حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق؛. بی مهری در اسلام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 25

 

از امام باقر (علیه السلام) از پدرانش، از علی (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: همنشینی با بدان موجب سوء ظن به نیکان می شود و همنشینی با خوبان بدان را به خوبان می پیوندد و همنشینی فجار با نیکوکاران فجار را به نیکان ملحق می کند پس کسی که وضع او بر شما مشتبه باشد و دین و روش او را نشناسید به معاشرین او نگاه کنید. پس اگر معاشرین او اهل دین خدا بودند او نیز بر دین خدا است و اگر بر دین خدا نبودند پس هیچ بهره در دین خدا برای هیچیک از آنان نیست همانا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرمود:

کسی که ایمان به خدا و روز آخرت دارد پس با کافر برادری نمی کند و با فاجر رفت و آمد نمی نماید و کسی که با کافری پیوند برادری ایجاد کند یا با قاجری رفت و آمد نماید فاجر و کافر بوده است.

بی مهری در اسلام

اصولاً مردمی که مهر و محبت ندارند و جاذبه ندارند افراد ناقصی هستند. امیر مومنان علی (علیه السلام) می فرماید: ناتوان ترین مردم کسی است که از دوست یافتن ناتوان باشد و از او ناتوانتر آنکه دوستان را از دست بدهد و تنها بماند.

محبت در بنیان تشیع

یکی از بزرگترین امتیازات مذهب تشیع بر سایر مذاهب این است که پایه و زیر بنای اصل آن بر محبت بنا نهاده شده است، از اولین روز دعوت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) که این مذهب پایه گذاری شد زمزمه محبت و دوستی علی (علیه السلام) در کار بود و دوستی امیر مومنان (علیه السلام) امتیاز شیعیان بود و بقدری شیعیان در محبت امیر مومنان ثابت قدم و استوار بودند که آن حضرت (علیه السلام) می فرمود:

اگر با این شمشیرم بینی مومن را بزنم که با من دشمن شود، هرگز دشمنی نخواهد کرد. و اگر همه دنیا را بر سر منافق بریزم که مرا دوست بدارد، هرگز مرا دوست نخواهد داشت. زیرا که این مطلبی است ثابت و بر زبان پیامبرانی جاری گشته که گفت:

یا علی: مومن تو را دشمن ندارد و منافق تو را دوست نمی دارد. از این رو وقتی یکی از دوستان امیرالمومنین (علیه السلام) که مردی با فضیلت و ایمان بود، متاسفانه از روی لغزشی که از وی انجام گرفت و می بایست حد بر او جاری شود امیرالمومنین (علیه السلام) به عنوان حد دزدی، پنجه راستش را برید و به دست چپش داد. او در حالی که قطرات خون از دستش می چکید می رفت. در بین راه ابن الکواء خارجی آشوبگر، خواست از این جریان به نفع خوارج و علیه علی )علیه السلام) استفاده کند، با قیافه ای ترحم آمیز جلو رفت و گفت کی دستت را برید؟! او به جای اینکه ازعلی (علیه‌السلام) مذمت و یا شکوه کند گفت:

دستم را برید آن کس که آقای جانشینان پیامبران، پیشوای سفیدرویان قیامت، ذی حق ترین مردم نسبت به مومنان، علی بن ابی طالب، مبارز شجاعان، انتقام گیرنده از جهالت پیشگان، بخشنده زکات،… .

رهبر راه رشد و کمال گوینده گفتار راستین و صواب شجاع مکی او بزرگوار باوفا…

ابن الکوء گفت: وای بر تو، دستت را می برد و این چنین ثنایش می گوئی؟

گفت: چرا ثنایش نگویم و حال آنکه دوستیش با گوشت و خونم در آمیخته است و به خدا سوگند که نبرید دستم را جز به حقی که خداوند قرار داده است.

روش پیامبر با مردم

پیامبر اسلام در عین اینکه در مقام اجراء قوانین کیفری و مجازات گناهکاران بسیار جدی بود، ولی در معاشرتهای اجتماعی، پدری رووف و مهربان بود، هیچ کس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نمی ترسید و اگر اتفاقاً ابهت پیامبر (صلی الله علیه و آله) کسی را می گرفت خود حضرت آن را در هم می شکست.

عن ابن مسعود می گوید: مردی خدمت رسول اکرم رسید خواست سخن بگوید ترسید، حضرت فرمود: نترس من شاه نیستم.

خداوند در قرآن کریم، این فضیلت اخلاقی و سجیه روحانی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) را از مراتب رحمت خود می شمارد و می فرماید:

با رحمتی از جانب خداوند با مردم ملایمت و مهربانی نمودی.

پیامبر با همین خصلت صفا و صمیمیت بود که هیچگاه نمی خواست با اصحاب خویش کدورت و رنجشی داشته باشد و از این جهت می فرمود:

کسی درباره اصحاب من مطلبی که موجب دلسردی و رنجش خاطر است به من نگوید، دوست دارم با دلی پاک و سالم به جمع اصحاب بپیوندم. برخورد پیامبر اسلام با مردم به قدری گرم و محبت آمیز بود که اشخاص با حضرت شوخیهائی می کردند که با دیگران مشکل بود. چنان که ابوهریره از شوخی کردن با عرب از جانب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نهی شده بود ولی در عین حال روزی کفشهای پیامبر را دزدید و در مقابل قیمت مقداری خرما نزد خرما فروش گرو گذاشته بود حضرت فرمود: یا ابا هریره ما تا کل؟

فقال: نعل رسول الله، ای ابا هریره چه می خوری؟ عرض کرد: کفش پیامبر را.

محبت و عطوفت و احترام به مردم یکی از برنامه های قطعی زندگی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) بود و بدون مبالغه می توان گفت این خصلت از بزرگترین عوامل موفقیت آن حضرت بود پیامبر اسلام به تمام دقائق روانی مردم توجه داشت و آنها را مراعات می کرد و از کوچکترین وظیفه شانه خالی نمی کرد.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) چنین بود که هر کس بر او وارد می شد به او احترام می گذاشت چه بسا عبای خود را به جای فرش زیر پای او پهن می کرد و بالشی که تکیه گاه خودش بود به او می داد.

وقتی یکی از اصحاب به دیدن آن حضرت می آمد به احترام او آنقدر می نشست تا وقتی که آن مرد از مجلس برخیزد و چون کسی به ملاقات پیامبر می آمد و



خرید و دانلود تحقیق؛. بی مهری در اسلام


دانلود تحقیق بی مهری در اسلام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 25

 

از امام باقر (علیه السلام) از پدرانش، از علی (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: همنشینی با بدان موجب سوء ظن به نیکان می شود و همنشینی با خوبان بدان را به خوبان می پیوندد و همنشینی فجار با نیکوکاران فجار را به نیکان ملحق می کند پس کسی که وضع او بر شما مشتبه باشد و دین و روش او را نشناسید به معاشرین او نگاه کنید. پس اگر معاشرین او اهل دین خدا بودند او نیز بر دین خدا است و اگر بر دین خدا نبودند پس هیچ بهره در دین خدا برای هیچیک از آنان نیست همانا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرمود:

کسی که ایمان به خدا و روز آخرت دارد پس با کافر برادری نمی کند و با فاجر رفت و آمد نمی نماید و کسی که با کافری پیوند برادری ایجاد کند یا با قاجری رفت و آمد نماید فاجر و کافر بوده است.

بی مهری در اسلام

اصولاً مردمی که مهر و محبت ندارند و جاذبه ندارند افراد ناقصی هستند. امیر مومنان علی (علیه السلام) می فرماید: ناتوان ترین مردم کسی است که از دوست یافتن ناتوان باشد و از او ناتوانتر آنکه دوستان را از دست بدهد و تنها بماند.

محبت در بنیان تشیع

یکی از بزرگترین امتیازات مذهب تشیع بر سایر مذاهب این است که پایه و زیر بنای اصل آن بر محبت بنا نهاده شده است، از اولین روز دعوت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) که این مذهب پایه گذاری شد زمزمه محبت و دوستی علی (علیه السلام) در کار بود و دوستی امیر مومنان (علیه السلام) امتیاز شیعیان بود و بقدری شیعیان در محبت امیر مومنان ثابت قدم و استوار بودند که آن حضرت (علیه السلام) می فرمود:

اگر با این شمشیرم بینی مومن را بزنم که با من دشمن شود، هرگز دشمنی نخواهد کرد. و اگر همه دنیا را بر سر منافق بریزم که مرا دوست بدارد، هرگز مرا دوست نخواهد داشت. زیرا که این مطلبی است ثابت و بر زبان پیامبرانی جاری گشته که گفت:

یا علی: مومن تو را دشمن ندارد و منافق تو را دوست نمی دارد. از این رو وقتی یکی از دوستان امیرالمومنین (علیه السلام) که مردی با فضیلت و ایمان بود، متاسفانه از روی لغزشی که از وی انجام گرفت و می بایست حد بر او جاری شود امیرالمومنین (علیه السلام) به عنوان حد دزدی، پنجه راستش را برید و به دست چپش داد. او در حالی که قطرات خون از دستش می چکید می رفت. در بین راه ابن الکواء خارجی آشوبگر، خواست از این جریان به نفع خوارج و علیه علی )علیه السلام) استفاده کند، با قیافه ای ترحم آمیز جلو رفت و گفت کی دستت را برید؟! او به جای اینکه ازعلی (علیه‌السلام) مذمت و یا شکوه کند گفت:

دستم را برید آن کس که آقای جانشینان پیامبران، پیشوای سفیدرویان قیامت، ذی حق ترین مردم نسبت به مومنان، علی بن ابی طالب، مبارز شجاعان، انتقام گیرنده از جهالت پیشگان، بخشنده زکات،… .

رهبر راه رشد و کمال گوینده گفتار راستین و صواب شجاع مکی او بزرگوار باوفا…

ابن الکوء گفت: وای بر تو، دستت را می برد و این چنین ثنایش می گوئی؟

گفت: چرا ثنایش نگویم و حال آنکه دوستیش با گوشت و خونم در آمیخته است و به خدا سوگند که نبرید دستم را جز به حقی که خداوند قرار داده است.

روش پیامبر با مردم

پیامبر اسلام در عین اینکه در مقام اجراء قوانین کیفری و مجازات گناهکاران بسیار جدی بود، ولی در معاشرتهای اجتماعی، پدری رووف و مهربان بود، هیچ کس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نمی ترسید و اگر اتفاقاً ابهت پیامبر (صلی الله علیه و آله) کسی را می گرفت خود حضرت آن را در هم می شکست.

عن ابن مسعود می گوید: مردی خدمت رسول اکرم رسید خواست سخن بگوید ترسید، حضرت فرمود: نترس من شاه نیستم.

خداوند در قرآن کریم، این فضیلت اخلاقی و سجیه روحانی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) را از مراتب رحمت خود می شمارد و می فرماید:

با رحمتی از جانب خداوند با مردم ملایمت و مهربانی نمودی.

پیامبر با همین خصلت صفا و صمیمیت بود که هیچگاه نمی خواست با اصحاب خویش کدورت و رنجشی داشته باشد و از این جهت می فرمود:

کسی درباره اصحاب من مطلبی که موجب دلسردی و رنجش خاطر است به من نگوید، دوست دارم با دلی پاک و سالم به جمع اصحاب بپیوندم. برخورد پیامبر اسلام با مردم به قدری گرم و محبت آمیز بود که اشخاص با حضرت شوخیهائی می کردند که با دیگران مشکل بود. چنان که ابوهریره از شوخی کردن با عرب از جانب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نهی شده بود ولی در عین حال روزی کفشهای پیامبر را دزدید و در مقابل قیمت مقداری خرما نزد خرما فروش گرو گذاشته بود حضرت فرمود: یا ابا هریره ما تا کل؟

فقال: نعل رسول الله، ای ابا هریره چه می خوری؟ عرض کرد: کفش پیامبر را.

محبت و عطوفت و احترام به مردم یکی از برنامه های قطعی زندگی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) بود و بدون مبالغه می توان گفت این خصلت از بزرگترین عوامل موفقیت آن حضرت بود پیامبر اسلام به تمام دقائق روانی مردم توجه داشت و آنها را مراعات می کرد و از کوچکترین وظیفه شانه خالی نمی کرد.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) چنین بود که هر کس بر او وارد می شد به او احترام می گذاشت چه بسا عبای خود را به جای فرش زیر پای او پهن می کرد و بالشی که تکیه گاه خودش بود به او می داد.

وقتی یکی از اصحاب به دیدن آن حضرت می آمد به احترام او آنقدر می نشست تا وقتی که آن مرد از مجلس برخیزد و چون کسی به ملاقات پیامبر می آمد و



خرید و دانلود دانلود تحقیق بی مهری در اسلام


تحقیق درمورد آیین زندگى از دیدگاه امام رضا با فرمتword

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 23

 

آیین زندگى از دیدگاه امام رضا (علیه السلام )

زندگى مادى امروز از یک طرف انسان را به صورت ابزار و از طرف دیگر به صورت حیوان در آورده است . آثار و نتایج شوم و تلخ ناشى از این امر، در ملتهایى که به آخرین مرحله تمدن مادى رسیده اند، به وضوح دیده مى شود. آمارهاى وحشتناک تخلفات و جنایات در این ملتها، مى تواند دورنمایى از حقیقت این تراژدى را نشان دهد.یگانه عاملى که مى تواند آدمى را از ضایعه ماده پرستى برهاند و کیان و شخصیت او را از خطر خود بیگانگى مصون دارد، برخوردارى از حیات طیبه است .از بررسى دقیق منابع اسلامى بر مى آید، راه تحصیل حیات طیبه در این جهان معلول چهار عامل است :1 - سلامت جسم2 - سلامت روح آرامش خیال 3 - مساعد بودن شرایط همزیستى همسر و فرزند و همنشین شایسته 4 - حسن عاقبتآدمى در سفر حیات با موانع و گردنه هاى زیادى مواجه است و این موانع او را از هر سو به گمراهى مى کشاند. انسان از هر گردنه اى بگذرد، خطرى دیگر با قیافه اى جدید عرض اندام مى کند. هیچکس در این سفر نمى تواند بدون راهنما باشد، تنها کسانى مى توانند در این سفر پرخطر راهنماى انسان باشند که به همه مقتضیات جسمى و روانى و نیازمندیها و خواهشهاى طبیعى این اعجوبه آفرینش آشنایى کامل داشته باشند تا بتوانند او را به درک صحیح از اصول مسلم نظام آفرینش نایل کرده به شاهراه زندگى شرافتمندانه و آزاد رهنمون سازند.آرى ، تنها پیشوایان راستین دین مقدس اسلام ، نمونه و شاخص چنین امرى هستند.معمولا این بزرگواران با پرستش خداوند متعال به همه بندگى ها پشت پا زدند و در کوتاهترین مدت ، بزرگترین مواهب الهى را که لایق یک انسان پاکباز است ، به دست آوردند. پیروى از تعالیم حیاتبخش این وارستگان مى تواند آب زندگانى را در کام انسان زلال و گوارا سازد و زندگى جاودانه اى را براى او به ارمغان آورد.هر که مى خواهد از حیات طیبه برخوردار باشد. باید این راه قدسى را بپیماید تا حقیقت انسانیتش بشکفد و رشد یابد و به معراج رسد. چه در غیر این صورت حیات واقعى ممکن نیست و کسى که برنامه و نقشه زندگى خود را با تعالیم این بزرگواران ترسیم نکند، نه تنها بدبخت است ، بلکه صلاحیت زندگى هم ندارد، تعالیمى که از پیشوایان دین براى سعادت انسانها وضع شده است ، اگر چه قسمتى از تمایلات آزاد آدمى را محدود مى کند ولى در واقع همین قوانین ضامن حفظ آزادى واقعى بشر و حفظ آن از خطر هرج و مرج و نابودى است . نخستین شرط آزادى محدودیت است ، زندگى تعادل نیروهاى متخالف است . همچنان که معلق بودن زمین در فضا، نتیجه تعادل نیروهاى متخالف مى باشد . زیباترین و عمیق ترین حالتى که ممکن است به ما دست دهد، روحانیت بذر است . روحانیت بذر هر علم حقیقى را مى افشاند. کسى که از این حالت بى خبر باشد و نتواند واله و شیدا شود و به حالت جذبه و شور در آید. بتى بیجان است . به راستى چیزى وجود دارد که درکش براى ما مقدور نیست و به صورت برترین دانشها و درخشنده ترین زیبایى ها تجلى مى کند و استعدادهاى محدود و ناقص جزبه ظاهر بسیار مقدماتى آن را درک نمى تواند کرد. این علم و این احساس ، در درون ایمان واقعى نهفته اند. قرآن مى فرماید:من عمل صالحا من ذکر او انثى وهو مؤ من ، فلنحیینه حیوة طیبة . هر کس عمل صالح انجام دهد و نیکوکارى کند در حالى که مومن باشد، خواهد مرد باشد و خواه زن ، ما او را به داشتن حیات طیبه ، زندگى خوش و صاف و بى کدورت زنده خواهیم کرد. نکته جالب در این آیه کریمه ، این است که قرآن کریم مردم بى ایمان و بدکار را زنده و حساس نمى خواند. مى فرماید کسانى که نیکوکارى کنند و ایمان و علاقه به معنویت داشته باشند، ما آنها را زنده مى کنیم و از مردگى خارج مى سازیم ، آن وقت مى فهمند که زندگى بى معنا و بى هدف نیست ، مى فهمند سعادت واقعیت دارد، مى فهمند که مى شود در این دنیا طورى زندگى کرد که کدورتى از رنج و ناراحتى وجود نداشته باشد . کتابى را که در برابر خود گشوده اید،



خرید و دانلود تحقیق درمورد آیین زندگى از دیدگاه امام رضا با فرمتword