لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن .doc :
پیامبر اعظم (ص) و قدرت مدیریت در اسلام
در دنیای کنونی که شاهد بی عدالتی های اداری در کل جهان هستیم و مدیریت به فن پیچیده و تکنیکی بدل شده لازم است فقه پویای اسلامی ، مدیریت سالم و کانالیزه اسلامی را ارائه نماید. چون همانطوریکه همه ما معتقدیم اسلام در هیچ موردی بدون ارائه طریق نیست و هدایتهای لازم رو هم ارائه داده است. در این میان هم شخص پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم شیوه مدیریت کامل و عادلانه ای رو هم در تئوری و هم در عمل نشان دادند. مدیریتی که در دنیا اعمال می شود و جهان سوم هم زیر چتر آن است و جمهوری اسلامی ایران را هم به نوعی تحت تاثیر قرار داده است، آمیخته با اسراف و تبذیر است . در حالیکه اسلام مدیریتی را که ارائه میدهد باید خالی از اسراف و تبذیر باشد و در فرهنگ مسلمانان هر عصر هم قابل اجرا باشد. پس اصلاح اداری و اصلاح ساختاری اولین اصل مدیریت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بوده که بایستی در انتخاب شیوه های مدیریتی مدنظر قرار گیرد.
تولید و توزیع ، دو محور اقتصادی است که مدیریت صحیح می تواند با افزایش کیفیت این دو ، کالای تولید شده داخلی را به موقع و به جا تو زیع نماید و با توزیع صحیح می تواند مصرف کننده را راضی نگه دارد. در صورت رضایت مصرف کننده ، ثبات و دوام حکومت را تضمین نماید و از نارضایتیهای اجتماعی بکاهد. مدیریت صحیح ، زمینه ساز تربیت اسلامی و ارتقای سطح فرهنگی جامعه و افزایش آگاهی و رشد اجتماعی مردم است و در نتیجه سبب رشد تکنولوژی و صنعت می گردد و مملکت را به آبادانی و عمران می رساند. مردم به پیروی از مدیران کاردان و لایق و متفکر و خیرخواه خود در مسیر رشد و پویایی و فعالیتهای خلاقانه قرار می گیرند. رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم می فرماید: " الناس علی دین ملوکهم " " مردم پیرو دین حکمرانان خود هستند." و در جایی دیگر فرمودند: " الناس بامرائهم اشبه من آبائهم " " مردم در آداب و شیوه زندگی به مدیران شباهت بیشتری دارند تا والدین خود." پس مدیریت دارای فلسفه عمیقی است که همه زیبایهای یک جامعه به ان بستگی دارد. مدیرانی سیاستمدار، نظامی و دینی همچون پیامبر جامعه را به قلل سعادت و افتخار می رسانند.
مدیریت ، تکلیف است :
از دیدگاه اسلام ، مدیریت تکلیف است نه حق . مدیران پرورش یافته در مکتب آسمانی اسلام ، خدمت در منصب مدیریت را تکلیف شرعی خود میدانند و معتقدند که مدیریت ، وظیفه است نه سودجویی .
اندیشمندان بزرگ اسلامی و حقوقدانان مسلمان ، هر کدام پیرامون حق و تکلیف از جنبههای مختلف بحثهای مبسوط و مفیدی نمودهاند.
ما در اینجا جهت روشن شدن مطلب، تنها به شرایط حق و تکلیف اشاره مینماییم تا مشخص شود که چرا مدیریت، تکلیف است .
الف ) شرایط حق :
1- حق امری ثابت و پابرجاست ( چه صاحب حق قدرت بر احقاق آن داشته باشد و چه نداشته باشد ) .
2- بالغ و نابالغ ، بزرگ و کوچک ندارد .
3- عاقل و مجنون ندارد .
4- علم و آگاهی نیز نمیتواند در حق تأثیر بگذارد .
5- اختیار و آزادی و یا اجبار و اکراه در حق مؤثر نیست .
ب ) شرایط تکلیف :
1- بلوغ : رشد لازم جسمی
2- عقل : رشد لازم عقلی
3- علم : آگاهی به موضوع و موارد تکلیف
4- قدرت : داشتن توانایی بر انجام تکلیف
5- اختیار : زمینه مناسب و آزادی لازم برای انجام تکلیف[1]]
با توجه به شرایط مذکور ، به خوبی روشن میگردد که مدیریت ، تکلیف است نه حق و آنان که در مناصب اجتماعی ، پست و مقام را وسیله سودجوییهای خویش قرار میدهند و در واقع مدیریت را حق خویش میدانند از این حقیقت آشکار غافلند .
همچنین این که در روایات از مدیریت به عنوان امانت یاد شده است و خداوند نیز در قران فرمان داده که « امانتها را به صاحبانش برگردانید ». [2]]نیز به خوبی بیانگر این است که مدیریت ، تکلیف است زیرا اگر حق بود ، برگرداندن آن به صاحبانش معنایی نداشت !
امام علی ( ع ) وقتی مسئولیت اداره سرزمین پهناور مصر را به مالک اشتر نخعی میسپارد او را متوجه تکلیف بودن مدیریتش مینماید و به او توصیه میکند : « مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار داده و با همه ، دوست و مهربان باش . مبادا هرگز چونان حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی ، زیرا مردم دو دستهاند : دستهای برادر دینی تو و دسته دیگر همانند تو در آفرینش میباشند [3]]
از بیان امام به خوبی برمیآید که مدیر هرگز حق ندارد که با زیردستانش هر گونه که میخواهد و دوست دارد ، رفتار نماید و مکلف است با آنان رفتاری انسانی ، دوستانه و صمیمی داشته باشد . چنانچه در نامه دیگری که به یکی دیگر از فرماندارانش به نام « اشعث بن قیس » نیز مینویسد این نکته را صریحاً خاطر نشان ساخته ، میفرماید : « مدیریت و حکمرانی برای تو طعمه نیست ، آن مسئولیتی است بر گردن تو و کسی که از تو بالاتر است ، از تو خواسته که نگهبان آن باشی و وظیفه نداری که در کار مردم به میل و خواسته شخصی خود عمل کنی و یا بدون ملاک معتبر و فرمان قانونی ، به کار بزرگی دست بزنی » .[4]