لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 63
حکمیت
تغییر مسیر جنگ صفین و تاریخ اسلام
امام (ع ) در روز سه شنبه دهم ماه ربیع الاول سال 38هجرى در ابتداى فجر, که هنوز هوا تاریک بود, نماز صبح را با یاران خود بجا آورد. آن حضرت از ناتوانى و خستگى سپاه شام کاملاً آگاه بود و مى دانست که دشمن به آخرین سنگر عقب نشینى کرده و با یک حملهء جانانه مى توان به خرگاه آتش افروز جنگ معاویه دست یافت . از این رو, به اشتر دستور داد که به تنظیم سپاه بپردازد. مالک , در حالى که در پوششى از آهن فرو رفته بود به میان سپاه آمد و در حالى که بر نیزهء خود تکیه کرده بود فریاد کشید: <سووا صفوفکم رحمکم الله >:صفهاى خود را مرتب کنید. چیزى نگذشت که حمله آغاز شد و از همان ابتدا نشانه هاى شکست دشمن با فرار آنان از میدان نبرد آشکار گردید.در این موقع , مردى از سپاه شام بیرون آمد و خواستار مذاکرهء حضورى با امام (ع ) شد. امام در میان دو صف با او به مذاکره پرداخت . او پیشنهاد کرد که هر دو طرف به جایگاه نخستین خود عقب نشینى کند و امام شام را به معاویه واگذار نماید. امام (ع ) با تشکر از پیشنهاد او یادآور شد که من در این موضوع مدتها اندیشیده ام و در آن جز دو راه براى خودندیده ام , یا نبرد با یاغیگران یا کفر بر خدا و آنچه که بر پیامبر او نازل شده است . و خدا هرگز راضى نیست که در ملک او عصیان و گناه شود و دیگران در برابر آن سکوت کنند و از امربه معروف و نهى از منکر سرباز زنند. از این رو جنگ با متمردان را بهتر از هم آغوشى با غل و زنجیر یافته ام .آن مرد از جلب موافقت امام (ع ) مأیوس شد و در حالى که آیهء <انا لله و انا الیه راجعون >را بر زبان جارى مى کرد به سوى سپاه شام بازگشت .(1)نبرد بى امان میان طرفین بار دیگر آغاز گردید. در این نبرد از هر وسیلهء ممکن استفاده مى شد, از تیر و سنگ و از شمشیر و نیزه و عمودهاى آهنین که کوه آسا بر سر طرفین فرودمى آمد. نبرد تا صبح روز چهارشنبه ادامه داشت . سپاه معاویه در شب آن روز از فزونى کشته ها و زخمیها مانند سگ زوزه مى کشید و از این جهت در تاریخ آن شب چهارشنبه را<لیلة الهریر> خوانده اند.اشتر در میان سربازان حرکت مى کرد و مى گفت : مردم تا پیروزى به اندازهء یک کمان بیش باقى نمانده است و فریاد مى زد: <الا من یشرى نفسه لله و یقاتل مع الاشتر حتى یظهر او یلحق بالله ؟>یعنى : آیا کسى هست که جان خود را به خدا بفروشد و در این راه به همراه اشتر نبرد کند, تا پیروز گردد یا به خدا بپیوندد؟(2)امام (ع ) در این لحظات حساس در مقابل فرماندهان و افراد مؤثر سپاه خود سخنرانى کرد و فرمود: اى مردم , مى بینید که کار شما و دشمن به کجا انجامیده و از دشمن جز آخرین نفس چیزى باقى نمانده است . آغاز کارها با پایان آن سنجیده مى شود. من صبحگاهان آنان را به محکمهء الهى خواهم کشید و به زندگى ننگینشان پایان خواهم داد.(3)معاویه از مضمون سخنرانى آن حضرت آگاه شد. لذا رو به عمرو عاص کرد و گفت : این همان شبى است که على فرداى آن کار جنگ را یکسره خواهد کرد. اکنون چه باید کرد؟عمروعاص گفت : نه سربازان تو مانند سربازان او هستند و نه تو مانند او هستى . او به انگیزهء دینى و عقیدتى نبرد مى کند, در حالى که تو به انگیزهء دیگر. تو خواهان زندگى هستى واو خواهان شهادت . سپاه عراق از پیروزى تو بر خود مى ترسد, در حالى که سپاه شام او پیروزى على هراسى ندارد.معاویه : پس چه باید کرد؟عمروعاص : باید پیشنهادى کرد که اگر بپذیرند دچار اختلاف شوند و اگر نپذیرند نیز دچار دو دستگى گردند; آنان را به کتاب خدا دعوت کن تا میان تو و آنان حاکم باشد. در این پپصورت تو به خواستهء خود نائل مى آیى . این مطلب مدتها در ذهن من بود ولى از ابراز آن خوددارى مى کردم تا وقت آن برسد.پپمعاویه از پختگى نقشهء همکار خود تشکر کرد و در صدد اجراى آن برآمد.بامداد روز پنجشنبه سیزدهم ربیع الاول , و به قولى سیزدهم صفر, سپاه امام (ع ) با نیرنگ کاملاً بى سابقه اى روبرو شد و خدمتى که فرزند عاص به طاغیان شام کرد بحق مایهء حیات مجدد تیرهء اموى و بازگشت آنان به صحنهء اجتماع شد.سپاه شام , طبق دستور عمرو, قرآنها را بر نوک نیزه ها بستند و صفوف خود را با مصاحف آراستند. قرآن بزرگ دمشق به کمک ده نفر بر نوک نیزه حمل مى شد. آن گاه همگى یکصداشعار سر دادند که : <حاکم میان ما و شما کتاب خداست >.گوشهاى عراقیان متوجه فریادها شد و چشمهایشان به نوک نیزه ها افتاد از سپاه شام جز شعارها و فریادهاى ترحم انگیز چیزى شنیده نمى شد. همگى مى گفتند: اى مردم عرب , براى زنان و دخترانتان , خدا را در نظر بگیرید.خدا را خداى را دربارهء دینتان !پس از مردم شام چه کسى از مرزهاى شام پاسدارى خواهد کرد و پس از مردم عراق چه کسى از مرزهاى عراق حفاظت خواهد نمود؟چه کسى براى جهاد با روم و ترک و دیگر کافران , باقى خواهد ماند؟(4)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 20 صفحه
قسمتی از متن .doc :
معاویه و جنگ جمل
مصطفى معلّمى(1)
در جنگ جمل بنىامیّه در کنار ام المؤمنین عایشه، طلحة بن عبیداللّه و زبیر بن عوام رو در روى سپاه خلیفهى وقت، على علیهالسلام ایستادند. گرچه در منابع تاریخى و روایى تصریح شده است که عایشه، طلحه و زبیر در شورش بر ضد عثمان نقش مهمى ایفاء کردند، ولى کمتر کسى درصدد برآمده است تا نحوهى پیوستن بنىامیّه به اصحاب جمل را بررسى نماید. این پژوهش بر آن است که چگونگى در کنار هم قرار گرفتن بنىامیّه و اصحاب جمل را تبیین کند.
واژههاى کلیدى: جنگ جمل، معاویه، طلحه، زبیر، بنىامیّه.
جنگ جمل نخستین پیکار بزرگى بود که میان دو گروه از مسلمانان روى داد. این جنگ در آغاز خلافت حضرت على علیهالسلام در گرفت. اکثریت قریب به اتفاق مورّخان علّت برپایى جنگ یاد شده را مخالفت طلحه و زبیر با على علیهالسلام ، به بهانهى خونخواهى عثمان ذکر کردهاند. با آن که دشمنى طلحه، زبیر و عایشه با عثمان و تلاش آنان در برافروختن آتش فتنه بر ضد او امرى آشکار بود، ولى بنىامیّه به آسانى با آنان همآوا شدند و بر ضد حکومت مشروع على علیهالسلام دست به اقدام مسلحانه زدند.
دشمنى عایشه، طلحه و زبیر با خلیفهى سوم، عثمان
عایشه از نخستین کسانى بود که زبان به طعنِ عثمان گشود. او بر ضد عثمان، چنین گفت: «اقتلوا نعثلاً فقد کفر» که بسیار معروف است.1 طلحه نیز در پاسخ به درخواست کمک از جانب عثمان، گفت: «لا واللّه حتى تعطی بنو امیه الحق من أنفسها»2 بعضى از مورّخان نیز نام زبیر را در ردیف کسانى ذکر کردهاند که در شورش بر ضد عثمان نقش داشتند.3 مروان بن حکم، در نخستین اقدام جنگى در پیکار جمل تیرى به سوى طلحه رها کرد و گفت: «لا أَطْلُبُ بثارى بَعْدَ الیومِ».4 سعید بن عاص نیز به مروان گفته بود: «اگر به دنبال قاتلان عثمان هستید، باید آنان را در میان سپاه خود جستوجو کنید».5 در چنین شرایطى چه چیز موجب شد تا بنىامیه اصحاب جمل را یارى دهند؟ چرا مروان بن حکم و سایر بنىامیه به جاى شام، سر از مکه درآوردند؟ و یا چرا یعلى بن منیه، والى عثمان در یمن، اموال بیتالمال را در اختیار اصحاب جمل نهاد؟ به نظر نگارنده، پاسخ پرسشهاى یاد شده در اقدامات معاویة بن أبى سفیان در قبل و پس از مرگ عثمان نهفته است.
نقش معاویة بن أبى سفیان
معاویة بن أبى سفیان از زمان خلیفهى دوم تا زمان وقوع قتل عثمان تقریبا مدت هفده سال در شام بدون مزاحمت هیچ رقیبى حکمفرمایى داشت. او پیوسته تلاش مىکرد تا اهالى شام با عراق و حجاز ارتباط اندکى داشته باشند.6 او مىخواست تا مردم شام، اسلام را از منظر او ببینند. معاویه آیات قرآن را مطابق با خواستههاى خویش تفسیر و تأویل مىکرد.7 و در صدد بود تا سیادت بنىامیّه را إحیاء کند، سیادتى که اسلام آن را زیر پا نهاده بود.8 تمایلات درونى او براى کسب قدرت و سلطه بر سرزمینهاى اسلامى حتّى در زمان خلیفهى دوم، عمر، قابل پیشبینى بوده است. ذهبى (د 748 ق) نوشته است: «قال المدائنى: کان عمر اذا نظر إلى معاویة قال هذا کسرى العرب».9
موضعِ معاویه در برابر شورش عمومى بر ضد عثمان
عثمان پس از مواجهه با شورش عمومى، از استانداران خویش که معاویه نیز یکى از آنها بود، درخواست کمک کرد، امّا معاویه در یارى او تعلل ورزید و پس از درخواستهاى پى در پى عثمان، او لشکرى را به فرماندهى یزید بن أسد با توصیه به عدم ورود به مدینه، گسیل داشت. ابن شَبَّه (د 262 ق) روایات متعددى آورده است که ثابت مىکند، معاویه به سپاه خود دستور داد تا در ذى خُشُب و یا وادىالقرى اردو بزنند و وارد مدینه نشوند.10 ابو ایوب انصارى در پاسخ نامهاى به معاویه نوشت: «و ما نحن و قتل عثمان، إنَّ الذى تربص بعثمان و ثبط یزید بن أسد و أهل شام فى نصرته لأنَت و إنَّ الذین قتلوه لغیر الانصار».11
معاویه با فرستادن چنین سپاهى دو خواسته را دنبال مىکرد: نخست آن که به مردم شام وانمود کند که به خلیفه یارى رسانده و در کمک به او کوتاهى نکرده است؛ دوم از همین راه اخبار حوادث مدینه را در کوتاهترین زمان به دست آورد. او پس از آگاهى از خلافت على علیهالسلام ، بىدرنگ دست به اقداماتى زد که مىتوان آن را زمینهساز پیکار جمل دانست.
اطّلاعات ما از این اقدامات از شرح نهج البلاغهى ابن أبى الحدید معتزلى (د 656 ق) حاصل شده است. ابن أبى الحدید نیز این اطلاعات را از الأخبار الموفقیات نوشتهى زبیر بن بکّار (د 256 ق) نقل کرده است. ابن أبى الحدید دربارهى میزان دشمنى معاویه با على علیهالسلام نوشته است: «... و أنا أَذکُر فى هذا الموضع خبرا رواه الزبیر بن بکّار فى الموفقیات، لِیْعلم مَنْ یقف علیه أنَّ معاویة لم یکن لینجذب إلى طاعة علىٍ علیهالسلام أبدا ولایعطیه البیعة و أنَّ مضادَّته له و مباینته ایّاه لمضادَّة السواد للبیاض لا یجتمعان».12
ذکر دو نکته را لازم مىدانم: کتاب الاخبار الموفقیات به همّت دکتر سامى مکى العانى با استفاده از دو نسخهى خطى موجود در بصره و توبینگن منتشر شده است. از آنجا که نسخههاى موجود تنها بخش اندکى از موفقیات را در بر دارند، مصحح مذکور بخشى به انتهاى کتاب اضافه کرده و آن را الضائع من الموفقیات نامیده است. اخبار این بخش اغلب از شرح نهج البلاغه ابن أبى الحدید استخراج شده است، اما خبر مذکور در اصل کتاب و در بخش الحاقى وجود ندارد؛13 نکتهى دوم اینکه ضامر بن شدقم حسینى، مؤلف کتاب الجمل (درگذشته بعد از 1082ق)، خبر مذکور را آورده است، ولى گویا منبع او شرح ابن أبى الحدید نبوده است، زیرا تفاوت قابل توجهى میان عبارتهاى آنها وجود دارد.14
به هر حال، ابن أبى الحدید به نقل از موفقیات آورده است که وقتى عثمان در محاصره واقع شد، مروان بن حکم دو نامه به شام و یمن فرستاد. محتواى نامهها اشاره به دشمنى مردم (صحابه) با بنىامیّه و درخواست یارى از معاویه و یعلى بن منیه، استانداران شام و یمن بود. او در نامه آورده بود که عثمان ستون خانهى بنىامیّه است و در صورت عدم یارى او، این خانه فرو خواهد ریخت. از جمله اعتراضاتى که مروان آن را در عداد شکایات مردم بر ضد عثمان برشمرد، واگذارى شام و یمن به معاویه و یعلى بود. با وجود این، مروان در این دو نامه آمادگى خود را براى دفاع از عثمان اعلام کرد.15 هنگامى که نامهى مروان به معاویه رسید، دستور داد تا مردم در مسجد جامع جمع شوند. آن گاه همچون کسى که ستمى به او رسیده است و یارى دهندهاى ندارد، خطبه خواند و فریادرس طلبید. در اثناء خطبه نامهاى دیگر از مروان به معاویه رسید که خبر قتل عثمان در آن آمده بود. مروان واقعهى قتل عثمان را در نامه شرح داده و در پایان آن نوشته بود: «... مردم خانهاش را غارت کردند، هتک حرمت نمودند، او را کشتند و همچون ابرى که باران خود را بریزد و دور شود از او دور شدند و به سوى على بن أبىطالب رفتند، همانند ملخهایى که مرتع ببینند» و براى تحریک معاویه افزوده
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 45
فهرست :
فصل 1: تعریف تهاجم فرهنگی
قربانیان این تهاجم
خطرات تهاجم
فراگیربودن تهاجم
فصل دوم:عوامل وزمینه های تهاجم فرهنگی
- عوامل سیاسی
- عوامل فرهنگی
الف)عوامل فرهنگی 1-رسوبات فرهنگ شاهی
2-عدم آشنایی بافرهنگ ومعارف اسلامی
فصل سوم: تاریخچه تهاجم فرهنگی غرب علیه مسلمین
- روشهاوابزارهای تهاجم فرهنگی
- قلمرو تهاجم فرهنگی
- بررسی زمینه های اجتمایی تهاجم فرهنگی
- خلاء فرهنگی
- تضعیف دولت
فصل چهارم: وصیت امام به جوانان
-جوان کیست
- نقش جوانان درتد اوم انقلاب
-جوان وفسادفرهنگ غرب
- استقلال فرهنگی
- هدف وثمره استقلال فرهنگی
- عوامل مخرب استقلال فرهنگی
- راههای حفظ استقلال فرهنگ
مقدمه
درطول تاریخ نشاط وسرور لازمه حیاط ودلمردگی وکسالت متوقف کننده استعدادهای انسان است درفضایی که انسانهافرصت تحرک وتکاپومی یابندبه تفریح وسرگرمی می پردازند وآنانکه چنین مجالی رانمی یابندگرفتار کابوس افسردگی می شوندوچه بسا این مشکلات رابه دیگران سرایت دهند .آری زندگی برای بازی نیست اما بازی از ضرورتهای زندگی است وافراد باید میدانی برای تفریح وبازی بیابندوروحیه ی مشارکت وهمکاری وتعاون درآنها بارورشود.اگر چه تابستان فرصت شکوهمندی است تامسؤلان ومدیران بابرنامه ریزی مدون جامعه ی جوان ونوجوان رابه سمت وسوی الهی هدایت نمایند .این فرصتهای مناسب بستری است تا جامه ی جوان ماشاخصهای دین محوری وخود باوری را در خویشتن پرورش دهندلذاچنانچه این فرصت رامغتنم ندانیم خسارتهای جبران ناپذیری رادربرخواهدد اشت .هیچ چیزتوجیه وبهانه ی این قصوروکوتاهی نیست زیرا درکشورماهمه چیزداریم هم فضا وهم امکانات اگرچشم اندازی به مواهب طبیعی؛اردوگاهها؛وآثارتاریخی ،کوهها؛وآبشارها؛و جنگلهاوشهرها؛واماکن مقدس د اشته باشیم واگربادلسوزی وجدیت برای این مملکت دل بسوزانیم راه هرگونه بهانه بسته میشود.اگردرتابستان شرایطی میسور گرددکه هردانش آموزی نهالی بنشاندحدود 17میلیون درخت به فرداطراوت می بخشند.هنوزمشکل ما ،تک محوری آموزش وپرورش است باید این اندیشه ی باطل فروریزد،باید همه ی بخشهای جامعه؛مؤسسات ونهادهاحداقل درایام فراغت (تابستان)بویژه احساس مدرسه بودن داشته باشندوخودراجزء خوانواده ی بزرگ آموزش وپرورش بدانند وتربیت؛مسؤلیت همگانی تلقی گردد آنگاه حجم سنگین مشکلات تربیتی حل خواهدشددرغیراین صورت دشمنان برای فرزندان مابرنامه دارندآنهم ازنوع مهلک ومسموم کننده.آنگاه که شراری درخانه ای حادث شود؛وقتی دزدانی درشرف سرقت هستندبرخیزیدوبشتابید که خطردریک قدمی خانه ی ماست.نسل جوان که سرمایه ی هرمملکت است بیش از همه درمعرض تهاجم است؛تهاجمی که رهبرانقلاب ازآن به شبیخون فرهنگی یاد می کنندومن آن راجنگ سردوبمب بی صدا می نامم.طرفنددشمنان طوفان بیرحمی است که این گلهای بانشاط راازریشه تهدید می کند.ای کاش درشهرهای ماشورایی برای اوقات فراقت بچه هاورهایی ازگرداب تهاجم فرهنگی تشکیل گردد؛تاجوانان وکسانیکه ازبیکاری به موادمخدرروی می آورندوآنانکه اوقات خودراصرف بزهکاری وتماشای فیلمهای مبتذل ماهواره می نمایندبه جهت صحیح رهنمون گردند. انشاء الله (نویسنده )
تعریفی ازتهاجم فرهنگی: اگرتهاجم فرهنگی راتعریف نماییم بایدگفت که هرملت دارای فرهنگ وآداب وسنن مربوط به خویش است که ازسوی ملت وکشوری مورد تهدیدوهجوم قرارمی گیرد.
تهاجم فرهنگی درغفلت ماجان می گیردودرسستی وبیتفاوتی ،ریشه می دواندودرتفرقه ی ، ماجمع می شود؛امیداست که باافق واندیشه ی هوشیارانه این سرطان مزمن راکه محصول آن بی عفتی؛سرقت؛اعتیاد؛ولگردی وسلب امنیت ازمردم است روزی ریشه کن شود.
قربانیان این تهاجم : اولین گروهی که درزیر حملات این تهاجم فانی می شوندقشرجوان ونوجوان است.با توجه به اینکه فعالترین قشرجامعه درمعرض حملات وآماج آن قراردارد اما دشمن همواره می کوشد ،با تسخیرافکارواذهان آنهاایشان رابه امورمادی سرگرم نمایدوبا تزریق فرهنگ فاسدخویش آنانرانسبت به سرنوشت جامعه بی تفاوت نمایندوبه عنوان مهره های ضعیف النفس وسرسپرده دراختیار بگیرند.امام خمینی (ره)فرمودند: ((مجلات آن روز ومدارس ورادیوتلویزیون همه دریک مطلب شریک ومبلغ شرق وغرب بودند.ومانع می شدند که جوانان رشد واستقلال فکری پیداکنند.))
باسرگرم شدن جوانان به امور پیش پاافتاده وظاهری چون مدلباس آرایش سروصورت وتغریق درامورنفسانی وشهوانی دیگرمجالی برای کسب علم وتحقیق وپژوهش
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 45
فهرست :
فصل 1: تعریف تهاجم فرهنگی
قربانیان این تهاجم
خطرات تهاجم
فراگیربودن تهاجم
فصل دوم:عوامل وزمینه های تهاجم فرهنگی
- عوامل سیاسی
- عوامل فرهنگی
الف)عوامل فرهنگی 1-رسوبات فرهنگ شاهی
2-عدم آشنایی بافرهنگ ومعارف اسلامی
فصل سوم: تاریخچه تهاجم فرهنگی غرب علیه مسلمین
- روشهاوابزارهای تهاجم فرهنگی
- قلمرو تهاجم فرهنگی
- بررسی زمینه های اجتمایی تهاجم فرهنگی
- خلاء فرهنگی
- تضعیف دولت
فصل چهارم: وصیت امام به جوانان
-جوان کیست
- نقش جوانان درتد اوم انقلاب
-جوان وفسادفرهنگ غرب
- استقلال فرهنگی
- هدف وثمره استقلال فرهنگی
- عوامل مخرب استقلال فرهنگی
- راههای حفظ استقلال فرهنگ
مقدمه
درطول تاریخ نشاط وسرور لازمه حیاط ودلمردگی وکسالت متوقف کننده استعدادهای انسان است درفضایی که انسانهافرصت تحرک وتکاپومی یابندبه تفریح وسرگرمی می پردازند وآنانکه چنین مجالی رانمی یابندگرفتار کابوس افسردگی می شوندوچه بسا این مشکلات رابه دیگران سرایت دهند .آری زندگی برای بازی نیست اما بازی از ضرورتهای زندگی است وافراد باید میدانی برای تفریح وبازی بیابندوروحیه ی مشارکت وهمکاری وتعاون درآنها بارورشود.اگر چه تابستان فرصت شکوهمندی است تامسؤلان ومدیران بابرنامه ریزی مدون جامعه ی جوان ونوجوان رابه سمت وسوی الهی هدایت نمایند .این فرصتهای مناسب بستری است تا جامه ی جوان ماشاخصهای دین محوری وخود باوری را در خویشتن پرورش دهندلذاچنانچه این فرصت رامغتنم ندانیم خسارتهای جبران ناپذیری رادربرخواهدد اشت .هیچ چیزتوجیه وبهانه ی این قصوروکوتاهی نیست زیرا درکشورماهمه چیزداریم هم فضا وهم امکانات اگرچشم اندازی به مواهب طبیعی؛اردوگاهها؛وآثارتاریخی ،کوهها؛وآبشارها؛و جنگلهاوشهرها؛واماکن مقدس د اشته باشیم واگربادلسوزی وجدیت برای این مملکت دل بسوزانیم راه هرگونه بهانه بسته میشود.اگردرتابستان شرایطی میسور گرددکه هردانش آموزی نهالی بنشاندحدود 17میلیون درخت به فرداطراوت می بخشند.هنوزمشکل ما ،تک محوری آموزش وپرورش است باید این اندیشه ی باطل فروریزد،باید همه ی بخشهای جامعه؛مؤسسات ونهادهاحداقل درایام فراغت (تابستان)بویژه احساس مدرسه بودن داشته باشندوخودراجزء خوانواده ی بزرگ آموزش وپرورش بدانند وتربیت؛مسؤلیت همگانی تلقی گردد آنگاه حجم سنگین مشکلات تربیتی حل خواهدشددرغیراین صورت دشمنان برای فرزندان مابرنامه دارندآنهم ازنوع مهلک ومسموم کننده.آنگاه که شراری درخانه ای حادث شود؛وقتی دزدانی درشرف سرقت هستندبرخیزیدوبشتابید که خطردریک قدمی خانه ی ماست.نسل جوان که سرمایه ی هرمملکت است بیش از همه درمعرض تهاجم است؛تهاجمی که رهبرانقلاب ازآن به شبیخون فرهنگی یاد می کنندومن آن راجنگ سردوبمب بی صدا می نامم.طرفنددشمنان طوفان بیرحمی است که این گلهای بانشاط راازریشه تهدید می کند.ای کاش درشهرهای ماشورایی برای اوقات فراقت بچه هاورهایی ازگرداب تهاجم فرهنگی تشکیل گردد؛تاجوانان وکسانیکه ازبیکاری به موادمخدرروی می آورندوآنانکه اوقات خودراصرف بزهکاری وتماشای فیلمهای مبتذل ماهواره می نمایندبه جهت صحیح رهنمون گردند. انشاء الله (نویسنده )
تعریفی ازتهاجم فرهنگی: اگرتهاجم فرهنگی راتعریف نماییم بایدگفت که هرملت دارای فرهنگ وآداب وسنن مربوط به خویش است که ازسوی ملت وکشوری مورد تهدیدوهجوم قرارمی گیرد.
تهاجم فرهنگی درغفلت ماجان می گیردودرسستی وبیتفاوتی ،ریشه می دواندودرتفرقه ی ، ماجمع می شود؛امیداست که باافق واندیشه ی هوشیارانه این سرطان مزمن راکه محصول آن بی عفتی؛سرقت؛اعتیاد؛ولگردی وسلب امنیت ازمردم است روزی ریشه کن شود.
قربانیان این تهاجم : اولین گروهی که درزیر حملات این تهاجم فانی می شوندقشرجوان ونوجوان است.با توجه به اینکه فعالترین قشرجامعه درمعرض حملات وآماج آن قراردارد اما دشمن همواره می کوشد ،با تسخیرافکارواذهان آنهاایشان رابه امورمادی سرگرم نمایدوبا تزریق فرهنگ فاسدخویش آنانرانسبت به سرنوشت جامعه بی تفاوت نمایندوبه عنوان مهره های ضعیف النفس وسرسپرده دراختیار بگیرند.امام خمینی (ره)فرمودند: ((مجلات آن روز ومدارس ورادیوتلویزیون همه دریک مطلب شریک ومبلغ شرق وغرب بودند.ومانع می شدند که جوانان رشد واستقلال فکری پیداکنند.))
باسرگرم شدن جوانان به امور پیش پاافتاده وظاهری چون مدلباس آرایش سروصورت وتغریق درامورنفسانی وشهوانی دیگرمجالی برای کسب علم وتحقیق وپژوهش
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 63
حکمیت
تغییر مسیر جنگ صفین و تاریخ اسلام
امام (ع ) در روز سه شنبه دهم ماه ربیع الاول سال 38هجرى در ابتداى فجر, که هنوز هوا تاریک بود, نماز صبح را با یاران خود بجا آورد. آن حضرت از ناتوانى و خستگى سپاه شام کاملاً آگاه بود و مى دانست که دشمن به آخرین سنگر عقب نشینى کرده و با یک حملهء جانانه مى توان به خرگاه آتش افروز جنگ معاویه دست یافت . از این رو, به اشتر دستور داد که به تنظیم سپاه بپردازد. مالک , در حالى که در پوششى از آهن فرو رفته بود به میان سپاه آمد و در حالى که بر نیزهء خود تکیه کرده بود فریاد کشید: <سووا صفوفکم رحمکم الله >:صفهاى خود را مرتب کنید. چیزى نگذشت که حمله آغاز شد و از همان ابتدا نشانه هاى شکست دشمن با فرار آنان از میدان نبرد آشکار گردید.در این موقع , مردى از سپاه شام بیرون آمد و خواستار مذاکرهء حضورى با امام (ع ) شد. امام در میان دو صف با او به مذاکره پرداخت . او پیشنهاد کرد که هر دو طرف به جایگاه نخستین خود عقب نشینى کند و امام شام را به معاویه واگذار نماید. امام (ع ) با تشکر از پیشنهاد او یادآور شد که من در این موضوع مدتها اندیشیده ام و در آن جز دو راه براى خودندیده ام , یا نبرد با یاغیگران یا کفر بر خدا و آنچه که بر پیامبر او نازل شده است . و خدا هرگز راضى نیست که در ملک او عصیان و گناه شود و دیگران در برابر آن سکوت کنند و از امربه معروف و نهى از منکر سرباز زنند. از این رو جنگ با متمردان را بهتر از هم آغوشى با غل و زنجیر یافته ام .آن مرد از جلب موافقت امام (ع ) مأیوس شد و در حالى که آیهء <انا لله و انا الیه راجعون >را بر زبان جارى مى کرد به سوى سپاه شام بازگشت .(1)نبرد بى امان میان طرفین بار دیگر آغاز گردید. در این نبرد از هر وسیلهء ممکن استفاده مى شد, از تیر و سنگ و از شمشیر و نیزه و عمودهاى آهنین که کوه آسا بر سر طرفین فرودمى آمد. نبرد تا صبح روز چهارشنبه ادامه داشت . سپاه معاویه در شب آن روز از فزونى کشته ها و زخمیها مانند سگ زوزه مى کشید و از این جهت در تاریخ آن شب چهارشنبه را<لیلة الهریر> خوانده اند.اشتر در میان سربازان حرکت مى کرد و مى گفت : مردم تا پیروزى به اندازهء یک کمان بیش باقى نمانده است و فریاد مى زد: <الا من یشرى نفسه لله و یقاتل مع الاشتر حتى یظهر او یلحق بالله ؟>یعنى : آیا کسى هست که جان خود را به خدا بفروشد و در این راه به همراه اشتر نبرد کند, تا پیروز گردد یا به خدا بپیوندد؟(2)امام (ع ) در این لحظات حساس در مقابل فرماندهان و افراد مؤثر سپاه خود سخنرانى کرد و فرمود: اى مردم , مى بینید که کار شما و دشمن به کجا انجامیده و از دشمن جز آخرین نفس چیزى باقى نمانده است . آغاز کارها با پایان آن سنجیده مى شود. من صبحگاهان آنان را به محکمهء الهى خواهم کشید و به زندگى ننگینشان پایان خواهم داد.(3)معاویه از مضمون سخنرانى آن حضرت آگاه شد. لذا رو به عمرو عاص کرد و گفت : این همان شبى است که على فرداى آن کار جنگ را یکسره خواهد کرد. اکنون چه باید کرد؟عمروعاص گفت : نه سربازان تو مانند سربازان او هستند و نه تو مانند او هستى . او به انگیزهء دینى و عقیدتى نبرد مى کند, در حالى که تو به انگیزهء دیگر. تو خواهان زندگى هستى واو خواهان شهادت . سپاه عراق از پیروزى تو بر خود مى ترسد, در حالى که سپاه شام او پیروزى على هراسى ندارد.معاویه : پس چه باید کرد؟عمروعاص : باید پیشنهادى کرد که اگر بپذیرند دچار اختلاف شوند و اگر نپذیرند نیز دچار دو دستگى گردند; آنان را به کتاب خدا دعوت کن تا میان تو و آنان حاکم باشد. در این پپصورت تو به خواستهء خود نائل مى آیى . این مطلب مدتها در ذهن من بود ولى از ابراز آن خوددارى مى کردم تا وقت آن برسد.پپمعاویه از پختگى نقشهء همکار خود تشکر کرد و در صدد اجراى آن برآمد.بامداد روز پنجشنبه سیزدهم ربیع الاول , و به قولى سیزدهم صفر, سپاه امام (ع ) با نیرنگ کاملاً بى سابقه اى روبرو شد و خدمتى که فرزند عاص به طاغیان شام کرد بحق مایهء حیات مجدد تیرهء اموى و بازگشت آنان به صحنهء اجتماع شد.سپاه شام , طبق دستور عمرو, قرآنها را بر نوک نیزه ها بستند و صفوف خود را با مصاحف آراستند. قرآن بزرگ دمشق به کمک ده نفر بر نوک نیزه حمل مى شد. آن گاه همگى یکصداشعار سر دادند که : <حاکم میان ما و شما کتاب خداست >.گوشهاى عراقیان متوجه فریادها شد و چشمهایشان به نوک نیزه ها افتاد از سپاه شام جز شعارها و فریادهاى ترحم انگیز چیزى شنیده نمى شد. همگى مى گفتند: اى مردم عرب , براى زنان و دخترانتان , خدا را در نظر بگیرید.خدا را خداى را دربارهء دینتان !پس از مردم شام چه کسى از مرزهاى شام پاسدارى خواهد کرد و پس از مردم عراق چه کسى از مرزهاى عراق حفاظت خواهد نمود؟چه کسى براى جهاد با روم و ترک و دیگر کافران , باقى خواهد ماند؟(4)