لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع تحقیق :
انواع کاه
مقدمه
کاه شامل ساقه های الیافی حاصل از جو ، گندم ، یولاف و یا لگوم ها است . همچنین ساقه و برگهای غلات را که بعد از جدا نمودن دانه های رسیده آن بر جای می مانند را در بر می گیرد.
استفاده در تغذیه دام
این محصول یک منبع خوب الیاف محسوب میشود ، اما میزان پروتئین و انرزی آن کم است . غالبا عقیده بر این است که کاه یولاف خوش خوراک ترین کاه است . ترکیبات کاه بیشتر تحت تاثیر مرحله بلوغ گیاه در زمان برداشت و شرایط محیطی قرار داشته و اصولا واریته گیاه در این مورد اهمیت کمتری دارد . پروتئین خام در این محصول کم بوده (5-2 % ) و از قابلیت هضم اندکی برخوردار است . کاه از 45-40 % سلولز ، 50-30 % همی سلولز ، 12-8 % لیگنین تشکیل می شود .
کاه حاصل از نخود و لوبیا حاوی پروتئین ، کلسیم و منیزیم بیشتری نسبت به کاه غلات است . کاه این گیاهان نسبت به کاه غلات دارای ساقه های ضخیمتر و الیافی تری بوده و لذا خشک کردن آنها مشکل تر بوده و به همین خاطر به آسانی کپک میزند .
یکى از مهمترین مسائل یک دامدارى، چگونگى تامین خوراک دامهاست. چون خوراک دام یک ماده حیاتى است که باید بهصورت دایمى (روزانه و بهموقع) در اختیار دام باشد. بنابراین، تامین غذاى دام به عنوان یک اصل مهم اهمیت زیادى دارد. یک دامدار باید براى تامین غذاى سالیانه دام و جلوگیرى از خطر کمبود غذاى دام یا افزایش هزینه آن، در فصل تابستان با جمعآورى علوفه یا سیلوکردن، توشه زمستانه را براى دام ها
مهیا کند . در دامدارىهاى ایران معمولا نیاز غذایى دام را کنسانتره و دیگر علوفه تشکیل مىدهد . انواع علوفهاى را که به دام شیرى یا گوشتى مىدهند، عبارتند از: کاه گندم، کاه جو ، سیلوى ذرت، ذرت علوفهاى، علف باغات، پَس چَر مزارع، برگ درختان، یونجه، شبدر و کاه برنج مىباشد که دراین میان کاه برنج بیشترین مواد را در تغذیه دام تشکیل مىدهد.
کاه به علت خشک و پُرحجمبودن، ارزش غذایى زیادى براى دامها ندارد. از نظر ارزش غذایى، کاه جو از کاه گندم بهتر است. همچنین کاه گندم از کاه برنج بهتر است. براى دامهاى سنگین بهتر است که کاه به صورت رشتههاى بلند باشد. مصرف کاه باید کم و به مقدار لازم باشد. هر چه مقدار این علوفه در جیره
غذایى دامها بیشتر باشد، جلوى هضم و مصرف بیشتر غذا را مىگیرد. بهت راست کاه را همیشه بعد از خوراکهاى دیگر به دامها داد.
در ابتداى دوره شیروارى چون دام وزن زیادى را از دست داده و اشتهاى کمترى دارد، باید از علوفههاى مرغوب و کنسانتره خوب استفاده کرد. به علاوه از دادن علوفههایى مانند کاه و سبوس برنج باید خوددارى شود.
- براى جلوگرى از نفخ دام باید کاه غنىشده را همراه با علوفههاى خشک دیگر استفاده کرد. مقدار کاه غنىشده را براى گوسفند از دویست گرم و براى گاو از سیصد گرم در روز شروع مىکنند. کمکم این مقدار را بیشترى مىکنند.
- پوستههای تخم آفتابگردان دارای انرژی معادل سه هزار و 300 کیلو کالری هستند که از این لحاظ یا کاه غلات مانند کاه گندم ، سوبل و غیره قابل رقابت است و می توان به راحتی آن را جایگزین کاه غلات کرد.
رنگ/بافت : کاه غلات به رنگ زرد کمرنگ و کاه لگوم ها سبز هستند
خوش خوراکی : برای تحریک مصرف آن باید کاه را با ملاس مخلوط نموده و یا روی کاه ملاس ریخت .
محدودیت های مصرف ( عوامل ضد تغذیه ای )
سطوح پائین انرزی این مواد (7-6 مگا زول در کیلوگرم ماده خشک ) مصرف آن را به جیره نشخوارکنندگان می سازد . ماهیت الیافی این محصول بیانگر آن است که فرآورده مزبور برای تغذیه غیر نشخوار کنندگان مناسب نیست .
میزان مصرف تقریبی در گونه های مختلف ( در صد از علوفه )
گوساله
5
شیر خوارگی
0
جوجه
0
گاو شیری
10
جایگزین شونده شیر
0
جوجه گوشتی
0
گاو گوشتی
10
جیره رشد
0
طیور والد
0
بره
3
جیره پایانی
0
تخمگذار
0
میش
0
خوک ماده
0
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
زندگی نامه آیت الله سید حسن مدرس
فقیه مجاهد و عالم پرهیزگار آیه الله سیدحسن مدرس یکى از چهره هاى درخشان تاریخ تشیع بشمار مى رود که زندگى و اخلاق و رفتار و نیز جهت گیرى هاى سیاسى و اجتماعى وىبراى مشتاقان حق و حقیقت نمونه خوبى است . او موقعیت خود را سراسر در راه اعتلاى اسلام نثار نمود و در جهت نشر حقایق اسلامى و دفاع از معارف تشیع مردانه استوار ماند.
همان گونه بود که مى گفت و همانطور گفت که مى بود. سرانجام به موجب آنکه با عزمى راسخ چون کوهى استوار در مقابل ستمگران عصر به مقابله برخاست و سلطه گرى استعمارگران را افشا نمود جنایتکاران وى را به ربذه خواف تبعید نمودند و در کنج عزلت و غریبى این عالم عامل و فقیه مجاهد را به شهادت رسانیدند.
این نوشتار اشاره اى کوتاه به زندگى ابرمردى است که بیرق مبارزه را تنها در تنگنا به دوش کشید و شجاعت تحسین برانگیزش چشم بداندیشان و زمامداران خودسر را خیره ساخت و بیگانگان را به تحیر واداشت . اگر ما به ذکر نامش می پردازیم و خاطره اش را ارج مى نهیم بدان علت است که وى پارسایى پایدار و بزرگوارى ثابت قدم بود که لحظه اى با استبداد و استعمار سازش نکرد و در تمامى مدت عمرش ساده زیستى ، تواضع ، قناعت و به دور بودن از هرگونه رفاه طلبى را شیوه زندگى خویش ساخت و از طریق عبادت و دعا و راز و نیاز با خدا، کمالات معنوى را کسب کرد.
ولادت و تحصیلات
شهید سیدحسن مدرس بر حسب اسناد تاریخى و نسب نامه اى که حضرت آیه الله العظمى مرعشى نجفى (ره ) تنظیم نموده از سادات طباطبایى زواره است که نسبش پس از سى و یک پشت به حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام مى رسد. یکى از طوایفى که مدرس گل سرسبد آن به شمار مى رود طایفه میرعابدین است این گروه از سادات در دهکده ییلاقى ((سرابه )) اقامت داشتند. سید اسماعیل طباطبائى (پدر شهید مدرس ) که از این طایفه محسوب مى گشت و در روستاى مزبور به تبلیغات دینى و انجام امور شرعى مردم مشغول بود، براى آنکه ارتباط طایفه میرعابدین را با بستگان زواره اى قطع نکند تصمیم گرفت از طریق ازدواج پیوند خویشاوندى را تجدید و تقویت کرده ، سنت حسنه صله ارحام را احیا کند. بدین علت نامبرده دختر سیدکاظم سالار را که خدیجه نام داشت و از سادات طباطبایى زواره بود به عقد ازدواج خویش درآورد. ثمره این پیوند با میمنت فرزندى بود که به سال 1278 ق . چون چشمه اى پاک در کویر زواره جوشید. پدر وى را حسن نامید. همان کسى که مردمان بعدها از چشمه وجودش جرعه هایى نوشیدند. پدرش غالبا در ((سرابه )) به امور شرعى و فقهى مردم مشغول بود ولى مادر و فرزند در زواره نزد بستگان خویش بسر مى بردند تا آنکه حادثه اى (1) موجب شد که پدر فرزندش را که شش بهار را گذرانده بود در سال 1293 به قمشه نزد جدش میرعبدالباقى ببرد و محله فضل آباد این شهر را به عنوان محل سکونت خویش برگزیند. این در حالى بود که میرعبدالباقى قبلا از زواره به قمشه مهاجرت کرده و در این شهر به فعالیتهاى علمى و تبلیغى مشغول بود.(2) سیدعبدالباقى بیشترین نقش را در تعلیم سیدحسن ایفا نمود و او را در مسیر علم و تقوا هدایت کرد و به هنگام مرگ در ضمن وصیت نامه اى سیدحسن را بر ادامه تحصیل علوم دینى تشویق و سفارش نمود زمانى که سیدعبدالباقى دارفانى را وداع گفت مدرس چهارده ساله بود.(3) وى در سال 1298ق . به منظور ادامه تحصیل علوم دینى رهسپار اصفهان گردید و به مدت 13 سال در حوزه علمیه این شهر محضر بیش از سى استاد را درک کرد.(4) ابتدا به خواندن جامع المقدمات در علم صرف و نحو مشغول گشت و مقدمات ادبیات عرب و منطق و بیان را نزد اساتیدى چون میرزا عبدالعلى هرندى آموخت . در محضر آخوند ملامحمد کاشى کتاب شرح لمعه در فقه و پس از آن قوانین و فصول را در علم اصول تحصیل نمود. یکى از اساتیدى که دانش حکمت و عرفان و فلسفه را به مدرس آموخت حکیم نامدار میرزا جهانگیرخان قشقایى است .(5) مدرس در طول این مدت در حضور آیات عظام سیدمحمد باقر درچه اى و شیخ مرتضى ریزى و دیگر اساتید در فقه و اصول به درجه اجتهاد رسید و در اصول آنچنان مهارتى یافت که توانست تقریرات مرحوم ریزى را که حاوى ده هزار سطر بود، بنگارد. شهید مدرس چکیده زندگینامه تحصیلى خود را در حوزه علمیه اصفهان در مقدمه شرح رسائل که به زبان عربى نگاشته ، آورده است . وى پس از اتمام تحصیلات در اصفهان در شعبان 1311 ق . وارد نجف اشرف شد و پس از زیارت بارگاه مقدس نخستین فروغ امامت و تشرف به حضور آیه الله میرزاى شیرازى در مدرسه منسوب به صدر سکونت اختیار نمود و باعارف نامدار حاج آقا شیخ حسینعلى اصفهانى هم حجره گردید. مدرس در این شهر از جلسه درس آیات عظام سیدمحمد فشارکى و شریعت اصفهانى بهره برد و با سید ابوالحسن اصفهانى ، سیدمحمد صادق طباطبائى و شیخ عبدالکریم حائرى ، سید هبه الدین شهرستانى و سیدمصطفى کاشانى ارتباط داشت و مباحثه هاى دروس خارج را با آیه الله حاج سید ابوالحسن و آیه الله حاج سیدعلى کازرونى انجام مى داد. مدرس به هنگام اقامت در نجف روزهاى پنجشنبه و جمعه هر هفته به کار مى پرداخت و درآمد آن را در پنج روز دیگر صرف زندگى خود مى نمود. پس از هفت سال اقامت در نجف و تاءیید مقام اجتهاد او از سوى علماى این شهر به سال 1318ق . (در چهل سالگى ) از راه ناصریه به اهواز و منطقه چهارمحال و بختیارى راهى اصفهان گردید.
دوران تدریس
مدرس پس از بازگشت از نجف و اقامت کوتاه در قمشه خصوصا روستاى اسفه و دیدار با فامیل و بستگان ، قمشه را به قصد اقامت در اصفهان ترک و در این شهر اقامت نمود. وى صبحها در مدرسه جده کوچک (مدرسه شهید مدرس ) درس فقه و اصول و عصرها در مدرسه جده بزرگ درس منطق و شرح منظومه مى گفت و در روزهاى پنجشنبه طلاب را با چشمه هاى زلال حکمت نهج البلاغه آشنا مى نمود. تسلط وى به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع تحقیق :
انواع کاه
مقدمه
کاه شامل ساقه های الیافی حاصل از جو ، گندم ، یولاف و یا لگوم ها است . همچنین ساقه و برگهای غلات را که بعد از جدا نمودن دانه های رسیده آن بر جای می مانند را در بر می گیرد.
استفاده در تغذیه دام
این محصول یک منبع خوب الیاف محسوب میشود ، اما میزان پروتئین و انرزی آن کم است . غالبا عقیده بر این است که کاه یولاف خوش خوراک ترین کاه است . ترکیبات کاه بیشتر تحت تاثیر مرحله بلوغ گیاه در زمان برداشت و شرایط محیطی قرار داشته و اصولا واریته گیاه در این مورد اهمیت کمتری دارد . پروتئین خام در این محصول کم بوده (5-2 % ) و از قابلیت هضم اندکی برخوردار است . کاه از 45-40 % سلولز ، 50-30 % همی سلولز ، 12-8 % لیگنین تشکیل می شود .
کاه حاصل از نخود و لوبیا حاوی پروتئین ، کلسیم و منیزیم بیشتری نسبت به کاه غلات است . کاه این گیاهان نسبت به کاه غلات دارای ساقه های ضخیمتر و الیافی تری بوده و لذا خشک کردن آنها مشکل تر بوده و به همین خاطر به آسانی کپک میزند .
یکى از مهمترین مسائل یک دامدارى، چگونگى تامین خوراک دامهاست. چون خوراک دام یک ماده حیاتى است که باید بهصورت دایمى (روزانه و بهموقع) در اختیار دام باشد. بنابراین، تامین غذاى دام به عنوان یک اصل مهم اهمیت زیادى دارد. یک دامدار باید براى تامین غذاى سالیانه دام و جلوگیرى از خطر کمبود غذاى دام یا افزایش هزینه آن، در فصل تابستان با جمعآورى علوفه یا سیلوکردن، توشه زمستانه را براى دام ها
مهیا کند . در دامدارىهاى ایران معمولا نیاز غذایى دام را کنسانتره و دیگر علوفه تشکیل مىدهد . انواع علوفهاى را که به دام شیرى یا گوشتى مىدهند، عبارتند از: کاه گندم، کاه جو ، سیلوى ذرت، ذرت علوفهاى، علف باغات، پَس چَر مزارع، برگ درختان، یونجه، شبدر و کاه برنج مىباشد که دراین میان کاه برنج بیشترین مواد را در تغذیه دام تشکیل مىدهد.
کاه به علت خشک و پُرحجمبودن، ارزش غذایى زیادى براى دامها ندارد. از نظر ارزش غذایى، کاه جو از کاه گندم بهتر است. همچنین کاه گندم از کاه برنج بهتر است. براى دامهاى سنگین بهتر است که کاه به صورت رشتههاى بلند باشد. مصرف کاه باید کم و به مقدار لازم باشد. هر چه مقدار این علوفه در جیره
غذایى دامها بیشتر باشد، جلوى هضم و مصرف بیشتر غذا را مىگیرد. بهت راست کاه را همیشه بعد از خوراکهاى دیگر به دامها داد.
در ابتداى دوره شیروارى چون دام وزن زیادى را از دست داده و اشتهاى کمترى دارد، باید از علوفههاى مرغوب و کنسانتره خوب استفاده کرد. به علاوه از دادن علوفههایى مانند کاه و سبوس برنج باید خوددارى شود.
- براى جلوگرى از نفخ دام باید کاه غنىشده را همراه با علوفههاى خشک دیگر استفاده کرد. مقدار کاه غنىشده را براى گوسفند از دویست گرم و براى گاو از سیصد گرم در روز شروع مىکنند. کمکم این مقدار را بیشترى مىکنند.
- پوستههای تخم آفتابگردان دارای انرژی معادل سه هزار و 300 کیلو کالری هستند که از این لحاظ یا کاه غلات مانند کاه گندم ، سوبل و غیره قابل رقابت است و می توان به راحتی آن را جایگزین کاه غلات کرد.
رنگ/بافت : کاه غلات به رنگ زرد کمرنگ و کاه لگوم ها سبز هستند
خوش خوراکی : برای تحریک مصرف آن باید کاه را با ملاس مخلوط نموده و یا روی کاه ملاس ریخت .
محدودیت های مصرف ( عوامل ضد تغذیه ای )
سطوح پائین انرزی این مواد (7-6 مگا زول در کیلوگرم ماده خشک ) مصرف آن را به جیره نشخوارکنندگان می سازد . ماهیت الیافی این محصول بیانگر آن است که فرآورده مزبور برای تغذیه غیر نشخوار کنندگان مناسب نیست .
میزان مصرف تقریبی در گونه های مختلف ( در صد از علوفه )
گوساله
5
شیر خوارگی
0
جوجه
0
گاو شیری
10
جایگزین شونده شیر
0
جوجه گوشتی
0
گاو گوشتی
10
جیره رشد
0
طیور والد
0
بره
3
جیره پایانی
0
تخمگذار
0
میش
0
خوک ماده
0
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
بعثت پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم)
بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یا برانگیخته شدن آن حضرت به مقام رسالت، مهمترین فراز از تاریخ اسلام بوده و نزول قرآن کریم نیز از این زمان آغاز میگردد. کلمه بعثت به معنای «برانگیخته شدن» بوده و در اصطلاح به مفهوم فرستاده شدن انسانی از سوی خداوند متعال برای هدایت دیگران میباشد.
همانطور که از روایات اسلامی و مطالعات تاریخی برمیآید، مسأله بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در ادیان الهی با برخی از خصوصیات و نشانهها، قبل از ظهور آن حضرت، مطرح بوده و بسیاری از اهل کتاب و پارهای از اعراب مشرک نیز با آن آشنایی قبلی داشتهاند. نوید و بشارت ظهور پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم)، به تصریح قرآن در تورات و انجیل ذکر گردیده و حضرت عیسی (علیه السلام) نیز پس از تصدیق توراتی که به حضرت موسی (علیه السلام) نازل شده بود، به برانگیخته شدن رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بشارت داده است. همچنین در این کتب، حتی به خصوصیات رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و یارانشان نیز اشاره شده است.
بنابراین (و همانگونه که قرآن نیز ذکر مینماید) دانشمندان اهل کتاب، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را همچون نزدیکترین کسان خود میشناخته اند. با مراجعه به تاریخ میتوان افراد زیادی را یافت که در انتظار ظهور و بعثت پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودهاند و افرادی از میان آنها، حتی به امید دیدار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به محل سکونت، مکان هجرت و یا حتی گذرگاه عبور و مرور آینده پیامبر هجرت کرده بودند که به عنوان نمونه، میتوان به "بحیرای راهب" اشاره نمود.
بنابر این بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، حادثهای بس بزرگ در سرنوشت هدایت بشری بوده و عظمت این امر سبب میشد که خداوند متعال به عنوان مقدمه این امر بزرگ، تربیت و پرورش آن حضرت را به عهده داشته و ایشان را برای آینده دشواری که در پیش رو داشتند، آماده سازد. به دنبال همین تربیت الهی بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در سالهای قبل از بعثت نیز حالات فوق العاده معنوی و مشاهدات روحانی داشته و نتیجتاً ایشان تمام این دوران را با پاکی و طهارت و معنویت سپری کردهاند. حضرت علی (علیه السلام) میفرمایند: "خداوند بزرگترین فرشته خود را از خردسالی پیامبر، همدم و همراه ایشان ساخت. این فرشته در تمام لحظات شبانه روز با آن حضرت همراه بود و او را به راههای بزرگواری و اخلاق پسندیده و شایسته رهبری میکرد."
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به خاطر همین حالات معنوی و طهارت روحی، ناگزیر از وضع نابسامان مردم و از جهل و فسادی که بر جامعه آن روز و بویژه در شهر مکه حاکم بود، رنج میبردند. همچنین به منظور تفکر و عبادت در مکانی خلوت، مدتی محدود در سال را از آنها کناره میگرفتند و به کوه حرا (که در شمال شرقی مکه واقع است) میرفتند. این کنارهگیری برای حُنَفا و برخی یکتاپرستان قبل از پیامبر نیز وجود داشته است. گویند عبدالمطلب، جد بزرگوار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پایهگذار این رسم بوده است. او به هنگام ماه رمضان برای خلوت و عبادت به کوه میرفت و مستمندانی را که از آنجا میگذشتند، اطعام مینمود.
در واقع میتوان گفت که این خلوتگزینی، زمینهای برای تقویت هرچه بیشتر حیات روحانی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و مقدمهای برای بعثت و نزول وحی به آن حضرت به شمار میرفته است.
در دوران این خلوتگزینیها نیز همچون سایر مراحل گوناگون زندگی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت علی (علیه السلام) (که پرورش یافته در خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و در دامان ایشان است)، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را همراهی مینمود و گاهی اوقات برای ایشان آذوقه و آب و غذا میبرد.
پس از سپری شدن ایام عبادت، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مکه برگشته و پیش از اینکه به خانه خویش بازگردند، خانه خدا را طواف مینمودند.
این حالات همچنان ادامه یافت تا اینکه سن آن حضرت به چهل سالگی رسید و خداوند که دل ایشان را برترین و مطیعترین و خاضع و خاشعترین دلها در برابر خویش یافت، ایشان را مبعوث کرد و به پیامبری گرامی داشت، تا به وسیله قرآنی که آن را روشن و استوار گردانیده، بندگانش را از پرستش بر بتان خارج ساخته و به پرستش خویش هدایت کند.
نزول اولین وحی
به عقیده اکثر علمای شیعه، بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز 27 ماه رجب، پنج سال پس از تجدید بنای کعبه، اتفاق افتاد و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این هنگام، چهل سال داشتند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، طبق رسم خویش چند روزی بود که برای عبادت و تفکر به غار حرا آمده بودند. در روز بیست و هفتم ماه رجب بود که جبرئیل (یکی از چهار فرشته مقرب الهی و مأمور ابلاغ وحی از جانب پروردگار به پیامبران) به سوی ایشان نازل شد. او بازوی پیامبر را گرفت و تکان داد و گفت: ای محمد بخوان. پیامبر فرمود: چه بخوانم؟ جبرئیل آیات آغازین سوره علق را از جانب خداوند نازل نمود:
"بسم الله الرحمن الرحیم. اقرأ باسم ربک الذی خلق. خلق الانسان من علق. اقرأ و ربک الاکرم. الذی علم بالقلم. علم الانسان مالم یعلم. به نام خداوند بخشنده مهربان. بخوان به نام پروردگارت که بیافرید. آدمی را از علق بیافرید. بخوان و پروردگار تو ارجمندترین
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن .doc :
نام:
یاسمن
نام خانوادگی :
بزرگ زاده
کلاس :
اول (3)
دبیر :
سرکار خانم پورکاوه
نام کتاب :
زندگی چهارده معصوم
نام : محمد
لقب : رسو الله ، مصطفی
کنیه : ابوالقاسم
نام پدر : عبدالله
نام مادر : آمنه
تاریخ تولد : جمعه 17 ربیع الاول 571 میلادی (سال عام الفیل ) ، مکه
تاریخ رحلت : 28 صفر سال 11 هجری
محل دفن : مسجدالنبی، مدینه
مدت پیامبری : 23 سال
خوشبوترین گل
روزی بود ، روزگاری بود. در سرزمین عربستان شهری بود به نام مکه. در مکه مردمی زندگی می کردند که به قبیلة قریش معروف بودند. قبیلة قریش از محترم ترین قبیله های عرب بود. در میان مردم این قبیله مرد بزرگواری زندگی می کرد به نام عبدالمطلب بزرگ قریش بود.
عبدالمطلب ده پسر داشت. از میان این ده برادر ، یکی بود که از همه زیباتر بود. مهربان تر و شجاع تر بود. او عبدالله نام داشت.
همة مردم عبدالله را دوست می داشتند. عبدالمطلب هم او را از بقیة پسرهایش بیشتر دوست می داشت. برای همین ، وقتی عبدالله به سن جوانی رسید، پدرش عبدالمطلب ، از میان دخترها ، بهترین دختر را انتخاب کرد و به ازدواج عبدالله درآورد. این زن آمنه نام داشت. آمنه و عبدالله، همدیگر را دوست می داشتند و زندگی خوبی را شروع کردند.
اما یک روز عبدالله به خانه آمد، نزد آمنه رفت و به او خبر داد که می خواهد به سفر برود؛ سفر به سرزمین شام.
عبدالله بار سفرش را بست و آماده شد. از آمنه خداحافظی کرد، سوار شترش شد و همراه کاروان رفت. آمنه ایستاده بود و رفتن عبدالله را نگاه می کرد.
چند ماه گذشت و کاروان از سرزمین شام برگشت، آمنه هم آمد تا از شوهرش استقبال کند.
اما عبدالله نیامده بود. شتر او تنها و بی صاحب برگشته بود. ساربان ها به غم و اندوه خبر دادند که عبدالله زیبا ، عبدالله شجاع و مهربان در راه برگشت از دنیا رفته است.
آمنه در غم مرگ عبدالله خیلی گریه کرد و غصه خورد. فکر کرد در این دنیا ، دیگر کسی را ندارد، اما او تنها نبود. فرزند عبدالله همراه او بود. از آن به بعد همة دلخوشی آمنه ، همین بچه ای بود که در شکم داشت. مدت ها گذشت. یک شب آمنه در اتاق خودش تنها بود. وقت آن رسیده بود که کودکش به دنیا بیاید. درد زایمان به سراغش آمده بود. آمنه نگران بود. در دل گفت : «حالا چطور تنهایی بچه ام را به دنیا بیاورم ؟»
لحظه ای چشم هایش را بست. وقتی چشم باز کرد، دید اتاقش غرق نور است و فرشته های زیادی دور تا دور اتاق ایستاده اند. آمنه با دیدن فرشته ها آرام شد. دردش را فراموش کرد. انگار به خواب خوشی فرو رفته بود. در همین حال بود که پسرش به دنیا آمد.
فرشته ها دور آمنه جمع شدند و به او کمک کردند. پسرش را در طشتی پر از گلاب شستند و در پارچة تمیزی پیچیدند و او را در کنار آمنه خواباندند. آمنه به پسرش نگاه کرد و به یاد عبدالله افتاد . با مهربانی گونه های پسرش را بوسید و تنش را بویید. چه بوی خوشی! بوی گل!