حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

مقاله: آداب معاشرت درقران

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 22

 

آدابمعاشرتدرقران

بحثدربارهآدابمعاشرتاست. دراینبارهدرقرآنکریممسائلىمطرحشدهکهبعضىازآنهاعمومیتداردوبعضىدربارهرسولاکرم‏صلىاللهعلیهوآلهوسلماستکهشایدبابیانىکهعرضمى‏کنیمکمابیشقابلتوسعهباشد.

۱- آدابعمومى

آنچهمربوطبهعمومافراداست،آدابىچنداستکهدراینجابهبعضىازآنهااشارهمى‏کنیم:

درسورهنورچندینآیههستکهکمابیشباهممربوطاستوازآیه ۲۷ شروعمى‏شود: «یاایهاالذینآمنوالاتدخلوابیوتاغیربیوتکمحتىتستانسواوتسلمواعلىاهلهاذلکمخیرلکملعلکمتذکرون × فانلمتجدوافیهااحدافلاتدخلوهاحتىیؤذنلکموانقیللکمارجعوافارجعواهوازکىلکمواللهبماتعملونعلیم; اىکسانىکهایمانآورده‏اید،بهخانه‏هایىکهخانه‏هاىشمانیستداخلمشویدتااجازهبگیریدوبراهلآنسلامگویید. اینبراىشمابهتراست،باشدکهپندگیرید. واگرکسىرادرآننیافتیدپسداخلمشویدتابهشمااجازهدادهشودواگربهشماگفتهشد: «برگردید»،پسبرگردید،کهآنبراىشماسزاوارتراستوخدابهآنچهانجاممى‏دهیدداناست.»

۱ - ۱ - ورودبهخانه‏ها

واردشدنبهخانهدیگرانبهچندصورتتصورمى‏شود: الف - شخصعلمداردبهاینکهصاحبخانهراضىاست. ب - موردشکاست. ج - علمداردبهاینکهراضىنیست.

روشناستدرجایىکهانسان،علمبهعدمرضایتداردیااذنبگیردولىجوابردبشنودنبایدواردبشود: «وانقیللکمارجعوافارجعوا»اگرکسىخواستواردمنزلکسىبشودواجازهخواستوگفتند «برگردید»یعنىاجازهندادنداصرارنکندوبرگردد. اینبراىشمابهتروبراىمصالحجامعهاسلامىمفیدتراست.

صورتدیگرایناستکهعلمداردبهاینکهطرفراضىاست‏یاقبلاچنیناجازه‏اىراگرفتهیاازنحوهرفتاروگفتارصاحب‏خانهبهدستآوردهاست،درآن‏جاهمورودجایزاستمنتهىآدابىدارد: یکىازآدابىکهمى‏بایسترعایت‏بکندایناستکهسرزدهواردنشوداگردوستانىباهمدیگرروابطىدارندیاکسانىبراىحاجتى - مادىیامعنوى - بهکسىمراجعهمى‏کنند،چونممکناست‏شخصدرداخلخانه‏اشآمادگىبراىپذیرشنداشتهباشدیادرحالىباشدکهنمى‏خواهدکسىاورادرآنحالیابهآنصورتببیندایناستکهدراسلامتاکیدمى‏شودکه «استیناس‏»کنید. استیناسکردن; یعنىانجامدادنکارىکهتوجهراجلببکندودرروایاتدرتوضیحشآمدهکهصدابزنیدیاتنحنحبکنیدتاخودشراآمادهکند. ضمنادستورمى‏دهدکهسلامهمبکنید «حتىتستانسواوتسلمواعلىاهلها»کهبعداجداگانهدربارهآنبحث‏خواهیمکرد.

امااگرشخصىخواستوارداتاقیاخانه‏اىبشودکهکسىدرآننیستومثلادرزدوکسىجوابندادوفهمیدکهکسىآنجانیستکهازاواجازهبگیرددراینصورتهمواردنشود: «فانلمتجدوافیهااحدافلاتدخلوهاحتىیؤذنلکم‏»طبعاوقتىکسىنباشداذنهمتحققنمى‏یابدپسشمابایدواردنشویدتاکسىپیداشودوبهشمااذنبدهد.

مواردىهستکهرفتوآمدافرادباهمخیلىزیاداست; مثلااهلیکخانهکهدراتاقهاىمتعددىزندگىمى‏کنندرفتوآمدمتعارفدارند: بچه‏هاوارداتاقپدرومادرشانمى‏شوندیاکسانىکهدرخانهکارمى‏کنندمانندکلفتونوکروعبیدوامایىکهسابقابودندودرخانهکارمى‏کردند،آیاهردفعه‏اىکهمى‏خواهندبیایندلازماستاذنبگیرندیانه؟درآیه ۵۸ سورهنورمى‏فرماید: «یاایهاالذینآمنوالیستاذنکمالذینملکتایمانکموالذینلمیبلغواالحلممنکمثلاثمرات‏»کسانىکهمملوکشماهستندودرخانهشماکارمى‏کنندوهمینطوربچه‏هایىکهبهحدتکلیفنرسیده‏اندسهمرتبهدرشبانهروزاذنبگیرند: پیشازنمازصبح،موقعظهروبعدازنمازعشا. اینهامواقعىاستکهمعمولاانساناستراحتمى‏کندودلشمى‏خواهدتنهاباشد. ودرآیهبعدمى‏فرماید: «واذابلغالاطفالمنکمالحلمفلیستاذنواکمااستاذنالذینمنقبلهم‏»امااگربچه‏هابهحدتکلیفرسیدندبایدمثلسایریناجازهبگیرند; یعنىغیرازسهمرتبه‏اىکهگفتهشدهروقتدیگرهممى‏خواهندواردبشوندبایداجازهبگیرند.

۱ - ۲ - آدابغذاخوردن

وامادربارهغذاخوردندرخانهدیگران،مواردىهستکههرچنداذنصریحىازطرفصاحبخانهنباشدجایزاستوآنهامواردىاستکهمعمولاانسانعلمبهرضایتطرفداردواگرکسىراضىنباشدبایدتصریحکند. درآیه ۶۱ ازهمینسورهپسازاشارهبهافرادىکهمعذوریتهایىدارند «لیسعلىالاعمىحرجولاعلىالاعرجحرجولاعلىالمریضحرج‏»مى‏فرماید: «ولاعلىانفسکمانتاکلوامنبیوتکماوبیوتآبائکماوبیوتامهاتکماوبیوتاخوانکماوبیوتاخواتکماوبیوتاعمامکماوبیوتعماتکماوبیوتاخوالکماوبیوتخالاتکماوماملکتممفاتحهاوصدیقکملیسعلیکمجناحانتاکلواجمیعااواشتاتا»مفسرانفرموده‏اندکهمنظوراز «بیوتکم‏»بیوتفرزندانتاناست; یعنىخانهفرزندانبهمنزلهخانهخودتاناست. ازاینآیهشریفهاستفادهمى‏شودکهخویشاونداننزدیکبراىاستفادهازماکولاتدرخانهیکدیگرنیازىبهاذنگرفتنندارندهمچنینخانهدوستىکهکلیدشرادراختیارشماگذاشتهاستودرواقعدراینموارد «اذنفحوى‏»وجوددارد «لیسعلیکمجناحانتاکلواجمیعااواشتاتا»وعده‏اىمشغولغذاخوردنباشندیاتنهاباشیداماوقتىمى‏خواهیدواردبشویداینآدابرارعایتکنید: «فاذادخلتمبیوتافسلمواعلىانفسکمتحیةمنعنداللهمبارکةطیبة‏»واردخانهکهمى‏شویدسلامکنید «فسلمواعلىانفسکم‏»مفسرانفرموده‏اندکهاینآیهازمواردىاستکههمهمؤمنینبهمنزلهیکدیگرحسابشده‏اند. وسلامکردنبهدیگرانسلامکردنبهخودتانتلقىشدهاستوبعضىگفته‏اندکهازاینآیهاستفادهمى‏شودکهاگرکسىهمدرخانهنباشدبرخودتانسلامکنید.

«تحیةمنعنداللهمبارکةطیبة‏»اینسلامکردنتحیتىاستازناحیهخداوهممبارکوپربرکتاستوهمطیبوخوش; پربرکتاست‏یعنىآثارخیرىبرآنمترتبمى‏شودوطیباست‏یعنىنفوسمى‏پسندندوخوششانمى‏آیدواحساسآرامشمى‏کنند.



خرید و دانلود مقاله: آداب معاشرت درقران


تحقیق در مورد کتاب آداب سفر 33ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 33 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

کتاب آداب سفر

مقدمه

(( بسم اللّه الرحمن الرحیم ))

سپاس خداى را که چشمان دوستان خود را با حکمتها و عبرتها بازگشود و همتهاى ایشان را براى مشاهده عجایب صنعش در سر و حضر خالص ‍ گردانید، پس آنان به مجارى قدر راضى گشتند در حالى که دلهاى آنان از توجه به آنچه چشم از دیدنش لذت مى برد، پاک و منزه گردید مگر بر سبیل عبرت گرفتن به وسیله آنچه در دیدگاه ها و مسیرهاى فکرى ، یافت مى شود، به طورى که در برابر ایشان خشکى و دریا، دشت هموار و گذرگاه ناهموار و روستا و شهر یکسان گردید، و درود بر محمّد صلى اللّه علیه و اله سرور آدمیان و آل و اصحابش که در اخلاق و رفتار پیروان او بودند.

بارى ، مسافرت ، وسیله نجات شخص از چیزى است که از آن فرارى است و یا موجب رسیدن او به چیزى است که بدان علاقه مند است . سفر دو نوع است : یکى سفر ظاهرى و جسمانى است از محل زندگى و وطن به بیابانها و دشتها و دیگرى سفر به وسیله حرکت درونى است از پایین ترین مراتب تا ملکوت آسمانها و برترین سفرها سفر باطن است ، زیرا کسى که بر حال جمود و به همان صورتى که پس از تولد و بر اساس تقلید از پدران و نیاکان شکل گرفته است ، باقى بماند، همواره در مرتبه پایین مانده و به درجه نازلى تن داده است و به جاى فضاى گسترده ((بهشتى که به بهاى آسمانها و زمین است )) تاریکى زندان و تنگناى محبس را برگزیده است .

(( و لم اءرفى عیب الناس عیبا

کنقص القادرین على التمام )) (۷۱)

جز این که چون این سفر در معرض پیشامد سهمگین است ، نمى تواند بى نیاز از راهنما و پشتیبان باشد. بنابراین در هر سفرى دشوارى راه و نداشتن پشتیبان و یاور و راهنما و دلیل و بسنده کردن رهروان از بهره فراوان به نصیب پست ناچیز، مقتضى از بین رفتن آنان و ناپدید شدن راه هاست و در نتیجه رشته ارتباط در آن سفر گسسته شده و تفریحگاه هاى نفوس و ملکوت و آفاق از رهروان خالى خواهد شد، در حالى که خداى سبحان به آن دعوت فرموده و مى گوید: (( سنریهم آیاتنا فى الا فاق و فى انفسهم . )) (۷۲) و مى فرماید: (( و فى الارض آیات للموقنین . و فى انفسکم افلا تبصرون )) (۷۳) و کسانى که از چنین سفرى باز ایستاده اند، به قول خداى تعالى سرزنش شده اند: (( و انکم لتمرون علیهم مصبحین . و باللیل افلا تعقلون . )) (۷۴) و نیز مى فرماید: (( و کاین من آیة فى السموات و الارض یمرون علیها و هم عنها معرضون . )) (۷۵) پس هر کس که این سفرى برایش میسر شود، همواره در بهشتى به پهناى آسمانها و زمین گردش مى کند در حالى که جسما در وطن خود قرار دارد و این سفرى است که آبشخورها و راهگذرهایش بر کسى تنگ نیست و هجوم مسافران کثیر ضررى ندارد، بلکه با افزایش مسافران عنیمتها افزون مى گردد و میوه ها و دستاوردهایش چند برابر مى شود پس غنیمتهایش همیشگى و بى مانع و میوه هایش روز افزون و پایان ناپذیر است . مگر زمانى که مسافر در سفرش ‍ سستى نماید و در حرکتش توقفى پدید آید. زیرا ((خداوند نعمتى را بر قومى دگرگون نمى کند مگر خود با دست خویش آن را دگرگون سازند)) و ((چون آنها از حق منحرف شوند خداوند دلهاى ایشان را منحرف سازد))، ((و خداوند به بندگان ستم نمى کند))(۷۶)، بلکه ایشان به خویشتن ستم مى کنند. کسى که شایستگى جولان در این میدان و گردش در گردشگاه هاى این بوستان را ندارد، چه بسا با جسم خود، فرسنگها مسافت را در زمانى طولانى طى مى کند تا سودى از تجارت براى دنیا یا اندوخته اى براى آخرت نصیبش گردد. اما اگر خواست او دانش دین با کفایت به منظور یارى رساندن به دین باشد از جمله رهروان راه آخرت خواهد بود و چنانچه در این سفر شرایط و آداب لازم را رعایت نکند از کارگزاران دنیا و پیروان شیطان خواهد بود و اگر آنها را رعایت کند، سفرش از فوایدى که او را به کارگزاران آخرت ملحق مى سازد خالى نخواهد بود و ما آن آداب و شروط را در سه باب نقل مى کنیم .(۷۷)باب اول در فواید و فضیلت و قصد سفر.باب دوم در آداب سفر از آغاز حرکت تا پایان مراجعت .باب سوم درباره آنچه آموختن آن براى مسافر لازم است از قبیل موارد رخصت مسافرت و راهنماییهاى قبله و مسائل دیگر.

باب اول - در فواید سفر

بدان که سفر نوعى حرکت و معاشرت است و همان طورى که در بخش ‍ آداب مصاحبت و گوشه نشینى گفتیم ، فایده ها و آفتهایى دارد. فایده هایى که انگیزه سفر است از دو حال خارج نیست . یا گریز (از زیان ) است یا طلب (منفعت ). زیرا مسافر یا براى دورى از اقامتگاه خود انگیزه اى دارد، که اگر آن انگیزه نبود هدفى براى سفر نداشت و یا آن که در سفر مقصد و هدفى دارد؛ و آنچه از آن مى گریزد یا چیزى است دنیوى که باعث بدبختى است مثل طاعون و وبایى که در شهرى شایع شده یا علت فرار ترس از آشوب است و دشمنى و گرانى که این بلاها همگانى است . آنچنان که گفتیم و یا حضوصى ، مانند کسى که در شهرى در معرض آزار قرار گرفته و از آن شهر فرار مى کند، و یا امرى است که باعث بدبختى دینى است مانند کسى که در شهر خود گرفتار مقام و ثروت و پیروان و امکانات فراوانى است که او را از توجه کامل به خدا باز مى دارد و در نتیجه گوشه نشینى و گمنامى را بر مى گزیند و از امکانات زیاد و مقام دورى مى کند و یا مثل کسى که با اجبار به قبول بدعتى خوانده مى شود و یا براى به عهده گرفتن کارى دعوت مى شود که اقدام به آن روا نیست پس در صدد فرار از آن بر مى آید.

و اما مطلوب نیز یا دنیوى است ، مانند مال و مقام و یا دینى است و دینى هم یا علم است و یا عمل و علم نیز یا یکى از علوم دینى مى باشد و یا علم اخلاق و کسب صفات دینى از راه تجربه است و یا علم به آیات و شگفتیهاى زمین ، همچون مسافرت اسکندر ذوالقرنین و گردش او در نواحى زمین . و عمل هم یا عبادت است و یا زیارت . و عبادت همان حج و جهاد است و زیارت نیز از عوامل قرب به خداست ؛ گاهى مقصد زیارت مکانى از قبیل مکه ، مدینه ، بیت المقدس و مرزهاست . زیرا پاسدارى از مرزها نیز باعث تقرب است و گاهى هدف زیارت اولیا و علما است و آنان یا مرده اند که قبرهایشان را زیارت مى کنند و یا زنده اند که به دیدارشان تبرک مى جویند و از دقت در احوالشان ، علاقه بیشترى به پیروى از ایشان حاصل مى کنند. اینها اقسام مسافرتها بود که از آنها چهار قسم خارج مى شود:

قسم اول ، مسافرت در طلب علم ؛ و آن یا واجب است و یا مستحب . و این وجوب و استحباب سفر ناشى از واجب یا مستحب بودن علم است . توضیح آن که علم یا مربوط به امور دینى است یا مربوط به اخلاق شخصى و آیات الهى در روى زمین . پیامبر صلى اللّه علیه و اله فرموده است : ((هر که از خانه اش در طلب دانش بیرون رود، تا وقتى که بر مى گردد در راه خداست .))(۷۸)

و در خبر دیگرى آمده است : ((هر که راهى را طى کند خداوند، راه او را به سوى بهشت سهل گرداند.))(۷۹)

سعید بن مسیب چندین روز در پى کسب یک حدیث مسافرت مى کرد.

شعبى مى گوید: اگر مردى از شام به دورترین نقطه یمن در پى کلمه اى سفر کند که او را به راه هدایت رهبرى کند و یا از راه غلطى باز گرداند، مسافرتش ‍ بیهوده نخواهد بود.

جابر بن عبداللّه با ده تن از یاران پیامبر صلى اللّه علیه و اله از مدینه به مصر مسافرت کردند و یک ماه راه پیمودند تا حدیثى را که عبداللّه بن انیس ‍ انصارى از رسول خدا صلى اللّه علیه و اله نقل مى کرد، از خود او بشنوند.(۸۰)

کمتر کسى را نام برده اند که از زمان صحابه تا این زمان تحصیل کرده باشد مگر آن که با مسافرت آن علم را تحصیل و براى آن سفر کرده است . و اما علم و دانایى به نفس و اخلاق خویش نیز اهمیت دارد، زیرا راه آخرت را نمى توان پیمود مگر با آراستن و پاکیزه کردن خلق و خوى خود، و هر که بر اساس باطن و پلیدیهاى صفاتش مطلع نباشد نمى تواند قلب خویش را از آنها پاک سازد و تنها سفر است که نقاب از چهره اخلاق بر مى دارد و بدان وسیله ((خداوند اندوخته ها و ذخایر آسمان و زمین را خارج مى سازد)) و بدان جهت سفر را سفر گفته اند که پرده از روى اخلاق بر مى دارد، از این رو به کسى که که شاهدى را معرفى مى کرد، گفتند: آیا در سفرى همراه او بوده اى تا دلیلى بر مکارم اخلاق او بیاورى ؟ گفت : نه . گفتند: ما فکر نمى کنیم که تو او را بشناسى .

بشر همواره مى گفت : اى گروه قاریان ! جهانگرد باشید تا پاکیزه و نیکو شوید، زیرا آب هرگاه در جایى زیاد بماند دگرگون شود.

خلاصه ، شخص در وطن با وجود مساعدت امکانات ، اخلاقش معلوم نمى شود براى این که با چیزهاى موافق طبع و معمولى و آشنا و ماءنوس ‍ است ، پس چون رنج سفر را تحمل کند و از چیزهایى که معمولا در کنار آنهاست جدا گردد و با سختیهاى غربت آزموده شود، بدیهایش بر ملا گردد و بر عیبهایش اطلاع یابد، در نتیجه اشتغال به معالجه آنها برایش میسر شود.

ما در کتاب عزلت فواید معاشرت را بیان کردیم ، در حالى که سفر خود معاشرتى است با اشتغال بیشتر و تحمل مشقتها.

اما دیدن آیات خدا در روى زمین براى اهل بصیرت فوایدى دارد؛ سرزمینهاى مجاور و به هم پیوسته اى وجود دارد که در آنها کوهها، بیابانها و دریاها و انواع جانداران و گیاهان موجود است و هیچ چیز از آنها نیست مگر آن که بر وحدانیت خدا گواهى مى دهد و با زبان فصیح تسبیح گوى او مى باشد و آن را در نمى یابد ((مگر کسى که گوش فرا دهد و حضور یابد))(۸۱) و اما منکران و غفلت زدگان و فریفتگان به درخشش سراب زیبایى دنیا، نه مى بینند و نه مى شنوند، زیرا آنها شنوایى را از دست داده و بین آنها و آیات پروردگارشان فاصله افتاده است ((آنان به ظاهر زندگى دنیا آگاهند و از آخرتشان غافلند.))(۸۲) و مقصود ما از شنوایى ، شنوایى ظاهرى نیست ، زیرا که افراد مورد نظر از شنوایى ظاهرى محروم نیستند، بلکه مقصود ما شنوایى باطنى است . با شنوایى ظاهرى جز صداها شنیده نمى شود که جانداران دیگر با انسان در آن شریکند اما با شنوایى باطنى زبان حال را مى توان درک کرد که خود سخنى است جدا از سخن گفتارى ، شبیه آنچه گویند در حکایت سخن گفتن میخ و دیوار، مى گویند: دیوار به میخ گفت : چرا مرا مى آزارى ؟ میخ جواب داد: از کسى که مرا مى کوبد و رهایم نمى کند بپرس ، آن سنگى که پشت سر من است ، از من دست بردار نیست . هیچ ذره اى از آسمانها و زمین نیست مگر آن که به نوعى بر یکتایى خداى سبحان شهادت دهد، و همان است یکتاپرستى آنها و نوعى شهادت بر تقدیس آفریدگار و همان است تسبیح آن ذره ولى مردمان تسبیح ایشان را درک نمى کنند، زیرا ایشان از تنگناى شنوایى ظاهرى به فضاى شنوایى باطنى و از ناهنجارى زبان گفتار به فصاحت زبان حال سیر نکرده اند و اگر هر ناتوانى قادر بر چنین سیرى بود هر آینه درک سخن پرنده (( منطق الطیر، )) مخصوص سلیمان نمى بود و شنیدن کلام خداى تعالى که باید آن را از مشابهت حروف و اصوات مبرا دانست و موسى علیه السلام اختصاص ‍ نمى یافت .

بنابراین سفر کسى که مسافرت مى کند تا این شهادتها را از روى خطوطى بخواند که به خط الهى روى صفحات جمادات نوشته شده است ، سفر جسمانى نیست بلکه نشسته در یک جا با دلى فارغ برخوردار از شنیدن نغمه هاى تسبیح یکایک ذرات مى باشد. بنابراین او را چه به رفت و آمد در دشتها؟ در حالى که براى او بى نیازى در ملکوت آسمانهاست و خورشید و ماه و ستارگان مسخر او هستند و آنها خود به جانب دیدگان اهل بصیرت در هر ماه و سال چندین بار سفر مى کنند، بلکه به طور مداوم در حرکت خود کوشایند، بنابراین از عجایب است که آن کسى که کعبه ماءمور طواف اوست ، به طواف یکایک مساجد بشتابد و از غرایب است آن کسى که کران تا کران آسمان به گرد او در طواف است ، خود در اطراف زمین بگردد، وانگهى تا وقتى که مسافر نیازمند به دیدن عالم ملک و شهود با چشم ظاهرى است با این همه در منزل اول از منزلهاى سالکان به سوى خدا و مسافران به درگاه اوست ، گویا او بر دروازه وین اعتکاف کرده و سیرش به فضاى باز، نینجامیده است در حالى که هیچ دلیلى جز ترس و کوتاهى براى طولانى شدن مدت توقف در این منزل وجود ندارد. از این رو یکى از صاحبدلان مى گوید: مردمان گویند: چشمانتان را باز کنید تا ببینید، من مى گویم چشمهایتان را ببندید تا ببینید، و هر دو سخن درست است ، سخن اول خبر از منزل اول مى دهد که نزدیک وطن است و دومى درباره منزل بعدى است که از منازل دور از وطن مى باشد، و جز کسى که خود را به خطر انداخته باشد بر آن منزل گام ننهد و هر کس به آن جا گام نهد چه بسا سالها سرگردان ماند و چه بسا که توفیق ، دستگیر او شود و به راه راست راهنمایى گردد. و کسانى که در وادى حیرت هلاک شده اند، بیشتر از سوارگان آن راه بوده اند ولى آنان که در پرتو توفیق به سلامت حرکت کردند از نعمتها و ملک جاودانه برخوردار شدند، و آنانند که در نیکیها گوى سبقت را از ما ربودند و از ملک دنیا براى آن ملک پند گرفتند، و نسبت به کثرت جمعیت ، طالبان آن ملک اندکند، زیرا هر چه مطلوب بزرگتر باشد طالب کمتر خواهد بود. از این رو آنها که هلاک مى شوند بیشتر از کسانى هستند که مالک آن ملک مى گردند و هر ناتوان ترسو به دلیل عظمت خطر و رنج زیاد در صدد به دست آوردن آن ملک بر نمى آید.

(( و اذا کانت النفوس کبارا

تعبت فى مرادها الاجسام )) (۸۳)

خداوند متعال ، عزت و ملک دین و دنیا را به ودیعت ننهاده مگر آن جایى که خطر موجود است ، در حالى که آدمهاى ترسو نام ترس و نارسایى خود را حزم و احتیاط مى گذارند.

(( یرى الجبناء ان الجبن الحزم

و تلک خدیعة النفس اللئیم )) (۸۴)

این است حکم سفر ظاهرى ، که اگر در خلال آن به سفر باطنى رو مى آوریم به همان مقصدى که در نظر مى گیریم خواهیم رسید.

قسم دوم ، آن که براى عبادتى از قبیل جهاد یا حج ، مسافرت کند و ما فضیلت ، آداب و اعمال ظاهرى و باطنى این نوع سفر را در کتاب اسرار حج ذکر کردیم . زیارت قبول انبیا، صحابه ، تابعین و سایر علما و اولیا نیز در این ردیف است .

مى گویم :

بالاتر و مهمتر از همه آنها پس از زیارت پیامبر صلى اللّه علیه و اله ، زیارت قبور ائمه معصومین علیهم السلام از اهل بیت رسول خدا صلى اللّه علیه و اله است ، در کتاب (( من لا یحضره الفقیه )) از ابوالحسن الرضا علیه السلام روایت شده است که فرمود: ((همانا همه امامان علیهم السلام به گردن دوستان و شیعیان خود حقى دارند و البته کمال وفاى به عهد و اداى آن حق ، زیارت قبور ایشان است ، پس هر که ایشان را از روى رغبت و باور داشتن آنچه مورد علاقه آنهاست زیارت کند، در روز قیامت ائمه علیهم السلام شفیع ایشان خواهند بود.))(۸۵)

شیخ صدوق - رحمه اللّه - مى گوید: صالح بن عقبه از زید شحّام روایت کرده که :

((خدمت امام صادق علیه السلام عرض کردم : هر کس یکى از شما را زیارت کند چه اجرى دارد؟ فرمود: اجرش همانند اجر کسى است که رسول خدا صلى اللّه علیه و اله را زیارت کرده است )) (۸۶) و نیز مى گوید: رسول خدا صلى اللّه علیه و اله به على علیه السلام فرمود: ((یا على ! هر که مرا در زمان حیات و یا پس از مردنم یا تو را در زمان حیات و یا پس از مردنت زیارت کند و یا دو پسرت را در زمان حیات یا پس از درگذشتشان زیارت کند، من روز قیامت ضامنم که وى را از هول و هراسها و شداید آن روز نجات دهم تا آن جا که او را با خود همدرجه سازم .))(۸۷)

اسحاق بن عمار از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود: ((محل قبر امام حسین علیه السلام از روزى که در آن جا دفن شده است ، باغى از باغهاى بهشت است .))(۸۸)

و فرمود: ((مدفن امام حسین علیه السلام گلزارى از گلزارهاى بهشت است ))(۸۹) و فرمود: ((حریم مدفن امام حسین علیه السلام از چهار طرف مدفن پنج فرسخ است .))(۹۰)

و فرمود: ((در خاک مدفن امام حسین علیه السلام شفاى هر دردى است و آن بزرگترین داروست .))(۹۱)

و آن حضرت فرمود: ((وقتى که (از آن تربت ) خوردى ، بگو: (( رب التربة المبارکة و رب الوصى الذى و ارته صل على محمّد و آل محمّد و اجعله علما نافعا و رزقا واسعا و شفاء من کل داء.))(۹۲)

اسحاق بن عمار از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود: ((ما بین قبر امام حسین علیه السلام تا آسمان هفتم محل رفت و آمد فرشتگان است .))(۹۳)

صالح بن عقبه از بشیر دهّان روایت کرده که : خدمت امام صادق علیه السلام عرض کردم : چه بسا اتفاق مى افتد که حج از دست من مى رود و عرفه را کنار مزار امام حسین علیه السلام مى گذرانم ، فرمود: ((آفرین بر تو اى بشیر! هر مؤ منى که با معرفت به حق آن حضرت کنار مزار امام حسین علیه السلام در غیر روز عید بیاید، بیست حج مبرور قبول شده و بیست غزوه با پیامبر مرسل یا امام عادل در نامه عملش نوشته مى شود و هر که در روز عید بیاید هزار حج و هزار عمره مبرور مقبول و هزار غزوه با پیامبر مرسل و یا امام عادل برایش نوشته مى شود. مى گوید: پرسیدم : چگونه براى من ثواب موقف حج نوشته مى شود؟ امام علیه السلام نظیر آدم خشمگین به من نگاه کرد و بعد فرمود: اى بشیر! مؤ من هرگاه روز عرفه کنار مزار امام حسین علیه السلام بیاید در حالى که معرفت به حق آن حضرت دارد و از آب فرات غسل کند، سپس رو به آن حضرت بیاورد، خداوند به هر گامى ثواب یک حج با تمام مناسکش - درست به خاطر ندارم ، گویا فرمود: و یک عمره - برایش مى نویسد.))(۹۴)

امام صادق علیه السلام فرمود: ((خداوند در شامگاه عرفه ابتدا به زایران قبر امام حسین علیه السلام مى نگرد. عرض کردند: آیا پیش از نگرش به اهل موقف (در عرفه )؟ فرمود: آرى . گفتند: چگونه چنین چیزى مى شود؟ فرمود: چون در میان اهل موقف ممکن است اولاد زنا باشند، در حالى که در میان زیران امام حسین علیه السلام اولاد زنا نیست .))(۹۵)



خرید و دانلود تحقیق در مورد کتاب آداب سفر 33ص


تحقیق: آداب و رسوم خراسان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 49

 

آداب و رسوم خراسان

چهارشنبه سوری

نوروز

آبستنی و زایمان

ختنه‌سوران

عروسی

مرگ و عزا

شب چله

چهارشنبه سورى

بخت‌گشائی

شب چهارشنبهٔ آخر سال، یکى از شب‌هاى بسیار دلپذیر و شیرین ایرانى است. در این شب مردم شادى‌ها مى‌کنند و مجالس سور و سرور برپا مى‌سازند و آداب و مراسم مخصوصى انجام مى‌دهند که از هر جهت دل‌انگیز و زیبا است. این آداب و مراسم در هر نقطه و در هر شهرى رنگى مخصوص به خود مى‌گیرد و مطابق ذوق و سلیقهٔ اهالى هر محل به‌طرز خاصى اجراء مى‌گردد. در این شب در تمام شهرها و دهات، ایرانیان آتش مى‌افروزند و با خواندن اشعار شیرین و گرفتن فال و انجام مراسم دیگر نحوست و بدبختى و پلیدى را از خود دور مى‌سازند و در عوض خوشبختى و تندرستى و طالع نیک براى خود آرزو مى‌کنند. از آنجا که آتش از قدیم‌الایام در نزد ایرانیان مقدس و مظهر فروغ یزدان بوده، ایرانیان معتقد هستند که قبل از تحویل سال باید آتش افروخت و زشتى و پلیدى‌هاى سال کهنه را سوزانید و مسکن خود را از نحوست پاک نمود. اما در باب اینکه چرا ایرانیان شب چهارشنبه را براى این‌کار انتخاب کرده‌اند، روایات مختلفى هست، ولى آنچه در خراسان بیشتر مشهور مى‌باشد و تقریباً اکثر خراسانى‌ها به آن معتقد هستند این است که مختار سردار معروف عرب وقتى از زندان خلاصى یافت و به خونخواهى شهداى کربلا قیام کرد براى اینکه موافق و مخالف را از هم تمیز دهد و برکفار بتازد دستور داد که شیعیان بر بالاى بام خانهٔ خود آتش روشن کنند و این شب مصادف بود با شب چهارشنبهٔ آخر سال و از آن به بعد مرسوم شد که ایرانیان مراسم آتش‌افروزى را در شب چهارشنبهٔ آخر سال اجراء کنند.

به عقیدهٔ استاد پور داود افتادن این آتش‌آفروزى به شب چهارشنبهٔ آخر سال علت دیگرى داشته است. وى در این‌باره مى‌نویسد: ”آتش‌افروزى ایرانیان در پیشانى نوروز از آئین دیرین است و همهٔ جشن‌هاى باستانى با آتش که فروغ ایزدى است پیشباز مى‌شود... شک نیست که افتادن این آتش‌افروزى به شب آخرین چهارشنبهٔ سال پس از اسلام است. چه ایرانیان شنبه و آدینه نداشتند، هر یک از دوازده ماه نزد آنان بى‌کم و بیش سى روز بود و هر روز به نام یکى از ایزدان خوانده مى‌شد، چون هرمزد روز ـ بهمن روز ـ اردیبهشت روز و جز اینها. روز چهارشنبه یا یوم‌الاربعاء نزد عرب‌ها روز شوم و نحسى است جا حظ در المحاسن و الاضداد (چاپ مصر ۱۳۵۰ ص ۲۷۷) آورده: ”والاربعاء یوم ضنک و نحس“. شعر منوچهرى گویاى همین روز تنگى و سختى و شومى است:

چهارشنبه که روز بلا است باده بخور بسا تکین مى‌خور تا به عافیت گذرد

این است که ایرانیان آئین آتش‌افروزى پایان سال خود را به شب آخرین چهارشنبه انداختند تا پیش‌آمد سال نو از آسیب روز پلیدى چون، چهارشنبه برکنار ماند. (استاد پور داود، اناهیتا، به کوشش مرتضى گرجی، از انتشارات امیرکبیر سال ۱۳۴۳ ص ۷۳ و ۷۴).

آداب چهارشنبه سورى بر دو قسم است:یکى آداب عمومى که همه در آن شرکت مى‌کنند و مهم‌ترین آنها آتش افروزى در شب مزبور مى‌باشد و دیگر آداب خصوصى که مخصوص زن‌ها است و مردها حق شرکت در آن‌را ندارند.

اول مراسم عمومى ـ خراسانى‌ها در شب چهارشنبه سورى نزدیک عروب آفتاب هفت بوته (یا سه بوته) آتش در وسط کوچه و یا در صحن حیاط گذاشته و به اصطلاح خودشان ”بته روشن مى‌کنند“ سپس پیر و جوان و کوچک و بزرگ از روى بوته‌هاى آتش مى‌پرند و براى دفع پلیدى‌ها این شعر را مى‌خوانند: زردى ما از تو سرخى تو از ما

 

زن‌هائى که بچهٔ کوچک و شیرخوار دارند، بچه‌هاى قنداقى را در بغل گرفته شادى‌کنان و قهقه‌زنان آنها را از روى آتش رد مى‌کنند. در دهات اطراف خراسان در موقع پریدن از روى آتش مى‌گویند:

آلا٭ بدر بلا بدر دزد حیز از دها٭ بدر

”آلا“ یعنى آل‌ها و آل، زنى است بسایر لاغر و قد بلند و سرخ‌روى که بینى‌ او از گل و کار او دزدیدن جگر زائوها است (از عقاید کلثوم ننه).

٭ (deha) یعنى ده‌ها.

پس از آن آتش را مى‌گذارند تا آخر بسوزد زیرا خاموش کردن آتش و فوت کردن به آن‌را بد مى‌دانند. وقتى آتش تا آخر سوخت و خاکستر شد یکى از اعضاء خانواده خاکستر آن را برمى‌دارد مى‌برد سر چهار راه مى‌ریزد تا باد ببرد.٭ این مراسم تقریباً در تمام ایران با مختصر تفاوتى اجراء مى‌شود و تفاوت آن بیشتر در شعرى است که موقع پریدن از روى آتش خوانده مى‌شود. پس از مراسم آتش‌افروزى براى دفع قضا و بلا مقدارى ذغال (که علامت سیاه‌بختى است) و اندکى نمک (که علامت شورچشمى است) و یک سکهٔ ده‌شاهى (کوچک‌ترین سکهٔ رایج کشور ـ علامت تنگ‌دستی) در کوزهٔ سفالینى که قبلاً براى این کار تهیه کرده‌اند انداخته و هر یک از افراد خانواده یک‌بار کوزه را دور سر مى‌چرخاند و نفر آخرى آن کوزه را به بالاى بام مى‌برد و از آنجا به میان کوچه پرتاب کرده مى‌گوید:



خرید و دانلود تحقیق: آداب و رسوم خراسان


تحقیق درباره: اخلاق و آداب دانشجویی 29 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 29

 

اخلاق و آداب دانشجویی

سرآغاز :

اگر مجموعه معارف و تعالیم اسلامی را به درختی ریشه دار و پر شاخه و برگ تشبیه کنیم . آموز ه های اعتقادی به منزله ریشه ، احکام و موازین فقهی ، بسان شاخ و برگ و اخلاق به مشابه میوه آن درخت خواهد بود . به دیگر سخن هدف نهایی و غایت قصوای دین بر طرف کردن کاشی های رفتاری و درمان بیماری های نفسانی و پرورش انسان کامل و در نتیجه بر پایی جامعه ی مطلوب و برخوردار از موازین صحیح اخلاقی است چنانکه در حدیثی معروف از پیامبر ( ص ) امده است : * انما بعثت لاتتم مکارم الاخلاق *

بی گمان من به پیامبری مبعوث شدم تا مکارم اخلاقی را به اتمام رسانم.

مقوله ی اخلاق در اسلام از چنان جایگاهی برخوردار است که بر اساس یکی دیگر از احادیث نبوی , خلق نیک , نیمی از دین است . بر اساس این واقعیت بر تمامی اقشار جامعه ی اسلامی است در تربیت نفس و تهذیب اخلاق سعی بلیغ کنند و با بهره گیری از اموزه های قرانیو منابع سرشار روایی و با تاسی بر نقش و سیره ی پیشوایان دین و بزرگان اخلاق رفتار فردی و جمعی خودرا ان چنان که مطلوب صاحب شریعت است سامان بخشد . در این میان باید به دانشجویان با اهتمامی ویژه نگریست زیرا از یک سو شاهد اثر پذیری خانواده ها و دیگر جوانان به خصوص دانش اموزان از این قشر هستیم و از سوی دیگر این جمعیت مدیران و کارگزینان اینده خواهند بود و بی گمان منش و اخلاق انان نقش تعیین کننده در تعالی یا انحطاط جامعه در ابعاد گوناگون ان خواهد داشت .

بخش اول : کلیات

تعریف اخلاق :

اخلاق واژه ی عربی و جمع خلق است که در لغت به معنای عادی , طبع و سجیه می باشد . ودر اصطلاح به مجموعه ای از ملکات نفسانی و صفات پایدار روحی اطلاق می شود . بنابر این می توان گفت : علم اخلاق علمی است که کمالات و کاستی های نفسانی و به تعبیر دیگر فضایل و رذایل اخلاقی را تعیین می کند و شیوه ی تحصیل فضایل و چگونگی مبارزه با رذایل را نشان می دهد .

افراط و تفریط در ابراز عواطف :

عواطف لطیف انسانی انگاه می تواند سرچشمه ی ملکات نفسانی باشد و در خدمت رشد و تعالی اخلاقی جامعه قرار گیرد که از افات افراط و تفریط مصون بماند و به دیگر سخن در مورد بی توجهی ماقع نشود و از دخالت بی جای ان نیز جلوگیری به عمل اید . بر خلاف جامعه ی ماشینی غرب که در ابراز عواطف دچار تفریط شده است در برخی دیگر از جوامع شاهد افراط و زیاده روی در این زمینه و دخالت دادن بی جا و نسنجیده ی ان در امور هستیم . با توجه به این واقعیت ضروری به نظرمی رسد محدوده ی عواطف تعیین شده حدود ان مشخص گردد.

بخش دوم ,فصل اول : اخلاق و اداب دانشجو با خود

شناخت جایگاه دانشجویی :

دریغ ایدت هر دو عالم خریدن اگر قدر نقدی کرداری بدانی

در میان انچه که می توان به عنوان شرایط استفاده ی مطلوب از مقطع کوتاه دانشجویی از بیشترین اهمیت برخوردار است . این امر از یک سو موجب سعی و تلاش در خور و دوری از بطالت و تضییع عمر می شود و از سوی دیگر فکر و اندیشه را در رسیدن به اهداف و مقاصد متعالی جهت و سامان بخشید .

سکوت ممدوح :

صدف وار باید زبان در کشیدن گروقتی که حاجت بود در چکانی

رفتار پسندیده ای که می توان یاری رسان حالت مراقبه باشد و محاسبه را تسهیل نماید سکوت بجا و پرهیز از سخن بی فایده است این قصم سکوت از مصادیق بارز کنترل زبان است که مفاسد اخلاقی بزرگی مانند دروغ , بهتان , غیبت, شماتت , استهزا, ناسزاگویی و ... همه در فقدان ان انجام می گیرد افزون بر این دم فرو بستن و در خود فرو رفتن ساز خود شناسی و از مایه های بزرگ اندیشه روحی دارد .

قوت نفس :

استحکام و نیرو مندی دل و صلابت نفس از محاسن و فضایل بزرگ اخلاقی است که خود می تواند خاستگاه و سرچشمه بسیاری دیگر از فضایل مانند عزت نفس , شجاعت, ازاد منشی, وقار و ... باشد چنان که بسیاری از کاستی ها و رذایل اخلاقی مانند دون همتی , ذلت پذیری , ترس و ... نیز از فقدان این صفت ناشی می شود . این فضیلت بزرگ نه تنها زمینه ساز رشد و تکامل روحی و سازمان دهی اخلاق است در دستیابی به مدارج عالی علمی و مقامات فاخر اجتماعی نیز نقش اساسی دارد . اگر چه ممکن است این صفت با درجات پایین و ابتدایی ان در بسیاری افراد یافت شود ولی بی گمان شمار اندکی برخوردار از مراقبت عالی ان هستند .

اطمینان قلب :

اطمینان قلب که از اثار قوت نفس و خود از ملکات ارزشمند اخلاقی است از راه افزایش میزان اگاهی و معرفت و ذکر و یاد خداوند حاصل می شود . نقش معرفت و شناخت زدودن , تشویق و تردید از ساحت فکر و اندیشه و راسخ شدن باورها و استحکام پایه های عقیدتی است . ذکر و یاد الهی نیز موجب میشود انسان در کوران حوادث و رخدادهای ناگوار دچار حزن و اندوه نشده خود را نبازد . برخورداری از اصول فکری ثابت و اتخاذ مواضع هماهنگ و یکسان در عرصه های مختلف فرهنگی , سیاسی و... از اثار قوت نفس و اطمینان خاطر است .

ازاد منشی :

از کمالات اخلاقی خدا باوران , حریت و ازاد منشی در عرصه ی اندیشه و عمل است این صفت نیز مانند دیگر صفات اخلاقی , در نتیجه ی افزایش معرفت و به موازات مراقبت نفسانی نیرومند و متکامل می شود تاجایی که انسان از همه ی امیال و تعلقات پست مادی ازاد می شود و به چیزی جز رضای محبوب نمی اندیشد .

فصل دوم , بخش دوم :

عجب و خود بینی :

عجب و خود پسندی ان است که به سبب کمال که در خور بیند خوشتن را بزرگ شمارد خواه ان کمال را داشته باشد و خواه نداشته باشد و اعم از اینکه ان صفتی که داراست و به ان می بالد در واقع کمال باشد یا نباشد . تفاوت این صفت با کبر این است که متکبر خود را بالاتر و برتر از



خرید و دانلود تحقیق درباره: اخلاق و آداب دانشجویی 29 ص