لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 35
کارآفرینی
(طرح کسب و کار)
عنوان طرح:
احداث و راهاندازی کارخانه تولید کنسانتره میوه به ظرفیت 7000 تن در سال
نام استاد:
جناب آقای دکتر بزرگ زاده
نام طراح:
سید ابراهیم حسینی
سال تحصیلی 1387خلاصه طرح
ـ درخواست کننده تسهیلات : شرکت کشت و صنعت در سبلان (سهامی خاص)
ـ موضوع طرح : احداث و راهاندازی کارخانه تولید کنسانتره میوه به ظرفیت 7000 تن در سال
ـ محصول اجرای طرح : کیلومتر 5 جاده مشکینشهر به اهر ـ استان اردبیل
ـ سرمایهگذاری قبلی
(ریالی) : 620/655/2 هزار ریال
(ارزی) : -
ـ سرمایهگذاری جدید
(ریالی) : 047/921/24 هزار ریال (با احتساب سرمایه در گردش و سود دوران مشارکت مدنی)
047/241/19 هزار ریال (بدون احتساب سرمایه در گردش و سود دوران مشارکت مدنی)
(ارزی) : 482/887/3 یورو بدون سود دوران مشارکت
ـ تسهیلات بانک
(ریالی) : 000/000/12 هزار ریال از محل اعتبارات SME (سود دوران مشارکت مدنی: 000/680/1 هزار ریال)
(ارزی) : 000/400/3 یورو از محل اعتبارات صندوق ذخیره ارزی (سود دوران مشارکت مدنی: 000/102 یورو)
ـ سرمایه در گردش : 000/000/4 هزار ریال
ـ سهم سرمایهگذاری جدید متقاضی
(ریالی) : 047/241/7 هزار ریال
(ارزی) : 482/487 یورو
ـ مدت تسهیلات : یکسال دوران مشارکت مدنی و 6 سال بازپرداخت با اقساط سالانه
ـ سود مورد انتظار:
(ریالی) : 14 درصد در سال
(ارزی) : با توجه به امتیازات منطقه محروم، 3 درصد در سال (2 درصد سهم بانک و 1 درصد سهم دولت)
نرخ بازده سرمایهگذاری : 44/24 درصد نتیجهگیری شده است.
1) درخواستکننده تسهیلات و مجری طرح:
شرکت کشت و صنعت در سبلان (سهامی خاص) که تحت شماره 227387 و تاریخ 11/5/83 نزد اداره ثبت شرکتها و موسسات غیرتجاری به ثبت رسیده است.
سرمایه ثبت شده شرکت برابر سه میلیارد ریال و موضوع شرکت عبارت است از تولید انواع کنستانتره و مواد اولیه برای تولید و بستهبندی انواع آبمیوه و توزیع آن، تولید و توزیع انواع نوشابههای غیر الکلی و آب و تولید انواع نکتار و پوره و صادرات و واردات کلیه کالاهای مجاز بازرگانی.
ـ صاحبان سهام و درصد سهام:
1ـ آقای محمد درخشان دارنده 90% سهام
2ـ خانم زهرا صمدی امیر کندی 5% سهام
3ـ خانم نسترن درخشان 5/2% سهام
4ـ خانم نازنین درخشان 5/2% سهام
جمع: درصد 100
ـ مدیران شرکت به استناد آگهی شماره 13377/32 مورخ 20/4/85 عبارتند از:
1ـ آقای محمد درخشان به سمت مدیرعامل و رییس و عضو هیاتمدیره
2ـ خانم زهرا صمدی امیر کندی به سمت نایب رییس هیاتمدیره
انتخاب گردیدند و کلیه اسناد و اوراق بهادار و تعهدآور شرکت از قبیل چک، سفته، بروات، قراردادها و عقود اسلامی اوراق عادی و اداری با امضای مدیرعامل به تنهایی همراه با مهر شرکت معتبر است.
ـ دفتر مرکزی شرکت:
تهران ـ بزرگراه بعثت ـ چهارراه فرحآباد ـ خیابان شهید امیرحسین اسدی ـ بلوک 2 طبقه 3 پلاک 20
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 44 صفحه
قسمتی از متن .doc :
ابتذال فراگیر
درد این نسل را باید درک کرد
راه درمان اساسی این است که اول ما درد این نسل را بشناسیم ، درد عقلی و فکری، دردی که نشانه بیداری است یعنی آن چیزی را که احساس می کند و نسل گذشته احساس نمی کرد. مولوی می گوید:
در گذشته درها بروی مردم بسته بود، درها که بسته بود سهل است، پنجره ها هم بسته بود، کسی از بیرون خبر نداشت، در شهر خود که بود از شهر دیگر خبر نداشت، در مملکت خود که بود از مملکت دیگر خبر نداشت، امروز این درها و پنجره ها باز شده، دنیا را می بیند که رو به پیشرفت است، علوم مختلف دنیا را می بیند، قدرتهای سیاسی و نظامی دنیا را می بیند و دموکراسی های دنیا را می بیند، برابریها را می بیند، حرکت ها را می بیند، قیام ها و انقلاب ها را می بیند، جوان است احساسش عالی است و حق هم دارد، می گوید ما چرا باید عقب مانده تر باشیم به قول شاعر:
سخن درست بگویم نمی توانم دید که می خورند حریفان و من نظاره کنم.
دنیا این طور چهار اسبه بطرف استقلال سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و عزت و شوکت و حرمت و آزادی می رود و ما همچنان نظاره گری خواب آلوده باشیم، یا از دور تماشا کنیم و خمیازه بکشیم؟نسل قدیم این چیزها را نمی فهمیدند و درک نمی کردند نسل جدید حق دارد بپرسد چرا ژاپن بت پرست و ایران مسلمان که در یکسال و در یک زمان بفکر افتادند که تمدن و صنعت جدید را اقتباس کنند ولی ژاپن رسید به آنجا که با خود غرب رقابت می کند و ایران دراین حد است که می بینیم؟!
ما ولیلی همسفر بودیم اندر راه عشق، او به مطلبها رسید وما هنوز آواره ایم آیا نسل جدید حق دارد این سئوال را بکند یا نه؟
نسل قدیم سنگینی بار تسلط های خارجی را روی دوش خود احساس نمی کرد، ولی نسل جدید احساس می کند؟ آیا این گناه است؟ خیر گناه نیست بلکه خود این احساس یک پیام الهی است، اگر این احساس نبود معلوم میشد ما محکوم به عذاب و بدبختی هستیم، حال که این احساس پیدا شده نشانة این است که خداوند تبارک تعالی میخواهد ما را از این بدبختی نجات دهد.
در قدیم سطح فکر مردم پایین تر بود، کمتر در مردم شک و تردید و سئوال پیدا می شد، حالا بیشتر پیدا میشود، طبیعی است وقتی که سطح فکر کمی بالا آمد سئوالاتی برایش طرح می شود که قبلاَ مطرح نبود.
باید شک و تردیدش را رفع کرد و به سئوالات و احتیاجات فکریش پاسخ گفت.
نمیشود به او گفت بر گرد به حالت عوام، بلکه این خود زمینة مناسبی است برای آشنا شدن مردم با حقایق و معارف اسلامی، با یک جاهل بی سواد که نمیشود حقیقتی را در میان گذاشت.
بنابراین در هدایت و رهبری نسل قدیم که سطح فکرش پایین تر بود ما احتیاج داشتیم به یک طرز خاص بیان و تبلیغ و یکجور کتابها، اما امروز آن طرز بیان و آن نوع کتاب ها پاسخگوی سوالات ذهن نیست، باید و لازم است رفورم و اصلاح عمیقی در این قسمت ها به عمل آید، باید با منطق روز و زبان روز و افکار روز آشنا شد و از همان راه به هدایت و رهبری مردم پرداخت.
نسل قدیم آنقدر سطح فکرش پایین بود که اگر یکنفر در مجلسی ضد و نقیض حرف می زد کسی متوجه نمیشد و به او اعتراض نمیکرد، اما امروزه نوجوانی که تا حدود کلاس 10 و 12 درس خوانده همین که برود پای منبر یک واعظ پنج شش تا و گاهی ده تا ایراد بنظرش میرسد، باید متوجه افکار او بود و نمیشود گفت خفه شو، فضولی نکن.
از ده گفتار استاد شهید مطهری
جامعه در حال گذر از سنت به مدرنیته
می گویند جوامع در حال گذر از سنت به مدرینته اجباراً مراحلی را در زمینه های اقتصادی، سیاسی ، فرهنگی ، اخلاقی،اجتماعی و علمی طی می کنند که با تشبیه این گذر به زایش های مکرر انتظار دردهای فراوان و زحمتهای بسیار را انتظاری دائمی و قابل پیش بینی دانسته و می دانند.
و چه بسیار از این زایمان های دوران گذر،طبیعی ،و فرزندان (مولودهای ) سالم و چه بسیار از آنها غیر طبیعی و با عمل سزارین و یا مولودهای ناسالم و ناقص بوده و خواهند بود.
با این دیدگاه دیگر جای تعجب از مشاهده پدیده های جدید و نو ظهور در زمینه های مختلف باقی نمی ماند. « عجب روزگاری شده ها» دیگر معنای دیگری خواهند داشت و چه بسا کمتر به زبان آیند.
شک در بدیهیات عقلی،اخلاقی،و عرفی تبدیل ناهنجاریهای گذشته به هنجار و بالعکس،طوفانها و زلزله های شدید اقتصادی و اجتماعی، ایجاد طبقه های جدید در اجتماع از نظر اقتصادی و فرهنگی، کاهش لطافتهای روحی و خشک شدن چشمها ناشی از سنگ شدن دلها و …همه مظاهر این زایش های دوران گذار از سنت به مدرنیته هستند. قطعاً نمی توان این حرکت به سمت مدرنیته را سقوط نامید.
جهت صحیح است مشکل تعداد زیاد مولودهای نارس است. اگر جوامع پیشرفته و توسعه یافته طی دوران مشخص بارداری و سیر منظم مراحل تغییر، از سنتها به دوران مدرن وارد گردیدند جوامعی مانند جامعه ما زایمان را تقلید می کنند و نطفه ها درست منعقد نمی گردند و شتابی ناشی از مشاهده زیبایی ها و زرق و برقهای ظاهری جوامع پیشرفته باعث زایمان های زودرس و مصنوعی می گردد.
در اینجا قطعاَ توجه داریم که جوامعی که امروز بنام جوامع توسعه یافته شناخته می شوند در زمینه های دینی و اخلاقی بسیار کژ رفته اند و آنچه که برآیند فشارهای دوران گذارشان در این زمینه ها برایشان آورد، کم ارزشی دین و اخلاق و ارزشمندی منافع فردی و مادی بود که پس از سالها این مولود ناقص تمامی دستاوردهای مثبت آنها را تحت الشعاع خود قرار داده و مورد تهدید جدی قرار داده است.
در عالم معنا چنانچه جوامعی همچون ما، ارزش گوهرهایی را که داریم دریابیم و به آنها افتخار کنیم و دوباره و چند باره به طور عمیق و دقیق در آنها و با تکیه بر آنها بدنبال راه صحیح بگردیم و از تجربیات مثبت دیگر جوامع با چشم باز استفاده کنیم و از انواع خود باختگی ها رهایی یابیم بسیار پیشرفته تر و توسعه یافته تر از جوامعی به این نام هستیم.
روسپی گری و فاحشگی و زنان و دختران خیابانی در جامعه ما ضمن آنکه مشابهت هایی با دیگر جوامع دارند با توجه به خصوصیات ویژه ایرانی،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 44 صفحه
قسمتی از متن .doc :
ابتذال فراگیر
درد این نسل را باید درک کرد
راه درمان اساسی این است که اول ما درد این نسل را بشناسیم ، درد عقلی و فکری، دردی که نشانه بیداری است یعنی آن چیزی را که احساس می کند و نسل گذشته احساس نمی کرد. مولوی می گوید:
در گذشته درها بروی مردم بسته بود، درها که بسته بود سهل است، پنجره ها هم بسته بود، کسی از بیرون خبر نداشت، در شهر خود که بود از شهر دیگر خبر نداشت، در مملکت خود که بود از مملکت دیگر خبر نداشت، امروز این درها و پنجره ها باز شده، دنیا را می بیند که رو به پیشرفت است، علوم مختلف دنیا را می بیند، قدرتهای سیاسی و نظامی دنیا را می بیند و دموکراسی های دنیا را می بیند، برابریها را می بیند، حرکت ها را می بیند، قیام ها و انقلاب ها را می بیند، جوان است احساسش عالی است و حق هم دارد، می گوید ما چرا باید عقب مانده تر باشیم به قول شاعر:
سخن درست بگویم نمی توانم دید که می خورند حریفان و من نظاره کنم.
دنیا این طور چهار اسبه بطرف استقلال سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و عزت و شوکت و حرمت و آزادی می رود و ما همچنان نظاره گری خواب آلوده باشیم، یا از دور تماشا کنیم و خمیازه بکشیم؟نسل قدیم این چیزها را نمی فهمیدند و درک نمی کردند نسل جدید حق دارد بپرسد چرا ژاپن بت پرست و ایران مسلمان که در یکسال و در یک زمان بفکر افتادند که تمدن و صنعت جدید را اقتباس کنند ولی ژاپن رسید به آنجا که با خود غرب رقابت می کند و ایران دراین حد است که می بینیم؟!
ما ولیلی همسفر بودیم اندر راه عشق، او به مطلبها رسید وما هنوز آواره ایم آیا نسل جدید حق دارد این سئوال را بکند یا نه؟
نسل قدیم سنگینی بار تسلط های خارجی را روی دوش خود احساس نمی کرد، ولی نسل جدید احساس می کند؟ آیا این گناه است؟ خیر گناه نیست بلکه خود این احساس یک پیام الهی است، اگر این احساس نبود معلوم میشد ما محکوم به عذاب و بدبختی هستیم، حال که این احساس پیدا شده نشانة این است که خداوند تبارک تعالی میخواهد ما را از این بدبختی نجات دهد.
در قدیم سطح فکر مردم پایین تر بود، کمتر در مردم شک و تردید و سئوال پیدا می شد، حالا بیشتر پیدا میشود، طبیعی است وقتی که سطح فکر کمی بالا آمد سئوالاتی برایش طرح می شود که قبلاَ مطرح نبود.
باید شک و تردیدش را رفع کرد و به سئوالات و احتیاجات فکریش پاسخ گفت.
نمیشود به او گفت بر گرد به حالت عوام، بلکه این خود زمینة مناسبی است برای آشنا شدن مردم با حقایق و معارف اسلامی، با یک جاهل بی سواد که نمیشود حقیقتی را در میان گذاشت.
بنابراین در هدایت و رهبری نسل قدیم که سطح فکرش پایین تر بود ما احتیاج داشتیم به یک طرز خاص بیان و تبلیغ و یکجور کتابها، اما امروز آن طرز بیان و آن نوع کتاب ها پاسخگوی سوالات ذهن نیست، باید و لازم است رفورم و اصلاح عمیقی در این قسمت ها به عمل آید، باید با منطق روز و زبان روز و افکار روز آشنا شد و از همان راه به هدایت و رهبری مردم پرداخت.
نسل قدیم آنقدر سطح فکرش پایین بود که اگر یکنفر در مجلسی ضد و نقیض حرف می زد کسی متوجه نمیشد و به او اعتراض نمیکرد، اما امروزه نوجوانی که تا حدود کلاس 10 و 12 درس خوانده همین که برود پای منبر یک واعظ پنج شش تا و گاهی ده تا ایراد بنظرش میرسد، باید متوجه افکار او بود و نمیشود گفت خفه شو، فضولی نکن.
از ده گفتار استاد شهید مطهری
جامعه در حال گذر از سنت به مدرنیته
می گویند جوامع در حال گذر از سنت به مدرینته اجباراً مراحلی را در زمینه های اقتصادی، سیاسی ، فرهنگی ، اخلاقی،اجتماعی و علمی طی می کنند که با تشبیه این گذر به زایش های مکرر انتظار دردهای فراوان و زحمتهای بسیار را انتظاری دائمی و قابل پیش بینی دانسته و می دانند.
و چه بسیار از این زایمان های دوران گذر،طبیعی ،و فرزندان (مولودهای ) سالم و چه بسیار از آنها غیر طبیعی و با عمل سزارین و یا مولودهای ناسالم و ناقص بوده و خواهند بود.
با این دیدگاه دیگر جای تعجب از مشاهده پدیده های جدید و نو ظهور در زمینه های مختلف باقی نمی ماند. « عجب روزگاری شده ها» دیگر معنای دیگری خواهند داشت و چه بسا کمتر به زبان آیند.
شک در بدیهیات عقلی،اخلاقی،و عرفی تبدیل ناهنجاریهای گذشته به هنجار و بالعکس،طوفانها و زلزله های شدید اقتصادی و اجتماعی، ایجاد طبقه های جدید در اجتماع از نظر اقتصادی و فرهنگی، کاهش لطافتهای روحی و خشک شدن چشمها ناشی از سنگ شدن دلها و …همه مظاهر این زایش های دوران گذار از سنت به مدرنیته هستند. قطعاً نمی توان این حرکت به سمت مدرنیته را سقوط نامید.
جهت صحیح است مشکل تعداد زیاد مولودهای نارس است. اگر جوامع پیشرفته و توسعه یافته طی دوران مشخص بارداری و سیر منظم مراحل تغییر، از سنتها به دوران مدرن وارد گردیدند جوامعی مانند جامعه ما زایمان را تقلید می کنند و نطفه ها درست منعقد نمی گردند و شتابی ناشی از مشاهده زیبایی ها و زرق و برقهای ظاهری جوامع پیشرفته باعث زایمان های زودرس و مصنوعی می گردد.
در اینجا قطعاَ توجه داریم که جوامعی که امروز بنام جوامع توسعه یافته شناخته می شوند در زمینه های دینی و اخلاقی بسیار کژ رفته اند و آنچه که برآیند فشارهای دوران گذارشان در این زمینه ها برایشان آورد، کم ارزشی دین و اخلاق و ارزشمندی منافع فردی و مادی بود که پس از سالها این مولود ناقص تمامی دستاوردهای مثبت آنها را تحت الشعاع خود قرار داده و مورد تهدید جدی قرار داده است.
در عالم معنا چنانچه جوامعی همچون ما، ارزش گوهرهایی را که داریم دریابیم و به آنها افتخار کنیم و دوباره و چند باره به طور عمیق و دقیق در آنها و با تکیه بر آنها بدنبال راه صحیح بگردیم و از تجربیات مثبت دیگر جوامع با چشم باز استفاده کنیم و از انواع خود باختگی ها رهایی یابیم بسیار پیشرفته تر و توسعه یافته تر از جوامعی به این نام هستیم.
روسپی گری و فاحشگی و زنان و دختران خیابانی در جامعه ما ضمن آنکه مشابهت هایی با دیگر جوامع دارند با توجه به خصوصیات ویژه ایرانی،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 36 صفحه
قسمتی از متن .doc :
اجتماعی بودن انسان
مقدمه :
حیات هر انسان لااقل از سه جنبه قابل ملاحظه و بررسی است :
1- از لحاظ جنبه های زیستی که در آن سعی داریم مباحثی چون وراثت و صفات ارثی ، جنبه های مربوط به وزن و شکل و قد و حجم و وظایف الاعضاء سلامت و بیماری ، زشتی و زیبایی ، طول عمر ، استخوان بندی ، وضع غدد ، غرائز و ... را مورد بررسی قرار دهیم .
2- از لحاظ جنبه های اجتماعی که در آن بحث از مباحثی چون شخصیت ،رفتار اجتماعی ، طرز برخوردها و معاشرت ها ، حدود و حقوق ، طرز فکرها و موضعگیریها ، آموخته ها و مکتسبات از محیط و فرهنگ ، کیفیت عمل ، نحوه مواجهه با مشکل و ... است .
3- از لحاظ جنبه های معنوی و روانی و عاطفی که ارزش حیات و مباحث مربوط به تشکیل شخصیت و رتبت و موقعیت اجتماعی انسان مورد بحث و بررسی قرار میگیرد .
با اینکه برخی از این ابعاد ظاهراً به فردیت فرد مربوط میشدند اگر نیکو بررسی شود دور از تأثیر پذیری از جمع و حیات جمعی و نفوذ افراد و اشخاص دیگر نیستند . در امری چون هوش و استعداد ، در بیماری مادرزادی ، در سلامت یا بیماری اعصاب وروان ، آدمی ساخته و پرداخته نفوذ دیگران و لااقل والدین است .
وابستگی ما به دیگران
وابستگی به دیگران و اثر گیری از غیر ، چه در جنبه درونی وجود و چه در جنبه بیرونی آدمی ، امری ا ست که از لحظه تشکیل و تکون جنین آغاز شده است و تا پایان عمر ادامه دارد .
ما از همان آغاز تکون وجودی از پدر و مادر اثر می گیریم و بعدها نیز تحت تأثیر اخلاق و رفتار آنها ،برادران و خواهران آن هستیم و با آنها روابطی مستقیم و یا غیر مستقیم داریم . اعمالی را که انجام می دهیم بظاهر برای ما و بر اساس ذوق و سلیقه ماست ولی اگر نیکو تعمق کنیم همه آنها متکی به وظایف فردی نیستند ، در مواردی بسیار مبتنی بر مراعات حال اشخاص و افرادی هستند که ما بگونه ای از آنها تأثیر پذیرفته ایم . چون چنین جنبه ها و مشخصه ها در رفتاری است که سبب میشود جامعه شناسان مشخصه حیات انسان را اجتماعی بودن ذکر کنند .
حیات جمعی برای ما امری ضروری و لازم است و این ضرورت از چند دید و رابطه قابل ذکر و بررسی است .
جنبه فطری بودن آن :
بدین معنی که عده ای از فلاسفه و متفکران قدیم ،حتی از زمان افلاطون به بعد انسان را موجودی اجتماعی معرفی کرده و برای آن زمینه طبع و فطرت را مطرح کرده اند . گرچه این نظر در این اواخر توسط روان شناسان اجتماعی مورد تردید قرار گرفته ولی امری است که شدت وابستگی انسان به جمع موجبات تقویت طرفداران این طرز فکر را فراهم آورده است .
جنبه تأمین نیاز :
بدین معنی که ما برای یافتن توان جهت داشتن یک زندگی انسانی و آرام و مرفه و رفع نیازهای حیات ناگزیریم در جمع زندگی کنیم . از تفاوتهای حیات جمعی انسان با حیوان یکی همین مسأله است که انسانها در سایه عقل و خردی که دارند دریافته اند باید در جمع زندگی کنند تا بتوانند نیازهای یکدیگر را تأمین کنند . ما عقلاً دریافته ایم که برای گذران زندگی نیاز به کمک گروههای بسیاری داریم که حتی برخی از آنها را نمی شناسیم . در این مسأله تنها رفع نیاز مطرح نیست که غنا بخشیدن به زندگی و دستیابی به رفاه هم مطرح است .
حاصل حیات اجتماعی
حاصل حیات اجتماعی چیست ؟ میتوان گفت : حاصل آن نجات از تنهایی و انزوا ، تأمین نیازها ، رسیدن به مقاصدی که آدمی به تنهایی نمی تواند بدان دست یابد مثل ازدواج و تولید نسل ، دستیابی به حقوق ، قواعد و مقررات و نجات از حیات حیوانی ، پذیرش و انجام مسئولیت ،طی طریق به سوی رشد و تکامل و سرانجام وصول به مقام حزب الهی .
اجتماع همه گاه جزئی از تفکر ما و تجارب زندگی ماست . بر اساس آن حیات ما معنی پیدا می کند و فرد جزئی از کل میشود و سطه و اقتدار پیدا می کند .
در عین حال و با وجود این همه بحث ها درباره تأثیر اجتماع ارزش خواست و اراده را منکر نیستیم . اداء تکالیف و مسئولیت های ما بدون نفوذ اراده ما نیست و تأثیر عقل و اراده انسان را در سرنوشت سازی خود منکر نیستیم .
لزوم ضابطه و اخلاق
گفتیم انسان موجودی اجتماعی است . زندگیش دائماً در کنار مردم و با مردم است . به مقیاس بس وسیع به دیگران نیازمند است و برای تأمین سعادت و رفاه خود ناگزیر است با دیگران همکاری و همگامی کند . در میان جمع است و البته در مواردی نه با جمع .
انسانها در برابر سرنوشت یکدیگر مسئولند و در یکدیگر تأثیر و تأثر دارند . هر کدام در حدود مسئولیت خود گام برمیدارند ولی حاصل ایفای این مسئولیت به دیگری هم میرسد . بدین سان انجام وظیفه اش نمیتواند تنها بر اساس ذوق و خواست شخصی باشد .چون در دیگران مؤثر است آنها هم می بایست بگونه ای در او تأثیر و نظر داشته باشند .
ضرورت وجود ضوابط
بر این اساس لازم است در اجتماع ضابطه و معیاری موجود باشد که همه افراد ناگزیر باشند رفتار و سلوک خود را بر آن مبنا قرار دهند و حیات جمعی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 36 صفحه
قسمتی از متن .doc :
اجتماعی بودن انسان
مقدمه :
حیات هر انسان لااقل از سه جنبه قابل ملاحظه و بررسی است :
1- از لحاظ جنبه های زیستی که در آن سعی داریم مباحثی چون وراثت و صفات ارثی ، جنبه های مربوط به وزن و شکل و قد و حجم و وظایف الاعضاء سلامت و بیماری ، زشتی و زیبایی ، طول عمر ، استخوان بندی ، وضع غدد ، غرائز و ... را مورد بررسی قرار دهیم .
2- از لحاظ جنبه های اجتماعی که در آن بحث از مباحثی چون شخصیت ،رفتار اجتماعی ، طرز برخوردها و معاشرت ها ، حدود و حقوق ، طرز فکرها و موضعگیریها ، آموخته ها و مکتسبات از محیط و فرهنگ ، کیفیت عمل ، نحوه مواجهه با مشکل و ... است .
3- از لحاظ جنبه های معنوی و روانی و عاطفی که ارزش حیات و مباحث مربوط به تشکیل شخصیت و رتبت و موقعیت اجتماعی انسان مورد بحث و بررسی قرار میگیرد .
با اینکه برخی از این ابعاد ظاهراً به فردیت فرد مربوط میشدند اگر نیکو بررسی شود دور از تأثیر پذیری از جمع و حیات جمعی و نفوذ افراد و اشخاص دیگر نیستند . در امری چون هوش و استعداد ، در بیماری مادرزادی ، در سلامت یا بیماری اعصاب وروان ، آدمی ساخته و پرداخته نفوذ دیگران و لااقل والدین است .
وابستگی ما به دیگران
وابستگی به دیگران و اثر گیری از غیر ، چه در جنبه درونی وجود و چه در جنبه بیرونی آدمی ، امری ا ست که از لحظه تشکیل و تکون جنین آغاز شده است و تا پایان عمر ادامه دارد .
ما از همان آغاز تکون وجودی از پدر و مادر اثر می گیریم و بعدها نیز تحت تأثیر اخلاق و رفتار آنها ،برادران و خواهران آن هستیم و با آنها روابطی مستقیم و یا غیر مستقیم داریم . اعمالی را که انجام می دهیم بظاهر برای ما و بر اساس ذوق و سلیقه ماست ولی اگر نیکو تعمق کنیم همه آنها متکی به وظایف فردی نیستند ، در مواردی بسیار مبتنی بر مراعات حال اشخاص و افرادی هستند که ما بگونه ای از آنها تأثیر پذیرفته ایم . چون چنین جنبه ها و مشخصه ها در رفتاری است که سبب میشود جامعه شناسان مشخصه حیات انسان را اجتماعی بودن ذکر کنند .
حیات جمعی برای ما امری ضروری و لازم است و این ضرورت از چند دید و رابطه قابل ذکر و بررسی است .
جنبه فطری بودن آن :
بدین معنی که عده ای از فلاسفه و متفکران قدیم ،حتی از زمان افلاطون به بعد انسان را موجودی اجتماعی معرفی کرده و برای آن زمینه طبع و فطرت را مطرح کرده اند . گرچه این نظر در این اواخر توسط روان شناسان اجتماعی مورد تردید قرار گرفته ولی امری است که شدت وابستگی انسان به جمع موجبات تقویت طرفداران این طرز فکر را فراهم آورده است .
جنبه تأمین نیاز :
بدین معنی که ما برای یافتن توان جهت داشتن یک زندگی انسانی و آرام و مرفه و رفع نیازهای حیات ناگزیریم در جمع زندگی کنیم . از تفاوتهای حیات جمعی انسان با حیوان یکی همین مسأله است که انسانها در سایه عقل و خردی که دارند دریافته اند باید در جمع زندگی کنند تا بتوانند نیازهای یکدیگر را تأمین کنند . ما عقلاً دریافته ایم که برای گذران زندگی نیاز به کمک گروههای بسیاری داریم که حتی برخی از آنها را نمی شناسیم . در این مسأله تنها رفع نیاز مطرح نیست که غنا بخشیدن به زندگی و دستیابی به رفاه هم مطرح است .
حاصل حیات اجتماعی
حاصل حیات اجتماعی چیست ؟ میتوان گفت : حاصل آن نجات از تنهایی و انزوا ، تأمین نیازها ، رسیدن به مقاصدی که آدمی به تنهایی نمی تواند بدان دست یابد مثل ازدواج و تولید نسل ، دستیابی به حقوق ، قواعد و مقررات و نجات از حیات حیوانی ، پذیرش و انجام مسئولیت ،طی طریق به سوی رشد و تکامل و سرانجام وصول به مقام حزب الهی .
اجتماع همه گاه جزئی از تفکر ما و تجارب زندگی ماست . بر اساس آن حیات ما معنی پیدا می کند و فرد جزئی از کل میشود و سطه و اقتدار پیدا می کند .
در عین حال و با وجود این همه بحث ها درباره تأثیر اجتماع ارزش خواست و اراده را منکر نیستیم . اداء تکالیف و مسئولیت های ما بدون نفوذ اراده ما نیست و تأثیر عقل و اراده انسان را در سرنوشت سازی خود منکر نیستیم .
لزوم ضابطه و اخلاق
گفتیم انسان موجودی اجتماعی است . زندگیش دائماً در کنار مردم و با مردم است . به مقیاس بس وسیع به دیگران نیازمند است و برای تأمین سعادت و رفاه خود ناگزیر است با دیگران همکاری و همگامی کند . در میان جمع است و البته در مواردی نه با جمع .
انسانها در برابر سرنوشت یکدیگر مسئولند و در یکدیگر تأثیر و تأثر دارند . هر کدام در حدود مسئولیت خود گام برمیدارند ولی حاصل ایفای این مسئولیت به دیگری هم میرسد . بدین سان انجام وظیفه اش نمیتواند تنها بر اساس ذوق و خواست شخصی باشد .چون در دیگران مؤثر است آنها هم می بایست بگونه ای در او تأثیر و نظر داشته باشند .
ضرورت وجود ضوابط
بر این اساس لازم است در اجتماع ضابطه و معیاری موجود باشد که همه افراد ناگزیر باشند رفتار و سلوک خود را بر آن مبنا قرار دهند و حیات جمعی