لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 17 صفحه
قسمتی از متن .doc :
تعریف هنر
«شکل اصیل و متعال هنر پدیده ای است که به شدت تعریف گریز است و نمی توان آن را در چارچوب عبارات، محصور نمود و این تعریف گریزی، ریشه در ذات هنر اصیل دارد و تعاریفی که از پدیده هنر و رشته های آن ارائه می شود کمک تقریب به ذهن است.»1
فیلیپس شاله فیلسوف فرانسوی: «هنر کوششی است که برای ایجاد زیبایی یا ایجاد عالم ایده آل می شود.»
لئون تولستوی: «هنر سرایت دادن و اشاعه عاطفه است، هنرمند راستین کسی است که عاطفه را نشان می دهد و هم عواطف مخاطبان را برمی انگیزد.»2
به صورت کلی هنر عبارتست از خلق زیبایی و یا «هنر بیان غیرمستقیم حقایق زندگی است که بر عنصر تخیل استوار است.»3
می توان گفت: تعریف هنر مبتنی بر سه عنصر است: تخیل، زیبایی و آفرینش. این عناصر دست به دست هم می دهند و آفریده را به پدیده ای دل انگیز و زیبا تبدیل می کنند. قوه تخیل منشأ هنر است. یک اثر هنری چون آبی از این چشمه می جوشد. عنصر دیگر خلاقیت است. اثر هنری اثری است که کپی از دیگری نباشد. طبق این معیار هنرمند واقعی تنها خدایی است که آفریننده پدیده های جهان می باشد. آسمان و زمین، ستارگان و افلاک، انسان و حیوان، نبات و جماد همه پدیده هایی نو که تنها او اولین بار آنها را آفریده است، انسان را نیز به گونه ای خلق نموده که می تواند مثل خالقش به هنرنمایی بپردازد و این خصوصیت انسان از روح الهی اش سرچشمه می گیرد. اما هر اثر هنری که از آدمی صادر می شود کپی از خلقت الهی است پس به دیده اغماض آدمی را هنرمند می نامیم.
عنصر دیگر، زیبایی است. آیا زیبایی چیزی است که گوش و چشم ما را ارضا می کند یا چیزی لذت بخش است؟ و یا آنکه مطابق حقیقت باشد یا طبق تعریف ارسطو آنچه از تعادل و هماهنگی اجزا و دقیق بودن برخوردار باشد زیباست؟ پس عناصر تشکیل دهنده زیبایی دقت، هماهنگی، توازن، ترابط یا پیوستگی اجزای یک پدیده است. بنابراین هرچه ناهماهنگ و نامتعادل و بی اندازه و خارج از حد باشد زشت است.4
و نیز زیبایی امری نسبی است. عشق زیبایی می آفریند. همچنین «جمال و زیبایی، جاذبه، عشق، طلب و حرکت توأمند. آنجا که زیبایی وجود پیدا می کند یک نیروی جاذبه ای هم هست. آنجا که زیبایی وجود دارد عشق، طلب، حرکت و جنبش هم وجود دارد. به عقیده فلاسفه الهی تمام حرکتهایی که در این عالم هست، حتی حرکت جوهریه که تمام قافله این عالم طبیعت را به صورت یک وجود واحد به جنبش درآورده است مولود عشقند.»5
بزرگ ترین مظاهر زیبایی در مخلوقات خداوند خودنمایی می کند و قرآن نیز مکرراً انسان را به مشاهده و تأمل در این زیبایی و توازن و تناسب فراخوانده است. «الذّی خَلَق فسّوی والذی قدّر فَهَدی.»6 «و خَلَقَ کلّ شیء فقدّره تقدیراً.»7 «انّا زینا السماء الدنیا بزینهٍ الکواکب.»8
این زیباسازی تنها در امور محسوس و دیدنیها و شنیدنیها نیست. حتی در امور کاملاً معنوی مانند ایمان نیز خداوند به این گفته عمل فرموده است: «ولکنّ اللهَ حبَّبَ الیکم الایمان و زینهً فی قُلوبِکم.»9 پس هنروری کاری است خداگونه و هنر اگر در این مسیر باشد خدایی خواهد داشت.(صبغه الله)
نسبت دین و هنر
«نسبت دین و هنر مانند نسبت دین و زندگی است. زیرا هنر قسمتی از آن است. همان طور که دین برای زندگی ارزش قایل است برای هنر نیز ارزش قائل است... هنر جزیی از زندگی است. در زندگی انسان از نظر قرآن کارها به شایسته ها و ناشایسته ها تقسیم می شود(عمل صالح و عمل ناصالح) پس هنر هم می تواند صالح و غیرصالح باشد.»10
ائمه اطهار معیارهای خوبی اثرهنری را به ما آموخته و آن را نقد نموده اند. هنری مورد تأیید آنان بوده که موجب تعالی و رشد روح بشر باشد. هنری که او را از تمایل به هوی و هوس به سوی آسمان معنویات و کمالات ببرد. برای مثال در تاریخ موارد متعددی نقل شده که پیامبر و امامان - علیهم السلام- به قدردانی از شاعران و اشعار آنان پرداخته و به آنان هدایایی داده اند که این خود نشانی از قضاوت آنان در مورد شعر و حکم به خوبی و شایستگی شعر است، یا مثلاً در مواردی ائمه - علیهم السلام- به شاعری پیشنهاد می کردند بیتی را از شعر خود تغییر دهد یا موضوعات هدف داری را در شعر خود مطرح سازد و مقدمه قصیده را که براساس سنت مرسوم آن زمان شاعران با تغزل و تشبیب آغاز می شود در شعر خود نخواند.
هنر و تعلیم و تربیت
تعلیم و تربیت برای ساختن انسان است. هرمکتبی که دارای هدفهای مشخصی است باید
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
تاثیر دین در زندگی
چکیده:
دین به عنوان مقولهایی در زندگی انسان در تمامی شئون و روزنههای وجودی او اثر میگذارد و انسان نیز از آن متاثر میگردد. این تاثیر و تاثر هم در جنبه های فردی انسان است وهم در جنبههای اجتماعی.
استاد شهید مرتضی مطهری (ره) در کتاب انسان و ایمان به بررسی تاثیر دین در زندگی انسان ، برخی از آثار فردی دین را بیان میدارد. این نوشتار با الهام گیری از روش استاد در بیان فواید دین ، چند عنوان دیگر نیز بدان افزوده است. این فواید به این جهت از جانب دین نشئت می گیرد که انسان را متصل به منبع لایزالی به نام الله (ذات مستجمع جمیع صفات کمال) می کند و انسان را پس از هدایت تکوینی مشمول هدایت تشریعی کرده و اراده نموده که انسان نیز هدایت شود و از ثمرات این هدایت بهرهمند شود.
مقدمه:
انسان امور فطرى را به ودیعه از جانب خداوند متعال دریافت نموده که همه آنها در جهت دهى زندگى فردی و اجتماعیش مؤثر واقع مىشوند. " فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتىِ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَْا " ، شکوفایی این استعدادهای فطری ، مشروط به برطرف کردن موانع و قرارگرفتن درجهت اصلی کمال است. استعداد فطرى و نیروى خداشناسى یعنى درک پارهاى از اسرار آفرینش که در نهاد بشر به ودیعت سپرده شده و البته در آغاز امر قوه محض بوده است، از این رو هر یک از افراد بشر در آغاز زندگى فاقد همه گونه دانش و بصیرت مىباشد زیرا احساسات و همچنین افکار آنان از صفر شروع میشود و حیات تعقل و زندگى جاوید بشرى نیز بر اساس نور فطرت نهاده شده است، زیرا غرض از آفرینش جهان دوام فیض نسبت به سلسله بشر است که خداوند روح و نور به وى ارزانى داشته و در آن استعداد و نیروى زیاده بر تصور به ودیعت نهاده و بر این اساس است که زندگى او ابدى خواهد بود . انی وجهت وجهی للذی فطر السموات و الارض انسان خاکی در واقع، حیوانی است که در درونش استعداد انسان شدن را دارد. وگرایش های فطری درونش ، قابل تربیت، رشد و پرورش می باشند. بشر علاوه بر خداجوئى فطرة موحد نیز میباشد. آدمى به حکم الهام فطرى در عمق وجدان خود متوجه خداى یکتا است از جمله جنایات فیلسوفان مادى و مؤسسان مکاتب ضد دینى و انسانى، جعل و تحریف تاریخ است مثلا آنها ادوارى براى تکامل اجتماعى بشر وضع کرده و جمیع کشمکشها و اختلافات و جنگها را فقط بر موجبات و اسباب و علل اقتصادى حمل میکنند، در صورتى که اندک اطلاعى از حوادث و وقایع تاریخى کافى است که بدانیم بسیارى از جنگها، عوامل و علل فراوان دیگرى از قبیل شهوت رانى و جاهطلبى صاحبان قدرت و سلطنت و یا اسباب و موجباتى مانند عقاید مذهبى و ملى داشته است که با علم قطعى آتش افروزان جنگ ها به این که ضررهاى فراوان اقتصادى را در حال و آینده باید تحمل کنند آنها را به وجود میآوردهاند . و این شکوفایی نیازمند تلاش مضاعفی است که همانند دانه ای برای رسیدن به کمال و سعادت باید مسیری را با کمک عقل بگذارند تا به کمال برسد. و نهایت کمال انسان که میوه مورد نظر ما است مقام خلیفة اللهی است. إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً. پس انسان باید در مسیرحرکت خود، غایت را در نظر بگیرد که همان لقاءالله است. واعبد ربّک حتی یأتیک الیقین.
انگیزه خداجویی والاترین انگیزه بشری است که سبب برتری انسان نسبت به تمام موجودات می شود و انگیزههای دیگر در راستای انگیزه خدا جویی او دیده می شود. حس پرستش و خداجویی یکی از امور فطری است که در سیر خاک تا افلاک انسان را همراهی میکند و در این ارتباط پدیده ای به نام ایمان به وجود می آید که در زندگی انسان موثر می باشد. تأثیر گذاری ایمان در زندگی آدمی منوط به انتخاب آگاهانه اوست. با گرایش به ایمان به اوج تعالی می رسد و با عدم تمایل به ایمان مرحله سقوط و نابودی می رسد . انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اماکفورا .
تبیین موضوع
ایمان به خداوند زندگى را به سمت امور معنوى و متعالى جهت مىبخشد، و شور و شوق حرکت و تلاش را در انسان افزایش مىدهد. انسان مؤمن لذت و کمالى را خواستار است که هیچ لذت دنیایى و کمال مادى به ارزش و مطلوبیت آن نمىرسد. پس شوق او در خواستن این لذت و کمال بیشتر از شوق کسانى است که خواستار لذت و کمالات مادى هستند.این تفاوت، تفاوت در اهداف میباشد.کسی که هدفش، خداوند لم یزل است تا ابد مجذوب او می گردد و در جهت رضایت او حرکت می کند. اما از دیگر سو علاقه مجذوبان لذات طبیعی در نهایت تا زمان حضور امور مادی خلاصه می گردد و به انتها می رسد.
ایمان به وجود خداوند حکیم و توانا موجب مىشود ، تا جهان را هدف دار بدانیم . هدف آفرینش، کمال و سعادت انسان است. پس نظم جهان به گونهاى است که مانع کمال و سعادت انسان نمىشود.و خداوند تمامی لوازم عالم را به استخدام انسان در آورده است. این اعتقاد موجب آرامش واطمینان در انسان مىشود. انسان با امید به آینده ضمن تلاش به سوى کمال حرکت مىکند. انسان مؤمن در اثر شکست ظاهرى ناامید نمىشود، زیرا خداوند را ناظر بر عمل خویش مىداند و معتقد است که نظام عادلانه هستى، تلاش او را براى رسیدن به کمال نادیده نمىگیرد و پاداش زحمات او را خواهد داد. ان اللَّه لا یضیع اجر المحسنین .
هم چنین پیروزى ظاهرى نیز موجب غرور مؤمنان نمىشود؛ زیرا مىدانند که همه پیروزىها در اثر لطف و امداد خداوند است. لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ وَ اصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ .
اعتقاد و باور مذهبى، به عنوان اصلى ترین نیاز انسان معرفى مىشود. نیاز به یافتن مسیر درست، فهم و بر قرارى ارتباط و اتصال به مبدا وجودى، فهم غایت و هدف زیست و نقش آدمى در این جهان، چگونگى ارتباطات آدمیان (خدا، خود، دیگران و طبیعت) و نحوه برخورد وکنش انسان از جمله نیازهایى هستند که مذهب تنها پاسخ گوى آنها است، چون زمانی به نیاز وی پاسخ روشن و قطعی داده میشود ،که در مرحله قبل از پاسخ، شناسایى نیازها (شناختشناسى و جهان بینی) به درستى و روشنى صورت پذیرفته باشد .
به بیان دیگر، جهان از منظر انسان با ایمان و خداپرست، نه مجموعهاى از عناصر، نیروها و قوانین کور، بلکه پیکرى زنده و معنادار و جهت یاب است. انسان خداپرست و آگاه، خود را در برابر هستىاى مىیابد، که دارای شعور است و احساس مىکند،تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُم و نیز ارادهاى آگاه بر آن حاکم است. فقدان خدا سیماى طبیعت را بسان ابلهى مىنماید که انسان خود را با او بیگانه حس مىکند. غیبتخدا در ذهن، هستى را هم چون قبرستان بیکرانهاى مىکند که انسان خود را در آن تنها مىیابد. که درآن وادی وسیع و بی انتها در حال طی طریق است در حالی که حرکتی ندارد. وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً . هستى پوچ، زندگى را نیز پوچ مىسازد و ناچار انسان نیز به پوچى مىرسد. نمىتوان در جهانى که از شعور، اراده و جهت عارى است، از «مسؤولیت انسان» و پذیرش آن سخن گفت. مسؤولیتی که فرد را به فدا کردن و نثار جان و مالش وا مىدارد.إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ.
این مسولیت اگر ریشه در عمق هستى نداشته باشد و بىپایه و پایگاه وجودى باشد، مفهومى ذهنى و خیالى مىشود، در حالىکه ایمان و باور به خدا، که آفرینش را داراى شعور و هدفدار معرفى مىکند، طبعاً دید مثبتى به انسان در مقابل نظام کلى هستى و قوانین حاکم بر آن مىدهد. پس:
1- انسان موجودى فطرى است.
2- بر اساس امور فطرى روش و مسیر زندگى خود را آگاهانه انتخاب می کند.
3- برنامهایى که این راه را از ابتدا تا اتصال ، مشخص کرده و جهت مىدهد، دین نام گرفته است،و از جانب تنها مبدا وجودى براى انسان عرضه شده است و فرد دارای این صفت را مومن می نامند ." فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها" .
4- بر اساس میزان حضور این برنامه در زندگى فردى و اجتماعى انسان، میزان ایمان او به مبدا و برنامه ارائه شده از سوى خداوند تعیین مىشود، چرا که ایمان یعنی تصدیق کردن کسى و در انقیاد او در آمدن ، معرفى شده است. إِلاَّ الَّذی فَطَرَنی فَإِنَّهُ سَیَهْدین ِ و وَ ما لِیَ لا أَعْبُدُ الَّذی فَطَرَنی وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ .
معلم شهیدآیت الله مرتضی مطهرى رحمه الله در بررسى محققانه خویش آثار و فوائد ایمان را به این شکل ترسیم مىکنند:
1. بهجتآفرینى
اولین اثر ایمان به لحاظ بهجت آفرینى و انبساط آفرینى، «خوش بینى» است. خوش بینى به جهان و هستى . به لحاظ آنکه ایمان نحوه تلقى انسان را نسبت به خود و طبیعت و خدا شکل بخشیده و در نهایت آفرینش را غایت مدار و هدفدار معرفى مىکند و غایت را تکامل و سعادت انسان در اتصال به مبدا وجودى بیان مىدارد. اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا . در نهایت دید انسان را به کلیت نظام هستى و قوانین حاکم بر آن خوش بینانه خواهد ساخت. آدمى در این نحوه نگرش به خلقتخود توسط خالق، ایمان دارد و بر اساس این ایمان هر آنچه، به عنوان برنامه راه از سوى آن مبدا ارائه شود مورد پذیرش یقینى قرار خواهد گرفت. وقتی با جهانبینی خدایی حرکت کند، ایدئولوژیی ترسیمی خود را نیز خداگونه می سازد و خود را موظف به حرکت در طی همان چهارچوبه می داند و در طی مسیر خطا نمی کند.
چنین فردی بر این اعتقاد است که وسایل رشد و ترقى او به صورت کامل مهیا است، یعنى اگر نتواند گام هاى سعادت را در راه تکامل خویش بردارد، مقصر خود اوست. این اعتقاد و اندیشه است که او را با امیدوارى به آیندهاى درخشان به حرکت وا مىدارد. لَئِنْ لَمْ یَهْدِنِی رَبِّی . پروردگار در بشر نیروى پذیرش و امکان رشد و تعالى نهاده است که اگر بخواهد به سیر ارادى به مقامى از کمال و هدایت نائل مىشود این همان هدایت فطرى است،و چنانچه انسان نیروى فطرت خدادادی را به کار بندد و با نیروى اراده و عمل آنرا رشد دهد، به مقامى از کمال انسانى نائل خواهد شد. این مرتبه از هدایت و کمال اکتسابى است و به پروردگار استناد دارد. و سیر ارادى و اعمال نیک او نیز از جمله علل و اسبابى است که به فضل پروردگار باعث توفیق او بوده است و چنان چه نیروى فطرت را به کار نبندد و از طریق خرد و دین خارج شود یعنى به سوء اختیار بر حسب اراده و عمل طریقه گمراهى و انحراف بپیماید ، از رحمت پروردگار بىبهره گشته و نور فطرت را در خود خاموش می کند.
پس فردى که به مبدا و معاد ایمان ندارد و عناصر ایمان را در زندگى خود دخالت نمىدهد، آگاهانه عملکردى را براى خود انتخاب کرده است که سراسر ناراحتى، اضطراب و عدم آرامش است. و من اعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکا کسى که از قرآن و دلالت هاى آن اعراض کند و در آن دقت نکند، گرفتار معیشت تنگ خواهد شد. یعنى خدا
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
تاثیر دین در زندگی
چکیده:
دین به عنوان مقولهایی در زندگی انسان در تمامی شئون و روزنههای وجودی او اثر میگذارد و انسان نیز از آن متاثر میگردد. این تاثیر و تاثر هم در جنبه های فردی انسان است وهم در جنبههای اجتماعی.
استاد شهید مرتضی مطهری (ره) در کتاب انسان و ایمان به بررسی تاثیر دین در زندگی انسان ، برخی از آثار فردی دین را بیان میدارد. این نوشتار با الهام گیری از روش استاد در بیان فواید دین ، چند عنوان دیگر نیز بدان افزوده است. این فواید به این جهت از جانب دین نشئت می گیرد که انسان را متصل به منبع لایزالی به نام الله (ذات مستجمع جمیع صفات کمال) می کند و انسان را پس از هدایت تکوینی مشمول هدایت تشریعی کرده و اراده نموده که انسان نیز هدایت شود و از ثمرات این هدایت بهرهمند شود.
مقدمه:
انسان امور فطرى را به ودیعه از جانب خداوند متعال دریافت نموده که همه آنها در جهت دهى زندگى فردی و اجتماعیش مؤثر واقع مىشوند. " فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتىِ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَْا " ، شکوفایی این استعدادهای فطری ، مشروط به برطرف کردن موانع و قرارگرفتن درجهت اصلی کمال است. استعداد فطرى و نیروى خداشناسى یعنى درک پارهاى از اسرار آفرینش که در نهاد بشر به ودیعت سپرده شده و البته در آغاز امر قوه محض بوده است، از این رو هر یک از افراد بشر در آغاز زندگى فاقد همه گونه دانش و بصیرت مىباشد زیرا احساسات و همچنین افکار آنان از صفر شروع میشود و حیات تعقل و زندگى جاوید بشرى نیز بر اساس نور فطرت نهاده شده است، زیرا غرض از آفرینش جهان دوام فیض نسبت به سلسله بشر است که خداوند روح و نور به وى ارزانى داشته و در آن استعداد و نیروى زیاده بر تصور به ودیعت نهاده و بر این اساس است که زندگى او ابدى خواهد بود . انی وجهت وجهی للذی فطر السموات و الارض انسان خاکی در واقع، حیوانی است که در درونش استعداد انسان شدن را دارد. وگرایش های فطری درونش ، قابل تربیت، رشد و پرورش می باشند. بشر علاوه بر خداجوئى فطرة موحد نیز میباشد. آدمى به حکم الهام فطرى در عمق وجدان خود متوجه خداى یکتا است از جمله جنایات فیلسوفان مادى و مؤسسان مکاتب ضد دینى و انسانى، جعل و تحریف تاریخ است مثلا آنها ادوارى براى تکامل اجتماعى بشر وضع کرده و جمیع کشمکشها و اختلافات و جنگها را فقط بر موجبات و اسباب و علل اقتصادى حمل میکنند، در صورتى که اندک اطلاعى از حوادث و وقایع تاریخى کافى است که بدانیم بسیارى از جنگها، عوامل و علل فراوان دیگرى از قبیل شهوت رانى و جاهطلبى صاحبان قدرت و سلطنت و یا اسباب و موجباتى مانند عقاید مذهبى و ملى داشته است که با علم قطعى آتش افروزان جنگ ها به این که ضررهاى فراوان اقتصادى را در حال و آینده باید تحمل کنند آنها را به وجود میآوردهاند . و این شکوفایی نیازمند تلاش مضاعفی است که همانند دانه ای برای رسیدن به کمال و سعادت باید مسیری را با کمک عقل بگذارند تا به کمال برسد. و نهایت کمال انسان که میوه مورد نظر ما است مقام خلیفة اللهی است. إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً. پس انسان باید در مسیرحرکت خود، غایت را در نظر بگیرد که همان لقاءالله است. واعبد ربّک حتی یأتیک الیقین.
انگیزه خداجویی والاترین انگیزه بشری است که سبب برتری انسان نسبت به تمام موجودات می شود و انگیزههای دیگر در راستای انگیزه خدا جویی او دیده می شود. حس پرستش و خداجویی یکی از امور فطری است که در سیر خاک تا افلاک انسان را همراهی میکند و در این ارتباط پدیده ای به نام ایمان به وجود می آید که در زندگی انسان موثر می باشد. تأثیر گذاری ایمان در زندگی آدمی منوط به انتخاب آگاهانه اوست. با گرایش به ایمان به اوج تعالی می رسد و با عدم تمایل به ایمان مرحله سقوط و نابودی می رسد . انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اماکفورا .
تبیین موضوع
ایمان به خداوند زندگى را به سمت امور معنوى و متعالى جهت مىبخشد، و شور و شوق حرکت و تلاش را در انسان افزایش مىدهد. انسان مؤمن لذت و کمالى را خواستار است که هیچ لذت دنیایى و کمال مادى به ارزش و مطلوبیت آن نمىرسد. پس شوق او در خواستن این لذت و کمال بیشتر از شوق کسانى است که خواستار لذت و کمالات مادى هستند.این تفاوت، تفاوت در اهداف میباشد.کسی که هدفش، خداوند لم یزل است تا ابد مجذوب او می گردد و در جهت رضایت او حرکت می کند. اما از دیگر سو علاقه مجذوبان لذات طبیعی در نهایت تا زمان حضور امور مادی خلاصه می گردد و به انتها می رسد.
ایمان به وجود خداوند حکیم و توانا موجب مىشود ، تا جهان را هدف دار بدانیم . هدف آفرینش، کمال و سعادت انسان است. پس نظم جهان به گونهاى است که مانع کمال و سعادت انسان نمىشود.و خداوند تمامی لوازم عالم را به استخدام انسان در آورده است. این اعتقاد موجب آرامش واطمینان در انسان مىشود. انسان با امید به آینده ضمن تلاش به سوى کمال حرکت مىکند. انسان مؤمن در اثر شکست ظاهرى ناامید نمىشود، زیرا خداوند را ناظر بر عمل خویش مىداند و معتقد است که نظام عادلانه هستى، تلاش او را براى رسیدن به کمال نادیده نمىگیرد و پاداش زحمات او را خواهد داد. ان اللَّه لا یضیع اجر المحسنین .
هم چنین پیروزى ظاهرى نیز موجب غرور مؤمنان نمىشود؛ زیرا مىدانند که همه پیروزىها در اثر لطف و امداد خداوند است. لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ وَ اصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ .
اعتقاد و باور مذهبى، به عنوان اصلى ترین نیاز انسان معرفى مىشود. نیاز به یافتن مسیر درست، فهم و بر قرارى ارتباط و اتصال به مبدا وجودى، فهم غایت و هدف زیست و نقش آدمى در این جهان، چگونگى ارتباطات آدمیان (خدا، خود، دیگران و طبیعت) و نحوه برخورد وکنش انسان از جمله نیازهایى هستند که مذهب تنها پاسخ گوى آنها است، چون زمانی به نیاز وی پاسخ روشن و قطعی داده میشود ،که در مرحله قبل از پاسخ، شناسایى نیازها (شناختشناسى و جهان بینی) به درستى و روشنى صورت پذیرفته باشد .
به بیان دیگر، جهان از منظر انسان با ایمان و خداپرست، نه مجموعهاى از عناصر، نیروها و قوانین کور، بلکه پیکرى زنده و معنادار و جهت یاب است. انسان خداپرست و آگاه، خود را در برابر هستىاى مىیابد، که دارای شعور است و احساس مىکند،تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُم و نیز ارادهاى آگاه بر آن حاکم است. فقدان خدا سیماى طبیعت را بسان ابلهى مىنماید که انسان خود را با او بیگانه حس مىکند. غیبتخدا در ذهن، هستى را هم چون قبرستان بیکرانهاى مىکند که انسان خود را در آن تنها مىیابد. که درآن وادی وسیع و بی انتها در حال طی طریق است در حالی که حرکتی ندارد. وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً . هستى پوچ، زندگى را نیز پوچ مىسازد و ناچار انسان نیز به پوچى مىرسد. نمىتوان در جهانى که از شعور، اراده و جهت عارى است، از «مسؤولیت انسان» و پذیرش آن سخن گفت. مسؤولیتی که فرد را به فدا کردن و نثار جان و مالش وا مىدارد.إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ.
این مسولیت اگر ریشه در عمق هستى نداشته باشد و بىپایه و پایگاه وجودى باشد، مفهومى ذهنى و خیالى مىشود، در حالىکه ایمان و باور به خدا، که آفرینش را داراى شعور و هدفدار معرفى مىکند، طبعاً دید مثبتى به انسان در مقابل نظام کلى هستى و قوانین حاکم بر آن مىدهد. پس:
1- انسان موجودى فطرى است.
2- بر اساس امور فطرى روش و مسیر زندگى خود را آگاهانه انتخاب می کند.
3- برنامهایى که این راه را از ابتدا تا اتصال ، مشخص کرده و جهت مىدهد، دین نام گرفته است،و از جانب تنها مبدا وجودى براى انسان عرضه شده است و فرد دارای این صفت را مومن می نامند ." فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها" .
4- بر اساس میزان حضور این برنامه در زندگى فردى و اجتماعى انسان، میزان ایمان او به مبدا و برنامه ارائه شده از سوى خداوند تعیین مىشود، چرا که ایمان یعنی تصدیق کردن کسى و در انقیاد او در آمدن ، معرفى شده است. إِلاَّ الَّذی فَطَرَنی فَإِنَّهُ سَیَهْدین ِ و وَ ما لِیَ لا أَعْبُدُ الَّذی فَطَرَنی وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ .
معلم شهیدآیت الله مرتضی مطهرى رحمه الله در بررسى محققانه خویش آثار و فوائد ایمان را به این شکل ترسیم مىکنند:
1. بهجتآفرینى
اولین اثر ایمان به لحاظ بهجت آفرینى و انبساط آفرینى، «خوش بینى» است. خوش بینى به جهان و هستى . به لحاظ آنکه ایمان نحوه تلقى انسان را نسبت به خود و طبیعت و خدا شکل بخشیده و در نهایت آفرینش را غایت مدار و هدفدار معرفى مىکند و غایت را تکامل و سعادت انسان در اتصال به مبدا وجودى بیان مىدارد. اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا . در نهایت دید انسان را به کلیت نظام هستى و قوانین حاکم بر آن خوش بینانه خواهد ساخت. آدمى در این نحوه نگرش به خلقتخود توسط خالق، ایمان دارد و بر اساس این ایمان هر آنچه، به عنوان برنامه راه از سوى آن مبدا ارائه شود مورد پذیرش یقینى قرار خواهد گرفت. وقتی با جهانبینی خدایی حرکت کند، ایدئولوژیی ترسیمی خود را نیز خداگونه می سازد و خود را موظف به حرکت در طی همان چهارچوبه می داند و در طی مسیر خطا نمی کند.
چنین فردی بر این اعتقاد است که وسایل رشد و ترقى او به صورت کامل مهیا است، یعنى اگر نتواند گام هاى سعادت را در راه تکامل خویش بردارد، مقصر خود اوست. این اعتقاد و اندیشه است که او را با امیدوارى به آیندهاى درخشان به حرکت وا مىدارد. لَئِنْ لَمْ یَهْدِنِی رَبِّی . پروردگار در بشر نیروى پذیرش و امکان رشد و تعالى نهاده است که اگر بخواهد به سیر ارادى به مقامى از کمال و هدایت نائل مىشود این همان هدایت فطرى است،و چنانچه انسان نیروى فطرت خدادادی را به کار بندد و با نیروى اراده و عمل آنرا رشد دهد، به مقامى از کمال انسانى نائل خواهد شد. این مرتبه از هدایت و کمال اکتسابى است و به پروردگار استناد دارد. و سیر ارادى و اعمال نیک او نیز از جمله علل و اسبابى است که به فضل پروردگار باعث توفیق او بوده است و چنان چه نیروى فطرت را به کار نبندد و از طریق خرد و دین خارج شود یعنى به سوء اختیار بر حسب اراده و عمل طریقه گمراهى و انحراف بپیماید ، از رحمت پروردگار بىبهره گشته و نور فطرت را در خود خاموش می کند.
پس فردى که به مبدا و معاد ایمان ندارد و عناصر ایمان را در زندگى خود دخالت نمىدهد، آگاهانه عملکردى را براى خود انتخاب کرده است که سراسر ناراحتى، اضطراب و عدم آرامش است. و من اعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکا کسى که از قرآن و دلالت هاى آن اعراض کند و در آن دقت نکند، گرفتار معیشت تنگ خواهد شد. یعنى خدا
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
تاثیر دین در زندگی
چکیده:
دین به عنوان مقولهایی در زندگی انسان در تمامی شئون و روزنههای وجودی او اثر میگذارد و انسان نیز از آن متاثر میگردد. این تاثیر و تاثر هم در جنبه های فردی انسان است وهم در جنبههای اجتماعی.
استاد شهید مرتضی مطهری (ره) در کتاب انسان و ایمان به بررسی تاثیر دین در زندگی انسان ، برخی از آثار فردی دین را بیان میدارد. این نوشتار با الهام گیری از روش استاد در بیان فواید دین ، چند عنوان دیگر نیز بدان افزوده است. این فواید به این جهت از جانب دین نشئت می گیرد که انسان را متصل به منبع لایزالی به نام الله (ذات مستجمع جمیع صفات کمال) می کند و انسان را پس از هدایت تکوینی مشمول هدایت تشریعی کرده و اراده نموده که انسان نیز هدایت شود و از ثمرات این هدایت بهرهمند شود.
مقدمه:
انسان امور فطرى را به ودیعه از جانب خداوند متعال دریافت نموده که همه آنها در جهت دهى زندگى فردی و اجتماعیش مؤثر واقع مىشوند. " فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتىِ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَْا " ، شکوفایی این استعدادهای فطری ، مشروط به برطرف کردن موانع و قرارگرفتن درجهت اصلی کمال است. استعداد فطرى و نیروى خداشناسى یعنى درک پارهاى از اسرار آفرینش که در نهاد بشر به ودیعت سپرده شده و البته در آغاز امر قوه محض بوده است، از این رو هر یک از افراد بشر در آغاز زندگى فاقد همه گونه دانش و بصیرت مىباشد زیرا احساسات و همچنین افکار آنان از صفر شروع میشود و حیات تعقل و زندگى جاوید بشرى نیز بر اساس نور فطرت نهاده شده است، زیرا غرض از آفرینش جهان دوام فیض نسبت به سلسله بشر است که خداوند روح و نور به وى ارزانى داشته و در آن استعداد و نیروى زیاده بر تصور به ودیعت نهاده و بر این اساس است که زندگى او ابدى خواهد بود . انی وجهت وجهی للذی فطر السموات و الارض انسان خاکی در واقع، حیوانی است که در درونش استعداد انسان شدن را دارد. وگرایش های فطری درونش ، قابل تربیت، رشد و پرورش می باشند. بشر علاوه بر خداجوئى فطرة موحد نیز میباشد. آدمى به حکم الهام فطرى در عمق وجدان خود متوجه خداى یکتا است از جمله جنایات فیلسوفان مادى و مؤسسان مکاتب ضد دینى و انسانى، جعل و تحریف تاریخ است مثلا آنها ادوارى براى تکامل اجتماعى بشر وضع کرده و جمیع کشمکشها و اختلافات و جنگها را فقط بر موجبات و اسباب و علل اقتصادى حمل میکنند، در صورتى که اندک اطلاعى از حوادث و وقایع تاریخى کافى است که بدانیم بسیارى از جنگها، عوامل و علل فراوان دیگرى از قبیل شهوت رانى و جاهطلبى صاحبان قدرت و سلطنت و یا اسباب و موجباتى مانند عقاید مذهبى و ملى داشته است که با علم قطعى آتش افروزان جنگ ها به این که ضررهاى فراوان اقتصادى را در حال و آینده باید تحمل کنند آنها را به وجود میآوردهاند . و این شکوفایی نیازمند تلاش مضاعفی است که همانند دانه ای برای رسیدن به کمال و سعادت باید مسیری را با کمک عقل بگذارند تا به کمال برسد. و نهایت کمال انسان که میوه مورد نظر ما است مقام خلیفة اللهی است. إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً. پس انسان باید در مسیرحرکت خود، غایت را در نظر بگیرد که همان لقاءالله است. واعبد ربّک حتی یأتیک الیقین.
انگیزه خداجویی والاترین انگیزه بشری است که سبب برتری انسان نسبت به تمام موجودات می شود و انگیزههای دیگر در راستای انگیزه خدا جویی او دیده می شود. حس پرستش و خداجویی یکی از امور فطری است که در سیر خاک تا افلاک انسان را همراهی میکند و در این ارتباط پدیده ای به نام ایمان به وجود می آید که در زندگی انسان موثر می باشد. تأثیر گذاری ایمان در زندگی آدمی منوط به انتخاب آگاهانه اوست. با گرایش به ایمان به اوج تعالی می رسد و با عدم تمایل به ایمان مرحله سقوط و نابودی می رسد . انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اماکفورا .
تبیین موضوع
ایمان به خداوند زندگى را به سمت امور معنوى و متعالى جهت مىبخشد، و شور و شوق حرکت و تلاش را در انسان افزایش مىدهد. انسان مؤمن لذت و کمالى را خواستار است که هیچ لذت دنیایى و کمال مادى به ارزش و مطلوبیت آن نمىرسد. پس شوق او در خواستن این لذت و کمال بیشتر از شوق کسانى است که خواستار لذت و کمالات مادى هستند.این تفاوت، تفاوت در اهداف میباشد.کسی که هدفش، خداوند لم یزل است تا ابد مجذوب او می گردد و در جهت رضایت او حرکت می کند. اما از دیگر سو علاقه مجذوبان لذات طبیعی در نهایت تا زمان حضور امور مادی خلاصه می گردد و به انتها می رسد.
ایمان به وجود خداوند حکیم و توانا موجب مىشود ، تا جهان را هدف دار بدانیم . هدف آفرینش، کمال و سعادت انسان است. پس نظم جهان به گونهاى است که مانع کمال و سعادت انسان نمىشود.و خداوند تمامی لوازم عالم را به استخدام انسان در آورده است. این اعتقاد موجب آرامش واطمینان در انسان مىشود. انسان با امید به آینده ضمن تلاش به سوى کمال حرکت مىکند. انسان مؤمن در اثر شکست ظاهرى ناامید نمىشود، زیرا خداوند را ناظر بر عمل خویش مىداند و معتقد است که نظام عادلانه هستى، تلاش او را براى رسیدن به کمال نادیده نمىگیرد و پاداش زحمات او را خواهد داد. ان اللَّه لا یضیع اجر المحسنین .
هم چنین پیروزى ظاهرى نیز موجب غرور مؤمنان نمىشود؛ زیرا مىدانند که همه پیروزىها در اثر لطف و امداد خداوند است. لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ وَ اصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ .
اعتقاد و باور مذهبى، به عنوان اصلى ترین نیاز انسان معرفى مىشود. نیاز به یافتن مسیر درست، فهم و بر قرارى ارتباط و اتصال به مبدا وجودى، فهم غایت و هدف زیست و نقش آدمى در این جهان، چگونگى ارتباطات آدمیان (خدا، خود، دیگران و طبیعت) و نحوه برخورد وکنش انسان از جمله نیازهایى هستند که مذهب تنها پاسخ گوى آنها است، چون زمانی به نیاز وی پاسخ روشن و قطعی داده میشود ،که در مرحله قبل از پاسخ، شناسایى نیازها (شناختشناسى و جهان بینی) به درستى و روشنى صورت پذیرفته باشد .
به بیان دیگر، جهان از منظر انسان با ایمان و خداپرست، نه مجموعهاى از عناصر، نیروها و قوانین کور، بلکه پیکرى زنده و معنادار و جهت یاب است. انسان خداپرست و آگاه، خود را در برابر هستىاى مىیابد، که دارای شعور است و احساس مىکند،تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُم و نیز ارادهاى آگاه بر آن حاکم است. فقدان خدا سیماى طبیعت را بسان ابلهى مىنماید که انسان خود را با او بیگانه حس مىکند. غیبتخدا در ذهن، هستى را هم چون قبرستان بیکرانهاى مىکند که انسان خود را در آن تنها مىیابد. که درآن وادی وسیع و بی انتها در حال طی طریق است در حالی که حرکتی ندارد. وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً . هستى پوچ، زندگى را نیز پوچ مىسازد و ناچار انسان نیز به پوچى مىرسد. نمىتوان در جهانى که از شعور، اراده و جهت عارى است، از «مسؤولیت انسان» و پذیرش آن سخن گفت. مسؤولیتی که فرد را به فدا کردن و نثار جان و مالش وا مىدارد.إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ.
این مسولیت اگر ریشه در عمق هستى نداشته باشد و بىپایه و پایگاه وجودى باشد، مفهومى ذهنى و خیالى مىشود، در حالىکه ایمان و باور به خدا، که آفرینش را داراى شعور و هدفدار معرفى مىکند، طبعاً دید مثبتى به انسان در مقابل نظام کلى هستى و قوانین حاکم بر آن مىدهد. پس:
1- انسان موجودى فطرى است.
2- بر اساس امور فطرى روش و مسیر زندگى خود را آگاهانه انتخاب می کند.
3- برنامهایى که این راه را از ابتدا تا اتصال ، مشخص کرده و جهت مىدهد، دین نام گرفته است،و از جانب تنها مبدا وجودى براى انسان عرضه شده است و فرد دارای این صفت را مومن می نامند ." فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها" .
4- بر اساس میزان حضور این برنامه در زندگى فردى و اجتماعى انسان، میزان ایمان او به مبدا و برنامه ارائه شده از سوى خداوند تعیین مىشود، چرا که ایمان یعنی تصدیق کردن کسى و در انقیاد او در آمدن ، معرفى شده است. إِلاَّ الَّذی فَطَرَنی فَإِنَّهُ سَیَهْدین ِ و وَ ما لِیَ لا أَعْبُدُ الَّذی فَطَرَنی وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ .
معلم شهیدآیت الله مرتضی مطهرى رحمه الله در بررسى محققانه خویش آثار و فوائد ایمان را به این شکل ترسیم مىکنند:
1. بهجتآفرینى
اولین اثر ایمان به لحاظ بهجت آفرینى و انبساط آفرینى، «خوش بینى» است. خوش بینى به جهان و هستى . به لحاظ آنکه ایمان نحوه تلقى انسان را نسبت به خود و طبیعت و خدا شکل بخشیده و در نهایت آفرینش را غایت مدار و هدفدار معرفى مىکند و غایت را تکامل و سعادت انسان در اتصال به مبدا وجودى بیان مىدارد. اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا . در نهایت دید انسان را به کلیت نظام هستى و قوانین حاکم بر آن خوش بینانه خواهد ساخت. آدمى در این نحوه نگرش به خلقتخود توسط خالق، ایمان دارد و بر اساس این ایمان هر آنچه، به عنوان برنامه راه از سوى آن مبدا ارائه شود مورد پذیرش یقینى قرار خواهد گرفت. وقتی با جهانبینی خدایی حرکت کند، ایدئولوژیی ترسیمی خود را نیز خداگونه می سازد و خود را موظف به حرکت در طی همان چهارچوبه می داند و در طی مسیر خطا نمی کند.
چنین فردی بر این اعتقاد است که وسایل رشد و ترقى او به صورت کامل مهیا است، یعنى اگر نتواند گام هاى سعادت را در راه تکامل خویش بردارد، مقصر خود اوست. این اعتقاد و اندیشه است که او را با امیدوارى به آیندهاى درخشان به حرکت وا مىدارد. لَئِنْ لَمْ یَهْدِنِی رَبِّی . پروردگار در بشر نیروى پذیرش و امکان رشد و تعالى نهاده است که اگر بخواهد به سیر ارادى به مقامى از کمال و هدایت نائل مىشود این همان هدایت فطرى است،و چنانچه انسان نیروى فطرت خدادادی را به کار بندد و با نیروى اراده و عمل آنرا رشد دهد، به مقامى از کمال انسانى نائل خواهد شد. این مرتبه از هدایت و کمال اکتسابى است و به پروردگار استناد دارد. و سیر ارادى و اعمال نیک او نیز از جمله علل و اسبابى است که به فضل پروردگار باعث توفیق او بوده است و چنان چه نیروى فطرت را به کار نبندد و از طریق خرد و دین خارج شود یعنى به سوء اختیار بر حسب اراده و عمل طریقه گمراهى و انحراف بپیماید ، از رحمت پروردگار بىبهره گشته و نور فطرت را در خود خاموش می کند.
پس فردى که به مبدا و معاد ایمان ندارد و عناصر ایمان را در زندگى خود دخالت نمىدهد، آگاهانه عملکردى را براى خود انتخاب کرده است که سراسر ناراحتى، اضطراب و عدم آرامش است. و من اعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکا کسى که از قرآن و دلالت هاى آن اعراض کند و در آن دقت نکند، گرفتار معیشت تنگ خواهد شد. یعنى خدا
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 23 صفحه
قسمتی از متن .docx :
عـلـل روانـى : یعنى انگیزه هایى که ممکن است براى بى دینى و گرایش به الحاد در شخص وجود داشـتـه بـاشـد , هر چند خودش از تاثیر آنها آگاه نباشد و مهمترین آنهاراحت طلبى ( در مقابل زحـمت تحقیق و پژوهش در دین ) و میل به بى بند و بارى ( درمقابل قبول مسئولیتهایى که دین به عهده انسان گذاشته , و جلوگیرى دین ازهواپرستى ) است . کتاب : محمد تقى مصباح یزدى / آموزش عقاید نویسنده : مصباح یزدى - محمد تقى زیرنویس :
انحراف از دین -----
سئوال : علل اجتماعى انحراف از دین را شرح دهید ؟جواب : عـلـل اجـتـماعى : یعنى اوضاع و احوال اجتماعى نامطلوبى که در پاره اى از جوامع پدیدمى آید و متصدیان امور دینى نقشى در پیدایش یا گسترش آنها دارند , در چنین شرایطى بسیارى از مردم کـه از نظر تفکر عقلانى ضعیف هستند و نمى توانند مسائل رابدرستى تجزیه و تحلیل کنند و علل واقـعـى رویـدادهـا را تـشخیص دهند , این نابسامانیها را به دلیل دخالت دینداران در وقوع آنها , بـحساب مکتب و دین مى گذارند و چنین مى پندارند که اعتقادات دینى , موجب پیدایش اینگونه اوضـاع واحوال نامطلوب شده است لذا از دین و مذهب بیزار مى شوند !مثلا در عهد رنسانس اروپا رفتارهاى ناشایست کلیسائیان در زمینه هاى مذهبى و حقوقى و سیاسى , عامل مهمى براى بیزارى مردم از مسیحیت و بطور کلى از دین و دیندارى گردید . پـس بـراى همه دست اندرکاران امور دینى ضرورت دارد تا حساسیت موقعیت و اهمیت مسئولیت خـودشـان را درک کنند و بدانند که لغزشهاى آنان مى تواند موجب گمراهى وبدبختى جامعه اى بشود . کتاب : محمد تقى مصباح یزدى / آموزش عقاید نویسنده : مصباح یزدى - محمد تقى زیرنویس :
انحراف از دین -----
سئوال : علل فکرى انحراف از دین و شاخه هاى آن را بیان کنید . جواب : عـلـل فـکرى یعنى اوهام و شبهاتى که به ذهن شخص مى آید یا از دیگران مى شنود و دراثر ضعف نـیـروى تـفـکر و استدلال , قدرت بر دفع آنها را ندارد و کمابیش تحت تاثیرآنها قرار مى گیرد و دست کم موجب تشویق و اضطراب ذهن و مانع از حصول اطمینان ویقین مى گردد . ایـن دسـتـه از عـوامـل نـیز بنوبه خود قابل تقسیم به دسته هاى فرعى است مثل شبهات مبنى بر حـس گـراى , شـبـهـات ناشى از عقاید خرافى , شبهات ناشى از تبیینهاى نادرست و استدلالهاى ضـعـیـف , شـبهات مربوط به حوادث و رویدادهاى ناگوارى که پنداشته مى شودخلاف حکمت و عدل الهى است . شـبهات ناشى از فرضیه هاى علمى که مخالف با عقاید دینى تلقى مى شود و شبهاتى که مربوط به پاره اى از احکام و مقررات دین بخصوص در زمینه مسائل حقوقى و سیاسى است . کتاب : محمد تقى مصباح یزدى / آموزش عقاید نویسنده : مصباح یزدى - محمد تقى زیرنویس :
انحراف از دین -----
سئوال : راه مبارزه با علل انحراف چیست ؟جواب : با توجه به تنوع و گونه گونى علل و عوامل انحراف , روشن مى شود که مبارزه وبرخورد با هر یک از آنها شیوه خاص و محل و شرایط ویژه اى مى طلبد مثلا علل روانى واخلاقى را باید بوسیله تربیت صحیح و توجه به ضررهاى مترتب بر آنها , و براى جلوگیرى از تاثیر سوء عوامل اجتماعى علاوه بر جـلـوگـیـرى عـملى از بروز چنین عواملى , مى بایست فرق بین نادرستى دین با نادرستى رفتار دیـنـداران را روشـن سـاخـت و نـیـز براى جلوگیرى از تاثیرات سوء عوامل فکرى باید شیوه هاى مـتـنـاسـبـى را اتخاذ کرد از جمله اینکه عقاید انحرافى را از عقاید صحیح تفکیک کرد وو از بکار گـرفـتن استدلالات ضعیف و غیر منطقى براى اثبات عقاید دینى اجتناب ورزید و نیز باید روشن کرد که ضعف دلیل نشانه نادرستى مدعى نیست . کتاب : محمد تقى مصباح یزدى / آموزش عقاید نویسنده : مصباح یزدى - محمد تقى زیرنویس : ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انحطاط 1
علت انحطاط مسلمین -----
سئوال : چـرا روزى مسلمانان بر اکثریت مردم متمدن روى زمین حکومت مى کردند و قافله سالارکاروان تمدن بودند ; ولى امروز دنباله رو ملل پیشرفته جهان شده اند ؟! جواب : به راستى این سوال از پرسشهاى جالب و حساس است ; شایسته است کتابى پیرامون آن نوشته شود . دانشمند معروف مصرى , فرید وجدى در دائره المعارف خود در ماده علم علل ده گانه اى براى پـیشرفت مسلمانان یادآور شده و دانشمندان دیگرى نیزدر این باره به بحث و گفتگو پرداخته اند (1) ولـى در حـقـیـقـت علت اساسى آن پیشرفت و این عقب گرد , چیزى جز پیروى و انحراف از تعالیم عالى اسلام نبوده است ;مسلمانان در صدر اسلام - در تمام شوون زندگى - از تعالیم اسلام الـهـام مـى گـرفتندولى امروز در غالب نقاط , مسلمانان از راه صحیح اسلام منحرف گردیده و مـى تـوان گـفـت کـه گـروهى در حقیقت مسلمان جغرافیایى هستند نه مسلمان واقعى ; علت اسـاسـى همین است و بس , ولى مع الوصف به برخى از علل ترقى و تعالى و یا تنزل و انحطاطآنان اشاره مى کنیم :1 - فداکارى همه جانبه : مسلمانان صدر اسلام به تمام معنى فداکار بودند . دین وآیین اسلام در نظر آنها از برادر , زن , مقام , ثروت و منصب گرامى تر بود ; همه منافع مادى را فـداى اسـلام مـى کـردند و صفحات تاریخ اسلام خصوصا جنگهاى پیامبر اسلام گواه زنده این گفتار است , ولى امروز براى بیشتر افراد , دین در حاشیه زندگى قرار گرفته و دیگر آن فداکارى کـمـتر وجود دارد ; براى گروهى اسلام تا آنجا محترم است که با مال و مقام آنها مزاحمت نداشته باشد و در صورت تزاحم , کمتر فردى است که به خاطر اسلام دست از منافع مهمى بکشد . از آنـجـا کـه اسـلام براى آنها گران تمام شده بود و آن را به قیمت جان عزیزان خودخریده بودند ارزش آن را مى دانستند . 2 - اتـحـاد و اتـفاق : در صدر اسلام , مسلمانان متحد و متفق و به حکم قرآن برادربودند و پس از وفـات پـیـامـبـر با اختلافى که پیش آمد , بر اثر حسن سیاست امیرمومنان علیه السلام و فرزندان گرامى او لطمه اى به پیشرفت اسلام و ترقى مسلمانان وارد نشد , آنان از حقوق مسلم خود دست کشیدند که لااقل اصول اسلام محفوظ بماند ;ولى امروز نفاق و اختلاف در میان مسلمانان و سران آنـهـا بـه سـر حـد کـمـال رسیده است , چند قرن است که بازار دین