لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
سیاهک ذرت CORN SMUT
سیاهک ذرت یکی از گسترده ترین و شایع ترین بیماری های ذرت در مناطق ذیرکشت این محصول می باشد. تنها گیاه دیگری که به این بیماری مبتلا می شود شبیه ذرت بوده و تئوسینت (Teosinte) نام دارد. هنگامیکه این پارازیت وارد و در محلی مستقر شود با تولید اسپورهای بادوام و بیشمار برای همیشه در آنجا باقی خواهد ماند.
اهمیت اقتصادی: متوسط خسارات ناشی از سیاهک ذرت به ندرت از 2% تجاوز می نماید. این بیماری عموماً در نواحی گرم و نسبتاً خشک خسارت زیادتری می رساند. محل گالها روی گیاه و زمان توسعه آن در میزان خسارت بیماری روی محصول تأثیر می گذارد.
علائم بیماری: گالهای سیاهک روی هر قسمت از گیاه که بافتهای جنینی یا رویانی embryonic tissues ظاهر گردد بوجود می آید. این گالها ممکن است روی ساقه، برگ، جوانه های جانبی، خوشه و گل آذین نر، ایجاد گردند. قطر گالها ممکن است به 10 سانتیمتر یا حتی بیشتر برسد. گالها معمولاً در ابتدا متمایل به سبز بوده و سپس به رنگ خاکستری روشن تا سفید درمی آیند. با شروع رسیدن گالها تلیوسپورها تشکیل و بافت داخلی گال رفته رفته تیره تر می شود. غشاء خارجی سفیدرنگ گال تا رسیدن تلیوسپورها سالم مانده، و سرانجام با پاره شدن این غشاء توسط توده سیاهک که از تلیوسپورهای سیاه رنگ تشکیل شده آزاد می گردد.
گالهای ساقه ممکن است سبب کاهش محصول و اغلب انحناء و خمیدگی ساقه گردند. گالهای روی برگ اغلب در امتداد رگبرگ اصلی تشکیل شده و پیچیدگی برگها را موجب می گردند. در آلودگی خوشه و سنبله بافتهای دانه و گل نر به ترتیب به وسیله گال جایگزین می شوند. با تشکیل گالها در بالای خوشه ها مقدار محصول به طور قابل ملاحظه ای تقلیل می یابد. گالهای بزرگ معمولاً کاهش محصول بیشتری را موجب می شوند. آلودگی گیاهچه هرچند به ندرت صورت می گیرد، اغلب کوتولگی و مرگ گیاه را باعث می گردد.
عامل بیماری: Ustilago maydis (DC.) Cda. . این قارچ متعلق به رده بازیدیومیست زیر رده هتروبازیدیومیست و خانواده یوستیلاجی ناسه (Ustilaginaceae) است. قارچ عمدتاً به صورت بین سلولی و دیکاریوتیک (هر سلول دارای دو هسته جدا از هم) است. تلیوسپورها (کلامیدسپورها) نیز دیکاریوتیک بوده و کروی یا بیضی شکل، برنگ سیاه با تعداد زیادی زوائد خارمانند هستند. تلیوسپورها داخل دیواره رشته های هیف در درون گالها تشکیل می شوند. با جوانه زدن تلیوسپورها، بازیدیوم (پرومیسلیوم) بوجود می آید. بازیدیوم، دارای دیواره عرضی بوده وروی آن "بازیدیوسپور" شفاف و بیضی شکلی تشکیل می شود. بازیدیوسپورها با روشی شبیه به مخمرها به طور فراوان جوانه می زنند.
تلیوسپورهای این قارچ در توده های اسپوری بزرگی تشکیل می شوند. قبل از جوانه زدن تلیوسپورها، دو هسته داخل آنها با هم ترکیب شده و به دنبال آن بلافاصله تقسیم با کاهش کرموزومی (میوز) انجام گرفته، و در نتیجه 4 بازیدیوسپور یک هسته ای در طرفین بازیدیوم بوجود می آید. بازیدیوسپورها ممکن است به طور مکرر جوانه زده و بازیدیوسپورهای ثانوی را تولید نمایند.
بازیدیوسپورها، یا بازیدیوسپورهای ثانوی، ممکن است با هم جفت شده و میسلیوم ثانویه را که دیکاریوتیک و قدرت بیماری زائی دارد تولید نمایند. بازیدیوسپورها همچنین ممکن است تولید هیف های منوکاریوتیک (یک هسته ای) نازکی، بنام میسلیوم اولیه بنماید که قادر است مستقیماً به داخل سلول های اپیدرم نفوذ نماید. میسلیوم اولیه معمولاً فقط قادر به رشد محدودی در گیاه بوده مگر اینکه بین رشته های هیف نژادهای سازگار تماس و سپس ترکیب صورت گیرد. با جفت شدن میسلیوم های اولیه، میسلیوم ثانویه به وجود می آید که دیکاریوتیک و بیماری زا بوده و بزرگتر از میسلیوم اولیه می باشد.
سیکل بیماری: منبع اصلی ماده مولد آلودگی اولیه بازیدیوسپورهائی است که روی بقایای گیاهی و یا در خاک تولید شده و همراه با باد و آب پراکنده می شود. سازگاری قارچ به زندگی ساپروفیتی و تکثیر آن روی بقایای گیاهی و مواد آلی زمینه مساعدی را برای تولید ماده مولد آلودگی فراهم می سازد. درصد کمی از ماده مولد آلودگی اولیه نیز از تلیوسپورهایی است که در سطح بذور آلوده قرار دارند.
رشته های دیکاریوتیک میسلیوم های ثانویه به صورت بین سلولی گیاه را مورد حمله قرار می دهند. سلول های اطراف این رشته ها و همچنین سلول هایی که در فاصله ای از آنها قرار دارند تحریک شده با ایجاد هیپرتروفی و هیپرپلاسی در آنها گال بوجود می آید. هرچند گیاهچه ها ممکن است به طور سیستمیک آلوده شوند ولی در گیاهان مسن تر آلودگی موضعی خواهد بود. رشته های میسلیوم در گالها به صورت بین سلولی باقی مانده ولی درست قبل از تشکیل اسپور به سلول هایی که در آنها هیپوتروفی و هیپرپلاسی بوجود آمده، حمله می نمایند. سلول های میزبان با حمله ی قارچ، فروریخته و می میرند و محتویات داخل آنها به مصرف رشد و توسعه قارچ می رسد. بیشتر سلول های دیکاریوتیک رشته های هف تبدیل به توده های سیاه و پودرمانند تلیوسپورهای دیکاریوتیک می شوند. با پاره شدن غشاء نازک روی گالها تلیوسپورها آزاد شده و همراه با جریان باد پراکنده می گردند.
تلیوسپورها در بقایای آلوده گیاهی و خاک زمستان گذرانی می نمایند. استفاده از ماشین هیا برداشت ذرت عملاً موجب افزایش مقدار ماده مولد آلودگی روی بذرها می شود.
جوانه زدن تلیوسپور تولید بازیدیوسپورها تحت شرایط مناسب روی بقایای گیاهی و مواد آلی داخل خاک صورت می گیرد. تلیوسپورها قادرند شرایط نامناسب را تحمل نمایند. تأخیر در جوانه زدن بخشی از جمعیت اسپورها موجب طولانی شدن دوره فراوانی ماده مولد آلودگی می شود. بافتهای جنینی تمام قسمت های هوائی نسبت به آلودگی حساسند.
کنترل: استفاده از هیبریدهای نسبتاً مقاوم تنها راه مناسب برای کنترل سیاهک ذرت است. هیچ واریته و یا هیبریدی کاملاً مصون از بیماری نیست. هرچند عملیات بهداشتی و استفاده از تناوب زراعی انتظار می رود که وسیله ای جهت کنترل بیماری باشد، ولی اغلب در نواحی وسیع زیر کشت ذرت به علت پراکنده شدن بازیدیوسپورها، همراه با جریان باد تا فواصل زیاد عملاً این راه ها نقش مهمی را در کنترل بیماری ندارند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
موضوع :سیب زمینی
مشخصات گیاهشناسی:
سیب زمینی تعلق به خانواده بادمجانیان((solanaceae
دارد.جنس solanumدارای گونه های زیادی بوده ولی تنها گونه tuberosum
,تعداد بسیار محدود دیگر هستند که تولید غده می نمایند. قسمت هوایی این گیاه در اثر سرمای زمستان خشکیده واز بین می رود ولی غده های باقی مانده در خاک می توانند در بهار سال بعد جوانه زده وگیاه جدیدی را تولید نماید. بنابراین سیب زمینی ازنظرساقه های زیرزمینی کهدر انتهای غده ها تشکیل می شود گیاهی است دائمی ولی ازنظرساقه هایی وبرگها یکساله است.
ساقه های هوایی از روی چشمکهایی که روی غده مادری وجود دارند خارج شده و حامل برگ وگل ومیوه می شود.در بعضی از انواع ساقه ها به حالت مستقیم وعمودی ودر بعضی دیگر کم وبیش برروی زمین قرار می گیرد .ساقه ها در اغلب نژادها تو خالی هستند. رنگ ساقه اغلب سبز است ولی در بعضی اوقات نیز به رنگهای قرمز وبنفش در می آیند. برگهای سیب زمینیدر ابتداء ساده ولی در مراحل رشد بعدی به صورت مرکب پرزدار بوده ومقدارواندازه برگچه ها متفاوت است .
گلهای سیب زمینی به رنگهای مختلف از سفید تا ارغوانی وبنفش تیره دیده می شود .تعداد گل در گیاه متفاوت است . دربعضی از واریته ها گلها قبل از عمل لقاح می ریزند در صورتی که دربرخی دیگر عمل لقاح صورت گرفته ومنجر به تولید میوه وبذر می گردد. میوه ها در همه نقاط ظاهر نمی شوندوگلها فقط درآب وهوای ملایم وییلاقی منتهی به میوه می شود . رنگ میوه اغلب سبز است ولی دربعضی اوقات نیز به رنگ سیاه ویا بنفش درمی آید .بذر سیب زمینی بندرت برای ازدیاد بکار می رود زیرا نهالی که از بذر به دست آید،هیچگاه محصولی شبیه پایه مادری نخواهد داد .بذر سیب زمینی تنها برای ایجاد واریته های جدید در کارهای تحقیقاتی ودر آزمایشگاه استفاده می شود.
استولونها یا ساقه های زیر زمینی از جوانه هایی که در قسمت زیر زمینی انتهای ساقه وجود دارند تو لید می شوند که در مراحل بعدی می توانند به درجات دیگر منشعب شوند .غده های تازه از ضخیم شدن انتهای استولونها حاصل می شوند . قرارگرفتن غده مادری درعمق مناسب کمبود نور وزیر خاک بودن کامل غده ها، تولید استولونها و غده های تازه را افزایش می دهد .بر عکس چنانچه از روی استولونها خاک رابرداریم ونور به آنها برسد،ساقه های هوایی ایجاد می شود همچنین در مواقع قطع شیره گیاهی از برگها به طرف استولونها (بیماری قارچی ریز کتون)،غده ها تازه در نزدیکی سطح خاک و در موارد ی نیز در نزدیکی برگها به وجود می آیند .طول استولونها نسبت به نوع سیب زمینی فرق می کند و عوامل خارجی نیز روی طول استولونها ناثیر دارند .استولونهای کوتاه ویکسان عمل برداشت را آسان می کنند به جوانه هایی که روی غده سیب زمینی وجود دارند چشمک می گویند واز نوع مر کب اند .چشمکها بسته به گونه های مختلف درعمق های متفاوت روی غده ها قرار می گیرند.غده های سیب زمینی نیز بسته به ارقام مختلف دارای شکل،رنگ وقطرمختلفی است .تغییرات آب وهوایی به ویٍٍژه مواقعی که پس از یک دوره خشک طولانی،آب زیادی در اختیار گیاه قرارگیرد
،تغییراتی درشکل غده ها به وجودم می آید که نسبت به گونه های مختلف سیب زمینی متفاوتند .این تغییرات را می توان دربدشکل شدن وترک خوردن غده ها،کوچک مانده وغده های به اصطلاح زنجیره ای مشاهده کرد.غده سیب زمینی از لایه های مختلفی تشکیل شده است .پوشش خارجی غده همان پوست یا پیریدرم است .از وظایف پیریدرم محافظت غده در مقابل رطوبت وبیماریهای قارچی است .دیواره سلولهای چوب پنبه ای ازاسید های چرب پلی مریزه شده با وزن مولکولی زیاد تشکیل شده است .سلولهای غیر فعال چرب پلی مریزه شده با وزن مولکولی زیاد تشکیل شده است .سلولهای غیر فعال چوب پنبه ای باعث می شود
که پوست به رنگ قهوه ای درآید .رنگهای دیگرپوست مربوط به ماده آبتوسیانین است که در جداره سلولهای پارانشیمی قرار می گیرند.چنانچه پوست غده به وسلیه عواملی صدمه ببیند،لایه سلولهای زیرین((Phellogen (فلوژن=لایه زاینده پوست گیاهان دولپه ایٍ)قادند باذخیره کردن ماده سوبرین که یک نوع اسید چرب پلی مریزه شده است ،پس از مدت کوتاهی محل زخم را به طور موقت شفا دهد (برای ذخیره شدن سوبرین نفوذ اکسیژن ضروریاست ) هم زمان باآن لایه کامبیوم آوند ها که به طرفین رشد می یابند با تولید لایه هایی از سلولهای چوب پنبه ای محل زخم را کاملًا ترمیم می کنند
قسمتی که مستقیما زیر پوست قرار دارد کورتکس نام دارد وبه ضخامت حدود 2 میلیمتر است . سلولهای
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
موضوع :سیب زمینی
مشخصات گیاهشناسی:
سیب زمینی تعلق به خانواده بادمجانیان((solanaceae
دارد.جنس solanumدارای گونه های زیادی بوده ولی تنها گونه tuberosum
,تعداد بسیار محدود دیگر هستند که تولید غده می نمایند. قسمت هوایی این گیاه در اثر سرمای زمستان خشکیده واز بین می رود ولی غده های باقی مانده در خاک می توانند در بهار سال بعد جوانه زده وگیاه جدیدی را تولید نماید. بنابراین سیب زمینی ازنظرساقه های زیرزمینی کهدر انتهای غده ها تشکیل می شود گیاهی است دائمی ولی ازنظرساقه هایی وبرگها یکساله است.
ساقه های هوایی از روی چشمکهایی که روی غده مادری وجود دارند خارج شده و حامل برگ وگل ومیوه می شود.در بعضی از انواع ساقه ها به حالت مستقیم وعمودی ودر بعضی دیگر کم وبیش برروی زمین قرار می گیرد .ساقه ها در اغلب نژادها تو خالی هستند. رنگ ساقه اغلب سبز است ولی در بعضی اوقات نیز به رنگهای قرمز وبنفش در می آیند. برگهای سیب زمینیدر ابتداء ساده ولی در مراحل رشد بعدی به صورت مرکب پرزدار بوده ومقدارواندازه برگچه ها متفاوت است .
گلهای سیب زمینی به رنگهای مختلف از سفید تا ارغوانی وبنفش تیره دیده می شود .تعداد گل در گیاه متفاوت است . دربعضی از واریته ها گلها قبل از عمل لقاح می ریزند در صورتی که دربرخی دیگر عمل لقاح صورت گرفته ومنجر به تولید میوه وبذر می گردد. میوه ها در همه نقاط ظاهر نمی شوندوگلها فقط درآب وهوای ملایم وییلاقی منتهی به میوه می شود . رنگ میوه اغلب سبز است ولی دربعضی اوقات نیز به رنگ سیاه ویا بنفش درمی آید .بذر سیب زمینی بندرت برای ازدیاد بکار می رود زیرا نهالی که از بذر به دست آید،هیچگاه محصولی شبیه پایه مادری نخواهد داد .بذر سیب زمینی تنها برای ایجاد واریته های جدید در کارهای تحقیقاتی ودر آزمایشگاه استفاده می شود.
استولونها یا ساقه های زیر زمینی از جوانه هایی که در قسمت زیر زمینی انتهای ساقه وجود دارند تو لید می شوند که در مراحل بعدی می توانند به درجات دیگر منشعب شوند .غده های تازه از ضخیم شدن انتهای استولونها حاصل می شوند . قرارگرفتن غده مادری درعمق مناسب کمبود نور وزیر خاک بودن کامل غده ها، تولید استولونها و غده های تازه را افزایش می دهد .بر عکس چنانچه از روی استولونها خاک رابرداریم ونور به آنها برسد،ساقه های هوایی ایجاد می شود همچنین در مواقع قطع شیره گیاهی از برگها به طرف استولونها (بیماری قارچی ریز کتون)،غده ها تازه در نزدیکی سطح خاک و در موارد ی نیز در نزدیکی برگها به وجود می آیند .طول استولونها نسبت به نوع سیب زمینی فرق می کند و عوامل خارجی نیز روی طول استولونها ناثیر دارند .استولونهای کوتاه ویکسان عمل برداشت را آسان می کنند به جوانه هایی که روی غده سیب زمینی وجود دارند چشمک می گویند واز نوع مر کب اند .چشمکها بسته به گونه های مختلف درعمق های متفاوت روی غده ها قرار می گیرند.غده های سیب زمینی نیز بسته به ارقام مختلف دارای شکل،رنگ وقطرمختلفی است .تغییرات آب وهوایی به ویٍٍژه مواقعی که پس از یک دوره خشک طولانی،آب زیادی در اختیار گیاه قرارگیرد
،تغییراتی درشکل غده ها به وجودم می آید که نسبت به گونه های مختلف سیب زمینی متفاوتند .این تغییرات را می توان دربدشکل شدن وترک خوردن غده ها،کوچک مانده وغده های به اصطلاح زنجیره ای مشاهده کرد.غده سیب زمینی از لایه های مختلفی تشکیل شده است .پوشش خارجی غده همان پوست یا پیریدرم است .از وظایف پیریدرم محافظت غده در مقابل رطوبت وبیماریهای قارچی است .دیواره سلولهای چوب پنبه ای ازاسید های چرب پلی مریزه شده با وزن مولکولی زیاد تشکیل شده است .سلولهای غیر فعال چرب پلی مریزه شده با وزن مولکولی زیاد تشکیل شده است .سلولهای غیر فعال چوب پنبه ای باعث می شود
که پوست به رنگ قهوه ای درآید .رنگهای دیگرپوست مربوط به ماده آبتوسیانین است که در جداره سلولهای پارانشیمی قرار می گیرند.چنانچه پوست غده به وسلیه عواملی صدمه ببیند،لایه سلولهای زیرین((Phellogen (فلوژن=لایه زاینده پوست گیاهان دولپه ایٍ)قادند باذخیره کردن ماده سوبرین که یک نوع اسید چرب پلی مریزه شده است ،پس از مدت کوتاهی محل زخم را به طور موقت شفا دهد (برای ذخیره شدن سوبرین نفوذ اکسیژن ضروریاست ) هم زمان باآن لایه کامبیوم آوند ها که به طرفین رشد می یابند با تولید لایه هایی از سلولهای چوب پنبه ای محل زخم را کاملًا ترمیم می کنند
قسمتی که مستقیما زیر پوست قرار دارد کورتکس نام دارد وبه ضخامت حدود 2 میلیمتر است . سلولهای
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
سید جلال آل احمد،
در یازدهم آذر 1302 در تهران، در خانوادهای روحانی، به دنیا آمد. در نخستین سالهای جوانی با انتشار مجموعه داستان کوتاه دید و بازدید، به جمع نویسندگان پیوست. خصوصیات رفتاری و سلوک قلمی جلال چنان بود که خیلی زود نامش را در میان قشرهای مختلف، اعم از جوانان و روشنفکران دانشگاهی و غیردانشگاهی، بر سر زبانها انداخت. ذهن کنجکاو، نگاه دقیق و وسیع، صراحت بیان، صداقت گفتار، صمیمیت رفتار و شجاعت قلم آل احمد در مجموع او را به عنوان روشنفکری مستقل (البته این استقلال در سالهای بعد به حاصل آمد) و نویسندهای درد آشنا و متعهد مطرح کرد.
پس از اتمام دوره دبستان «... [پدر] دیگر نگذاشت درس بخوانم. که برو بازار کار کن. تا بعد ازم جانشینی بسازد. و من بازار را رفتم. اما دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم.» در 1332 وارد دانشسرای عالی شد و در رشته ادبیات فارسی لیسانس گرفت. دوره دکتری ادبیات فارسی را، در اواخر آن و در حین نوشتن رساله، ناتمام گذاشت و از آن پس بقیه عمر کوتاهش را در دو زمینه فعالیتهای اجتماعی- سیاسی و فرهنگی (تدریس و نویسندگی) سپری کرد.
جلال به چند کشور اروپا و امریکا و اتحاد شوروی [سابق] و عراق و اسرائیل مسافرت کرده است. انگیزه رفتن به این سفرها بیشک تفریح و تحصیل نبود. خوشبختانه، در مدت اقامت در کشورهای بیگانه با دوستان همفکر خود مکاتبه میکرده است.
تعدادی از این نامههای او، البته با تعدادی دیگر از نامههایی که از تهران و شهرهای دیگر ایران به اشخاص مختلف نوشته شده در مجموعهای به نام «نامههای جلال آل احمد» (جلد اول) به چاپ رسیده است. از مطالعه این نامهها دانسته میشود که جلال پارهای مسائل را به گونهای سانسور میکرده یا از «کُد»های قراردادی بین خود و دوستانش استفاده میکرده است تا فقط مخاطبانش آنها را دریابند. حتی در برخی از نامهها نشانی خود را در کشور بیگانه ننوشته و تلویحاً اشاره کرده است که محل اقامت او را از همسرش یا سایر دوستان بپرسند. از اینرو، از محتوای این نامهها میتوان دریافت که سفرهای او بیشتر ابعاد سیاسی داشته است.
اصولاً یکی از مشغلههای مورد علاقه او رفتن به مسافرت بود. یادگار این مسافرتها سفرنامههای «اورازان»، «تاتنشینهای بلوک زهرا»، «جزیره خارک»، «درّ یتیم خلیجفارس»، «سفر به ولایت عزرائیل» [اسرائیل!]، «سفر روس» و «خسی در میقات» (سفرنامه حج) است. وی دو سفرنامه دیگر نیز به نامهای «سفر امریکا» و «سفر اروپا» نوشته که هنوز چاپ نشدهاند.
آل احمد در طول حیات چهل و شش سالهاش مشاغل گوناگونی داشت: نویسندگی، روزنامهنگاری و مدیریت نشریات، مسئولیت حزبی، تدریس و امور اداری و ... اما به رغم این تنوع، مشاغل جلال را میتوان در دو زمینه فعالیتهای سیاسی و خدمات فرهنگی طبقهبندی کرد؛ با تأکید بر این نکته که فعالیتهای سیاسی و کارهای فرهنگی او را جدا از هم نمیتوان تصور کرد؛ چرا که این دو مقوله در زندگی جلال فیالواقع مانند دو روی یک سکه بوده است.
فعالیتهای سیاسی-فکری
جلال آل احمد به علت سرخوردگی ناشی از سختگیریهای پدر در دوران کودکی و نوجوانی، نخست از تفکر دینی رویگردان شد و در نخستین سالهای جوانی «دگراندیش» گشت.
این تحولاندیشگی او در نتیجه آشنایی با چپگرایان زمانه بود که نهایتاً به عضویت وی در حزب توده انجامید (1323). اما دیری نپایید که جزو نخستین گروه انشعابیون از حزب جدا شد (1326) و از آن اعلام برائت کرد. چندسالی هم خارج از چارچوب تنگ و تاریک تفکر و روش حزبی فعالیت کرد. این فعالیتها عمدتاً در زمینه فرهنگی- سیاسی بود. همکاری جلال با مطبوعات مهمترین بخش مشغله سیاسی - فرهنگی وی محسوب میشود.
اینک برخی از آنها: مدیریت داخلی هفتهنامه بشر (1325)، مدیریت داخلی مجله ماهانه مردم (1325 تا 1326)، همکاری با مجله ماهانه شیر و خورشید سرخ ایران (1328) این مجله به مدریت دکتر ذبیحالله صفا منتشر میشد، مدیریت روزنامه شاهد (1329 تا 1331)، مدیریت مجله ماهانه علم و زندگی، همکاری بامجله نقش و نگار (1324)، مدیرمسئول این مجله سیمین دانشور (همسر جلال) بود، مدیریت هفتهنامه مهرگان (1337) به سردبیری دکتر عبدالحسین زرینکوب، همکاری با مجله تحقیقات اجتماعی، سرپرستی ماهنامه کتاب ماه یا کیهان ماه (فقط دو شماره منتشر شد) و همکاری با مدیریت دوره جدید ماهنامه جهان نو (1342) به سردبیری دکتر رضا براهنی.
جلال آل احمد در دهه آخر حیات به پالایش اندیشه و روان خود پرداخت. در سال 1343 به زیارت خانه خدا رفت و خسی در میقات (1345) سفرنامه حج اوست. خسی در میقات «از دو جهت قابل توجه است:
الف: از جهت تداوم خط فکری جلال. سرخوردگی از فرهنگ غربی و بازگشت به فرهنگ سنتی و قومی و بومی و اسلامی. در طول سفر حج، جلال جز افسوس خوردن بر فرهنگ خانوادگی، کاری ندارد. در واقع خسی در میقات قصیدهای است در رثای فرهنگ مرده خانوادگی ما در باربر فرهنگ سلطهگر متکی به تکنیک و ماشین غرب (امریکا و روس)...
ب: نثر جلال، که از رساله غربزدگی به شکوفایی میل کرده است، در این رساله از جمله به اوج شکوفایی خویش رسیده است. کتاب، در نظر اول سفرنامهای است به نثر. اما اگر با تأمل آن را بخوانی، یکسره شعر است و یکسره احساس و عاطفهای است در اوج صداقت و صمیمیت و باورمندی».
«خسی در میقات» همچنین یکی از نمونههای عالی
گزارشنویسی ادبی در ادبیات معاصر فارسی به شمار میآید.
در حوزهی فرهنگ او در سال 1326 به استخدام آموزش و پرورش (وزارت فرهنگ وقت) درآمد و مشغول تدریس شد و این فن شریف را در کنار مشاغل دیگر تا پایان عمر حفظ کرد. چندی مشاور کتابهای درسی بود (حدود 1341). یک سال هم مدیر مدرسه ای بود؛ کتاب «مدیر مدرسه» بازتاب آن مسئولیت است. در اوایل دوران معلمی، از قضا، با نیما یوشیج همسایه شد (در حدود سال 32) و این دیدارها و نشست و خاستهای همسایگانه تا 1338 –سال مرگ نیما- ادامه داشت. جلال شرح آشنایی و معاشرت خود را با نیما در دو مقالهی «نیما دیگر شعر نخواهد گفت» و «پیرمرد چشم ما بود» به قلم آورده است: «از این به بعد یعنی از سال 1332 به بعد –که همسایه او [نیما] شده بودیم پیرمرد را زیاد میدیدم. گاهی هرروز. در خانههامان یا در راه [...] سلام و علیکی میکردیم و احوال میپرسیدیم و من هیچ درین فکر نبودم که به زودی خواهد رسید روزی که او نباشد و تو باشی و بخواهی بنشینی خاطراتی از او گرد بیاوری و کشف بشود که خاطراتی از گذشته خودت گرد آوردهای».
شاید بتوان گفت مقالات جلال درباره نیما، به رغم گذشت سی و اندی سال از نگارش آنها، هنوز هم جزو خواندنیترین نوشتهها در خصوص شعر و زندگی نیما محسوب میشود؛ هرچند جلال با فروتنی میگوید: «من هرچه باشم منتقد نیستم.»
«نیما زندگی را بدرود گفت. و به طریق اولی شعر را. اما به اعتقاد موافق و مخالف دفتر شعر فارسی هرگز نام او را بدرود نخواهد کرد. و افتخاری را که او به شعر تُنُک مایهی معاصر داد به فراموشی نخواهد سپرد. چرا که طپش حیات شعر زمانه ما به مضراب او ضرباتی تازه یافت. و چرا که پافشاری او در کار شعر از طاقت بشری بیرون بود. چون کوهی قد برافراشت تا پیشانی به هر باد مخالفی بساید و به سینه خود ضربت هرسیل و رگباری را به جان بخرد تا شاید در دامنهای آرام –ساقه نازک شعر معاصر فرصتی برای نشو و نما بیابد. چهل سال آزگار نیش و طعنهی «قدمای ریش و سبیلدار» را تحمل کرد شاید شعرای جوان از گزند سرزنشها در امان باشند و از افسون غولان.
اکنون دیگر شاعر «افسانه»، خود به دنیای افسانهها گریخته و سرایندهی «در فروبند» در ابدیت را به روی خود گشوده.
است. اما فریاد او تا قرنهای قرن شنیده خواهد شد که:
"آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید
یک نفر دارد که دست و پای دایم میزند
روی این امواج تند و تیره و غران که میدانید..."
نیما دیگر شعر نخواهد گفت...»
سلوک قلمی و آثار جلال
«...«قلم» این روزها برای ما شده یک سلاح. و با تفنگ اگر بازی کنی بچه همسایه هم که به تیر اتفاقیاش مجروح نشود، کفترهای همسایه که پر خواهند کشید... و بریده باد این دست اگر نداند که این سلاح را کجا به کار باید برد».(جلال آل احمد)
جلال آل احمد را میتوان یکی از پرنویسترین نویسندگان معاصر به شمار آورد: «چهل و شش سال زندگی، سی سال نویسندگی و حدود چهل اثر. این کارنامه زندگی جلال است.»؛ «از شانزده هفده سالگی» قلم به دست گرفت، اما نخستین اثرش را در بیست سالگی به چاپ سپرد: رساله کوچکی به نام «عزاداریهای نامشروع» که از عربی ترجمه کرده بود. این رساله در دو هزار نسخه چاپ شد اما کسانی آنها را، یکجا، خریدند و به دهان آتش دادند. نخستین داستان کوتاهش، به نام «زیارت» در سال 1324 در مجله سخن به چاپ رسید.
آثار آل احمد را به طور کلی میتوان در پنج مقوله یا موضوع طبقهبندی کرد:
الف- قصه و داستان. ب- مشاهدات و سفرنامه. ج- مقالات. د- ترجمه. هـ- خاطرات و نامهها.
خصوصیات نثر جلال
به طور کلی نثر جلال نثری است پر نفس، شتابزده، کوتاه، برنده و نافذ و در نهایت ایجاز. آل احمد در شکستن برخی از سنن ادبی و قواعد دستور زبان فارسی شجاعتی کمنظیر داشت و این ویژگی در نامههای او به اوج میرسد. اغلب نوشتههایش به گونهای است که خواننده میتواند بپندارد نویسنده هماکنون در برابرش نشسته و سخنان خود را تقریر میکند و خواننده، اگر با طور و اطوار نثر او آشنا نباشد و نتواند به کمک آهنگ عبارات آغاز و انجام آنها را دریابد، سر درگم خواهد شد. از این رو ناآشنایان به سبک آل احمد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
سید جلال آل احمد،
در یازدهم آذر 1302 در تهران، در خانوادهای روحانی، به دنیا آمد. در نخستین سالهای جوانی با انتشار مجموعه داستان کوتاه دید و بازدید، به جمع نویسندگان پیوست. خصوصیات رفتاری و سلوک قلمی جلال چنان بود که خیلی زود نامش را در میان قشرهای مختلف، اعم از جوانان و روشنفکران دانشگاهی و غیردانشگاهی، بر سر زبانها انداخت. ذهن کنجکاو، نگاه دقیق و وسیع، صراحت بیان، صداقت گفتار، صمیمیت رفتار و شجاعت قلم آل احمد در مجموع او را به عنوان روشنفکری مستقل (البته این استقلال در سالهای بعد به حاصل آمد) و نویسندهای درد آشنا و متعهد مطرح کرد.
پس از اتمام دوره دبستان «... [پدر] دیگر نگذاشت درس بخوانم. که برو بازار کار کن. تا بعد ازم جانشینی بسازد. و من بازار را رفتم. اما دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم.» در 1332 وارد دانشسرای عالی شد و در رشته ادبیات فارسی لیسانس گرفت. دوره دکتری ادبیات فارسی را، در اواخر آن و در حین نوشتن رساله، ناتمام گذاشت و از آن پس بقیه عمر کوتاهش را در دو زمینه فعالیتهای اجتماعی- سیاسی و فرهنگی (تدریس و نویسندگی) سپری کرد.
جلال به چند کشور اروپا و امریکا و اتحاد شوروی [سابق] و عراق و اسرائیل مسافرت کرده است. انگیزه رفتن به این سفرها بیشک تفریح و تحصیل نبود. خوشبختانه، در مدت اقامت در کشورهای بیگانه با دوستان همفکر خود مکاتبه میکرده است.
تعدادی از این نامههای او، البته با تعدادی دیگر از نامههایی که از تهران و شهرهای دیگر ایران به اشخاص مختلف نوشته شده در مجموعهای به نام «نامههای جلال آل احمد» (جلد اول) به چاپ رسیده است. از مطالعه این نامهها دانسته میشود که جلال پارهای مسائل را به گونهای سانسور میکرده یا از «کُد»های قراردادی بین خود و دوستانش استفاده میکرده است تا فقط مخاطبانش آنها را دریابند. حتی در برخی از نامهها نشانی خود را در کشور بیگانه ننوشته و تلویحاً اشاره کرده است که محل اقامت او را از همسرش یا سایر دوستان بپرسند. از اینرو، از محتوای این نامهها میتوان دریافت که سفرهای او بیشتر ابعاد سیاسی داشته است.
اصولاً یکی از مشغلههای مورد علاقه او رفتن به مسافرت بود. یادگار این مسافرتها سفرنامههای «اورازان»، «تاتنشینهای بلوک زهرا»، «جزیره خارک»، «درّ یتیم خلیجفارس»، «سفر به ولایت عزرائیل» [اسرائیل!]، «سفر روس» و «خسی در میقات» (سفرنامه حج) است. وی دو سفرنامه دیگر نیز به نامهای «سفر امریکا» و «سفر اروپا» نوشته که هنوز چاپ نشدهاند.
آل احمد در طول حیات چهل و شش سالهاش مشاغل گوناگونی داشت: نویسندگی، روزنامهنگاری و مدیریت نشریات، مسئولیت حزبی، تدریس و امور اداری و ... اما به رغم این تنوع، مشاغل جلال را میتوان در دو زمینه فعالیتهای سیاسی و خدمات فرهنگی طبقهبندی کرد؛ با تأکید بر این نکته که فعالیتهای سیاسی و کارهای فرهنگی او را جدا از هم نمیتوان تصور کرد؛ چرا که این دو مقوله در زندگی جلال فیالواقع مانند دو روی یک سکه بوده است.
فعالیتهای سیاسی-فکری
جلال آل احمد به علت سرخوردگی ناشی از سختگیریهای پدر در دوران کودکی و نوجوانی، نخست از تفکر دینی رویگردان شد و در نخستین سالهای جوانی «دگراندیش» گشت.
این تحولاندیشگی او در نتیجه آشنایی با چپگرایان زمانه بود که نهایتاً به عضویت وی در حزب توده انجامید (1323). اما دیری نپایید که جزو نخستین گروه انشعابیون از حزب جدا شد (1326) و از آن اعلام برائت کرد. چندسالی هم خارج از چارچوب تنگ و تاریک تفکر و روش حزبی فعالیت کرد. این فعالیتها عمدتاً در زمینه فرهنگی- سیاسی بود. همکاری جلال با مطبوعات مهمترین بخش مشغله سیاسی - فرهنگی وی محسوب میشود.
اینک برخی از آنها: مدیریت داخلی هفتهنامه بشر (1325)، مدیریت داخلی مجله ماهانه مردم (1325 تا 1326)، همکاری با مجله ماهانه شیر و خورشید سرخ ایران (1328) این مجله به مدریت دکتر ذبیحالله صفا منتشر میشد، مدیریت روزنامه شاهد (1329 تا 1331)، مدیریت مجله ماهانه علم و زندگی، همکاری بامجله نقش و نگار (1324)، مدیرمسئول این مجله سیمین دانشور (همسر جلال) بود، مدیریت هفتهنامه مهرگان (1337) به سردبیری دکتر عبدالحسین زرینکوب، همکاری با مجله تحقیقات اجتماعی، سرپرستی ماهنامه کتاب ماه یا کیهان ماه (فقط دو شماره منتشر شد) و همکاری با مدیریت دوره جدید ماهنامه جهان نو (1342) به سردبیری دکتر رضا براهنی.
جلال آل احمد در دهه آخر حیات به پالایش اندیشه و روان خود پرداخت. در سال 1343 به زیارت خانه خدا رفت و خسی در میقات (1345) سفرنامه حج اوست. خسی در میقات «از دو جهت قابل توجه است:
الف: از جهت تداوم خط فکری جلال. سرخوردگی از فرهنگ غربی و بازگشت به فرهنگ سنتی و قومی و بومی و اسلامی. در طول سفر حج، جلال جز افسوس خوردن بر فرهنگ خانوادگی، کاری ندارد. در واقع خسی در میقات قصیدهای است در رثای فرهنگ مرده خانوادگی ما در باربر فرهنگ سلطهگر متکی به تکنیک و ماشین غرب (امریکا و روس)...
ب: نثر جلال، که از رساله غربزدگی به شکوفایی میل کرده است، در این رساله از جمله به اوج شکوفایی خویش رسیده است. کتاب، در نظر اول سفرنامهای است به نثر. اما اگر با تأمل آن را بخوانی، یکسره شعر است و یکسره احساس و عاطفهای است در اوج صداقت و صمیمیت و باورمندی».
«خسی در میقات» همچنین یکی از نمونههای عالی
گزارشنویسی ادبی در ادبیات معاصر فارسی به شمار میآید.
در حوزهی فرهنگ او در سال 1326 به استخدام آموزش و پرورش (وزارت فرهنگ وقت) درآمد و مشغول تدریس شد و این فن شریف را در کنار مشاغل دیگر تا پایان عمر حفظ کرد. چندی مشاور کتابهای درسی بود (حدود 1341). یک سال هم مدیر مدرسه ای بود؛ کتاب «مدیر مدرسه» بازتاب آن مسئولیت است. در اوایل دوران معلمی، از قضا، با نیما یوشیج همسایه شد (در حدود سال 32) و این دیدارها و نشست و خاستهای همسایگانه تا 1338 –سال مرگ نیما- ادامه داشت. جلال شرح آشنایی و معاشرت خود را با نیما در دو مقالهی «نیما دیگر شعر نخواهد گفت» و «پیرمرد چشم ما بود» به قلم آورده است: «از این به بعد یعنی از سال 1332 به بعد –که همسایه او [نیما] شده بودیم پیرمرد را زیاد میدیدم. گاهی هرروز. در خانههامان یا در راه [...] سلام و علیکی میکردیم و احوال میپرسیدیم و من هیچ درین فکر نبودم که به زودی خواهد رسید روزی که او نباشد و تو باشی و بخواهی بنشینی خاطراتی از او گرد بیاوری و کشف بشود که خاطراتی از گذشته خودت گرد آوردهای».
شاید بتوان گفت مقالات جلال درباره نیما، به رغم گذشت سی و اندی سال از نگارش آنها، هنوز هم جزو خواندنیترین نوشتهها در خصوص شعر و زندگی نیما محسوب میشود؛ هرچند جلال با فروتنی میگوید: «من هرچه باشم منتقد نیستم.»
«نیما زندگی را بدرود گفت. و به طریق اولی شعر را. اما به اعتقاد موافق و مخالف دفتر شعر فارسی هرگز نام او را بدرود نخواهد کرد. و افتخاری را که او به شعر تُنُک مایهی معاصر داد به فراموشی نخواهد سپرد. چرا که طپش حیات شعر زمانه ما به مضراب او ضرباتی تازه یافت. و چرا که پافشاری او در کار شعر از طاقت بشری بیرون بود. چون کوهی قد برافراشت تا پیشانی به هر باد مخالفی بساید و به سینه خود ضربت هرسیل و رگباری را به جان بخرد تا شاید در دامنهای آرام –ساقه نازک شعر معاصر فرصتی برای نشو و نما بیابد. چهل سال آزگار نیش و طعنهی «قدمای ریش و سبیلدار» را تحمل کرد شاید شعرای جوان از گزند سرزنشها در امان باشند و از افسون غولان.
اکنون دیگر شاعر «افسانه»، خود به دنیای افسانهها گریخته و سرایندهی «در فروبند» در ابدیت را به روی خود گشوده.
است. اما فریاد او تا قرنهای قرن شنیده خواهد شد که:
"آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید
یک نفر دارد که دست و پای دایم میزند
روی این امواج تند و تیره و غران که میدانید..."
نیما دیگر شعر نخواهد گفت...»
سلوک قلمی و آثار جلال
«...«قلم» این روزها برای ما شده یک سلاح. و با تفنگ اگر بازی کنی بچه همسایه هم که به تیر اتفاقیاش مجروح نشود، کفترهای همسایه که پر خواهند کشید... و بریده باد این دست اگر نداند که این سلاح را کجا به کار باید برد».(جلال آل احمد)
جلال آل احمد را میتوان یکی از پرنویسترین نویسندگان معاصر به شمار آورد: «چهل و شش سال زندگی، سی سال نویسندگی و حدود چهل اثر. این کارنامه زندگی جلال است.»؛ «از شانزده هفده سالگی» قلم به دست گرفت، اما نخستین اثرش را در بیست سالگی به چاپ سپرد: رساله کوچکی به نام «عزاداریهای نامشروع» که از عربی ترجمه کرده بود. این رساله در دو هزار نسخه چاپ شد اما کسانی آنها را، یکجا، خریدند و به دهان آتش دادند. نخستین داستان کوتاهش، به نام «زیارت» در سال 1324 در مجله سخن به چاپ رسید.
آثار آل احمد را به طور کلی میتوان در پنج مقوله یا موضوع طبقهبندی کرد:
الف- قصه و داستان. ب- مشاهدات و سفرنامه. ج- مقالات. د- ترجمه. هـ- خاطرات و نامهها.
خصوصیات نثر جلال
به طور کلی نثر جلال نثری است پر نفس، شتابزده، کوتاه، برنده و نافذ و در نهایت ایجاز. آل احمد در شکستن برخی از سنن ادبی و قواعد دستور زبان فارسی شجاعتی کمنظیر داشت و این ویژگی در نامههای او به اوج میرسد. اغلب نوشتههایش به گونهای است که خواننده میتواند بپندارد نویسنده هماکنون در برابرش نشسته و سخنان خود را تقریر میکند و خواننده، اگر با طور و اطوار نثر او آشنا نباشد و نتواند به کمک آهنگ عبارات آغاز و انجام آنها را دریابد، سر درگم خواهد شد. از این رو ناآشنایان به سبک آل احمد