لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 38
انقلاب
موضوع :
بررسی پدیده های اجتماعی
انقلاب از جمله پدیده های مهم اجتما عی است که جامعه شناسان از آن تحت عنوان تغییر اجتماعی یاد می کنند . به نحویی که تغییرات اساسی و زیر بنایی را که موجب تغییر در کل ساختار های موجود در جامعه می شود را « انقلاب » می نامند.
در قرآن نیز مفهوم انقلاب به معنای « باز گرداندن انسان به دایره نظام ، منحرف به راست و باطل به حق (1)» آمده است.
انقلاب از دیدگاه جامعه شناسان غربی فقط شامل تحولاتی می شود که با خشونت و ناگهانی صورت می گیرد و این امر شامل تغییرات اساسی و بنیادین می باشد . و در مقابل اصلاح می گیرد که خود تغییرات سطحی و آرام است . اما از دیدگاه اسلام ، در واقع انقلاب خود نوعی اصلاح محسوب می شود . چرا که اسلام اصلاح را در مقابل «افساد» می داند .
توجه به آیه ذیل این امر به درستی نشان داده می شود :
«. ما لکم لاتقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال والنسا ء و الوالدان الذین یقولون ربنا آخرجنا من هذه القریه الظالم آهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا" » (نساء / 75)
چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکانی که به دست ستمگران تضعیف شده اند پیکار نمی کنید ؟
همان افراد ستم دیده ای که می گویند خدایا ما را از این شهر مکه که اهلش ستمگرند ، بیرون ببر و برای ما از طرف خود سرپرست قرار ده و از برای ما از طرف خود یار و یاوری تعیین فرما .
در حقیقت آیه فوق اشاره به این است که خداوند .این رسالت بزرگ انسانی را بر عهده شما گذاشته است ، شما مومنان «ولی»و «نصیری» هستید که از طرف خداوند برای حمایت و نجات آنها تعیین شده اید .
بنا بر این نباید این فرصت بزرگ و موقعیت اعلای را به آسانی از دست دهید .
نکته قابل توجه اینکه : از نظر اسلام محیطی قابل زیست است که بتوان در آن آزادانه به عقیده صحیح خود عمل کرد ، اما محیطی که خفقان آن را فرا گرفته است ، افراد با ایمان آرزو می کنند که از چنین محیطی خارج شوند ، زیرا چنین محیطی مرکز فعالیت های ستمگران است (2).
بنا براین بر اساس آموزه های قرآنی ، به تلاش های دسته جمعی برای بر انداختن بنای ستم و استکبار به مشابه ریشه های مفاسد اجتماعی و سیاسی توجه شده و به نوعی این حرکت های عدالت خواهانه و ضد فساد در طول اراده ی الهی مبینی بر حاکمیت حق و عدالت و خیر در جهان ارزیابی شده است.
به عبارت دیگر آنجا که دست خداوند از آستین مردمی حق جو و مبارز در راه حذف موانع هدایت برون آید و دامنه این اصلاح طلبی عمیق و فساد زدایی به همه ی آحاد جامعه مظلوم و تحت ستم گسترش یابد و همگان در مسیر یک حرکت مردمی فراگیر و در راستای حذف موانع فساد اجتماعی و سیاسی و اقتصادی قرار می گیرند .
تفسیر نمونه ، ناصر مکارم شیرازی ، ج 12 ، ص 223
همان ، ج 4 ، ص 4-5
و با الهام از تعالم آسمان و در پیروی از رهبر ی الهی در جهت حاکمیت ارزش های انسانی و دین خدا به مبارزه ای قهر آمیز دست زنندکه ان حرکت مردمی «انقلاب»نام می گیرد.
چون در راستای اصلاح مسیر غلط جامعه و تخریب ساختار های نا عادلانه آن و برقراری و بنای ساختار های جدید و الهی صورت می گیرد ؛ مورد عنایت و پشتیبانی خدا نیز قرار می گیرد .
اینجاست که اگر انقلاب های سیاسی و اجتماعی در راه استقرار نظام اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی مطلوب خداوند در میان انسانها تحقق یابد ، دقیقا یکی از روش های اصلاح از منظر قرآن کریم شمرده می شود و به هیچ وجه در تقابل با اصلاحات قرار نخواهد گرفت .
بنابراین عبارت انقلاب اصلاحی یا اصلاح انقلابی هر دو در فرهنگ قرآنی و آموزه های دینی – اسلامی جایگاه خاصی پیدا می کند و در همین راستا حرکت های دفاعی ، جهادی ، آزادخواهانه ، استقلال طلبانه و انقلابی از مصادیق اصلاحات قرآنی برشمرده می شود .
با توجه به مطالب یاد شده یک انقلاب سیاسی کامل شامل عوامل و ویژگی های زیر می باشد :
1-مردمی است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
انقلاب مشروطه
انقلاب چگونه آغاز شد؟
کشور خواب آلود ایران از خواب دیرین سر بر آورده بود. اخگری لازم بود تا آتش روشن شود. قند در تهران گران شد و تندی صدراعظم عین الدوله آتش را دامن زد. علاءالدوله حاکم تهران، که مرد بیپروایی بود، به دستور صدراعظم در روز دوشنبه 14 شوال 1323 ه. ق. هفده نفر از بازرگانان و دو نفر از سادات را به جرم گران کردن بهای قند و شکر به چوب بست. این کار بهانه به دست مدعیان داد و کشمکش میان دولت و مردم در گرفت. علاوه بر بازاریان جمعی از روشنفکران و علمای روحانی و اهل منبر، هر یک به جهتی خاص، به گروه مخالفان پیوسته در رأس جنبش قرار گرفتند و در مساجد و منابر و مکتبخانه ها و زیارتگاهها و بازار به تبلیغ و اشاعه اصول اداره جدید برخاستند. این حادثه مقدمه و پیش درآمد انقلاب بود.
انقلاب بر سر مظالم شاه و درباریان و وابستگی شاه قاجار به دربار روسیه پدید آمد و عنوان برکناری عین الدوله و عزل مسیو نوز بلژیکی و حاکم تهران و تأسیس "عدالتخانه" داشت و به صورت تعطیل عمومی آغاز شد.
صدور فرمان مشروطیت
مردم و علما در 16 شوال سال 1323 ه. ق. به زاویه حضرت عبدالعظیم روی آوردند (هجرت صغری) و جنبش به مشهد، کرمان، فارس و جاهای دیگر سرایت کرد. شاه وعده عزل عین الدوله و تشکیل عدالتخانه را داد و سروصداها خوابید. اما نه تنها به قول خود عمل نکرد، بلکه تظاهر کنندگان را در فشار گذاشت و در نتیجه این عهد شکنی بر دامنه جنبش مردم افزوده شد و کار به زد و خورد کشید. سال بعد - در 23 جمادی الاول 1324 ه.ق. - بازارها بسته شد و علما به قم مهاجرت کردند (هجرت کبری) و عاقبت سه روز بعد، گروهی از مردم تهران در سفارت انگیس متحصن شدند.
نهضت به تبریز و اصفهان و شیراز هم بسط یافت. عین الدوله استعفا کرد و میرزا نصرالله خان مشیرالدوله "با رویی نرم و دم گرم" به جای او آمد. علما به شهر برگشتند و شاه، که از هیجان مردم به وحشت افتاده و احساس خطر کرده بود، خواهی نخواهی در 14 جمادی الاخر سال 1324 ه.ق. به صدور فرمان مشروطیت و تأسیس مجلس شورای ملی، مرکب از برگزیدگان ملت، تن داد.
حقیقت آنکه مظفرالدین شاه با همه بیکارگی و درماندگی مرد پاکدل و کم آزاری بود و خود از ته دل مشروطه را میخواست و آرزومند استقرار آن بود، اگر چه نه به کنه آن واقف بود و نه تهور اجرای آن را داشت. هر چه بود مشروطه را داد و از این نام خود را در تاریخ به نیکی مخلد ساخت.
مظفرالدین شاه هنگام افتتاح مجلس شورای ملی
با اعطای مشروطیت، بست نشینی موقوف گردید و روحانیان، که ایران را ترک کرده و عازم خاک عثمانی شده بودند، با استقبال باشکوهی مراجعت کردند.
مجلس یکم در 18 شعبان 1324 هـ. ق. با حضور شاه در کاخ گلستان گشایش یافت و در آخرین روزهای زندگی مظفرالدین شاه (14 ذیقعده 1324 ه. ق.) پنجاه و یک اصل قانون اساسی به امضای شاه رسید.
مظفرالدین شاه روز 24 ذیقعده 1324 ه.ق. درگذشت و محمدعلی میرزا در ماه ذیحجهً همان سال به جای پدر نشست.
محمد علی شاه
نسبت به پادشاه جدید سوءظن مردم زیاد بود و هر روز آثار نگرانی و جوشش نمایان می گشت. وکلای آذربایجان، محمد علی شاه را از تبریز می شناختند و به او اطمینان نداشتند. انقلاب و هیجان و کشمکش ملت و مجلس با دربار و عناصر استبداد در تهران و ولایات ادامه داشت. علما و روحانیون تکیه گاه مردم بودند. انجمنهای ایالتی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 19 صفحه
قسمتی از متن .docx :
مقدمه
در اینجا نقش زنان در تحولات اجتماعی سیاسی و حرکت جمعی زنان را مورد مطالعه قرار می دهیم.تا قبل از دوران قاجاریه از حرکت جمعی زنان و نقش آنها در تحولات اجتماعی سیاسی اطلاع درستی در دست نیست. چند موردی که در کتابهای تاریخی ضبط است، مربوط به نقش آنها در حمایت از سربازان در جنگ با دشمنان است. به طور مثال، در جنگهای طولانی ایران و عثمانی در زمان صفویه، زنان آذربایجان لباس جنگ پوشیده و وارد میدان می شدند. همین که قشون عثمانی به شهر حمله می آوردند، زنانی که در شهر مانده بودند از بالای بام بر سر آنها آب جوش می ریختند. (1)
بنابراین، بر اساس شواهد و مدارک تاریخی بیشتر دوران قاجاریه، از آن عصر شروع می کنیم . آغاز حرکت جمعی زنان را باید به دو دوره تقسیم کرد. نخست دوره ای که زنان به علل نارضایتی های سیاسی اجتماعی ناشی از ضعف دولت در برابر دول استعمارگر خارجی و حکومت استبدادی داخلی به دنبال مردان و به هدایت و تشویق و تأیید آنها به نهضتهای اجتماعی پیوستند و به طور مؤثری در این راه کوشیدند. آنها در این راه، از هدفهای مردان پشتیبانی می کردند و خواسته های مشخص نداشتند (مانند نهضت تنباکو و نهضت مشروطیت) .
نقش زنان در انقلاب
در دومین دوره، زنان به فعالیت جداگانه در زمینه مسائل خاص خود پرداختند که حاکی از تحول و پیشرفت این حرکت است و نشان می دهد که زنان در این مرحله آگاهی بیشتری یافته و به عنوان یک گروه اجتماعی مؤثر فعالیت می کنند. اما حرکت اخیر، بر خلاف گذشته، از تأیید و همراهی کامل مردان برخوردار نبود و مخالفان با این گونه فعالیت های زنان دست به دشمنی زده و این حرکت را گاه دچار مشکل می کردند. البته، این مخالفتها اصولا بدان سبب بوده که حرکت زنان را بدعت می دانستند. در واقع، جامعه پذیرای چنین جهشی نبود، (مانند تشکیل مدارس، چاپ روزنامه) . (2) حال به بررسی نمونه هایی از این حرکتها می پردازیم.
نخستین حرکت ملی در دوره معاصر پس از شکست ایران در جنگها با روس، جنبش خود جوش مردم تهران در دفاع از زنان گرجی مسلمان شده ای بود که سفیر خودخواه و مستبد روس با سماجت هرچه تمامتر می خواست با تفسیر یکی از مواد معاهده ترکمانچای آنها را از شوهران و فرزندان خود جدا کرده و با تغییر مجدد مذهب روانه گرجستان سازد. این عمل نزد مسلمانان نوعی تجاوز به ناموس ملی و مذهبی بود و به همین دلیل، مورد اعتراض مردم قرار گرفت. زنان تهران در این روز شور و حرارت زیادی از خود نشان دادند و تا آخرین دقیقه ای که هیاهوی مردم در خراب کردن سفارت روس و کشت و کشتار ادامه داشت آنها نیز از پای ننشستند. (3)
در تظاهرات دیگری که مردم تهران در دفاع از امیر کبیر برپا ساختند، زنان شرکت فعالی داشتند. درخشان تر از هر دو واقعه یاد شده، اتحاد و همبستگی شان در جنبش تحریم تنباکو بود. در اواخر سلطنت نیم قرنی ناصر الدین شاه که امتیازات فراوانی به خارجیان داده شد، توتون و تنباکو در انحصار یک کمپانی بیگانه درآمد. مردم (و حتی زنان دربار) که تا آن زمان هرگز در اوامر سلطان چون و چرا نمی کردند و یارای چنین کاری را نداشتند، در این جهاد ملی به دستور پیشوای مذهبی خود، مرحوم میرزای شیرازی، شرکت کردند. زنان حرم هم قلیانها را شکستند و در مقابل اوامر صریح و قدرت مطلق ولی نعمت خود مقاومت کردند. (4) این پافشاری بجایی رسید که دولت ناچار امتیاز توتون و تنباکو را لغو کرد. (5) زنان در این نهضت بخوبی رشد اجتماعی و دینی خود را به منصه ظهور رساندند.
همچنین قبل از مشروطه وقایعی (مانند قحطی یا نارضایتی های ناشی از گرانی) رخ داد که تظاهراتی را از سوی زنان با تشویق مردان، در پی داشت. آنچه در آن زمان تازه به نظر می رسید آن بود که زنان در آن فضای انقلابی در تظاهرات سیاسی شرکت می کردند.
داستان دلاوری های فاطمه، خواهر شیخ شامل (از رهبران مذهبی در قفقاز)، زینت پاشا، مادر احمد تنگستانی (پسر باقر خان) و مادر کلنل محمد تقی خان پسیان هنوز در خاطره مردم این دیار نشان زنده است. (6)
زنان ایران در نهضت مشروطیت که جامعه ایران را تکان داد، تنها و بی اعتنا و منفعل نبودند، بلکه همانند مردان به جنب و جوش درآمدند، به طوری که باید گفت از این تاریخ بیداری واقعی زنان آغاز شد. از جمله وقایعی که در آن شرکت زنان را در جنبش مشروطیت عیان می کرد می توان به وقایع زیر اشاره کرد.
پس از کشته شدن نخستین مجاهد مشروطیت، سید عبد الحمید، زنان تهران بودند که به کوچه و خیابانها ریختند و شورشیان را علیه حکومت تشویق کردند. (7) به دنبال تظاهرات بر ضد مسیو نوز بلژیکی و مهاجرت علما و انقلابیون به قم، زنان بودند که آتش انقلاب را در تهران شعله ور نگاه داشتند. همچنین بر ضد قروض خارجی از خود گذشتگی فراوان نشان دادند. (8) هنگام بست نشینی تجار در سفارت انگلستان، عده ای از زنان نیز تجمع کرده و تقاضای ورود به سفارت را کردند. ولی گرانت داف، وزیر مختار انگلستان، مانع آنها شد .
زمانی هم که علما در شاه عبدالعظیم متحصن شدند، زنان کالسکه شاه را فرا گرفته و گریه و زاری کردند که ما آقایان و پیشوایان دین را می خواهیم. ما مسلمانیم و حکم آقایان را واجب الاطاعه می دانیم. ای شاه مسلمان، علمای اسلام را ذلیل و خوار نخواهید. در آذربایجان، زمانی که سردار ملی ایران، مرحوم ستارخان، علیه استبداد قاجار و سلطه اجنبی قیام کرد، زنان از مساعدت معنوی و مادری به وی دریغ نکردند. بین شهدای انقلابیون جنازه 20 زن مشروطه طلب در لباس مردان پیدا شد.مورخان و نویسندگانی چون ناظم الاسلام کرمانی، کسروی، مهدی ملک زاده و مورگان شوستر درباره مشارکت زنان در دوره اول و دوم مجلس شورای ملی مطالبی نوشته اند که از دو جهت حائز اهمیت بسیار است. اولا، مشارکت چشمگیر زنان را در یک جریان سیاسی بازگو می کند و ثانیا، اهمیت آنان را از نظر نویسندگانی که به ثبت اخبار مربوط به آنها مبادرت کرده اند، می نمایاند. (11) نظر به همین فداکاری ها بود که وقتی زعمای قوم قانون اساسی را تدوین کردند، حق انتخاب کردن و انتخاب شدن را برای قاطبه ملت ایران (قانون اساسی) قائل شدند و به هیچ وجه از محرومیت زنان و عدم دخالت آنها در مسائل حقوقی و سیاسی ذکر نکردند .
اما بعدها، یعنی در جمادی الاخر سال 1327، که نظام نامه انتخابات تهیه شد و به صحه محمد علیشاه رسید، در شرایط کسانی که از حق انتخاب کردن مطلقا محرومند، نوشتند: «نسوان و اشخاص خارج از رشد و آنهایی که تحت قیمومت شرعی، ورشکستگان به تقصیر، مرتکبین قتل و سرقت الی آخر.» بدین سان، وضعیت حقوقی، نه تنها قانونی زنان در ردیف افراد فوق قرار گرفت. (12)
علاوه بر این، انقلاب بورژوا دموکراتیک برای تغییر بنیانی اقتصادی و سیاسی جامعه شکست خورد و وضعیت زنان نیز تغییری نکرد. البته، حاصل آن در جهت افزایش آگاهی و مبارزات بعدی مهم است. فقدان دسترسی به حقوق قانونی مانعی در راه جنبشهای بعدی نشد و زنان برای حقوق اساسی تری مانند تعلیم و تربیت به فعالیت پرداختند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
انقلاب مشروطه و مقوله آزادی درایران
با همه ی خرده هائی که می توان به نهضت مشروطه خواهی داشت، در این که برای جامعة استبداد زده ایران، این نهضت نماد قدمی سترگ در راستای درستی بود تردیدی نیست. ای کاش رهبران نهضت اندکی هوشمندانه تر عمل می کردند و مستبدان حاکم نیز برمنافع دراز مدت خویش ادراک گسترده تر وعمیق تری داشتند و نهال نو پای مشروطه طلبی در ایران به بار می نشست. واقعیت تاریخی این است که این گونه نشد. اگر بخشی از این شکست نتیجة توطئه های نیروهای برون ساختاری باشد، نقش معاندان ایرانی را در این عدم توفیق نباید دست کم گرفت.
بطور کلی مشکل جامعة ایرانی ما در سالهای اولیه قرن بیستم، گذشته از وضعیت فلاک بار اقتصادی این بود که نه جامعه ای دینی بود و نه جامعه ای سکولار. در آن دوره ای که به مشروطیت منتهی می شود، نه قوانین مدون داشتیم و نه جامعه به باورهای دینی خود پای بندی نشان می داد. به گفتة بست نشینان سفارت انگلیس، « عمده مقصود ما تحصیل امنیت و اطمینان از آینده است که از مال و جان وشرف و عرض و ناموس خودمان در امان باشیم». مشروطه اگر چه کوششی برای جایگزینی حکومتی اختیاری با حکومتی قانونی بود ولی به دلایل گوناگون در این مهم موفق نشد. با این همه همین جا بگویم و بگذرم که در بسیاری از پژوهش هائی که در بارة این نهضت در دست داریم، خواننده با تصویر متفاوتی روبرو می شود که با واقعیت مشروطه به آن صورتی که به گمان من بود، هم خوان نیست. .
برای نمونه آقای دکتر آدمیت ادعا کرده است که « با ایجاد مشروطة پارلمانی حاکمیت به مجلس ملی تعلق گرفت و دستگاه مجلس در گردش بود. حقوق آزادی ( آزادی بیان و قلم و اجتماعات و انجمن های سیاسی و تظاهرات) شناخته شدند و قلمرو عملی داشتند. آزادی به آنجا رسید که « اعلان کشتن رئیس دولت را در روزنامه منتشر کردند، اما نه متعرض روزنامه نویس گشتند و نه انجمنی که آن اعلان به نام او انتشار یافت ».[i] از سوی دیگر، « مجلس که قطب اصلی سیاست ملی بود ، از سرشت طبقاتی اش عمده طبقات جامعه را در بر می گرفت »[ii]
در هر دو مورد این ادعاها پذیرفتنی نیستند. اگر چه شماری از مورخین ما با ارزیابی غیر مسئولانه و ناثواب خویش روزنامه های عصر مشروطه را بعنوان « فحش نامه » و یا روزنامه هائی کم مایه که« هنرشان در درشتگوئی و ناهنجار نویسی است » نفی می کنند[iii] ولی واقعیت این بود که این روزنامه ها « متعرض » فراوان داشتند و در موارد مکرر توقیف شدند. استاد دهخدا و سلطان العلمای خراسانی را حتی به مرگ تهدید کردند . در یکی از این دفعات که نشریه توقیف شد، « صوراسرافیل » از عموم برادران وطنی « که در موقع توقیف روزنامه اظهار همراهی فرموده اند کمال امتنان را حاصل نموده ....... ولی همانطور که کتبا و تلگرافا خدمت همه معروض داشته ایم چون حکم از مجلس مقدس شوری صادر شده بود و امر مجلس عجالتا در حکم قانون است مخالفت با آن با تقوای دورة آزادی مبانیت دارد و حب قانون و وطن خواهی راهی برای تشبثات مخالفان نمی گذارد ». بعلاوه و در همین راستا ، هنوزمُرکّب شمارة اول صوراسرافیل خشک نشده بود که سردبیرش به « دارالفنون » دعوت شد تا در بارة مندرجات شمارةاول « توضیحات » لازم را به عرض وزیر معارف دولت مشروطه برساند چون به قول آن وزیر « من دیروز رفتم بمجلس شورای ملی و در خصوص جریدة صوراسرافیل صحبت کردم وقرارشدشما را سیاست کنم». در همین نشست همان وزیر، صوراسرافیل را به توقیف تهدید می کند و دیری نمی گذرد که روزنامه توقیف می شود. « روح القدس » و « مساوات » هم از این محدودیت ها و توقیف ها در امان نبودند. به این داستان باز خواهم گشت.
در مورد دوم ، ادعای اینکه مجلس اول از نظر سرشت طبقاتی « عمده طبقات جامعه » را در بر می گرفت ، ادعای خنکی است که به دشواری می تواند جدی گرفته شود . گفتن دارد اما که منظور از « سرشت طبقاتی » کاملا روشن نیست ولی از دوحا ل خارج نیست. یا منظور ترکیب طبقاتی نمایندگان است و یا عملکرد طبقاتی آن نمایندگان. هر کدام که مورد نظر باشد این ادعا با واقعیت مجلس مشروطه درتناقض قرار می گیرد. این درست که انتخابات مجلس مشخصا « طبقاتی » بود ولی نه چنین بود و نه قرار بود چنین باشد و نه می توانست چنین باشد که همة طبقات را در بر بگیرد. تا آنجا که من دیده وخوانده ام هیچ یک از نمایندگان مجلس هم چنین ادعائی نکرده است. واقعیت این است که در حول و حوش مشروطه ، حدودا 80 در صد جمعیت ایران روستائیان بودند که در مجلس به هیچ شکل و صورتی حضور نداشتند. اگر چه این روزها مد شده است که تحلیل طبقاتی را بر نمی تابیم ولی عملکرد مجلس اول هم در این راستا به خوبی نشان دهندة جهت گیری طبقاتی آن بود. این را می دانیم که مجلس « پیشنهادهای جدید را در بستن مالیات مستقیم بر ملاکان نپذیرفت ». بعلاوه، « قضیه تعدیل سهم مالک و زارع نیز مطرح نگشت ». اگرچه شماری از مورخین ما الغای رسم تیول را یکی از بزرگترین دست آوردهای مجلس اول می دانند ولی به قول همین آقای آدمیت « سیاست مجلس در قضیه الغای رسم تیول و اصلاح وضع خالصجات هم تاثیری در میزان سهم زارع از محصول زمین نداشت. هیچکس نگفت که بیاییم و املاک تیول و خالصة دیوانی را به همان برزگران که آنجا به زراعت مشغول اند بسپاریم یا حداقل به خودآنان اجاره دهیم .» ایشان در یک کتاب دیگر خویش نوشت ، « اما در مسائل اساسی اجتماعی چون تعدیل مالکیت زمین زیر کشت ،یا افزایش سهم دهقان از محصول زمین قدمی بر نداشت. حتی گروه تند روان مجلس اشارة معقولی به آن مسائل نکردند. گوئی افسون مالکیت زبان مجلسیان را یکسره بسته بود. صدای نحیف احسن الدوله هم ندائی بود در برهوت » [ix]. زنان نیز در مجلس مشروطه حضور نداشتند و بهمین نحو شهر نشینان بی چیز. برای دفاع از مجلس و ترجیح دادن همین مشروطة نیم بند بر حکومت استبدادی اصلا لازم نیست تاریخ را بازسازی کنیم . با همة کمبودها و ضعف ها، وجود همان مجلس نشانة جهشی سترگ در زندگی سیاسی ایران استبداد زده بود. نه ضرورتی دارد که در خصوص آزادی های برآمده از نهضت مشروطه طلبی اغراق کنیم و نه نیازی که از مجلس
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
انقلاب عاشورا
نه عاشورای سال 61 هجری تا به امروز (1354) سال می گذرد. گذر بینش از یک هزاره، از تلألوء و جلوه و عمق عاشورا نه تنها کاسته است که بر عکس، هر ماه و سالی که می گذرد. عاشورا قلمروی گسترده تر و عمقی بیشتر پیدا می کند. انگار آفتاب آینه دار عاشوراست طلیعه اش در پگاه، تابش تندش در نیمروز و نیز غروب خونینش یادآور عاشورا است:
و علی الدهر من دماء الشهیدین علی و نفجله شاهدان
فهما فی اواخر اللیل فجرا ن و فی اولیاته شفقان
ثبت فی قمیصه لیحیی ال حشر مسهیا الی الرحمان
بر چهره روزگار، از خون دو شهید، علی و فرزندش، دو شاهد نقش بسته است. آن دو شاهد، در پایان سیاهی شب، سرخی فجر است و در آغاز آن شفق خونرنگ. این سرخی بر پیراهن او نقش شده است، تا در روز قیامت بر خدای همان دادخواهی کند.
سپیدی فجر گواه پاکی و طراوت جان و نگاه شهیدان عاشوراست و سرخی شفق آینه خون آنان. اینکه گفته شده است کل یوم عاشورا انگار آفتاب کینه دار همین حقیقت است. روز به اعتیار طلوع و غروب آفتاب تحقق می یابد و آفتاب با عاشورا آمیخته است. طلوع آفتاب از شرق است. و مشرق و مغرب. یخی سرزمینی که در آن زندگی میکنیم. گویی تداوم که بدانست که کل ارض کربلا. در این زمانه و زمینه، در کدام جهت و غایب ایستاده ایم؟ چه نسبتی با عاشورا دادیم؟ آفتاب عاشورا بر ذهنیت و زندگی و جام جان ما چگونه می تابد؟ در روزگاری زندگی می کنیم که محور و میزان حرکت ما، انقلاب اسلامی است و انقلاب اسلامی عمق هویت و اعتبارش به سرچشمه عاشورا ربطی وثیق دارد.
علاوه بر آن سرزمین ما، ایران نیز، هویت شیعی دارد و این هویت شاخصه اش عاشوراست. روزی که همه مردم، سیاه پوش، با چهره های غمزده و چشمان اشکبار بر خیابانها و میدانها می آیند و با صدای زنجیر و سنج و طبل و شیپور عاشورا را فریاد می
کنند…
در روز عاشورای سال 61 هجری امت اسلامی ساکت و رخوت زده و منزوی بودند. آنها خود سپاه ستم بودند و بر روی امام حسین(ع) و یاران و خانواده او تیغه کشیدند. بر پیکر شهیدان اسب تازیدند. سرهای شهیدان را بر نیزه ها زدند و در شهرها گرداندند. نه حسرتی خوردند و نه اندوهی، حتی شادمانی هم کردند.
صدای گریه مردم، امواج بی پایان اشک که از دل دریای آنان می جوشد. آه های عمیقی که دو عاشورا از آتشفشان قلب مردم شعله می کشد. با روشن ترین زبان و زلال ترین واژگان می گوید که عاشورا زنده است. ابرهای سیاه تحریف و تزویر را از چهره اسلام می زداید و عمق قساوت ستم را می نمایاند.
هر چند اگر سخن به تکرار هم گفته شود عاشورا آنچنان سرشار از سراوت و سرزندگی است که اگر هر روز و شب نیز از آن گفتگو شود، از تازگی و لطفش کاسته نمی شود. به قول حافظ:
از آستان پیر مغان سر چرا کشیم دولت در این سر او گشایش در این در است