لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 26 صفحه
قسمتی از متن .doc :
روش کانی
مقدمه
یکی دیگر از روشهای تقریبات متوالی که برای تحلیل سازهها به کار می رود، روش کانی میباشد که توسط مهندس آلمانی، گاسپار کانی، تدوین شده است.
روش کانی نسبت به روش توزیع لنگر کراس دارای مزایای زیر میباشد:
1. در مورد سازههای فاقد انتقال گرهها، مسئله فقط شامل تکرار یک عمل ساده میباشد که در مسیر دلخواه از یک گره دیگر پیش میرود. این موضوع نه تنها سبب صرفهجویی زیاد در وقت میشود، بلکه چون همواره یک نوع عمل ساده تکرار میگردد، احتمال به وجود آمدن خطای محاسباتی بسیارکم است.
2. با استفاده از این روش تحلیل قابهای مستطیلی و منظم (بدون اعضای مورب و شیبدار) که دارای انتقال گرهها میباشد، مستقیماً و بدون استفاده از اصل آثار قوا صورت میگیرد.
3. روش کانی دارای مزیت «حذف خودبهخود خطاها» میباشدو بدین ترتیب که خطاهای محاسباتی مخفی شده، ضمن ادامه محاسبات، خود به خود سرشکن می شود.
4. اگر تغییراتی در ابعاد اعضا یا بارگذاری آنها لازم شود، احتیاجی به تجدید عملیات انجام شده نیست، بلکه پس از اینکه تغییرات مربوطه در شمای محاسباتی نشان داده شد، حل مسئله به سادگی ادامه می یابد و محاسبات جدید همیشه جزء تکمیلی محاسبات قبل است.
صرفنظر از مزایای فوق، روش کانی از لحاظ فلسفه با روش کراس متفاوت است. روش کراس یک روش رهاسازی است که در آن گرههایی که در ابتدای محاسبات در مقابل دوران گیردار شده بودند، به تدریج رها می شوند تا به وضعیت متعادل و مطلوب برسند. در صورتی که روش کانی روش تکرار میباشد و تحلیل سازه با روش کانی در واقع حل معادلات شیب ـ افت به روش تکرار میباشد. در واقع کار اصلی آقای کانی این بود که معادلات شیب ـ افت را طوری تنظیم نماید که بتوان آن را با استفاده از روش تکرار حل نمود.
تحلیل تیرهای سراسری با استفاده از روش کانی
در یک تیر سراسری انتقال گرهها وجود ندارد، درنتیجه جزء مربوط به دوران عضو مساوی صفر است. بنابراین روابط (12-4 و 12-6) به صورت زیر نوشته می شوند:
(12-23)
(معادله شیب افت)
(12-24)
ملاحظه می شود هرگاه و (اجزای دوران گرهها) تعیین گردند، لنگرهای نهایی قابل محاسبه خواهند بود. مقادیر و از رابطه (12-12) که برای این مورد میباشد، به صورت زیر خلاصه میشود:
(12-25) (جزء دوران)
ضریب دوران و لنگر مقاوم گره با استفاده از روابط 12-12- الف و 12- 8- الف قابل محاسبهاند که در اینجا مجدداً آنها را ذکر می نماییم.
(12-26) (ضریب دوران)
(12-27) (لنگر مقاوم گره)
در صورتی که اعضای تیر سراسری، دارای ممان اینرسی ثابت باشند، مقادیر Cik و Cki در روابط فوق مساوی 5/0 خواهد شد و روابط فوق به صورت زیر ساده خواهند شد:
(12-28)
(معادلات شیب افت)
(12-29)
(12-30) (جزء دوران)
(12-31) (K سختی نسبی اعضا میباشد) (ضریب دوران)
(12-32) (لنگر مقاوم گره)
با توجه به معادلات فوق، روش گام به گام برای تحلیل تیرهای سراسری با ممان اینرسی ثابت با استفاده از روش کانی به شرح زیر است:
گام 1. برای بارگذاری داده شده، لنگرهای گیرداری () محاسبه شده و در انتهای اعضای مربوطه نوشته می شود. لنگرهای مقاوم در هر گره از جمع جبری لنگرهای گیرداری مربوط به آن گره به دست آمده و در مرکز گرهها نوشته می شود.
(12-32- تکراری)
گام2. ضرایل دوران از پخش عدد در هر گره به نسبت سختیهای در اعضای متصل به آن گره به دست میآید:
(12-31- تکراری)
پس از درج ضرایب دوران به دست آمده فوق در شمای محاسباتی، کنترل می نماییم که مجموع ضرایب دوران حول هر گره برابر باشد.
گام 3. مقدار اجزاء دوران از تکرار عمل زیر و پیشرفت از یک گره به گره دیگر در مسیر دلخواه تا رسیدن به دقت کافی به دست میآید:
(12-30- تکراری)
در دور اول، مقادیر اجزاء دوران مساوی صفر فرض میشود و در دورههای بعدی، مقادیر محاسبه شده اجزاء دوران در رابطه قرار داده میشود و روش آنقدر ادامه مییابد تا اینکه اختلاف سیکلهای متوالی در حد تقریب مطلوب باشد.
گام 4. لنگرهای انتهایی اعضا از جمع لنگرهای گیرداری و اجزای دوران دو سر عضو طبق رابطه زیر به دست میآید:
(12-28- تکراری)
یعنی لنگر هر انتهای عضو برابر است با مجموعه لنگر گیرداری به علاوه 2 برابر جزء دوران همان انتها به علاوه جزء دوران انتهای دور.
مثال12-3
مطلوب است تحلیل تیر سراسری شکل 12-6 با استفاده از روش کانی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 6 صفحه
قسمتی از متن .doc :
کانی افولیت
مقدمه
مجوعههای افیولیتی که به نام Alpin Ultramafic Complexes هم خوانده شده است. به نظر عده زیادی از زمین شناسان ، معرف پوسته اقیانوسی است که در نتیجه پدیدهای که به نام فرارانش خوانده میشود در پوسته قارهای قرار گرفته است. افیولیتها از مجموعهای از بازالتها ، گابروها ، سنگهای اولترامافیک و رسوبات عمیق دریایی تشکیل شده است. افیولیتها معمولا ضخیم بوده و ضخامت آنها تا 8 کیلومتر هم میرسد.
ریشه لغوی
نام افیولیت توسط «برونیار» (1827) برای توصیف سرپانتینیتها یا سنگهایی که از گروه سرپانتین تشکیل شده بودند، ابداع شد. وی این نام را از لغت یونانی قدیمی افی به معنی مار و لیت هم که به معنی سنگ است، گرفت.
تاریخچه
پس از نامگذاری افیولیتها توسط برونیار ، «استینمن» (1906) مفهوم مجموعه یا سری سنگی افیولیت را بکار برد. این مجموعه سنگی اصولا حاوی سنگهای اولترامافیک (مثل کانی سرپانتینت و پریدوتیت) ، گابرو ، اسپیلیت و سنگهای وابسته است. او همچنین مشاهده کرد که این سنگها اصولا در چرتها و رسوبات پلاژیک مستقر شدهاند یا با آنها وابستگی دارند. در سال 1926 ، «بنسون» گابروها و سنگهای اولترامافیک موجود در سنگهای سبز و سنگهای افیولیتی را توصیف نمود. توصیف او شامل سنگهایی میشد که در نواحی رورانده و کوهزایی آلپی (مثل سنگهای آذرین نوع آلپی) گسترش داشت. «تایر» (1967) بیان نمود که واحدهای اولترامافیک و گابرویی مجموعههای افیولیتی با قسمتی از سری سنگ آذرین آلپی شباهت دارند.
سیر تحولی و رشد
در سال 1957 «درور» ابراز داشت که بعضی از تودههای پریدوتیت نوع آلپی ، قطعات گوشته فوقانی میباشند که به طریقه تکتونیکی کنده شده اند. «دیتز» (1963) اشاره نمود که سرپانتینیت های آلپی قطعاتی از کف اقیانوس بودهاند که در یک رخداد کوهزایی به صورت تکتونیکی از جا کنده شدهاند. در همان سال ، «گاس» مقالهای در مورد این موضوع نوشت که آیا ماسیف ترودوس در قبرس قطعهای از لیتوسفر اقیانوسی به سن مزوزوئیک بوده است یا نه؟ در سال 1967 گاس ، زمین شناسی و ژئوفیزیک سنگهای اولترامافیک ماسیف ترودوس واقع در قبرس را توصیف کرد. در سپتامبر 1972 سازمان زمین شناسی آمریکا در مورد افیولیت کنفرانس بزرگی برگزار نمود. در همین کنفرانس قرار شد که نام افیولیت به یک مجموعه مشخص از سنگهای مافیک تا اولترامافیک اطلاق گردد.
سکانس افیولیتها
سکانس افیولیتها یا پوسته اقیانوسی معمولا از 5 قسمت تشکیل شده است که از سمت بالا به پایین شامل قسمتهای زیر است:
رسوبات پلاژیک و عمیق دریایی:این رسوبات شامل رادیولادیت ، چرت ، آهکهای پلاژیک مناطق عمیق دریا و رسوبات آبیسال میباشد.
پیلولاوا :در اثر انجماد سریع ماگمای بازالتی در مجاورت آب ، بازالت حاصل و بیپوست به خود میگیرد که دارای ترکهای زیادی در سطح است. رنگ این قسمت سبز تیره تا سبز زیتونی است و اغلب حفرهدار است که حفرات توسط مواد ثانوی مانند کلسیت ، کلسدونی ، زئولیت ، کلریت ، پرهنیت و ... پر شدهاند.
بازالت متراکم : بازالت متراکم در زیر پیلولاوا قرار دارد و به دایکهای صفحهای ختم میشود.
دایکهای صفحهای :دایکهای صفحهای به موازات محور گسترش اقیانوسها قرار دارند. و این دایکها مسلسلوار در کنار هم چیده شدهاند و معمولا یک طرف اینها حاشیه انجماد سریع دارد.
گابروهای لایهای :ترکیب گابرو عینا مثل بازالت است. در داخل این گابروها حجمهایی از پلاژیو گرانیت دیده میشود، که محصول تفریق ماگما است.
کانی پریدوتیت قاعده (تکتونیت) :پریدوتیت قاعدهای ممکن است هارزبوژیتی و یا لرزولیتی باشد.
طرز تشکیل افیولیتها
وجود افیولیتها و پراکندگی آنها در اغلب قارههای دنیا نشان میدهد که در جایگیری بخش اعظم آنها پدیده تصادم قاره – قاره دخیل بوده و اقیانوس مابین دو قاره در اثر فرآیند فرورانش از بین رفته و در حین تصادم بخشهایی از پوسته اقیانوسی بر روی حاشیه غیر فعال رانده شدهاند. عدم وجود دگرگونی حرارتی قابل توجه در مرز تماس آنها با رسوبات بیانگر فرورانش آنها در حالت سرد میباشد. در اثر تغییرات مکرر تکتونیکی و یا از ذونهای فرورانش پر شیب ، افیولیتها به ملانژهای تکتونیکی تبدیل میشوند و به دلیل سرپانتینی شدن بخش اولترامافیک قاعدهای ، واجد خاصیت پلاستیکی شده و به راحتی تغییر شکل مییابند. سرپانتینی شدن به تحرک افیولیت ملانژ کمک کرده و ورود قطعات سنگهای درونگیر و بیگانه به داخل سکانس افیولیتی را تسهیل می کند.
انواع افیولیتها
ون تکس سنگهای اولترامافیک و پریدوتیتها را به دو دسته استراتیفرم (غیر کوهزایی) و آلپی (کوهزایی) تقسیم میکند و انواع آلپی خود به دو دسته زیر تقسیم میشوند :
پریدوتیتهای واقعی یا افیولیتهای تیپ هاروزبورژیتی (HOT) :بخش اولترامافیک قاعدهای شامل تناوبی از هارزبورژیت و دونیت بود، و توسط دایکهای پیروکسنیتی قطع میشود. زون تحولی شامل هارزبورژیت با رگههای دونیت که به سمت بالا به گابروهای لایهای همراه با لنزهای کرومیت و دونیت تبدیل میشود. سپس گابرو و ورلیت بصورت نوارهای تیره و روشن قرار دارند و به سمت بالا واجد گابروهای لایهای ، دایکهای دیابازی حاوی پلاژیو گرانیت و سپس بازالتهای تولئیتی از نوع N-MORB است. وجود هارزبورژیت در بخش قاعده و بازالت تولیتی با سرشت Normal-Middle oceam Ridge
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 6 صفحه
قسمتی از متن .doc :
کانی افولیت
مقدمه
مجوعههای افیولیتی که به نام Alpin Ultramafic Complexes هم خوانده شده است. به نظر عده زیادی از زمین شناسان ، معرف پوسته اقیانوسی است که در نتیجه پدیدهای که به نام فرارانش خوانده میشود در پوسته قارهای قرار گرفته است. افیولیتها از مجموعهای از بازالتها ، گابروها ، سنگهای اولترامافیک و رسوبات عمیق دریایی تشکیل شده است. افیولیتها معمولا ضخیم بوده و ضخامت آنها تا 8 کیلومتر هم میرسد.
ریشه لغوی
نام افیولیت توسط «برونیار» (1827) برای توصیف سرپانتینیتها یا سنگهایی که از گروه سرپانتین تشکیل شده بودند، ابداع شد. وی این نام را از لغت یونانی قدیمی افی به معنی مار و لیت هم که به معنی سنگ است، گرفت.
تاریخچه
پس از نامگذاری افیولیتها توسط برونیار ، «استینمن» (1906) مفهوم مجموعه یا سری سنگی افیولیت را بکار برد. این مجموعه سنگی اصولا حاوی سنگهای اولترامافیک (مثل کانی سرپانتینت و پریدوتیت) ، گابرو ، اسپیلیت و سنگهای وابسته است. او همچنین مشاهده کرد که این سنگها اصولا در چرتها و رسوبات پلاژیک مستقر شدهاند یا با آنها وابستگی دارند. در سال 1926 ، «بنسون» گابروها و سنگهای اولترامافیک موجود در سنگهای سبز و سنگهای افیولیتی را توصیف نمود. توصیف او شامل سنگهایی میشد که در نواحی رورانده و کوهزایی آلپی (مثل سنگهای آذرین نوع آلپی) گسترش داشت. «تایر» (1967) بیان نمود که واحدهای اولترامافیک و گابرویی مجموعههای افیولیتی با قسمتی از سری سنگ آذرین آلپی شباهت دارند.
سیر تحولی و رشد
در سال 1957 «درور» ابراز داشت که بعضی از تودههای پریدوتیت نوع آلپی ، قطعات گوشته فوقانی میباشند که به طریقه تکتونیکی کنده شده اند. «دیتز» (1963) اشاره نمود که سرپانتینیت های آلپی قطعاتی از کف اقیانوس بودهاند که در یک رخداد کوهزایی به صورت تکتونیکی از جا کنده شدهاند. در همان سال ، «گاس» مقالهای در مورد این موضوع نوشت که آیا ماسیف ترودوس در قبرس قطعهای از لیتوسفر اقیانوسی به سن مزوزوئیک بوده است یا نه؟ در سال 1967 گاس ، زمین شناسی و ژئوفیزیک سنگهای اولترامافیک ماسیف ترودوس واقع در قبرس را توصیف کرد. در سپتامبر 1972 سازمان زمین شناسی آمریکا در مورد افیولیت کنفرانس بزرگی برگزار نمود. در همین کنفرانس قرار شد که نام افیولیت به یک مجموعه مشخص از سنگهای مافیک تا اولترامافیک اطلاق گردد.
سکانس افیولیتها
سکانس افیولیتها یا پوسته اقیانوسی معمولا از 5 قسمت تشکیل شده است که از سمت بالا به پایین شامل قسمتهای زیر است:
رسوبات پلاژیک و عمیق دریایی:این رسوبات شامل رادیولادیت ، چرت ، آهکهای پلاژیک مناطق عمیق دریا و رسوبات آبیسال میباشد.
پیلولاوا :در اثر انجماد سریع ماگمای بازالتی در مجاورت آب ، بازالت حاصل و بیپوست به خود میگیرد که دارای ترکهای زیادی در سطح است. رنگ این قسمت سبز تیره تا سبز زیتونی است و اغلب حفرهدار است که حفرات توسط مواد ثانوی مانند کلسیت ، کلسدونی ، زئولیت ، کلریت ، پرهنیت و ... پر شدهاند.
بازالت متراکم : بازالت متراکم در زیر پیلولاوا قرار دارد و به دایکهای صفحهای ختم میشود.
دایکهای صفحهای :دایکهای صفحهای به موازات محور گسترش اقیانوسها قرار دارند. و این دایکها مسلسلوار در کنار هم چیده شدهاند و معمولا یک طرف اینها حاشیه انجماد سریع دارد.
گابروهای لایهای :ترکیب گابرو عینا مثل بازالت است. در داخل این گابروها حجمهایی از پلاژیو گرانیت دیده میشود، که محصول تفریق ماگما است.
کانی پریدوتیت قاعده (تکتونیت) :پریدوتیت قاعدهای ممکن است هارزبوژیتی و یا لرزولیتی باشد.
طرز تشکیل افیولیتها
وجود افیولیتها و پراکندگی آنها در اغلب قارههای دنیا نشان میدهد که در جایگیری بخش اعظم آنها پدیده تصادم قاره – قاره دخیل بوده و اقیانوس مابین دو قاره در اثر فرآیند فرورانش از بین رفته و در حین تصادم بخشهایی از پوسته اقیانوسی بر روی حاشیه غیر فعال رانده شدهاند. عدم وجود دگرگونی حرارتی قابل توجه در مرز تماس آنها با رسوبات بیانگر فرورانش آنها در حالت سرد میباشد. در اثر تغییرات مکرر تکتونیکی و یا از ذونهای فرورانش پر شیب ، افیولیتها به ملانژهای تکتونیکی تبدیل میشوند و به دلیل سرپانتینی شدن بخش اولترامافیک قاعدهای ، واجد خاصیت پلاستیکی شده و به راحتی تغییر شکل مییابند. سرپانتینی شدن به تحرک افیولیت ملانژ کمک کرده و ورود قطعات سنگهای درونگیر و بیگانه به داخل سکانس افیولیتی را تسهیل می کند.
انواع افیولیتها
ون تکس سنگهای اولترامافیک و پریدوتیتها را به دو دسته استراتیفرم (غیر کوهزایی) و آلپی (کوهزایی) تقسیم میکند و انواع آلپی خود به دو دسته زیر تقسیم میشوند :
پریدوتیتهای واقعی یا افیولیتهای تیپ هاروزبورژیتی (HOT) :بخش اولترامافیک قاعدهای شامل تناوبی از هارزبورژیت و دونیت بود، و توسط دایکهای پیروکسنیتی قطع میشود. زون تحولی شامل هارزبورژیت با رگههای دونیت که به سمت بالا به گابروهای لایهای همراه با لنزهای کرومیت و دونیت تبدیل میشود. سپس گابرو و ورلیت بصورت نوارهای تیره و روشن قرار دارند و به سمت بالا واجد گابروهای لایهای ، دایکهای دیابازی حاوی پلاژیو گرانیت و سپس بازالتهای تولئیتی از نوع N-MORB است. وجود هارزبورژیت در بخش قاعده و بازالت تولیتی با سرشت Normal-Middle oceam Ridge
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 7 صفحه
قسمتی از متن .doc :
کانی از واژهی فارسی کان گرفته شده است که در زبان عربی به آن معدن گفته میشود. بنابراین، کانی به مادهای گفته میشود که به طور طبیعی از معدن(کان) به دست میآید. موادی مانند شیشه، چینی، آلیاژهای گوناگون، که انسان آنها را ساخته است، و موادی مانند مروارید صدف، استخوان، عاج و بسیاری دیگر، که جانداران میسازند، کانی نیستند.کانی مادهی طبیعی، غیرآلی، بلوری و جامد است که در ترکیب سنگهای پوستهی زمین یافت میشود. برخی کانیها از یک عنصر خالص و بسیاری از آنها از دو یا چند عنصر درست شدهاند. در هر صورت، کانیها ترکیب شیمیایی معینی دارند.
ویژگیهای کانیها
کانیها چیزهای همگنی هستند؛ یعنی، ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی همهی ذرههای سازندهی آنها، یکسان است. برای مثال، اگر یک قطعه هالیت(نمک خوراکی) را به ذرههای بسیار کوچکی بشکنیم، همهی ذرههای به دست آمده، مزهی شوری دارند، به سادگی در آب حل می شوند و دیگر ویژگیهای نمک را نشان میدهند.
کانیها مواد بلوری و جامدی هستند؛ یعنی، ذرههای سازندهی آنها بر اساس نظم و قانون معینی کنار هم قرار گرفتهاند؛ به نحوی که، همهی سطحهای بیرونی یک کانی، صاف است. شکل بلوری و منظم کانیها از آرایش اتمها و مولکولهای درونی آنها ناشی میشود. هر کانی ترکیب شیمیایی ثابتی دارد. برای مثال، پیریت همیشه FeS2 و کلسیت CaCO3 همواره است. البته، در برخی کانیها ممکن است نسبت برخی عنصرها تغییر کند. برای مثال، در کانی الوین( FeMgSiO4 ) ممکن است درصد آهن و منیزیم از بلوری به بلوری دیگر، از صفر تا صد درصد تغییر کند.
برخی کانیها، مانند طلا، از یک عنصر درست شدهاند. البته، طلا کمتر به صورت خالص یافت میشود. بلورهای مکعبی و زرد رنگ طلا، اگر با نقره همراه باشند، روشنتر و اگر با مس همراه باشند، قرمزتر به نظر میرسند. بسیار از کانیها از دو یا چند عنصر متفاوت هستند که با هم مخلوط شده و مادهی مرکبی به وجود آوردهاند. برای مثال، فراوانترین کانی، یعنی کوارتز، ترکیبی از سیلیسیم و اکسیژن است.
شکلگیری کانیها
کانیها از پیوندهای گوناگون بین اتمهای عنصرها به وجود میآیند. تا کنون 92 عنصر در طبیعت شناسایی شده است. از بین این 92 عنصر طبیعی، 8 عنصر اکسیژن، سیلیسیوم، آلومینیوم، آهن، کلسیم، سدیم، پتاسیم، و منیزیم، حدود 5/98 درصد کانیها را میسازند. از ترکیبشدن این عنصرها با هم، کانیها گوناگونی به وجود میآید. برای مثال، از ترکیب شدن اکسیژن با سیلیسیوم، اکسید سیلیسیوم SiO2 (کوارتز) و از ترکیبشدن اکسیژن، سیلیسیوم، منیزیم و آهن، الوین( FeMgSiO4 ) به دست میآید.
کانیها علاوه بر این که از نظر ترکیب شیمیایی با هم تفاوت دارند، از نظر شکل ظاهری، رنگ، اندازه و دیگر ویژگیها نیز تفاوتهای زیادی با هم دارند. این تفاوتها از چگونگی شکلگیری آنها برمیخیزد. برخی کانیها از سرد شدن مادهی مذاب به دست میآیند. همهی کانیهای سنگهای آذرین، مانند کوارتز، فلدسپات، میکا و الوین، این گونه به وجود میآیند.
برخی دیگر از کانیها از سرد شدن بخار در سطح سنگها یا شکافهای موجود در آنها به وجود میآیند. سرد شدن گاز گوگرد در قلههای آتشفشانی دماوند و تفتان، نمونهای از این فرایند است. کانیها دیگری از بخار شدن محلولهایی به وجود میایند که به اندازهی اشباع رسیدهاند. برای مثال، از بخار شدن آرام دریاچههای مرکزی ایران، نمک و گچ به دست میآید. برخی کانیها از واکنشهای شیمیایی یونها در آب به وجود میآیند. برای مثال، در دریاهای گرم، یون کلسیم(+2 Ca) با یون کربنات(+CO32)ترکیب میشود و کانی کلسیت(CaCO3) تهنشین میشود. برخی کانیها نیز پیامد تخریب شیمیایی کانیها دیگر هستند. برای مثال، از تجزیهی شیمیایی فلدسپاتها، کانیهای رستی(کانیهای تشکیلدهندهی خاک) به وجود میآیند.
کاربرد کانیها
کانیها در آغاز به همان صورت که از پوستهی زمین به دست میآمدند، به کار میرفتند. برخی از این کانیها که بلورهای ظریف و پایدار در برابر فرسایش داشتند، پس از صیقلکاری و تراش خوردن، به عنوان آرایش به کار میرفتند. به این کانیها سنگهای قیمتی یا جواهر میگوییم. الماس، فیروزه، یاقوت کبود، زمرد، زبرجد، لعل، چشم گربه، عقیق، مروارید، و درّکوهی از مهمترین کانیهای گرانبها هستند.
از زمانی که بشر به فنآوری ذوب کردن فلز، قالبریزی و تولید آلیاژ دست یافت، کاربرد کانیها نیز گسترش یافت. امروزه بیش از 40 نوع کانی و صدها ترکیبی که از آنها به دست میآید، در صنعت کاربرد دارند. در ادامه به برخی از این کاربردها اشاره می شود. الیوین: جواهر و مواد دیرگداز
پیروکسنها: جواهر، به دست آوردن فلزهای کمیاب
آمفیبولها: جواهر، پارچهی مقاوم به آتش و مواد دیرگداز
میکاها: عایق الکتریکی در رادیو، تلویزیون و دیگر دستگاههای الکتریکی، شیشهی دریچهی کورههای ذوب فلز، کاغذ دیواری، لاستیکسازی، کاغذ معمولی، رنگروغن نسوز، طلق سماور و چراغ آشپزخانه
تورمالین: الکترونیک، به دست آوردن بُر، جواهر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 7 صفحه
قسمتی از متن .doc :
کانی از واژهی فارسی کان گرفته شده است که در زبان عربی به آن معدن گفته میشود. بنابراین، کانی به مادهای گفته میشود که به طور طبیعی از معدن(کان) به دست میآید. موادی مانند شیشه، چینی، آلیاژهای گوناگون، که انسان آنها را ساخته است، و موادی مانند مروارید صدف، استخوان، عاج و بسیاری دیگر، که جانداران میسازند، کانی نیستند.کانی مادهی طبیعی، غیرآلی، بلوری و جامد است که در ترکیب سنگهای پوستهی زمین یافت میشود. برخی کانیها از یک عنصر خالص و بسیاری از آنها از دو یا چند عنصر درست شدهاند. در هر صورت، کانیها ترکیب شیمیایی معینی دارند.
ویژگیهای کانیها
کانیها چیزهای همگنی هستند؛ یعنی، ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی همهی ذرههای سازندهی آنها، یکسان است. برای مثال، اگر یک قطعه هالیت(نمک خوراکی) را به ذرههای بسیار کوچکی بشکنیم، همهی ذرههای به دست آمده، مزهی شوری دارند، به سادگی در آب حل می شوند و دیگر ویژگیهای نمک را نشان میدهند.
کانیها مواد بلوری و جامدی هستند؛ یعنی، ذرههای سازندهی آنها بر اساس نظم و قانون معینی کنار هم قرار گرفتهاند؛ به نحوی که، همهی سطحهای بیرونی یک کانی، صاف است. شکل بلوری و منظم کانیها از آرایش اتمها و مولکولهای درونی آنها ناشی میشود. هر کانی ترکیب شیمیایی ثابتی دارد. برای مثال، پیریت همیشه FeS2 و کلسیت CaCO3 همواره است. البته، در برخی کانیها ممکن است نسبت برخی عنصرها تغییر کند. برای مثال، در کانی الوین( FeMgSiO4 ) ممکن است درصد آهن و منیزیم از بلوری به بلوری دیگر، از صفر تا صد درصد تغییر کند.
برخی کانیها، مانند طلا، از یک عنصر درست شدهاند. البته، طلا کمتر به صورت خالص یافت میشود. بلورهای مکعبی و زرد رنگ طلا، اگر با نقره همراه باشند، روشنتر و اگر با مس همراه باشند، قرمزتر به نظر میرسند. بسیار از کانیها از دو یا چند عنصر متفاوت هستند که با هم مخلوط شده و مادهی مرکبی به وجود آوردهاند. برای مثال، فراوانترین کانی، یعنی کوارتز، ترکیبی از سیلیسیم و اکسیژن است.
شکلگیری کانیها
کانیها از پیوندهای گوناگون بین اتمهای عنصرها به وجود میآیند. تا کنون 92 عنصر در طبیعت شناسایی شده است. از بین این 92 عنصر طبیعی، 8 عنصر اکسیژن، سیلیسیوم، آلومینیوم، آهن، کلسیم، سدیم، پتاسیم، و منیزیم، حدود 5/98 درصد کانیها را میسازند. از ترکیبشدن این عنصرها با هم، کانیها گوناگونی به وجود میآید. برای مثال، از ترکیب شدن اکسیژن با سیلیسیوم، اکسید سیلیسیوم SiO2 (کوارتز) و از ترکیبشدن اکسیژن، سیلیسیوم، منیزیم و آهن، الوین( FeMgSiO4 ) به دست میآید.
کانیها علاوه بر این که از نظر ترکیب شیمیایی با هم تفاوت دارند، از نظر شکل ظاهری، رنگ، اندازه و دیگر ویژگیها نیز تفاوتهای زیادی با هم دارند. این تفاوتها از چگونگی شکلگیری آنها برمیخیزد. برخی کانیها از سرد شدن مادهی مذاب به دست میآیند. همهی کانیهای سنگهای آذرین، مانند کوارتز، فلدسپات، میکا و الوین، این گونه به وجود میآیند.
برخی دیگر از کانیها از سرد شدن بخار در سطح سنگها یا شکافهای موجود در آنها به وجود میآیند. سرد شدن گاز گوگرد در قلههای آتشفشانی دماوند و تفتان، نمونهای از این فرایند است. کانیها دیگری از بخار شدن محلولهایی به وجود میایند که به اندازهی اشباع رسیدهاند. برای مثال، از بخار شدن آرام دریاچههای مرکزی ایران، نمک و گچ به دست میآید. برخی کانیها از واکنشهای شیمیایی یونها در آب به وجود میآیند. برای مثال، در دریاهای گرم، یون کلسیم(+2 Ca) با یون کربنات(+CO32)ترکیب میشود و کانی کلسیت(CaCO3) تهنشین میشود. برخی کانیها نیز پیامد تخریب شیمیایی کانیها دیگر هستند. برای مثال، از تجزیهی شیمیایی فلدسپاتها، کانیهای رستی(کانیهای تشکیلدهندهی خاک) به وجود میآیند.
کاربرد کانیها
کانیها در آغاز به همان صورت که از پوستهی زمین به دست میآمدند، به کار میرفتند. برخی از این کانیها که بلورهای ظریف و پایدار در برابر فرسایش داشتند، پس از صیقلکاری و تراش خوردن، به عنوان آرایش به کار میرفتند. به این کانیها سنگهای قیمتی یا جواهر میگوییم. الماس، فیروزه، یاقوت کبود، زمرد، زبرجد، لعل، چشم گربه، عقیق، مروارید، و درّکوهی از مهمترین کانیهای گرانبها هستند.
از زمانی که بشر به فنآوری ذوب کردن فلز، قالبریزی و تولید آلیاژ دست یافت، کاربرد کانیها نیز گسترش یافت. امروزه بیش از 40 نوع کانی و صدها ترکیبی که از آنها به دست میآید، در صنعت کاربرد دارند. در ادامه به برخی از این کاربردها اشاره می شود. الیوین: جواهر و مواد دیرگداز
پیروکسنها: جواهر، به دست آوردن فلزهای کمیاب
آمفیبولها: جواهر، پارچهی مقاوم به آتش و مواد دیرگداز
میکاها: عایق الکتریکی در رادیو، تلویزیون و دیگر دستگاههای الکتریکی، شیشهی دریچهی کورههای ذوب فلز، کاغذ دیواری، لاستیکسازی، کاغذ معمولی، رنگروغن نسوز، طلق سماور و چراغ آشپزخانه
تورمالین: الکترونیک، به دست آوردن بُر، جواهر