لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 97
«مقدمهای که میخوانید متن سخنرانی رادهاکریشنا متفکر هندی است. وی این سخنان را در دانشگاه اکسفورد ایراد کرده است.»
به جای مقدمه
در تاریخ بشر آسیا و اروپا مکمل فرهنگ یکدیگر بودهاند، آسیا جنبه روحانی دارد و اروپا جنبه روشنفکری را داشته است. گاه گاهی این دو جمعیت برخوردهای سودمندی با یکدیگر داشتهاند. نخست دانش مشرق زمین که از آن مصریها، کلدانیها و هندیها بود، فیلسوفان غرب را مانند فیثاغورث و افلاطون تحت تأثیر قرار داد. حمله اسکندر به مغرب آسیا و هیئتهای بودایی در سوریه و فلسطین در قرنها پیش از مسیحیت نشانهی برخورد دوم است. یکی از سنگ نبشتههای آشوکا آگاهمان میدارد که در نیمه اول قرن سوم پیش از میلاد هیئتهای بودایی به دربار سلوسیدی در انظاکیه و به دربار پتولمیز در اسکندریه فرستاده شد. حمله پیروان اسلام به اسپانیا و سواحل جنوبی مدیترانه را باید آغاز سومین برخورد دانست. میزان و شیوهای را که این سه برخورد در یونان و روم بزرگ، مسیحیت و تمدن جدید اثر گذارده است به شکلهای مختلف میتوان تعیین کرد. نزدیک کردن مردم جهان به یکدیگر، در حال حاضر حقیقتی است که مایهی امید ما نسبت به آتیه انسانیت میشود. شرق و غرب دیگر نمیتواند در اندیشه و عمل عزلتنشین بماند. تماس بین آنها که تاکنون گاهگاه و کوتاه بود اکنون دیگر همیشگی و پیوسته شده است.
وحدت جهان نو خواستار مبانی فرهنگی جدیدی است. نکته مهم آن است که راهنمایی جهان نو با اقتصاد جدید و حکمت عملی که اینک بیشتر حکمفرماست، باشد یا با گرایش به معنویت؟ جهان مکانیکی که در آن انسانیت به دستگاه بیروح کفایت و لیاقت وابسته است هدف درست تکاپوی انسانی نیست. ما به فکر و روشی معنوی نیازمندیم که حیات مواج اقتصادی و سیاسی و احتیاجات عمیق روح را در خود داشته باشد. حالت حقیقی یک تمدن در ارزشهای روحانی آن که زیور فکر است بیشتر نهفته است تا در ظواهر و سازمانهایش. دین باطن هر تمدنی است و گویی که در کالبد سازمان اجتماعی آن روح است. تکاپوهای علمی، وابستگیهای اقتصادی، سازمانهای سیاسی شاید که ملل جهان را از لحاظ ظاهر به یکدیگر نزدیک کند ولی برای پیوندی نیرومند و پایدار باید رشتههای نامریی ولی عیمق ایدهها، آرمانها را نیرومند کرد. در بنای تازهای که کاشانه بشری را با آن پیریزی میکنیم «نقشی» که دین بازی میکند کمتر از علم نیست. انسان یعنی جسم، ذهن و روح. هر یک از این سه خوراکی را خواستار است. جسم را با غذا و ورزش، ذهن را با اطلاعات علمی و انتقاد، روح را با هنر و ادبیات و فلسفه شاداب و آراسته و روشن نگاه میداریم. روح انسان تنها در به کار بردن نیروهای زیباتر خویش رشد میکند. ملل آسیایی و اروپایی هر یک به راه خود نتایج بزرگی را یکی با صمیمیت مطلق روحانی و دیگری با درستی شدید روشنفکری به دست آوردهاند. جویبار بزرگ زندگی بستر خود را بنا به شیب منطقهای که از آن میگذرد، برای خویش میگشاید. هستی نسبتاً مستقل در قاره اروپا و آسیا در طرز فکر و زندگانی سبب حالات و ظواهر مشخصی شده است. ولی البته هیچ کیفیتی، چه روحانی و چه غیر روحانی، را نمیتوان یافت که از آن نژاد ویژهای باشد. ملتهای بزرگ با دارا بودن و یا فقدان کیفیتی، ممتاز نمیشوند، بلکه شرط، میزان و شدت آن کیفیت است. مغرب زمین، عاری از عرفان و «شهادت» و مشرق زمین، خالی از علم و روحیه ملی نیست. اگر امتیازی در کار باشد همچون دیگر امتیازات تجربی نسبی است.
در مسئله دین هندوستان نمونه کامل مشرق زمین است. هندوستان از لحاظ جغرافیایی مابین مغرب سامی و مشرق مغول قرار گرفته است. مرحوم دکتر لودزدیکنسن در «رسالهای در تمدنهای هندوستان و چین و ژاپن» چنین استنتاج میکند که هندوستان تنها کشوری است که میشود آن را نمونهی مشرق زمین خواند. روحیه سامی در فعالیت و قدرتپرستی به مغرب زمین نزدیکتر است. آسیای سامی در همجواری نزدیکی که با روم داشت روح پیکار و سازمان را فرا گرفت. آن را میتوان مابین شرق و غرب منطقهای فلقی دانست. ولی در شرق دور عرفان شرقی به تدریج به سوی زیباپرستی، و نظم و روح «نتایج علمی» گراییده است. یونان و روم مشعر روح مغرب زمیناند.
در میان ادیان زنده حتی یکی را نمیتوان یافت که اصلی غربی داشته باشد. مهد همه این ادیان هندوستان، ایران و فلسطین است. بعضی از آنان به غرب گسترش یافتند. بنابراین مسیحیت دینی شرقی است که نهال آن در مغرب زمین کاشته شد و در آن جا به صورتهایی که مشخصه حالات فکر غربی است درآمد. کیش هندو و بودا محدود به مشرق زمین ماند. کیش یهود در روزگاری که مکتب اسکندریه برقرار بود تحت نفوذ شدید فکر غربی درآمد.
در دوران پیش از مسیحیت یهودیهای اسکندریه با افکار و زندگانی یونانی برخورد کردند. مکتب فلسفی یهود و اسکندریه که آخرین نماینده بزرگ آن «فیلو» است در نتیجه این برخورد پدید آمد. اسلام از کیش یهود برخاست و به یونانیها و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 97
«مقدمهای که میخوانید متن سخنرانی رادهاکریشنا متفکر هندی است. وی این سخنان را در دانشگاه اکسفورد ایراد کرده است.»
به جای مقدمه
در تاریخ بشر آسیا و اروپا مکمل فرهنگ یکدیگر بودهاند، آسیا جنبه روحانی دارد و اروپا جنبه روشنفکری را داشته است. گاه گاهی این دو جمعیت برخوردهای سودمندی با یکدیگر داشتهاند. نخست دانش مشرق زمین که از آن مصریها، کلدانیها و هندیها بود، فیلسوفان غرب را مانند فیثاغورث و افلاطون تحت تأثیر قرار داد. حمله اسکندر به مغرب آسیا و هیئتهای بودایی در سوریه و فلسطین در قرنها پیش از مسیحیت نشانهی برخورد دوم است. یکی از سنگ نبشتههای آشوکا آگاهمان میدارد که در نیمه اول قرن سوم پیش از میلاد هیئتهای بودایی به دربار سلوسیدی در انظاکیه و به دربار پتولمیز در اسکندریه فرستاده شد. حمله پیروان اسلام به اسپانیا و سواحل جنوبی مدیترانه را باید آغاز سومین برخورد دانست. میزان و شیوهای را که این سه برخورد در یونان و روم بزرگ، مسیحیت و تمدن جدید اثر گذارده است به شکلهای مختلف میتوان تعیین کرد. نزدیک کردن مردم جهان به یکدیگر، در حال حاضر حقیقتی است که مایهی امید ما نسبت به آتیه انسانیت میشود. شرق و غرب دیگر نمیتواند در اندیشه و عمل عزلتنشین بماند. تماس بین آنها که تاکنون گاهگاه و کوتاه بود اکنون دیگر همیشگی و پیوسته شده است.
وحدت جهان نو خواستار مبانی فرهنگی جدیدی است. نکته مهم آن است که راهنمایی جهان نو با اقتصاد جدید و حکمت عملی که اینک بیشتر حکمفرماست، باشد یا با گرایش به معنویت؟ جهان مکانیکی که در آن انسانیت به دستگاه بیروح کفایت و لیاقت وابسته است هدف درست تکاپوی انسانی نیست. ما به فکر و روشی معنوی نیازمندیم که حیات مواج اقتصادی و سیاسی و احتیاجات عمیق روح را در خود داشته باشد. حالت حقیقی یک تمدن در ارزشهای روحانی آن که زیور فکر است بیشتر نهفته است تا در ظواهر و سازمانهایش. دین باطن هر تمدنی است و گویی که در کالبد سازمان اجتماعی آن روح است. تکاپوهای علمی، وابستگیهای اقتصادی، سازمانهای سیاسی شاید که ملل جهان را از لحاظ ظاهر به یکدیگر نزدیک کند ولی برای پیوندی نیرومند و پایدار باید رشتههای نامریی ولی عیمق ایدهها، آرمانها را نیرومند کرد. در بنای تازهای که کاشانه بشری را با آن پیریزی میکنیم «نقشی» که دین بازی میکند کمتر از علم نیست. انسان یعنی جسم، ذهن و روح. هر یک از این سه خوراکی را خواستار است. جسم را با غذا و ورزش، ذهن را با اطلاعات علمی و انتقاد، روح را با هنر و ادبیات و فلسفه شاداب و آراسته و روشن نگاه میداریم. روح انسان تنها در به کار بردن نیروهای زیباتر خویش رشد میکند. ملل آسیایی و اروپایی هر یک به راه خود نتایج بزرگی را یکی با صمیمیت مطلق روحانی و دیگری با درستی شدید روشنفکری به دست آوردهاند. جویبار بزرگ زندگی بستر خود را بنا به شیب منطقهای که از آن میگذرد، برای خویش میگشاید. هستی نسبتاً مستقل در قاره اروپا و آسیا در طرز فکر و زندگانی سبب حالات و ظواهر مشخصی شده است. ولی البته هیچ کیفیتی، چه روحانی و چه غیر روحانی، را نمیتوان یافت که از آن نژاد ویژهای باشد. ملتهای بزرگ با دارا بودن و یا فقدان کیفیتی، ممتاز نمیشوند، بلکه شرط، میزان و شدت آن کیفیت است. مغرب زمین، عاری از عرفان و «شهادت» و مشرق زمین، خالی از علم و روحیه ملی نیست. اگر امتیازی در کار باشد همچون دیگر امتیازات تجربی نسبی است.
در مسئله دین هندوستان نمونه کامل مشرق زمین است. هندوستان از لحاظ جغرافیایی مابین مغرب سامی و مشرق مغول قرار گرفته است. مرحوم دکتر لودزدیکنسن در «رسالهای در تمدنهای هندوستان و چین و ژاپن» چنین استنتاج میکند که هندوستان تنها کشوری است که میشود آن را نمونهی مشرق زمین خواند. روحیه سامی در فعالیت و قدرتپرستی به مغرب زمین نزدیکتر است. آسیای سامی در همجواری نزدیکی که با روم داشت روح پیکار و سازمان را فرا گرفت. آن را میتوان مابین شرق و غرب منطقهای فلقی دانست. ولی در شرق دور عرفان شرقی به تدریج به سوی زیباپرستی، و نظم و روح «نتایج علمی» گراییده است. یونان و روم مشعر روح مغرب زمیناند.
در میان ادیان زنده حتی یکی را نمیتوان یافت که اصلی غربی داشته باشد. مهد همه این ادیان هندوستان، ایران و فلسطین است. بعضی از آنان به غرب گسترش یافتند. بنابراین مسیحیت دینی شرقی است که نهال آن در مغرب زمین کاشته شد و در آن جا به صورتهایی که مشخصه حالات فکر غربی است درآمد. کیش هندو و بودا محدود به مشرق زمین ماند. کیش یهود در روزگاری که مکتب اسکندریه برقرار بود تحت نفوذ شدید فکر غربی درآمد.
در دوران پیش از مسیحیت یهودیهای اسکندریه با افکار و زندگانی یونانی برخورد کردند. مکتب فلسفی یهود و اسکندریه که آخرین نماینده بزرگ آن «فیلو» است در نتیجه این برخورد پدید آمد. اسلام از کیش یهود برخاست و به یونانیها و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 47
«طرفدار هنری هستم که انسانی است، یعنی کیهانی، اگرچه ضرورتاً دشوار یا هرآنچه که چارهپذیر باشد.» «گهری»
فرانک اون گهری
«معماری پسماندها»
مقدمه
مقدمه
فرانک اون گهری
شروع فعالیتهای حرفهای گری، با تشدید دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی مصادف شد. امواجی که، پس از 1968 فروپاشی و شکست ساختارهای پیشین را میطلبید. نگرش تازه گهری، صرفاً به احیای سیمای مجسمهای و کشف پتانسیلهای نهفته در آن محدود نمیگرد، که در تحقیقات و مشاهدات عمیقتر، به آفرینش بعدی جدید در زندگی اجتماعی انجامیده است. شخصیتی که با آگاهی از معنای عدم پذیرش مکانیزمهای شرطی شدهی دانش شخصی مترصد زایشی نو است.
معمار، در مواجهه با مقاومت شرایط بیرونی، نخست، از خانة شخصیاش آغاز مینماید، اقدامی که، چون آذرخشی ناپیدا میدرخشد. در ساخت و کاربرد مصالح جدید، بابهرهمندی از پسماندهای شهری صنعتی را میگشاید. با ایجاد تصاویر جدید پلاستیکی، در راستای محو افسردگی از چهرههای محیط زیست، نهایتاً آثاری چون موزة گوگنهایم در بیل بائور میآفریند.
جوهر هنر، در شیوة معماری شهری، کاملاً نمایان و تابان است.
حرکت در طرحهای شهری هم چون در آثار سبکهای مدرن نقاشی و مجسمهسازی (کوبیسم، سورئالیسم، اکسپرسیونیسم و فوتوریسم) به مثابهی بعد نتیجه، موفقیت در ادامه و تکامل راهی را میرساند که مربیان فرزانهاش (چون لوکوربوزیه و ترانی در اروپا و فرانک لوید رایت در آمریکا) برگزیدند، مسیری که، با گذشت زمان، به سبب خلاقیت، همواره پررنگتر میگردد.فصل اول
زندگینامه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
بیستون یکی از شهرهای استان کرمانشاه ایران است.
شهر بیستون با جمعیت ۲٫۴۵۵ (برآورد ۱۳۸۳خ) در شهرستان هرسین در خاور این استان واقع شده. شهر بیستون در پای کوهی معروف به همین نام و در مسیر شهر کرمانشاه به همدان واقع شدهاست. دارای دو دهستان به نامهای چهر و مرکزی میباشد. این منطقه از دیرباز مورد توجه بوده و تقریباً از تمامی دوران تاریخی در آن یادگاری یافت میشود:
سنگنبشته بیستون(کتیبهٔ داریوش)
فرهادتراش
کتیبهٔ بلاش
غار مر آفتاب
غار مر تاریک
غار شکارچی
مجسمه هرکول
کاروانسرای صفوی
پل خسروی
کتیبهٔ شیخ علیخان
شیر سنگی بیستون
نقش میتریدات اشکانی
نقش گودرز دوم اشکانی
نقش ولخش پارتی
بنای پارتی
جادهٔ ساسانی
شهر چمچمال
کاروانسرای ایلخانی
پل صفوی
سنگنبشته بیستون یا کتیبهٔ بیستون از آثار باستانی ایران واقع در حدود سی کیلومتری کرمانشاه در غرب ایران است.
نام بیستون از بغ (خدا) + ستان (ادات مکان) آمده که به معنای سرزمین یا جایگاه خدا است. از آن در پارسی باستان به صورت «بغیستانه» و در معجمالبلدان «بهستان»[نیازمند منبع] و برخی از دانشمندان عرب از آن به «بهستون» یاد کردهاند[نیازمند منبع].
نقش بیستون پیروزی داریوش یکم را بر گوماته مغ و نه شورشی نشان میدهد. نماد فروهر در حال پرواز بالای نقش دیده میشود. داریوش دست راستش را به نشانه ستایش اهورامزدا بالا برده و پای چپش را بر سینه گئوماتا که زیر پای او افتاده نهادهاست . شورشیان که دستهایشان از پشت و گردنشان با ریسمان به هم بسته شدهاست پشت سر هم در برابر داریوش ایستادهاند. یک نیزه دار و یک کماندار پشت سر داریوش دیده میشوند. بلندی قامت داریوش در نقش ۱۸۰ قامت نیزه دار و کماندار حدود ۱۵۰ و قامت شورشیان حدود ۱۲۰ سانتیمتر است. متن و نقش بر اثر عواملی چند از جمله عوامل زمین شناختی فرسایش باران و باد رسوب مواد آلی رشد جلبک در درز سنگها و تأثیر سایر پدیدههای طبیعی فیزیکی شیمیایی و نیز تخریب به دست بشر بویژه در عصر رواج تفنگ ـ که از قسمتهای برجسته و نمایانتر نقش و از فاصله دور به عنوان نشانه استفاده میکردهاند ـ و ناآگاهیها و بی مبالاتیهای دیگر آسیب جدی دیدهاست.
نکتههای اصلی کتیبه بیستون از این قرار است : معرفی داریوش از زبان خود او دودمان هخامنشی چگونگی اعاده پادشاهی به هخامنشیان شیوه حکومت داریوش مرگ کمبوجیه طغیان گئوماتا و کشته شدن او در پاییز ۵۲۲ ق م شورش و طغیان در بسیاری از سرزمینها و سرکوبی آنها و اعاده نواحی بسیاری که از فرمانبرداری سر باز زده بودند پیروزیهایی که در نوزده نبرد نصیب داریوش شدهاست و از جمله پیروزی مهم و دشوار بر سکاها چگونگی استقرار آرامش و امنیت در امپراتوری پهناور رد ادعاهای یاغیان ضدحکومت هشدار نسبت به دروغگویی دفاع از راستی و راستگویی دعای نیک در حق کشور و مردم سپاسگزاری داریوش از یاریهای اهورامزدا در غلبه بر معارضان و بازگشتن صلح اندرز به شاهان آینده و کسانی که کتیبه بیستون را میخوانند نام کسانی که در غلبه بر گئوماتا از داریوش پشتیبانی کردند و اشاره به انتشار متن کتیبه در سراسر قلمرو هخامنشی به خط میخی و سه زبان پارسی باستان، بابلی و ٔعیلامی را میخوانند.
در سالهای اخیر و درپی تصویب طرحی در سازمان میراث فرهنگی کشور به منظور حفاظت از آثار تاریخی بیستون در قالب یکی از طرحهای ملی اقداماتی برای نجات دادن مهمترین کتیبه سنگی جهان و حفاظت علمی و روشمند از آن آغاز شدهاست. (مهدی آبادی - سازمان میراث فرهنگی . پروژههای بزرگ بیستون و طاق بستان)
این کتیبهها کلید کشف رمز کلیهٔ خطوط میخی گردید. به ویژه «سر هـ. رالینسون» در این موفقیت سهمی بسزا دارد.
/
/
پیکره سکونخا در کتیبه بیستون
نقوش برجستهٔ غیرمهمی از ادوار اشکانیان بر صخرههای کوچک کنار جاده و در پائین کوه دیده میشود.
وقفنامهٔ جدیدی در دوران شاه سلیمانصفوی در زمان صدارت شیخ علیخان زنگنه در وسط نقش عهد اشکانی احداث شدهاست. در زمستان ۱۳۳۷ هـ. ش. ضمن عملیات جادهسازی مجسمه هرکول و آثار معبد سلوکی در پایین کوه کشف گردید.
مهدی آبادی - سازمان میراث فرهنگی . پروژههای بزرگ بیستون و طاق بستان
کتیبه داریوش بزرگ در بیستون
متن کامل
رضا مرادی غیاث آبادی
برگرفته از چاپ سوم کتاب کتیبه داریوش بزرگ در بیستون (1384) از همین نگارنده
ستون یکم
بند 1 سطرهای 1-3 مـن «دارَیَـوَئـوش» (داریوش)، شـاه بـزرگ، شـاه شاهـان، شـاه در «پـارسَـه» (پارس)، شاه سرزمینها، پسر «وِشـتـاسَـپـَه» (ویشتاسپ)، نـوة «اَرَشـامَـه» (اَرشام)، هخامنشی.
بند 2 3-6 داریوش شاه گوید: پدر من ویشتاسپ، پدر ویشـتاسـپ اَرشـام، پـدر اَرشـام « اَرییـارَمـنَـه» (آریـارَمـــنَـه)، پدر آریـارَمنَـه «چِـشپِـش» (چیشپیش)، پــدر چیشپیش «هَـخامَـنِش» است.
بند 3 6-8 داریوش شاه گوید: از این رو ما هخامنشی نامیده میشویم. ما از دیرباز بزرگ بودهایم. از دیرباز دودمان ما شاهی بود.
بند 4 8-11 داریوش شاه گوید: هشت تن از دودمان ما پیش از این شاه بودند. من نهمین آنها هستم. ما پشت در پشت (در دو شاخه ؟) شاه بودهایم.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
بیستون یکی از شهرهای استان کرمانشاه ایران است.
شهر بیستون با جمعیت ۲٫۴۵۵ (برآورد ۱۳۸۳خ) در شهرستان هرسین در خاور این استان واقع شده. شهر بیستون در پای کوهی معروف به همین نام و در مسیر شهر کرمانشاه به همدان واقع شدهاست. دارای دو دهستان به نامهای چهر و مرکزی میباشد. این منطقه از دیرباز مورد توجه بوده و تقریباً از تمامی دوران تاریخی در آن یادگاری یافت میشود:
سنگنبشته بیستون(کتیبهٔ داریوش)
فرهادتراش
کتیبهٔ بلاش
غار مر آفتاب
غار مر تاریک
غار شکارچی
مجسمه هرکول
کاروانسرای صفوی
پل خسروی
کتیبهٔ شیخ علیخان
شیر سنگی بیستون
نقش میتریدات اشکانی
نقش گودرز دوم اشکانی
نقش ولخش پارتی
بنای پارتی
جادهٔ ساسانی
شهر چمچمال
کاروانسرای ایلخانی
پل صفوی
سنگنبشته بیستون یا کتیبهٔ بیستون از آثار باستانی ایران واقع در حدود سی کیلومتری کرمانشاه در غرب ایران است.
نام بیستون از بغ (خدا) + ستان (ادات مکان) آمده که به معنای سرزمین یا جایگاه خدا است. از آن در پارسی باستان به صورت «بغیستانه» و در معجمالبلدان «بهستان»[نیازمند منبع] و برخی از دانشمندان عرب از آن به «بهستون» یاد کردهاند[نیازمند منبع].
نقش بیستون پیروزی داریوش یکم را بر گوماته مغ و نه شورشی نشان میدهد. نماد فروهر در حال پرواز بالای نقش دیده میشود. داریوش دست راستش را به نشانه ستایش اهورامزدا بالا برده و پای چپش را بر سینه گئوماتا که زیر پای او افتاده نهادهاست . شورشیان که دستهایشان از پشت و گردنشان با ریسمان به هم بسته شدهاست پشت سر هم در برابر داریوش ایستادهاند. یک نیزه دار و یک کماندار پشت سر داریوش دیده میشوند. بلندی قامت داریوش در نقش ۱۸۰ قامت نیزه دار و کماندار حدود ۱۵۰ و قامت شورشیان حدود ۱۲۰ سانتیمتر است. متن و نقش بر اثر عواملی چند از جمله عوامل زمین شناختی فرسایش باران و باد رسوب مواد آلی رشد جلبک در درز سنگها و تأثیر سایر پدیدههای طبیعی فیزیکی شیمیایی و نیز تخریب به دست بشر بویژه در عصر رواج تفنگ ـ که از قسمتهای برجسته و نمایانتر نقش و از فاصله دور به عنوان نشانه استفاده میکردهاند ـ و ناآگاهیها و بی مبالاتیهای دیگر آسیب جدی دیدهاست.
نکتههای اصلی کتیبه بیستون از این قرار است : معرفی داریوش از زبان خود او دودمان هخامنشی چگونگی اعاده پادشاهی به هخامنشیان شیوه حکومت داریوش مرگ کمبوجیه طغیان گئوماتا و کشته شدن او در پاییز ۵۲۲ ق م شورش و طغیان در بسیاری از سرزمینها و سرکوبی آنها و اعاده نواحی بسیاری که از فرمانبرداری سر باز زده بودند پیروزیهایی که در نوزده نبرد نصیب داریوش شدهاست و از جمله پیروزی مهم و دشوار بر سکاها چگونگی استقرار آرامش و امنیت در امپراتوری پهناور رد ادعاهای یاغیان ضدحکومت هشدار نسبت به دروغگویی دفاع از راستی و راستگویی دعای نیک در حق کشور و مردم سپاسگزاری داریوش از یاریهای اهورامزدا در غلبه بر معارضان و بازگشتن صلح اندرز به شاهان آینده و کسانی که کتیبه بیستون را میخوانند نام کسانی که در غلبه بر گئوماتا از داریوش پشتیبانی کردند و اشاره به انتشار متن کتیبه در سراسر قلمرو هخامنشی به خط میخی و سه زبان پارسی باستان، بابلی و ٔعیلامی را میخوانند.
در سالهای اخیر و درپی تصویب طرحی در سازمان میراث فرهنگی کشور به منظور حفاظت از آثار تاریخی بیستون در قالب یکی از طرحهای ملی اقداماتی برای نجات دادن مهمترین کتیبه سنگی جهان و حفاظت علمی و روشمند از آن آغاز شدهاست. (مهدی آبادی - سازمان میراث فرهنگی . پروژههای بزرگ بیستون و طاق بستان)
این کتیبهها کلید کشف رمز کلیهٔ خطوط میخی گردید. به ویژه «سر هـ. رالینسون» در این موفقیت سهمی بسزا دارد.
/
/
پیکره سکونخا در کتیبه بیستون
نقوش برجستهٔ غیرمهمی از ادوار اشکانیان بر صخرههای کوچک کنار جاده و در پائین کوه دیده میشود.
وقفنامهٔ جدیدی در دوران شاه سلیمانصفوی در زمان صدارت شیخ علیخان زنگنه در وسط نقش عهد اشکانی احداث شدهاست. در زمستان ۱۳۳۷ هـ. ش. ضمن عملیات جادهسازی مجسمه هرکول و آثار معبد سلوکی در پایین کوه کشف گردید.
مهدی آبادی - سازمان میراث فرهنگی . پروژههای بزرگ بیستون و طاق بستان
کتیبه داریوش بزرگ در بیستون
متن کامل
رضا مرادی غیاث آبادی
برگرفته از چاپ سوم کتاب کتیبه داریوش بزرگ در بیستون (1384) از همین نگارنده
ستون یکم
بند 1 سطرهای 1-3 مـن «دارَیَـوَئـوش» (داریوش)، شـاه بـزرگ، شـاه شاهـان، شـاه در «پـارسَـه» (پارس)، شاه سرزمینها، پسر «وِشـتـاسَـپـَه» (ویشتاسپ)، نـوة «اَرَشـامَـه» (اَرشام)، هخامنشی.
بند 2 3-6 داریوش شاه گوید: پدر من ویشتاسپ، پدر ویشـتاسـپ اَرشـام، پـدر اَرشـام « اَرییـارَمـنَـه» (آریـارَمـــنَـه)، پدر آریـارَمنَـه «چِـشپِـش» (چیشپیش)، پــدر چیشپیش «هَـخامَـنِش» است.
بند 3 6-8 داریوش شاه گوید: از این رو ما هخامنشی نامیده میشویم. ما از دیرباز بزرگ بودهایم. از دیرباز دودمان ما شاهی بود.
بند 4 8-11 داریوش شاه گوید: هشت تن از دودمان ما پیش از این شاه بودند. من نهمین آنها هستم. ما پشت در پشت (در دو شاخه ؟) شاه بودهایم.