لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 77 صفحه
قسمتی از متن .doc :
چهره ناشناخته تشیع
تألیف : سید جعفر شهیدی
حدود هزارو چهارصد سال بر موجودیّت شیعه می گذرد. نزدیک به چهارده قرن است که نخستین نهضت سیاسی این مذهب آغاز شده1 و تقریباً دوازده قرن است اندیشه شناسی یا به عبارت دیگر مکتب فکری و یا کلامی تشیّع تأسیس گردیده2 اما به جرأت می توان گفت هنوز هم چهره تشیع یا لااقل دیداری ترین چهره این مذهب نه تنها برای دنیای اسلام بلکه برای نظر گروهی از شیعه مذهب ها هم پوشیده مانده است.
صدها سال است بازیگران سیاست کوشیده اند تا نهضت تشیع را از مسیر آن منحرف سازند. و بخصوص کوشش فراوانی بکار رفته است تا حقیقت این نهضت از مسیرش منحرف و از دید مسلمانان غیر شیعی پوشیده بماند. درست است که حقیقت برای آنان که پا بپای تاریخ درست حرکت می کنند روشن است، اما شماره اینان در هر دوره اندک بوده و هست. در پنجاه سال اخیر تنی چند از دانشمندان مجاهد و عالی قدر شیعه با تألیف کتاب ها و ایراد سخنرانی ها و تحمل رنج سفر به گوشه و کنار کشورهای اسلامی به سهم خود معدودی از علمای مصر، شمال آفریقا و خاورمیانه عربی را با آن حقیقتِ پنهان مانده، آشنا ساختند، اما کمتر کوشش شده است که نشان دهند منشأ این نادرست اندیشی چه بوده است؟ آیا خدای نخواسته همه آن علما و نویسندگان در داوری خود نسبت به تشیع به عمد در خطا افتاده و نسبت های ناروا به پیروان این مذهب بسته اند؟
من وظیفه خود دانسته و می دانم که با بضاعت اندک و در حد توانایی بکوشم تا غباری را که تاریخ در طول قرن ها بر روی این چهره افشانده است به یکسو بزنم، و تا آنجا که می توانم آن حقیقت را آشکار سازم و بر عهده متفکران و نویسندگان گرویده بدین مذهب است که این چهره را هرچه روشن تر بشناسانند.
من معتقدم اگر گمشده ای که در فاصله قرن دوم تا آغاز قرن دهم هجری خون ده ها هزار تن، در راه بدست آوردن آن ریخته شد چنانکه شایسته است به دنیای اسلام شناسانده شود، پیروان دیگر مذاهب اسلام و یا لااقل دانشمندان و متفکران آن مذهب ها خواهند دانست که گمشده آنان و اینان یکی است. راستی اگر همه مسلمانان چنین حقیقتی را دریابند، دشمن آنان چه خواهد کرد؟ بیکار خواهد نشست؟ هرگز! زیرا «جمعیت مسلمان» «تفرقه نامسلمانان» و بلکه نابودی آنان خواهد بود.
من در این چند صفحه نمی خواهم در دهلیزهای پرپیچ و خم مسائل کلامی وارد شوم. در این باره به قدر کافی و شاید بیشتر از آنچه باید بحث کرده اند. می توان گفت حقیقت لااقل برای دسته ای خاص روشن است، اما در بحث های کلامی معمولاً هر طرفی می کوشد عقیده خود را با دلیل عقلی استوار، جلوه دهد و آنجا که غرض پیروزی در جدل باشد، حقیقت کمتر مجال ظهور خواهد یافت. در این بحث کوتاه می خواهم نهضت تشیع را از زاویه ای بررسی کنم که تاریخ هم با من همراه است. در پرتو روشنایی تاریخ شاید بتوانم آن چهره ناشناخته را آشنا سازم ـ هرچند بیشتر خوانـنـدگان با آن آشنا هستند ـ .
چنانکه می دانیم در سال 65 هجری هنگامی که معاویه دوم پس از چهل روز پادشاهی درگذشت، در سرزمینی که امروز به نام سوریه مشهور است و آن روز مرکز حکومت اسلامی بود، بر سر زمامداری مسلمانان بین دو تیره از عرب به نام بنی قیس و بنی کلب خلاف افتاد. تیره نخست طرفدار زمامداری پسر زبیر بود و تیره دوم می خواست خلافت همچنان در خاندان اموی باقی بماند. کلبیان از نژاد عرب قَحطانی یعنی عرب های ساکن جنوب شبه جزیره عربستانند و قیسی ها از طائفه عَدنانی یعنی عرب های ساکن حجاز و نجد و تهامه هستند. سرانجام پس از جنگ خونینی که در «مَرْج راهِط» نزدیک دمشق بین آنان درگرفت قحطانیان بر عدنانیان پیروز شدند و مروان بن حکم به پادشاهی رسید. پس از او تیره مروانی مدت شصت و هفت سال زمامدار مسلمانان بود. از همچشمی و بلکه دشمنی قحطانی و عدنانی پیش از اسلام شاید بیشتر شما با اطلاع باشید. این دشمنی و یا همچشمی که معمولاً از خصوصیات اقوام ابتدایی است گاهگاه به درگیری های خونین منتهی می شود. چنانکه داستان هایی از جنگ های خونین قبیله های عرب جاهلی را در کتاب ها خوانده ایم. با ظهور اسلام تعصب های ناشی از نژاد، پیوند، ثروت و آنچه بدان وابسته است از میان رفت. روزی که محمد ـ ص ـ در حَجّة الوداع اعلام کرد: «مردم! هرخونی که در جاهلیت ریخته شده است همه را زیرپا می گذارم و از این پس هیچکس حق تعرض به مال و خون دیگری را ندارد تا روزی که خدای خود را ملاقات کند». سند وحدت اسلامی یا فسخ امتیازات نژادی امضا گردید. اما متأسفانه حوادث پس از مرگ پیغمبر شکاف ها و اختلاف هایی میان مسلمانان پدیدآورد. با این همه، آن اختلاف های داخلی که از سال سی وپنجم پدیدار شد و تا سال 65 ادامه یافت، تا این تاریخ; یعنی به قدرت رسیدن سلسله مروانی، باز هم رنگ عقیده اسلامی داشت. درگیری مرج راهط خلافت اسلامی را زیر پوشش جنگ قبیله ای و پیروزی قحطانی بر عدنانی درآورد. شاعران قحطانی نژاد از این نبرد چنان یاد می کنند که شاعران عرب جاهلی در یکصد سال پیش از اسلام، از درگیری تمیم و تغلب یا بکر و تمیم سخن می گفتند. آنچه در حماسه نامه های این دوره نمی بینیم اسلام است!
از این تاریخ به بعد دیگر زمامداران مسلمان به ظاهر هم توجه نکردند که به نام خلیفه پیغمبر بر امت محمد ـ ص ـ مسلط گردیده اند. حکومت نژادی عربی آنهم بر اساس ریاست عرب های جنوبی بر پهنه حوزه اسلامی سایه افکند و شعر و ادبیات اسلامی رنگ قومی گرفت و قحطانیان برای خود مقامی والاتر از همه نژادهایی که به اسلام گرویده بودند ـ عرب یا جز عرب ـ برگزیدند. و دیگر نژادها را بدیده حقارت نگریستند، کار تحقیر دیگر نژادها بجایی رسید که در مثل های رایج می خوانیم «اَذَلُّ مِنْ قَیْسی بِحِمْص»3
آنچه گذشته از زور حاکمان، کالای مزور این بازار مکاره را رایج تر می ساخت کوشش شاعران و مادحان دین به زر فروخته بود که متأسفانه در هر عصر و زمان یکی از عوامل مؤثر گمراهی توده های کم اطلاع بوده و هستند. من نمی خواهم وقت شما را با خواندن نمونه های بسیاری از شعرهای این دوره بگیرم و خاطرتان را مکدر کنم. گذشته از دیوان های پر از دروغ شاعران، نمونه هایی از این تملقات را می توانید در مجلدهایی از اغانی ابوالفرج اصفهانی ملاحظه فرمایید. برای نشان دادن اندکی از بسیار بدین دو بیت از یزیدبن مفرغ که در ستایش مروان بن حکم سروده است توجه فرمایید:
وَاَقَـمْتُمُ سُـوقَ الثَّنـاءِ وَلَــمْ تَـکُـنْ
ســوقُ الثـَّنـاءِ تُـقـَامُ فی الأسـْواق
فَکَأنَّما جَعَلَ الاْلهُ اِلَیْکُم
قَـبْـضَ النَّـفُوسِ وَقِیْمَــة الأرْزاق4
و اعشی ربیعه، مروان و پسرش را چنین می ستاید:
وَ اِنَّ فُــؤاداً بَـیْــنَ جَـنْــبَی عــالِـــمٌ
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 77 صفحه
قسمتی از متن .doc :
چهره ناشناخته تشیع
تألیف : سید جعفر شهیدی
حدود هزارو چهارصد سال بر موجودیّت شیعه می گذرد. نزدیک به چهارده قرن است که نخستین نهضت سیاسی این مذهب آغاز شده1 و تقریباً دوازده قرن است اندیشه شناسی یا به عبارت دیگر مکتب فکری و یا کلامی تشیّع تأسیس گردیده2 اما به جرأت می توان گفت هنوز هم چهره تشیع یا لااقل دیداری ترین چهره این مذهب نه تنها برای دنیای اسلام بلکه برای نظر گروهی از شیعه مذهب ها هم پوشیده مانده است.
صدها سال است بازیگران سیاست کوشیده اند تا نهضت تشیع را از مسیر آن منحرف سازند. و بخصوص کوشش فراوانی بکار رفته است تا حقیقت این نهضت از مسیرش منحرف و از دید مسلمانان غیر شیعی پوشیده بماند. درست است که حقیقت برای آنان که پا بپای تاریخ درست حرکت می کنند روشن است، اما شماره اینان در هر دوره اندک بوده و هست. در پنجاه سال اخیر تنی چند از دانشمندان مجاهد و عالی قدر شیعه با تألیف کتاب ها و ایراد سخنرانی ها و تحمل رنج سفر به گوشه و کنار کشورهای اسلامی به سهم خود معدودی از علمای مصر، شمال آفریقا و خاورمیانه عربی را با آن حقیقتِ پنهان مانده، آشنا ساختند، اما کمتر کوشش شده است که نشان دهند منشأ این نادرست اندیشی چه بوده است؟ آیا خدای نخواسته همه آن علما و نویسندگان در داوری خود نسبت به تشیع به عمد در خطا افتاده و نسبت های ناروا به پیروان این مذهب بسته اند؟
من وظیفه خود دانسته و می دانم که با بضاعت اندک و در حد توانایی بکوشم تا غباری را که تاریخ در طول قرن ها بر روی این چهره افشانده است به یکسو بزنم، و تا آنجا که می توانم آن حقیقت را آشکار سازم و بر عهده متفکران و نویسندگان گرویده بدین مذهب است که این چهره را هرچه روشن تر بشناسانند.
من معتقدم اگر گمشده ای که در فاصله قرن دوم تا آغاز قرن دهم هجری خون ده ها هزار تن، در راه بدست آوردن آن ریخته شد چنانکه شایسته است به دنیای اسلام شناسانده شود، پیروان دیگر مذاهب اسلام و یا لااقل دانشمندان و متفکران آن مذهب ها خواهند دانست که گمشده آنان و اینان یکی است. راستی اگر همه مسلمانان چنین حقیقتی را دریابند، دشمن آنان چه خواهد کرد؟ بیکار خواهد نشست؟ هرگز! زیرا «جمعیت مسلمان» «تفرقه نامسلمانان» و بلکه نابودی آنان خواهد بود.
من در این چند صفحه نمی خواهم در دهلیزهای پرپیچ و خم مسائل کلامی وارد شوم. در این باره به قدر کافی و شاید بیشتر از آنچه باید بحث کرده اند. می توان گفت حقیقت لااقل برای دسته ای خاص روشن است، اما در بحث های کلامی معمولاً هر طرفی می کوشد عقیده خود را با دلیل عقلی استوار، جلوه دهد و آنجا که غرض پیروزی در جدل باشد، حقیقت کمتر مجال ظهور خواهد یافت. در این بحث کوتاه می خواهم نهضت تشیع را از زاویه ای بررسی کنم که تاریخ هم با من همراه است. در پرتو روشنایی تاریخ شاید بتوانم آن چهره ناشناخته را آشنا سازم ـ هرچند بیشتر خوانـنـدگان با آن آشنا هستند ـ .
چنانکه می دانیم در سال 65 هجری هنگامی که معاویه دوم پس از چهل روز پادشاهی درگذشت، در سرزمینی که امروز به نام سوریه مشهور است و آن روز مرکز حکومت اسلامی بود، بر سر زمامداری مسلمانان بین دو تیره از عرب به نام بنی قیس و بنی کلب خلاف افتاد. تیره نخست طرفدار زمامداری پسر زبیر بود و تیره دوم می خواست خلافت همچنان در خاندان اموی باقی بماند. کلبیان از نژاد عرب قَحطانی یعنی عرب های ساکن جنوب شبه جزیره عربستانند و قیسی ها از طائفه عَدنانی یعنی عرب های ساکن حجاز و نجد و تهامه هستند. سرانجام پس از جنگ خونینی که در «مَرْج راهِط» نزدیک دمشق بین آنان درگرفت قحطانیان بر عدنانیان پیروز شدند و مروان بن حکم به پادشاهی رسید. پس از او تیره مروانی مدت شصت و هفت سال زمامدار مسلمانان بود. از همچشمی و بلکه دشمنی قحطانی و عدنانی پیش از اسلام شاید بیشتر شما با اطلاع باشید. این دشمنی و یا همچشمی که معمولاً از خصوصیات اقوام ابتدایی است گاهگاه به درگیری های خونین منتهی می شود. چنانکه داستان هایی از جنگ های خونین قبیله های عرب جاهلی را در کتاب ها خوانده ایم. با ظهور اسلام تعصب های ناشی از نژاد، پیوند، ثروت و آنچه بدان وابسته است از میان رفت. روزی که محمد ـ ص ـ در حَجّة الوداع اعلام کرد: «مردم! هرخونی که در جاهلیت ریخته شده است همه را زیرپا می گذارم و از این پس هیچکس حق تعرض به مال و خون دیگری را ندارد تا روزی که خدای خود را ملاقات کند». سند وحدت اسلامی یا فسخ امتیازات نژادی امضا گردید. اما متأسفانه حوادث پس از مرگ پیغمبر شکاف ها و اختلاف هایی میان مسلمانان پدیدآورد. با این همه، آن اختلاف های داخلی که از سال سی وپنجم پدیدار شد و تا سال 65 ادامه یافت، تا این تاریخ; یعنی به قدرت رسیدن سلسله مروانی، باز هم رنگ عقیده اسلامی داشت. درگیری مرج راهط خلافت اسلامی را زیر پوشش جنگ قبیله ای و پیروزی قحطانی بر عدنانی درآورد. شاعران قحطانی نژاد از این نبرد چنان یاد می کنند که شاعران عرب جاهلی در یکصد سال پیش از اسلام، از درگیری تمیم و تغلب یا بکر و تمیم سخن می گفتند. آنچه در حماسه نامه های این دوره نمی بینیم اسلام است!
از این تاریخ به بعد دیگر زمامداران مسلمان به ظاهر هم توجه نکردند که به نام خلیفه پیغمبر بر امت محمد ـ ص ـ مسلط گردیده اند. حکومت نژادی عربی آنهم بر اساس ریاست عرب های جنوبی بر پهنه حوزه اسلامی سایه افکند و شعر و ادبیات اسلامی رنگ قومی گرفت و قحطانیان برای خود مقامی والاتر از همه نژادهایی که به اسلام گرویده بودند ـ عرب یا جز عرب ـ برگزیدند. و دیگر نژادها را بدیده حقارت نگریستند، کار تحقیر دیگر نژادها بجایی رسید که در مثل های رایج می خوانیم «اَذَلُّ مِنْ قَیْسی بِحِمْص»3
آنچه گذشته از زور حاکمان، کالای مزور این بازار مکاره را رایج تر می ساخت کوشش شاعران و مادحان دین به زر فروخته بود که متأسفانه در هر عصر و زمان یکی از عوامل مؤثر گمراهی توده های کم اطلاع بوده و هستند. من نمی خواهم وقت شما را با خواندن نمونه های بسیاری از شعرهای این دوره بگیرم و خاطرتان را مکدر کنم. گذشته از دیوان های پر از دروغ شاعران، نمونه هایی از این تملقات را می توانید در مجلدهایی از اغانی ابوالفرج اصفهانی ملاحظه فرمایید. برای نشان دادن اندکی از بسیار بدین دو بیت از یزیدبن مفرغ که در ستایش مروان بن حکم سروده است توجه فرمایید:
وَاَقَـمْتُمُ سُـوقَ الثَّنـاءِ وَلَــمْ تَـکُـنْ
ســوقُ الثـَّنـاءِ تُـقـَامُ فی الأسـْواق
فَکَأنَّما جَعَلَ الاْلهُ اِلَیْکُم
قَـبْـضَ النَّـفُوسِ وَقِیْمَــة الأرْزاق4
و اعشی ربیعه، مروان و پسرش را چنین می ستاید:
وَ اِنَّ فُــؤاداً بَـیْــنَ جَـنْــبَی عــالِـــمٌ
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 77 صفحه
قسمتی از متن .doc :
چهره ناشناخته تشیع
تألیف : سید جعفر شهیدی
حدود هزارو چهارصد سال بر موجودیّت شیعه می گذرد. نزدیک به چهارده قرن است که نخستین نهضت سیاسی این مذهب آغاز شده1 و تقریباً دوازده قرن است اندیشه شناسی یا به عبارت دیگر مکتب فکری و یا کلامی تشیّع تأسیس گردیده2 اما به جرأت می توان گفت هنوز هم چهره تشیع یا لااقل دیداری ترین چهره این مذهب نه تنها برای دنیای اسلام بلکه برای نظر گروهی از شیعه مذهب ها هم پوشیده مانده است.
صدها سال است بازیگران سیاست کوشیده اند تا نهضت تشیع را از مسیر آن منحرف سازند. و بخصوص کوشش فراوانی بکار رفته است تا حقیقت این نهضت از مسیرش منحرف و از دید مسلمانان غیر شیعی پوشیده بماند. درست است که حقیقت برای آنان که پا بپای تاریخ درست حرکت می کنند روشن است، اما شماره اینان در هر دوره اندک بوده و هست. در پنجاه سال اخیر تنی چند از دانشمندان مجاهد و عالی قدر شیعه با تألیف کتاب ها و ایراد سخنرانی ها و تحمل رنج سفر به گوشه و کنار کشورهای اسلامی به سهم خود معدودی از علمای مصر، شمال آفریقا و خاورمیانه عربی را با آن حقیقتِ پنهان مانده، آشنا ساختند، اما کمتر کوشش شده است که نشان دهند منشأ این نادرست اندیشی چه بوده است؟ آیا خدای نخواسته همه آن علما و نویسندگان در داوری خود نسبت به تشیع به عمد در خطا افتاده و نسبت های ناروا به پیروان این مذهب بسته اند؟
من وظیفه خود دانسته و می دانم که با بضاعت اندک و در حد توانایی بکوشم تا غباری را که تاریخ در طول قرن ها بر روی این چهره افشانده است به یکسو بزنم، و تا آنجا که می توانم آن حقیقت را آشکار سازم و بر عهده متفکران و نویسندگان گرویده بدین مذهب است که این چهره را هرچه روشن تر بشناسانند.
من معتقدم اگر گمشده ای که در فاصله قرن دوم تا آغاز قرن دهم هجری خون ده ها هزار تن، در راه بدست آوردن آن ریخته شد چنانکه شایسته است به دنیای اسلام شناسانده شود، پیروان دیگر مذاهب اسلام و یا لااقل دانشمندان و متفکران آن مذهب ها خواهند دانست که گمشده آنان و اینان یکی است. راستی اگر همه مسلمانان چنین حقیقتی را دریابند، دشمن آنان چه خواهد کرد؟ بیکار خواهد نشست؟ هرگز! زیرا «جمعیت مسلمان» «تفرقه نامسلمانان» و بلکه نابودی آنان خواهد بود.
من در این چند صفحه نمی خواهم در دهلیزهای پرپیچ و خم مسائل کلامی وارد شوم. در این باره به قدر کافی و شاید بیشتر از آنچه باید بحث کرده اند. می توان گفت حقیقت لااقل برای دسته ای خاص روشن است، اما در بحث های کلامی معمولاً هر طرفی می کوشد عقیده خود را با دلیل عقلی استوار، جلوه دهد و آنجا که غرض پیروزی در جدل باشد، حقیقت کمتر مجال ظهور خواهد یافت. در این بحث کوتاه می خواهم نهضت تشیع را از زاویه ای بررسی کنم که تاریخ هم با من همراه است. در پرتو روشنایی تاریخ شاید بتوانم آن چهره ناشناخته را آشنا سازم ـ هرچند بیشتر خوانـنـدگان با آن آشنا هستند ـ .
چنانکه می دانیم در سال 65 هجری هنگامی که معاویه دوم پس از چهل روز پادشاهی درگذشت، در سرزمینی که امروز به نام سوریه مشهور است و آن روز مرکز حکومت اسلامی بود، بر سر زمامداری مسلمانان بین دو تیره از عرب به نام بنی قیس و بنی کلب خلاف افتاد. تیره نخست طرفدار زمامداری پسر زبیر بود و تیره دوم می خواست خلافت همچنان در خاندان اموی باقی بماند. کلبیان از نژاد عرب قَحطانی یعنی عرب های ساکن جنوب شبه جزیره عربستانند و قیسی ها از طائفه عَدنانی یعنی عرب های ساکن حجاز و نجد و تهامه هستند. سرانجام پس از جنگ خونینی که در «مَرْج راهِط» نزدیک دمشق بین آنان درگرفت قحطانیان بر عدنانیان پیروز شدند و مروان بن حکم به پادشاهی رسید. پس از او تیره مروانی مدت شصت و هفت سال زمامدار مسلمانان بود. از همچشمی و بلکه دشمنی قحطانی و عدنانی پیش از اسلام شاید بیشتر شما با اطلاع باشید. این دشمنی و یا همچشمی که معمولاً از خصوصیات اقوام ابتدایی است گاهگاه به درگیری های خونین منتهی می شود. چنانکه داستان هایی از جنگ های خونین قبیله های عرب جاهلی را در کتاب ها خوانده ایم. با ظهور اسلام تعصب های ناشی از نژاد، پیوند، ثروت و آنچه بدان وابسته است از میان رفت. روزی که محمد ـ ص ـ در حَجّة الوداع اعلام کرد: «مردم! هرخونی که در جاهلیت ریخته شده است همه را زیرپا می گذارم و از این پس هیچکس حق تعرض به مال و خون دیگری را ندارد تا روزی که خدای خود را ملاقات کند». سند وحدت اسلامی یا فسخ امتیازات نژادی امضا گردید. اما متأسفانه حوادث پس از مرگ پیغمبر شکاف ها و اختلاف هایی میان مسلمانان پدیدآورد. با این همه، آن اختلاف های داخلی که از سال سی وپنجم پدیدار شد و تا سال 65 ادامه یافت، تا این تاریخ; یعنی به قدرت رسیدن سلسله مروانی، باز هم رنگ عقیده اسلامی داشت. درگیری مرج راهط خلافت اسلامی را زیر پوشش جنگ قبیله ای و پیروزی قحطانی بر عدنانی درآورد. شاعران قحطانی نژاد از این نبرد چنان یاد می کنند که شاعران عرب جاهلی در یکصد سال پیش از اسلام، از درگیری تمیم و تغلب یا بکر و تمیم سخن می گفتند. آنچه در حماسه نامه های این دوره نمی بینیم اسلام است!
از این تاریخ به بعد دیگر زمامداران مسلمان به ظاهر هم توجه نکردند که به نام خلیفه پیغمبر بر امت محمد ـ ص ـ مسلط گردیده اند. حکومت نژادی عربی آنهم بر اساس ریاست عرب های جنوبی بر پهنه حوزه اسلامی سایه افکند و شعر و ادبیات اسلامی رنگ قومی گرفت و قحطانیان برای خود مقامی والاتر از همه نژادهایی که به اسلام گرویده بودند ـ عرب یا جز عرب ـ برگزیدند. و دیگر نژادها را بدیده حقارت نگریستند، کار تحقیر دیگر نژادها بجایی رسید که در مثل های رایج می خوانیم «اَذَلُّ مِنْ قَیْسی بِحِمْص»3
آنچه گذشته از زور حاکمان، کالای مزور این بازار مکاره را رایج تر می ساخت کوشش شاعران و مادحان دین به زر فروخته بود که متأسفانه در هر عصر و زمان یکی از عوامل مؤثر گمراهی توده های کم اطلاع بوده و هستند. من نمی خواهم وقت شما را با خواندن نمونه های بسیاری از شعرهای این دوره بگیرم و خاطرتان را مکدر کنم. گذشته از دیوان های پر از دروغ شاعران، نمونه هایی از این تملقات را می توانید در مجلدهایی از اغانی ابوالفرج اصفهانی ملاحظه فرمایید. برای نشان دادن اندکی از بسیار بدین دو بیت از یزیدبن مفرغ که در ستایش مروان بن حکم سروده است توجه فرمایید:
وَاَقَـمْتُمُ سُـوقَ الثَّنـاءِ وَلَــمْ تَـکُـنْ
ســوقُ الثـَّنـاءِ تُـقـَامُ فی الأسـْواق
فَکَأنَّما جَعَلَ الاْلهُ اِلَیْکُم
قَـبْـضَ النَّـفُوسِ وَقِیْمَــة الأرْزاق4
و اعشی ربیعه، مروان و پسرش را چنین می ستاید:
وَ اِنَّ فُــؤاداً بَـیْــنَ جَـنْــبَی عــالِـــمٌ
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
اختلافات اساسی و کلّی در مذهب تشیع و تسنّن چیست؟
منشأ اختلافات بین شیعه واهل سنت، اختلاف در امامت بعد از رسول خدا(ص) است. اهل سنّت اعتقادی به منصوب شدن امامان دوازده گانه از طرف پیامبر ندراند ولی شیعه معتقد است که پیامبر از طرف خدا، علی(ع) و فرزندان او را به عنوان امام و رهبر تعیین کرد و به مردم ابلاغ نمود که آنان مبیّن و مفسر قرآن و آگاه به رمز و رموز و بطون آن هستند.شیعیان در اعتقادات و در فروع دین تابع سلوک و تعلیمات امامان(ع) بوده و معارف دینی را از آنان گرفته ومعتقدند که امامان به قرآن آشناتر و به سنّت پیامبر آگاه تر از دیگران بودند. شیعة علی(ع) را برتر از بقیة صحابة پیامبر می دانند و او را آگاه تر و فقیه تر و عادل تر از بقیه می شناسد، همین طور در زمان امام باقر و امام صادق(ع) اینان از دیگران مانند ابوحنیفه داناتر بوده اند. شیعه سنّت پیامبر را از طریق اهل بیت گرفته اند ولی اهل سنّت، سنّت پیامبر را از غیر اهل بیت می گیرند. در نتیجه در بسیاری از مسائل مهم اعتقادی و فقهی درمانده اند و به گمان و اجتهادات شخصی استناد کرده اند. اختلاف در جبر و اختیار، امامت و رهبری و در احکام شرعی مانند کیفیت وضو، ارث، نماز و روزة مسافر از این قبیل است
تفاوت ایدئولوژی دو فرقه شیعه و سنی در اسلام چیست؟
با ارتحال جانسوز پیامبر گرامی اسلامو قطع ارتباط مسلمانان با غیب و وحی دراثر استفاده از رأی و اجتهاد شخصی، اختلافهای فراوانی بین مسلمانان بوجود آمد که در نهایت به پیدایش مذاهب مختلف و حوادث گوناگون منجر شد. از جمله موارد اختلاف در میان مسلمانان عبارت بودند از: 1. اختلاف در امامت و جانشینی پیامبر اکرم2. اختلاف در آوردن قلم و کاغذ طبق درخواست پیامبر گرامیپیش از وفات آن حضرت 3. اختلاف در رحلت پیامبر گرامیبه این معنا که آیا آن حضرت میمیرد و یا مثل حضرت عیسیغ به آسمان برده میشود؟! 4. اختلاف در محل دفن آن حضرت5. اختلاف در فدک که متعلق به حضرت زهرا3 بود و... هر کدام از اختلافهای مذکور برای اسلام و مسلمانان زیانهایی را در بر داشت، ولی مهمترین و برجستهترین این اختلافها بحث امامت و جانشینی پیامبر گرامیبود که سایر اختلافها را تحت الشعاع خود قرار داد. شیعیان پیرو حضرت علیو معتقد به جانشینی بیواسطة آن حضرت بعد از پیامبر گرامیو نص و تصریح ولایت آن حضرت در غدیرخم از طرف پیامبر اکرممیباشند که در پی آن پیامبر اسلاممردم را در صحرای گرم و سوزان "خُمْ" متوقف کرد و با بیان خطبهای از جمله فرمود: "من کنت مولاه فهذا علی مولاه; هر کس من مولا و ولی او بودهام، علی]7[ مولا و ولی او است..." و به همین مناسبت آیة 62، سورة مائده نازل شد.(الکافی، محمد بن یعقوب کلینی;، ج 1، ص 420، دارالکتب الاسلامیة، تهران.) و حدیث مذکور در منابع و کتابهای معتبر اهل تسنن نیز نقل شده است.(ر.ک: الدر المنثور، جلال الدین السیوطی، ج 3، ص 98، داراحیأ التراث العربی، بیروت.) به اعتقاد شیعیان ولایت و امامت حضرت علی بن ابیطالب در قرآن کریم نیز مورد تأکید قرار گرفته و شأن نزول آیة 55، سورة مائده که به آیه ولایت معروف است ـ و نیز بسیاری دیگر از آیات قرآن کریم دربارة حضرت علیمیباشد.(ر.ک: تفسیر مجمع البیان، مرحوم طبرسی;، ج 2، ص 126ـ129، منشورات دارمکتبة الحیاة، بیروت.) شیعه معتقد است که پس از حضرت علیامامام معصوم: یکی پس از دیگری جانشین پیامبر و بیان کننده قرآن و احکام الهی هستند و معتقدند که تمام وظایف و شئوون پیامبر به جز دریافت وحی تشریعی، برای آنان ثابت است، به همین جهت احکام و معارف اسلامی را از آنان دریافت نموده و پیرو مکتب اهل بیت: میباشند. شیعیان همچنین معتقدند که پیشوای مسلمانان باید عادل، عالم و معصوم باشد و چنین کسی منصوب شده از ناحیه خداوند متعال است و شخص غیرمعصوم نمیتواند امامت و ولایت مسلمانان را بر عهده بگیرد و آیه تطهیر(احزاب،33) دلیل روشنی بر عصمت اهل بیت: میباشد.(ر.ک: تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی و دیگران، ج 17، ص 297ـ306، دارالکتب الاسلامیة، تهران.) ولی اهل تسنن چنین اعتقادی را ندارند و جانشینی پیامبر گرامیرا به بیعت جمعی از مسلمانان با فردی و یا وصیت یک خلیفه نسبت به خلیفة بعد از خود و... معتبر میدانند و اعتقاد دارند که برای خلافت و رهبری مسلمانان عصمت شرط نیست و مردم هر کس را برگزیدند گر چه عادل هم نباشد، کفایت میکند! آنان بعد از رحلت پیامبر گرامیبه خلافت ابوبکر، عمر و عثمان معتقد هستند و حضرت علیرا خلیفة چهارم! میدانند. آنان منصبی را که شیعیان برای امامان معصوم: قائلند، قبول ندارند و اغلب آنان در احکام و معارف اسلامی از فتاوای چهار امام معروف خود و احادیثی که در کتابهای روایی خود مانند "صحاح ستة" و... جمع آوری شده، پیروی میکنند. از آن جا که شیعیان براساس دلایل عقلی و نقلی معتبر مانند: حدیث "ثقلین" و دلایل دیگر در احکام و معارف اسلامی پیرو مکتب اهلبیت: ]قرآن و عترت[ میباشد; ولی اهل سنت از آنان پیروی نمیکنند; به همین جهت بین شیعه و اهل سنت در معارف اسلامی و احکام شرعیه مانند: وضو، نماز و... تفاوتهایی وجود دارد که در این باره (اختلاف معارف و احکام شرعی) کتابهای مستقلی نوشته شده که کتاب "الخلاف" مرحوم شیخ طوسی;; بحوث فی الملل والنحل، آیة الله جعفر سبحانی; الفقه المقارن للاحوال الشخصیة بین المذاهب الاربعه السنیة والمذهب الجعفری، بدران ابوالعینین بدران; و... از جمله آنها است
اختلاف میان اهل تسنن و تشیع در چیست ؟
ریشه اساسی اختلاف آن است که اهل تسنن به سیره خلفا روی آورده،و حتی اجتهادات آنان در برابر نصوص دینی را حجت میدانند، لذا حتی درمواردی که سیرة خلفا برخلاف ظاهر قرآن یا پیامبر باشد، به آن عمل میکنند.مثلاً در باب وضو، مسأله چگونگی شستن دستها نیز از سویی بازگشتبه تردید در سیره پیامبر میکند و از سویی به تفسیر آیه شریفه : «فاغسلواوجوهکم وایدیکم الی المرافق» بر اساس روایاتی که سیره پیامبر(ص) راتوضیح دادهاند نحوه شستن دستها توسط آن حضرت از بالا به پایین بوده کهمطابق روند طبیعی جریان آب است و کلمه «الی» که در آیه آمده به عنوانمنتهای غایت ذکر شده است؛ یعنی حد نهایی شستن دستها را بیان فرمودهاست؛ لیکن بنا به تفسیر اهل تسنن «الی» در آیه بیانگر جهت شست و شواست.وجه اصلی افتراق برادران شیعه و سنی از نظر مذهب آن است که شیعیاندر فقه و نیز اصول اعتقادی خود پیرو مکتب اهل بیت: میباشند ولیبرادران اهل سنت در این زمینه از فقیهانی غیر از اهل بیت: نیز تبعیتمیکنند. همین امر موجب آن گردیده که تفاوتهایی از عملی نیز در احکامبروز نماید.پس از پیامبر اکرم6 افراد زیادی به عنوان صحابه و یا تابعین از آنحضرت نقل حدیث میکردند. این نقلها سرآغاز شکل گیری فقه و مکاتبفقهی بوده است.متأسفانه به دلیل فاصله گرفتن حکومت و خلافت پس از پیامبراکرم6 این حکومتها بنا به دلایل سیاسی به ترویج افراد و مکاتبی کهمتفاوت با مکتب اهل بیت: بود همت گماشتند تا آن جا که حتی