لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 40 صفحه
قسمتی از متن .docx :
وضعیت طبیعی و جغرافیایی یونان:
سرزمینی که تمدن و فرهنگ یونان باستان در آن شکل گرفت، از یونان و جزایر یونانی تشکیل شده بود، که عبارت بودند از: یونان شمالی، مرکزی و جنوبی(پلوپونز) و همچنین جزایری که در سواحل شمالی(تراس) و شرقی(آسیای صغیر) دریای اژه قرار دارند. به عبارت دیگر میتوان چنین گفت که: شبه جزیره ی بالکان در جنوب اروپا قرار دارد که قسمت بزرگی از آن در دریای مد یترانه پیش رفته و در همین قسمت کشور یونان قرار گرفته است، بخش اعظم این شبه جزیره را کوه های صخره ای و پر شیب فرا گرفته که تنها در میان جلگه هایی که وسط این کوه ها قرار دارند، اراضی حاصل خیزی جهت کشاورز یوجود دارد.در این کوه ها علاوه بر معادن سنگ آهن، مس و نقره سنگ مرمر بسیار زیبایی که به آسانی قابل تراش و تغییر شکل است، به فراوانی یافت می شود
در یونان تابستان ها گرم و تقریبا بدون باران و فصل بارندگی در زمستان است و این کشور اکثر اوقات دارای آسمانی صاف و آبی است. دریای اژه سواحل شرقی یونان را که بریدگی های بسیار دارد، احاطه کرده است. شبه جزیره های باریک که در دریا پیش رفته اند، به تعداد زیادی در یونان وجود دارند، که باعث پدید آمدن خلیج هایی که تا عمق خشکی نفوذ نموده اند، گردیده و همین خلیج ها بندر های مناسبی برای تردد کشتی هاست.
موقعیت جغرافیایی و طبیعی، در شکل دادن به اوضاع سیاسی اقتصادی و فرهنگی یونان نقش بسیار مهمی داشته است. زیرا همین وضعیت طبیعی موجب شده که در بخش های مختلف یونان، دولت شهر های کوچک مستقل تشکیل گردند که شرایط خاص طبیعی، یعنی از یک سو به دریا و از سوی دیگر کوهستان های صعب العبور مانع از آن بودند، که تا این دولت شهرها مورد تهاجم قرار گیرند.
پیشینه ی تاریخی یونان:
به طوری که قبلا اشاره شد سرزمین اصلی یونان پیش از حمله ی اقوام شمالی ( دورین ها) دارای تمدنی پیشرفته بودند، که در فصل گذشته با آن ها آشنا شدیم. در بخش شمالی شبه جزیره ی یونان اقوامی از شاخه های آریا- اروپایی زندگی می کردند که طی سده ها از استپهای جنوب روسیه به این قسمت ها مهاجرت کرده بودند. این قبایل که «دورین» نامیده می شدند، از نظر فرهنگی در سطحی پایین تر از میسنی ها یا ساکنان اصلی یونان بودند. در اواخر هزاره ی دوم پیش از میلاد این قبیله ها از شمال به سوی جنوب سرازیر شدند و سر انجام«پلوپونزه»، دژهای مستحکم «میسن» را ویران نمودند. و به این ترتیب تمدن میسن پایان یافت.
ساکنان یونان در همه جای شبه جزیره یا به اطاعت «دورین ها» درآمدند و یا به جزایر دریای ازه و سواحل غربی آسیای صغیر کوچ نمودند. پس از این اتفاق در یونان چند قرن رکود هنری حکمفرما بود و حتی خط اولیه ی یونانی ها نیز به فراموشی سپرده شد. سپس در اواخر دوره ی هومر ، یونانی ها با نوعی نگارش جدید که از فینقی ها کسب کردند، آشنا شدند. یونانی ها حروف صدا دار را به این حروف افزوده و الفبای خود را که مرکب از 24 حرف بود پدید آوردند.
تداوم تمدن یونان در واقع با تولد دولت شهرها یا پلیس ها آغاز گردید. شرایط خاص جغرافیایی یونان، هر طایفه از اقوام دوری را به گونه ی مستقلی تقسیم نمود، در سواحل این کشور که موانع طبیعی بزرگترین عامل استقلال دولت شهرها بودند، رفته رفته تمدن باستانی یونان شکل گرفت. ارتباطات که صرفا از طریق دریا امکان پذیر بود، این دولت شهرها را با فرهنگ و تمدن دیگر جزایر و کشورهای حاشیه مد یترانه آشنا نمود،و از این طریق زمینه های اقتصادی تجاری، ایجاد گردید. در برخورد با این تمدن ها و رونق اقتصادی، زمینه های رشد هنر طبیعت گرایی یونان روح و قوت گرفت.
بطور کلی تمدن یونان در سه عنصر ثابت خلاصه می شود که عبارتند از: انسان، طبیعت،عقل. شناخت تمدن یونان،شناخت بخشی ار تمدن جدید غرب است و شناخت این تمدن بدون آشنایی با تمدن شرق مد یترانه امکان پذیر نیست. زیرا به طوریکه اشاره گردید. این تمدن سهم بزرگی در ایجاد تمدن و هنر یونانی داشته است.
کشف تئوری انسانی، یا انسانی که تفکر در هر موضوعی او را به شناخت و معرفت می رساند، موجب گردید که یونانی از تفکرات جادویی و افسانه ای گذر نموده و به تفکر عقلانی گام نهد، و در این زمان بود که فلسفه و تاریخ نویسیو علم جانشین تفکرات قدیمی گردید. شناخت فرد به دنبال آن ارزش دادن به مقام او، آزادی های فردی را پدید آورد. دمکراسی که پایه جمهوری یونان در پنج قرن شناخته شده بود، تنها فرم حکومتی بوده، که در طول تاریخ تا انقلاب کبیر فرانسه به عنوان دمکراسی مستقیم و تصمیم گیری با تمام وجود تمام محدودیت های آن سناخته شده است. در جهان بینی اومانیستی( انسان گرایی) یونان آنچه اهمیت داشته، انسان بوده و انسان محور مقیاس همه چیز بودهاست. علاوه بر همه این ها ، آنچه که در تفکرات یونانی، انسان را از سایر موجودات متمایز کرده عقل اوست. طبیعت و زیبایی نیز در تمدن یونانی جایگاه خاصی داشته است. عوامل طبیعی و وجود طبیعت خاص یونان در شکل گیری آثار معماری و سایر هنر ها نقش اساسی و تعیین کننده ای را بازی کرده است.
دوره های بررسی تاریخ هنر و معماری یونان: هنر و معماری یونان دارای فراز و نشیب های فراوانی در طول تاریخ بوده است. و بر همین اساس می توان هنر یونان را در چهار دوره و معماری را در سه دوره از آن مورد بررسی قرار داد.
الف) هنر دوره ی هندسی: به آثار هنری پیش از دوره ی آرکائیک اطلاق می گردد. که در آن بر روی سطوح ظروف سفالی از طرحهای منظم هندسی استفاده شده است.
ب) هنر و معماری دوره ی آرکائیک (کهن) 630 تا480 ق.م
ج) هنر و معماری دوره ی کلاسیک480 تا330 ق.م
د) هنر و معماری دوره ی هلنی 330 تا 27 ق.م
اینک به بررسی معماری یونان در هر یک از دوره های فوق الذکر بویژه سه دوره ی کهن، کلاسیک و هلنی می پردازیم.
(بررسی مقایسه ای)
● شیوه هندسی و دوره کهن گذشته از معماری معاصر، معماری یونانی برای ما غربیها از هر معماری دیگری آشناتر است. «احیای» این معماری به دست مهندسان معمار اروپایی در اواخر سده هجدهم باعث انتشار پردامنه سبک یونانی شد و مخصوصاً در بناهای رسمی – دادگستریها، بانکها، تالارهای شهر، مجالس قانونگذاری – که با توجه به تأثیرگذاری پرابهت شان طراحی می شدند، از معماری دوره کلاسیک که اساساً از معماری یونان ملهم بود، تقلید می شد. با آنکه خانه های یونانیان باستان از هرگونه زیورهای خودنمایانه عاری بود، یونانیان پادشاهی درخور خانه های شاهانه نداشتند و مراسم مذهبی خویش را در فضای باز اجرا می کردند، معمارانی کوشا و خستگی ناپذیر بودند. ساختمانهای بسیار مهم ایشان نیز در آغاز به شکل زیارتگاههای ساده برای نگهداری از تندیسهای خدایانشان ساخته می شدند. هر روز به ساختن این ساختمانها توجه بیشتری معطوف می شد تا آنکه به احتمال قوی تصمیم گرفتند صفات هر خدا را در خود ساختمانها یا زیارتگاهها مجسم گردانند. پیکرتراشی نقش خود را در این تحول ایفا کرد، بدین
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 16 صفحه
قسمتی از متن .doc :
وضعیت مذهب در دوران هخامنشیان زردشت پیامبر دولت هخامنشیان وارث تمدن های قدیم آسیا بود. در واقع مرکز این حکومت در بین النهرین و عیلام و سوریه قرار داشت و همین موضوع از بسیاری جهات کیفیت فرهنگ و تمدن هخامنشیان را معلوم می دارد.
دین در دولت هخامنشیان مانند کلیه دولتهای باستانی شرقی، نقش مهمی را ایفا میکرد. ضمن آنکه دولت هخامنشیان که ملت های مختلفی با آداب و سنن و عادات گوناگون جزو آن در آمده بودند، از لحاظ فرهنگی و اقتصادی پایه چندان محکمی نداشت و بنابراین امکان وجود یک سیستم مذهبی روشن در چنین شرایطی دشوار بود. در ایالتهای مختلف عقاید مذهبی بطور متعدد جلوه گر میشد که با آداب و عقاید موروثی هر کشوری ارتباط داشت. وضع دشوار سیاسی دولت و قبایل مختلفی که تحت تسلط وی بودند و هم چنین وسعت اراضی کشور و اختلاف شرایط محلی، در انتخاب روش سیاست مذهبی هخامنشیان تاثیر فراوان داشت. پیروان مذهب قدیم ایران، یعنی مذهب اهورمزردا همان هخامنشیان اولیه، در بابل و فلسطین و مصر و آسیای صغیر، سنن و مذاهب محلی را پذیرفته و از آن پشتیبانی می کردند. فعالیت های کورش، کمبوجیه (پیش از بروز شورش در مصر) و همچنین داریوش اول شاهد صادق این مطالب است. ... خشایارشای اول از ترس بروز تجزیه کشورهای تحت استیلای خود در تضعیف مذاهب محلی اقدام و مذهب اهورمزدا آرتا را جانشین مذاهب مذکور ساخت. در این مذهب پاکی و بی گناهی اهمیت فوق العاده ای داشت. البته این موضوع به تاسیس عقیده یکتا پرستی که هنوز در آن مرحله از پیشرفت جامعه امکان پذیر نبود دلالت نداشت و هم چنین بر امحای کامل سایر خدایان معابد ایران نیز حکایت نمی کرد. در این رابطه داریوش اول که پیوسته به اهورمزدا متوسل می شد و او را به اسم می نامید و دروغ را مخالف و مباین عقیده حقیقی خود به اهورمزدا می دانست، با همه این اوصاف از خدایان دیگر نیز یاد می کرد. اردشیر دوم در تمام قلمرو سلطنت خود موازی مذهب اهورمزدا، مذهب خدایان آناهیتا و میترا را نیز بوجود آورد. بطوری که از آناهیتا و میترا در کتیبه اردشیر سوم هم نام برده شده است. مذاهب محلی و قدیم نیز به همان وضع وجود داشتند و به کار خود ادامه می دادند. به این ترتیب در دوره هخامنشیان با وجود یک مذهب رسمی و یک - وگاهی چند - خدای اصلی، که به وسیله روحانیون مغ ها حمایت می شد و بر اساس عقاید باستانی ایران پایه گذاری گردیده بود، عقاید مختلف دیگری هم وجود داشت. اما پس از گذشت زمان مذهب رسمی بطور قطع به شکل یک دین در آمد که در تاریخ به نام "آیین زردشت" معروف است.
هخامنشیان نام دودمانی پادشاهی در ایران پیش از اسلام است. پادشاهان این دودمان از پارسیان بودند و تبار خود را به «هخامنش» میرساندند که سرکردهٔ طایفه پاسارگاد از طایفههای پارسیان بوده است.هخامنشیان نخست پادشاهان بومی پارس و سپس انشان بودند ولی با شکستی که کوروش بزرگ بر ایشتوویگو واپسین پادشاه ماد وارد ساخت و سپس فتح لیدیه و بابل پادشاهی هخامنشیان تبدیل به شاهنشاهی بزرگی شد. از این رو کوروش بزرگ را بنیادگذار شاهنشاهی هخامنشی میدانند.
به قدرت رسیدن پارسیها و سلسله هخامنشی ( ۳۳۰-۵۵۰ قبل از میلاد) یکی از وقایع مهم تاریخ قدیم است. اینان دولتی تأسیس کردند که دنیای قدیم را به استثنای دو سوم یونان در تحت تسلط خود در آوردند. شاهنشاهی هخامنشی را نخستین امپراتوری تاریخ جهان میدانند
کشور و سرزمین
پارسیها مردمانی آریایی نژاد بودند که مشخص نیست از چه زمانی به فلات ایران آمده بودند. آنان ازقوم آریایی پارس یا پارسواش بودند که درکتیبههای آشوری از سده نهم پیش از میلاد مسیح نام آنان آمده است. پارس ها همزمان با مادها به نواحی غربی ایران سرازیر شدند و پیرامون دریاچه ارومیه و کرمانشاهان ساکن گردیدند. با ضعف دولت عیلام، نفوذ قوم پارس به خوزستان و نواحی مرکزی فلات ایران گسترش یافت.
برای نخستین بار درسالنامههای آشوری سلمانسر سوم در سال ۸۳۴ ق. م، نام کشور « پارسوآ» در جنوب و جنوب غربی دریاچه ارومیه برده شدهاست. بعضی از محققین مانند راولین سن عقیده دارند که مردم پارسواش همان پارسیها بودهاند. تصور میشود اقوام پارسی پیش از این که از میان دورههای جبال زاگرس به طرف جنوب و جنوب شرقی ایران بروند، در این ناحیه توقف کوتاهی نمودند و در حدود ۷۰۰ سال پیش از میلاد در ناحیه پارسوماش، روی دامنههای کوههای بختیاری در جنوب شرقی شوش در ناحیهای که جزو کشور ایلام بود، مستقر گردیدند. از کتیبههای آشوری چنین استنباط میشود که در زمان شلم نصر ( ۷۱۳-۷۲۱ ق. م) تا زمان سلطنت آسارهادون (۶۶۳ ق. م)، پادشاهان یا امراء پارسوا، تابع آشور بودهاند. پس از آن درزمان فرورتیش (۶۳۲-۶۵۵ ق. م) پادشاه ماد به پارس استیلا یافت و این دولت را تابع دولت ماد نمود.
مردم و طوایف
هرودوت میگوید: پارسیها به شش طایفه شهری و ده نشین و چهار طایفه چادرنشین تقسیم شدهاند. شش طایفه اول عبارتند از: پاسارگادیان، رفیان، ماسپیان، پانتالیان، دژوسیان و گرمانیان. چهار طایفه دومی عبارتند از: داییها، مردها، دروپیکها و ساگارتی ها. از طوایف مذکور سه طایفه اول بر طوایف دیگر، برتری داشتهاند و دیگران تابع آنها بودهاند.
پارس ها همزمان با مادها به نواحی غربی ایران سرازیر شدند و پیرامون دریاچه ارومیه و کرمانشاهان ساکن گردیدند. برای نخستین بار درسالنامههای آشوری سلمانسر سوم در سال ۸۳۴ ق. م، نام کشور (پارسوآ) در جنوب و جنوب غربی دریاچه ارومیه برده شدهاست. بعضی از محققین مانند راولین سن عقیده دارند که مردم پارسوا همان پارسیها بودهاند.
اقوام پارسی پیش از این که از میان دورههای جبال زاگرس به طرف جنوب و جنوب شرقی ایران بروند، در ناحیه پارسوآ توقف نمودند و در حدود سال ۷۰۰ پیش از میلاد در ناحیه پارسوماش، روی دامنههای کوههای بختیاری در جنوب شرقی شوش در ناحیهای که جزو کشور
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 16 صفحه
قسمتی از متن .doc :
وضعیت مذهب در دوران هخامنشیان زردشت پیامبر دولت هخامنشیان وارث تمدن های قدیم آسیا بود. در واقع مرکز این حکومت در بین النهرین و عیلام و سوریه قرار داشت و همین موضوع از بسیاری جهات کیفیت فرهنگ و تمدن هخامنشیان را معلوم می دارد.
دین در دولت هخامنشیان مانند کلیه دولتهای باستانی شرقی، نقش مهمی را ایفا میکرد. ضمن آنکه دولت هخامنشیان که ملت های مختلفی با آداب و سنن و عادات گوناگون جزو آن در آمده بودند، از لحاظ فرهنگی و اقتصادی پایه چندان محکمی نداشت و بنابراین امکان وجود یک سیستم مذهبی روشن در چنین شرایطی دشوار بود. در ایالتهای مختلف عقاید مذهبی بطور متعدد جلوه گر میشد که با آداب و عقاید موروثی هر کشوری ارتباط داشت. وضع دشوار سیاسی دولت و قبایل مختلفی که تحت تسلط وی بودند و هم چنین وسعت اراضی کشور و اختلاف شرایط محلی، در انتخاب روش سیاست مذهبی هخامنشیان تاثیر فراوان داشت. پیروان مذهب قدیم ایران، یعنی مذهب اهورمزردا همان هخامنشیان اولیه، در بابل و فلسطین و مصر و آسیای صغیر، سنن و مذاهب محلی را پذیرفته و از آن پشتیبانی می کردند. فعالیت های کورش، کمبوجیه (پیش از بروز شورش در مصر) و همچنین داریوش اول شاهد صادق این مطالب است. ... خشایارشای اول از ترس بروز تجزیه کشورهای تحت استیلای خود در تضعیف مذاهب محلی اقدام و مذهب اهورمزدا آرتا را جانشین مذاهب مذکور ساخت. در این مذهب پاکی و بی گناهی اهمیت فوق العاده ای داشت. البته این موضوع به تاسیس عقیده یکتا پرستی که هنوز در آن مرحله از پیشرفت جامعه امکان پذیر نبود دلالت نداشت و هم چنین بر امحای کامل سایر خدایان معابد ایران نیز حکایت نمی کرد. در این رابطه داریوش اول که پیوسته به اهورمزدا متوسل می شد و او را به اسم می نامید و دروغ را مخالف و مباین عقیده حقیقی خود به اهورمزدا می دانست، با همه این اوصاف از خدایان دیگر نیز یاد می کرد. اردشیر دوم در تمام قلمرو سلطنت خود موازی مذهب اهورمزدا، مذهب خدایان آناهیتا و میترا را نیز بوجود آورد. بطوری که از آناهیتا و میترا در کتیبه اردشیر سوم هم نام برده شده است. مذاهب محلی و قدیم نیز به همان وضع وجود داشتند و به کار خود ادامه می دادند. به این ترتیب در دوره هخامنشیان با وجود یک مذهب رسمی و یک - وگاهی چند - خدای اصلی، که به وسیله روحانیون مغ ها حمایت می شد و بر اساس عقاید باستانی ایران پایه گذاری گردیده بود، عقاید مختلف دیگری هم وجود داشت. اما پس از گذشت زمان مذهب رسمی بطور قطع به شکل یک دین در آمد که در تاریخ به نام "آیین زردشت" معروف است.
هخامنشیان نام دودمانی پادشاهی در ایران پیش از اسلام است. پادشاهان این دودمان از پارسیان بودند و تبار خود را به «هخامنش» میرساندند که سرکردهٔ طایفه پاسارگاد از طایفههای پارسیان بوده است.هخامنشیان نخست پادشاهان بومی پارس و سپس انشان بودند ولی با شکستی که کوروش بزرگ بر ایشتوویگو واپسین پادشاه ماد وارد ساخت و سپس فتح لیدیه و بابل پادشاهی هخامنشیان تبدیل به شاهنشاهی بزرگی شد. از این رو کوروش بزرگ را بنیادگذار شاهنشاهی هخامنشی میدانند.
به قدرت رسیدن پارسیها و سلسله هخامنشی ( ۳۳۰-۵۵۰ قبل از میلاد) یکی از وقایع مهم تاریخ قدیم است. اینان دولتی تأسیس کردند که دنیای قدیم را به استثنای دو سوم یونان در تحت تسلط خود در آوردند. شاهنشاهی هخامنشی را نخستین امپراتوری تاریخ جهان میدانند
کشور و سرزمین
پارسیها مردمانی آریایی نژاد بودند که مشخص نیست از چه زمانی به فلات ایران آمده بودند. آنان ازقوم آریایی پارس یا پارسواش بودند که درکتیبههای آشوری از سده نهم پیش از میلاد مسیح نام آنان آمده است. پارس ها همزمان با مادها به نواحی غربی ایران سرازیر شدند و پیرامون دریاچه ارومیه و کرمانشاهان ساکن گردیدند. با ضعف دولت عیلام، نفوذ قوم پارس به خوزستان و نواحی مرکزی فلات ایران گسترش یافت.
برای نخستین بار درسالنامههای آشوری سلمانسر سوم در سال ۸۳۴ ق. م، نام کشور « پارسوآ» در جنوب و جنوب غربی دریاچه ارومیه برده شدهاست. بعضی از محققین مانند راولین سن عقیده دارند که مردم پارسواش همان پارسیها بودهاند. تصور میشود اقوام پارسی پیش از این که از میان دورههای جبال زاگرس به طرف جنوب و جنوب شرقی ایران بروند، در این ناحیه توقف کوتاهی نمودند و در حدود ۷۰۰ سال پیش از میلاد در ناحیه پارسوماش، روی دامنههای کوههای بختیاری در جنوب شرقی شوش در ناحیهای که جزو کشور ایلام بود، مستقر گردیدند. از کتیبههای آشوری چنین استنباط میشود که در زمان شلم نصر ( ۷۱۳-۷۲۱ ق. م) تا زمان سلطنت آسارهادون (۶۶۳ ق. م)، پادشاهان یا امراء پارسوا، تابع آشور بودهاند. پس از آن درزمان فرورتیش (۶۳۲-۶۵۵ ق. م) پادشاه ماد به پارس استیلا یافت و این دولت را تابع دولت ماد نمود.
مردم و طوایف
هرودوت میگوید: پارسیها به شش طایفه شهری و ده نشین و چهار طایفه چادرنشین تقسیم شدهاند. شش طایفه اول عبارتند از: پاسارگادیان، رفیان، ماسپیان، پانتالیان، دژوسیان و گرمانیان. چهار طایفه دومی عبارتند از: داییها، مردها، دروپیکها و ساگارتی ها. از طوایف مذکور سه طایفه اول بر طوایف دیگر، برتری داشتهاند و دیگران تابع آنها بودهاند.
پارس ها همزمان با مادها به نواحی غربی ایران سرازیر شدند و پیرامون دریاچه ارومیه و کرمانشاهان ساکن گردیدند. برای نخستین بار درسالنامههای آشوری سلمانسر سوم در سال ۸۳۴ ق. م، نام کشور (پارسوآ) در جنوب و جنوب غربی دریاچه ارومیه برده شدهاست. بعضی از محققین مانند راولین سن عقیده دارند که مردم پارسوا همان پارسیها بودهاند.
اقوام پارسی پیش از این که از میان دورههای جبال زاگرس به طرف جنوب و جنوب شرقی ایران بروند، در ناحیه پارسوآ توقف نمودند و در حدود سال ۷۰۰ پیش از میلاد در ناحیه پارسوماش، روی دامنههای کوههای بختیاری در جنوب شرقی شوش در ناحیهای که جزو کشور
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 16 صفحه
قسمتی از متن .doc :
وضعیت مذهب در دوران هخامنشیان زردشت پیامبر دولت هخامنشیان وارث تمدن های قدیم آسیا بود. در واقع مرکز این حکومت در بین النهرین و عیلام و سوریه قرار داشت و همین موضوع از بسیاری جهات کیفیت فرهنگ و تمدن هخامنشیان را معلوم می دارد.
دین در دولت هخامنشیان مانند کلیه دولتهای باستانی شرقی، نقش مهمی را ایفا میکرد. ضمن آنکه دولت هخامنشیان که ملت های مختلفی با آداب و سنن و عادات گوناگون جزو آن در آمده بودند، از لحاظ فرهنگی و اقتصادی پایه چندان محکمی نداشت و بنابراین امکان وجود یک سیستم مذهبی روشن در چنین شرایطی دشوار بود. در ایالتهای مختلف عقاید مذهبی بطور متعدد جلوه گر میشد که با آداب و عقاید موروثی هر کشوری ارتباط داشت. وضع دشوار سیاسی دولت و قبایل مختلفی که تحت تسلط وی بودند و هم چنین وسعت اراضی کشور و اختلاف شرایط محلی، در انتخاب روش سیاست مذهبی هخامنشیان تاثیر فراوان داشت. پیروان مذهب قدیم ایران، یعنی مذهب اهورمزردا همان هخامنشیان اولیه، در بابل و فلسطین و مصر و آسیای صغیر، سنن و مذاهب محلی را پذیرفته و از آن پشتیبانی می کردند. فعالیت های کورش، کمبوجیه (پیش از بروز شورش در مصر) و همچنین داریوش اول شاهد صادق این مطالب است. ... خشایارشای اول از ترس بروز تجزیه کشورهای تحت استیلای خود در تضعیف مذاهب محلی اقدام و مذهب اهورمزدا آرتا را جانشین مذاهب مذکور ساخت. در این مذهب پاکی و بی گناهی اهمیت فوق العاده ای داشت. البته این موضوع به تاسیس عقیده یکتا پرستی که هنوز در آن مرحله از پیشرفت جامعه امکان پذیر نبود دلالت نداشت و هم چنین بر امحای کامل سایر خدایان معابد ایران نیز حکایت نمی کرد. در این رابطه داریوش اول که پیوسته به اهورمزدا متوسل می شد و او را به اسم می نامید و دروغ را مخالف و مباین عقیده حقیقی خود به اهورمزدا می دانست، با همه این اوصاف از خدایان دیگر نیز یاد می کرد. اردشیر دوم در تمام قلمرو سلطنت خود موازی مذهب اهورمزدا، مذهب خدایان آناهیتا و میترا را نیز بوجود آورد. بطوری که از آناهیتا و میترا در کتیبه اردشیر سوم هم نام برده شده است. مذاهب محلی و قدیم نیز به همان وضع وجود داشتند و به کار خود ادامه می دادند. به این ترتیب در دوره هخامنشیان با وجود یک مذهب رسمی و یک - وگاهی چند - خدای اصلی، که به وسیله روحانیون مغ ها حمایت می شد و بر اساس عقاید باستانی ایران پایه گذاری گردیده بود، عقاید مختلف دیگری هم وجود داشت. اما پس از گذشت زمان مذهب رسمی بطور قطع به شکل یک دین در آمد که در تاریخ به نام "آیین زردشت" معروف است.
هخامنشیان نام دودمانی پادشاهی در ایران پیش از اسلام است. پادشاهان این دودمان از پارسیان بودند و تبار خود را به «هخامنش» میرساندند که سرکردهٔ طایفه پاسارگاد از طایفههای پارسیان بوده است.هخامنشیان نخست پادشاهان بومی پارس و سپس انشان بودند ولی با شکستی که کوروش بزرگ بر ایشتوویگو واپسین پادشاه ماد وارد ساخت و سپس فتح لیدیه و بابل پادشاهی هخامنشیان تبدیل به شاهنشاهی بزرگی شد. از این رو کوروش بزرگ را بنیادگذار شاهنشاهی هخامنشی میدانند.
به قدرت رسیدن پارسیها و سلسله هخامنشی ( ۳۳۰-۵۵۰ قبل از میلاد) یکی از وقایع مهم تاریخ قدیم است. اینان دولتی تأسیس کردند که دنیای قدیم را به استثنای دو سوم یونان در تحت تسلط خود در آوردند. شاهنشاهی هخامنشی را نخستین امپراتوری تاریخ جهان میدانند
کشور و سرزمین
پارسیها مردمانی آریایی نژاد بودند که مشخص نیست از چه زمانی به فلات ایران آمده بودند. آنان ازقوم آریایی پارس یا پارسواش بودند که درکتیبههای آشوری از سده نهم پیش از میلاد مسیح نام آنان آمده است. پارس ها همزمان با مادها به نواحی غربی ایران سرازیر شدند و پیرامون دریاچه ارومیه و کرمانشاهان ساکن گردیدند. با ضعف دولت عیلام، نفوذ قوم پارس به خوزستان و نواحی مرکزی فلات ایران گسترش یافت.
برای نخستین بار درسالنامههای آشوری سلمانسر سوم در سال ۸۳۴ ق. م، نام کشور « پارسوآ» در جنوب و جنوب غربی دریاچه ارومیه برده شدهاست. بعضی از محققین مانند راولین سن عقیده دارند که مردم پارسواش همان پارسیها بودهاند. تصور میشود اقوام پارسی پیش از این که از میان دورههای جبال زاگرس به طرف جنوب و جنوب شرقی ایران بروند، در این ناحیه توقف کوتاهی نمودند و در حدود ۷۰۰ سال پیش از میلاد در ناحیه پارسوماش، روی دامنههای کوههای بختیاری در جنوب شرقی شوش در ناحیهای که جزو کشور ایلام بود، مستقر گردیدند. از کتیبههای آشوری چنین استنباط میشود که در زمان شلم نصر ( ۷۱۳-۷۲۱ ق. م) تا زمان سلطنت آسارهادون (۶۶۳ ق. م)، پادشاهان یا امراء پارسوا، تابع آشور بودهاند. پس از آن درزمان فرورتیش (۶۳۲-۶۵۵ ق. م) پادشاه ماد به پارس استیلا یافت و این دولت را تابع دولت ماد نمود.
مردم و طوایف
هرودوت میگوید: پارسیها به شش طایفه شهری و ده نشین و چهار طایفه چادرنشین تقسیم شدهاند. شش طایفه اول عبارتند از: پاسارگادیان، رفیان، ماسپیان، پانتالیان، دژوسیان و گرمانیان. چهار طایفه دومی عبارتند از: داییها، مردها، دروپیکها و ساگارتی ها. از طوایف مذکور سه طایفه اول بر طوایف دیگر، برتری داشتهاند و دیگران تابع آنها بودهاند.
پارس ها همزمان با مادها به نواحی غربی ایران سرازیر شدند و پیرامون دریاچه ارومیه و کرمانشاهان ساکن گردیدند. برای نخستین بار درسالنامههای آشوری سلمانسر سوم در سال ۸۳۴ ق. م، نام کشور (پارسوآ) در جنوب و جنوب غربی دریاچه ارومیه برده شدهاست. بعضی از محققین مانند راولین سن عقیده دارند که مردم پارسوا همان پارسیها بودهاند.
اقوام پارسی پیش از این که از میان دورههای جبال زاگرس به طرف جنوب و جنوب شرقی ایران بروند، در ناحیه پارسوآ توقف نمودند و در حدود سال ۷۰۰ پیش از میلاد در ناحیه پارسوماش، روی دامنههای کوههای بختیاری در جنوب شرقی شوش در ناحیهای که جزو کشور
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 48
تبعیض در استخدام: نقش نگرش تلویحی، انگیزش و وضعیت تعصب نژادی
این تحقیق و مطالعه سعی دارد تا مطالعات گستردهای رادر زمینه تبعیض در استخدام که توسط«ای پی بریف» و همکارانش انجام شده را منعکس کند. نویسندگان تلاش کردند تا دستاوردهای قبلی را که به بررسی نژاد پرستی مدرن پرداخته است را مرور کنند. نژاد پرستی مدرن در وضعیت مشترک تعصب نژادی تاثیر متقابل داشته است و به پیش بینی و بررسی تفاوت در میزان پرداخت مزد پرداخته است و به همچنین به بررسی نتایج از طریق ارزیابی نگرشهای نژادپرستی ضمنی و انگیزه لازم جهت کنترل تبعیض پرداخته است. نویسندگان قادر نبودند تا تاثیرات متقابل تقدیمی را از نو تکرار کنند و بیان کردند که نگرشهای نژاد پرستی ضمنی با تلویحی به همراه شرایط و اوضاع در تعصب نژادی برای پیش بینی این تفاوت تاثیر گذار است. علاوه بر این نتایج نشان می دهند که انگیزش برای کنترل تبعیض و تعصب رابطه بین نگرش علی صریح و ضمنی را کاهش می دهد. (به طور کلی دستاوردها نشان می دهند که تفاوت بین نگرش نژادی ضریح و ضمنی در پیش بینی رفتار تبعیض آمیز وجود دارد.
لغات کلیدی: تبعیض، نگرشهای ضمنی، نژاد پرستی و تعصب و تست ارتباط تلویحی)
(در سال اخیر، نگرشهای نژاد پرستی در ماهیت خود، دو مویه و نامحسوس شده است بدون شک ارزیابیهای مربوط به گزارش از خود نشان میدهد که در نگرشهای نژاد پرستی کاهش محسوسی به چشم نمیخورد و در تصمیمگیریهای مربوط به استخدام این تبعیض هنوز به چشم میخورد. این تفاوت و تغییر در مورد ماهیت نژاد پرستی موجب شد تا دانشمندان علوم اجتماعی شیوههای ارزیابی جدیدی را طرح کنند که مطابق با توصیف مدرنتر نژاد پرستی باشد.) (این مقیاسها سعی میکنند تا تعصب خودانگاری را توصیف کرده و افراد با نگرشهای نژادی منفی را با سوالاتی مبنی بر اینکه آیا واکنش تبعیضی میتواند نتیجه بی طرفی نژادی باشد را شناسایی میکند.) اخیرا برخی از محققان از این گزارش از خود به ارزیابیهای توجیهی، نهفتگی و واکنش از لحاظ فیزیولوژیکی تغییر جهت دادند تا سطح معیار فردی نگرشهای نژادی را تعیین کنند. بررسیهای ضمنی و تلویحی اعتقاد به تعصب خودانگاری با تاثیرپذیری کمتر دارند و در تعیین و شناسایی تبعیض موفقترند(تحقیقات اثبات کردهاند که این ارزیابیهای تلویحی با نگرشهای دیگر در ارتباط بود و رفتارهای در سطح خرد را پیش بینی میکند.) شواهد و مدارک کمی وجود دارد که نشان میدهد نگرشهای تلویحی این چنینی برای پیش بینی رفتار سطح کلان مفید است از قبیل تصمیمات تبعیضآمیز مربوط به اجاره این مطالعه تحقیقی که توسط «بریف» طراحی شد، بسیار مفید و سازنده است و نشان میدهد که نژادپرستان امروزی در اوضاع و شرایط اجتماعی به طور خاص عمل میکنند. «لیکن»بیان کرد که این تحقیق نه تنها اعتبار و صحت نتایج قبلی را مورد بررسی قرار میدهد بلکه فرضیات جدید را نیز ارزیابی میکند. بریف به شیوههای مختلف به توسعه و گسترش مطالعه تحقیقاتی خود پرداخت. اول اینکه علاوه بر تعیین و شناسایی نژادپرستی مدرن، ما عقاید و نظرات نژاد پرستی سنتیتر و قدیمی تر را در مبحث می گنجانیم تا ثابت شود که این نژاد پرستی مدرنتر واقعا نیاز به این دارد که افراد نژاد پرست مشخص شوند دوم اینکه علاوه بر استفاده از گزارش خود و ارزیابی نژاد پرستی، ما نگرشهای نژاد پرستی تلویحی را نیز در بحث میگنجانیم. سوم اینکه ما ارزیابی انگیزش را جهت کنترل تبعیض مورد بحث قرار میدهیم تا تعیین شود که آیا تعصب و تبعیض خودانگاری که نتایج مختلف به دست آمده ناشی از بررسیهای نژادپرستی صریح و تلویحی حتمی است یا نه. و در نهایت ما از شیوههای دقیقتر برای تبعیض تلویحی استفاده میکنیم تا فرضیات خود را با مقایسه تفاوتها در آمار سیاهان و سفیدها با تکنیکهای جدید آماری مورد تست قرار میدهیم. این شیوه شامل الگوی خطی هرمی یا سلسله مراتبی میباشد. به طور کلی این جمعبندیها به ما این امکان را میدهد تا فرضیات جدید را که درک بهتری از تبعیض در استخدام را ارائه