لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
نقش کتاب در جامعه
کتاب و کتابخوانی سنگ بنای توسعه یی فرهنگ و رشد تمدن هاست. این نکته ای است که مسئولان فرهنگی و اجتماعی کشور بارها به آن اشاره کرده اند . در کنار این واقعیت، واقعیت دیگری وجود دارد که با وجود آنکه از این نوع حرف ها در کشور ما زیاد زده می شود اما عملاً " کتابخوانی" جایگاه رفیع و بلند خود را در جامعه پیدا نکرده است. این واقعیت بیانگر یک نکته ی اساسی است و آن اینکه با سخنرانی و حرف زدن و شعاردادن هیچ کاری به نتیجه نمی رسد، مگر اینکه شرایط تحقیق و امکانات لازم برای این امر یعنی «کتابخوانی» در جامعه میسر گردد. بنابراین باید در کنار حرف های قشنگ و زیبای فرهنگی ،تلاش کرد که زمینه ها و شرایط لازم برای رشد و شکوفایی کتاب و کتابخوانی و نهادینه کردن آن در جامعه فراهم شود. چگونه می توان کتاب وکتابخوانی را در جامعه توسعه و گسترش داد؟ چرا با وجود تلاش های گوناگون و اختصاص بودجه های مختلف برای توسعه کتابخوانی در کشور، هنوز آن طور که باید و شاید، کتابخوانی در جامعه نهادینه نشده است. نظر مردم و کارشناسان متخصص فرهنگی در این زمینه چیست؟
به گفته متخصصان کتابداری، اگر مسئولان فرهنگی کشور واقعاً بخواهند فرهنگ کتاب و کتابخوانی و مطالعه را در سطح جامعه گسترش دهند، باید دوکار اساسی انجام گیرد: اول آنکه مطالعه دقیق و جامع درباره وضعیت کتابخوانی در ایران انجام دهند و عوامل عدم توسعه کتابخوانی را در جامعه بررسی و تعیین کنند. دوم اینکه پس از انجام این مطالعه جامع، یک طرح ملی با همکاری متخصصان علوم کتابداری و اطلاع رسانی برای توسعه ی فرهنگ کتابخوانی در جامعه طراحی و شرایط لازم و کافی را برای اجرای آن فراهم سازند.
متخصصان فرهنگی اظهار می نمایند بدون مطالعه ، تحقیق و برنامه ریزی اصولی، فرهنگ کتاب و کتابخوانی در جامعه رونق پیدا نمی کند. زیرا کتابخوانی در جامعه ما با موانع و مشکلات متعددی روبرو است. کتابخانه های مدارس (school libraries) یکی دیگر از موانع توسعه ی فرهنگ کتابخوانی در جامعه است وضعیت اکثر آنها متاثر کننده است و زیر سطح استانده های ذیربط می باشد. گفته "مسعود بهرامی" دبیر یکی از دبیرستهای تهران، اکثر کتابخانه های مدارس در فضایی کوچک ، تنگ و تاریک قرار دارد و کتابهای موجود در آن ها بسیار قدیمی و کهنه و غیر جذاب برای دانش آموزان است. نگارنده این سطور که به همراه آقای محمدی توکلی مقدم در سال 1382 وضعیت کتابخانه های دبیرستانی استان گیلان را مورد بررسی و تحقیق قرار داده اند، دلیل دیگری بر مدعای فوق الذکر می دانند. کتابهای موجود در این قبیل کتابخانه ها، اکثراً قدیمی، کهنه و غیرجذاب برای دانش آموزان است. " نیاز سنجی اطلاعات" در کتابخانه های آموزشگاهی انجام نمی شود، مجموعه سازی بصورت متمرکز می باشد و نیازهای اطلاعاتی هر آموزشگاه با توجه به وضعیت جغرافیایی و ... نادیده انگاشته می شوند.نداشتن کتابدار متخصص یکی دیگر از مشکلات کتابخانه های مدارس است. این امر موجب می شود که گاه روزها سپری شده و درب کتابخانه های برخی از مدارس اصلاً بروی مراجعان باز نمی شود . در واقع در حال حاضر بود ونبود کتابخانه های مدارس برای معلمان و دانش آموزان فرقی ندارد. زیرا دانش آموزان و معلمان احساس نیاز به وجود این کتابخانه ها نمی کنند و این بیانگر این واقعیت است که ورزش در مدارس جایگاه مشخصی دارد و نهادینه شده است و این در حالی است که کتابخانه چنین جایگاهی را در مدارس ندارد . کتاب و کتابخوانی آزاد نقش کلیدی مانند کتاب های درسی در آموزش و پرورش ندارد و به همین دلیل است که اگر 5 تا 6 هزار مدرسه کشور هم فاقد کتابخانه باشند، هیچ نگرانی برای مدیران ارشد آموزش وپرورش ایجاد نمی کند. یکی دیگر از موانع اصلی کتابخوانی در مدارس حجم زیاد مطالب درسی است. کنکور سراسری دانشگاهها یکی دیگر از عوامل مانع مطالعه ی کتاب های غیردرسی است. در حال حاضر هدف اصلی دانش آموزان و خانواده ها موفقیت در کنکور سراسری است و همین امر موجب می شود که دانش آموزان به فکر هیچ کتابی جز کتاب درسی نباشند. آزمون سراسری دانشگاهها میزان مطالعه کتابهای غیردرسی دانش آموزان را کاهش داده است. آیا به نظر شما با توجه به اینکه آموزش و پرورش نوین در دنیا به سمت آموزش مهارت های اجتماعی و زندگی به دانش آموزان، حرکت می کند، آزمون سراسری دانشگاه های کشور ما نیز در این راستا حرکت می کند؟ کتابخانه آموزشگاهی، دارای مراکز چند رسانه ای (school media materials center) می باشند. این مراکز نقش بسیار مهمی برای تربیت و تعلیم متخصصان در جوامع خود ایفاء می نمایند. . آمار دقیقی از سرانه مطالعه کتابهای غیردرسی در بین دانش آموزان ایران وجود دارد ولی برای بالا بردن سرانه مطالعه در کشور باید زمینه های آن فراهم شود. برای مثال می توان مطالعه کتاب های غیردرسی را به عنوان یکی از شرایط پذیرش آزمون سراسری اعلام کرد. برای افزایش نرخ مطالعه در جامعه باید همه نهادهای آموزشی کشور
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
نقش کتاب در جامعه
کتاب و کتابخوانی سنگ بنای توسعه یی فرهنگ و رشد تمدن هاست. این نکته ای است که مسئولان فرهنگی و اجتماعی کشور بارها به آن اشاره کرده اند . در کنار این واقعیت، واقعیت دیگری وجود دارد که با وجود آنکه از این نوع حرف ها در کشور ما زیاد زده می شود اما عملاً " کتابخوانی" جایگاه رفیع و بلند خود را در جامعه پیدا نکرده است. این واقعیت بیانگر یک نکته ی اساسی است و آن اینکه با سخنرانی و حرف زدن و شعاردادن هیچ کاری به نتیجه نمی رسد، مگر اینکه شرایط تحقیق و امکانات لازم برای این امر یعنی «کتابخوانی» در جامعه میسر گردد. بنابراین باید در کنار حرف های قشنگ و زیبای فرهنگی ،تلاش کرد که زمینه ها و شرایط لازم برای رشد و شکوفایی کتاب و کتابخوانی و نهادینه کردن آن در جامعه فراهم شود. چگونه می توان کتاب وکتابخوانی را در جامعه توسعه و گسترش داد؟ چرا با وجود تلاش های گوناگون و اختصاص بودجه های مختلف برای توسعه کتابخوانی در کشور، هنوز آن طور که باید و شاید، کتابخوانی در جامعه نهادینه نشده است. نظر مردم و کارشناسان متخصص فرهنگی در این زمینه چیست؟
به گفته متخصصان کتابداری، اگر مسئولان فرهنگی کشور واقعاً بخواهند فرهنگ کتاب و کتابخوانی و مطالعه را در سطح جامعه گسترش دهند، باید دوکار اساسی انجام گیرد: اول آنکه مطالعه دقیق و جامع درباره وضعیت کتابخوانی در ایران انجام دهند و عوامل عدم توسعه کتابخوانی را در جامعه بررسی و تعیین کنند. دوم اینکه پس از انجام این مطالعه جامع، یک طرح ملی با همکاری متخصصان علوم کتابداری و اطلاع رسانی برای توسعه ی فرهنگ کتابخوانی در جامعه طراحی و شرایط لازم و کافی را برای اجرای آن فراهم سازند.
متخصصان فرهنگی اظهار می نمایند بدون مطالعه ، تحقیق و برنامه ریزی اصولی، فرهنگ کتاب و کتابخوانی در جامعه رونق پیدا نمی کند. زیرا کتابخوانی در جامعه ما با موانع و مشکلات متعددی روبرو است. کتابخانه های مدارس (school libraries) یکی دیگر از موانع توسعه ی فرهنگ کتابخوانی در جامعه است وضعیت اکثر آنها متاثر کننده است و زیر سطح استانده های ذیربط می باشد. گفته "مسعود بهرامی" دبیر یکی از دبیرستهای تهران، اکثر کتابخانه های مدارس در فضایی کوچک ، تنگ و تاریک قرار دارد و کتابهای موجود در آن ها بسیار قدیمی و کهنه و غیر جذاب برای دانش آموزان است. نگارنده این سطور که به همراه آقای محمدی توکلی مقدم در سال 1382 وضعیت کتابخانه های دبیرستانی استان گیلان را مورد بررسی و تحقیق قرار داده اند، دلیل دیگری بر مدعای فوق الذکر می دانند. کتابهای موجود در این قبیل کتابخانه ها، اکثراً قدیمی، کهنه و غیرجذاب برای دانش آموزان است. " نیاز سنجی اطلاعات" در کتابخانه های آموزشگاهی انجام نمی شود، مجموعه سازی بصورت متمرکز می باشد و نیازهای اطلاعاتی هر آموزشگاه با توجه به وضعیت جغرافیایی و ... نادیده انگاشته می شوند.نداشتن کتابدار متخصص یکی دیگر از مشکلات کتابخانه های مدارس است. این امر موجب می شود که گاه روزها سپری شده و درب کتابخانه های برخی از مدارس اصلاً بروی مراجعان باز نمی شود . در واقع در حال حاضر بود ونبود کتابخانه های مدارس برای معلمان و دانش آموزان فرقی ندارد. زیرا دانش آموزان و معلمان احساس نیاز به وجود این کتابخانه ها نمی کنند و این بیانگر این واقعیت است که ورزش در مدارس جایگاه مشخصی دارد و نهادینه شده است و این در حالی است که کتابخانه چنین جایگاهی را در مدارس ندارد . کتاب و کتابخوانی آزاد نقش کلیدی مانند کتاب های درسی در آموزش و پرورش ندارد و به همین دلیل است که اگر 5 تا 6 هزار مدرسه کشور هم فاقد کتابخانه باشند، هیچ نگرانی برای مدیران ارشد آموزش وپرورش ایجاد نمی کند. یکی دیگر از موانع اصلی کتابخوانی در مدارس حجم زیاد مطالب درسی است. کنکور سراسری دانشگاهها یکی دیگر از عوامل مانع مطالعه ی کتاب های غیردرسی است. در حال حاضر هدف اصلی دانش آموزان و خانواده ها موفقیت در کنکور سراسری است و همین امر موجب می شود که دانش آموزان به فکر هیچ کتابی جز کتاب درسی نباشند. آزمون سراسری دانشگاهها میزان مطالعه کتابهای غیردرسی دانش آموزان را کاهش داده است. آیا به نظر شما با توجه به اینکه آموزش و پرورش نوین در دنیا به سمت آموزش مهارت های اجتماعی و زندگی به دانش آموزان، حرکت می کند، آزمون سراسری دانشگاه های کشور ما نیز در این راستا حرکت می کند؟ کتابخانه آموزشگاهی، دارای مراکز چند رسانه ای (school media materials center) می باشند. این مراکز نقش بسیار مهمی برای تربیت و تعلیم متخصصان در جوامع خود ایفاء می نمایند. . آمار دقیقی از سرانه مطالعه کتابهای غیردرسی در بین دانش آموزان ایران وجود دارد ولی برای بالا بردن سرانه مطالعه در کشور باید زمینه های آن فراهم شود. برای مثال می توان مطالعه کتاب های غیردرسی را به عنوان یکی از شرایط پذیرش آزمون سراسری اعلام کرد. برای افزایش نرخ مطالعه در جامعه باید همه نهادهای آموزشی کشور
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 27 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه
برای دیدن چهره زنان ایرانی در دفاع هشت ساله، آئینه ای شفاف تر از گفتار و نوشتار خود آنان نیست. زنانی که در خطوط مختلف نبرد ایستادند تا از آنچه که دوست دارند، دفاع کنند. بسیاری از این زنان به خاک افتادند، بسیاری به اسارت دشمن درآمدند، بسیاری زخم برداشتند. بسیاری بر بالین مجروحان جنگ بیدار ماندند و آنانی که به خانه بازگشتند بسیار نیستند. برای این زنان هنوز جنگ به پایان نرسیده است. زیرا همواره رنج شچم انتظاری و زخم هایی که با آن همخانه اند، چون تابلویی از دل شان آویخته است. دیواری از امید، که هاشورهایی از روشنی بر آن تابانده است.
خلاصه:
اکنون خاطره ای از فداری و صبر و امید یکی از زنانی که در شهریور 59 در آغاز هجوم ارتش بعثی به خاک کشورمان در صحنه های نبرد حضور داشته از زبان خودش برایتان بیان می کنم. او دختری خرمشهری به نام مریم امجدی زنجانی است. به قول دیگران امجدی خدای خاطره است. اما گذشت سالها، ناراحتی میگرن و سر و کله زدن با 2 دختر و 2 پسر که ثمره زندگی مشترکش هستند، دست به دست هم داده و بسیاری از وقایع آند نفرها را که در آن حضور داشته، از یادشان برده اند. به سختی اسامی اشخاص و اماکن را به خاطر می آورد. اطمینان دارم شما هم بعد از خواندن این مجموعة خاطره، تصویر یک دختر 17 ساله خرمشهری را در حالی که یک کلن رول ور دور کمرش بسته و با یک اسلحه ژ-ث دوخشابه پا به پای مردان در برابر دشمن خط آتش می بندد، برای همیشه به ذهن می سپارد.
به یاد پدرم میرنعمت الله امجد زنجانی
حاصل ازدواج مادر و اقاجان، دخ فرزند بود: پنج پسر و پنج دختر به اسم های: فریده، علیؤ مریمؤ نرگس، محمد، افروز، خدیجه، حسن و حسین(دوقلو) و دست آخر عباس. همة ما را به غیر از حسن و حسین و عباس، مادربزرگم همه گل خواجه سیحونی که مامای محلی قابلی بود، در خانه خودمان کبه دنیا آورد. مادرم می گفت 19 تیر 1342 (همان روزی که من به دنیا آمدم) آقاجان، آقاجان تو، نهال درخت بید قشنگی را توی باغچجة کنار حوض پنج پر قشنگ کاشت. آقا اسم شناسنامه ای مرا مریم گذاشته بود، اما مادرم الهام صدا می کرد. شکل و قیافه ام شبیه مادرم بود.
روزها پشت سر هم گذشتند. من به سن مدرسه رسیدم. سالهای اول مدرسه در حال و هوای درس و بازی گذشت. روز جمعه که می شد دوست داشنم تا ظهر بخوابم، اما آقاجان صبح زود بلندمان می کرد. بعد از خواندن نماز صبح به دعای ندبه می رفتیم. تابستان ها آقام من و نرگس را با خواهر بزرگم فریده پیش خانم افشار در عصمتیه می فرستاد تا قرآن یاد بگیریم. جایی شبیه حوزه که در آن، خانم ها قرآن و رساله می خواندند و تفسیر یاد می گرفتند.
رفتن من به عصمتیه، فقط برای روخوانی و یاد گرفتن احکام رساله بود. در خانه خودمان رساله ای داشتیم که مال آقای خمینی (ره) بود. اقاجان می گفت: «چند سال پیش که به کربلا سفر کرده بودم، سری هم به نجف زد و این رسالة سبزرنگ را از آقای خمینی گرفتم.» من از روی همان رساله، احکام را از بر می کردم. به اجبار آقاجان، از روز اولی که به راهنمایی رفتم، چادر سر کردم. آقا در مورد ذخترهایش تعصب خاصی داشت. در خانه حتماً باید دامن و شلوار به پا می کردیم. دخترهای مدرسه بی حجاب بودند و از اینکه من روسری بر سر داشتم، تعجب می کردند. یک بار از آنها پرسید: «تو هر روز روزه می گیری؟» «گفتم: نه چطور مکه»؟ گفت: آخه، هر کس روزه می گیریه، روسری سرش می کنه!» برایش توضیح دادم، که این طور نیست و ما باید خودمان را از نامحرم بپوشانیم در کلاس سوم راهنمایی بودم که متوجه شدم برادرم علی، با دوستانش کارهایی مخفیانه می کند. آنها به اتاق می رفتند و در را از پشت می بستند وروی کاغذ چیزهایی می نوشتند. بعدها فهمیدم که اسم آن کاغذها اعلامیه است. کم کم پای آقاجان هم به این کارها باز شد. اوایل، در حد شرکت در جلسات و روضه خوانی و گوش دادن به صحبت های آقای کافی، واعظ مشهور فعالیت می کرد. آقاجان در کارهای خیر هم دست داش. تا آنجا که می توانست به فقرا کمک می کرد این اواخر در راهپیمایی وهم شرکت می کرد و به مجالس سخنرانی ضد حکومتی (شاه) می رفت.
مردم خرمشهر در خیابانها و دانش آموزان در مدرسه ما شعار ضد حکومتی می دادند و عکس شاه را سر و ته آویزان می کردند. شور و حال آقاجان، علی و بقیه روی من هم اثر گذاشت و به جمع آنها پیوستم. در راهپیمایی دست هایمان را مشت کردیم و فریاد می زدیم: «محصل به پا خیز، برادرت کشته شد» و پر و جوان همصدا می گفتیم: «بگو مرگ بر شاه». راهپیمایی عید قربان سال 57 را همیشه به خاطر دارم که من و علی ره راهپیمایی رفتیم و عکس اقای خمینی و اعلامیه پخش می کردیم مأمورها سر رسیدند و شلیک هوایی شروع شد. مأمورها برادرم علی را در خیابان دستگیر کردند. آقاجان بعد از دستگیری علی، آن قدر دنبالش گشت تا بازداشتگاهش را پیدا کرد. یکی دو روز بعد با قید ضمانت و کلی قول و قرار آزاد شد و به خانه آمد. مادر مرتباً می پرسید: «با او چه کرذنذ؟» و اقاجان می خندید و می گفت: «هیچی، موی سرش را تراشیده کمی شلاق خورده!» از او تعهد کتبی گرفت که دیگه در راهپیمایی ها شرکت نکنه» انا درست فرداری آن روز علی دوباره به خیابان رفت و روز از نو، روزی از نو. روزها کارمان، شعار دادن و فرار کردن بود و شب ها شعار
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 27 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه
برای دیدن چهره زنان ایرانی در دفاع هشت ساله، آئینه ای شفاف تر از گفتار و نوشتار خود آنان نیست. زنانی که در خطوط مختلف نبرد ایستادند تا از آنچه که دوست دارند، دفاع کنند. بسیاری از این زنان به خاک افتادند، بسیاری به اسارت دشمن درآمدند، بسیاری زخم برداشتند. بسیاری بر بالین مجروحان جنگ بیدار ماندند و آنانی که به خانه بازگشتند بسیار نیستند. برای این زنان هنوز جنگ به پایان نرسیده است. زیرا همواره رنج شچم انتظاری و زخم هایی که با آن همخانه اند، چون تابلویی از دل شان آویخته است. دیواری از امید، که هاشورهایی از روشنی بر آن تابانده است.
خلاصه:
اکنون خاطره ای از فداری و صبر و امید یکی از زنانی که در شهریور 59 در آغاز هجوم ارتش بعثی به خاک کشورمان در صحنه های نبرد حضور داشته از زبان خودش برایتان بیان می کنم. او دختری خرمشهری به نام مریم امجدی زنجانی است. به قول دیگران امجدی خدای خاطره است. اما گذشت سالها، ناراحتی میگرن و سر و کله زدن با 2 دختر و 2 پسر که ثمره زندگی مشترکش هستند، دست به دست هم داده و بسیاری از وقایع آند نفرها را که در آن حضور داشته، از یادشان برده اند. به سختی اسامی اشخاص و اماکن را به خاطر می آورد. اطمینان دارم شما هم بعد از خواندن این مجموعة خاطره، تصویر یک دختر 17 ساله خرمشهری را در حالی که یک کلن رول ور دور کمرش بسته و با یک اسلحه ژ-ث دوخشابه پا به پای مردان در برابر دشمن خط آتش می بندد، برای همیشه به ذهن می سپارد.
به یاد پدرم میرنعمت الله امجد زنجانی
حاصل ازدواج مادر و اقاجان، دخ فرزند بود: پنج پسر و پنج دختر به اسم های: فریده، علیؤ مریمؤ نرگس، محمد، افروز، خدیجه، حسن و حسین(دوقلو) و دست آخر عباس. همة ما را به غیر از حسن و حسین و عباس، مادربزرگم همه گل خواجه سیحونی که مامای محلی قابلی بود، در خانه خودمان کبه دنیا آورد. مادرم می گفت 19 تیر 1342 (همان روزی که من به دنیا آمدم) آقاجان، آقاجان تو، نهال درخت بید قشنگی را توی باغچجة کنار حوض پنج پر قشنگ کاشت. آقا اسم شناسنامه ای مرا مریم گذاشته بود، اما مادرم الهام صدا می کرد. شکل و قیافه ام شبیه مادرم بود.
روزها پشت سر هم گذشتند. من به سن مدرسه رسیدم. سالهای اول مدرسه در حال و هوای درس و بازی گذشت. روز جمعه که می شد دوست داشنم تا ظهر بخوابم، اما آقاجان صبح زود بلندمان می کرد. بعد از خواندن نماز صبح به دعای ندبه می رفتیم. تابستان ها آقام من و نرگس را با خواهر بزرگم فریده پیش خانم افشار در عصمتیه می فرستاد تا قرآن یاد بگیریم. جایی شبیه حوزه که در آن، خانم ها قرآن و رساله می خواندند و تفسیر یاد می گرفتند.
رفتن من به عصمتیه، فقط برای روخوانی و یاد گرفتن احکام رساله بود. در خانه خودمان رساله ای داشتیم که مال آقای خمینی (ره) بود. اقاجان می گفت: «چند سال پیش که به کربلا سفر کرده بودم، سری هم به نجف زد و این رسالة سبزرنگ را از آقای خمینی گرفتم.» من از روی همان رساله، احکام را از بر می کردم. به اجبار آقاجان، از روز اولی که به راهنمایی رفتم، چادر سر کردم. آقا در مورد ذخترهایش تعصب خاصی داشت. در خانه حتماً باید دامن و شلوار به پا می کردیم. دخترهای مدرسه بی حجاب بودند و از اینکه من روسری بر سر داشتم، تعجب می کردند. یک بار از آنها پرسید: «تو هر روز روزه می گیری؟» «گفتم: نه چطور مکه»؟ گفت: آخه، هر کس روزه می گیریه، روسری سرش می کنه!» برایش توضیح دادم، که این طور نیست و ما باید خودمان را از نامحرم بپوشانیم در کلاس سوم راهنمایی بودم که متوجه شدم برادرم علی، با دوستانش کارهایی مخفیانه می کند. آنها به اتاق می رفتند و در را از پشت می بستند وروی کاغذ چیزهایی می نوشتند. بعدها فهمیدم که اسم آن کاغذها اعلامیه است. کم کم پای آقاجان هم به این کارها باز شد. اوایل، در حد شرکت در جلسات و روضه خوانی و گوش دادن به صحبت های آقای کافی، واعظ مشهور فعالیت می کرد. آقاجان در کارهای خیر هم دست داش. تا آنجا که می توانست به فقرا کمک می کرد این اواخر در راهپیمایی وهم شرکت می کرد و به مجالس سخنرانی ضد حکومتی (شاه) می رفت.
مردم خرمشهر در خیابانها و دانش آموزان در مدرسه ما شعار ضد حکومتی می دادند و عکس شاه را سر و ته آویزان می کردند. شور و حال آقاجان، علی و بقیه روی من هم اثر گذاشت و به جمع آنها پیوستم. در راهپیمایی دست هایمان را مشت کردیم و فریاد می زدیم: «محصل به پا خیز، برادرت کشته شد» و پر و جوان همصدا می گفتیم: «بگو مرگ بر شاه». راهپیمایی عید قربان سال 57 را همیشه به خاطر دارم که من و علی ره راهپیمایی رفتیم و عکس اقای خمینی و اعلامیه پخش می کردیم مأمورها سر رسیدند و شلیک هوایی شروع شد. مأمورها برادرم علی را در خیابان دستگیر کردند. آقاجان بعد از دستگیری علی، آن قدر دنبالش گشت تا بازداشتگاهش را پیدا کرد. یکی دو روز بعد با قید ضمانت و کلی قول و قرار آزاد شد و به خانه آمد. مادر مرتباً می پرسید: «با او چه کرذنذ؟» و اقاجان می خندید و می گفت: «هیچی، موی سرش را تراشیده کمی شلاق خورده!» از او تعهد کتبی گرفت که دیگه در راهپیمایی ها شرکت نکنه» انا درست فرداری آن روز علی دوباره به خیابان رفت و روز از نو، روزی از نو. روزها کارمان، شعار دادن و فرار کردن بود و شب ها شعار
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 11 صفحه
قسمتی از متن .doc :
نقش فیزیک در پزشکی
پزشکان براى تشخیص بیمارى ها از انواع وسایل ساده مانند دماسنج و فشارسنج، گوشى طبى (استتوسکوپ) تا دستگاه هاى بسیار پیچیده مانند میکروسکوپ الکترونى، لیزر و هولوگراف که همه براساس قانون هاى فیزیک طراحى و ساخته شده استفاده مى کنند. در این قسمت به ساختمان و طرز کار برخى از آنها مى پردازیم.
رادیوگرافى و رادیوسکوپى
رادیوگرافى عکسبردارى از بدن با پرتوهاى ایکس و رادیوسکوپى مشاهده مستقیم بدن با آن پرتوها است. در عکاسى معمولى از نورى که از چیزها بازتابش مى شود و بر فیلم عکاسى اثر مى کند استفاده مى شوند در صورتى که در رادیوگرافى پرتوهایى را که از بدن مى گذرند به کار مى برند.
پرتوهاى ایکس را نخستین بار در سال ۱۸۹۵ میلادى، ویلهلم کنراد رنتیگن استاد فیزیک دانشگاه ورتسبورگ آلمان کشف کرد. این کشف بسیار شگفت انگیز بود و خبر آن با سرعت در روزنامه هاى جهان منتشر شد. جالب است که رنتیگن بر روى پرتوهاى کاتدى کار مى کرد و به طور اتفاقى متوجه شد که وقتى این پرتوها، که همان الکترون هاى سریع هستند به مواد سخت و فلزات سنگین برخورد مى کنند پرتوهاى ناشناخته اى تولید مى شود او این پرتوها را پرتو ایکس به معنى مجهول نامید.
پرتوهاى ایکس قدرت نفوذ و عبور بسیار زیاد دارند. به آسانى از کاغذ، مقوا، چوب، گوشت و حتى فلزهاى سبک مانند آلومینیوم مى گذرند، لیکن فلزهاى سنگین مانند سرب مانع عبور آنها مى شود. اشعه ایکس از استخوان هاى بدن که از مواد سنگین تشکیل شده اند عبور نمى کنند در صورتى که از گوشت بدن به آسانى مى گذرند. همین خاصیت سبب شده که آن را براى عکسبردارى از استخوان هاى بدن به کار برند و محل شکستگى استخوان ها را مشخص کنند. براى عکسبردارى از روده و معده هم از پرتوهاى ایکس استفاده مى شود لیکن براى این کار ابتدا به شخص مایعاتى مانند سولفات باریم مى خورانند تا پوشش کدرى اطراف روده و معده را بپوشاند و سپس رادیوگرافى صورت مى دهند. کشف پرتوهاى ایکس که به وسیله رنتیگن عملى شد سرآغاز فعالیت هاى دانشمندانى مانند تامسون، بور، رادرفورد، مارى کورى، پیرکورى، بارکلا و بسیارى دیگر شد به طورى که نه فقط چگونگى تولید، تابش و اثرهاى پرتو ایکس و گاما و نور شناخته شد بلکه خود اشعه ایکس یکى از ابزارهاى شناخت درون ماده شد و انسان را با جهان بى نهایت کوچک ها آشنا کرد و انرژى عظیم اتمى را در اختیار بشر قرار داد. پرتوهاى ایکس در پزشکى و بهداشت براى پیشگیرى، تشخیص و درمان به کار مى رود به طورى که در فناورى هاى مربوطه یکى از ابزارهاى اساسى است.
سونوگرافىسونوگرافى عکسبردارى با امواج فراصوت است. فراصوت امواج مکانیکى مانند صوت ۲ است که بسامد آن بیش از ۲۰ هزار هرتز است. این امواج را مى توان با استفاده از نوسانگر پتروالکتریک یا نوسانگر مغناطیسى تولید کرد.
خاصیت پیزوالکتریک عبارت است از ایجاد اختلاف پتانسیل الکتریکى در دو طرف یک بلور هنگامى که آن بلور تحت فشار یا کشش قرار گیرد و نیز انبساط و انقباض آن بلور هنگامى که تحت تاثیر یک میدان الکتریکى واقع شود. بنابراین هرگاه از یک بلور کوارتز تیغه متوازى السطوحى عمود بر یکى از محورهاى بلور تهیه کنیم و این تیغه را میان دو صفحه نازک فولادى قرار دهیم و آن دو صفحه را به اختلاف پتانسیل متناوبى وصل کنیم، تیغه کوارتز با همان بسامد جریان منبسط و منقبض مى شود و به ارتعاش درمى آید و در نتیجه امواج فراصوت تولید مى کند. پدیده پیزوالکتریک در سال ۱۸۸۰ به وسیله پیرکورى کشف شد و از آن علاوه بر تولید امواج فراصوتى، در میکروفن هاى کریستالى و فندک استفاده مى شود. امواج فراصوتى داراى انرژى بسیار زیاد است و مى تواند سبب بالا رفتن دماى بافت هاى بدن انسان، سوختگى و تخریب سلول ها شود. از این امواج در دریانوردى، صنعت و پزشکى استفاده مى شود.
در پزشکى براى تشخیص، درمان و تحقیقات این امواج را به کار مى برند. دستگاهى که براى عکسبردارى به کار مى رود اکوسکوپ۳ یا سونوسکوپ۴ است. اساس کار عکسبردارى با امواج فراصوت بازتابش امواج است در این عمل دستگاه گیرنده و فرستنده موجود است و از بسامدهاى میان یک میلیون تا پانزده میلیون هرتز استفاده مى کنند. دستگاه مولد ضربه هاى موجى در زمان هاى بسیار کوتاه یک تا پنج میلیونیم ثانیه را در حدود ۲۰۰ ضربه در ثانیه مى فرستد و این ضربه ها در بدن نفوذ مى کند و چنانچه به محیطى برخورد کند که غلظت آن با محیط قبلى متفاوت باشد پدیده بازتابش روى مى دهد و با توجه به غلظت نسبى دو محیط مقدارى از انرژى ضربه هاى فراصوت بازتابش مى شود. دستگاه گیرنده این امواج را دریافت مى کند و به کمک دستگاه الکترونى و یک اسیلوسکوپ آن را به نقطه یا نقاط نورانى به تصویر تبدیل مى کند. عکسبردارى با فراصوت را براى تشخیص بیمارى هاى قلب، چشم، اعصاب، پستان، کبد و لگن انجام مى دهند.