لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
زندگی نامه آیت الله سید حسن مدرس
فقیه مجاهد و عالم پرهیزگار آیه الله سیدحسن مدرس یکى از چهره هاى درخشان تاریخ تشیع بشمار مى رود که زندگى و اخلاق و رفتار و نیز جهت گیرى هاى سیاسى و اجتماعى وىبراى مشتاقان حق و حقیقت نمونه خوبى است . او موقعیت خود را سراسر در راه اعتلاى اسلام نثار نمود و در جهت نشر حقایق اسلامى و دفاع از معارف تشیع مردانه استوار ماند.
همان گونه بود که مى گفت و همانطور گفت که مى بود. سرانجام به موجب آنکه با عزمى راسخ چون کوهى استوار در مقابل ستمگران عصر به مقابله برخاست و سلطه گرى استعمارگران را افشا نمود جنایتکاران وى را به ربذه خواف تبعید نمودند و در کنج عزلت و غریبى این عالم عامل و فقیه مجاهد را به شهادت رسانیدند.
این نوشتار اشاره اى کوتاه به زندگى ابرمردى است که بیرق مبارزه را تنها در تنگنا به دوش کشید و شجاعت تحسین برانگیزش چشم بداندیشان و زمامداران خودسر را خیره ساخت و بیگانگان را به تحیر واداشت . اگر ما به ذکر نامش می پردازیم و خاطره اش را ارج مى نهیم بدان علت است که وى پارسایى پایدار و بزرگوارى ثابت قدم بود که لحظه اى با استبداد و استعمار سازش نکرد و در تمامى مدت عمرش ساده زیستى ، تواضع ، قناعت و به دور بودن از هرگونه رفاه طلبى را شیوه زندگى خویش ساخت و از طریق عبادت و دعا و راز و نیاز با خدا، کمالات معنوى را کسب کرد.
ولادت و تحصیلات
شهید سیدحسن مدرس بر حسب اسناد تاریخى و نسب نامه اى که حضرت آیه الله العظمى مرعشى نجفى (ره ) تنظیم نموده از سادات طباطبایى زواره است که نسبش پس از سى و یک پشت به حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام مى رسد. یکى از طوایفى که مدرس گل سرسبد آن به شمار مى رود طایفه میرعابدین است این گروه از سادات در دهکده ییلاقى ((سرابه )) اقامت داشتند. سید اسماعیل طباطبائى (پدر شهید مدرس ) که از این طایفه محسوب مى گشت و در روستاى مزبور به تبلیغات دینى و انجام امور شرعى مردم مشغول بود، براى آنکه ارتباط طایفه میرعابدین را با بستگان زواره اى قطع نکند تصمیم گرفت از طریق ازدواج پیوند خویشاوندى را تجدید و تقویت کرده ، سنت حسنه صله ارحام را احیا کند. بدین علت نامبرده دختر سیدکاظم سالار را که خدیجه نام داشت و از سادات طباطبایى زواره بود به عقد ازدواج خویش درآورد. ثمره این پیوند با میمنت فرزندى بود که به سال 1278 ق . چون چشمه اى پاک در کویر زواره جوشید. پدر وى را حسن نامید. همان کسى که مردمان بعدها از چشمه وجودش جرعه هایى نوشیدند. پدرش غالبا در ((سرابه )) به امور شرعى و فقهى مردم مشغول بود ولى مادر و فرزند در زواره نزد بستگان خویش بسر مى بردند تا آنکه حادثه اى (1) موجب شد که پدر فرزندش را که شش بهار را گذرانده بود در سال 1293 به قمشه نزد جدش میرعبدالباقى ببرد و محله فضل آباد این شهر را به عنوان محل سکونت خویش برگزیند. این در حالى بود که میرعبدالباقى قبلا از زواره به قمشه مهاجرت کرده و در این شهر به فعالیتهاى علمى و تبلیغى مشغول بود.(2) سیدعبدالباقى بیشترین نقش را در تعلیم سیدحسن ایفا نمود و او را در مسیر علم و تقوا هدایت کرد و به هنگام مرگ در ضمن وصیت نامه اى سیدحسن را بر ادامه تحصیل علوم دینى تشویق و سفارش نمود زمانى که سیدعبدالباقى دارفانى را وداع گفت مدرس چهارده ساله بود.(3) وى در سال 1298ق . به منظور ادامه تحصیل علوم دینى رهسپار اصفهان گردید و به مدت 13 سال در حوزه علمیه این شهر محضر بیش از سى استاد را درک کرد.(4) ابتدا به خواندن جامع المقدمات در علم صرف و نحو مشغول گشت و مقدمات ادبیات عرب و منطق و بیان را نزد اساتیدى چون میرزا عبدالعلى هرندى آموخت . در محضر آخوند ملامحمد کاشى کتاب شرح لمعه در فقه و پس از آن قوانین و فصول را در علم اصول تحصیل نمود. یکى از اساتیدى که دانش حکمت و عرفان و فلسفه را به مدرس آموخت حکیم نامدار میرزا جهانگیرخان قشقایى است .(5) مدرس در طول این مدت در حضور آیات عظام سیدمحمد باقر درچه اى و شیخ مرتضى ریزى و دیگر اساتید در فقه و اصول به درجه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
زندگی نامه آیت الله سید حسن مدرس
فقیه مجاهد و عالم پرهیزگار آیه الله سیدحسن مدرس یکى از چهره هاى درخشان تاریخ تشیع بشمار مى رود که زندگى و اخلاق و رفتار و نیز جهت گیرى هاى سیاسى و اجتماعى وىبراى مشتاقان حق و حقیقت نمونه خوبى است . او موقعیت خود را سراسر در راه اعتلاى اسلام نثار نمود و در جهت نشر حقایق اسلامى و دفاع از معارف تشیع مردانه استوار ماند.
همان گونه بود که مى گفت و همانطور گفت که مى بود. سرانجام به موجب آنکه با عزمى راسخ چون کوهى استوار در مقابل ستمگران عصر به مقابله برخاست و سلطه گرى استعمارگران را افشا نمود جنایتکاران وى را به ربذه خواف تبعید نمودند و در کنج عزلت و غریبى این عالم عامل و فقیه مجاهد را به شهادت رسانیدند.
این نوشتار اشاره اى کوتاه به زندگى ابرمردى است که بیرق مبارزه را تنها در تنگنا به دوش کشید و شجاعت تحسین برانگیزش چشم بداندیشان و زمامداران خودسر را خیره ساخت و بیگانگان را به تحیر واداشت . اگر ما به ذکر نامش می پردازیم و خاطره اش را ارج مى نهیم بدان علت است که وى پارسایى پایدار و بزرگوارى ثابت قدم بود که لحظه اى با استبداد و استعمار سازش نکرد و در تمامى مدت عمرش ساده زیستى ، تواضع ، قناعت و به دور بودن از هرگونه رفاه طلبى را شیوه زندگى خویش ساخت و از طریق عبادت و دعا و راز و نیاز با خدا، کمالات معنوى را کسب کرد.
ولادت و تحصیلات
شهید سیدحسن مدرس بر حسب اسناد تاریخى و نسب نامه اى که حضرت آیه الله العظمى مرعشى نجفى (ره ) تنظیم نموده از سادات طباطبایى زواره است که نسبش پس از سى و یک پشت به حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام مى رسد. یکى از طوایفى که مدرس گل سرسبد آن به شمار مى رود طایفه میرعابدین است این گروه از سادات در دهکده ییلاقى ((سرابه )) اقامت داشتند. سید اسماعیل طباطبائى (پدر شهید مدرس ) که از این طایفه محسوب مى گشت و در روستاى مزبور به تبلیغات دینى و انجام امور شرعى مردم مشغول بود، براى آنکه ارتباط طایفه میرعابدین را با بستگان زواره اى قطع نکند تصمیم گرفت از طریق ازدواج پیوند خویشاوندى را تجدید و تقویت کرده ، سنت حسنه صله ارحام را احیا کند. بدین علت نامبرده دختر سیدکاظم سالار را که خدیجه نام داشت و از سادات طباطبایى زواره بود به عقد ازدواج خویش درآورد. ثمره این پیوند با میمنت فرزندى بود که به سال 1278 ق . چون چشمه اى پاک در کویر زواره جوشید. پدر وى را حسن نامید. همان کسى که مردمان بعدها از چشمه وجودش جرعه هایى نوشیدند. پدرش غالبا در ((سرابه )) به امور شرعى و فقهى مردم مشغول بود ولى مادر و فرزند در زواره نزد بستگان خویش بسر مى بردند تا آنکه حادثه اى (1) موجب شد که پدر فرزندش را که شش بهار را گذرانده بود در سال 1293 به قمشه نزد جدش میرعبدالباقى ببرد و محله فضل آباد این شهر را به عنوان محل سکونت خویش برگزیند. این در حالى بود که میرعبدالباقى قبلا از زواره به قمشه مهاجرت کرده و در این شهر به فعالیتهاى علمى و تبلیغى مشغول بود.(2) سیدعبدالباقى بیشترین نقش را در تعلیم سیدحسن ایفا نمود و او را در مسیر علم و تقوا هدایت کرد و به هنگام مرگ در ضمن وصیت نامه اى سیدحسن را بر ادامه تحصیل علوم دینى تشویق و سفارش نمود زمانى که سیدعبدالباقى دارفانى را وداع گفت مدرس چهارده ساله بود.(3) وى در سال 1298ق . به منظور ادامه تحصیل علوم دینى رهسپار اصفهان گردید و به مدت 13 سال در حوزه علمیه این شهر محضر بیش از سى استاد را درک کرد.(4) ابتدا به خواندن جامع المقدمات در علم صرف و نحو مشغول گشت و مقدمات ادبیات عرب و منطق و بیان را نزد اساتیدى چون میرزا عبدالعلى هرندى آموخت . در محضر آخوند ملامحمد کاشى کتاب شرح لمعه در فقه و پس از آن قوانین و فصول را در علم اصول تحصیل نمود. یکى از اساتیدى که دانش حکمت و عرفان و فلسفه را به مدرس آموخت حکیم نامدار میرزا جهانگیرخان قشقایى است .(5) مدرس در طول این مدت در حضور آیات عظام سیدمحمد باقر درچه اى و شیخ مرتضى ریزى و دیگر اساتید در فقه و اصول به درجه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
پاتوفیزیولوژی
از لحاظ آناتومی در معده 4 ناحیه قابل تشخیص میباشد. کاردیا (Cardia) در محل اتصال به مری، فوندوس (fudus) یا طاق معده، تنه معده (Body) و پیلور (Pylorus) یا بابالمعده که در محل اتصال معده به دوازدهه قرار دارد. حجم معده در حدود 1.5 - 1 لیتر میباشد که در برخی افراد تا 4 لیتر هم افزایش مییابد. مخاط معده دارای چینهایی طولی است که صاف شدن این چینها به انبساط معده کمک میکند.
هنگامی که غذا بلعیده میشود، از راه مری داخل معده میشود و برای مدتی در آنجا باقی میماند. غذا از زمانی که در معده است در معرض فعل و انفعالات فیزیکی و شیمیایی هضم کنندههای معده از جمله حرکات معده و اسید و آنزیمها قرار میگیرد. هنگامی که محتویات معده به صورت یک مایع نسبتا غلیظ درآمد، غذا وارددوازدهه میشود.
دیواره معده
مشخصات بافت شناسی لایههای چهارگانه دیواره معده به شرح زیر میباشد.
طبقه مخاطی
سلولهای پوششی مخاط معده از نوع منشوری ساده است که با فرو رفتن در عمق آستر، چالههای معدی را بوجود میآورند. ترشحات غدد گاستریک به عمق این چالهها تخلیه و سپس به سطح معده میرسد. سلولهای پوششی مخاط موکوس خنثی ترشح میکند. موکوس مترشحه بوسیله سلولهای پوششی لایه ضخیمی را در سطح سلولها تشکیل داده و آنها را از اثرات اسید معده محافظت میکند.
آستر مخاط
بافت همبند شلی است حاوی الیاف کلاژن و رتیکولر، سلولهای لنفاوی و رشتههای عضلانی صاف منشعب از عضلات مخاطی. غدد لولهای ساده یا منشعب معدی نیز در آستر قرار دارند. عضلات مخاطی، عمقیترین لایه مخاط میباشند که از عضلات صاف حلقوی در داخل و عضلات صاف طولی در خارج تشکیل شدهاند.
طبقه زیر مخاط
در معده بافت همبند فیبر و الاستیکی است شبیه لایه زیر مخاط سایر نواحی لوله گوارش که با پیشروی در زیر طبقه مخاطی باعث پیدایش چینهای طولی میشود.
طبقه عضلانی
در معده متفاوت از سایر قسمت های لوله گوارش بوده و از سه لایه عضلانی به صورت مورب در داخل، حلقوی در وسط و طولی در خارج تشکیل شده است. عضلات حلقوی در ناحیه پیلور ضخیم شده و اسفنکتر پیلوریک را بوجود میآورد. سطح خارجی معده توسط سروز یا به عبارت دیگر، لایه احشایی صفاق پوشیده شده است.
غدد معدی
غدد معدی در نایحه کاردیا و پیلور از نوع موکوسی هستند که ترشحات خود را به عمق چالهها میریزند. علاوه بر سلولهای موکوسی، تعدادی سلول متمایز نشده و سلولهای APUD ترشح کننده گاسترین نیز در دیواره این غدد دیده میشود. قسمت نزدیک به چاله را گردن غده، انتهای نزدیک به عضلات مخاطی را قاعده و حد فاصل این دو ناحیه را تنه غده مینامند. سلولهای مختلفی که در قسمتهای سهگانه غدد معدی یافت میشوند، عمل ترشح مواد و آنزیمهای مختلف را برای هضم مواد غذایی را انجام میدهند.
انواع سلولهای موجود در غدههای معده
سلولهای موکوس گردن
سلولهایی هستند با شکل نامنظم که در حد فاصل سلولهای جداری یا مرز نشین فشرده شدهاند و با رنگآمیزی به سختی از سلولهای اصلی قابل تشخیص هستند. موکوس مترشحه از این سلولها اسیدی است و از موکوس مترشحه از سلولهای سطحی که خنثی میباشد، متفاوت است.
سلولهای متمایز نشده
این سلولها به عنوان سلولهای ریشهای در اثر تکثیر و تمایز همه سلولهای پوششی معده شامل سلولهای موکوسی، جداری، انترو اندوکرین و اصلی را جایگزین میکنند. فعالیت این سلولها در ضمن آسیبهای اپیتلیال افزایش یافته و به التیام سریع زخم کمک میکند. در شرایط عادی سلولهای پوششی معده هر 4 - 3 روز تجدیدمیگردند.
سلولهای اصلی
این سلولها در تنه و قاعده غدد یافت میشوند. این سلولها دارای سیتوپلاسم بازوفیل بوده و دارای شبکه آندوپلاسمی خشن هستند که مشخصه سلولهای پروتئین ساز است. این سلولها، آنزیمهای پپسین (برای تجزیه پروتئینها) لیپاز ( برای تجزیه چربیها و (رنین (برای انعقاد شیر) را سنتز و ترشح میکنند.
سلولهای کناری یا مرز نشین
سلولهای اسیدوفیل هستند که در تمام قسمتهای غدد معدی یافت میشوند. این سلولها حاوی تعداد زیادی میتوکندری هستند. سطح سلولها دارای فرورفتگی عمیق و حاوی میکرویلیهای بلند هستند. سلولهای کناری مسئول ترشح اسید معده هستند. میزان ترشح اسید معده توسط اعصاب کولینرژیک، هورمون گاسترین و هیستامین تحریک میگردد. این سلولها فاکتور داخلی معده را ترشح میکنند که باعث جذب ویتامین B12 میشود. در صورت عدم ترشح این فاکتور، جذب ویتامین B12 مختل شده و سنتز هموگلوبین صورت نمیگیرد و یک نوع کم خونی بوجود میآید.
سلولهای انترو اندوکرین
ترشحات این سلولها از سطح قاعدهای به رگهای خونی منتقل میشود. این سلولها در فوندوس معده، سروتونین را برای تحریک عضلات جدار معده و روده و در پیلور، گاسترین را برای تحریک ترشح سلولهای کناری ترشح میکنند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
پاتوفیزیولوژی
از لحاظ آناتومی در معده 4 ناحیه قابل تشخیص میباشد. کاردیا (Cardia) در محل اتصال به مری، فوندوس (fudus) یا طاق معده، تنه معده (Body) و پیلور (Pylorus) یا بابالمعده که در محل اتصال معده به دوازدهه قرار دارد. حجم معده در حدود 1.5 - 1 لیتر میباشد که در برخی افراد تا 4 لیتر هم افزایش مییابد. مخاط معده دارای چینهایی طولی است که صاف شدن این چینها به انبساط معده کمک میکند.
هنگامی که غذا بلعیده میشود، از راه مری داخل معده میشود و برای مدتی در آنجا باقی میماند. غذا از زمانی که در معده است در معرض فعل و انفعالات فیزیکی و شیمیایی هضم کنندههای معده از جمله حرکات معده و اسید و آنزیمها قرار میگیرد. هنگامی که محتویات معده به صورت یک مایع نسبتا غلیظ درآمد، غذا وارددوازدهه میشود.
دیواره معده
مشخصات بافت شناسی لایههای چهارگانه دیواره معده به شرح زیر میباشد.
طبقه مخاطی
سلولهای پوششی مخاط معده از نوع منشوری ساده است که با فرو رفتن در عمق آستر، چالههای معدی را بوجود میآورند. ترشحات غدد گاستریک به عمق این چالهها تخلیه و سپس به سطح معده میرسد. سلولهای پوششی مخاط موکوس خنثی ترشح میکند. موکوس مترشحه بوسیله سلولهای پوششی لایه ضخیمی را در سطح سلولها تشکیل داده و آنها را از اثرات اسید معده محافظت میکند.
آستر مخاط
بافت همبند شلی است حاوی الیاف کلاژن و رتیکولر، سلولهای لنفاوی و رشتههای عضلانی صاف منشعب از عضلات مخاطی. غدد لولهای ساده یا منشعب معدی نیز در آستر قرار دارند. عضلات مخاطی، عمقیترین لایه مخاط میباشند که از عضلات صاف حلقوی در داخل و عضلات صاف طولی در خارج تشکیل شدهاند.
طبقه زیر مخاط
در معده بافت همبند فیبر و الاستیکی است شبیه لایه زیر مخاط سایر نواحی لوله گوارش که با پیشروی در زیر طبقه مخاطی باعث پیدایش چینهای طولی میشود.
طبقه عضلانی
در معده متفاوت از سایر قسمت های لوله گوارش بوده و از سه لایه عضلانی به صورت مورب در داخل، حلقوی در وسط و طولی در خارج تشکیل شده است. عضلات حلقوی در ناحیه پیلور ضخیم شده و اسفنکتر پیلوریک را بوجود میآورد. سطح خارجی معده توسط سروز یا به عبارت دیگر، لایه احشایی صفاق پوشیده شده است.
غدد معدی
غدد معدی در نایحه کاردیا و پیلور از نوع موکوسی هستند که ترشحات خود را به عمق چالهها میریزند. علاوه بر سلولهای موکوسی، تعدادی سلول متمایز نشده و سلولهای APUD ترشح کننده گاسترین نیز در دیواره این غدد دیده میشود. قسمت نزدیک به چاله را گردن غده، انتهای نزدیک به عضلات مخاطی را قاعده و حد فاصل این دو ناحیه را تنه غده مینامند. سلولهای مختلفی که در قسمتهای سهگانه غدد معدی یافت میشوند، عمل ترشح مواد و آنزیمهای مختلف را برای هضم مواد غذایی را انجام میدهند.
انواع سلولهای موجود در غدههای معده
سلولهای موکوس گردن
سلولهایی هستند با شکل نامنظم که در حد فاصل سلولهای جداری یا مرز نشین فشرده شدهاند و با رنگآمیزی به سختی از سلولهای اصلی قابل تشخیص هستند. موکوس مترشحه از این سلولها اسیدی است و از موکوس مترشحه از سلولهای سطحی که خنثی میباشد، متفاوت است.
سلولهای متمایز نشده
این سلولها به عنوان سلولهای ریشهای در اثر تکثیر و تمایز همه سلولهای پوششی معده شامل سلولهای موکوسی، جداری، انترو اندوکرین و اصلی را جایگزین میکنند. فعالیت این سلولها در ضمن آسیبهای اپیتلیال افزایش یافته و به التیام سریع زخم کمک میکند. در شرایط عادی سلولهای پوششی معده هر 4 - 3 روز تجدیدمیگردند.
سلولهای اصلی
این سلولها در تنه و قاعده غدد یافت میشوند. این سلولها دارای سیتوپلاسم بازوفیل بوده و دارای شبکه آندوپلاسمی خشن هستند که مشخصه سلولهای پروتئین ساز است. این سلولها، آنزیمهای پپسین (برای تجزیه پروتئینها) لیپاز ( برای تجزیه چربیها و (رنین (برای انعقاد شیر) را سنتز و ترشح میکنند.
سلولهای کناری یا مرز نشین
سلولهای اسیدوفیل هستند که در تمام قسمتهای غدد معدی یافت میشوند. این سلولها حاوی تعداد زیادی میتوکندری هستند. سطح سلولها دارای فرورفتگی عمیق و حاوی میکرویلیهای بلند هستند. سلولهای کناری مسئول ترشح اسید معده هستند. میزان ترشح اسید معده توسط اعصاب کولینرژیک، هورمون گاسترین و هیستامین تحریک میگردد. این سلولها فاکتور داخلی معده را ترشح میکنند که باعث جذب ویتامین B12 میشود. در صورت عدم ترشح این فاکتور، جذب ویتامین B12 مختل شده و سنتز هموگلوبین صورت نمیگیرد و یک نوع کم خونی بوجود میآید.
سلولهای انترو اندوکرین
ترشحات این سلولها از سطح قاعدهای به رگهای خونی منتقل میشود. این سلولها در فوندوس معده، سروتونین را برای تحریک عضلات جدار معده و روده و در پیلور، گاسترین را برای تحریک ترشح سلولهای کناری ترشح میکنند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
پارس و تاسیس دولت هخامنشیان در بختیاری
گیرشمن معتقد است که پارسیان ابتدا در شمال غربی ایران در نزدیکی دریاچه ی ارومیه مستقر شدند و احتمالا " حدود 700 قبل از میلاد آنان در محوطه ی غربی جبال زاگرس تا مشرق شهر شوشتر در ناحیه ای که ایشان پارسواش ی پارسوماش(مسجد سلیمان)نامیده اند و این نام در سالنامه های آشوری ذکر شده-اقامت گزیده اند نامبرده در دنباله ی بحث خود اضافه می کند که : «اما در باب پارسیان باید گفت که در حدود 700 قبل از میلاد آنها در پارسوماش در کوههای فرعی سلسله جبال بختیاری در مشرق شوشتر ، ناحیه ی واقع در دوسوی کارون نزدیک انحنای بزرگ این رود پیش از آنکه به سوی جنوب برگردد ، مستقر شدند.ایلام دیگر در آن زمان آن قدرت را نداشت که از استقرار آنان در این ناحیه ممانعت کند .همین ناحیه که همواره بخشی از مستملکات ایلام بود و پارسیان احتمالا" سلطنت آنان را می شناختند. پارسیان تحت قیادت هخامنش حکومت کوچک خود را -که مقدور بود بسیار بزرگ گردد-تاسیس کردند و نام خویش را بدان دادندکشور کوهستانی پارس ( پرسید )باستانی در جنوب«پارتاکنا»بوده و از جنوب شرقی به دره های رود کارون و کرخه که در میان دنباله رشته کوههای زاگرس قرار داشتند محدود بود.ناحیه اخیرالذکر همان ایلام باستانی یا سوزیان(خوزستان ، شوش)یکی از مراکز قدیمی ترین تمدن ها بوده و از جانب غرب خاک ماد ،با آشور هم مرز بوده استچیش پیش ( 675-640 ق.م) پسر و جانشین هخامنش بیشتر عنوان «پادشاه شهرانشان » یافته و ناحیه مزبور را تا شمال شرقی پارسوماش اشغال کرده بودمراحل سقوط ایلام را باید در واقع مراحل صعود و شکل گیری دولت پارس ها در پارسوماش دانستدر همین شهر بود که سر کرده ی پارس ها به نام «چیش پیش »سنگ بنای حکومت پارسیان را در ایران بنا نهاد وی که از خاندان هخامنشی بود با استفاده از انحطاط ایلام ، آنشان را که در نزدیکی پارسوماش بود تسخیر و خود را پادشاه بزرگ شهرآنشان خواند و این امر ظاهرا از آن رو بود که آنشان به سبب آنکه در خط ایلام نام و آوازه ای بیشتر داشته بیش از نام پارسوماش میتوانست حس غرور وی را ارضا کند .پس از مرگ وی ( چیش پیش ) پادشاهی پارسیان عبارت بوداز ایالت پارسوماش که انشان و پارسه نیر بدان افزوده شده بود او قلمرو خود را مانند سلاطین مرونژی بین دو پسر خویش تقسیم کرد : اریارمنه کا در ناز و نعمت به دنیا آمده بود ( 640-590ق.م)و کوروش اول(حدود 640-600)که «شاه بزرگ»پارسوماش شد.
به روایت کتیبه ی بیستون که تالیف هرودوت نیز موبد آن است از قرن هفتم ق.م در پارس خاندان هخامنشیان حکومت می کرده است.بعد از مؤسس خاندان که هخامنش نام داشت و پسرش (چیش پیش)این خاندان به دو شاخه متقسم گشت که هر دو در آن سرزمین سلطنت داشتند کوروش اول پادشاه پارسوماش و کمبوجیه اول ، پدر کوروش دوم(کوروش کبیر)مؤسس پادشاهی پارس (ایران) از شاخه ی اول بودند به گفته ی هرودوت کمبوجیه ی اول ، ماندانا ، دختر آستیاگ ، پادشاه ماد را به زنی گرفت(نتیجه ی آن کوروش بزرگ بود که امپراطوری هخامنشی را تاسیس نمود.آریارمنه پسر دیگر چیش پیش و فرزند او آرشامه . نواده ی وی - ویشتاسپ - به شاخه ی دوم تعلق داشتند غالبا " به حدس می گویند که دو پادشاهی وجود داشته ، یکی « انشان »و دیگری « پارس »و در یکی شاخه ی ارشد و دردیگری شاخه ی اصغر هخامنشیان حکومت می کرده است طبق نوشه ی استوانه ی نبونید ، پادشاه بابل ، تا روی کار آمدن کوروش کبیر سه تن از پادشاهان آن سلسله یکی پس از دیگری در آن نواحی (پارسوماش) حکومت کرده اند : چیش پیش ، کوروش اول و کمبوجیه یا کامبیزکوروش دوم پسر کمبوجیه که بعد ها به کوروش کبیر معروف شد از سال 558 ق.م در سوزیان که پس از پارسوماش به عنوان مرکز کل امپراطوری ایشان محسوب می شد بر تخت نشست و در نتیجه فتوحات غیر مترقبه و شگفت انگیز خود امپراطوری عظیمی را پی ریزی نمود.این پادشاه در اعلامیه ی خود از بابل خود را پسر کمبوجیه پادشاه بزرگ انشان ،نوه ی کوروش پادشاه بزرگ انشان و نبیره چیش پیش پادشاه بزرگ پارسوماش مینامند.لازم به ذکر است که پارسوماش(مسجد سلیمان) زادگاه ، چیش پیش، کوروش اول و کمبوجیه اول بوده است.همچنین نام «کر»بر روی چشمه ای در کوهرنگ بختیاری که در واقع سرچشمه ی اصلی کارون می باشد یاد آور نام کوروش هخامنشی است که در زمان ما به نام چشمه ی «محمود کر»معروف است مورخین در واقع دوره ی دوم یعنی دوره ی کیانیان و دوره ی حماسی را همان دوره ی هخامنشیان می دانند.با توجه به شاهنامه ی فردوسی نیز بعد از کی خسرو که مورخین معتقدند همان کوروش کبیر می باشد «لهراسب» به پادشاهی رسید در این رابطه میزا آقا خان کرمانی در تاریخ ایران می نگارد که :هفتم ، سلاله هخامنشی ، اینان ابتدا در ایلام و پس ار آن در فارس سلطنت داشتند شاید «لهراسب» به معنی «لر بزرگ» باشد زیرا که قبیله ی اینان از قوم لر بوده اند و مراد از لهراسب یکی از اولاد هخامنش است بارون دو بد معتقد است که اصطلاح «لر» مشتق از کلمات ایرانی است و میگوید واژه ی «لر»ماخوذ از لهراسب است با توجه به مطالب ارائه شده چنین استنباط می شود که پسوند های بزرگ و کوچک که به لر بزرگ و لر کوچک اطلاق می شود از دو شاخه ی هخامنشی بزرگ و کوچک یا اصلی و فرعی که شاخه ی بزرگ در پارسوماش(مسجد سلیمان مسکن لر بزرگ)حکومت می کردند و شاخه ی کوچک(فرعی)در پارسه نشات می گیرد و آن دو شاخه ی هخامنشی اسلاف و نیاکان لر بزرگ و لر کوچک می باشند ظهور کوروش کبیر و پیروزی وی بر دولت ماد در هگمتانه و جابه جایی پایتخت هخامنشی از ایالت پارسوماش به شوش و هگمتانه و پاسارگاد این سرزمین به عنوان زادگاه اجدادی کوروش و پادشاهان