حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

مقاله درباره: بازشناسی مفاهیم عدل و داد در شاهنامه فردوسی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

بازشناسی مفاهیم عدل و داد در شاهنامه فردوسی

چکیده:

شاهنامه،کتابی است که درباره ی فرهنگ،شیوه ی حکومتداری و تاریخ ایران باستان به‌ نگارش درآمده است. مفهوم عدل و داد در شاهنامه دارای جایگاه ویژه ای است.در شاهنامه،یک نوع تقسیم کار وجود دارد و هر شغلی،خصلت و اخلاق‌ خود را ایجاد می‌کند. عدل و داد در شاهنامه به گونه‌ای طرح شده که مفهوم"قرار داشتن هر چیزی در جای خود" از آن استنباط می‌گردد. این پژوهش از نوع تحقیقات نوصیفی – تحلیلی به شمار می رود. هدف از این مطالعه بررسی مفهوم عدل و داد در شاهنامه فردوسی می باشد. به منظور جمع اوری اطلاعات از ابزار فیش برداری استفاده شده است. در این مقاله مشخص گردید که عدل و داد نزد شاهنامه متناسب با زمانهای مختلف ، با معانی مختلفی به کار گرفته شده است.

کلیدواژه ها: شاهنامه ، عدل ، داد ، عدالت ، فردوسی

مقدمه:

یکی از بنیادی‏ترین واژه‏هایی که فردوسی در شاهنامه به کار برده است از دید آماری،واژه ی داد است.داد یکی از پایه‏های جهان‏بینی و سامانه ی اندیشه‏ای‏ فردوسی را می‏سازد.ارج و ارزش داد در شاهنامه تا بدان پایه است که می‏توان‏ آن را نامه ی داد نامید.

از جمله مواریث فرهنگی به یادگار ماند از پیشینیان،شاهنامه سخنور توس است.شاهنامه‏ در میان آثار کلاسیک زبان و ادب فارسی از اهمّیّت بسزایی برخوردار است.به واقع شاهنامه را باید سنگ بنای ادب فارسی دانست و فردوسی را اوّل مرد فرهنگ ایران.از جمله ویژگیهای‏ شاهنامه جدای از درونمایه حماسی آن،پرداختن به مسائل فرهنگی،اجتماعی و اخلاقی است‏ که این ویژگی شاهنامه را در میان دیگر آثار حماسی ارج و منزلتی خاص بخشیده است.از جمله درونمایه‏های اخلاقی که در شاهنامه بسیار به آن اشاره شده داد و دهش است.از رهگذر بررسی جلوه‏های دادخواهی فردوسی در شاهنامه درمی‏یابیم که دادخواهی در باور فردوسی از دو جنبه اندیشه‏ای و دینی او سرچشمه می‏گیرد و مهمترین جلوه‏های انسانیت اوست.(قربانپور ،1383ص73)

اگر بخواهیم به دریافت و دیدگاه ایرانی از داد راه ببریم و آن را بشناسیم‏ می‏باید به شاهنامه بنگریم،فردوسی بر آن سر است که هستی،زمانی به آیین‏ است که چهار بنیاد در آن یافتنی باشد و به دست بیاید،یکی از آن چهار،داد است.

داد یکی از چهار شالوده‏ای است که هستی بر آن بنیاد گرفته است.داد قلمرویی دارد به پهنای جهان هستی.در این معنی داد است که همه ی پدیده‏های‏ گیتی سامان‏مند و دارای مرز و کرانه‏ای هستند که نمی‏توانند از آن فراتر بروند.

اگر ما می‏توانیم جهان را بشناسیم و در شناخت جهان دانش خود را به کار بگیریم،همه در گرو داد است وآنچه در زبان نوین‏"هاویه‏"خوانده شده یا یونانیان کهن آن را"کائوس‏"نامیدند-به معنای آشفتگی،زمانی سامان گرفت‏ و به سخنی دیگر جهان پدید آمد که داد به کار گرفته شد،داد چیرگی یافت‏ و فرمان راند.اگر آشفتگی هست از این دید در جهان بیرون،در آفرینش،در هستی نیست.چون این جهان،جهانی که به گفته آمد،جهانی است به داد و سامانمند.آشفتگی و نابسامانی یا بیداد در درون و نهاد آدمی است.تنها آفریدای که می‏تواند بر داد بشورد و از مرز خویش در بگذرد آدمی است.ما زمانی به بیداد می‏رسیم که به انسان رسیده باشیم،آنهم از اینجاست که‏ انسان خدایی‏ست خرد و چون خدایی‏ست خرد،آن زمان که به خردی خویش‏ بازمی‏گردد می‏تواند به بیداد بگراید.چون هوشمند است؛چون می‏تواند اندیشید. بیرون از انسان هرچه هست،نیک است؛چرا؟چون آفریده ی خداوند است. آفریدگار سرآمد است در نیکی زیبایی،در همه ی ویژگیها و شایستگیها.از سویی‏ دیگر این شایستگی‏ها،این والایی‏ها از آنجاست که او بی‏چون است از دریای‏ لغزان چونی و چندی رهاست،همه یپدیده‏های هستی جز خدا،در این دریا به‏ ناچار شناورند،پس جهان آفرینش جهانی است یکسره داد آیین اما زمانی که‏ این جهان بیرونی،درونی می‏شود به انسان می‏رسد. (کزازی ، 1384ص61)

شاهنامه،کتابی است که درباره ی فرهنگ،شیوه ی حکومتداری و تاریخ ایران باستان به‌ نگارش درآمده است و دغدغه اصلی آن حکومت عادلانه می‌باشد.به نظر می‌رسد رگه- های این نظریه در شاهنامه یافت می‌شود و در صددیم تا تصویری از نظریه چرخه عدال و داد را در این اثر مهم،جست‌وجو کنیم.

در شاهنامه،هرکس نمی‌تواند صاحب قدرت شود،بلکه باید ویژگی‌های خاصی داشته‌ باشد.فردوسی،چهار خصیصه را برمی‌شمرد:برخورداری از نژاد شاهان،هنر،گوهر و خرد. فردی که دارای نژاد شاهان و گوهرشاهی باشد.باید صفات نیک را دریافت و از صفات‌ رذیله دوری نماید.صفات نیک باید در وجودش نهادینه و ملکه گردد.تمرین و ممارست‌ در این راه،ذیل عنوان هنر شهریار بررسی می‌گردد.شهریار باید هم به لحاظ جسمانی‌ دارای قدرت و توان زیادی باشد،شمشیرزنی،تیراندازی و هنرهای رزمی را خوب بداند و هم به فضایل اخلاقی و روان شهریار چون از بدی پالوده گشت و این صفات را در خویش‌ پرورش داد،آن‌گاه روان وی روشن می‌گردد.شادی و خرسندی به سراغش می‌آید و فروغ ایزدی که همان فرّه ایزدی است،بر آن می‌تابد.جامعه‌ای که حاکمش این‌گونه‌ است،آباد،امن زیبا خواهد بود.اگر شهریار،یکی از صفات را از دست دهد،صلاحیتش‌ زیر سؤال می‌رود و خود به خود عزل خواهد شد.(عزیزی ، 1388ص141)

عدل و داد در نگاه فردوسی:

در نزد فردوسی نخستین و لازم‌ترین صفت برای پادشاه،دادگری می‌باشد.صفاتی که برای شهریار بر می‌شمرند،همه لازم و ملزوم یکدیگرند.برای اینکه باید تمامی صفات نیک در پادشاه‌دادگر،نهادینه شده و وی را همراهی کنند،صفاتی مانند شرم،قدردانی،بردباری، خردمندی وقتی در کسی جمع شد،وی دادگر می‌گردد.شهریار از همان کودکی،آموزش‌ می‌بیند تا تهذیب نفس یابد.حال به مفهوم و رابطه آن با جامعه انسانی می‌پردازیم.

درشاهنامه،بنیاد شاهی برداد،استوار است:

جهاندار شاهی زداد آفرید دگر از هنر و زنژاد آفرید

بدان کس دهد کو سزاوارتر خرد دارتر هم بی‌آزارتر

در اندیشه ی ایران باستان،مفهوم داد به مفهوم اشا یا راستی،بسیار نزدیک است.داد، قانونی است که باید مورد شناسایی قرار گیرد و اجرا گردد.به کسی این قاعده را اجرا می‌کند،دادگر می‌گویند و کسی می‌تواند داد را شناخته و عملی نماید که دادگر باشد و داد در تمام وجود،زندگی شخصی و سیاسی اجتماعی وی نفوذ کرده و ملکه ذهن و رفتار وی‌ گردد و این،همان مرحله ی آغازین دادگری است.در شاهنامه،بیان می‌شود که انسان باید ابتدا در وجود و تن خویش،داد را برقرار سازد.همان‌طور که می‌دانیم در وجود انسان نیز جنگ و کشمکش سختی بین نیروهای خیر و شر،برقرار است.«داد تن دادن»تلاش‌ برای پیروزی در این کشمکش و آراسته شدن به صفات نیک انسانی است.

چو داد تن خویشتن داد مرد چنان دان که پیروز شد در نبرد

پرهیز و اجتناب از آلودگی و گناه،صفحه روان را روشن می‌گرداند.

دگر دادن دادن تن خویش را نگه داشتن دامن خویش را

این امر برای پادشاه،ضروری است؛زیرا برای برقراری داد،ابتدا باید از خویش شروع‌ کند.البته اگر در این مرحله،پیروز و در حکومتداری خویش و برقراری عدل و داد بین‌ مردمان نیز موفق گردد،در این صورت وی انسان کاملی است.

چنین داد پاسخ که داد و خرد تن پادشا را همی پرورد اگر دادگر چند بی‌کس بود و را پاسبان راستی بس بود

عدل و داد از واژگان پیچیده‌ای است که توجه بسیاری از اندیشمندان را به خود جلب‌ کرده است.انسان،همیشه در برابر مفاهیم مشوّش بوده و هست.چگونه می‌توان داد را در زندگی سیاسی-اجتماعی پیاده نمود؟جوامع در این جست‌وجو،موفقیت چندانی کسب‌ نکرده‌اند.با مطالعه اشعار فردوسی،متوجه می‌شویم که نگاه خاصی به عدل و داد،وجوددارد و نمونه‌های عملی،آن را به روشنی نشان داده است. (حسنی ، 1368ص43)

الف) عدل و داد،قرار گرفتن هرکس و هر چیز در جای خودش است.

قانون راستی،در شاهنامه به گونه‌ای طرح شده که مفهوم«قرار داشتن هر چیزی در جای خود»از آن استنباط می‌گردد.

جهت پردازش قاعده‌ای در این خصوص،بهتر است به مهتر مهتران بپردازیم.

شهریار،اولین مرحله ی اجرای داد؛کسی که در رأس امور قرار می‌گیرد،ویژگی‌هایی‌ دارد.در شاهنامه،هرکسی نمی‌تواند شهریار گردد.اگر خصیصه‌های موردنظر در کسی‌ جمع گردد،شاهد شهریاری دادگر هستیم والاّ اساس جامعه بر بیداد و ظلم،استوار است. «از کوزه همان تراود که در اوست».در شاهنامه،بارها می‌بینیم که



خرید و دانلود مقاله درباره: بازشناسی مفاهیم عدل و داد در شاهنامه فردوسی


تحقیق در مورد عدل 115 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 54 صفحه

 قسمتی از متن .DOC : 

 

اصول عقائد (2) عدل

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

الحمدللّه ربّ العالمین و صلّى اللّه على سیّدنا محمّد و آله الطاهرین و لعنة اللّه على اعدائهم اجمعین

در این مقاله به دومین اصل اعتقادى نزد شیعه یعنى عدل الهى مى‏پردازیم:

صفات خدا

خداوند متعال همه صفات پسندیده را داراست و از تمامى صفات ناپسند پاک و منزّه است. صفات پسندیده‏اى که در خدا وجود دارد، صفات جمال یا صفات ثبوتیّه و صفات ناپسندى که خداوند از آنها مبرّاست، صفات جلال و یا صفات سلبیّه نامیده مى‏شود.

صفات ثبوتیّه نیز دو قسم است: صفات ذات و صفات فعل.

صفات ذات: صفاتى است که عین ذات خداست و قابل جدا شدن از خدا نیست، مانند عالم بودن، زنده بودن و قادر بودن.

صفات فعل: صفاتى است که مربوط به فعل خداست و مى‏توان بود یا نبودشان را به خدا نسبت داد، مانند خالق بودن، زیرا خداوند هم مى‏تواند خلق کند و هم مى‏تواند خلق نکند. به عبارت دیگر؛ هر صفتى که بشود ضدّش را به خدا نسبت داد، صفت فعل است، مانند رضایت خدا که در برابر غضب خدا قرار دارد و هر صفتى که نتوان ضدّش را به خدا نسبت داد، صفت ذات است.

راه آشنایى با صفات خدا

راه آشنایى با صفات خدا مانند راه آشنایى با خود خداست، همان گونه که شما از یک نوشته به نویسنده آن پى مى‏برید، از چگونگى الفاظ و کلمات، مقدار آشنایى نویسنده آن را با لغات به دست مى‏آورید، از انشاى آن قدرت نویسندگى او را مى‏فهمید و از مطالبش متوجّه روحیّه و هدف نویسنده مى‏شوید. پس هر آفریده‏اى مى‏تواند دو کار انجام دهد:

1- آفریدگار خود را بشناساند.

2- صفات و حالات و هدف آفریدگار خود را بفهماند.

نقش ایمان به صفات خدا

ایمان به هر یک از صفات خدا نقش مثبت و ارزنده‏اى در گفتار، روش و منش انسان و بالطبع در زندگى فردى و اجتماعى او دارد.

ایمان به اینکه خداوند عزیز و نفوذناپذیر است، «انّ العزّة للّه جمیعاً» (1) و همه قدرت‏ها و توانایى‏ها از اوست، «انّ القوّة للّه جمیعاً» (2) و پدید آورنده و برگشت دهنده همه اوست، «انّا لِلّه و انّا الیه راجعون» (3) به انسان اعتماد، وقار و امید مى‏دهد و او را از خود برتربینى، خود کم‏بینى و ترس و وحشت از آینده نجات مى‏دهد.

چرا عدل از اصول است؟

با اینکه خدا صفات زیادى دارد - از قبیل رحمت، حکمت، قدرت، خالقیّت، علم و... - چرا تنها عدل از اصول دین شمرده شده است؟

پاسخ: این انتخاب، هم ریشه تاریخى دارد و هم‏ریشه سیاسى.

ریشه تاریخى آن به قرون اولیه اسلام بر مى‏گردد. آن گاه که گروه کوچکى از مسلمانان - فرقه اشعرى - عادل بودن خدا را لازم نمى‏دانستند و مى‏گفتند: هر کارى که خدا خواست و انجام داد همان درست است، گرچه از نظر عقل از کارهایى باشد که مسلّماً قبیح و زشت و ستم محسوب شود! مثلاً مى‏گفتند: اگر خداوند امیرمؤمنان على‏علیه السلام را به دوزخ و قاتل او - ابن ملجم - را به بهشت ببرد مانعى ندارد. ولى ما این منطق را نمى‏پذیریم و طبق منطق عقل و آیات قرآن مى‏گوییم تمام کارهاى خدا حکیمانه است و هرگز کارى که ظلم و قبیح باشد از او سر نمى‏زند.البتّه خدا بر هر کارى قدرت دارد، امّا کار خلاف حکمت نمى‏کند؛ چنانکه ما قدرت داریم چشم خود را کور کنیم ولى چنین نمى‏کنیم چون این عمل، حکیمانه نیست، پس استفاده از قدرت مربوط به آن است که عمل با عدل وحکمت و وعده‏هاى قبلى هماهنگ باشد. خدایى که وعده داده است مؤمنان را به بهشت و فاسقان را به دوزخ ببرد اکنون اگر خلاف کند، خلف وعده مى‏شود واین عمل، قبیح است و هرگز خداوند کار زشت نمى‏کند. ما که مى‏گوییم: خدا ظلم نمى‏کند قدرت او را محدود نکرده‏ایم بلکه این حکمت است که موجب مى‏شود قدرت در جاى مناسب به کار گرفته شود. و امّا ریشه سیاسى آن به دوران بنى‏امیّه و بنى‏عبّاس برمى‏گردد، آنها براى آن که با اعتراضات و شورش‏هاى مردمى مواجه نشوند، این گونه تبلیغ مى‏کردند که همه چیز به خواست خداست و کسى حقّ ندارد در برابر اراده خدا حرفى بزند. اگر ما حاکم شده‏ایم به خواست خدا بوده و کسى حقّ اعتراض ندارد، زیرا آنچه بر جهان حاکم است جبر است و انسان هیچ اختیارى ندارد و این جبر مورد رضایت خداست و چون رضاى خدا در آن است پس هرکارى که او انجام دهد عدل است. در واقع این نظریّه پشتوانه سیاسى خوبى براى بنى‏امیّه و استمرار حکومت و ریاستشان بود.

معنى و مفهوم عدل

واژه عدل در لغت در مقابل ظلم و جور آمده و به معناى قراردان هرچیز در جاى خود و یا انجام دادن هرکارى به نحو شایسته است. چنانکه حضرت على‏علیه السلام مى‏فرماید: «العدل یضع الامور مواضعها» (4) عدل است که هر امرى را در جایگاه خودش قرار مى‏دهد. اینکه مى‏گوییم خداوند عادل است، یعنى هم در نظام تکوین و طبیعت هر چیزى را تحت نظامى خاص و مناسب آفریده است، «بالعدل قامت السموات و الارض» (5) و هم در عالم قانون‏گذارى و تشریع، تمام قوانین او عادلانه و به جا و با هدف خلقت هماهنگ بوده و هیچ گونه تبعیض و تفاوت ناروایى در آن قرار نداده است. چنانکه حضرت على علیه السلام مى‏فرماید: «و ارتفع عن ظلم عباده و قام بالقسط فى خلقه و عدل علیهم فى حکمه» (6) خداوند از ستم بر بندگان خود منزّه است و درباره آفریدگان خود به عدل رفتار مى‏کند و در مورد آنان به عدل حکم مى‏کند. بنابراین مقتضاى عدل الهى این است که خداوند هر انسانى را به اندازه استعدادش مورد تکلیف قرار دهد، «لا یکلّف الله نفساً الا وسعها» (7) و سپس با توجّه به توانایى و تلاش اختیارى وى درباره او قضاوت کند، «و قضى بینهم بالقسط و هم لا یظلمون» (8) و سرانجام پاداش یا کیفرى در خور کارهایش به او عطا فرماید. «فالیوم لا تظلم نفس شیئاً و لاتجزون الا ما کنتم تعملون» (9)

عدل و قسط

هرچند عدل وقسط معمولاً در کنار یکدیگر ویا به جاى یکدیگر بکار مى‏روند امّا تفاوت‏هایى نیز با هم دارند و موارد کاربرد متفاوتى پیدا مى‏کنند.

گاهى عدل در برابر ظلم به کار مى‏رود و قسط در برابر تبعیض.

گاهى قسط را در تقسیم عادلانه به کار مى‏برند، امّا عدل اعمّ از تقسیم عادلانه و هر کار عادلانه دیگر است.

گاهى عدل در مورد حکومت وقضاوت به کار مى‏رود و قسط در مقام تقسیم حقوق.

آثار ایمان به عدل خدا

ایمان به عدالت خداوند، از جهات مختلف اثر عجیبى در سازندگى انسان دارد:1- از جهت کنترل خود در برابر گناهان. اگر انسان بداند که گفتار و کردارش زیر نظر است و جزاى هر نیک و بدى را خواهد دید، خود را در این جهان رها و بى قید و شرط نمى‏داند.2- خوش‏بینى و دورى از یأس و ناامیدى. انسانِ معتقد به عدل الهى، به نظام آفرینش خوش‏بین است و چون خداى جهان را عادل مى‏داند، حوادث تلخ نیز برایش شیرین است و در هیچ حالى گرفته خاطر و مأیوس نیست.

3- استقرار عدالت در زندگى فردى و اجتماعى. کسى که به عدل خداوند عقیده دارد آماده پذیرفتن عدالت در زندگى شخصى و اجتماعى خویش است.

ریشه‏هاى ظلم

ما با نیروى عقل و اندیشه‏اى که خدا به ما عنایت کرده، خوبى‏ها و بدى ها را درک مى‏کنیم و مى‏فهمیم که ستم، بد و عدالت خوب است و معتقدیم خدا کار قبیح نمى‏کند و ظلم و ستم در او نیست زیرا تمام ظلم و ستم‏هایى را که در انسان مشاهده مى‏کنیم از یکى ازمنابع زیر سرچشمه مى‏گیرد:

جهل: گاهى جهل و نادانى ریشه ظلم است، مثلاً کسى که نمى‏داند نژاد سفید و سیاه با هم فرقى ندارد، به خیال برترى، به سیاه پوست ظلم مى‏کند، ریشه این ظلم، ناآگاهى یا خودخواهى است.

بنابراین انسان ممکن است با گمان‏هاى پوچ و کج فهمى‏ها و نادانى‏ها به کارهایى دست بزند که نتیجه‏اش جز ظلم نیست ولى از خدایى که جهل در او راه ندارد و علم او بى‏نهایت است چگونه ممکن است ظلم سر زند؟

2- ترس: گاهى انگیزه ظلم ترس است، مثل اینکه یک قدرتى از قدرت رقیب خود به وحشت مى‏افتد ومى‏ترسدکه اگر حمله نکند به او حمله شود وبراى پیشگیرى، به او ظلم مى‏کند و یا طاغوت‏ها براى تحکیم پایه‏هاى قدرت خود و تسلّط بر آزادیخواهان به زور و ظلم متوسّل مى‏شوند؛ امّا مگر خدا رقیبى دارد یا به تحکیم قدرت نیاز دارد؟

3- نیاز و کمبود: گاهى عامل ظلم، نیاز است، نیازهاى مادّى یا روانى که ممکن است کسى را وادار کند که به عمل زشتى دست زند و بر دیگرى ستم کند.

4- خباثت درونى. برخى ظلم‏ها به خاطر خباثت درونى افراد است؛ بعضى سادیسم دارند و از رنج دادن دیگران یا رنج کشیدن آنان لذّت مى‏برند.

5 - عقده. گاهى فردى به اذیّت و آزار دیگران مى‏پردازد چون عقده دارد. او بر اثر ظلم دیگران و یا شکست‏ها و یا به دلیل برآورده نشدن انتظارات و توقّعاتش به دیگران ستم مى‏کند وبدین وسیله مى‏خواهد انتقام بگیرد وخود را آرامش دهد.

اکنون که با ریشه‏هاى ظلم آشنا شدید کدامیک را در خدا مى‏یابید تا کسى بتواند تصوّر کند انگیزه ظلم در خداوند وجود داشته باشد؟ در حالى که خداوند ذرّه‏اى ظلم نمى‏کند، «انّ اللّه لایظلم النّاس شیئا» (10) به هیچ کس ظلم نمى‏کند، «و لایظلم ربّک احدا» (11) حتّى به اندازه رشته باریکى که در وسط هسته خرما قرار دارد ظلم نمى‏کند. «لا یظلمون فتیلا» (12)

خداوند نه تنها به احدى ظلم نمى‏کند، حتّى اراده ظلم نسبت به هیچ موجودى ندارد. «و ما اللّه یرید ظلماً للعالمین» (13) خدایى که به ما فرمان عدالت مى‏دهد، «انّ اللّه یأمر بالعدل و الاحسان» (14) چگونه ممکن است خود ظلم کند؟ او که علم مطلق، حکمت مطلق و لطف مطلق است، چگونه ممکن است به انسان ضعیف که در طوفان غرائز سرکش به سر مى‏برد دستور دهد که دشمنى ها وناراحتى‏هایى که از قومى‏دارد موجب بى عدالتى او نشود، «و لایجرمنّکم شنئان قوم على ألاّ تعدلوا» (15) ولى خود با آن قدرت بى نهایت که تحت تأثیر هیچ غریزه‏اى نیست ظلم کند؟!

پاسخ به شبهات

در بحث عدل، شبهات و پرسش‏هاى بسیارى مطرح است؛ اگر خدا عادل است، علّت این همه تفاوت در آفرینش موجودات به خصوص انسان‏ها چیست؟ اگر جهان بر پایه عدل استوار است، مشکلات و ناگوارى‏ها و امراض و ناقص الخلقه‏ها براى چیست؟ چرا لحظه‏اى گناه، گاهى عذاب ابدى به دنبال دارد؟

براى پاسخ‏گویى، با استفاده از آیات و روایات نکاتى را گوشزد مى‏کنیم. هر یک از این نکات، کلیدى است براى حلّ معمّاها و پاسخى است به چراها و شبهه‏ها.

نکته اول: هیچ موجودى از خدا طلبکار نیست

خدا عادل است، یعنى حقّ هیچ موجودى را پایمال نمى‏کند و به هر موجودى طبق نظام حکیمانه هستى لطف مى‏کند. ظلم، پایمال کردن حقّ است و عدل و ظلم در جایى معنا پیدا مى‏کند که حقى در کار باشد.

اکنون مى‏پرسیم آیا کسى از خدا طلبى دارد و آیاموجودات از قبل حقّى داشته‏اند تا پایمال شده باشد و ظلمى صورت گرفته باشد؟ مگر ما قبلاً بوده‏ایم یا از خود چیزى داشته‏ایم تا از ما گرفته، یا پایمال شده باشد؟ البتّه تفاوت‏هایى در جهان هست، یکى جماد است، یکى گیاه، یکى حیوان است ودیگرى انسان، ولى هیچ موجودى قبلاً وجودى نداشته تا از او گرفته باشند. اگر یک قالى بزرگ را پاره پاره کنند، مى‏توان گفت: این قالى قبلاً بزرگ بوده و اکنون با پاره شدن بزرگى خود را از دست داده است ولى اگر ما از اول یک قالیچه کوچک بافتیم، قالیچه حقّ ایراد ندارد که چرا من کوچکم؟



خرید و دانلود تحقیق در مورد عدل 115 ص