لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 31
پدرتباری در جامعه اسلامی
مقدمه
پدرتباری (Patrilineal) یکی از شاخصهای مهم ارجحیت مرد بر قشر زن میباشد که در تمام جوامع پدرسر (Patriarchy) مشاهده شده است. منظور ما از جامعه پدرتبار، جامعهای است که در آن پدرنیائی (Agnation) حکمفرماست و خانواده پدرنام (Patronymic family) میباشد و فرزندان به پدر متعلق هستند و رحِم مادر به مثابه ظرفی است که از امانت پدر، نگهداری میکند.
با توجه به زمینه پدرتباری تام، که محیط نزول قرآن یعنی جزیرةالعرب وجود داشت، این موضوع در محیط اسلامی، طرح و برداشتهای متفاوت از نظریه اسلام در این باره ارائه شده است. در این مقاله برآنیم، پدیده پدرتباری را، با دیدگاه جامعهشناسی، در قبل و بعد از اسلام بررسی نموده و نشان دهیم تفسیرهای دینی در این باب، تا چه اندازه متأثر از جریانات سیاسی و اجتماعی میباشند.
پیشینه پدرتباری
از ادوار تاریخی طبقهبندیهای مختلفی با دیدگاههای متفاوت ارائه شده است. جهت سهولت بیان و مراعات اختصار «پدرتباری» را طبق طبقهبندی «گرهارد وجین لنسکی» (1978) که بر مبنای تحول تکنولوژی معیشتی، جامعه بشری را به چهار دوره تقسیم میکند،(1) بررسی میکنیم.
1ـ دوره شکار و گردآوری خوراک(تا 7000 سال قبل از میلاد)
2ـ دوره بوستانکاری (باغداری)(از 7000 سال ق.م تا 3000 سال ق.م)
3ـ دوره کشاورزی (از سال 3000 سال ق.م تا 1800 سال ب.م)
4ـ دوره صنعت(از 1800 سال ب.م تا زمان حاضر)
ـ در دوره شکار و گردآوری خوراک، خانواده گسترده، بر اساس روابط خویشاوندی میان افراد مذکر استوار بود. یعنی از یک گروه از برادران و خانوادههایشان یا از یک پدر و پسرانش، خانوادههای آنها تشکیل میشد. این امر تا حدودی نمایانگر سلطه جنس مذکر در جوامع متکی بر «شکار» است.
در خانواده هستهای که معمولاً عضو گروه وسیعتری از خویشاوندان (خانواده گسترده) بود، تفوق و برتری مرد مشهود است، زیرا چندزنی رواج داشت و داشتن زنان متعدد نوعی موجودی اقتصادی و نیز نوعی نشانه برتری پایگاه اجتماعی تلقی میشد.
ـ در جامعه بوستانکار، بستگان مادر اهمیت داشتند. به عقیده لنسگی، این الگوی غیر عادی ظاهرا نقشی است که زنان جوامع بوستانکار در تأمین معاش به عهده دارند. در بسیاری از این نوع جوامع، بیشترین بخش عملیات کشت و کار را زنان انجام میدهند و این امر موجب رواج و توسعه الگوی مادرتباری میشود.
بر خلاف نظریه فوق، که مادرتباری را متعلق به عصر بوستانکاری میپندارد، به عقیده «باشوفن» و سپس «بریفولت» جامعه در اصل مادرسر بوده است. (در جامعه مادرسر، مادرتباری نیز مشهود است).
قطع نظر از اینکه مادرسری به کدامین دوره تاریخی متعلق باشد، خودش در حد یک فرضیه مطرح است. «ژاکوبسن» و «اشترن» مادرسری را فرضیهای غیر محتمل میدانند. گذشته از این در اغلب جوامع نیز که قدرت در خانه به دست زن سپرده شده، باز مرد دیگری به عنوان دایی فرزندان قدرت را به دست میگیرد و موجبات پیدایی نظامی را فراهم میسازد که داییسری (Avunculate) خوانده میشود.(2)
ویلدورانت که از عصر طلایی زن و نقش حساس وی در امر تولید و ترقیات اقتصادی در جوامع اولیه نام میبرد، معتقد است دوره زنسالاری در دوره کشاورزی پایان یافت. پس از دیدگاه او نیز زنسالاری محدود به جوامع بوستانکاری و ماقبل آن است:
«هنگامی که صنعت و زراعت پیشرفت کرد و سبب به دست آمدن عایدی بیشتر شد، جنس قویتر بتدریج استیلای خود را بر آن وسعت داد. با ترقی فن پرورش حیوانات اهلی منبع تازه ثروتی، به دست مرد افتاد و به این ترتیب زندگانی، نیرومندتر و باثباتتر گردید. حتی کشاورزی که در نظر شکارورزان عصر قدیم، عمل پیش پا افتادهای به شمار میرفت، در پایان کار، مرد را به تمامی به طرف خود جلب کرد و سیاست اقتصادی را که برای زن از این عمل حاصل شده بود، از چنگ وی بیرون آورد. زن تا آن هنگام حیوان را اهلی کرده بود، مرد این حیوان را در زراعت به کار انداخت و به این ترتیب سرپرستی عمل کشاورزی را خود به عهده گرفت و مخصوصا چون گاوآهن اسباب خیشزدن شد و نیروی عضلانی بیشتری برای به کار انداختن آن لازم بود، خود این عملِ انتقال سرپرستی زراعت را از زن به مرد تسهیل کرد. زیاد شدن دارایی قابل انتقال انسان از قبیل حیوانات اهلی و محصولات زمینی، بیشتر به فرمانبرداری زن کمک کرد. چه مرد از او میخواست که کاملاً وفادار باشد تا کودکانی که به دنیا میآیند و میراث میبرند، فرزندان حقیقی خود مرد باشند، مرد بدین ترتیب پا به پا پیش رفت و