لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
واقع گرایی یعنی تحریف واقعیات
(والاس استیونتز)
گفتار اول: پیش درآمد :
اگر چنانچه جیمز ادعا می کند: « درمان واقع در مسیر صواب هنوز هم مستقل ترین انعطاف پذیرفتن و غول آسانترین نوع ادبی است » واژه ی رئالیسم هم که در بحث رمان از آن فراوان سخن می رود. بی گمان باید مستقل ترین و انعطاف پذیرترین و غول آسانترین نوع اصطلاح در نقد ادبی باشد
به راستی که واژه ی رئالیسم با استقلال ظاهری اش از هر توصیف صوری و محتوایی و با انعطاف پذیری مهار ناپذیرش عجوبه ای است که اغلب اشخاص احساس می کنند. بدون آن هم می توانند راحت سر کنند نکته ای که دقیقاً نشان دهنده ی بی ثباتی مزمن این واژه است تمایل شدید آن به جذب این با آن کلمات توصیفی است که حکم تکیه گاه معنایی را پیدا می کنند. خواننده لازم نیست وقت زیادی را صرف تورق تألیفات انتقادی کند تا به کلمات توصیفی برسد از قبیل:
رئالیسم آرمانی، رئالیسم انتقادی، رئالیسم استمراری، رئالیسم بدبین ، رئالیسم بویا ، رئالیسم تجمعی، رئالیسم خارجی ، و انواع دیگر آن از قبیل . خوش بین . ذهنی ، رمانتیک روان شناختی، روزمره ، سوسیالیستی ، شاعرانه، صوری، طنز آلود، عینی ، فانتزی ، هجایی و رئالیسم ناتورالیستی و ملی اشاره کرد.
بسیاری از این ها در کتاب حرج بکر که مجموعه ای انسانی در مورد رئالیسم است پراکنده اند والنر لاشی در کتابش « رئالیسم در رمان معاصر» رئالیسم های مختلف را دست بندی کرده است . رئالیسم چوپانی شاتو برچان، رئالیسم روحانی دو آمیل ، رئالیسم خود کاوانه ی پروست و حتی رئالیسم کلان شهری ژول روهن.
پس هم می توان این سخن و پیشنهاد معقول بکر را جدی گرفت که :
« برای تسهیل گفتگو بهتر است از این به بعد روی هر اتفاقی که افتاد اسم تازه ای بگذاریم و آن را با گونه یا شکل دیگری از واژه ی رئالیسم نام گذاری نکنیم »
و هم سخن منتقدی را که با کمی ناشکیبایی می گوید:
من نمی خواهم همچون خر در گل تعریف های مختلف واژه ی رئالیسم بمانم واژه ی رئالیسم در واقع حکم بزهکاری را دارد که نویسندگان یا با قرار دادن آن تحت مراقبت کلمات دیگر یا با زدن دستبند گیومه بر دستها بشر بی اعتمادی خود را به رفتار آن نشان داده اند. ارتگا امی گایست که او علی الاصول راه دوم را برگزیده است : « من اکنون نمی توانم وارد بحث اصطلاح بغرنجی شرح که همیشه برای مظلوم نشان دادنش آنرا داخل گیومه قرار داده ام» .
رئالیسم اصطلاحی است که از فلسفه به حوزه ی نقد راه پیدا کرده است. آن هم در وضعیتی که بر اثر خونریزی های ناشی از نبودهای پیشین ضعیف شده است. پس ما ابتدا باید دست کم طرفین جنگ را بشناسیم به هر حال شاید به نظر می رسد که رئالیستی (ولو نابرابر) دل به دو دلبر ایدئالیسم و ماتریالیسم سپرده است، تعهد شر را به واقعیت از یاد بوده است و دلیلش این است که خود مفهوم واقعیت نیز در ذهنیت معاصر بی آبرو شده است. این ما را به سرچمشه ی مشکلاتمان می رساند فیلیپ او می گوید : « دیگر به دون مسلم و فخر کردن واقعیت نمی توان از شیوه های واقع گرایانه استفاده کرد» بو فارد برگانزی در سمپوزیومی که اخیراً برگزار شده است می گوید که امروزه ما نمی توانیم مثل تولستوی بنویسیم ، « چون واقعیت برای ما معنی مشترکی ندارد» این موضع خائنانه را فیلسوفان به دیده ی تحقیر می نگرند همه می دانیم که امروزه فلسفه هر گونه ادعایی را نسبت به آنچه که زمان نخستین کارکرد آن به شمار می آمد کنار گذاشته است. و به یک کارکرد جنبی، بعضی بررسی نفس امکان شناخت، بسنده کرده است. پس فلسفه تا حد شناخت شناسی کوچک شده است.
ادوین بسیبل هولت از رئالیست های نو می گوید که « اینکه واقعیت چیست چندان مورد علاقه من نیست » با این همه می بینیم که برخی نویسندگان همچنان برای پیدا کردن نوعی ثابت در معنی تلاش می کنند، در حالیکه دیگران از آن فاصله می گیرند. نمونه های البوت ، جویس و لارنس نشان دهنده ی اختلاف نیت ها در ارایه واقعیت است.
واقعیت به جسم شناوری مانند است
آری از گرده ی در تلاش ذهن عاصی
برای تعریف از آن سواری می گیرد
یا به آن ماهی، که همه ی جانداران دیگر را می بلعد
و سپس دریایی را که در آن شناور است سر می کنند.
اندیشمند تحلیل گر باید به دنبال کردن قدم های آهسته تر حقیقت ، به دون قصد پیشی گرفتن از آن بسنده کنند.
در جواب این پرسش بیلاطس که حقیقت چیست؟ فلسفه نه تنها پاسخ های مختلف بلکه انواع مختلف از پاسخ های را فراهم می آورد که نماینده ی رویکردهای مختلف به مسئله اند ولی نمی توان این پاسخ ها را به دو گروه متضاد و مکمل تقسیم کرد. به دین سان می توان حقیقت را یا علمی دید یا شاعرانه ، که یکی در روند شناخت کشف می شود و دیگری در روند ساخت آفریده می شود اول را اهل فن نظریه هم سازی می خوانند و دومی را نظریه ی همبستگی نظریه ی هم سازی ( corres pond ence ) تجربی و شناختی است اعتقاد واقع گرایانة خام با عامه فهمی به واقعیت دنیای خارج دارد و می پندارد که ما با مشاهده و مقایسه می توانیم این دنیا را بشناسیم حقیقتی که مطرح می کنند حقیقتی است که با واقعیت مستند همسازی دارد، نزدیکی دارد، و آنرا با دقت و امانت داری منتقل می کند، حقیقت اثبات گرا ( پوزیتیویست ) یا حقیقت حتمی گرا ( دترمینیست ) یی است که قصدش مستند کردن و تعیین حدود کردن و تعریف کردن است.
در قتل در کلیسا بکت به قاتلانش می گوید: « شما به واقعیت تسلیم می شوید » نظریه ی همسازی خود به خود به واقعیت تسلیم شده و تکلیف می کند که حقیقت با آن سنجیده می شود، دموکرات است و اعتماد به نفس خود را از طریق اصول اکثریت در توصیف واقعیت می گیرد ، که از
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
واقع گرایی یعنی تحریف واقعیات
(والاس استیونتز)
گفتار اول: پیش درآمد :
اگر چنانچه جیمز ادعا می کند: « درمان واقع در مسیر صواب هنوز هم مستقل ترین انعطاف پذیرفتن و غول آسانترین نوع ادبی است » واژه ی رئالیسم هم که در بحث رمان از آن فراوان سخن می رود. بی گمان باید مستقل ترین و انعطاف پذیرترین و غول آسانترین نوع اصطلاح در نقد ادبی باشد
به راستی که واژه ی رئالیسم با استقلال ظاهری اش از هر توصیف صوری و محتوایی و با انعطاف پذیری مهار ناپذیرش عجوبه ای است که اغلب اشخاص احساس می کنند. بدون آن هم می توانند راحت سر کنند نکته ای که دقیقاً نشان دهنده ی بی ثباتی مزمن این واژه است تمایل شدید آن به جذب این با آن کلمات توصیفی است که حکم تکیه گاه معنایی را پیدا می کنند. خواننده لازم نیست وقت زیادی را صرف تورق تألیفات انتقادی کند تا به کلمات توصیفی برسد از قبیل:
رئالیسم آرمانی، رئالیسم انتقادی، رئالیسم استمراری، رئالیسم بدبین ، رئالیسم بویا ، رئالیسم تجمعی، رئالیسم خارجی ، و انواع دیگر آن از قبیل . خوش بین . ذهنی ، رمانتیک روان شناختی، روزمره ، سوسیالیستی ، شاعرانه، صوری، طنز آلود، عینی ، فانتزی ، هجایی و رئالیسم ناتورالیستی و ملی اشاره کرد.
بسیاری از این ها در کتاب حرج بکر که مجموعه ای انسانی در مورد رئالیسم است پراکنده اند والنر لاشی در کتابش « رئالیسم در رمان معاصر» رئالیسم های مختلف را دست بندی کرده است . رئالیسم چوپانی شاتو برچان، رئالیسم روحانی دو آمیل ، رئالیسم خود کاوانه ی پروست و حتی رئالیسم کلان شهری ژول روهن.
پس هم می توان این سخن و پیشنهاد معقول بکر را جدی گرفت که :
« برای تسهیل گفتگو بهتر است از این به بعد روی هر اتفاقی که افتاد اسم تازه ای بگذاریم و آن را با گونه یا شکل دیگری از واژه ی رئالیسم نام گذاری نکنیم »
و هم سخن منتقدی را که با کمی ناشکیبایی می گوید:
من نمی خواهم همچون خر در گل تعریف های مختلف واژه ی رئالیسم بمانم واژه ی رئالیسم در واقع حکم بزهکاری را دارد که نویسندگان یا با قرار دادن آن تحت مراقبت کلمات دیگر یا با زدن دستبند گیومه بر دستها بشر بی اعتمادی خود را به رفتار آن نشان داده اند. ارتگا امی گایست که او علی الاصول راه دوم را برگزیده است : « من اکنون نمی توانم وارد بحث اصطلاح بغرنجی شرح که همیشه برای مظلوم نشان دادنش آنرا داخل گیومه قرار داده ام» .
رئالیسم اصطلاحی است که از فلسفه به حوزه ی نقد راه پیدا کرده است. آن هم در وضعیتی که بر اثر خونریزی های ناشی از نبودهای پیشین ضعیف شده است. پس ما ابتدا باید دست کم طرفین جنگ را بشناسیم به هر حال شاید به نظر می رسد که رئالیستی (ولو نابرابر) دل به دو دلبر ایدئالیسم و ماتریالیسم سپرده است، تعهد شر را به واقعیت از یاد بوده است و دلیلش این است که خود مفهوم واقعیت نیز در ذهنیت معاصر بی آبرو شده است. این ما را به سرچمشه ی مشکلاتمان می رساند فیلیپ او می گوید : « دیگر به دون مسلم و فخر کردن واقعیت نمی توان از شیوه های واقع گرایانه استفاده کرد» بو فارد برگانزی در سمپوزیومی که اخیراً برگزار شده است می گوید که امروزه ما نمی توانیم مثل تولستوی بنویسیم ، « چون واقعیت برای ما معنی مشترکی ندارد» این موضع خائنانه را فیلسوفان به دیده ی تحقیر می نگرند همه می دانیم که امروزه فلسفه هر گونه ادعایی را نسبت به آنچه که زمان نخستین کارکرد آن به شمار می آمد کنار گذاشته است. و به یک کارکرد جنبی، بعضی بررسی نفس امکان شناخت، بسنده کرده است. پس فلسفه تا حد شناخت شناسی کوچک شده است.
ادوین بسیبل هولت از رئالیست های نو می گوید که « اینکه واقعیت چیست چندان مورد علاقه من نیست » با این همه می بینیم که برخی نویسندگان همچنان برای پیدا کردن نوعی ثابت در معنی تلاش می کنند، در حالیکه دیگران از آن فاصله می گیرند. نمونه های البوت ، جویس و لارنس نشان دهنده ی اختلاف نیت ها در ارایه واقعیت است.
واقعیت به جسم شناوری مانند است
آری از گرده ی در تلاش ذهن عاصی
برای تعریف از آن سواری می گیرد
یا به آن ماهی، که همه ی جانداران دیگر را می بلعد
و سپس دریایی را که در آن شناور است سر می کنند.
اندیشمند تحلیل گر باید به دنبال کردن قدم های آهسته تر حقیقت ، به دون قصد پیشی گرفتن از آن بسنده کنند.
در جواب این پرسش بیلاطس که حقیقت چیست؟ فلسفه نه تنها پاسخ های مختلف بلکه انواع مختلف از پاسخ های را فراهم می آورد که نماینده ی رویکردهای مختلف به مسئله اند ولی نمی توان این پاسخ ها را به دو گروه متضاد و مکمل تقسیم کرد. به دین سان می توان حقیقت را یا علمی دید یا شاعرانه ، که یکی در روند شناخت کشف می شود و دیگری در روند ساخت آفریده می شود اول را اهل فن نظریه هم سازی می خوانند و دومی را نظریه ی همبستگی نظریه ی هم سازی ( corres pond ence ) تجربی و شناختی است اعتقاد واقع گرایانة خام با عامه فهمی به واقعیت دنیای خارج دارد و می پندارد که ما با مشاهده و مقایسه می توانیم این دنیا را بشناسیم حقیقتی که مطرح می کنند حقیقتی است که با واقعیت مستند همسازی دارد، نزدیکی دارد، و آنرا با دقت و امانت داری منتقل می کند، حقیقت اثبات گرا ( پوزیتیویست ) یا حقیقت حتمی گرا ( دترمینیست ) یی است که قصدش مستند کردن و تعیین حدود کردن و تعریف کردن است.
در قتل در کلیسا بکت به قاتلانش می گوید: « شما به واقعیت تسلیم می شوید » نظریه ی همسازی خود به خود به واقعیت تسلیم شده و تکلیف می کند که حقیقت با آن سنجیده می شود، دموکرات است و اعتماد به نفس خود را از طریق اصول اکثریت در توصیف واقعیت می گیرد ، که از
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 44
داستان، امر واقع، و حقیقت
داستان قصهای بر ساخته است. این تعریف حوزههای بسیاری را در بر می گیرد؛ از آن جمله است: دروغهایی که در خانه و خانواده سر هم می کنیم تا خود را از کنجکاوی های آزارنده حفظ کنیم، و لطیفههایی که تصادفاً می شنویم و بعد من باب مکالمة مؤدبانه (یا غیر مؤدبانه) بازگو می کنیم، و نیز آثار ادبی خیالپرورد و بزرگی چون بهشت گمشدة میلتون یا خود کتاب مقدس. بله، می گویم که کتاب مقدس داستان است، اما پیش از آنکه از سر اعتقاد به شکاکیت به رضایت سر بجنبانید، چند کلمة دیگر را هم بخوانید. کتاب مقدس داستان است چون قصة بر ساخته است.
امر واقع و داستان آشنایان قدیماند. هر دو از واژههای لاتین مشتق شدهاند. Fact (امر واقع) از facere – ساختن یا کردن – گرفته شده است. Fiction (داستان) از fingere – ساختن یا شکل دادن. شاید فکر کنید چه کلمات سادهای – چرا که نغمة دیگری از سر تأکید یا عدم تأکید بر آنها بار نشده است. اما اقبال این دو در جهان واژهها به یکسان نبوده است. کار و بار fact (امر واقع) رونق فراوان یافته است. در مکالمات روزمرة ما fact (امر واقع) با ستونهای جامعة زبان یعنی «واقعیت» و «حقیقت» پیوند خورده است. اما fiction (داستان) همنشین موجودات مشکوکی است چون «غیرواقعی بودن» و «دروغ بودن». با این همه، اگر نیک بنگریم. می توانیم ببینیم که نسبت «امر واقع» و «داستان» با «واقعی» و «حقیقی» دقیقاً همانی نیست که به ظاهر می نماید. معنای تحت اللفظی امر واقع هنوز هم در نظر ما «امر رخ داده» است. و داستان هم هرگز معنای «امر ساخته شده» اش را از دست نداده است. اما امور رخ داده یا ساخته شده از چه نظر حقیقت یا واقعیت می یابند؟ امر رخ داده وقتی انجام می گیرد، دیگر وجود واقعی ندارد. ممکن است پیامدهایی داشته باشد، و ممکن است اسنادی وجود داشته باشند دال بر اینکه قبلاً وجود داشته است (مثلاً اسنادی وجود داشته باشند دال بر اینکه قبلاً وجود داشته است (مثلاً جنگ داخلی آمریکا). اما همین که رخ داد، دیگر موجودیتاش پایان می پذیرد. اما چیزی که ساخته می شود، تا زمانی که فساد نپذیرد یا نابود نشود، وجود دارد. همین که پایان می پذیرد، موجودیتاش آغاز می شود.
سرانجام آنکه امر واقع هیچ نوع وجود خارجی ندارد، حال آنکه داستان ممکن است قرنها دوام بیاورد.
برای روشنتر کردن نسبت عجیب امر واقع و داستان، جایی را که این دو در آن با هم جمع می آیند در نظر می گیریم: جایی که آن را تاریخ می نامیم. در کلمة history (تاریخ) معنایی دو گانه نهفته است. این واژه از واژهای یونانی گرفته شده که در اصل به معنای کاوش یا تحقیق بوده است. اما چیزی نگذشت که دو معنا پیدا کرد که در اینجا به کار ما می آیند: واژة تاریخ از سویی می تواند به معنای «چیزهایی که رخ دادهاند» باشد؛ از سوی دیگر می تواند «روایت ثبت شده اموری که فرض شده است رخ دادهاند» معنا دهد. یعنی تاریخ هم می تواند به معنای رخدادهای گذشته باشد و هم قصة (story) این رخدادها: امر واقع – داستان. خود کلمة «story» هم در واژة «history» باقی مانده و اصلاً از این کلمه مشتق شده است. آنچه به عنوان تحقیق آغاز می شود، در خاتمه باید به صورت داستان درآید. امر واقع، اگر می خواهد باقی بماند، باید داستان شود. پس، از این منظر، داستان در تقابل با امر واقع قرار ندارد بلکه مکمل آن است. داستان به اعمال فناپذیر انسانها شکلی می دهد ماندگارتر.
اما حقیقت این است که این تنها یکی از جنبههای داستان است. شک نیست که8 در نظر ما داستان چیزی کلاملاً متفاوت با اسناد تاریخی یا دادههای صرف است. داستان از نظر ما فقط ساخته نمی شود، بر ساخته می شود، یعنی محصول غیر متعارف و غیر واقعی قوة تخیل انسان است. خوب است داستان را به هر دو صورتش که در اینجا ترسیم شد در نظر بگیریم. داستان می تواند مبتنی بر امور واقع باشد و نزدیکترین انطباق ممکن را بین قصهاش و چیزهایی که عملاً در جهان رخ دادهاند حفظ کند. یا بسیار خیالبافانه باشد و درکی را که از ممکنات معمول زندگی داریم زیر پا بگذارد. اگر این دو شکل افراطی را دو سر تمامی طیف امکانات داستانی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 64
میمند مرکز دهستان میمند، بخش مرکزی، شهرستان شهربابک، واقع در استان کرمان
/
در ۳۶ کیلومتری شمال شرقی شهر بابک قرار دارد و دشت خاتونآباد (دهشتران) در جنوب و کوه خورین در شمال باختری آبادی است. مختصات میمند ۲۳ ْ۵۵ طول جغرافیایی و ۱۴ ْ۳۰ عرض جغرافیایی است و ۲۲۴۰ متر از سطح دریا بالاتر است. میباشد.دهستان میمند از شرق با دهستان پاقلعه، از شمال با دهستان راویز، از شمال غرب و غرب با دهستانهای مدوارات و خورسند، از جنوب با دهستان خاتون آباد و از جنوب شرق با دهستانهای پاریز و سرچشمه هم مرز است.
روستای میمند حدود ۴۰۰ واحد مسکونی (کیچه) و حدود ۲۵۰۰ اتاق دارد که در دل صخرههای روبهروی هم کنده شده است.
موقعیت این روستا از لحاظ استراتژیک دارای اهمیت بوده. به قول میمندیها: « اگر در ابتدای میمند (که آن را گلوگاه مینامند) دو تفنگچی در دو طرف رودخانه مستقر شوند به راحتی میتوانند از ده دفاع کنند.»
/
لایه آذرین ضخیمی که بر روی روستا وجود دارد، مانند دژی طبیعی از نفوذ به روستا جلوگیری میکند. تنها مسیر دسترسی، شیارهای طبیعی بهنام رخنه است که در مواقع لزوم بسته میشدند. دستکندها در چندین تراز مختلف، در شیب کوه و دوطرف دره، کنده شدهاند و میانگین اتاقهای موجود در هر کیچه به ۴ میرسد.
/
دکتر باستانی پاریزی در کتاب پیغمبر دزدان آورده: «میمند از دهات معروف و قدیمی شهربابک است، تمام اتاقهای این ده در دامنه کوه کنده شده و خانهها در دل سنگ است و هر کوچه که در دل کوه میرود سه یا چهار اتاق دارد و مجموعاً قریب سیصد کوچه در دل سنگ فرو بردهاند و به همین سبب خانهها دودکش و بخاری ندارند و بدون منفذ است و از جهت تاریخی واقعاً از آثار اولیه تمدن بشری محسوب میشود. در واقع یک آسمان خراش موربی است که هزاران سال است در دل سنگ کنده شده، اطاقها بخاری ندارد، راه عبور محدود است و دواب و آدمیزاد تا حدودی زندگی مشترکی دارند، این آبادی البته غیراز میمند معروف فارس است…)
| /
میمند روستای تاریخی و منحصر به فردی در استان کرمان است که یکی از چند روستای شگفتانگیز ایران لقب گرفته است. برگزاری نمایشگاه عکس روستای میمند در نگارخانه تهران دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران از 24 تا 28 مهر ماه و نیز اهدای جایزه بینالمللی ملینا مرکوری به روستای باستانی میمند برای حفظ و مدیریت تداوم فرهنگی در سرزمینهای تاریخی، انگیزه معرفی این روستای بینظیر با بافت معماری ویژهاش میباشد.
میمند در شمال شهر بابک در کوهپایههای شمالی آن واقع است. این روستا از نمونههای بینظیر معماری «دست کند» در جهان میباشد که به صورت یک مجموعه یکپارچه انسانی در دل کوه جای گرفته است. از آداب محلی و ویژگیهای معماری روستا پیداست که روستا به پیش از اسلام تعلق دارد. دکتر غلامعلی همایون، استاد دانشگاه تهران، میمند را متعلق به آریاییهای مهرپرست میداند (قرن هفتم و هشتم قبل از میلاد) که در فضایی غار مانند به عبادت میپرداختهاند. هرچند این نظریه هنوز، توسط پژوهشهای باستانشناسی مورد تایید قرار نگرفته است، اما خطوط معماری ایوانها و درگاههای خانههای میمند، معماری معبد را در ذهن تداعی میکنند. در نقاط ویژهای از منطقه میمند، کندهنگاریهایی با نقوش بز کوهی، انسان در حال شکار و... مشاهده میشود. «لوراگوران» باستانشناس ایتالیایی، باتوجه به یکی از این سنگنگارهها قدمت تمدن میمند را 12-6 هزار سال تخمین میزند. اهالی میمند کوچرو هستند. زیستگاه مردم میمند از دامنه کوه «خورین» در شمال روستای دستکند به سمت جنوب تا دشت «خاتونآباد» گسترده شده است. اهالی میمند هر سال را به 3 فصل تقسیم کرده و طبق تقویم خاص خود در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 64
میمند مرکز دهستان میمند، بخش مرکزی، شهرستان شهربابک، واقع در استان کرمان
/
در ۳۶ کیلومتری شمال شرقی شهر بابک قرار دارد و دشت خاتونآباد (دهشتران) در جنوب و کوه خورین در شمال باختری آبادی است. مختصات میمند ۲۳ ْ۵۵ طول جغرافیایی و ۱۴ ْ۳۰ عرض جغرافیایی است و ۲۲۴۰ متر از سطح دریا بالاتر است. میباشد.دهستان میمند از شرق با دهستان پاقلعه، از شمال با دهستان راویز، از شمال غرب و غرب با دهستانهای مدوارات و خورسند، از جنوب با دهستان خاتون آباد و از جنوب شرق با دهستانهای پاریز و سرچشمه هم مرز است.
روستای میمند حدود ۴۰۰ واحد مسکونی (کیچه) و حدود ۲۵۰۰ اتاق دارد که در دل صخرههای روبهروی هم کنده شده است.
موقعیت این روستا از لحاظ استراتژیک دارای اهمیت بوده. به قول میمندیها: « اگر در ابتدای میمند (که آن را گلوگاه مینامند) دو تفنگچی در دو طرف رودخانه مستقر شوند به راحتی میتوانند از ده دفاع کنند.»
/
لایه آذرین ضخیمی که بر روی روستا وجود دارد، مانند دژی طبیعی از نفوذ به روستا جلوگیری میکند. تنها مسیر دسترسی، شیارهای طبیعی بهنام رخنه است که در مواقع لزوم بسته میشدند. دستکندها در چندین تراز مختلف، در شیب کوه و دوطرف دره، کنده شدهاند و میانگین اتاقهای موجود در هر کیچه به ۴ میرسد.
/
دکتر باستانی پاریزی در کتاب پیغمبر دزدان آورده: «میمند از دهات معروف و قدیمی شهربابک است، تمام اتاقهای این ده در دامنه کوه کنده شده و خانهها در دل سنگ است و هر کوچه که در دل کوه میرود سه یا چهار اتاق دارد و مجموعاً قریب سیصد کوچه در دل سنگ فرو بردهاند و به همین سبب خانهها دودکش و بخاری ندارند و بدون منفذ است و از جهت تاریخی واقعاً از آثار اولیه تمدن بشری محسوب میشود. در واقع یک آسمان خراش موربی است که هزاران سال است در دل سنگ کنده شده، اطاقها بخاری ندارد، راه عبور محدود است و دواب و آدمیزاد تا حدودی زندگی مشترکی دارند، این آبادی البته غیراز میمند معروف فارس است…)
| /
میمند روستای تاریخی و منحصر به فردی در استان کرمان است که یکی از چند روستای شگفتانگیز ایران لقب گرفته است. برگزاری نمایشگاه عکس روستای میمند در نگارخانه تهران دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران از 24 تا 28 مهر ماه و نیز اهدای جایزه بینالمللی ملینا مرکوری به روستای باستانی میمند برای حفظ و مدیریت تداوم فرهنگی در سرزمینهای تاریخی، انگیزه معرفی این روستای بینظیر با بافت معماری ویژهاش میباشد.
میمند در شمال شهر بابک در کوهپایههای شمالی آن واقع است. این روستا از نمونههای بینظیر معماری «دست کند» در جهان میباشد که به صورت یک مجموعه یکپارچه انسانی در دل کوه جای گرفته است. از آداب محلی و ویژگیهای معماری روستا پیداست که روستا به پیش از اسلام تعلق دارد. دکتر غلامعلی همایون، استاد دانشگاه تهران، میمند را متعلق به آریاییهای مهرپرست میداند (قرن هفتم و هشتم قبل از میلاد) که در فضایی غار مانند به عبادت میپرداختهاند. هرچند این نظریه هنوز، توسط پژوهشهای باستانشناسی مورد تایید قرار نگرفته است، اما خطوط معماری ایوانها و درگاههای خانههای میمند، معماری معبد را در ذهن تداعی میکنند. در نقاط ویژهای از منطقه میمند، کندهنگاریهایی با نقوش بز کوهی، انسان در حال شکار و... مشاهده میشود. «لوراگوران» باستانشناس ایتالیایی، باتوجه به یکی از این سنگنگارهها قدمت تمدن میمند را 12-6 هزار سال تخمین میزند. اهالی میمند کوچرو هستند. زیستگاه مردم میمند از دامنه کوه «خورین» در شمال روستای دستکند به سمت جنوب تا دشت «خاتونآباد» گسترده شده است. اهالی میمند هر سال را به 3 فصل تقسیم کرده و طبق تقویم خاص خود در