لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
انرژی های پاک و ضرورت توسعه آن
دسترسی کشورهای درحال توسعه به انواع منابع جدید انرژی، برای توسعه اقتصادی آنها اهمیت اساسی دارد و پژوهش های جدید نشان داده که بین سطح توسعه یک کشور و میزان مصرف انرژی آن، رابطه مستقیمی برقرار است. با توجه به ذخایر محدود انرژی فسیلی و افزایش سطح مصرف انرژی در جهان فعلی، دیگر نمی توان به منابع موجود انرژی متکی بود. درکشورما نیز، با توجه به نیاز روز افزون به منابع انرژی و کم شدن منابع انرژی فسیلی، ضرورت سالم نگه داشتن محیط زیست، کاهش آلودگی هوا، محدودیت های برق رسانی و تأمین سوخت برای نقاط و روستاهای دورافتاده و... استفاده از انرژی های نو مانند: انرژی باد، انرژی خورشید هیدروژن، انرژی های داخل زمین می تواند جایگاه ویژه ای داشته باشد. امروزه، بحران های سیاسی، اقتصادی و مسائلی نظیر محدودیت دوام ذخایر فسیلی، نگرانی های زیست محیطی، ازدحام جمعیت، رشد اقتصادی و ضریب مصرف، همگی مباحث جهان مشمولی هستند که با گستردگی تمام، فکر اندیشمندان را در یافتن راهکاهای مناسب در حل مناسب معضلات انرژی در جهان، به خصوص بحران های زیست محیطی، به خود مشغول داشته است. بدیهی است امروزی، پشتوانه اقتصادی و سیاسی کشورها، بستگی به میزان بهره وری آنها از منابع فسیلی دارد و تهی گشتن منابع فسیلی، نه تنها تهدیدی است برای اقتصاد کشورهای صادرکننده، بلکه نگرانی عمده ای را برای نظام اقتصادی ملل وارد کننده به وجود آورده است. صاحبان منابع فسیلی بایستی واقع نگرانه بدانند که برداشت امروز ایشان از ذخایر فسیلی، مستلزم بهره وری کمتر فردا و نهایتاً، تهی شدن منابع شان در مدت زمانی کمتر خواهد بود. خوشبختانه، بیشترممالک جهان به اهمیت و نقش منابع مختلف انرژی، به ویژه انرژی های تجدیدپذیر(نو) در تأمین نیازهای حال وآینده پی برده وبه طور گسترده، در توسعه بهره برداری از این منابع لایزال، تحقیقات وسیع و سرمایه گذاری های اصولی می کنند. با توجه به این گونه گرایش های اساسی و فزاینده در زمینه استفاده از انرژی های تجدیدپذیر و فناوری های مربوط در کشورهای صنعتی و درحال توسعه در ایران نیز لازم است راهبردها و برنامه های زیربنای و اصولی تدوین شود. گرایش جهانی در توجه به بهره برداری از انرژی های تجدید پذیر و پیامدهای زیست محیطی ایجاب کرده که سازمان ها و مراکز متعددی در ایران، علاقمند به اجرای پروژهایی در این زمینه باشند، هر چند این گونه فعالیت ها لازم و مؤثراست، ولی آیا این اقدامات طبق برنامه ریزی و تحقیقات اصولی در سطح ملی انجام می گیرند یا این را انفعالی وبه صورت پراکنده، تفویض مستقل و سیلقه ای اجرا می کنند. بدین ترتیب است که هنوز بسیاری از چالش ها و سؤال ها در توجیه و دفاع از توسعه بهره برداری از انرژی های تجدیدپذیر در ایران، بدون جواب مانده اند. بدیهی است که این گونه روند توسعه، بدون برنامه جامع و مدرن، صحیح و پایدار نخواهد بود. تدوین راهبردی جامع جهت بهره وری بهتر از انرژی در کشور، مستلزم شناخت کامل وضعیت کنونی و تعیین دقیق وضعیت مطلوب آن در جمیع جهات است. انتظار می رود با توسعه بهره برداری از انرژی های پاک در جمهوری اسلامی ایران، طبق نتایج ارائه شده دراین رساله و برمبنای راهبردی وبرنامه ای مدون بتوان بسیاری از چالش ها را شناسایی و راهکارهای مناسب را انتخاب و تبیین نمود. امید است روند کاری ارائه شده بتواند به ابهامات و سؤالهای مهمی چون: 1- میزان پتانسیل هر یک از حامل های انرژی تجدیدپذیر در ایران؛ 2- شناسایی وانتخاب مناطق مناسب(سایت یابی)؛ 3- چشم اندازی مدون برای آینده انرژی های تجدیدپذیر (به ویژه انرژی پاک هیدروژن) در ایران؛ 4- توجیه اقتصادی با توجه با عوامل گوناگون مطروحه؛ 5- برنامه ریزی، نحوه و ظرفیت سرمایه گذاری، با تشخیص ارجحیت برای هر یک از انرژی های تجدیدپذیر؛ 6- برنامه ای مدون جهت توسعه فناوری های مربوط در ایران؛ 7- ظرفیت وقابلیت جانشین؛ وپاسخ گو باشد. اهمیت موضوع امروزه تبعات مداخله انسان در محیط زیست بیش از هر زمانی متجلی شده است. مفهوم توسعه با رعایت حفاظت از محیط طبیعی و زیست محیط مترادف است و درشاخص های اقتصادی حساب های ملی، همچون تولید ناخالص داخلی، ملحوظ نمودن منابع طبیعی و زیست محیطی نیز مطرح است. انرژی، یک نیاز اساسی برای استمرار توسعه اقتصادی، تدارک و تأمین رفاه وآسایش زندگی بشری است. در حال حاضر، مصرف انرژی جهان Gtoelyr 10(معادل 10 میلیارد تن نفت خام درسال) بوده و پیش بینی شود که این ارقام در سال 2010 و 2020 به ترتیب به 12 و 14 Gtoelyr افزایش یابد این ارقام نشان می دهند که میزان مصرف انرژی جهان درقرن آینده عظیم بوده و بالطبع، این سؤال مهم مطرح است که آیا منابع انرژی های فسیلی در قرن آینده جوابگوی نیاز انرژی جهان برای بقا، تکامل و توسعه خواهند بود؟ حداقل به سه دلیل عمده، جواب این سؤال منفی است وباید منابع جدید انرژی را جانشین منابع قدیم کرد. این دلایل عبارتند از: محدودیت و در عین حال مرغوبیت انرژی های فسیلی که ازنظر منطقی کاربردهای بهتر از احتراق دارند و همچنین مسائل ومشکلات زیست محیطی، به طوری که امروزه حفظ سلامت اتمسفر، ازمهم ترین پیش شرط های توسعه اقتصادی پایدار جهانی به شمارمی آید. آلاینده های ناشی از احتراق و افزایش غلظت دی اکسیدکربن در اتمسفر و پیامدهای آن، جهان را باتغییرات برگشت ناپذیر وتهدید آمیزی مواجه ساخته است. افزایش دمای کره زمین، تغییرات آب وهوای، بالا آمدن سطح دریاها و درنهایت، تشدید منازعات بین المللی، از جمله این پیامدها محسوب می شوند. از سوی دیگر، اتمام قریب الوقوع منابع فسیلی و پیش بینی افزایش قیمت، سیاست گذاران را به پیشنهاد موازین و سیاست هایی برای کنترل محیط زیست و پژوهشگران را به توسعه منابع با آلودگی کمتر وتجدیدپذیری که توان بالقوه ای برای جانشینی با سیستم انرژی کنونی دارند، ترغیب می کند. کلیه انرژی های تجدید پذیر، روزبه روز سهم بیشتری در سیستم تأمین انرژی جهان به عهده می گیرند. این منابع، امکان پاسخ گویی همزمان به هردو شکل اساسی منابع فسیلی را نوید می دهند. انرژی های تجدیدپذیر، اساساً با طبیعت سازگاز بوده و آلودگی ندارند و چون تجدیدپذیرند پایانی برای آنها وجود ندارد. ویژگی های دیگر این منابع، پراکندگی و گستردگی آنها در تمام جهان، نیاز به فناوری پایین تر، انرژی های تجدیدپذیر را - به ویژه برای کشورهای در حال توسعه - ازجاذبه بیشتری برخوردار کرده هم ازاین رو، در برنامه ها وسیاست های بین المللی، از جمله در برنامه های سازمان ملل متحد، در راستای توسعه پایدار جهانی، نقش ویژه ای به منابع تجدیدپذیر انرژی محول شده است. اما سازگار کردن منابع تجدیدپذیر؛ با سیستم کنونی مصرف انرژی جهان، هنوز با مشکلاتی همراه است که برای حل آنها، حجم مهمی از تحقیقات علمی جهان را در دهه های اخیر به خود اختصاص داده است. با توجه به فناوری کنونی بشر، انرژی هسته ای و انرژی برق آبی، دو نوع انرژی جانشین برای سوخت فسیلی می باشند. گفتنی است که پتانسیل برق آبی در جهان محدود بوده واز طرف دیگر انرژی اتمی نیز، تقریباً در تمامی اروپا، ساخت نیروگاه های اتمی متوقف شده است. کشور ایران از لحاظ منابع مختلف انرژی، یکی از غنی ترین کشورهای جهان محسوب می شود و از یک سو دارای منابع گسترده فسیلی نفت وگاز است و از سوی دیگر، دارای پتانسیل فراوان انرژی های تجدیدپذیر، همچون باد، ژئوترمال، خورشیدی و... می باشد. اما ایران، کشور کم آبی است و نیروگاه های آبی بزرگ، دارای پتانسیل محدودی هستند. لذا در چشم انداز دراز مدت جانشین دیگری غیر از تجدیدپذیری به عنوان منبع انرژی دیده نمی شود. از منظری دیگر، هر انرژی به لحاظ فناوری ساخت وبهره برداری، مسائل زیست محیطی، ویژگی های فنی، امکان دستیابی، توزیع جغرافیایی و سایر ویژگی ها، دارای مشخصه های خاص خود است. بنابراین، تنوع استفاده از انرژی های مختلف، کشور را به لحاظ تأمین انرژی در وضعیت مطمئن تری قرار خواهد داد ولازم است فناوری آنها در کشورایجاد شود. البته، فناوری که به میزان زیادی متکی به صنعت، مواد اولیه منابع داخلی است خودبخود، محتاج ارز خارجی کمتری است و از سوی دیگر، فرصت های اشتغال و افزایش تولید داخلی را هموار می سازد. برای رسیدن به این هدف ها، لازم است نظام قیمت گذاری انواع حامل های انرژی، با توجه به هزینه واقعی آنها اصلاح شده و اقدامات اساسی جهت تشویق سرمایه گذاری بخش خصوصی صورت گیرد. ضروری است دولت با پرداخت وام های دراز مدت، واگذاری یارانه های تخصیص یافته در بخش سوخت های فسیلی به سرمایه گذاری در بخش انرژی های تجدیدپذیر و فراهم آوردن امکان انتقال دانش فنی، زمینه های لازم را برای ساخت وتوسعه تأسیسات انرژی های گفته شده درکشور فراهم آورد. چشم انداز انرژی و محیط زیست جهان تا سال 2030 آب وهوای زمین درنتیجه فعالیت های انسان، به ویژه در بخش انرژی، تغییرات بسیاری یافته است، عمده تغییرات آب وهوایی و زیست محیطی در جهان در سال های اخیر را می توان به شرح زیر خلاصه کرد: - میزان انتشارCO2 در، 200 سال گذشته 31 درصد افزایش یافته است. - میزان انتشارCH4 از سال 1800 به دو برابر افزایش یافته است. - دمای سطحی کره زمین در قرن گذشته نسبت به متوسط، 14 درجه سانتی گراد معمول، از 4/0تا 8/0 درجه افزایش یافته است. - دهه 1990 به احتمال زیاد گرم ترین دهه در 100 سال گذشته بوده است. - از دهه 1950، دمای حداقل درشب به دوبرابر دمای حداقل در روز افزایش یافته است. - تعداد روزهای سرد سال، تقریباً برای تمام نواحی زمین درقرن گذشته کاهش یافته است. - نزولات جوی درنیمکره شمالی، 5 تا 10 درصد افزایش یافته است، هرچند در نواحی خشک (به خصوص آفریقای شمالی وغربی)، این روند معکوس بوده است. - در اثر افزایش نزولات جوی در عرصه های جغرافیایی میانی و بالا شاهد سیل وطوفان های عظیم و افزون بوده ایم. - در قرن گذشته، سطح آب های آزاد دریاها در جهان به طور متوسط سالانه 1 الی 2 میلی متر افزایش یافته است. - از دهه 1950 تاکنون، در تابستان یخ های دریای شمال تا 40 درصد نازک تر و 10 تا 15 درصد کم عرض تر شده اند. - پدیده ال.نی.نو، به کرات و به طور شدیدتر و پایدارتری اتفاق افتاده است. - فصل رویش تا حدود 1 تا 4 روز در هر دهه، در عرض 40 سال گذشته طولانی تر شده اند. - پرندگان، گیاهان، حشرات وماهیان به طرف قطب ها وعرض های بالاتر تغییر مکان داده اند. پیش بینی می شود بیش از 60 درصد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
انرژی های پاک و ضرورت توسعه آن
دسترسی کشورهای درحال توسعه به انواع منابع جدید انرژی، برای توسعه اقتصادی آنها اهمیت اساسی دارد و پژوهش های جدید نشان داده که بین سطح توسعه یک کشور و میزان مصرف انرژی آن، رابطه مستقیمی برقرار است. با توجه به ذخایر محدود انرژی فسیلی و افزایش سطح مصرف انرژی در جهان فعلی، دیگر نمی توان به منابع موجود انرژی متکی بود. درکشورما نیز، با توجه به نیاز روز افزون به منابع انرژی و کم شدن منابع انرژی فسیلی، ضرورت سالم نگه داشتن محیط زیست، کاهش آلودگی هوا، محدودیت های برق رسانی و تأمین سوخت برای نقاط و روستاهای دورافتاده و... استفاده از انرژی های نو مانند: انرژی باد، انرژی خورشید هیدروژن، انرژی های داخل زمین می تواند جایگاه ویژه ای داشته باشد. امروزه، بحران های سیاسی، اقتصادی و مسائلی نظیر محدودیت دوام ذخایر فسیلی، نگرانی های زیست محیطی، ازدحام جمعیت، رشد اقتصادی و ضریب مصرف، همگی مباحث جهان مشمولی هستند که با گستردگی تمام، فکر اندیشمندان را در یافتن راهکاهای مناسب در حل مناسب معضلات انرژی در جهان، به خصوص بحران های زیست محیطی، به خود مشغول داشته است. بدیهی است امروزی، پشتوانه اقتصادی و سیاسی کشورها، بستگی به میزان بهره وری آنها از منابع فسیلی دارد و تهی گشتن منابع فسیلی، نه تنها تهدیدی است برای اقتصاد کشورهای صادرکننده، بلکه نگرانی عمده ای را برای نظام اقتصادی ملل وارد کننده به وجود آورده است. صاحبان منابع فسیلی بایستی واقع نگرانه بدانند که برداشت امروز ایشان از ذخایر فسیلی، مستلزم بهره وری کمتر فردا و نهایتاً، تهی شدن منابع شان در مدت زمانی کمتر خواهد بود. خوشبختانه، بیشترممالک جهان به اهمیت و نقش منابع مختلف انرژی، به ویژه انرژی های تجدیدپذیر(نو) در تأمین نیازهای حال وآینده پی برده وبه طور گسترده، در توسعه بهره برداری از این منابع لایزال، تحقیقات وسیع و سرمایه گذاری های اصولی می کنند. با توجه به این گونه گرایش های اساسی و فزاینده در زمینه استفاده از انرژی های تجدیدپذیر و فناوری های مربوط در کشورهای صنعتی و درحال توسعه در ایران نیز لازم است راهبردها و برنامه های زیربنای و اصولی تدوین شود. گرایش جهانی در توجه به بهره برداری از انرژی های تجدید پذیر و پیامدهای زیست محیطی ایجاب کرده که سازمان ها و مراکز متعددی در ایران، علاقمند به اجرای پروژهایی در این زمینه باشند، هر چند این گونه فعالیت ها لازم و مؤثراست، ولی آیا این اقدامات طبق برنامه ریزی و تحقیقات اصولی در سطح ملی انجام می گیرند یا این را انفعالی وبه صورت پراکنده، تفویض مستقل و سیلقه ای اجرا می کنند. بدین ترتیب است که هنوز بسیاری از چالش ها و سؤال ها در توجیه و دفاع از توسعه بهره برداری از انرژی های تجدیدپذیر در ایران، بدون جواب مانده اند. بدیهی است که این گونه روند توسعه، بدون برنامه جامع و مدرن، صحیح و پایدار نخواهد بود. تدوین راهبردی جامع جهت بهره وری بهتر از انرژی در کشور، مستلزم شناخت کامل وضعیت کنونی و تعیین دقیق وضعیت مطلوب آن در جمیع جهات است. انتظار می رود با توسعه بهره برداری از انرژی های پاک در جمهوری اسلامی ایران، طبق نتایج ارائه شده دراین رساله و برمبنای راهبردی وبرنامه ای مدون بتوان بسیاری از چالش ها را شناسایی و راهکارهای مناسب را انتخاب و تبیین نمود. امید است روند کاری ارائه شده بتواند به ابهامات و سؤالهای مهمی چون: 1- میزان پتانسیل هر یک از حامل های انرژی تجدیدپذیر در ایران؛ 2- شناسایی وانتخاب مناطق مناسب(سایت یابی)؛ 3- چشم اندازی مدون برای آینده انرژی های تجدیدپذیر (به ویژه انرژی پاک هیدروژن) در ایران؛ 4- توجیه اقتصادی با توجه با عوامل گوناگون مطروحه؛ 5- برنامه ریزی، نحوه و ظرفیت سرمایه گذاری، با تشخیص ارجحیت برای هر یک از انرژی های تجدیدپذیر؛ 6- برنامه ای مدون جهت توسعه فناوری های مربوط در ایران؛ 7- ظرفیت وقابلیت جانشین؛ وپاسخ گو باشد. اهمیت موضوع امروزه تبعات مداخله انسان در محیط زیست بیش از هر زمانی متجلی شده است. مفهوم توسعه با رعایت حفاظت از محیط طبیعی و زیست محیط مترادف است و درشاخص های اقتصادی حساب های ملی، همچون تولید ناخالص داخلی، ملحوظ نمودن منابع طبیعی و زیست محیطی نیز مطرح است. انرژی، یک نیاز اساسی برای استمرار توسعه اقتصادی، تدارک و تأمین رفاه وآسایش زندگی بشری است. در حال حاضر، مصرف انرژی جهان Gtoelyr 10(معادل 10 میلیارد تن نفت خام درسال) بوده و پیش بینی شود که این ارقام در سال 2010 و 2020 به ترتیب به 12 و 14 Gtoelyr افزایش یابد این ارقام نشان می دهند که میزان مصرف انرژی جهان درقرن آینده عظیم بوده و بالطبع، این سؤال مهم مطرح است که آیا منابع انرژی های فسیلی در قرن آینده جوابگوی نیاز انرژی جهان برای بقا، تکامل و توسعه خواهند بود؟ حداقل به سه دلیل عمده، جواب این سؤال منفی است وباید منابع جدید انرژی را جانشین منابع قدیم کرد. این دلایل عبارتند از: محدودیت و در عین حال مرغوبیت انرژی های فسیلی که ازنظر منطقی کاربردهای بهتر از احتراق دارند و همچنین مسائل ومشکلات زیست محیطی، به طوری که امروزه حفظ سلامت اتمسفر، ازمهم ترین پیش شرط های توسعه اقتصادی پایدار جهانی به شمارمی آید. آلاینده های ناشی از احتراق و افزایش غلظت دی اکسیدکربن در اتمسفر و پیامدهای آن، جهان را باتغییرات برگشت ناپذیر وتهدید آمیزی مواجه ساخته است. افزایش دمای کره زمین، تغییرات آب وهوای، بالا آمدن سطح دریاها و درنهایت، تشدید منازعات بین المللی، از جمله این پیامدها محسوب می شوند. از سوی دیگر، اتمام قریب الوقوع منابع فسیلی و پیش بینی افزایش قیمت، سیاست گذاران را به پیشنهاد موازین و سیاست هایی برای کنترل محیط زیست و پژوهشگران را به توسعه منابع با آلودگی کمتر وتجدیدپذیری که توان بالقوه ای برای جانشینی با سیستم انرژی کنونی دارند، ترغیب می کند. کلیه انرژی های تجدید پذیر، روزبه روز سهم بیشتری در سیستم تأمین انرژی جهان به عهده می گیرند. این منابع، امکان پاسخ گویی همزمان به هردو شکل اساسی منابع فسیلی را نوید می دهند. انرژی های تجدیدپذیر، اساساً با طبیعت سازگاز بوده و آلودگی ندارند و چون تجدیدپذیرند پایانی برای آنها وجود ندارد. ویژگی های دیگر این منابع، پراکندگی و گستردگی آنها در تمام جهان، نیاز به فناوری پایین تر، انرژی های تجدیدپذیر را - به ویژه برای کشورهای در حال توسعه - ازجاذبه بیشتری برخوردار کرده هم ازاین رو، در برنامه ها وسیاست های بین المللی، از جمله در برنامه های سازمان ملل متحد، در راستای توسعه پایدار جهانی، نقش ویژه ای به منابع تجدیدپذیر انرژی محول شده است. اما سازگار کردن منابع تجدیدپذیر؛ با سیستم کنونی مصرف انرژی جهان، هنوز با مشکلاتی همراه است که برای حل آنها، حجم مهمی از تحقیقات علمی جهان را در دهه های اخیر به خود اختصاص داده است. با توجه به فناوری کنونی بشر، انرژی هسته ای و انرژی برق آبی، دو نوع انرژی جانشین برای سوخت فسیلی می باشند. گفتنی است که پتانسیل برق آبی در جهان محدود بوده واز طرف دیگر انرژی اتمی نیز، تقریباً در تمامی اروپا، ساخت نیروگاه های اتمی متوقف شده است. کشور ایران از لحاظ منابع مختلف انرژی، یکی از غنی ترین کشورهای جهان محسوب می شود و از یک سو دارای منابع گسترده فسیلی نفت وگاز است و از سوی دیگر، دارای پتانسیل فراوان انرژی های تجدیدپذیر، همچون باد، ژئوترمال، خورشیدی و... می باشد. اما ایران، کشور کم آبی است و نیروگاه های آبی بزرگ، دارای پتانسیل محدودی هستند. لذا در چشم انداز دراز مدت جانشین دیگری غیر از تجدیدپذیری به عنوان منبع انرژی دیده نمی شود. از منظری دیگر، هر انرژی به لحاظ فناوری ساخت وبهره برداری، مسائل زیست محیطی، ویژگی های فنی، امکان دستیابی، توزیع جغرافیایی و سایر ویژگی ها، دارای مشخصه های خاص خود است. بنابراین، تنوع استفاده از انرژی های مختلف، کشور را به لحاظ تأمین انرژی در وضعیت مطمئن تری قرار خواهد داد ولازم است فناوری آنها در کشورایجاد شود. البته، فناوری که به میزان زیادی متکی به صنعت، مواد اولیه منابع داخلی است خودبخود، محتاج ارز خارجی کمتری است و از سوی دیگر، فرصت های اشتغال و افزایش تولید داخلی را هموار می سازد. برای رسیدن به این هدف ها، لازم است نظام قیمت گذاری انواع حامل های انرژی، با توجه به هزینه واقعی آنها اصلاح شده و اقدامات اساسی جهت تشویق سرمایه گذاری بخش خصوصی صورت گیرد. ضروری است دولت با پرداخت وام های دراز مدت، واگذاری یارانه های تخصیص یافته در بخش سوخت های فسیلی به سرمایه گذاری در بخش انرژی های تجدیدپذیر و فراهم آوردن امکان انتقال دانش فنی، زمینه های لازم را برای ساخت وتوسعه تأسیسات انرژی های گفته شده درکشور فراهم آورد. چشم انداز انرژی و محیط زیست جهان تا سال 2030 آب وهوای زمین درنتیجه فعالیت های انسان، به ویژه در بخش انرژی، تغییرات بسیاری یافته است، عمده تغییرات آب وهوایی و زیست محیطی در جهان در سال های اخیر را می توان به شرح زیر خلاصه کرد: - میزان انتشارCO2 در، 200 سال گذشته 31 درصد افزایش یافته است. - میزان انتشارCH4 از سال 1800 به دو برابر افزایش یافته است. - دمای سطحی کره زمین در قرن گذشته نسبت به متوسط، 14 درجه سانتی گراد معمول، از 4/0تا 8/0 درجه افزایش یافته است. - دهه 1990 به احتمال زیاد گرم ترین دهه در 100 سال گذشته بوده است. - از دهه 1950، دمای حداقل درشب به دوبرابر دمای حداقل در روز افزایش یافته است. - تعداد روزهای سرد سال، تقریباً برای تمام نواحی زمین درقرن گذشته کاهش یافته است. - نزولات جوی درنیمکره شمالی، 5 تا 10 درصد افزایش یافته است، هرچند در نواحی خشک (به خصوص آفریقای شمالی وغربی)، این روند معکوس بوده است. - در اثر افزایش نزولات جوی در عرصه های جغرافیایی میانی و بالا شاهد سیل وطوفان های عظیم و افزون بوده ایم. - در قرن گذشته، سطح آب های آزاد دریاها در جهان به طور متوسط سالانه 1 الی 2 میلی متر افزایش یافته است. - از دهه 1950 تاکنون، در تابستان یخ های دریای شمال تا 40 درصد نازک تر و 10 تا 15 درصد کم عرض تر شده اند. - پدیده ال.نی.نو، به کرات و به طور شدیدتر و پایدارتری اتفاق افتاده است. - فصل رویش تا حدود 1 تا 4 روز در هر دهه، در عرض 40 سال گذشته طولانی تر شده اند. - پرندگان، گیاهان، حشرات وماهیان به طرف قطب ها وعرض های بالاتر تغییر مکان داده اند. پیش بینی می شود بیش از 60 درصد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
ضرورت تبیین تعلیم و تربیت اسلامی
تربیت دارای ماهیتی هنجارین است و با متصف شدن آن با وصف اسلامی به دلیل گوناگونی معنایی اسلام، قرائتها و تفاسیر متعددی میپذیرد و انضمام راهبردها و توصیههای متفکران مسلمان بر دیگر حوزههای زندگی بشر، چالشهای جدی، در پی خواهد داشت.
ورود تعلیم و تربیت جدید به ایران و ظهور پیشدرآمدهای اجتماعی و اقتصادی مقتضی آموزش و پرورش نوین که مشتمل بر نقد و خردهگیری بر تربیت سنتی و از جمله تربیت اسلامی بود، تردیدهایی را در باب ضرورت، امکان و کارآمدی تربیت اسلامی برانگیخت. این امر بررسی تربیت اسلامی به عنوان یک موضوع سیاسی ـ فرهنگی مستقل را در محافل دینی موجب گردید. با پیروزی انقلاب اسلامی این مبحث به صورت جدیتری در محافل علمی مطرح شد و چالشها و تردیدهایی در مورد کارآمدی آن بروز یافت. مهمترین ریشههای این تردید را میتوان در غفلت از تعارض مبانی تربیت اسلامی با تربیت فنآورانه، فقر بنیادین در حوزهی تئوریپردازی در باب تربیت اسلامی، کمتوجهی به تحقیقات فلسفی ـ نظری، و اقدامات عجولانه و بیبنیاد، جستوجو کرد. با این همه، میتوان ادعا کرد که مهمترین مسأله ـ که بنیاد دیگر مباحث است ـ "تبیین مفهومی تربیت اسلامی" است که تاکنون توجه چندانی به آن نشده است؛ ضرورت طرح این مسأله آنگاه بیشتر هویدا میشود که بدانیم تربیت دارای ماهیتی هنجارین است و با متصف شدن آن با وصف اسلامی به دلیل گوناگونی معنایی اسلام، قرائتها و تفاسیر متعددی میپذیرد و انضمام راهبردها و توصیههای متفکران مسلمان بر دیگر حوزههای زندگی بشر، چالشهای جدی، در پی خواهد داشت.
● ظهور تربیت جدید و زمینه پیدایش تردید در تربیت اسلامی (سنتی)
موضوع تربیت اسلامی، پس از گسترش جریان علمطلبی و سرایت موج مطالبهی تربیت جدید به ایران، از حدود دهه ۱۲۶۰ ـ ۱۲۵۰، در کشور ما آغاز شده است؛ البته تاریخچهی تربیت اسلامی، از یک لحاظ، به تاریخ ظهور اسلام باز میگردد، ولی مسئلهی تربیت اسلامی، به عنوان یک موضوع سیاسی ـ فرهنگیِ مستقل، از زمان ورود تعلیم و تربیت جدید به ایران وشاید کمی قبلتر، از تاریخ ظهور پیش درآمدهای اجتماعی و اقتصادیِ مقتضی آموزش و پرورش نوین، مطرح بوده است.
حوادث اجتماعی مختلف، از جمله: مسافرت کارگزاران حکومتی قاجار به اروپا، اعزام محصل به خارج، گسترش احساس عقبماندگی از کاروان تمدن در میان مردم، تأسیس مؤسسات تمدنی جدید و مراکز تجاری ـ اقتصادی تازه، تلاش جهت افزایش توان نظامی ـ صنعتی کشور به دنبال شکستهای پیدرپی از روس و انگلیس و وقایعی از این دست، موجبات تردید در کارآمدی تربیت رایج در ایران ـ که آب و رنگ مذهبی داشت ـ و همچنین احساس نیاز به تحول بنیادین در نظام تربیتی را فراهم آورد (مجموعه مقالات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۷۶ و مددپور، ۱۳۷۹).
از سوی دیگر، ظهور استعمار نو و تغییر راهبردهای سیاسی ـ نظامی به راهبردهای فرهنگی برای جلب منافع اقتصادی از جهان سوم، به پافشاری کشورهای توسعهیافته برای گسترش نهادهای مدنی مدرن نظیر مطبوعات و آموزش و پرورش به کشورهای مستعمره منتهی شد (کارنوی، ۱۳۶۷).
بدینترتیب، توصیه برای تأسیس و توسعهی تربیت جدید، با نقد و خردهگیری از تربیت بومی یا اصطلاحا تربیت سنتی ـ مذهبی همراه گشت. تلاشهای مبلغین مسیحی امریکایی و فرانسوی (کمتر انگلیسی) در جهت تأسیس مدارس جدید ـ که از ۱۸۳۴ میلادی با افتتاح اولین دبستان امریکایی در قریه "سیر" در ارومیه آغاز شده بود و با تأسیس مدارس خارجی در اصفهان، تهران، همدان، رشت و... ادامه داشت ـ با اقدامات تبلیغی برخی تجددطلبان و روشنفکران اولیه، نظیر آخوندزاده، طالبوف، ملکمخان، آقاخان کرمانی، مستشارالدوله، امینالدوله، و دیگران همنوا گشت (مددپور، ۱۳۷۳).
عموم این اقدامات تبلیغی در جهت تأکید بر ضرورت جایگزینی نظام تربیتی جدید غرب، با انتقاد از زبان عربی، خط فارسی و جلوههای مذهبی رایج در تربیت ایران همراه بود (خاتمی، ۱۳۷۶).
تأسیس دارالفنون در ۱۲۶۷ به پیروی از الگوی مدارس پلیتکنیک اروپا، نیز چالش تربیت جدید را با تربیت سنتی تشدید کرد. "تأسیس دارالفنون تأثیرات فراوانی در ایران داشت که بهطور کلی عبارت است از: اشاعهی نامنسجم علوم جدید، دگرگونی در ساخت و نگرشهای فرهنگی و طرح بحث سنت و تجدد، به وجود آمدن قشر تحصیلکرده، ایجاد دوگانگی در کادر مدیریت و دیوانسالاری کشور و تضاد گرایشهای سنتی و نو و..." (محسنی، ۱۳۷۸، ص۳۵۹). مدرسهی دارالفنون به عنوان اولین مرکز آموزش عالی جدید، سبب پیدایش نهضت ترجمه شد (اکبری، ۱۳۷۱) و نهضت ترجمه به رغم فقدان طرحی منطقی، آگاهانه و دلسوزانه جهت انتقال محصولات فرهنگی خارجی با وارد کردن آثار تفکری و هنری غرب موجبات تغییر ذائقهی مردم برای دستیابی به لایههای هر چند سطحیِ تمدن غرب را فراهم آورد. از سوی دیگر، دارالفنون موجب ظهورِ نسل تازهای از روشنفکران تجددطلب گشت که شامل فارغ التحصیلان، استادان، مدیرانِ دارالفنون، مترجمان، مؤلفان کتابهای درسی و برخی بازگشتگان از فرنگ بود. نسل تازهی روشنفکری نیز توانست به رغم فقدان آگاهی از زیرسازهای اصلی تمدن غربی یا وابستگیهای گوناگون نهادهای تمدنی آن، موقعیت ویژهای را در عرصهی سیاسی ـ فرهنگی کشور تحصیل کند و برای گشودن دروازههای تمدن جدید به روی جامعهی عقبماندهی ایران شتاب گیرد.
با توسعهی نهضت ترجمه و در پی اقدامات روشنفکری تجددطلب، همراه با دخالت برخی عوامل دیگر، (مددپور، ۱۳۷۹، کتاب اول و دوم) به تدریج، جریان خردهگیری از تربیت سنتی به جریان دینزدایی فرهنگی یا سکولاریسم تربیتی تبدیل گشت. این جریان در فضای فکریِ بعد از مشروطه توسعه یافت و ذیل سکولاریسم سیاسی دوران پهلوی، بر نظام آموزش عالی و آموزش و پرورش رسمی کشور حاکم گردید. بدین ترتیب، تردید در ضرورت، امکان و کارآمدی تربیت اسلامی، که از دیرباز در شکل تهاجم به تربیت سنتی ـ مذهبی آغاز گشته بود، (دولت آبادی،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
ضرورت تبیین تعلیم و تربیت اسلامی
تربیت دارای ماهیتی هنجارین است و با متصف شدن آن با وصف اسلامی به دلیل گوناگونی معنایی اسلام، قرائتها و تفاسیر متعددی میپذیرد و انضمام راهبردها و توصیههای متفکران مسلمان بر دیگر حوزههای زندگی بشر، چالشهای جدی، در پی خواهد داشت.
ورود تعلیم و تربیت جدید به ایران و ظهور پیشدرآمدهای اجتماعی و اقتصادی مقتضی آموزش و پرورش نوین که مشتمل بر نقد و خردهگیری بر تربیت سنتی و از جمله تربیت اسلامی بود، تردیدهایی را در باب ضرورت، امکان و کارآمدی تربیت اسلامی برانگیخت. این امر بررسی تربیت اسلامی به عنوان یک موضوع سیاسی ـ فرهنگی مستقل را در محافل دینی موجب گردید. با پیروزی انقلاب اسلامی این مبحث به صورت جدیتری در محافل علمی مطرح شد و چالشها و تردیدهایی در مورد کارآمدی آن بروز یافت. مهمترین ریشههای این تردید را میتوان در غفلت از تعارض مبانی تربیت اسلامی با تربیت فنآورانه، فقر بنیادین در حوزهی تئوریپردازی در باب تربیت اسلامی، کمتوجهی به تحقیقات فلسفی ـ نظری، و اقدامات عجولانه و بیبنیاد، جستوجو کرد. با این همه، میتوان ادعا کرد که مهمترین مسأله ـ که بنیاد دیگر مباحث است ـ "تبیین مفهومی تربیت اسلامی" است که تاکنون توجه چندانی به آن نشده است؛ ضرورت طرح این مسأله آنگاه بیشتر هویدا میشود که بدانیم تربیت دارای ماهیتی هنجارین است و با متصف شدن آن با وصف اسلامی به دلیل گوناگونی معنایی اسلام، قرائتها و تفاسیر متعددی میپذیرد و انضمام راهبردها و توصیههای متفکران مسلمان بر دیگر حوزههای زندگی بشر، چالشهای جدی، در پی خواهد داشت.
● ظهور تربیت جدید و زمینه پیدایش تردید در تربیت اسلامی (سنتی)
موضوع تربیت اسلامی، پس از گسترش جریان علمطلبی و سرایت موج مطالبهی تربیت جدید به ایران، از حدود دهه ۱۲۶۰ ـ ۱۲۵۰، در کشور ما آغاز شده است؛ البته تاریخچهی تربیت اسلامی، از یک لحاظ، به تاریخ ظهور اسلام باز میگردد، ولی مسئلهی تربیت اسلامی، به عنوان یک موضوع سیاسی ـ فرهنگیِ مستقل، از زمان ورود تعلیم و تربیت جدید به ایران وشاید کمی قبلتر، از تاریخ ظهور پیش درآمدهای اجتماعی و اقتصادیِ مقتضی آموزش و پرورش نوین، مطرح بوده است.
حوادث اجتماعی مختلف، از جمله: مسافرت کارگزاران حکومتی قاجار به اروپا، اعزام محصل به خارج، گسترش احساس عقبماندگی از کاروان تمدن در میان مردم، تأسیس مؤسسات تمدنی جدید و مراکز تجاری ـ اقتصادی تازه، تلاش جهت افزایش توان نظامی ـ صنعتی کشور به دنبال شکستهای پیدرپی از روس و انگلیس و وقایعی از این دست، موجبات تردید در کارآمدی تربیت رایج در ایران ـ که آب و رنگ مذهبی داشت ـ و همچنین احساس نیاز به تحول بنیادین در نظام تربیتی را فراهم آورد (مجموعه مقالات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۷۶ و مددپور، ۱۳۷۹).
از سوی دیگر، ظهور استعمار نو و تغییر راهبردهای سیاسی ـ نظامی به راهبردهای فرهنگی برای جلب منافع اقتصادی از جهان سوم، به پافشاری کشورهای توسعهیافته برای گسترش نهادهای مدنی مدرن نظیر مطبوعات و آموزش و پرورش به کشورهای مستعمره منتهی شد (کارنوی، ۱۳۶۷).
بدینترتیب، توصیه برای تأسیس و توسعهی تربیت جدید، با نقد و خردهگیری از تربیت بومی یا اصطلاحا تربیت سنتی ـ مذهبی همراه گشت. تلاشهای مبلغین مسیحی امریکایی و فرانسوی (کمتر انگلیسی) در جهت تأسیس مدارس جدید ـ که از ۱۸۳۴ میلادی با افتتاح اولین دبستان امریکایی در قریه "سیر" در ارومیه آغاز شده بود و با تأسیس مدارس خارجی در اصفهان، تهران، همدان، رشت و... ادامه داشت ـ با اقدامات تبلیغی برخی تجددطلبان و روشنفکران اولیه، نظیر آخوندزاده، طالبوف، ملکمخان، آقاخان کرمانی، مستشارالدوله، امینالدوله، و دیگران همنوا گشت (مددپور، ۱۳۷۳).
عموم این اقدامات تبلیغی در جهت تأکید بر ضرورت جایگزینی نظام تربیتی جدید غرب، با انتقاد از زبان عربی، خط فارسی و جلوههای مذهبی رایج در تربیت ایران همراه بود (خاتمی، ۱۳۷۶).
تأسیس دارالفنون در ۱۲۶۷ به پیروی از الگوی مدارس پلیتکنیک اروپا، نیز چالش تربیت جدید را با تربیت سنتی تشدید کرد. "تأسیس دارالفنون تأثیرات فراوانی در ایران داشت که بهطور کلی عبارت است از: اشاعهی نامنسجم علوم جدید، دگرگونی در ساخت و نگرشهای فرهنگی و طرح بحث سنت و تجدد، به وجود آمدن قشر تحصیلکرده، ایجاد دوگانگی در کادر مدیریت و دیوانسالاری کشور و تضاد گرایشهای سنتی و نو و..." (محسنی، ۱۳۷۸، ص۳۵۹). مدرسهی دارالفنون به عنوان اولین مرکز آموزش عالی جدید، سبب پیدایش نهضت ترجمه شد (اکبری، ۱۳۷۱) و نهضت ترجمه به رغم فقدان طرحی منطقی، آگاهانه و دلسوزانه جهت انتقال محصولات فرهنگی خارجی با وارد کردن آثار تفکری و هنری غرب موجبات تغییر ذائقهی مردم برای دستیابی به لایههای هر چند سطحیِ تمدن غرب را فراهم آورد. از سوی دیگر، دارالفنون موجب ظهورِ نسل تازهای از روشنفکران تجددطلب گشت که شامل فارغ التحصیلان، استادان، مدیرانِ دارالفنون، مترجمان، مؤلفان کتابهای درسی و برخی بازگشتگان از فرنگ بود. نسل تازهی روشنفکری نیز توانست به رغم فقدان آگاهی از زیرسازهای اصلی تمدن غربی یا وابستگیهای گوناگون نهادهای تمدنی آن، موقعیت ویژهای را در عرصهی سیاسی ـ فرهنگی کشور تحصیل کند و برای گشودن دروازههای تمدن جدید به روی جامعهی عقبماندهی ایران شتاب گیرد.
با توسعهی نهضت ترجمه و در پی اقدامات روشنفکری تجددطلب، همراه با دخالت برخی عوامل دیگر، (مددپور، ۱۳۷۹، کتاب اول و دوم) به تدریج، جریان خردهگیری از تربیت سنتی به جریان دینزدایی فرهنگی یا سکولاریسم تربیتی تبدیل گشت. این جریان در فضای فکریِ بعد از مشروطه توسعه یافت و ذیل سکولاریسم سیاسی دوران پهلوی، بر نظام آموزش عالی و آموزش و پرورش رسمی کشور حاکم گردید. بدین ترتیب، تردید در ضرورت، امکان و کارآمدی تربیت اسلامی، که از دیرباز در شکل تهاجم به تربیت سنتی ـ مذهبی آغاز گشته بود، (دولت آبادی،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
ضرورت تبیین تعلیم و تربیت اسلامی
تربیت دارای ماهیتی هنجارین است و با متصف شدن آن با وصف اسلامی به دلیل گوناگونی معنایی اسلام، قرائتها و تفاسیر متعددی میپذیرد و انضمام راهبردها و توصیههای متفکران مسلمان بر دیگر حوزههای زندگی بشر، چالشهای جدی، در پی خواهد داشت.
ورود تعلیم و تربیت جدید به ایران و ظهور پیشدرآمدهای اجتماعی و اقتصادی مقتضی آموزش و پرورش نوین که مشتمل بر نقد و خردهگیری بر تربیت سنتی و از جمله تربیت اسلامی بود، تردیدهایی را در باب ضرورت، امکان و کارآمدی تربیت اسلامی برانگیخت. این امر بررسی تربیت اسلامی به عنوان یک موضوع سیاسی ـ فرهنگی مستقل را در محافل دینی موجب گردید. با پیروزی انقلاب اسلامی این مبحث به صورت جدیتری در محافل علمی مطرح شد و چالشها و تردیدهایی در مورد کارآمدی آن بروز یافت. مهمترین ریشههای این تردید را میتوان در غفلت از تعارض مبانی تربیت اسلامی با تربیت فنآورانه، فقر بنیادین در حوزهی تئوریپردازی در باب تربیت اسلامی، کمتوجهی به تحقیقات فلسفی ـ نظری، و اقدامات عجولانه و بیبنیاد، جستوجو کرد. با این همه، میتوان ادعا کرد که مهمترین مسأله ـ که بنیاد دیگر مباحث است ـ "تبیین مفهومی تربیت اسلامی" است که تاکنون توجه چندانی به آن نشده است؛ ضرورت طرح این مسأله آنگاه بیشتر هویدا میشود که بدانیم تربیت دارای ماهیتی هنجارین است و با متصف شدن آن با وصف اسلامی به دلیل گوناگونی معنایی اسلام، قرائتها و تفاسیر متعددی میپذیرد و انضمام راهبردها و توصیههای متفکران مسلمان بر دیگر حوزههای زندگی بشر، چالشهای جدی، در پی خواهد داشت.
● ظهور تربیت جدید و زمینه پیدایش تردید در تربیت اسلامی (سنتی)
موضوع تربیت اسلامی، پس از گسترش جریان علمطلبی و سرایت موج مطالبهی تربیت جدید به ایران، از حدود دهه ۱۲۶۰ ـ ۱۲۵۰، در کشور ما آغاز شده است؛ البته تاریخچهی تربیت اسلامی، از یک لحاظ، به تاریخ ظهور اسلام باز میگردد، ولی مسئلهی تربیت اسلامی، به عنوان یک موضوع سیاسی ـ فرهنگیِ مستقل، از زمان ورود تعلیم و تربیت جدید به ایران وشاید کمی قبلتر، از تاریخ ظهور پیش درآمدهای اجتماعی و اقتصادیِ مقتضی آموزش و پرورش نوین، مطرح بوده است.
حوادث اجتماعی مختلف، از جمله: مسافرت کارگزاران حکومتی قاجار به اروپا، اعزام محصل به خارج، گسترش احساس عقبماندگی از کاروان تمدن در میان مردم، تأسیس مؤسسات تمدنی جدید و مراکز تجاری ـ اقتصادی تازه، تلاش جهت افزایش توان نظامی ـ صنعتی کشور به دنبال شکستهای پیدرپی از روس و انگلیس و وقایعی از این دست، موجبات تردید در کارآمدی تربیت رایج در ایران ـ که آب و رنگ مذهبی داشت ـ و همچنین احساس نیاز به تحول بنیادین در نظام تربیتی را فراهم آورد (مجموعه مقالات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۷۶ و مددپور، ۱۳۷۹).
از سوی دیگر، ظهور استعمار نو و تغییر راهبردهای سیاسی ـ نظامی به راهبردهای فرهنگی برای جلب منافع اقتصادی از جهان سوم، به پافشاری کشورهای توسعهیافته برای گسترش نهادهای مدنی مدرن نظیر مطبوعات و آموزش و پرورش به کشورهای مستعمره منتهی شد (کارنوی، ۱۳۶۷).
بدینترتیب، توصیه برای تأسیس و توسعهی تربیت جدید، با نقد و خردهگیری از تربیت بومی یا اصطلاحا تربیت سنتی ـ مذهبی همراه گشت. تلاشهای مبلغین مسیحی امریکایی و فرانسوی (کمتر انگلیسی) در جهت تأسیس مدارس جدید ـ که از ۱۸۳۴ میلادی با افتتاح اولین دبستان امریکایی در قریه "سیر" در ارومیه آغاز شده بود و با تأسیس مدارس خارجی در اصفهان، تهران، همدان، رشت و... ادامه داشت ـ با اقدامات تبلیغی برخی تجددطلبان و روشنفکران اولیه، نظیر آخوندزاده، طالبوف، ملکمخان، آقاخان کرمانی، مستشارالدوله، امینالدوله، و دیگران همنوا گشت (مددپور، ۱۳۷۳).
عموم این اقدامات تبلیغی در جهت تأکید بر ضرورت جایگزینی نظام تربیتی جدید غرب، با انتقاد از زبان عربی، خط فارسی و جلوههای مذهبی رایج در تربیت ایران همراه بود (خاتمی، ۱۳۷۶).
تأسیس دارالفنون در ۱۲۶۷ به پیروی از الگوی مدارس پلیتکنیک اروپا، نیز چالش تربیت جدید را با تربیت سنتی تشدید کرد. "تأسیس دارالفنون تأثیرات فراوانی در ایران داشت که بهطور کلی عبارت است از: اشاعهی نامنسجم علوم جدید، دگرگونی در ساخت و نگرشهای فرهنگی و طرح بحث سنت و تجدد، به وجود آمدن قشر تحصیلکرده، ایجاد دوگانگی در کادر مدیریت و دیوانسالاری کشور و تضاد گرایشهای سنتی و نو و..." (محسنی، ۱۳۷۸، ص۳۵۹). مدرسهی دارالفنون به عنوان اولین مرکز آموزش عالی جدید، سبب پیدایش نهضت ترجمه شد (اکبری، ۱۳۷۱) و نهضت ترجمه به رغم فقدان طرحی منطقی، آگاهانه و دلسوزانه جهت انتقال محصولات فرهنگی خارجی با وارد کردن آثار تفکری و هنری غرب موجبات تغییر ذائقهی مردم برای دستیابی به لایههای هر چند سطحیِ تمدن غرب را فراهم آورد. از سوی دیگر، دارالفنون موجب ظهورِ نسل تازهای از روشنفکران تجددطلب گشت که شامل فارغ التحصیلان، استادان، مدیرانِ دارالفنون، مترجمان، مؤلفان کتابهای درسی و برخی بازگشتگان از فرنگ بود. نسل تازهی روشنفکری نیز توانست به رغم فقدان آگاهی از زیرسازهای اصلی تمدن غربی یا وابستگیهای گوناگون نهادهای تمدنی آن، موقعیت ویژهای را در عرصهی سیاسی ـ فرهنگی کشور تحصیل کند و برای گشودن دروازههای تمدن جدید به روی جامعهی عقبماندهی ایران شتاب گیرد.
با توسعهی نهضت ترجمه و در پی اقدامات روشنفکری تجددطلب، همراه با دخالت برخی عوامل دیگر، (مددپور، ۱۳۷۹، کتاب اول و دوم) به تدریج، جریان خردهگیری از تربیت سنتی به جریان دینزدایی فرهنگی یا سکولاریسم تربیتی تبدیل گشت. این جریان در فضای فکریِ بعد از مشروطه توسعه یافت و ذیل سکولاریسم سیاسی دوران پهلوی، بر نظام آموزش عالی و آموزش و پرورش رسمی کشور حاکم گردید. بدین ترتیب، تردید در ضرورت، امکان و کارآمدی تربیت اسلامی، که از دیرباز در شکل تهاجم به تربیت سنتی ـ مذهبی آغاز گشته بود، (دولت آبادی،