لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
پوکی استخوان چیست؟
پوکی استخوان حالتی است که قسمتهایی از بدن از تراکم استخوان و ضعیف بودن آن صدمه می بینند. پوکی استخوان براستی به طور غیرطبیعی به آسیب پذیری منتهی می شود که مانند یک اسفنج یا فشرده تر از آن است مانند یک آجر. این بیماری ضعیف شدن استکلت استخوان و به افزایش خطر شکستگی استخوان منتهی می شود. استخوان عادی متشکل از پروتئین، کلاژن و کلسیم است. استخوانهایی که مبتلا به پوکی استخوان هستند تنها با یک افتادن جزئی می شکنند و آسیبی که طبیعتاً به دلیل شکستگی استخوان به دلیل افتادن جزئی نخواهد بود.
شکستگی استخوان حتی در شکل ترک(شکستگی استخوان مفصل ران) یا از حال رفتن (مانند تراکم شکستگی استخوان در ستون فقرات) می تواند رخ دهد. ستون فقرات، مفصل ران و مچها نواحی مشترک در شکستگی استخوان به یکدیگر ربط دارند هستند، گرچه پوکی استخوان مربوط به استخوان شکستگی است که همچنین در تمام قسمتهای اسکلت استخوان می ـواند به وجود آید.
علائم پوکی استخوان چیست؟
حالت پوکی استخوان می تواند به آرامی طی مدت زمان ایجاد گردد چون پوکی استخوان بیماری نیست مگر اینکه استخوان شکسته شده باشد. بعضی شکستگی های استخوان ممکن است تا سالهای خیلی زیاد و بعدها شناخته نشوند. بنابراین ممکن است بیمار از پوکی استخوانش تا زمانی که از پوکی استخوان رنج ببرد، مطلع نشده باشد. سپس علائم به جای شکستگی استخوان مربوط می شود. شکستگی استخوان ستون فقرات می تواند باعث درد شدیدی که از پشت کمر به کناره های بدن می زند، شود. طی گذشت زمان، تکرار می شود و شکستگی استخوان ستون فقرات می تواند باعث درد مزمن پائین کمر و نهایت صدمه یا پیچ در پیچ شدن ستون فقرات شود که کمی قوز شدن کمر را که اغلب قوز کمر در بانوان پیر نامیده می شود را ایجاد می کند. یک شکستگی استخوان که طی فعالیت عادی بوجود می آید کمی آسیب شکستگی استخوان می باشد. بعنوان مثال، بعضی بیماران با افزایش فشار تراکم استخوان در پاها هنگام راه رفتن یا قدم زدن مواجه می شوند.
شکستگی استخوان مفصل ران عمدتاً در نتیجه یک افتادن بوجود می آید، با پوکی استخوان، شکستگی مفصل ران در نتیجه یک تصادف جزئی بوجود می آید که آن ممکن است همچنین برای بهبود یافتن بعد عمل جراحی به خاطر ضعیف بودن نوع استخوان مشکل باشد.
نتایج پوکی استخوان چیست؟
شکستگی پوکی استخوان در دردهای شدید پرمسئولیت است، عمر را کوتاه، ساعات و روزهای کاری را کم و باعث ناتوانی می شود. حدود30% بیماران که از شکستگی مفصل ران رنج می برند نیاز به پرستار در خانه برای مدت طولانی دارند.
در بیماران سنی بالا، علاوه بر اینها می تواند باعث ذات الریه و لخته شدن خون در سیاهرگهای ران شود که می تواند به ششها نیز زمانی که بیمار در رختخواب استراحت طولانی می کند بعد از یک شکستگی استخوان مفصل ران، راه پیدا کند. حدود 20% زنانی که دچار شکستگی مفصل ران هستند پس از سالها در نتیجه غیرمستقیم شکستگی استخوان خواهند مرد. علاوه بر این هنگامی که یک شخص از شکستگی مفصل ران بر اساس پوکی استخوان تجربه دارد او در عرض ریس بسیار درد کشیدن قسمتهای شکسته دیگر در آینده نزدیک چند سال آینده خواهد بود. حدود 20% زنان بعد از دوران یائسگی تجربه این را دارند که از شکستگی استخوان ستون فقرات و یک شکستگی استخوان در ستون فقرات در سالهای آینده رنج خواهند برد.
چه عواملی استحکام استخوان را مشخص می کند؟
اغلب استخوان (تراکم استخوان) مقداری از استخوان فعلی در ساختار اسکلت است. تراکم استخوان به طور خیلی زیاد تحت تأثیر عوامل ژنتیکی است که به نوبت خودش گاهی اوقات توسط عوامل محیطی و درمان تعریف می شود. بعنوان مثال، مردان تراکم استخوان بالاتری نسبت به زنان دارند. آمریکائیهای آفریقایی تراکم استخوان بالاتری از آمریکائی های آسیایی دارند.
بطور طبیعی، تراکم استخوان در دوران بچگی جمع شده و حدوداً در سن 25 سالگی به اوج خودش می رسد. سپس حدود 10 سال ایجاد می شود بعد از سن 35 سالگی هم مردان و هم زنان بطور طبیعی هر سال در هر مرحله از پیر شدن 3/0 تا 5/. از تراکم استخوانشان کم می شود. پوکی استخوان در ادامه تراکم استخوان در زنان مهم است. هنگامی که میزان پوکی استخوان بعد از سن یائسگی کم می شود شدت درد کم می شود. در طی 5 سال اول تا 10 سال بعد از یائسگی، زنان از 2 تا 4 درصد کم شدن پرتراکم استخوان هر سال رنج می برند.این در کم شدن از 25 تا 30% از تراک استخونشان در طی دوران قاعدگی می تواند نتیجه گیری شود. کاهش تشدید پوکی استخوان بعد از یائسگی یک دلیل عمده پوکی استخوان در زنان است.
تشخیص پوکی استخوان چگونه است؟
یک برنامه اشعه ایکس می تواند پوکی استخوان را که به نظر می آید استخوانها از حالت طبیعی ظریفیتر و سبکتر می وشند را مشخص کند. متأسفانه، تا زمانی که اشعه x می تواند پوکی استخوان را مشخص کند در نهایت 30% استخوان قبلاً پوک شده است. علاوه بر این، اشعه X علامتهایی درست برای تشخیص پوکی استخوان نیست. اغلب شکل ظاهر استخوان در اشعه x بوسیله نوسانات مقداری که در معرض فیلم اشعه x است تحت تأثیر قرار می گیرد. موسسه ملی پوک استخوان، انجمن پزشکی آمریکا و بیشتر انجمنهای پزشکی دیگر، روش دو جانبه اسکن ( که بیشتر به عنوان DXA و DEXA شناخته شده) است را سفارش می کنند. DXA مقدار تراکم استخواندر مفصر ران و ستون فقرات را اندازه می گیرد. این آزمایش تنها 5 تا 15 دقیقه طول می کشد، از اشعه خیلی کم استفاده می کند (کمتر از یک دهم از یک صدم مقداری که در استاندارد اشعه x استفاده می شود به طور دقیق انجام می شود.
سپس تراکم استخوان بیمار با حداکثر مقدار تراکم استخوان جونان همان جنس و میزان مقایسه می شود. این نرمه، نمرده T از یا پائین تر تعریف می شود. پوکی استخوان(بین حالت طبیعی و پوکی استخوان) بعنوان تراکم استخوان بین نمرهTمشخص می شود.
چه کسی باید تحت آزمایش تراکم استخوان قرار گیرند؟
دستورالعمل های انجمن پوکی استخوان ملی، مشخص می کند که چندین گروه از مردم وجود دارند که باید آزمایش DXA را در نظر بگیرند.
همه زنان بعد از دوران یائسگی زیر سن 65 که آسیب هایی از پوکی استخوان دارند. تمام زنان سنی 65 و پیرتر.
اگرچه در زنان بعد از دوران یائسگی با شکستگی استخوان، این کار واجب نیست چون
ممکن است مراحل درمان بدون توجه به تراکم استخوان شروع شده باشد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 31 صفحه
قسمتی از متن .docx :
مقدمه:
کنایه یکی از زیباترین و دقیق ترین اسلوبهای هنری گفتار و رساتر از حقیقت است، زیرا در کنایه ذهن انسان از ملزوم به لازم منتقل میشود و با نوعی دلیل همراه میشود. کنایه از مهمترین شگردهای زیبا آفرینی در شعل و از طبیعی ترین راههای بیان است که در آیات قرآنی، اعتقادات پیشینیان، آداب و رسوم اجتماعی، گفتار عامه، امثال و حکم، تقاضا، انتقاد و در شعر، بخصوص در انواع هجو، نمونههای بسیاری از اسعتمال کنایه را میتوان یافت.
در این رساله با توجه به تاریک و مبهم بودن مرز میان کنایه، استعاره، و مجاز در کتب بلاغی، تمامی مباحث علم بیان را میتوان از نگای دیگر در دو حوزه حقیقت و مجاز جای داد؛ اگر تشبیه در گستره حقیقت و استعاره در پهنه مجاز قرار داشته باشد، کنایه در هر دو میدان میتواند جای گیرد. کنایه مانند استعاره از حوزه حقیقت به مجاز راه مییابد با این تفاوت که معین حقیقی خود را نیز حفظ میکند، به گونهای که بزرگان بلاغت نیز بر این باورند که اراده معنای حقیقی در کنایه جایز است. بنابراین میتوان گفت کنایه نه حقیقت صرف است نه مجاز صرف بلکه برزخی است مابین حقیقت و مجاز و یکی از عوامل مهم زیبا آفرینی در کلام ادبی، اصولا در کنایه، کلام یکی است اما دو معنی از آن بر میآید. کنایه چون کیمیایی است که مس زبان عادی را به زر شعل مبدل میسازد.
سخن زمانی جنبه هنری- ادبی به خود میگیرد که به صورت غیر مستقیم بیان شود. دانشی که شاعر و هنرمند به کمک آن میتواند معنای واحدی را به شیوههای گوناگون ادا کند، بین نام دارد که صور خیال را میسازد. اصولاً این شگردها و ترفندهای زیبا آفرینی هستند که زبان عادی، روزمره و تکراری را به زبان برجسته شعر و ادب مبدل میسازد؛ یکی از این شگردها و صور خیال، کنایه است که از طبیعی ترین راههای بیان به شمار میرود و در آن، گویی نویسنده و گوینده از منطق عادی گفتار گریزان است و چنین حرکتی، که خلاف جهت عادت است، تأثیر سخت از زیاد و لذت بخش میسازد به گونه که متقدمین علمای بلاغت، کنایه را ترک تصریح به چیزی نامیده و میگویند: کنایه رساتر از تصریح است «الکنایه ابلغ من التصریح»
(مطول، ص 375).
بیان مستقیم، روشن و صریح اندیشه و معنی، نه تنها ذهن را به تأمل و تفکر وا نمیدارد بلکه باعث سستی، کندی و تنبلی ذهن میشود؛ چنین سخنی زیبا و لذت بخش نیست و گاه باعث تنفر خواننده میشود، به گونهای که تمایلی برای پیگیری آن اندیشه نخواهد داشت. به زبانی دیگر، سخن ساده و مبتذل، ارزش فکر کردن ندارد، در حالی که بیان مطلب به صورت پوشیده و دور از ذهن، در خدمت به اعتبار زیباییهایی که دارد مورد نقد و بررسی سخن سنجان قرار گیرد و از این جهت کنایه، بیشترین خدمت را به زبان و بیان میکند، زیرا از زبانی ساده، عادی و روز مره، زبانی هنری و بدیع و شگفت انگیز میسازد.
تعریف کنایه :
کنایه در لغت به معنی پوشیده سخت گفتن است و در اصطلاح، سخنی است که دارای دو مغنی نزدیک (حقیقی) و دور (مجازی) باشد، به طوری که این دو معنی، لازم و ملزوم یکدیگر باشند، تا شخص با ندگی تأمل معنی دوم را که لازمه معنی اول است، درک کند. سکاکی کنایه را آوردن لفظی میداند که غرض از آن، لازم معنایدیگر است با جواز اراده لازم آن معنی (مفتاح العلوم، ص 870).
کنایه یکی از لطیف ترین و دقیق ترین اسلوب های بلاغت و رساتر از صراحت است، زیرا ذهن انسان را از ملزوم و لازم منتقل میکند.
غرض از کنایه: کنایه یا به خاطر احترام به مخاطب بوده، یا برای ایجاد ابهام در شنوندگان است، یا برای شکتس دشمن بدون بجا گذاشتن راه نفوذ و یا برای منزه داشنت گوش از خبری که زا شنیدن ابا دارد و یا برای و یا برای اغراض و لطایف بلاغی دیگر است. (جواهل البلاغه، ص 306).
از لحاظ روانی، بیان کنایی، نوعی فعالیت ذهنی را به منظور کشف معانی نهفته در سخن سبب میشود که به ادب و رعایت حد سخن نزدیکتر است و گویای ظرافت طبع و نکته دانی و لطف ذوق گوینده به شمار میآید.
دیدگاهها
فرّا (متوفای 207 هجری) در کتاب «معنای القرآن» در خصوص کنایه چنین میگوید:
«اللغه الکنایه و یعنی منها ترک التصریح بالمعنی»
(دراسه و نقد فی مسائل بلاغیه، ص 274)
مقصود او از کنایه ترک تصریح به معنی است.
- در مجاز القرآن اثر ابوعبیده معمبربن مثنی (متوفای 210 هجری) کنایه برطبق نظر فرا با شاهدی از قرآن مجید آمده است:
«یسألونک عن الشهر الحرام قتال فیه، «فیه» کنایه للشهر الحرام»
و مقصود او نیز از کنایه همانی است که فراء گفته است.
- ابن قتیبه (متوفای 276 هجری) در کتاب «تأویل مشکل قرآن» کنایه را چنین آورده است:
«و ما تترک التصریح بالمراد زیاده فی الدلاله و قصدا للایجاز. تتناول التعریض و التوریه ایضا». کنایه را رها کردن تصریح از مقصود به منظور زیادی در دلالت و به منظور اختصار به کار برده که شامل تعریض و توریه نیز میباشد. (تأویل مشکل القرآن، ص 199)
- ابوالعباس محمد بن یزید المبرد (متوفای 285 هجری) چنین گوید:
«و احسن انواع الکنایه عنده الرغبه عن اللفظ الخسیس المفحش الی ما یدول علی معناه من غیره»
از نظر او بهترین نوع کنایه روی برگرداندن از لفظ زشت و ناپسند است به سوی آنچه که دلالت بر معنای آن لفظ از غیرش میکند. (الکامل، ج 2، ص 675)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 33
محارب کیست؟ و محاربه چیست؟
هدف این بحث، مشخص کردن موضوع حدى است که در شرع بنابه نص قرآن کریم و روایات متواتر، براى محارب معین شده است. در تنقیح موضوع حد محارب سخن بسیار رفته است، آیا موضوع آن فقط کسى است که براى ترساندن مردم سلاح کشیده باشد، یا هر کس به هر نحو حتى مثلا به صورت بغى، محارب با خدا و پیامبر باشد موضوع آن است؟ و یا به طور مطلق هر مفسد فى الارض حتى اگر افساد او به صورت جنگ و محاربه هم نباشد، موضوع این حد است؟ پایه این بحث بر استظهار از آیه مبارکه و روایات مخصوص حد محارب، استوار است. آنچه در آیه و در روایات آمده، عنوان (محاربه با خدا و پیامبر) و عنوان (مفسد فى الارض) است، کدام یک از این دو عنوان موضوع حد محارب است، عنوان (محارب) یا عنوان (مفسد فى الارض) یا مجموع هر دو، یا هر یک از آنها مستقلا -بر این پایه که این دو، یکى نباشند؟ براى روشن شدن مطلب، چند جهت را مورد بحث قرار مىدهیم: جهت اول: مفاد آیه محاربه در آیه، دو قید آمده است: (محاربه اللّه والرسول) و(الافساد فى الارض)، که درباره هر یک باید به بحث پرداخت. کلمه (محاربه) از ماده (حرب) گرفته شده و نقیض کلمه (سلم) (صلح) است. محاربه در اصل به معناى (سلب) و گرفتن است و (حرب الرجل ماله) به معناى (سلب الرجل ماله) است، یعنى (مال آن مرد را از او گرفتند). چنین کسى را (محروب) و(حریب) مىگویند. اطلاق واژه حرب بر کسى که براى جنگیدن یا ترسانیدن دیگران سلاح کشیده باشد، به این اعتبار است که او مىخواهد جان یا مال یا قدرت یا ملک دیگرى را از او بگیرد. به هر حال معناى حقیقى حرب هرچه باشد، اضافه شدن لفظ محاربه به (اللّه) و(الرسول) در آیه مبارکه، قرینهاى است بر اینکه معناى حقیقى این کلمه مراد نیست، زیرا محاربه به معناى حقیقى آن، با خدا ممکن نیست و با رسول اگرچه ممکن است اما قطعا در این جا مراد نیست ، زیرا خصوص کسانى که با شخص پیامبر مىجنگیدند مقصود آیه نیست، چه در این صورت آیه اختصاص داشت به زمان حیات پیامبر، در حالى که کسانى که با پیامبر مىجنگیدند فقط کافران زمان او بودند و چنانکه خواهد آمد، کافران زمان پیامبر قطعا از مدلول این آیه بیرون هستند. بلکه نفس اضافه شدن لفظ محاربه به خدا و رسول باهم، خود قرینهاى است بر اینکه مراد از آن، معناى گستردهترى از جنگ مستقیم و شخصى است و آن معنا یکى از این دو امر است: 1 . مراد از محاربه همانگونه که در لسان العرب آمده، هر گونه عصیان و مخالفت با حکم خدا و رسول است و ظاهر عبارت علامه طباطبائى در (تفسیر المیزان) نیز همین معنا را مىرساند. بر این اساس، استعمال لفظ محاربه در مطلق عصیان و مخالفت، از قبیل مجاز در کلمه است. 2 . مراد از محاربه با خدا ورسول، محاربه با مسلمانان است ولى به منظور بزرگ جلوه دادن آن و توجه دادن به اهمیت امت اسلامى و اینکه جنگ با امت اسلام به منزله جنگ با خدا و رسول است، لفظ محاربه در آیه، به خدا و رسول اضافه شده است. زیرا امت اسلام منتسب به خدا و پیامبر و تحت ولایت آنهاست. چنین معنایى به منزله مجاز در اسناد است. فاضل مقداد در تفسیر خود، همین معنا را برگزیده است. ظاهرا، احتمال دوم متعین است، زیرا عنوان (حرب) در آیه به کار رفته است و مقتضاى آن این است که این کلمه به معناى خود استعمال شده باشد و الغاى معناى اصلى آن، وجهى ندارد. علاوه بر این، پذیرفتن مجاز اسنادى در این جا روانتر و رساتر است، زیرا منتسب کردن امت اسلام به خدا و رسول و محاربه با آن را محاربه با خدا و رسول دانستن، بیانگر نکته عرفى روشن و رسایى است. بر خلاف احتمال اول و استعمال لفظ محاربه در مطلق معصیت و مخالفت با امر و نهى شارع. بر این اساس، باید پذیرفت که هر گونه محاربهاى با مسلمانان در این معناى مجازى لحاظ شده است. محاربه انواع گوناگونى دارد، گاهى کافران با مسلمانان مىجنگند و گاهى گروهى از خود مسلمانان علیه حکومت اسلامى قیام مىکنند و با آن مىجنگند، و گاهى گروهى از مسلمانان به قصد ایجاد ناامنى و ارعاب و غارت و خونریزى، با گروهى دیگر از ایشان به جنگ مىپردازند. هر قسم از این محاربهها را مىتوان مجازا محاربه با خدا و رسول به شمار آورد و در نتیجه مصداق آیه کریمه دانست، اما با توجه به قراین متعدد، بدون شک محاربه کافران با مسلمانان، مراد آیه نیست. روشنترین این قرینهها، استثنایى است که در آیه بعد آمده است (الا الذین تابوا من قبل ان تقدروا علیهم) ظاهر این آیه آن است که مراد از توبه، توبه از محاربه است نه توبه از شرک، و این خود قرینهاى است بر آنکه این محاربان از مسلمانان هستند و به مجرد اینکه قبل از پیروزى بر آنها، دست از محاربه بردارند و توبه کنند، سایر احکام مسلمانى در مورد آنان اجرا مىشود -چنانچه در دیگر حدود الهى نیز این چنین است اما اگر محاربان از کافران باشند و جنگ با آنها به سبب کفرشان باشد، در صورتى عفو شامل حال آنها مىشود که در حصن اسلام در آیند و صرف دست از جنگ کشیدن کافى نیست. بلکه اساسا تعبیر (توبه) که در آیه آمده است به خودى خود شاهد بر آن است که منظور آیه، محاربان مسلمان است نه کافر، چرا که توبه براى مسلمان است نه براى کافر، کافر ایمان مىآورد و داخل حوزه اسلام مىشود و براى این حالت، تعبیر توبه به کار نمىرود. در هر صورت، تردیدى نیست که آیه محاربه، شامل محاربه کافرانى که از روى کفر با مسلمانان مىجنگندند نمىشود. بلى اگر کافرى به قصد ارعاب و غارت با مسلمانان بجنگد، مشمول آیه محاربه مىشود، ولى مصداق قسم سوم از اقسام محاربه خواهد بود. مقصود بیان این نکته است که محاربهاى که به خاطر اسلام و کفر، یا به قصد سرنگون کردن حکومت اسلامى، میان کافران و مسلمانان در مىگیرد، قطعا مشمول آیه نیست. پس مراد از محاربه در آیه، یا قسم دوم از محاربه است یعنى محاربه مسلمانانى که از روى بغى و سرکشى علیه حکومت اسلامى شورش کردهاند که همان محاربه با امام و حاکم اسلامى است، یا قسم سوم از محاربه است یعنى محاربه به صورت ارعاب و تجاوز به مال و جان مسلمانان. برخى گفتهاند: (از ظاهر آیه چنین بر مىآید که موضوع احکامى که در آیه بیان شده است، خصوص مسلمانانى است که در مقابل دولت اسلامى به قیام مسلحانه برخیزند و شامل کسى که به قصد ارعاب مردم و گرفتن اموال آنها، دست به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 39
نفقه چیست ؟ تعریفی از نفقه:طبق ماده ی 1107 ق.م ایران نفقه عبارتست از همه ی نیازهای متعارف و متناسب با وضعیت زن از قبیل مسکن .البسه .غذا .اثاث منزل و هزینه های درمانی و بهداشتی و هر آنچه را به صورت عادت یا احتیاج لازمه ی زندگی وی باشد .البته قانون میزان دقیقی برای نفقه مسخص نکرده و بیان نکرده که مثلا نفقه ی روزانه ی زن بیست هزار تومان باشد بلکه نفقه را بر مبنای نیاز های متعارف و متناسب با وضعیت زن و منطبق با عرف زمان و مکان زندگی زوجین دانسته است .اگر چه در قانون مدنی و کیفری ایران نسبت به پرداخت نفقه تاکید بسیاری شده است تا به این وسایل مردان ملزم به پرداخت حق و حقوق شرعی و قانونی همسر خود باشند اما در مواردی نیز به آنها اجازه داده شده است که از پرداخت آن خودداری کنند و مهمترین چراغ سبز قانون مدنی برای ندادن نفقه به زن ماده ی 1108 ق. م است که میگ.ید هرگاه زن بدون مانع مشروع از ادای وظایف زوجیت امتناعکند مستحق نفقه نخواهد بود .طبق این ماده عدم تمکین مجوزی برای ندادن نفقه است البته تمکین تابع عرف اقوام و نزدیکان است .در اصطلاح قانونی یا حقوقی تمکین عبارتست از براوردن نیازهای شوهر واجابت کردن خواسته های مشروع او .یکی از موارد داشتن رابطه ی زناشویی است که در این مورد تنها به جز موارد خاص شرعی و بیماری یا درخواست های خلاف شوون اخلاقی یا مغایر با سلامت جسم و روح زن باید با همسر خود تمکین کند .از موارد دیگر تمکین اقامت دراقامتگاه دایمی شوهر است یعنی زن برای دریافت نفقه باید در خانهی شوهر زندگی کند مگر یک استثنا و آن اینکه در خود عقد ازدواج شرطی غیر از آن شده باشد که زن در منزل دیگری یا خانهی دیگری زندگی کند .اگر زن بدون دلیل موجه و بدون موافقت شوهر خانه را ترک کند و حتی در خانهی پدر یا مادر خویش اقامت کند مرد میتوتند ازدادن نفقه ی وی امتناع کند و ان را پرداخت نکند .مورد دیگر الزام زن به حسن معاشرت با شوهر خویش است زنی که بدون دلیل موجه از تمکین خودداری و رن ناشزه یعنی نافرمان و خاطی نامیده میشود و در این صورت علاوه بر اینکه مرد از دادن نفقه معاف خواهد بود بلکه میتواند تقاضای طلاق وی را نیز از دادگاه بخواهد و میتواند تجدید فراش ( زن دیگر اختیار کند ) کند .سوء رفتار زن یا انتخاب شغلی مغایر با شوون اخلاقی و وظایف زناشویی و داشتن معاشران فاقد صلاحیت اخلاقی از دیگر موارد نشوز محسوب خواهد شد .البته تمکین به معنای تسلیم بی چون چرای زن در مقابل مرد و پاسخ دادن به خواسته های نا مشروع وی نیست. چنانچه زن به دلیل عذر شرعی یا مسایل پزشکی قادر به ایفای وظایف زوجیت نباشد یا برای انجام واجب شرعی ناچار باشد به مسافرت برود واز شوهراجازه نگیرد ناشزه محسوب نمیشود و نفقهی وی بر عهده ی شوهر است .دومین چراغ سبز قانونی ازدواج موقت یا همان چیزی که در اصطلاح عامه به آن صیغه می گوییم .طبق ماده ی 1113که میگوید : در عقد منقطع زن حق نفقه ندارد مگر اینکه شرط شده باشد یا اینکه عقد مبنی بر آن جاری شده باشد نفقه تنها منحصر به زنی است که به عقد دایم در آمده است در عقد یا ازدواج موقت زن مستحق نفقه نخواهد بود مگر اینکه در موقع عقد شرط شده باشد یا اینکه طرفین ابتدا با هم توافق کرده باشند .نفقه ی زن پس از مرگ همسر یا طلاق همسرآیا زن پس از طلاق هم مستحق نفقه است یا انکه نفقه ای به وی تعلق نمیگیرد .ماده 1109 ق.م پاسخ این پرسش را به این صورت میدهد : زنی که طلاق رجعی گرفته (طلاقی که تا مدتش تمام نشده است مرد میتواند رجوع کند ) در زمان عده اش که عده ی آن سه طهر است نفقه اش بر عهدهی مرد است مگر آنکه طلاق در زمانی واقع شده باشد که زن تمکین تمکین نکرده باشد (نشوز کرده باشد ) اما اگر طلاق به دلیل فسخ نکاح یا طلاق باین رخ داده باشد زن تنها در صورتی که حامله باشد تا زمانی که فرزندش به دنیا خواهد آمد حق نفقه دارد و در غیر از این مورد حق دریافت آن را ندارد .قبل از آنکه قانون مدنی در سال 1381 اصلاح شود زن س از مرگ شوهرش نفقه ای دریافت نمیکرد اما با اصلاحیه ای که درهمین سال 1381 طبق ماده 1110 زن در ایامی که در عده ی وفات شوهرش است نفقه دریافت میکند و این نفقه در صورتیکه مرد خودش دارایی داشته باشد از دارایی خودش و در غیر این صورت از اموال اقارب (اشنایان و خانوادهی فوت شده ) که پرداخت نفقه بر عهدهی آنان است تامین خواهد شد .نفقه حق زن است و در صورت تمکین وی باید به می پرداخت شود و قانون ایران در این مورد به شدت سخت گیری میکند چرا ؟ چون که در صورت عدم پرداخت آن زن ممکن است دچار عسر و عرج شده و خدای ناکرده به فساد بیا فتد یه این دلیل قانون این حق را به زن داده است که مطابق ماده 1111ق.م درصورت استنکاف شوهرش از دادن نفقه به دادگاه مراجعه کرده و دادخواست دریافت مهریه بدهد که در این صورت دادگاه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : .ppt ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 30 اسلاید
قسمتی از متن .ppt :
MHC چیست
تاریخچه
ژن H2 در موش های inbred توسط snell و همکاران برروی کروموزوم 17 کشف شد .سپس دانشمندانی مثل J.Dausset,J.V Rood وهمکارانشان کشف کردند که در سرم افرادی که چند بار خون و یا پیوند کلیه دریافت کرده اند و یا در سرم مادرانی که چند بچه زاییده اند آنتی بادی وجود دارد که می تواندپروتئینهای سطح سلولهای لکوسیت دهندگان و نیز در سطح سلولهای پدری را شناسایی کندوبنابر این نام این پروتئینها را HLAگذاشتند و بعدا متوجه شدند که توارث آللهای ویژه HLA شاخص مهمی در پذیرش و یا رد پیوند می باشد.در دهه های 60 و 70 میلادی مشخص شد که ژنهای MHC اهمیت اساسی درپاسخ های ایمنی نسبت به آنتی ژنهای پروتئینی دارندوآنها را ژنهای پاسخ ایمنی می نامند(Immune response gene)
MHC
وظایف اصلی سلولهایT :
الف)دفاع علیه میکروبهای داخل سلولی
ب)فعال سازی سایر سلولها مثل سلولهای B و ماکروفاژها
شناسایی پپتیدها بوسیله سلولهای T و B متفاوت است
سلولهای B آنتی ژنهای محلول وغیر محلول را شناسایی می کنند در مقابل سلولهای T تنها پپتیدهایی را شناسایی می کنند که همراه با پروتئین های MHC در سطح سلولهای APC بیان می شوند
MHC
ژنهای MHC پلی مرف هستند
ژنهای MHC بصورت هم غالب درهر فرد بیان می شوند
دونوع MHC اصلی وجود دارد و نقش فیزیولوژیک این مولکولها :
الف)معرفی پپتیدها به سلولهای T
ب)کنترل پاسخ ایمنی نسبت به تمام پروتئینها
ج)رد پیوند
MHC کلاس I پپتیدهای سیتوزولی را به سلولهای Tc و MHCکلاس II پپتیدهای اندوسیتوز شده را به سلولهای Th معرفی می کند