مردم عرب , براى زنان و دخترانتان , خدا را در نظر بگیرید.خدا را خداى را دربارهء دینتان !پس از مردم شام چه کسى از مرزهاى شام پاسدارى خواهد کرد و پس از مردم عراق چه کسى از مرزهاى عراق حفاظت خواهد نمود؟چه کسى براى جهاد با روم و ترک و دیگر کافران , باقى خواهد ماند؟(4)



خرید و دانلود مقاله درمورد. حکمیت تغییر مسیر جنگ صفین و تاریخ اسلام