لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 3 صفحه
قسمتی از متن .doc :
متعلقات ایمان
در قرآن موارد ذیل به عنوان متعلقات ایمان شمارش شده است: 1- 4- غیب(70)، خداوند متعال(71)، معاد(72)، رسالت(73)، همه پیامبران(74) همه کتابهاى آسمانى(75)، امامت(76) ملایک(77)(78) 5- فواید ایمان از دیدگاه قرآن عبارتند از: رستگارى(79)، پشتوانه اخلاق(80)، استوارى و تعادل روحى (مائده 69، فتح 4، یونس 62- 63)، برکات دنیوى (اعراف 96)، عمل صالح (بقره 277، مائده 9 و نیز نکا: علامه طباطبایى. فرازهایى از اسلام، ص 238) 6- ایمان از دیدگاه قرآن قابل افزایش و کاهش است. زیرا از آنجا که معرفت مىتواند از اجمال به تفصل در آید و فهم ما به آموزهها عمیقتر گردد و همچنین تسلیم قلبى قابل شدت و ضعف بوده و نسبت به افراد متفاوت، گوناگون است، ایمان قابل افزایش و کاهش است. (آل عمران 173، انفال 2، نساء 136، توبه 124، انفال 2 و. نیز نکا: المیزان، ج 18، صص 259- 262) 7- در قرآن کریم به مقامات مختلفى اشاره شده که مؤمن در دست یافتن بدآنهاآزاد است. از این مقامات مىتوان به درجات مؤمنان یاد کرد. بررسى تفصیلى این مقامات و چگونگى تحصیل آنها در این کتاب نمىگنجد از این رو به اشارهاى اجمالى به بعضى از عناوین مقامات مؤمنان از دیدگاه قرآن بسنده مىکنیم: 1- 7- مقام تسلیم: یعنى واگذارى تمام ساحتهاى وجودى خود به اختیار و در اختیار خداوند. همان مقامى که حضرت ابراهیم آن را از خداوند طلب کرد (بقره 128) این تسلیم علاوه بر اطاعت عملى از اوامر الهى و اجتناب از محرمات باید در عواطف و اندیشههاى آدمى نیز نمودار شود. (در این باب نکا: تفسیر موضوعى قرآن کریم، حضرت آیةالله جوادى آملى، اسراء، قم، چاپ اوّل، 1377، ج 1، صص 383- 384) جز از آن خلاق گوش و چشم و سر نشنوم از جان خود هم خیر و شر گوش من از غیر گفت او کراست او مرا از جان شیرین جانتر است جان از او آمد نیآمد او ز جان صد هزاران جان دهد او رایگان جان که باشد کش گزینم بر کریم کیک چه بود که بسوزم زو گلیم من ندانم خیر الا خیر او صم و بکم و عمى من از غیر او گوش من کر است از زارى کنان که منم در کف او همچون سنان (81) 2- 7- مقام ابرار (مطففین 18- 22) به نظر مرحوم طباطبایى این مقام از والاترین مقامات ایمانى است، (المیزان، ج 1، ص 430). راه رسیدن به این مقام از دیدگاه قرآن گذشتن از آنچیزى است که به آن نیازمندیم و بخشیدن آن به دیگران (آل عمران 92) این مقام تنها مختص به بندگان خالص و خوب خداوند است (دهر 5- 6) 3- 7- مقام تقوى: قرآن با سخنهاى گوناگون و تعابیر تأمل برانگیز این مقام را مقامى ویژه و متقیان را ولى و دوست خود تلقى نموده است (جاثیه 19، انفال 34، بقره 21، حج 37 و.) بر اساس دیدگاه برخى از مفسران هر چند تقوا خود مراتبى دارد ولى مهم آن است که آدمى در تقوا سه رکن را رعایت کند: اوّل: از خدا بترسد و این خوف، خوف ساده باشد و بر اساس ترس از خدا از گناه کنارهگیرى کند. دوّم: کنارهگیرى از گناه بدین معنا که اگر گناه در وسط باشد، انسان خود را به حاشیه بکشد تا به آن آلوده نشود. سوّم: چه در آن ترس و چه در این حاشیه رفتن، مقصود و منظور، نزدیک شدن به خدا باشد. (در باب این مقام در قرآن نگاه کنید: تفسیر موضوعى قرآن، ج 11، صص 205- 219) متقى آن است کاو بیزار شد از ره فرعون و موسى وار شد قوم موسى شو بخور این آب را صلح کن با مه ببین مهتاب را (82) 4- 7- مقام اخلاص: به تعبیر لطیف محقق طوسى «پارسىِ اخلاص، ویژه کردن باشد» (اوصاف الاشراف، ص 65) یعنى انسان قلبش را مخصوص حق کند تا احدى جز مقلب القلوب در حرم دل او راه نیابد. از نظر قرآن کریم اخلاص جوهره اصلى آدم است که بسیارى از اوقات در زیر حجاب هوا و هوس پنهان و پوشیده مىماند (لقمان 32) از نظرگاه آیات قرآن تنها فرمان و درخواست خداوند از آدمى همین اخلاص است که اگر حاصل آید همه آنچه را که لازم است با خود دارد. (بیّنه 5) کسى که امید لقاى حق دارد و مشتاق جمال و جلال الهى است، باید مؤمن باشد و عمل صالح انجام دهد و در کار خود چه در بخش اعتقاد و چه در بخش عمل شرک نورزد (کهف 110)، (در باب اخلاص نکا: تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج 11، صص 253- 258) هر چه کارى از براى او بکار چون اسیر دوستىاى دوستدار گرد نفس دزد و کار او مپیچ هر چه آن نه کار حق هیچ است هیچ پیش از آنکه روز دین پیدا شود نزد مالک دزد شب رسوا شود.
بسیارى از متعلقات ایمان در قرآن چنان است که اگر از وحى و ایمان کمک نگیریم، ممکن است راهى به آنها نداشته باشیم، بعضى از موضوعات ایمان عبارتند از: خداوند، ملائکه، کتب آسمانى، پیامبران، غیب و روز قیامت; در این موضوعات، باید از معرفت تنها نا امید و سوار بر مرکب ایمان شد و پیش رفت و البته خواستن و کسب چنین ایمانى، همانند همه رفتارهاى دیگر انسانى، رفتارى است اختیارى و شرایط و موانع در آن مؤثر است. خداوند مىفرماید: «اگر خدا مىخواست همه افراد ایمان مىآوردند» و گاهى سرزنش مىکند که چرا ایمان نیاوردید و گاهى امر به ایمان آوردن مىکند، این آیات به خوبى نشان مىدهد که ایمان، حالتى است اکتسابى و اختیارى و تدریجى; فرد مىتواند مؤمن باشد یا نباشد و یا درجاتى از ایمان را داشته باشد. در واقع، انسانها همه در یک طیف وسیعى قرار دارند که یک سر آن کفر محض است و سر دیگر آن، ایمان محض; و بین این دو نیز مراتب و درجات فراوان هست ایمان با بعضى از امور نیز قابل ازدیاد است و هرکسى به هر نسبت که از ایمان بر خوردار باشد، از آثار آنهم سود خواهد جست. آنها که به خدا ایمان آوردهاند ترسى بر آنها نیست و غمگین نمىشوند، داراى اجر هستند، داخل بهشت مىشوند، مورد غفران خداوند هستند، پیروزند، با صالحین خواهند بود، خداوند ولى آنها است، گناهانشان بخشیده خواهد شد، خداوند سلطه کافران را بر آنها قرار نداده است، «در تنهایى از تقوى و در تنگدستى از صدقه دادن غافل نیستند; به هنگام مصیبت صبور و به هنگام خشم، داراى حلم هستند، از راستگویى دست نمىکشند، حتى زمانى که خوف ضرر بر ایشان باشد»، «شادیشان در چهره نمایان و خشمشان در قلب پنهان است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 3 صفحه
قسمتی از متن .doc :
متعلقات ایمان
در قرآن موارد ذیل به عنوان متعلقات ایمان شمارش شده است: 1- 4- غیب(70)، خداوند متعال(71)، معاد(72)، رسالت(73)، همه پیامبران(74) همه کتابهاى آسمانى(75)، امامت(76) ملایک(77)(78) 5- فواید ایمان از دیدگاه قرآن عبارتند از: رستگارى(79)، پشتوانه اخلاق(80)، استوارى و تعادل روحى (مائده 69، فتح 4، یونس 62- 63)، برکات دنیوى (اعراف 96)، عمل صالح (بقره 277، مائده 9 و نیز نکا: علامه طباطبایى. فرازهایى از اسلام، ص 238) 6- ایمان از دیدگاه قرآن قابل افزایش و کاهش است. زیرا از آنجا که معرفت مىتواند از اجمال به تفصل در آید و فهم ما به آموزهها عمیقتر گردد و همچنین تسلیم قلبى قابل شدت و ضعف بوده و نسبت به افراد متفاوت، گوناگون است، ایمان قابل افزایش و کاهش است. (آل عمران 173، انفال 2، نساء 136، توبه 124، انفال 2 و. نیز نکا: المیزان، ج 18، صص 259- 262) 7- در قرآن کریم به مقامات مختلفى اشاره شده که مؤمن در دست یافتن بدآنهاآزاد است. از این مقامات مىتوان به درجات مؤمنان یاد کرد. بررسى تفصیلى این مقامات و چگونگى تحصیل آنها در این کتاب نمىگنجد از این رو به اشارهاى اجمالى به بعضى از عناوین مقامات مؤمنان از دیدگاه قرآن بسنده مىکنیم: 1- 7- مقام تسلیم: یعنى واگذارى تمام ساحتهاى وجودى خود به اختیار و در اختیار خداوند. همان مقامى که حضرت ابراهیم آن را از خداوند طلب کرد (بقره 128) این تسلیم علاوه بر اطاعت عملى از اوامر الهى و اجتناب از محرمات باید در عواطف و اندیشههاى آدمى نیز نمودار شود. (در این باب نکا: تفسیر موضوعى قرآن کریم، حضرت آیةالله جوادى آملى، اسراء، قم، چاپ اوّل، 1377، ج 1، صص 383- 384) جز از آن خلاق گوش و چشم و سر نشنوم از جان خود هم خیر و شر گوش من از غیر گفت او کراست او مرا از جان شیرین جانتر است جان از او آمد نیآمد او ز جان صد هزاران جان دهد او رایگان جان که باشد کش گزینم بر کریم کیک چه بود که بسوزم زو گلیم من ندانم خیر الا خیر او صم و بکم و عمى من از غیر او گوش من کر است از زارى کنان که منم در کف او همچون سنان (81) 2- 7- مقام ابرار (مطففین 18- 22) به نظر مرحوم طباطبایى این مقام از والاترین مقامات ایمانى است، (المیزان، ج 1، ص 430). راه رسیدن به این مقام از دیدگاه قرآن گذشتن از آنچیزى است که به آن نیازمندیم و بخشیدن آن به دیگران (آل عمران 92) این مقام تنها مختص به بندگان خالص و خوب خداوند است (دهر 5- 6) 3- 7- مقام تقوى: قرآن با سخنهاى گوناگون و تعابیر تأمل برانگیز این مقام را مقامى ویژه و متقیان را ولى و دوست خود تلقى نموده است (جاثیه 19، انفال 34، بقره 21، حج 37 و.) بر اساس دیدگاه برخى از مفسران هر چند تقوا خود مراتبى دارد ولى مهم آن است که آدمى در تقوا سه رکن را رعایت کند: اوّل: از خدا بترسد و این خوف، خوف ساده باشد و بر اساس ترس از خدا از گناه کنارهگیرى کند. دوّم: کنارهگیرى از گناه بدین معنا که اگر گناه در وسط باشد، انسان خود را به حاشیه بکشد تا به آن آلوده نشود. سوّم: چه در آن ترس و چه در این حاشیه رفتن، مقصود و منظور، نزدیک شدن به خدا باشد. (در باب این مقام در قرآن نگاه کنید: تفسیر موضوعى قرآن، ج 11، صص 205- 219) متقى آن است کاو بیزار شد از ره فرعون و موسى وار شد قوم موسى شو بخور این آب را صلح کن با مه ببین مهتاب را (82) 4- 7- مقام اخلاص: به تعبیر لطیف محقق طوسى «پارسىِ اخلاص، ویژه کردن باشد» (اوصاف الاشراف، ص 65) یعنى انسان قلبش را مخصوص حق کند تا احدى جز مقلب القلوب در حرم دل او راه نیابد. از نظر قرآن کریم اخلاص جوهره اصلى آدم است که بسیارى از اوقات در زیر حجاب هوا و هوس پنهان و پوشیده مىماند (لقمان 32) از نظرگاه آیات قرآن تنها فرمان و درخواست خداوند از آدمى همین اخلاص است که اگر حاصل آید همه آنچه را که لازم است با خود دارد. (بیّنه 5) کسى که امید لقاى حق دارد و مشتاق جمال و جلال الهى است، باید مؤمن باشد و عمل صالح انجام دهد و در کار خود چه در بخش اعتقاد و چه در بخش عمل شرک نورزد (کهف 110)، (در باب اخلاص نکا: تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج 11، صص 253- 258) هر چه کارى از براى او بکار چون اسیر دوستىاى دوستدار گرد نفس دزد و کار او مپیچ هر چه آن نه کار حق هیچ است هیچ پیش از آنکه روز دین پیدا شود نزد مالک دزد شب رسوا شود.
بسیارى از متعلقات ایمان در قرآن چنان است که اگر از وحى و ایمان کمک نگیریم، ممکن است راهى به آنها نداشته باشیم، بعضى از موضوعات ایمان عبارتند از: خداوند، ملائکه، کتب آسمانى، پیامبران، غیب و روز قیامت; در این موضوعات، باید از معرفت تنها نا امید و سوار بر مرکب ایمان شد و پیش رفت و البته خواستن و کسب چنین ایمانى، همانند همه رفتارهاى دیگر انسانى، رفتارى است اختیارى و شرایط و موانع در آن مؤثر است. خداوند مىفرماید: «اگر خدا مىخواست همه افراد ایمان مىآوردند» و گاهى سرزنش مىکند که چرا ایمان نیاوردید و گاهى امر به ایمان آوردن مىکند، این آیات به خوبى نشان مىدهد که ایمان، حالتى است اکتسابى و اختیارى و تدریجى; فرد مىتواند مؤمن باشد یا نباشد و یا درجاتى از ایمان را داشته باشد. در واقع، انسانها همه در یک طیف وسیعى قرار دارند که یک سر آن کفر محض است و سر دیگر آن، ایمان محض; و بین این دو نیز مراتب و درجات فراوان هست ایمان با بعضى از امور نیز قابل ازدیاد است و هرکسى به هر نسبت که از ایمان بر خوردار باشد، از آثار آنهم سود خواهد جست. آنها که به خدا ایمان آوردهاند ترسى بر آنها نیست و غمگین نمىشوند، داراى اجر هستند، داخل بهشت مىشوند، مورد غفران خداوند هستند، پیروزند، با صالحین خواهند بود، خداوند ولى آنها است، گناهانشان بخشیده خواهد شد، خداوند سلطه کافران را بر آنها قرار نداده است، «در تنهایى از تقوى و در تنگدستى از صدقه دادن غافل نیستند; به هنگام مصیبت صبور و به هنگام خشم، داراى حلم هستند، از راستگویى دست نمىکشند، حتى زمانى که خوف ضرر بر ایشان باشد»، «شادیشان در چهره نمایان و خشمشان در قلب پنهان است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 40
زندگینامه خود نوشت استاد عبدالباسط
زندگینامه
نمونه هایی از تلاوت استاد عبدالباسط زندگینامه
متن حاضر گزیده ویرایش شده ای از یک مصاحبه با استاد عبدالباسط می باشد، که به صورت زندگینامه خود نوشت تنظیم شده است.
من" عبدالباسط محمد عبدالصمد" از قریه ارمنت که حالا مبدل به شهر شده از توابع استان قنا در جنوب مصراست؛ فاصله ارمنت با قاهره تقریباً 700 کیلومترمی باشد. من در سال 1349 هجری قمری،( 1307 هجری شمسی) به دنیا آمدم .
در ده سالگی قرآن را حفظ نمودم. عاشق قرآن بودم و از خدا آرزو می کردم که یک قاری مشهور بشوم. من برای شنیدن قرآن، مسافت زیادی را پیاده طی می کردم؛ چون در آن زمان در خانه ها رادیو وجود نداشت و فقط قهوه خانه ها رادیو داشتند.
شیخ رفعت و شیخ شعشاعی- دو نفری که در آن زمان مشهور بودند- در رادیو قرائت قرآن داشتند. شیخ رفعت دو بار در هفته روزهای دوشنبه و جمعه تلاوت داشت. و ما سه کیلومتر راه را پیاده طی می کردیم تا به صدای شیخ رفعت گوش بسپاریم و برای استفاده از سایر قاریان در جلسات شبانه قرآن شرکت می کردیم . من در مکتبخانه های همان روستا قرآن را حفظ کردم . در آن زمان هنوز روستای ما مبدل به شهر نشده بود.
من به پدرم گفتم که می خواهم علم قرائات را فرا گیرم و قاری مشهور بشوم. پدرم مرا تشویق کرد. اما برادران بزرگترم به دانشگاه الأزهر رفتند و در علوم دیگری تحصیل کردند.
پدرم می خواست مرا به " طنطا" که ناحیه ای مشهور در علوم قرائات و تعلیم علوم قرآنی بود ببرد، اما شیخی از ناحیه شمال به روستای ما آمد و برای تعلیم علوم قرآنی و قرائات، مردم از او استقبال کردند، که من هم نزد او رفتم و قرائات سبع را یاد گرفتم. او احساس می کرد که من علاقمند هستم و توانایی دارم که قرائات سبع را یاد بگیرم، پس مرا در این امر تشویق می کرد . او قصد آموزش ده قرائت را داشت اما من به فراگیری هفت قرائت قانع بودم . معلم مرا با خود در جلسات شبانه قرآن همراه می برد و تقریباً مرا مثل فرزند خود حساب می کرد.
من قرآن را در ده سالگی و قرائات سبعه را در 12 سالگی و عشره را در 14 سالگی، یعنی همه قرائت های دهگانه را- الحمدلله- آموختم .
ما علاوه بر حفظ قرآن، در کتاب ها معانی را هم فرا می گرفتیم. چون علم به معانی در رعایت وقف و دیگر قواعد لازم است.
گرچه در مصر دانشکده قرائات قرآنی ایجاد شده ولی هنوز هم چند مکتبخانه در مصر موجود است ولی مسئولین دوباره تشویق شده اند تا مکتبخانه ها به وضع سابق خود برگردد.
البته مدرسه قرائات هم هست ولی این مخصوص کسانی است که قرآن را حفظ کرده اند و می خواهند قرائت ها را بیاموزند و این مدرسه وابسته دانشکده زبان ادبیات و عرب به دانشگاه الأزهر است. و قرائت های هفتگانه، دهگانه، چهارده گانه، قواعد قرآن و زبان عربی و به طور کلی علوم قرآنی و علوم وابسته به آن در آنجا تدریس می شود.
من تمام وقت خود را صرف قرآن کرده ام و تمام زندگی ام صرف تعلیم قرآن و جلسات دینی شده است. گرایش من بیشتر به قرائت قرآن و برگزاری لیالی قرآنی و دعوت های شخصی از کشورهای اسلامی و ضبط رادیویی و تلویزیونی و... است.
هنگامی که 19 سال داشتم در سال 1951 برای اولین بار به قاهره رفتم. و حافظ قرآن بودم و در منطقه"صعید" شهرتی داشتم. به مناسبت میلاد پیامبر جشنی برپا بود. بعضی ها مرا می شناختند و تمایل داشتند من در بعضی از این مناسبت ها قرآن بخوانم. اما من به علت غربت، و حضور قاریان معروف تردید داشتم. یکی از علما که مرا می شناخت از من درخواست کرد که ده دقیقه قرآن بخوانم. من پذیرفتم که ده دقیقه قرآن بخوانم اما یک ساعت و نیم طول کشید. سبحان الله . توفیقی از جانب خداوند بود و مسجد پر شد از جمعیت، مرتباً از من می خواستند که باز هم بیشتر بخوانم و من همچنان تلاوت می کردم .
روز بعد باز از من خواستند بخوانم و من هم حاضر شدم. بعضی از مسئولین هم بودند که البته آنها را نمی شناختم. مرا خواستند و گفتند:" اهل کجا هستی"؟
گفتم:" اهل صعید هستم، از روستایی به نام ارمنت."
به من گفتند:" چرا به رادیو نمی آیی شهرت پیدا کنی؟"
گفتم:" من در صعید مشهور هستم."
گفتند:" به جای آن که در یک منطقه مشهور باشی، در همه دنیا شهرت پیدا می کنی."
گفتم که باید با دیگران و از جمله پدر مشورت کنم.
به من گفتند: لازم نیست، توکل بر خدا کن و به رادیو بیا. من نیز چون حس کردم که پیشرفتی برای من در این کار هست، پذیرفتم . در آن زمان، شیخ الضباع مسئول جلسات قرآنی بود و کتاب هایی در زمینه قرائات و علوم قرآنی نوشته بود، او در علوم قرآنی و قرائت ها مرجع به حساب می آمد. شیخ پس از این که متوجه شد قرائات سبع را حفظ هستم؛ به من تبریک گفت و وعده داد که اوقاتی برای قرائت قرآن در رادیو برایم مشخص کند.
از آن پس هر یک ماه یا هر یک ماه و نیم یک بار، در رادیو تلاوت داشتم . نماز صبح را در مقام حضرت زینب(س) می خواندم و بیرون می رفتم و پیاده تا رادیو که در خیابان علوی بود می رفتم و ساعت 5/6 تا 7 صبح تلاوت قرآن داشتم.
در سال 52 بود که به حج مشرف شدم و برای اولین بار بود که در همین کشور تلاوت قرآن من روی نوار ضبط شد. البته در تلاوت از برخی قاریان از جمله شیخ مصطفی اسماعیل، مرحوم شیخ شعشاعی و شیخ رفعت نیز تاثیر داشته ام . این یک قاعده است که هرگاه قرآن از دل خوانده شود، بر دل هم می نشیند و در خود خواننده هم تأثیر می گذارد. من روش خاصی در قرائت قرآن داشتم که از کسی هم اکتساب نکرده بودم. که البته شنیده ام این روش، هم اکنون در مصر، و در سایر کشورها، حتی در مالزی و اندونزی و جاهای دیگر دارای مقلدان فراوانی شده است. من خوشحالم که کسی از روش من تقلید می کند ولی در عین حال تقلید را تشویق و تأیید نمی کنم، چون عمر تقلید کوتاه است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 40
زندگینامه خود نوشت استاد عبدالباسط
زندگینامه
نمونه هایی از تلاوت استاد عبدالباسط زندگینامه
متن حاضر گزیده ویرایش شده ای از یک مصاحبه با استاد عبدالباسط می باشد، که به صورت زندگینامه خود نوشت تنظیم شده است.
من" عبدالباسط محمد عبدالصمد" از قریه ارمنت که حالا مبدل به شهر شده از توابع استان قنا در جنوب مصراست؛ فاصله ارمنت با قاهره تقریباً 700 کیلومترمی باشد. من در سال 1349 هجری قمری،( 1307 هجری شمسی) به دنیا آمدم .
در ده سالگی قرآن را حفظ نمودم. عاشق قرآن بودم و از خدا آرزو می کردم که یک قاری مشهور بشوم. من برای شنیدن قرآن، مسافت زیادی را پیاده طی می کردم؛ چون در آن زمان در خانه ها رادیو وجود نداشت و فقط قهوه خانه ها رادیو داشتند.
شیخ رفعت و شیخ شعشاعی- دو نفری که در آن زمان مشهور بودند- در رادیو قرائت قرآن داشتند. شیخ رفعت دو بار در هفته روزهای دوشنبه و جمعه تلاوت داشت. و ما سه کیلومتر راه را پیاده طی می کردیم تا به صدای شیخ رفعت گوش بسپاریم و برای استفاده از سایر قاریان در جلسات شبانه قرآن شرکت می کردیم . من در مکتبخانه های همان روستا قرآن را حفظ کردم . در آن زمان هنوز روستای ما مبدل به شهر نشده بود.
من به پدرم گفتم که می خواهم علم قرائات را فرا گیرم و قاری مشهور بشوم. پدرم مرا تشویق کرد. اما برادران بزرگترم به دانشگاه الأزهر رفتند و در علوم دیگری تحصیل کردند.
پدرم می خواست مرا به " طنطا" که ناحیه ای مشهور در علوم قرائات و تعلیم علوم قرآنی بود ببرد، اما شیخی از ناحیه شمال به روستای ما آمد و برای تعلیم علوم قرآنی و قرائات، مردم از او استقبال کردند، که من هم نزد او رفتم و قرائات سبع را یاد گرفتم. او احساس می کرد که من علاقمند هستم و توانایی دارم که قرائات سبع را یاد بگیرم، پس مرا در این امر تشویق می کرد . او قصد آموزش ده قرائت را داشت اما من به فراگیری هفت قرائت قانع بودم . معلم مرا با خود در جلسات شبانه قرآن همراه می برد و تقریباً مرا مثل فرزند خود حساب می کرد.
من قرآن را در ده سالگی و قرائات سبعه را در 12 سالگی و عشره را در 14 سالگی، یعنی همه قرائت های دهگانه را- الحمدلله- آموختم .
ما علاوه بر حفظ قرآن، در کتاب ها معانی را هم فرا می گرفتیم. چون علم به معانی در رعایت وقف و دیگر قواعد لازم است.
گرچه در مصر دانشکده قرائات قرآنی ایجاد شده ولی هنوز هم چند مکتبخانه در مصر موجود است ولی مسئولین دوباره تشویق شده اند تا مکتبخانه ها به وضع سابق خود برگردد.
البته مدرسه قرائات هم هست ولی این مخصوص کسانی است که قرآن را حفظ کرده اند و می خواهند قرائت ها را بیاموزند و این مدرسه وابسته دانشکده زبان ادبیات و عرب به دانشگاه الأزهر است. و قرائت های هفتگانه، دهگانه، چهارده گانه، قواعد قرآن و زبان عربی و به طور کلی علوم قرآنی و علوم وابسته به آن در آنجا تدریس می شود.
من تمام وقت خود را صرف قرآن کرده ام و تمام زندگی ام صرف تعلیم قرآن و جلسات دینی شده است. گرایش من بیشتر به قرائت قرآن و برگزاری لیالی قرآنی و دعوت های شخصی از کشورهای اسلامی و ضبط رادیویی و تلویزیونی و... است.
هنگامی که 19 سال داشتم در سال 1951 برای اولین بار به قاهره رفتم. و حافظ قرآن بودم و در منطقه"صعید" شهرتی داشتم. به مناسبت میلاد پیامبر جشنی برپا بود. بعضی ها مرا می شناختند و تمایل داشتند من در بعضی از این مناسبت ها قرآن بخوانم. اما من به علت غربت، و حضور قاریان معروف تردید داشتم. یکی از علما که مرا می شناخت از من درخواست کرد که ده دقیقه قرآن بخوانم. من پذیرفتم که ده دقیقه قرآن بخوانم اما یک ساعت و نیم طول کشید. سبحان الله . توفیقی از جانب خداوند بود و مسجد پر شد از جمعیت، مرتباً از من می خواستند که باز هم بیشتر بخوانم و من همچنان تلاوت می کردم .
روز بعد باز از من خواستند بخوانم و من هم حاضر شدم. بعضی از مسئولین هم بودند که البته آنها را نمی شناختم. مرا خواستند و گفتند:" اهل کجا هستی"؟
گفتم:" اهل صعید هستم، از روستایی به نام ارمنت."
به من گفتند:" چرا به رادیو نمی آیی شهرت پیدا کنی؟"
گفتم:" من در صعید مشهور هستم."
گفتند:" به جای آن که در یک منطقه مشهور باشی، در همه دنیا شهرت پیدا می کنی."
گفتم که باید با دیگران و از جمله پدر مشورت کنم.
به من گفتند: لازم نیست، توکل بر خدا کن و به رادیو بیا. من نیز چون حس کردم که پیشرفتی برای من در این کار هست، پذیرفتم . در آن زمان، شیخ الضباع مسئول جلسات قرآنی بود و کتاب هایی در زمینه قرائات و علوم قرآنی نوشته بود، او در علوم قرآنی و قرائت ها مرجع به حساب می آمد. شیخ پس از این که متوجه شد قرائات سبع را حفظ هستم؛ به من تبریک گفت و وعده داد که اوقاتی برای قرائت قرآن در رادیو برایم مشخص کند.
از آن پس هر یک ماه یا هر یک ماه و نیم یک بار، در رادیو تلاوت داشتم . نماز صبح را در مقام حضرت زینب(س) می خواندم و بیرون می رفتم و پیاده تا رادیو که در خیابان علوی بود می رفتم و ساعت 5/6 تا 7 صبح تلاوت قرآن داشتم.
در سال 52 بود که به حج مشرف شدم و برای اولین بار بود که در همین کشور تلاوت قرآن من روی نوار ضبط شد. البته در تلاوت از برخی قاریان از جمله شیخ مصطفی اسماعیل، مرحوم شیخ شعشاعی و شیخ رفعت نیز تاثیر داشته ام . این یک قاعده است که هرگاه قرآن از دل خوانده شود، بر دل هم می نشیند و در خود خواننده هم تأثیر می گذارد. من روش خاصی در قرائت قرآن داشتم که از کسی هم اکتساب نکرده بودم. که البته شنیده ام این روش، هم اکنون در مصر، و در سایر کشورها، حتی در مالزی و اندونزی و جاهای دیگر دارای مقلدان فراوانی شده است. من خوشحالم که کسی از روش من تقلید می کند ولی در عین حال تقلید را تشویق و تأیید نمی کنم، چون عمر تقلید کوتاه است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : .ppt ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 15 اسلاید
قسمتی از متن .ppt :
امر به معروف و نهى از منکر در قرآن
قرآن مهم ترین رسالت انبیا را در دو امر خلاصه مى کند:اوّل : دعوت به عبادت و پرستش خداوند که بزرگ ترین معروف هاست . دوّم : پرهیز از اطاعت طاغوت ها و لقد بعثنا فى کلّ امّة رسولاً ان اعبدوااللّه و اجتنبوا الطاغوت
صفات آمرین به معروف
به آنچه امر مى کند دانا باشد.
از آنچه نهى مى کند خود تارک باشد.
در آنچه امر و نهى مى کند عدالت را رعایت کند.
در امر و نهى رفق و مدارا نماید.
آثار امر به معروف
سایر واجبات و دستورات الهى انجام مى گیرد،
راه ها امن مى شود،
کسب ها حلال مى شود ،
مظالم و اموال مردم به صاحبان اصلى آن بر مى گردد
و زمین آباد مى شود
و از دشمنان انتقام گرفته مى شود
و کارها اصلاح مى گردد.
به وسیله امر به معروف و نهى از منکر
شیوه امر به معروف
نادانی
میل
مد
خانواده
اعتراض
تبلیغات بد
روشنفکری
متفاوت بودن
ساده انگاری
هر کس امر به معروف مى کند باید شیوه اش نیز معروف باشد
دلائل احتمالی منکر (بی حجابی)