حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق در مورد هنر مسیحیت

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 9 صفحه

 قسمتی از متن .DOC : 

 

هنر مسیحیت آغازین (موزاییک و نقاشی،نسخه تذهیب کاری شده(

■ موزاییک و نقاشی

همچنان که کارهای کلیسا سازی در دوره کنستانتین و جانشینانش به منظور برآوردن نیازهای فوری مسیحیان برای برگزاری مراسم دینی آغاز می شود و ناگهان جنبه ای رسمی و همگانی پیدا می کند، برنامه های گسترده تزیین کلیساها نیز ضروری می شود. برای تبلیغ تمام جنبه های متنوع دین جدید – شریعت، روایتهای نقلی و نمادهای آن و برای آموزش دادن و تهذیب کردن معتقدان، صدها متر مربع دیوار در دهها کلیسای نوساز می بایست با سبک و نمایی آراسته می شد که این پیام را به مؤثرترین شکل ممکن به مردم برسانند. موزاییکهای زیبای تزیینی – با خرده شیشه های براق به جای خرده مرمرهای ماتی که رومیان ترجیح می دادند در موزاییکهایشان به کار ببرند – تقریباً به طرزی ناگهانی – وسیله بیان پذیرفته شده ای گردید. موزاییک، مخصوصاً برای سطوح تخت و نازک باسیلیکاهای جدید مناسب بود و به جزء محسوس و بادوام دیوار یا گونه ای پرده منقوش معماری تبدیل شد. نوری که از ردیف پنجره های زیر گنبد به درون می تابید به صورت بازتابهای لرزانی به موزاییکها می رسید و چنان جلوه ها و تضادها و تمرکزهای ناگهانی در رنگ پدید می آورد که می توانست توجه بیننده را به ویژگیهای اصلی و مربوط آن ترکیب بندی جلب کند. موزاییک که به شیوه مسیحیت آغازین تهیه می شد، برای تغییرات ظریف رنگ آنچنان که در شیوه کار یک نقاش ناتورالیست ضرروت می یابد، در نظر گرفته نمی شود؛ ولی همچنان که در بررسی موزاییکهای رومی گفته شد، رنگ بندی به راحتی در دسترس موزاییک ساز است. در موزاییک سازی، رنگ را در جایی می گذارند ولی مخلوط نمی کنند؛ و بافت روشن، سفت و براق که در چارچوب الگویی مشخص و ساده شده قرار گرفته، اصل می شود. همچنان که بیشتر گفتیم، برای موزاییکهایی که در ارتفاعات بالای دیوار و بر فراز سر بیننده کار گذاشته می شوند، استفاده از خرده سنگها ریز به شیوه موزاییکهای رومی، کاری بی معنی می شود. در موزاییکهای دوره مسیحیت آغازین، که برای دیده شدن از فاصله ای قابل توجه طراحی می شدند از سنگها بزرگتر استفاده می شود؛ سطوح موزاییکها را زبر رها کرده اند تا لبه های تیز خرده شیشه ها بتوانند نور را جذب و منعکس کنند و برای آنکه به بهترین شکل ممکن مفهوم شوند طرحهایی ساده دارند. موزاییک در جریان چند صد سال خدمت به الهیات مسیحی، وسیله بیان برخی از عالیترین شاهکارهای هنر جهان بود.

مضمون و سبک، وسیله بیان خود را می یابند؛ مضمون دین مسیحی، در طی چندین سده شکل گرفت و تا مدتی طولانی، حتی در شیوه درست شبیه سازی از پیکر و چهره بنیادگذار مسیحیت، بحث و تردید بود. وقتی مسیحیت دین رسمی گردید، مقام عیسی مسیح نیز دگرگون شد. در آثار اولیه، او را در هیأت آموزگار و فیلسوف مجسم کرده اند و در آثار بعدی، حالتی امپراتورانه همچون فرمانروای آسمان و زمین به چهره اش داده می شود. در سده های چهارم و پنجم، هنرمندان همچنان در چگونگی شبیه سازی از وی تردید داشتند و به همین علت چهره های گوناگونی آفریدند. پس از آنکه برخی از مسایل مشاجره آفرین دینی مربوط به ماهیت عیسی مسیح حل شدند، فرمول کم و بیش ثابتی برای تجسمش به دست آمد.

در اذهان مسیحیان، ساده اندیشی که تازه به مسیحیت گرویده بودند، عیسی مسیح را به سادگی می شد با خدایان آشنای حوضه دریای مدیترانه، به خصوص هلیوس (آپولون) خدای آفتاب، یا صورت رومی شده شرقیش آفتاب شکست ناپذیر، یکی گرفت. در موزاییک طاقی متعلق به اواخر سده سوم از یک آرامگاه کوچک مسیحی در گورستان متعلق به پیروان دین روم که در حفاریهای سالهای 1940 – 49 در زیر کلیسای سان پیترو و در رم به دست آمد (تصویر 281) عیسی در هیأت آپولون دیده می شود که اسبهای گردونه آفتاب را در آسمانها بتاخت می برد – تصوری که بسی بزرگنمایانه تر از تصور چوپان نیکوکار است.

 

281- جزیی از موزاییک طاقی آرامگاه پیروان دین روم، رم 250 -275 ب م

282- جدا شدن لوط و ابراهیم از یکدیگر ، موزاییکی از کلیسای‌سانتاماریا ماجوره، رم حدود 430 ب م.

سبک یا سبکهای هنر رومی در اثر استحالیه و تبدیل ماهیت هنر یونانی – رومی به دست آمد: نقطه حرکت موزاییک سازان، عمق نمایی رومی بود. در سلسله تصویرهای روایتی و بزرگ موزاییکی، مانند موزاییک کاری جداشدن لوط و ابراهیم از یکدیگر که در کلیسای سانتاماریاجوره متعلق به رم در سده پنجم اجرا گردیده، می توانیم شاهد وحدت ناتورالیسم کهن و نمادپردازی نوین گردیم. قاب تزیینی نشان دهنده جدایی لوط و ابراهیم (تصویر 282)، داستان این حادثه را به طور مختصر باز می گوید (سفر پیدایش، باب 13): لوط پس از پذیرفته شدن مخالفت، اعضای خانواده و طایفه اش را به سوی راست یعنی به سوی شهر سدوم هدایت می کند، حال آنکه ابراهیم به سوی ساختمانی (کلیسا؟) در سمت چپ حرکت می کند. آنچه لوط برمی گزیند گزینشی شیطانی است و ابزارهای شیطان یعنی دو دختر وی، در جلوی او نشان داده شده اند، حال آنکه پیکره اسحاق – فرزند نازاده – که ابزار خداوندگاراست در جلوی پدرش ابراهیم قرار داده شده است. شکاف بین دو گروه جنبه ای تأکیدی دارد و هر گروه به شیوه «خلاصه نگارانه» ای نشان داده شده که می توان اصطلاح «خوشه ای از سرها» را در موردش به کار برد. این «خوشه» در آینده هنر مسیحی، دارای تاریخی طولانی خواهد شد. پیکره ها چنان که گویی مشاجره ای پدید با یکدیگر داشته اند با نگاه و حالت خاصی از یکدیگر جدا می شوند و ما در اینجا شاهد دور شدن هنرمند از ناتورالیسم انعطاف پذیر و گرایشش به نمایش حالات معنی دار بدن و آن شیوه اولیه شبیه سازی سده های میانه یعنی شکلک نمایی هستیم که هرگونه مفهومی را خلاصه می کند و با حرکت و حالت بدنی نشان می دهد. چشمان گشاده ای که در حدقه



خرید و دانلود تحقیق در مورد هنر مسیحیت


دانلود مقاله اعتقادات مسیحیت 28 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 28

 

آیین مسیحیت یکی از دین‌های بزرگ دنیای امروز است. دینی که با پیشینه‌ای 2000 ساله، در بسیاری از جوامع انسانی کنونی (عمدتاً غربی) حضوری ریشه‌دار داشته و خاستگاه تحولات فرهنگی و اجتماعی متعددی در تاریخ حیات آنها بوده است. هسته اصلی و وجودی این دین، اصل پرستش خداوندی متعال به نام «اب» می‌باشد که با تجلیات خاص الوهی‌اش مانند «عیسی مسیح» و «روح‌القدس» انسان را از گمراهی نجات داده و به سعادت و رستگاری رهنمون ساخته است (توماس میشال یسوعی، مدخل الی العقیده المسیحیه، ص57-55.) لذا اصل خداشناسی در جهان‌بینی مسیحیت امری مهم و کلیدی به‌شمار می‌رود. البته خداشناسی در مسیحیت امری نسبتاً پیچیده است. خداشناسی که از پیکره یکتاپرستی صریح و شفاف‌ یهودیت ریشه گرفته و ساختاری توحیدی دارد، اما در عین حال از نوعی تثلیث الوهیتی سخن می‌گوید که صریحاً با توحید خالص یهودی در تزاحم است. با این وجود اصل پرستش خداوندی ازلی، ابدی، خالق، علیم، رحیم و بخشنده که در طول تاریخ بشر همواره حضوری ملموس داشته است، رکنی بنیادین در اصول اعتقادات و جهان‌بینی مسیحیت می‌باشد. (جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ص591)

نام خدای مسیحیت

مسیحیان خداوند خویش را «آب» یا «ابا» (abba) می‌خوانند. این لفظ واژه‌ای «آرامی» است و به معنی پدر می‌باشد (قاموس کتاب مقدس، ص2). پدر آسمانی که هستی و حیات آدمی در دست اوست. این تعبیر به‌کرات در اناجیل چهارگانه از زبان عیسی علیه‌السلام نقل شده است؛ به گونه‌ای که عیسی، خداوند را پدر آسمانی خود (مانند متی 34،25) و تمام انسان‌های مومن می‌خواند. (مانند متی 9،6). تعبیر پدر آسمانی واژه‌ای ضمیرآشنا و صمیمی است که تداعی‌کننده محبت و نوازش بزرگوارانه از سوی خداوند بر انسان می‌باشد. این نام با تعالیم عیسوی که بیان‌کننده وجود رابطه‌ای صمیمانه و پر محبت بین خداوند و انسان می‌باشد، تناسب بیش‌تری دارد. واژه اب در کلام مسیح، نه تنها تداعی‌کننده وجود نوعی خیراندیشی، توأم با مراقبت و حساسیت خداوند بر انسان است، بلکه متضمن نوعی اقتدار، برتری، حکومت و تسلط خداوند بر عالم هستی و مخصوصاً انسان نیز می‌باشد. (رابرت ویر، جهان مذهبی، ج2، ص692)

ابا و یهوه

بنا بر آنچه از تاریخ و اناجیل چهارگانه مشهود است، «عیسی ناصری» علیه‌السلام ملقب به مسیح خود یک عبرانی یهودی بوده است. حتی مادر او نیز قدیسه‌ای یهودی به نام مریم بود و در جامعه یهودی و تحت تعلیمات یهودیان اصیل و مومنی مانند ذکریای نبی و یوسف (شوهر مریم)، بزرگ شد (لوقا، باب 1و2). او بر یهودی‌بودن خود اقرار داشت و حتی در کلمات صریحاً بیان داشت که تنها برای هدایت آنان مبعوث شده است: «آن وقت عیسی به آن زن گفت: من از طرف خدا فرستاده شده‌ام تا به یهودیان کمک کنم نه به غیر یهودیان، چون یهودیان گوسفندان گم شده خدا هستند.» (متی، 24،15)

بدین لحاظ مسیحیت را باید آیینی دانست که از بطن یهودیت برخواسته است، به گونه‌ای که در ابتدا تصور همه از تعالیم مسیح، دینی کاملاً جدید و مستقل نبود، بلکه حتی از زبان خود «عیسی ناصری» (مسیح)، آن تنها یک اصلاح‌گری (رفرم) در یهودیت قلمداد می‌شده است (متی،17،5). در همین راستا واژه ابا را نیز باید تنها، عنوان تازه‌ای برای خداوند یکتای یهودیان «یهوه» محسوب کرد، خداوندی که دارای هویتی روشن و تجلیاتی بارز بوده است و تا آن زمان بیش از 1000 سال به این نام مقدس خوانده و ستایش شده بود. البته این نامگذاری احتمالاً ریشه در تعالیم یهودی دارد و از تعابیری که در متون مقدس یهودی در خصوص رابطه بین خداوند و قوم برگزیده‌اش ذکر شده بود، ریشه گرفته است. چنان که در عباراتی از کتاب «مزامیر داود» (مانند مزمور،7،2) و یا کتاب «هوشع بنی» (باب 1،11) قوم یهود از زبان «یهوه» فرزند خوانده شده‌اند و خداوند (یهوه) خود را پدر آنها نامیده است.

بدین تعبیر نهادن نامی جدید برای خداوند (یهوه) به معنی معبودی جدید با صفات متفاوت نبوده است؛ بلکه این گزینه، انتخابی بوده که در تعریف جدید عیسی ناصری علیه‌السلام از خداوند، گویایی بیش‌تری بر صفات خاصی چون «محبت»، «بخشش»، «مرحمت» و «اقتدار بزرگوارانه» یهوه داشته است. هرچند این‌گونه تعابیر از خداوند در دید یهودیان آن زمان و (حتی امروزی نیز)- از لحاظ نزدیکی و محرمیت و نامتناسب‌بودن با خداوند- تا حدودی کفرآمیز به نظر می‌آمد (رابرت ویر، جهان مذهبی، ج2، ص692)، اما تاکید وی بر قدرت، جلال، داوری و اقتدار مطلق خداوندی بر جهان هستی، این دیدگاه را کم‌رنگ می‌نماید.

البته قابل تصور است که احتمالاً علت اصلی و تاریخی رسمیت دادن و تاکید نمودن بر این نام جدید، به جای استفاده نمودن از «یهوه» نوعی استقلال‌طلبی «آباءکلیسا»ی مسیحی قرون اولیه میلادی از جامعه یهودیان نیز بوده است تا با ایجاد تمایزی ملموس خود را در جامعه مومن یهودی آن زمان متمایز ساخته، هویت مستقلی برای جامعه کلیسا (جامعه مسیحی) ایجاد نمایند.

اصل تجسد

دومین اصل اعتقادی مسیحیت را می‌توان اصل «تجسد» دانست؛ اصلی که تا حدی مسیر این آیین را از طریقت یک دین یکتاپرستانه جدا می‌سازد و تصویری اساطیری را به خداوند و سفیر محبتش یعنی عیسی مسیح می‌دهد. او همچون پدری مهربان است که بر مخلوقات خود مخصوصاً بر انسان عنایت و لطف وافری دارد و برای نجات او از تباهی و گمراهی، دست به کار شده و فرزند خود را برای فداشدن به این دنیا فرستاده است تا آنان را پاک نماید. (انجیل یوحنا،3، 17و16)

اصل تجسد، در حقیقت اعتقادی است که مسیحیان به جسمیت یافتن «کلمه» ازلی الهی (لوگوس) و ظهور خود او در شخصیت انسانی عیسی مسیح دارند؛ «کلمه»‌ای که غیرمخلوق بوده و خود، خالق یا واسطه خلق همه چیز است.

-«آن زمانی که هنوز هیچ چیز نبود، کلمه وجود داشت و با خدا بود و او همیشه زنده بوده است و خود او خداست. هرچه هست به وسیله او آفریده شده است، زندگی جاوید در اوست و این زندگی به تمام مردم نور می‌دهد. زندگی او نوری است که در تاریکی می‌درخشد و تاریکی هرگز نمی‌تواند آن را خاموش نماید... کلمه خدا انسان شد و روی این زمین و در بین ما زندگی کرد... خدا قانون‌هایش را به وسیله موسی به مردم داد. ولی به وسیله عیسی مسیح او خودش را به ما ظاهر کرد و محبتش را نشان داد. کسی هرگز خدا را ندیده است، ولی البته مسیح او را دیده است چون او همیشه با خدای پدر است و هرچه باید درباره خدا بدانیم، مسیح به ما گفته است.» (انجیل یوحنا، باب1)

این نگرش، شخصیت عیسی علیه‌السلام را از یک وجود تاریخی به یک ماهیت اسطوره‌ای (مانند اساطیر یونان) تبدیل نمود و ماهیت تاریخی او را تا حد زیادی تحت شعاع قرار داد، پایه‌گذار این نگرش را باید «پولس» (سن پل) و در پی او یوحنا و کلمنت دانست که به عنوان رسولان برجسته مسیح و آباء بنام کلیسای (جامعه مسیحی) قرن اول میلادی معروف هستند.

- «مسیح چهره دیدنی خدای نادیده است. حتی پیش از اینکه خدا چیزی بیافریند، مسیح وجود داشت. در واقع به وسیله عیسی مسیح تمام هستی‌ها در آسمان و زمین به وجود آمد.



خرید و دانلود دانلود مقاله اعتقادات مسیحیت 28 ص


دانلود مقاله اعتقادات مسیحیت 28 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 28

 

آیین مسیحیت یکی از دین‌های بزرگ دنیای امروز است. دینی که با پیشینه‌ای 2000 ساله، در بسیاری از جوامع انسانی کنونی (عمدتاً غربی) حضوری ریشه‌دار داشته و خاستگاه تحولات فرهنگی و اجتماعی متعددی در تاریخ حیات آنها بوده است. هسته اصلی و وجودی این دین، اصل پرستش خداوندی متعال به نام «اب» می‌باشد که با تجلیات خاص الوهی‌اش مانند «عیسی مسیح» و «روح‌القدس» انسان را از گمراهی نجات داده و به سعادت و رستگاری رهنمون ساخته است (توماس میشال یسوعی، مدخل الی العقیده المسیحیه، ص57-55.) لذا اصل خداشناسی در جهان‌بینی مسیحیت امری مهم و کلیدی به‌شمار می‌رود. البته خداشناسی در مسیحیت امری نسبتاً پیچیده است. خداشناسی که از پیکره یکتاپرستی صریح و شفاف‌ یهودیت ریشه گرفته و ساختاری توحیدی دارد، اما در عین حال از نوعی تثلیث الوهیتی سخن می‌گوید که صریحاً با توحید خالص یهودی در تزاحم است. با این وجود اصل پرستش خداوندی ازلی، ابدی، خالق، علیم، رحیم و بخشنده که در طول تاریخ بشر همواره حضوری ملموس داشته است، رکنی بنیادین در اصول اعتقادات و جهان‌بینی مسیحیت می‌باشد. (جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ص591)

نام خدای مسیحیت

مسیحیان خداوند خویش را «آب» یا «ابا» (abba) می‌خوانند. این لفظ واژه‌ای «آرامی» است و به معنی پدر می‌باشد (قاموس کتاب مقدس، ص2). پدر آسمانی که هستی و حیات آدمی در دست اوست. این تعبیر به‌کرات در اناجیل چهارگانه از زبان عیسی علیه‌السلام نقل شده است؛ به گونه‌ای که عیسی، خداوند را پدر آسمانی خود (مانند متی 34،25) و تمام انسان‌های مومن می‌خواند. (مانند متی 9،6). تعبیر پدر آسمانی واژه‌ای ضمیرآشنا و صمیمی است که تداعی‌کننده محبت و نوازش بزرگوارانه از سوی خداوند بر انسان می‌باشد. این نام با تعالیم عیسوی که بیان‌کننده وجود رابطه‌ای صمیمانه و پر محبت بین خداوند و انسان می‌باشد، تناسب بیش‌تری دارد. واژه اب در کلام مسیح، نه تنها تداعی‌کننده وجود نوعی خیراندیشی، توأم با مراقبت و حساسیت خداوند بر انسان است، بلکه متضمن نوعی اقتدار، برتری، حکومت و تسلط خداوند بر عالم هستی و مخصوصاً انسان نیز می‌باشد. (رابرت ویر، جهان مذهبی، ج2، ص692)

ابا و یهوه

بنا بر آنچه از تاریخ و اناجیل چهارگانه مشهود است، «عیسی ناصری» علیه‌السلام ملقب به مسیح خود یک عبرانی یهودی بوده است. حتی مادر او نیز قدیسه‌ای یهودی به نام مریم بود و در جامعه یهودی و تحت تعلیمات یهودیان اصیل و مومنی مانند ذکریای نبی و یوسف (شوهر مریم)، بزرگ شد (لوقا، باب 1و2). او بر یهودی‌بودن خود اقرار داشت و حتی در کلمات صریحاً بیان داشت که تنها برای هدایت آنان مبعوث شده است: «آن وقت عیسی به آن زن گفت: من از طرف خدا فرستاده شده‌ام تا به یهودیان کمک کنم نه به غیر یهودیان، چون یهودیان گوسفندان گم شده خدا هستند.» (متی، 24،15)

بدین لحاظ مسیحیت را باید آیینی دانست که از بطن یهودیت برخواسته است، به گونه‌ای که در ابتدا تصور همه از تعالیم مسیح، دینی کاملاً جدید و مستقل نبود، بلکه حتی از زبان خود «عیسی ناصری» (مسیح)، آن تنها یک اصلاح‌گری (رفرم) در یهودیت قلمداد می‌شده است (متی،17،5). در همین راستا واژه ابا را نیز باید تنها، عنوان تازه‌ای برای خداوند یکتای یهودیان «یهوه» محسوب کرد، خداوندی که دارای هویتی روشن و تجلیاتی بارز بوده است و تا آن زمان بیش از 1000 سال به این نام مقدس خوانده و ستایش شده بود. البته این نامگذاری احتمالاً ریشه در تعالیم یهودی دارد و از تعابیری که در متون مقدس یهودی در خصوص رابطه بین خداوند و قوم برگزیده‌اش ذکر شده بود، ریشه گرفته است. چنان که در عباراتی از کتاب «مزامیر داود» (مانند مزمور،7،2) و یا کتاب «هوشع بنی» (باب 1،11) قوم یهود از زبان «یهوه» فرزند خوانده شده‌اند و خداوند (یهوه) خود را پدر آنها نامیده است.

بدین تعبیر نهادن نامی جدید برای خداوند (یهوه) به معنی معبودی جدید با صفات متفاوت نبوده است؛ بلکه این گزینه، انتخابی بوده که در تعریف جدید عیسی ناصری علیه‌السلام از خداوند، گویایی بیش‌تری بر صفات خاصی چون «محبت»، «بخشش»، «مرحمت» و «اقتدار بزرگوارانه» یهوه داشته است. هرچند این‌گونه تعابیر از خداوند در دید یهودیان آن زمان و (حتی امروزی نیز)- از لحاظ نزدیکی و محرمیت و نامتناسب‌بودن با خداوند- تا حدودی کفرآمیز به نظر می‌آمد (رابرت ویر، جهان مذهبی، ج2، ص692)، اما تاکید وی بر قدرت، جلال، داوری و اقتدار مطلق خداوندی بر جهان هستی، این دیدگاه را کم‌رنگ می‌نماید.

البته قابل تصور است که احتمالاً علت اصلی و تاریخی رسمیت دادن و تاکید نمودن بر این نام جدید، به جای استفاده نمودن از «یهوه» نوعی استقلال‌طلبی «آباءکلیسا»ی مسیحی قرون اولیه میلادی از جامعه یهودیان نیز بوده است تا با ایجاد تمایزی ملموس خود را در جامعه مومن یهودی آن زمان متمایز ساخته، هویت مستقلی برای جامعه کلیسا (جامعه مسیحی) ایجاد نمایند.

اصل تجسد

دومین اصل اعتقادی مسیحیت را می‌توان اصل «تجسد» دانست؛ اصلی که تا حدی مسیر این آیین را از طریقت یک دین یکتاپرستانه جدا می‌سازد و تصویری اساطیری را به خداوند و سفیر محبتش یعنی عیسی مسیح می‌دهد. او همچون پدری مهربان است که بر مخلوقات خود مخصوصاً بر انسان عنایت و لطف وافری دارد و برای نجات او از تباهی و گمراهی، دست به کار شده و فرزند خود را برای فداشدن به این دنیا فرستاده است تا آنان را پاک نماید. (انجیل یوحنا،3، 17و16)

اصل تجسد، در حقیقت اعتقادی است که مسیحیان به جسمیت یافتن «کلمه» ازلی الهی (لوگوس) و ظهور خود او در شخصیت انسانی عیسی مسیح دارند؛ «کلمه»‌ای که غیرمخلوق بوده و خود، خالق یا واسطه خلق همه چیز است.

-«آن زمانی که هنوز هیچ چیز نبود، کلمه وجود داشت و با خدا بود و او همیشه زنده بوده است و خود او خداست. هرچه هست به وسیله او آفریده شده است، زندگی جاوید در اوست و این زندگی به تمام مردم نور می‌دهد. زندگی او نوری است که در تاریکی می‌درخشد و تاریکی هرگز نمی‌تواند آن را خاموش نماید... کلمه خدا انسان شد و روی این زمین و در بین ما زندگی کرد... خدا قانون‌هایش را به وسیله موسی به مردم داد. ولی به وسیله عیسی مسیح او خودش را به ما ظاهر کرد و محبتش را نشان داد. کسی هرگز خدا را ندیده است، ولی البته مسیح او را دیده است چون او همیشه با خدای پدر است و هرچه باید درباره خدا بدانیم، مسیح به ما گفته است.» (انجیل یوحنا، باب1)

این نگرش، شخصیت عیسی علیه‌السلام را از یک وجود تاریخی به یک ماهیت اسطوره‌ای (مانند اساطیر یونان) تبدیل نمود و ماهیت تاریخی او را تا حد زیادی تحت شعاع قرار داد، پایه‌گذار این نگرش را باید «پولس» (سن پل) و در پی او یوحنا و کلمنت دانست که به عنوان رسولان برجسته مسیح و آباء بنام کلیسای (جامعه مسیحی) قرن اول میلادی معروف هستند.

- «مسیح چهره دیدنی خدای نادیده است. حتی پیش از اینکه خدا چیزی بیافریند، مسیح وجود داشت. در واقع به وسیله عیسی مسیح تمام هستی‌ها در آسمان و زمین به وجود آمد.



خرید و دانلود دانلود مقاله اعتقادات مسیحیت 28 ص


تحقیق در مورد مسیحیت 12 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 12 صفحه

 قسمتی از متن .DOC : 

 

بردباری برای مسیحیان مسئله ای بسیار دشوارتر بود. از نظر ایشان، یهودیت مقدمه یا طلیعه دین خودشان و مسیحیت تحقق وعده هایی است که خداوند به یهودیان داده است. یهودیان این عقیده را رد می کردند و این امر مخالفت آنان با بعضی از اصول محوری آیین مسیحی تلقی می شد. بردباری در بین شاخه های مختلف مسیحیت مآلاً مشکلی حتی بزرگ تر از آب درآمد. بدیهی است که عنصر خارجی آسان تر تحمل می شود تا دگراندیش داخلی. مرتد به مراتب خطرناک تر از ملحد است. اثر معروف فیلسوف انگلیسی جان لاک زیر عنوان «نامه ای درباره بردباری» که در اواخر سده هفدهم نوشته شد، درخواستی است برای بردباری دینی که در آن زمان هنوز فکری نسبتاً جدید بود. او نوشت: «نه مشرک، نه مسلمان، نه یهودی هیچ یک نباید به علت دین خود از حقوق مدنی کشور محروم شود.» ولی اگر دقت کنیم، یکی در این میان از فهرست حذف شده و آن، کاتولیک است. تفاوت روشن است. در نظر لاک و هم روزگارانش، مشرک و مسلمان و یهودی برای مذهب رسمی انگلستان خطری ایجاد نمی کردند _ اما کاتولیک خطرناک بود. کاتولیک می خواست مذهب پروتستان را براندازد و انگلستان را کاتولیک کند و، به قول ردیه نویسان پروتستان در آن روزگار، یوغ اطاعت از فرمانروایی بیگانه _ یعنی البته پاپ در رم _ را برگردن آن کشور بنهد.مسلمانان عموماً در جوامع خویش نسبت به تنوع و تعدد بردبارتر بودند و حتی حدیثی قدیمی را شاهد می آوردند که اختلاف، رحمت خداوند است. مفهوم ارتداد _ به تعبیر مسیحی عقیده نادرستی که مراجع رسمی مذهبی آن را به این عنوان بشناسند و محکوم کنند _ در اسلام کلاسیک جایی نداشت. انحراف و اختلاف به جز در موارد نادر، فقط هنگامی هدف تعقیب و آزار قرار می گرفت که نظم موجود را با خطر جدی مواجه کند. اصولاً خود این تصور که مرجعی رسمی دارای این اختیار وجود داشته باشد که درباره مسائل ایمانی قضاوت کند و حکم دهد، با اندیشه و عمل اسلام سنتی بیگانه بود _ ولی اکنون دیگر آن چنان بیگانه نیست.

یکی از پیامدهای همانندی سابقه و نگرش بین مسیحیت و اسلام، تعارض دراز میان دو تمدنی بوده است که هویت خود را از آنها گرفته اند. وقتی آن دو دین در حوزه مدیترانه به یکدیگر رسیدند، چون هر دو مدعی بودند که واپسین وحی الاهی به آنها رسیده است، معارضه پرهیزناپذیر بود _ معارضه ای کمابیش مداوم که طی آن، نخستین هجوم عربان دامنه اسلام را با کشورگشایی به سوریه و فلسطین و مصر و شمال آفریقا و لااقل تا مدتی به جنوب اروپا رسانید که همه در آن عصر جزء سرزمین های مسیحی بودند؛ بعد تاتارها اسلام را به روسیه و اروپای شرقی بردند و سپس ترک ها به بالکان. به هر یک از این پیشروی ها، مسیحیت پاسخی شدید داد: بیرون راندن عرب ها از اسپانیا، جنگ های صلیبی در نواحی شرق مدیترانه، شکستن آنچه روس ها در تاریخ خود آن را یوغ تاتار می نامند، و سرانجام حمله متقابل عظیم اروپا به سرزمین های اسلامی که معمولاً امپریالیسم خوانده می شود.با این همه، در طول این دوره دراز معارضه و جهاد و جنگ صلیبی و تسخیر و بازپس گیری، مسیحیت و اسلام همواره رشته ارتباط را نگه داشتند، زیرا هر دو در اساس ادیانی از نوع واحد بودند. می توانستند با یکدیگر بحث کنند، مناقشه کنند، مناظره کنند. حتی فریاد خشم یکدیگر را درک می کردند. وقتی هر یک می گفت: «تو کافری و در آتش جهنم  خواهی سوخت»، دیگری دقیقاً می فهمید که او چه می گوید، زیرا مقصود هر دو یکی بود. (بهشتشان ویژگی های متفاوت دارد، ولی دوزخشان عمدتاً یکی است.) ولی به گوش یک هندو یا بودایی یا کنفوسیوسی چنین ادعاها و اتهام ها تقریباً یا کلاً بی معناست.نحوه ای که مسیحیان و مسلمانان به یکدیگر می نگریستند و یکدیگر را مطالعه می کردند، در مورد هر یک با دیگری تفاوت فاحش داشت. این امر دست کم از جهاتی معلول اوضاع و احوال متفاوت هر یک بود. مسیحیان اروپایی برای اینکه بتوانند کتاب آسمانی و ادبیات کلاسیک خود را بخوانند و با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، از آغاز مجبور به آموختن زبان های خارجی بودند. از سده هفتم [میلادی] به بعد، حتی انگیزه بیشتری پیدا کردند که نگاه خویش را به بیرون معطوف کنند، زیرا مکان های مقدسشان در زادگاه دین مسیح، در حیطه حکمرانی مسلمانان بود، و زیارت آنها تنها با اذن مسلمانان امکان پذیر می شد. مسلمانان چنین مشکلاتی نداشتند. اماکن مقدسشان در عربستان و در قلمرو فرمانروایی عرب ها بود، کتاب مقدسشان به عربی بود که در سراسر تمدن اسلامی همچنین زبان ادب و علم و تحقیق و حکومت و تجارت به شمار می رفت. پس از تسخیر کشورهای جنوب غربی آسیا و شمال آفریقا که مردم آن سرزمین ها نیز عرب مآب شدند و زبان و خط اجدادی خویش را فراموش کردند، عربی به طور روزافزون حتی زبان مراودات یومیه شد. در روزگاران بعد، زبان های اسلامی دیگری، به ویژه فارسی و ترکی، پای به صحنه گذاشتند، اما در نخستین سده های شکل گیری، عربی فرمانروای یکتا بود.این تفاوت تجربه ها و نیازهای هر یک از دو تمدن، در نگرش آنها به یکدیگر منعکس است.

از قدیم ترین ایامی که ثبت در تاریخ است، اروپائیان می کوشیدند زبان های رایج در کشورهای اسلامی _ و در راس آنها عربی را که زبان پیشرفته ترین تمدن آن روزگار بود _ یاد بگیرند. بعدها و بیشتر به جهت فایده عملی، بعضی فارسی و به ویژه ترکی را نیز آموختند. اهمیت ترکی عمدتاً از این نشأت می گرفت که عربی را در قلمرو عثمانی برانداخته و زبان حکومت و دیپلماسی شده بود. از قرن شانزدهم به بعد کرسی های استادی عربی در دانشگاه های فرانسه و هلند تاسیس شد. دانشگاه کیمبریج در ۱۶۳۲ و دانشگاه آکسفورد در ۱۶۳۶ صاحب نخستین کرسی عربی شدند. اروپائیان از آن پس دیگر برای دست یافتن به علوم عالی به عربی نیاز نداشتند، ولی به انگیزه کنجکاوی فکری و عقلی و شوق به شناخت تمدنی دیگر و راه و رسم آن به آموختن عربی همت می گماشتند. هنگامی که سده هجدهم فرارسید، اروپا می توانست بنازد که صاحب مجموعه ای شایان توجه از کتب و مکتوبات عالمانه درباره جهان اسلام است، شامل چاپ ها و ترجمه های آثار تاریخی و ادبی و دینی و نیز تاریخ های ادبیات و مذاهب و حتی تاریخ های عمومی کشورها و مردمان مسلمان و آداب و رسوم آنان. کتاب های دستور زبان و فرهنگ های عربی و فارسی و ترکی از قرن شانزدهم به بعد در دسترس دانشوران اروپایی بود.

از نکات پرمعنا اینکه توجه بسیار بیشتری می شد به عربی، یعنی زبان کلاسیک و کتاب آسمانی اسلام، از فارسی و ترکی، یعنی زبان های فرمانروایان جهان در آن روزگار. در طول سده نوزدهم دانشوران اروپایی و چندی بعد همچنین محققان آمریکایی، به این مهم روی  آوردند که نوشته ها و زبان های مدفون و فراموش شده عهد باستان را از زیر خاک بیرون بیاورند و بخوانند و ترجمه کنند و از این راه یکی از فصل های درخشان تاریخ را بازیابند. اما کسانی که از اینگونه کنجکاوی بهره ای نداشتند و بنابراین، از درک آن ناتوان بودند، از این فعالیت ها سر درنمی آوردند و در آنها به دیده بدگمانی می نگریستند.

جهان اسلام به علت فقدان انگیزه ای مشابه، به هیچ وجه کوچک ترین علاقه و توجهی به تمدن مسیحی نشان نمی داد. تحقیر و خوار داشت مردمان وحشی آن سوی مرزها در آغاز ممکن بود توجیهی داشته باشد، ولی پس از اینکه آن صفت دیگر صدق نمی کرد و حتی در روزگاری که اطلاق آن کمترین وجه عقلی نداشت، باز هم به کار می رفت. گاهی استدلال شده که توجه اروپائیان به عربی و زبان های دیگر شرق ملازم و مددکار _ یا اگر فاصله زمانی را در نظر بگیریم _ طلیعه و مقدمه امپریالیسم بوده است. اگر چنین باشد، باید عربان و ترکان را از این گونه نیات تجاوزگرانه مبرا بدانیم. عرب ها هشتصد سال در اسپانیا بودند بی آنکه علاقه ای به آموختن اسپانیایی یا لاتین بروز دهند.



خرید و دانلود تحقیق در مورد مسیحیت 12 ص


مقاله درباره.. مسیحیت

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

مسیحیت :

کریسمس جشنی است که هرساله نوید آغاز نومیلادی را به جهانیان می دهد یک جشن مذهبی برای مسیحیان است که در طول تاریخ خود دگرگونی های بسیاری را تجربه کرده است .آنگونه که از تاریخ می آید کریسمس در قرن چهارم میلادی که امپراطور روم (بیزانس) به طور رسمی آیین مسیحیت را پذیرفت در دنیای غرب رایج شد وبه مرور زمان نما گرفت .مورخان می گویند :گرچه این جشن متعلق به مسیحیان است اما در اصل از ایران باستان و آیین مهر (میترانیسم)گرفته شده وبه همین دلیل با دی وشب یلدای ایرانی همزادی دارد .آنان در این زمینه به اختلاف نظر های موجود برسد سالروز ولادت حضرت عیسی استناد می کنند و می گویند که بحث میان بزرگان عالم مسیحیت وتاریخ نگاران درباره ی روز میلاد آن حضرت چنان زیاد است که نمی توان برای آن روزی را مشخص کرد .زمان کریسمس اکنون میان شاخه های مختلف مسیحیت اعم از آرتودوکس ،کاتولیک،پروتستان متفاوت است وهریک مبنایی رابرای آن تعیین نکرده اند اگر چه همگی به سالروز تولد مهر (میترا) خدای پاکی در ایران باستان نزدیکند.آداب ورسوم کریسمس نیز در طول زمان دچار دگرگونیهای بسیار شده است. به گونه ای که می گویند هدیه دادن و شیرینی های متنوع ورنگارنگ آن در قرن نوزدهم میلادی توسط تاجران یهودی در اروپا رایج شد. شخصیت حضرت عیسی (ع) در اسلام نقشی اساسی دارد و مسلمانان ایمان دارند که خداوند انجیل را به عیسی داده است همانگونه که تورات را برموسی وزبوررا برداود وقرآن را برمحمد (ص) نازل کرده جالب است بدانیم. مسلمانان تا زمانی که به حضرت عیسی ایمان نیاوردند مسلمان به شمار نمی روند واسلام تنها دینی است که بر مسیحیت گواهی داده است همچنین اسلام احترام خاصی نیز برای حضرت مریم قائل است ودر قرآن نیز سوره ی مریم به زندگی وی اختصاص دارد:زندگی عیسی مسیح برای مسیحیان واقعه ی مهمی است هم مسلمانان وهم مسیحیان می توانند درسهای بسیاری از کریسمس بگیرند اما گاه به نظر می رسد این جشن سالانه پیروزی سمبل های شک بر آیین عیسی (ع) است و در این باره اختلافی وجود ندارد چرا که سمبل های گرفته شده از دین غیر خداپرستانه تولد ودرسهای حضرت عیسی مسیح(ع) را تحت الشعاع قرارداده است .این باعث اختلال در اصول اساسی مسیحیت مانند روحانیت ،سادگی ،فروتنی ،مهربانی و بخشندگی است کریسمس برهه ای افتخار آمیز از سال است اما هر ساله چهره حضرت عیسی (ع) و آموزه های وی بیشتر از این مراسم رخت می بندد ولی به هر حال نکته مثبتی هم دارد که اگر نبود روابط خانوادگی ازآنچه امروز دیده می شود بدتر بود و در واقع تنها فرصتی است که خانواده ها تلاش میکنند پیوند شکسته شده خود را ترمیم کنند و کریسمس پیروزی بزرگی در بازگرداندن روحانیت است. این جمله فراموش نشدنی است به عیسی پسر مریم گفت: دنیا یک پل است که ازآن بگذرید اما خانه ای برآن نسازید.کسی که به روز آخرت معتقد است امید به ابدیت دارد اما این دنیا تنها یک ساعت است آنرا ستایش و دعای خداوند بزرگ برای آسایش در روزی نادیده بگذرانید این جمله ای است که برسردر بزرگترین معماری مسلمانان مسجد ساخته شده توسط امپراطور اکبر؟ در استان آگرا در شمال هند نوشته شده .

مسیحیت به طور کلی به سه قسمت :کاتولیک ،ارتودوکس،پروتستان تقسیم شده است که فرقه های کوچک و زیادی نیز از آ نها منشعب شده است. تعدادی از مذاهب در طول سده های دوم و سوم در سراسر امپراطوری روم پیروانی را برای خود جلب کرده اند .مراسم نیایش ایسوس و میتراپرستی طرفداران زیادی داشت اما مهارت سنتابل (بل مقدس) در تبلیغ کمک کرد تا مسیحیت به طور مذهب اصلی روم در دوران وی درآید. مسیحیان غالبا توسط امپراتوری روم مورد شکنجه شدیدی قرار گرفتند اما سرانجام مسیحیت به عنوان دین رسمی امپراتوری پذیرفته شد. امپراتوری روم در مقابل ادیانی که با مذاهب رسمی و خدایان رومی در جنگ نبودند ویا تقدیس امپراتور را به زیر سئوال نمی بردند.با آزاد اندیشی و عقل برخورد میکرد. مذهب ملی رومیها مقدس سرد و بی روح بود وتعجبی ندارد ادیانی که دارای جنبه های روحانی واحساسی بیشتر بودند محبوبیت بیشتری پیدا کردند.

ادیان دیگر

آیین میترا الهه ی ایرانی نور،روی عشق و برادری و اهمیت آن تکیه می کرد این آیین خصوصا در بین مسلمانان رومی محبوبیت داشت. آیین لیموس، الهه ی مصری بسیاری از زنان رومی را جلب نمود .مذهب مسیحیت در طبقه ی پایین جامعه طرفداران بسیار پیدا کرد زیرا آنها عقیده داشتند خداوند همه ی انسانها رابا هم برابر می داند و حتی بزرگان وآزادشدگان وزنان نیز همگی از حقوق مساوی برخوردار هستند.

دوران آشوب

در دوران آشوب بزرگ که امپراتور روم مورد تهدید حمله ی بربرها و امپراتوری ایران قرار داشت همه امپراتورها در جستجوی خدایی قدرتمند برای کمک به دفع بلا از روم بودند امپراتور دیوکلتیانوس(245-313میلادی) میترا ،الهه ی نور ایرانیان رابه عنوان خدای خود اعلام کرد که از امپراتوری حمایت و حفاظت کند. امپراتور کنستاتین خدای مسیحیت را انتخاب نمود .کنستاتین در سال 312 در حالیکه به طرف روم می رفت تاآنرا از رقیب پس بگیرد اعلام کرد که نشانه ی مسیحیت را روی خورشید دیده است وجمله شما با این علامت پیروز خواهد شد را به لاتین روی آن خوانده است .



خرید و دانلود مقاله درباره.. مسیحیت