لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
دیابت و راههای جلوگیری از آن
هیپوگلیسمی (افت قند خون) و درمان آن
هیپوگلایسمی (HYPOGLYCEMIA) یا کاهش قند خون مهم ترین مشکلی است که در دیابت بوجود میآید و اغلب در اثر درمان با انسولین رخ میدهد.
هیپوگلیسمی عبارتست از قند خون زیر 80 میلی گرم در دسی لیتر یا قند خون زیر 90 میلی گرم در دسی لیتر همراه باعلائم مربوط به آن.
دلایل عمده ی هیپوگلیسمی عبارتست از:
* تزریق دوز زیاد انسولین یا مصرف بعضی از داروهای کاهنده ی قند خون مانند سولفونیل اورهها و MEGLITINIDES . داروهای دیگر، همچون ممانعت کنندههای آلفاگلوکوزیداز، بی گوانیدها و THIAZOLIDINEDIONES هم وقتی همراه با دیگر داروها مصرف شوند ممکن است باعث هیپوگلیسمی شوند.
* افزایش فعالیت فیزیکی یا انجام ورزش
* به تأخیر انداختن صرف غذا یا حذف وعده های غذایی
* مصرف وعده های غذایی که حجم کمی دارند.
* مصرف زیاد الکل
علائم هیپوگلیسمی عبارتند از: افزایش ضربان قلب، گرسنگی، سرگیجه، لرزش، اضطراب و حالات عصبی، تعریق، خواب آلودگی، گیجی و اشکال در تکلم.
در مواردی که هیپوگلیسمی در اثر مصرف انسولین ایجاد شده باشد، مصرف 10 گرم گلوکز خوراکی، قند خون را در طی 30 دقیقه تقریباً 40 میلی گرم در دسی لیتر بالا میبرد و مصرف 20 گرم گلوکز در طی 45 دقیقه قند خون را 60 میلی گرم در دسی لیتر بالا میبرد.
بعضی افراد در هنگام خواب دچار هیپوگلیسمی میشوند. علائم هیپوگلیسمی شبانه عبارتند از : خواب بد و کابوس دیدن و فریاد کشیدن، تعریق زیاد و خیس شدن لباس ها، احساس خستگی و تحریک پذیری در هنگام بیدار شدن از خواب.
البته در هنگام بروز اضطراب و استرس، در اثر ترشح هورمون آدرنالین، علائمی شبیه به هیپوگلیسمی در فرد بروز میکند که ممکن است اشتباهاً هیپوگلیسمی تشخیص داده شود، بنابراین بهترین راه تشخیص هیپوگلیسمی آزمایش قند خون است.
درمان:
در موقع بروز هیپوگلیسمی، وقتی که آزمایش قند خون 70 میلی گرم در دسی لیتر و کمتر را نشان میدهد، توصیه میشود که فرد حداقل 15 گرم کربوهیدرات مصرف کند. بدین منظور یک شخص دیابتی باید همیشه این مقدار کربوهیدرات را همراه با خود داشته باشد که این مقدار معادل است با یکی از مواد غذایی زیر:
- 3-2 قرص گلوکز
- نصف لیوان آب میوه یا 120 سی سی
- 1 لیوان شیر یا 240 سی سی
- 6-5 تکه بیسکوییت
- 2-1 قاشق چای خوری شکر یا عسل
در مواردی که هیپوگلیسمی در اثر مصرف انسولین ایجاد شده باشد، مصرف 10 گرم گلوکز خوراکی، قند خون را در طی 30 دقیقه تقریباً 40 میلی گرم در دسی لیتر بالا میبرد و مصرف 20 گرم گلوکز در طی 45 دقیقه قند خون را 60 میلی گرم در دسی لیتر بالا میبرد.
15 دقیقه بعد از صرف کربوهیدرات قند خون باید دوباره چک شود. اگر باز هم پایین بود، یک بار دیگر 15 گرم کربوهیدرات باید مصرف شود و تا زمانی که قند خون حداقل به 70 میلی گرم در دسی لیتر برسد، باید این کار تکرار شود.
بهتر است اگر یک ساعت به زمان صرف غذا وقت باقی است، یک میان وعده ی کوچک خورده شود.
رابطه دیابت با مصرف زیاد سوسیس و کالباس
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 48
کمرویى; علل پیدایش و راههاى درمان آن
مقدمه:
انساناصالتاموجودىاست اجتماعى و نیازمند برقرارى ارتباط با دیگران. بسیارى از نیازهاى عالیه انسان و شکوفا شدن استعدادها و خلاقیتهایش فقط از طریق تعاملبین فردى و ارتباطات اجتماعى ارضا مىگردد. در واقع،خودشناسى، برقرارى ارتباط مؤثر و متقابل با دیگرانو پذیرش مسؤولیت اجتماعى از اهداف اساسى همه نظامهاى تربیتى است. در دنیاى پیچیده امروز، یعنى در عصر ارتباطات حضور فعال فرهنگى و احاطه بر زنجیره علوم، فنون و تکنولوژى برتر انکارناپذیر است.
در هر جامعهاى درصد قابل توجهى از کودکان، نوجوانان و بزرگسالان بدون آنکه تمایلى داشته باشند، ناخواسته خود را در حصارى از کمرویى محبوس و زندانى مىکنند و شخصیت واقعى و قابلیتهاى ارزشمند ایشان در پس تودهاى از ابرهاى تیره کمرویى ناشناخته مىماند.
چه بسیار دانشآموزان، دانشجویان، کارمندان، کارگران و... هوشمند و خلاقى که در مدارس، دانشگاهها، ادارات، کارخانجات و... فقط به دلیل کمرویى و ناتوانى اجتماعى، همواره از نظر پیشرفت تحصیلى و شغلى و قدرت خلاقیت و نوآورى نمره کمترى عایدشان مىشود; چرا که کمرویى یک مانع جدى براى رشد قابلیتها و خلاقیتهاى فردى است.
پدیده کمرویى در بین بزرگسالان و افراد مسن بسیار پیچیدهتر از جوانان است و چنین پیچیدگى روانى ممکن است در اغلب موارد نیازهاى درونى، تمایلات، انگیزهها، قابلیتها، فرصتها، هدفها و برنامه شغلى، حرفهاى و اجتماعى جوانان ایشان را به طور جدى متاثر و دگرگون کند.
پرداختن به پدیده کمرویى و بررسى مبانى روانشناختى آن از اینرو حائز اهمیت است که تقریبا همه ما بهگونهاى تجاربى از کمرویى را در موقعیتهاى مختلف داشتهایم. اما نکته مهمتراین است که بعضىها درهمهشرایطوموقعیتهاى اجتماعى به کمرویى قابل توجهى دچار مىشوند. بنابراین مىتوان گفت که اکثر قریب به اتفاق مردم در مواردى از زندگى اجتماعى خود به گونهاى دچار کمرویى شدهاند. اما پدیده کمرویى داراى درجات مختلفى است:
- بعضىها صرفا در مواقع و موقعیتهاى خاص دچار کمرویى مىشوند;
- بعضىها در برخى از مواقع و موقعیتها دچار کمرویى مىشوند;
- بعضىها در غالب مواقع و موقعیتها دچار کم رویى مىشوند;
- بعضى از کودکان، نوجوانان و بزرگسالان که شمارشان نیز قابل ملاحظه است، تقریبا در همه موقعیتهاى اجتماعى دچار کمرویى مىشوند.
روندتحولات اجتماعى گویاى این حقیقت است که مساله کمرویى غالبا با گذشت زمان، فشردگى و پیچیدگى روابط بین فردى وتشدیدفشارهاىاجتماعى، رقابتها، گوشهگیرىها، تکروىها، عزلت گزینىها و تنهایىها گستردهتر و شدیدتر مىشود و درصد بیشترى از جوانان و بزرگسالان را فرا مىگیرد که مىتواند به تدریجبه صورت نوعى بیمارى روانى درآید. مگر اینکه بتوانیم با تشخیص سریع و استفاده از روشهاى تربیتى و درمانى مناسب و مؤثر از گسترش و تشدید آن جلوگیرى کنیم.
کمرویى چیست؟
یکی از تعاریف کمرویی ـمشکل پیدا کردن در برقراری یک ارتباط خوب با اطرافیان است.برای برخی از افراد مشکلاتی که کم رویی پدید میاوردممکن است باعث ایجاد ناراحتی های جسمی ـنگرانی و اضطراب باشد.در هر موقعیتی ـخجالتی بودن میتواند اثرات سویی بر روابط فرد بگذارد.یکی دیگر از مشکلات افراد خجالتی این است که در شرایط خاص نمی توانند به راحتی تصمیم بگیرند.دکتر فیلیپ زیمباردو یکی از پیشگامان مطالعه در مورد کمرویی می گوید :برخی افراد مهارتهای اجتماعی لازم را برای برقرارسازی ارتباطات انسانی ندارند.این افراد نمیدانند که چگونه باید یک مکالمه را اغاز نمایند و یا چگونه سوالی را در کلاس مطرح کنند.
کمرویى یک توجه غیر عادى همراه با ترس به خویشتن است که در یک موقعیت اجتماعى ظاهر مىشود و در نتیجه آن، فرد دچارنوعى اختلال در رفتار و عضلات بدنى شده و شرایط عاطفى و شناختىاش متاثر مىگردد. یعنى زمینه بروز رفتارهاى خام و ناسنجیده و عکسالعملهاى نامناسب در وى فراهم مىشود. به دیگر سخن پدیده کمرویى به وجود مشکل در برخوردهاى اجتماعى و رفتارها و احساسهاى آزار دهنده شخصى مربوط مىشود که همواره به صورت یک ناتوانى یا معلولیت اجتماعى ظاهر مىگردد. به کلام ساده کمرویى یعنى: «خود توجهى» فوقالعاده و ترس از مواجه شدن با دیگران. زیرا کمرویى نوعى ترس یا اضطراب اجتماعى است که در آن فرد از مواجه شدن با افراد ناآشنا و ارتباطات اجتماعى گریز دارد.
بنابراین فرد کمرو، از یک طرف نگران رو به رو شدن با افراد جدید است و از سوى دیگر از وارد شدن به اماکن جدید و کسب کار و تجارت تازه هراس دارد که مجموعه این حالات احساس عجز در عین توانمندى را در وى به دنبال خواهد داشت. البته باید توجه داشت که احساس کمرویى افراد، همیشه در برابر انسانها متبلور مىشود و نه حیوانات، اشیا و موقعیتهاى طبیعى و جغرافیایى.
نگاه اجمالی
کمرویی مشکل پیچیدهای است که برای غلبه برآن باید از روشهای مختلف استفاده کرد. توصیهها و تمریناتی که ارائه میشود، تنها زمانی میتوانند ارزشمند باشند که تصمیم خود را نسبت به تغییر روش زندگی خود اتخاذ کرده باشید و در کنار آن به این اعتقاد داشته باشید که امکان تغییر وجود دارد. درواقع تا زمانی که اعتقادی به تغییرپذیری نداشته باشیم، تصور تغییر یافتن محال است. عنصر لازم دیگر شجاعت در عملکرد است. این یعنی از تغییر نترسیدن و به پیشواز تغییرات رفتن در جهت بهبود روش زندگی و داشتن زندگی بدون کمرویی
کمرویى از دیدگاه بین فرهنگى
کمرویى یک پدیده گسترده و متنوعى است که در نزد افراد، خانوادهها، جوامع و فرهنگهاى مختلف معانى متفاوتى دارد. یک کودک یا نوجوان ممکن است از نظر روانشناسىاجتماعى فردى کمرو باشد، اما از نظر خانواده یا مدرسه به عنوان یک کودک یا نوجوان مؤدب و متین تلقى گردد. به عبارت دیگر بعضىها افراد کمرو را انسانهایى ساکت، مؤدب و محترم مىدانند و تصور مىکنند که این افراد، شهروندان سالم و بىآزارى هستند و برخى نیز افراد کمرو را انسانهاى مطیع، حرف گوشکن، مستعد و مقبول اجتماع مىدانند.
بعضى نیز کمرویى را براى دختران امرى عادى و صفتى مثبت تلقى مىکنند و آن را براى پسران یک ویژگى یا منش ناپسند مىدانند. در حالىکه کمرویى همانگونه که پیشتر اشاره شد یک معلولیت اجتماعى و مانع رشد مطلوب شخصیت است و براى هر دو جنس امرى نامطلوب است.
برخى دیگر کمرویى را در افراد، به خصوص در دختران مترادف با حیا و عفت مىدانند و آن را تایید و تمجید و تشویق مىکنند،
در حالىکه «حیا» یکى از برجستهترین صفات انسانهاى متعالى بوده، شاخص ایمان و بیانگر رشد مطلوب شخصیت است. به بیان دیگر قدرت خویشتندارى امرى ارادى وارزشمند است و برعکس، کمرویى پدیدهاى کاملا غیر ارادى، ناخوشایند و حکایتگر ناتوانى و معلولیت اجتماعى است.
انتظار این است که در جوامع اسلامى به ویژه در کشور ما با توجه به ارزشهاى والاى قرآنى و وظایف و تکالیف شرعى فردى و گروهى، پذیرش مسؤولیتهاى اجتماعى و اتصاف به فضیلتهاى اخلاقى، رشدى متعادل و متوازن داشته باشد. بدون تردید مسلمانان کمرو نمىتوانند در انجام بعضى از وظایف و مسؤولیتهاى اجتماعى خود موفق باشند. فىالمثل خمیر مایه ایفاى وظیفه مهم امر به معروف و نهى از منکر، برخوردارى از شجاعت اخلاقى و مهارت در برقرارى ارتباط اجتماعى متقابل، مؤثر و مفید است.
تغییر زندگی
اگر دیگر نمیخواهید تحت عنوان وامانده اجتماعی به حیات خود ادامه دهید یا از دیدن اینکه ، کمرویی شدید مانع استفاده از فرصتهای خوب زندگی میشود، احساس ناراحتی میکنید، وقت آن است که همه چیز را تغییر دهید. چهارنوع تغییرات اساسی میباید انجام شود که عبارتند از:
تغییر شیوههای فکری درباره خود و کمرویی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 11 صفحه
قسمتی از متن .doc :
راه های نفوذ استعمارگران
استعمار واستلای بیگانگان رامهمترین سّد راه اتحّاد جهان اسلام مى دانست واز رژیمهاى استبدادى ودست نشانده، متحجران وظاهر گرایان, غربزدگان و عالمان دربارى به عنوان ایادى استعمار یاد مى کرد.
آنچه که براى جامعه اسلامى درد آور بود، حاکمیت انسانهاى مستبد و خود رأى بود. گفتار آنان، در هر شرایطى، چه در حال غضب و چه خوشى، حکم قانون را داشت.مردمان، وظیفهاى جز اطاعت بى چون و چرا نداشتند. سیّد جمال، عامل اساسى این شوم بختى را در دو حادثه بزرگ که در جهان اسلام رخ داد و مسلمانان گرفتار آن شدند، مىداند:یکى حمله بنیان بر افکن و ویرانى آفرین مغولها و دیگرى، تهاجم خانمانسوز اروپاییان.ایشان بر این نظرند که این دو حادثه بزرگ شیرازه امت اسلامى را از هم گسیخت و زمینه را براى حکام نا اهل و بد کنش آماده کرد:« در اثر این دو حادثه مهم، حکومتهاى گوناگون در میان مسلمانان پدید آمد، امور به دست نا اهلش افتاد. کسانى که از سیاست اطلاعى نداشتند، امر حکومت را قبضه کردند. این بود که امرا و حکام آنان در اخلاق و طبیعت، به منزله میکروبهاى فساد و تباهى بودند و طبعاً این قبیل حکام و امرا، خود وسیله جلب مشقات و بلاها براى جامعه مسلمین شدند. در نتیجه، ناتوانى بر آنان مستولى گردید و مفاسد اخلاقى و اجتماعى پدید آمد. »[1]
سیّد جمال الدین، از زبونى و ذلت زمامداران ممالک اسلامى شرمنده و در رنج بود.مىگفت:« ترس از بیگانگان بر وجود آنان مستولى شده و یأس، بیش از امید، بر روح آنان غلبه کرده است. »[2] برخى از حکام بلاد اسلامى، چنان وابسته شده بودند که کارهاى سیاسى، انتظامى و دفترى خود را به بیگانگان وا مىگذاردند. کارهاى سرّى کشور و حتى حمایت از جان و خانواده حکّام را بیگانگان انجام مىدادند.[3] سیّد جمال الدین، این درد را با تمام وجود حس کرده بود و خطاب به زمامداران اسلامى چنینن مىگوید:« اى زمامداران بزرگ! چه شده شما را با بیگانگان. شما آنان را دوست دارید، امّا آنان شما را دوست ندارند. نیت و غرض آنها را دریافتهاید و شکى در آن باقى نمانده است. اگر به شما و ملت شما بدى برسد، غمگین نمىشوید و اگر براى شما خوبى نصیب گردد، خرسند نمىگردند».[4]
سیّد، در تاثیر استعمار در سقوط وتلاش دولتهاى مستقل ومقتدردر تاریخ مى نویسد: «دولتهاى مقتدر سقوط نکردند واز بین نرفتند، مگر با دخول بیگانگان به آن کشورها وگماردن آنهابر کارهاى مهّم مملکتى، زیرا در تاریخ همه دولتهاى منقرض شده آثارى از دخالت بیگانگان به چشم مى خورد.»[5]
سیدجمالالدین با اظهار درد و تأسف وضع فلاکتبار مسلمانان آنروز را چنین بیان مىکند:«من براى گذشتگان مسلمین گریه مىکنم و به خاطر متقدمین نوحه سرایى مىکنم، کجا هستید شما اى مردان رحمت و صاحبان تعصب و شفقت؟ کجا هستید اى مردان مظاهر مروت و انصاف، اى نیرومندان بزرگ؟ کجا هستید اى فرزندان نجابت و بزرگى و اى حامیان مظلومان در مواقع سختى وشدت؟ کجا هستید اى بهترین امت که براى عبرت جهانیان پدیدآمدید تا مردم را به نیکى و احسان امر کنید و آنها را از زشتىها بازدارید؟ کجا هستید اى بزرگان با اصل ونسب که براى اجراى عدالت تلاش مىکردید و انصاف را رعایت مىنمودید، از روى حکمت و دانش حرف مى زدید؟ کجا هستید اى بنیانگذاران امت نیکو؟ آیا از روزنه گورهاى خود به کارهاى فرزندان خود که بعد از شما کردهاند نگاه نمىکنید؟ به آن بلاهایى که فرزندان و همدینان شما گرفتار شدهاند نظاره نمىکنید؟ نمى بینید که از سنّت شما منحرف شدهاند، از راه شما بیرون آمدند؟ درنتیجه، راه راست شما را گم کردند به چندین فرقه و شعب تقسیم شدند تا اینکه ضعف و سستى طورى آنها را فراگرفته که دلها از تأسف به حال آنان آب مىشود، جگرها از غم و اندوه آنان مى سوزد، شکار بیگانگان شدهاند».[6]
سید جمالدین همیشه سعی می گرد تا کشورهاى اسلامى را از زیر یوغ وسلطه اروپاییان و استعمار بیگانگان نجات دهد ومسلمانان را به همبستگی وحدت دعوت کند تاهمه در زیر سایه قرآن ویک حکومت که بر اساس حکم قرآن برآن حاکم با شد به وجود آورد .سیّد به خوبى مى دانست که درمر حله نخست باید هویت استعمارگران را بشناسد و به مردم ابلاغ کند از این روى، وى همه تلاش وتوان خود رادر راه شناساندن چهره واقعى استعمارگران و ترفندهاى آنان به مسلمانان به کار گرفت. استعمارگران در لباس فرشته وباداعیه نجات وآبادانى به سرزمینهاى اسلامى وارد شد ولطمات سنگینى رابر پیکر حیات اجتماعى ومعنوى مسلمانان وارد آورد.به طورى که بسیارى از ریشه هاى دینى, سیاسى واقتصادى مسلمانان راقطع کرد. روز به روز بر نفوذ استعمار، در کشورهاى اسلامى افزوده مى شد.سیّد در چنین موقعیتى فریاد بر آورد: «یا للمصیبه!یا للرزیه! این چه حالت است؟ این چه فلاکت است. مصر وسودان وشبه جزیره برزگ هندوستان را که قسمت بزرگى را ممالک اسلامى است, انگلستان تصرف کرده. مراکش، تونس والجزائر را فرانسه تصاحب نموده.جاوه وجزائر بحر محیط راهلند مالک الرقاب گشته. ترکستان غربى وبلاد وسیعه ماوراء النهّر وقفقاز وداغستان راروس به حیطه تخیر آورده. ترکستان شرقى راچین متصرف شده واز ممالک اسلامى جز معدودى بر حالت استقلال نمانده اینها نیز در خوف وخطر عظیم اند.»[7]
سید جمال مبارزه گسترده با استعمار گران را ازاصلى ترین ومهمترین تکالیف مسلمانان جهان مى دانست وبراى مبارزه با استعمار تلاش وسیع وهمه جانبه اى را آغاز کرد. دعوت به جهاد، تقویت بنیه علمى وفنى مسلمانان، تبیین چهره حقیقى اسلام،تشدید رقابتهاى دول استعمارگر، استمداد از عالمان دینى، مبارزه با غربزدگان وملاقات با رجال سیاسى ومذهبى جهان اسلام وطرح اتحاد جهان اسلام، در رأس برنامه هاى وى بود.[8]
باهجوم گسترده استعمار گران به کشورهاى اسلامى سید تنها راه چاره را اتحّاد وهمبستگى جهان اسلام در برابر استعمار گران دانست ودر این راه، به تلاش وکوشش بر خاست:«فالشرق الشّرق،فخصصت جهاز دماغى لتشخیص دائه، وتحرّى دوائه، فوجدت أقتل ادوائه داء انقسام اهله، وتشتت آرائهم، واختلافهم على الاتحاد، واتحادهم على
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 7 صفحه
قسمتی از متن .doc :
راههای خداشناسی
اگر مردم در عظمت قدرت خدا، و بزرگی او می اندیشیدند، به راه راست باز می گشتند،و از آتش سوزان می ترسیدند، اما دلها بیمار ،وچشم ها معیوب است. آیا به مخلوقات کوچک خدا نمی نگرند؟که چگونه آفرینش آن را استحکام بخشید؟و ترکیب اندام آن را بر قرار، وگوش و چشم برای آن پدید آورد،واستخوان وپوست متناسب خلق کرد؟به مورچه و کوچکی جثه آن بنگرید، که چگونه لطافت خلقت او با چشم واندیشه انسان درک نمی شود،نگاه کنید چگونه روی زمین راه می رود،وبرای بدست آوردن روزی خود تلاش میکند؟دانه ها را به لانه خود منتقل می سازد،ودر جایگاه مخصوص نگه می دارد،در فصل گرما برای زمستان تلاش کرده،و به هنگام درون رفتن،بیرون آمدن را فراموش نمی کند!.روزی مورچه تضمین گردیده ، و غذاهای متناسب با طبعش آفریده شده است.خداوند منان از او غفلت نمیکند،وپروردگار پاداش دهنده محرومش نمی سازد،گرچه در دل سنگی سخت وصاف یا در میان صخره ای خشک باشد.اگر در مجاری خوراک وقسمتهای بالا وپائین دستگاه گوارش وآنچه در درون شکم او از غضروف های آویخته به دنده تا شکم، وآنچه در سر اوست از چشم وگوش،اندیشه نمائی،از آفرینش مورچه دچار شگفتی شده واز وصف او به زحمت خواهی افتاد.پس بزرگ است خدائی که مورچه را بر روی دست وپایش بر پا داشت،وپیکره وجودش را با استحکام نگاه داشت،در آفرینش آن هیچ قدرتی او را یاری نداد وهیچ آفریننده ای کمکش نکرد.اگر اندیشه ات را بکار گیری تا به راز آفرینش پی برده باشی،دلائل روشنی به تو خواهند گفت که آفریننده مورچه کوچک همان آفریدگار درخت بزرگ خرماست،به جهت دقتی که جدا جدا در آفرینش هر چیزی به کار رفته،واختلافات وتفاوتهای پیچیده ای که در خلقت هر پدیده حیاتی نهفته است.همه موجودات سنگین وسبک،بزرگ وکوچک،نیرومند وضعیف،در اصول حیات وهستی یکسانند،وخلقت آسمان و هوا بادها و آب یکی است.پس اندیشه کن در آفتاب وماه،و درخت وگیاه،و آب و سنگ،و اختلاف شب و روز ،وجوشش دریاها،و فراوانی کوه ها،و بلندای قله ها،و گوناگونی لغتها،وتفاوت زبانها،که نشانه های روشن پروردگارند.پس وای بر آن کس که تقدیر کننده را نپذیرد،و تدبیر کننده را انکار کند!گمان کردند که چون گیاهانند وزارعی ندارند، واختلاف صورت هایشان را سازنده ای نیست،بر آنچه ادعا میکنند حجت و دلیلی ندارند،و بر آنچه در سر می پرورانند تحقیقی نمی کنند.آیا ممکن است ساختمانی بدون سازنده، یا جنایتی بدون جنایتکار باشد؟!
شناساندن صحیح خداوند سبحان
کسی که کیفیتی برا خدا قائل شد یگانگی او را انکار کرده،وآن کس که همانندی برای او قرارداد به حقیقت خدا نرسیده است.کسی که خدا را به چیزی تشبیه کرد به مقصد نرسید.آن کس که به او اشاره کند یا در وهم آورد،خدا را بی نیاز ندانسته است.هر چه که ذاتش شناخته شده باشد آفریده است،وآنچه در هستی به دیگری متکی باشد دارای آفریننده است.سازنده ای غیر محتاج به ابزار ،اندازه گیرنده ای بی نیاز از فکر واندیشه،وبی نیاز از یاری دیگران است.با زمانها همراه نبوده،واز ابزار و وسائل کمک نگرفته است.هستی او برتر از زمان،و وجود او برنیستی مقدم است،و از ازلیت او را آغازی نیست.با پدید آوردن حواس،روشن می شود که حواسی ندارد.وبا آفرینش اشیاء متضاد،ثابت میشود که در آن ضدی نیست،و با هماهنگ کردن اشیاءدانسته میشود که همانندی ندارد.خدائی که روشنی را با تاریکی،آشکار را با نهان،خشکی را با تری،گرمی را با سردی،ضد هم قرار داد،وعناصر متضاد را با هم ترکیب وهماهنگ کرد،وبین موجودات ضد هم،وحدت ایجاد کرد،وبین آنها که با هم نزدیک بودند فاصله انداخت.خدائی که حدی ندارد،و با شماره محاسبه نمی گردد،که همانا ابزار وآلات،دلیل محدود بودن خویشند وبه همانند خود اشاره می شوند.اینکه می گوئیم موجودات از فلان زمان پدید آمده اند پس قدیم نمی توانند باشند و حادثند،و این که می گوئیم حتما" پدید آمدند،ازلی بودن آنها رد می شود،و اینکه می گوئیم اگر چنین بودند کامل می شدند،پس در تمام جهات کامل نیستند.خدا با خلق پدیده ها در برابر عقل ها جلوه کرد،و از مشاهده چشم ها برتر و والاتر است،وحرکت وسکون در او راه ندارد،زیرا او خود حرکت و سکون را آفرید،چگونه ممکن است آنچه را که خود آفریده در او اثر بگذارد؟یا خود از پدیده های خویش اثر پذیرد؟اگر چنین شود،ذاتش چون دیگر پدیده ها تغییر می کند،و اصل وجودش تجزیه می پذیرد،و دیگر ازلی نمی تواند باشد،وهنگامیکه«بر فرض محال»آغازی برای او تصور شود پس سر آمدی نیز خواهد داشت ،و این آغاز وانجام،دلیل روشن نقص ونقصان وضعف دلیل مخلوق بودن،ونیاز به خالقی دیگر داشتن است.پس نمی تواند آفریدگار همه هستی باشد،و از صفات پروردگار که«هیچ چیز در او مؤثر نیست، و نابودی وتغییر وپنهان شدن در او راه ندارد»خارج می شود.
والاتر از صفات پدیده ها