لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
به نام خدا
نسبت دین و اخلاق
اشاره
نوشتار زیر متن سخنرانی آیتا مصباح یزدی است که در همایش «دین و اخلاق» در سال 1377 القا گردیده و اینک پس از ویرایش تقدیم ارباب فضل و دانش میشود.
خدا را شکر که در عصری زندگی میکنیم که به برکت انقلاب اسلامی ایران زمینة طرح مباحث عمیق دینی و انسانی فراهم شده و این امکان برای دانشپژوهان، محققان و فضلا میسر شده است که مسائل ریشهای فکری و اعتقادی و نظری را مورد بحث و تحقیق قرار داده و به نیازهای فرهنگی جامعه پاسخ مثبتی بدهند.
در این گفتار موضوع بحث و بررسی، رابطة دین و اخلاق است. این موضوع بهصورت مستقل در جامعة ما کمتر مطرح شده است. در مباحث مختلف کلامی و اخلاقی بحثهایی مربوط به این موضوع وجود دارد ولی اینکه رابطة دین و اخلاق بهعنوان یک بحث مستقل بررسی شود، کمتر مورد توجه واقع شده است. اما برخلاف جامعة ما در جوامع غربی اینگونه مسائل بهصورت خیلی گسترده مطرح میشود. بررسی اینکه چه عواملی موجب شد که در آنجا این مسائل خیلی مورد توجه قرار گیرد و کتابهای زیادی نوشته و بحثهای زیادی مطرح شود و چرا در جوامع ما چنین نبوده است، احتیاج به یک تحقیق جامعهشناختی دارد. اما به کنار از این مطلب، اگر بخواهیم خوشبینانه راجع بهعلت کمبود تحقیق در زمینة دین، اخلاق، فلسفة اخلاق و موضوعاتی از این قبیل قضاوت کنیم باید بگوییم که در کشورهای اسلامی به برکت اسلام و رواج معارف اسلامی و بخصوص معارف اهلبیت «سلام الله علیهم اجمعین» چندان نیازی به بررسی این مسائل احساس نمیشد. برای جوامع مسلمان مسائل دینی و مسائل اخلاقی روشن بود و اینکه حالا دین چه پایگاهی در اجتماع یا اخلاق دارد و چه رابطهای بین اینهاست و کدام اصالت دارد یا ندارد، اهمیتی نداشت. همچنین در شاخههای دیگر معرفت هم میشود چنین توجیهاتی کرد. شاید خیلی هم بعید از واقعیت نباشد ولی در عین حال باید اعتراف کرد که ما آنچنانکه باید همت و تلاش در بررسی و تحقیق در این مسائل به خرج ندادیم. کوتاهیهایی هم انجام گرفته است که امیدواریم به برکت انقلاب و مطرح شدن مسائل اسلامی و توجه مردم به ریشههای معرفتی اسلام، کمکم این مسائل جایگاه خودش را در جامعه و بهخصوص در حوزة علمیة قم پیدا کند و تحقیقات کافی و شافی انجام بگیرد. همانطور که استحضار دارید در مغربزمین تحولات و نوسانات فکری زیادی در این زمینه انجام گرفته است. نقطة عطف مهم در تاریخ فرهنگی اجتماعی مغربزمین رنسانس است، یعنی از آن وقتیکه توجه جوامع غربی به مسائل جدید جلب شد. تا قبل از رنسانس، دین رایج در آن دیار که همان مسیحیت بود بر همة شئون زندگی مردم از جمله علم، فرهنگ، سیاست، اجتماع، اخلاق و سایر مسائل حاکم بود و با شکست کلیسا در صحنههای مختلف، مردم نیز از دین و گرایشهای دینی بیزار شدند و بهجای گرایش به خدا، گرایش به انسانمداری مطرح شد. کار به آنجا رسید که بعد از انکار الهیات و معارف دین آنها احساس نیاز به نوعی دین کردند و کسانی مانند اگوست کنت فرانسوی که دوران حضور دین را سپریشده اعلام کرده بودند دین انسانپرستی و انسانمداری را بهجای آن اختراع و اعلام کردند.
بهدنبال این تحول فکری و فرهنگی در تمام شاخههای معارف انسانی تحولات عظیمی پدید آمد و نوسانات مختلفی در خطوط مختلف پراکنده شد که هیچ جهت واحدی نداشت. امروز نیز مثل سابق هنوز خطوط مختلف فکری متعارض و متضاد در همة زمینههای فکری، فلسفی، فرهنگی، سیاسی و اخلاقی وجود دارد. البته درست است که آنچه در کشور ما از آنها ترجمه میشود غالباً یک جهت خاص و یک خط فکری خاصی را دنبال میکند ولی در مغربزمین اینطور نیست. مکاتب بسیار مختلفی در زمینة علوم انسانی وجود دارد که هنوز موجش به ایران نرسیده یا کمتر رسیده است. بیشتر آنچه که از کتابهای غربی تاکنون ترجمه شده است مربوط به آن مطالبی است که صبغة الحادی و ضددینی دارد. به هر حال بحثهای زیادی در زمینة ارتباط دین و اخلاق مطرح شده است که اگر بخواهیم به همة آنها بپردازیم یا سیر تاریخی آن را دنبال کنیم یا حتی دستهبندی موضوعی کنیم در این فرصت کوتاه ممکن نیست و به یک فعالیت مستمر آکادمیک نیاز دارد که امیدواریم عزیزانی که در رشتههای علوم انسانی کار میکنند در آینده به این مسائل بیشتر بپردازند. اما آنچه برای بنده میسر است که در این فرصت کوتاه به آن بپردازم، یک نگرش کلی دربارة نسبت دین و اخلاق است که بیشتر از یک دیدگاه تحلیلی و متکی بر روش و زمینههای فکری خود ما تغذیه میکند و در واقع به دور از روشهایی است که غربیها در این مسائل دارند. رابطهای که بین دین و اخلاق میشود فرض کرد در سه بخش کلی قابل طرح است، یا به تعبیر دیگر وقتی میگوییم دین با اخلاق چه رابطهای دارد سه فرضیه تصور میشود.
یکی اینکه بگوییم دین و اخلاق دو مقولة مشخص متباین از هم هستند و هرکدام قلمرو خاصی دارند و هیچ ارتباط منطقی بین آنها وجود ندارد. اگر مسائل دینی با مسائل اخلاقی تلاقی پیدا میکند یک تلاقی عرضی و اتفاقی است و یک رابطة منطقی نیست که بین دین و اخلاق اتصالی برقرار شود. زیرا هر کدام فضای خاص خود و قلمرو مشخص دارند که از همدیگر جدا هستند و ربطی بههم ندارند. اگر به یکدیگر ارتباط پیدا میکنند مثل این است که دو مسافر هرکدام از یک مبدئی بهسوی یک مقصدی حرکت کردهاند و در بین راه اتفاقاً در یک نقطهای همدیگر را ملاقات میکنند، ولی این معنایش این نیست که بین این دو مسافر یک رابطهای وجود دارد. پس یک فرض این است که دین و اخلاق چنین وضعی دارند، مثلاً گفته شود که قلمرو دین مربوط به رابطة انسان با خداست اما اخلاق مربوط به روابط رفتاری انسانها با یکدیگر است. فرضیه دوم این است که اصلاً دین و اخلاق یک نوع اتحاد دارند یا یک نوع وحدت بین آنها برقرار است یا به تعبیر امروزیها یک رابطة ارگانیک بین آنها است. البته این رابطه باز بهصورتهای فرعیتری قابل تصور است ولی آنچه به فرهنگ ما نزدیکتر و قابل قبولتر میباشد این است که اخلاق بهعنوان یک جزئی از دین تلقی شود ما با این تعریف آشنا هستیم که دین مجموعهای است از عقاید و اخلاق و احکام، پس طبعاً اخلاق میشود جزئی از مجموعة دین، رابطهاش هم با دین رابطة ارگانیک و رابطة یک جزء با کل است مثل رابطة سر با کل پیکر انسان. از باب تشبیه میتوان گفت، اگر ما دین را به یک درختی تشبیه نماییم، این درخت دارای ریشهها و تنه و شاخههایی است. عقاید همان ریشههاست و اخلاق تنة درخت است و شاخه و برگ و میوة درخت نیز همان احکام است. رابطة تنه با خود درخت رابطة دو شیء نیست. تنه هم جزء خود درخت است. در این تصور رابطة دین و اخلاق رابطة جز با کل است یا چیزی شبیه به اینها، میشود فرض کرد که فعلاً در جزئیاتش نمیخواهم وارد بشوم منظور این است که یک نوع اتحاد بین دین و اخلاق در نظر گرفته میشود که یکی در درون دیگری جا بگیرد. فرضیه سوم این است که هرکدام یک هویت مستقلی دارند اما هویتی است که در عین حال با هم در تعامل هستند و با یکدیگر در ارتباطند و در یکدیگر اثر میگذارند، یعنی اینگونه نیست که بکلی متباین از هم باشند و هیچ ارتباط منطقی بین آنها برقرار نباشد بلکه یک نوع رابطة علیت و معلولیت، تأثیر و تأثر یا فعل و انفعال و بهطورکلی یک نوع تعامل بین دین و اخلاق وجود دارد، ولی این معنایش این نیست که دین جزئی از اخلاق است یا اخلاق جزئی از دین است و یا اینکه اینها کاملاً از هم متباینند. در دو فرضیة قبل نیز فرض شد که بین دین و اخلاق نوعی تأثیر و تأثر و فعل و انفعال و تعامل وجود دارد. مطلب را با این تعابیر متعدد بیان میکنم برای اینکه فرضهای مختلفی در درون همین فرض کلی قابل تصور است، که حداقل پنج فرضیة فرعی را میتوان براساس آن مطرح نمود. بعضی از این رابطهها با اینکه برای ما مأنوس نیست در کتابهای کلامی و اخلاقیِ ما مفاهیمی از این قبیل را میتوانیم پیدا بکنیم، مثلاً یکی از این تقریرها این است که اصولاً اخلاق است که ما را موظف میکند به اینکه وظایف دینی انجام بدهیم. بر مبنای این نظریه در دین اساس این است که انسان بندگی و عبادت خدا را نماید. پس رابطة انسان با خدا اصل است و اصل اساسی در دین همین است یا به تعبیری دیگر این بهعنوان یک اصل است و سایر مطالب، فرع. بسیار خوب، این اصل است اما چهچیزی موجب میشود که ما در مقام عبادت و بندگی خداوند برآییم؟ پاسخ میدهیم که خدا بر انسان حقی دارد، حق مولویت دارد، ما عبد او هستیم، ما مخلوق او هستیم بنابراین باید حق خدا را ادا کرد. حق خدا ادا کردنش به این است که او را عبادت کنیم پس آنچه ما را وادار میکند که به دین روی بیاوریم و دستورات دینی را عمل کنیم و بالاخره خداوند را عبادت کنیم یک امر اخلاقی است که به ما میگوید که حق هرکسی را باید ادا کرد، یکی از حقوق هم حق خداست پس باید دین داشت تا حق خدا را ادا شود. این یک نوع رابطهای بین دین و اخلاق است که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن .doc :
آیین مسیحی
یکی از دینهای بزرگ جهان است و پیروان این دین را مسیحی مینامند.
دین و گرایش های مسیحی
مسیحیت بهطور کلی به سه گرایش بزرگ کاتولیک "Catholic" ارتودوکس "Orthodox" و پروتستان"Protestant" تقسیم شدهاست که گرایشهای کوچک و زیادی نیز از آنها شاخه می گیرند.
مسیحیت آغازین
تعدادی از مذاهب در طول سدههای دوم و سوم میلادی در سراسر امپراتوری روم، پیروانی را برای خود جلب کردهاند. مراسم نیایش ایسوس و میتراپرستی طرفداران زیادی داشت، اما مهارت سنت پل (پل مقدس) در تبلیغ کمک کرد تا مسیحیت به صورت مذهب اصلی مردم روم، در دوران او در آید. مسیحیان غالباً توسط امپراتوران رومی مورد شکنجه شدیدی قرار میگرفتند، اما سرانجام مسیحیت به عنوان دین رسمی این امپراتوری پذیرفته شد. [نیاز به ذکر منبع]
امپراتوری روم در مقابل دین های که با آیین رسمی و خدایان رومی در جنگ نبودند و یا تقدیس امپراتور را به زیر سؤال نمیبردند، با آزاد اندیشی و تحمل برخورد میکرد. دین ملی رومیها قدری سرد و بی جان بود و تعجبی ندارد که دین های دارای جنبههای روحانی و احساسی بیشتربودند، محبوبیت بیشتری پیدا کردند.
دینهای دیگر
دین میترا الههٔ ایرانی نور، روی عشق و برادری و اهمیت آن تکیه میکرد. این دین بهویژه در بین سربازان رومی محبوبیت داشت. آیین لیموس، الههای مصری، بسیاری از زنان رومی را جلب نمود. مسیحیت به سرعت در میان قشرهای مختلف جامعه محبوبیت پیدا کرد.سخنان مسیح که برای تمام مردم بسیار نو و تازه بود، تصویری متفاوت از مفاهیم اصلی زندگی ارائه می داد. مفاهیمی همچون مرگ، زندگی، گناه، دنیای پس از مرگ و از همه مهمتر این سخنان چهره متفاوتی از خداوند ارائه می داد که با بسیاری از تعالیم خرافی و غلطی که در آن دوران خداوند را به شکل یک جبّار همیشه خشمگین معرفی می کردند، تفاوت اساسی داشت. در «انجیل»(لغتی یونانی به معنای مژده)که «عهد جدید» نیز خوانده شده و کتاب مقدس مسیحیان است؛ برای نخستین بار از خداوند،با عبارات «خدای محبت» و «پدر آسمانی» نام برده می شود.
مخالفان
اولین گروه مسیحیان از دیدگاه پاگانها (افرادی که خدایان متعددرا میپرستیدند) مورد تردید بودند. دلیل این مسئله آن بود که آنها تصور میکردند مسیحیان برای برگزاری «جشنهای انس» و آدمخواری، جلسات سری تشکیل میدهند. چرا که گوشت حیوانات قربانی شده در معبد پاگانها (کافران بت پرست) را خریداری نکرده و همچنین در تفریحات عمومی وحشیانه، شرکت نمیکردند. یهودیان و به ویژه روحانیون یهودی، از مخالفین درجه اول مسیحیت و گسترش آن به شمار می رفتند. روحانیون یهودی در منطقه یهودیه و سایر مناطق یهودی نشین آن زمان تنها قدرت های رسمی و پذیرفته شده سیاسی به شمار می آمدند. تعالیم مسیح و اقدامات عملی او، در ابتدا این صاحبان قدرت را شگفت زده می نمود. این تعالیم به طور کلی و ریشه ای مذهب مورد قبول و پذیرفته شده ای را که سالها در میان مردم آن منطقه رواج داشت و اصولاً پایه قدرت سیاسی روحانیون به شمار می آمد، مورد تردید قرار می داد. به علاوه این تعالیم بسیاری از رسوم و قوانینی را که روحانیون یهودی صرفاً برای حفظ و تثبیت قدرت و همچنین توجیه لزوم وجود خود با آیین یهودممزوج ساخته بودند را از اعتبار ساقط می نمود. نگرانی هایی که این مسائل در میان قدرتمندان یهود ایجاد می نمود، سبب شد که به مقابله با این حرکت برخیزند. دولت حاکمه بر منطقه در آن زمان،(که توسط امپراطور قیصر روم تعیین می گردید)به خاطر مسائلی از قبیل نفوذ بیشتر در میان مردم، حفظ انسجام منطقه و جلوگیری از ایجاد آشوب و مسایلی از این دست، با روحانیون یهود که در میان مردم صاحب قدرت سیاسی و معنوی بودند؛ گونه ای رابطه دو طرفه و مسالمت آمیز داشت. مأموران دولتی به خاطر حفظ مصالح امنیتی، با مشورت روحانیون هر چند وقت یکبار مسیحیان را مورد اذیت و آزار قرار میدادند. بسیاری از مسیحیان شکنجه شده و مردند. اما به هر حال، علی رغم شکنجه و آزار فراوان، مسیحیت به گسترش خود ادامه داد.
تضاد دین با سیاست در غرباندیشه «سکولاریزم» (جدایی میان دین و سیاست) برای نخستین بار در اروپا پدید آمد، در همان جا به رشد و تکامل رسید و سپس از زادگاه و پرورشگاه نخستین خویش، راهی دیار شرق گردیده و پس از پذیرایی گرم، سالها است که در میان ملل شرق از حالت مهمان بودن خارج و اقامت دایمی برگزیده است.این طرز تفکر، همان گونه که در غرب، به سرعت کوهها و مرزهای کشورهای گوناگون را در نوردید، در میان کشورهای مشرقزمین نیز برقآسا، گسترش یافته و از محصولات و فراوردههای آن ـ مانند دموکراسی، آزادی، تساوی حقوق همهی آحاد جامعه و... به صورت چشمگیر، مورد بهرهبرداری قرار گرفته است. در این گفتار سعی میکنیم، علل و انگیزههای گرایش به اندیشه سکولاریزم در غرب را به بررسی و تحلیل گرفته و پس از تکمیل آن، به گسترش و تهاجم سیلآسای این تفکر در جهان شرق و جوامع اسلامی بپردازیم.علل تقابل میان دین و سیاست در غرب1ـ تحریف:میگویند، سربازی نزد یکی از شاهان رفته و از وضعیت بد در خوابگاه و کمبود غذا، شکایت نمود و اظهار کرد که در طی مدت خدمت خود، هیچ روزی از غذا سیر نشده و با شکم گرسنه هم نمیتواند از مرزهای کشورش پاسداری نماید.شاه مقداری از برف را گرفته و آن را به اندازه یک توپ بزرگ، پاغنده ساخت و سپس ده نفر از سربازان را با فاصله چند متری ایستاد نمود و سرباز شکایتمند را در آخر صف قرار دارد.توپ برفی را از فاصله چند متری به سوی یکی از سربازان انداخت و دستور داد که آن را به نوبت به سمت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن .doc :
آیین مسیحی
یکی از دینهای بزرگ جهان است و پیروان این دین را مسیحی مینامند.
دین و گرایش های مسیحی
مسیحیت بهطور کلی به سه گرایش بزرگ کاتولیک "Catholic" ارتودوکس "Orthodox" و پروتستان"Protestant" تقسیم شدهاست که گرایشهای کوچک و زیادی نیز از آنها شاخه می گیرند.
مسیحیت آغازین
تعدادی از مذاهب در طول سدههای دوم و سوم میلادی در سراسر امپراتوری روم، پیروانی را برای خود جلب کردهاند. مراسم نیایش ایسوس و میتراپرستی طرفداران زیادی داشت، اما مهارت سنت پل (پل مقدس) در تبلیغ کمک کرد تا مسیحیت به صورت مذهب اصلی مردم روم، در دوران او در آید. مسیحیان غالباً توسط امپراتوران رومی مورد شکنجه شدیدی قرار میگرفتند، اما سرانجام مسیحیت به عنوان دین رسمی این امپراتوری پذیرفته شد. [نیاز به ذکر منبع]
امپراتوری روم در مقابل دین های که با آیین رسمی و خدایان رومی در جنگ نبودند و یا تقدیس امپراتور را به زیر سؤال نمیبردند، با آزاد اندیشی و تحمل برخورد میکرد. دین ملی رومیها قدری سرد و بی جان بود و تعجبی ندارد که دین های دارای جنبههای روحانی و احساسی بیشتربودند، محبوبیت بیشتری پیدا کردند.
دینهای دیگر
دین میترا الههٔ ایرانی نور، روی عشق و برادری و اهمیت آن تکیه میکرد. این دین بهویژه در بین سربازان رومی محبوبیت داشت. آیین لیموس، الههای مصری، بسیاری از زنان رومی را جلب نمود. مسیحیت به سرعت در میان قشرهای مختلف جامعه محبوبیت پیدا کرد.سخنان مسیح که برای تمام مردم بسیار نو و تازه بود، تصویری متفاوت از مفاهیم اصلی زندگی ارائه می داد. مفاهیمی همچون مرگ، زندگی، گناه، دنیای پس از مرگ و از همه مهمتر این سخنان چهره متفاوتی از خداوند ارائه می داد که با بسیاری از تعالیم خرافی و غلطی که در آن دوران خداوند را به شکل یک جبّار همیشه خشمگین معرفی می کردند، تفاوت اساسی داشت. در «انجیل»(لغتی یونانی به معنای مژده)که «عهد جدید» نیز خوانده شده و کتاب مقدس مسیحیان است؛ برای نخستین بار از خداوند،با عبارات «خدای محبت» و «پدر آسمانی» نام برده می شود.
مخالفان
اولین گروه مسیحیان از دیدگاه پاگانها (افرادی که خدایان متعددرا میپرستیدند) مورد تردید بودند. دلیل این مسئله آن بود که آنها تصور میکردند مسیحیان برای برگزاری «جشنهای انس» و آدمخواری، جلسات سری تشکیل میدهند. چرا که گوشت حیوانات قربانی شده در معبد پاگانها (کافران بت پرست) را خریداری نکرده و همچنین در تفریحات عمومی وحشیانه، شرکت نمیکردند. یهودیان و به ویژه روحانیون یهودی، از مخالفین درجه اول مسیحیت و گسترش آن به شمار می رفتند. روحانیون یهودی در منطقه یهودیه و سایر مناطق یهودی نشین آن زمان تنها قدرت های رسمی و پذیرفته شده سیاسی به شمار می آمدند. تعالیم مسیح و اقدامات عملی او، در ابتدا این صاحبان قدرت را شگفت زده می نمود. این تعالیم به طور کلی و ریشه ای مذهب مورد قبول و پذیرفته شده ای را که سالها در میان مردم آن منطقه رواج داشت و اصولاً پایه قدرت سیاسی روحانیون به شمار می آمد، مورد تردید قرار می داد. به علاوه این تعالیم بسیاری از رسوم و قوانینی را که روحانیون یهودی صرفاً برای حفظ و تثبیت قدرت و همچنین توجیه لزوم وجود خود با آیین یهودممزوج ساخته بودند را از اعتبار ساقط می نمود. نگرانی هایی که این مسائل در میان قدرتمندان یهود ایجاد می نمود، سبب شد که به مقابله با این حرکت برخیزند. دولت حاکمه بر منطقه در آن زمان،(که توسط امپراطور قیصر روم تعیین می گردید)به خاطر مسائلی از قبیل نفوذ بیشتر در میان مردم، حفظ انسجام منطقه و جلوگیری از ایجاد آشوب و مسایلی از این دست، با روحانیون یهود که در میان مردم صاحب قدرت سیاسی و معنوی بودند؛ گونه ای رابطه دو طرفه و مسالمت آمیز داشت. مأموران دولتی به خاطر حفظ مصالح امنیتی، با مشورت روحانیون هر چند وقت یکبار مسیحیان را مورد اذیت و آزار قرار میدادند. بسیاری از مسیحیان شکنجه شده و مردند. اما به هر حال، علی رغم شکنجه و آزار فراوان، مسیحیت به گسترش خود ادامه داد.
تضاد دین با سیاست در غرباندیشه «سکولاریزم» (جدایی میان دین و سیاست) برای نخستین بار در اروپا پدید آمد، در همان جا به رشد و تکامل رسید و سپس از زادگاه و پرورشگاه نخستین خویش، راهی دیار شرق گردیده و پس از پذیرایی گرم، سالها است که در میان ملل شرق از حالت مهمان بودن خارج و اقامت دایمی برگزیده است.این طرز تفکر، همان گونه که در غرب، به سرعت کوهها و مرزهای کشورهای گوناگون را در نوردید، در میان کشورهای مشرقزمین نیز برقآسا، گسترش یافته و از محصولات و فراوردههای آن ـ مانند دموکراسی، آزادی، تساوی حقوق همهی آحاد جامعه و... به صورت چشمگیر، مورد بهرهبرداری قرار گرفته است. در این گفتار سعی میکنیم، علل و انگیزههای گرایش به اندیشه سکولاریزم در غرب را به بررسی و تحلیل گرفته و پس از تکمیل آن، به گسترش و تهاجم سیلآسای این تفکر در جهان شرق و جوامع اسلامی بپردازیم.علل تقابل میان دین و سیاست در غرب1ـ تحریف:میگویند، سربازی نزد یکی از شاهان رفته و از وضعیت بد در خوابگاه و کمبود غذا، شکایت نمود و اظهار کرد که در طی مدت خدمت خود، هیچ روزی از غذا سیر نشده و با شکم گرسنه هم نمیتواند از مرزهای کشورش پاسداری نماید.شاه مقداری از برف را گرفته و آن را به اندازه یک توپ بزرگ، پاغنده ساخت و سپس ده نفر از سربازان را با فاصله چند متری ایستاد نمود و سرباز شکایتمند را در آخر صف قرار دارد.توپ برفی را از فاصله چند متری به سوی یکی از سربازان انداخت و دستور داد که آن را به نوبت به سمت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 21 صفحه
قسمتی از متن .doc :
نقش دین در سلامت روان
مقدمه
روانشناسی بهداشت ، در سالهای اخیر اهمیت زیادی برای نقش راهبردهای مقابله و سبک زندگی افراد در چگونگی وضعیت سلامت جسمانی و روانی آنها قائل شده است. شیوههای مقابله ، تواناییهای شناختی و رفتاری هستند که فرد مضطرب به منظور کنترل نیازهای خاص درونی و بیرونی فشارآور بکار میگیرد. در مقابله دینی ، از منابع دینی مثل دعا و نیایش ، توکل و توسل به خداوند و .... برای مقابله استفاده میشود. از آنجایی که این نوع مقابلهها هم منبع حمایت عاطفی و هم وسیلهای برای تفسیر مثبت حوادث زندگی هستند، میتوانند مقابلههای بعدی را تسهیل نمایند، بنابراین به کارگیری آنها برای اکثر افراد، سلامت ساز است.
رفتارهای دینی ارزش مثبتی در پرداختن به نکات معنیدار زندگی دارند. رفتارهایی از قبیل توکل به خداوند ، زیارت و ... میتوانند از طریق ایجاد امید و تشویق به نگرشهای مثبت ، موجب آرامش درونی فرد شوند. باور به این که خدایی هست که موقعیتها را کنترل میکند و ناظر بر عبادت کنندههاست، تا حد زیادی اضطراب مرتبط با موقعیت را کاهش میدهد. بطوری که اغلب افراد مومن ارتباط خود را با خداوند مانند ارتباط با یک دوست بسیار صمیمی توصیف میکنند و معتقدند که میتوان از طریق اتکاء و توسل به خداوند ، اثر موقعیتهای غیرقابل کنترل را به طریقی کنترل نمود. به همین دلیل گفته میشود که دین میتواند به شیوه فعالی در فرآیند مقابله موثر باشد.
بطور کلی مقابله دینی ، متکی بر باورها و فعالیتهای دینی است و از این طریق در کنترل استرسهای هیجانی و ناراحتیهای جسمی به افراد کمک میکند. داشتن معنا و هدف در زندگی ، احساس تعلق داشتن به منبعی والا ، امیدواری به کمک و یاری خداوند در شرایط مشکلزای زندگی ، برخورداری از حمایتهای اجتماعی ، حمایت روحانی و ... همگی از جمله منابعی هستند که افراد دینی با برخورداری از آنها میتوانند در مواجهه با حوادث فشارزای زندگی ، آسیب کمتری را متحمل شوند.
دین و مقابله با فشارهای روانی
دین میتواند در تمامی عوامل ، نقش موثری در استرسزایی داشته باشد و در ارزیابی موقعیت ، ارزیابی شناختی فرد ، فعالیتهای مقابله ، منابع حمایتی و ... سبب کاهش گرفتاری روانی شود. بر این اساس ، مدتها است که تصور میشود بین دین و سلامت روان ارتباط مثبتی وجود دارد و اخیرا نیز روانشناسی دین ، حمایتهای تجربی زیادی را در راستای این زمینه فراهم آورده است. ویتر و همکاران او نشان دادند که 20 تا 60 درصد متغیرهای سلامت روانی افراد بالغ ، توسط باورهای دینی تبیین میشود. در مطالعه دیگری ، ویلتیز و کریدر نشان دادند که در یک نمونه 1650 نفری با میانگین سنی 50 ، نگرشهای دینی با سلامت روانی رابطه مثبتی دارند.
بر اساس مطالعات انجام شده دیگر ، بین دینی بودن و معنادار بودن زندگی و سلامت روانی ارتباط نزدیکی وجود دارد. در یک بررسی که 836 بزرگسال با میانگین 73.4 سال شرکت داشتند، معلوم شد که بین سه شاخص دینی بودن (فعالیتهای دینی غیرسازمان یافته و فعالیتهای دینی سازمان یافته) و روحیه داشتن و دلگرمی به زندگی ، همبستگی مثبتی وجود دارد. به علاوه اسپیکا و همکارانش ، 36 مطالعه تجربی در مورد مرگ و درگیری دینی را مرور کردند و نتیجه گرفتند که ایمان قویتر ، یا معتقد بودن به زندگی بعد از مرگ با ترس کمتر از مرگ ، همبستگی دارد. همچنین افرادی که نمره بالاتری در شاخص دین درونی داشتند، ترس کمتری را از مرگ گزارش کردند.
دین و مقابله با اضطراب
مطالعات دیگر ، تاثیر مداخلات دینی را در کاهش اضطراب و تحمل فشارهای روانی پس از بهبودی نشان دادهاند. به عنوان مثال ، نتایج دو بررسی نشان داد، کسانی که به اعتقادات دینی پایبند بودند، اضطراب و ناراحتی کمتری را نسبت به کسانی که به اعتقادات دینی پای بند نبودند، گزارش کردهاند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 30 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مفهوم دین
واژه دین در فرهنگ لغات ونیز در کاربردهای قرآنی به معانی حکم وقضا ،رسم و عادت ، قانون ، جزا، حساب، شریعت، طاعت وبندگی ،تسلیم و انقیاد ، ملت ، اسلام ،روش ورویه وتوحید وخداپرستی آمده است .1
با این که اصل دین در باره پژوهشگران ودین پژوهان ، کهن ترین واثر گذارترین نهاد اجتماعی ومورد پذیرش وپیروی ملل ونحل د رطول تاریخ بوده وهست 2. ولی در مفهوم اصطلاحی دین اختلاف شدیدی وجود دارد وهر کس ، هر گروه ویا هر ملتی ، به اقتضای نوع نگرشی که به دین دارند ، تعریفی از دین ارائه کرده اند . یکی از نویسندگان غربی فقط درباره فراوانی وتعدد تعاریف دین ودر غرب می نویسد: « در غرب طی روزگاران ، آن قدر تعریف های فراوان از دین پدید آمده که حتی ارائه فهرست ناقصی از آن ها غیر ممکن است ».3 از این رو ، ارائه وبررسی همه تعاریف موجود دین ، نه ممکن است ونه ضرورت دارد . آنچه در این مقال ضروری به نظر می رسد ، بیان تعریف دقیق ودرست از دین حق است .
به نظر می رسد بهترین وکامل ترین تعریف ، از آن مفسر حکیم ، علامه طباطبایی قدس سره باشد.
ایشان ، تعریف دین را – با کمی تفاوت – در دو صورت زیر ،بیان داشته است :
دین ، روش ویژه ای در زندگی دنیوی است که سعادت وصلاح دنیوی انسان راهماهنگ وهمراه با کمال اخروی وحیات حقیقی جاودانی او تامین می کند . از این رو ،لازم است شریعت در برگیرنده قوانینی باشد که به نیازهای دنیوی انسان نیز پاسخ گوید .1
دین ، عبارت است از اصول وسنن وقوانین عملی که برگزیدن وعمل به آنها تضمین کننده سعادت حقیقی انسان است . از این رو لازم است دین با فطرت انسانی هماهنگ باشد تا تشریع با تکوین مطابقت داشته باشد و به آنچه آفرینش انسان اقتصادی آن را دارد پاسخ گوید : چنان که مفاد آیه فطرت « فاقم وَجهَکَ لِلدّین حَنیفاً فِطرتَ الله الّتی النّاس عَلَیها ..» همین است .
این دو تعریف ، ناظر به دین حق در مرتبه کمالش می باشد که بر پایه خداشناسی وانسان شناسی واقع بینانه استوار است . یعنی با توجه به ربوبیت حکیمانه الهی ونیز با توجه به این که انسان قابلیت حیات ابدی وکمالات معنوی واخروی را در حد اقتضای ظرفیتش دارد ، به دینی نیازمند است که او را در پیمودن مسیر حیات سعادتمندانه ،هدایت ویاری کند ودر عین حال نیازهای دنیوی او را نیز مورد توجه قرا ردهد وپاسخ های لازم ومورد نیاز ودرخواست او را بدهد . وتامین خواسته های مشروع ، منطقی ومعقول دنیوی اش جز وبرنامه های هدایتی اش باشد یعنی دین را از دنیا جدا نداند .
ضرورت دین داری
دانشمند ودین پژوهان وجود دین وخداپرستی را برای همه انسانها وجوامعانسانیضروریدانسته ودین داری را نیاز حیاتی بشر اعلام میدارند .
نخستین دلیل ضرورت دین داری انسان ها ، همانا نیاز فطری وروحی بشر به دین وخداپرستی است . روانشناسان می گویند انسان ها براساس « حس مذهبی » ویا به تعبیر « ویلیام جیمز » روانشناس مشهور آمریکایی « احساسات مذهبی » که مجموعه ای از احساسات وعواطف ذاتی انسان ها را در بر می گیرد . نیازمند عشق ورزی وعبادت خدا می باشند .
در اهمیت دین داری وخداپرستی همین بس که روانشناسان و روانپزشکان به طور مکرر در مصاحبه با رسانه های گروهی اعلام می کنند . ایمان مذهبی ودعا وراز ونیاز با خدا ،یکی از بهترین وموثرترین راه های درمان بیماری های روحی وبلکه جسمی است .
دومین علت نیاز انسان به دین و ضرورت دین داری ، نیاز به قوانین جامع و مترقی است ، زیرا قوانین دینی والهی به ویژه قوانین اسلامی – چنان که در تعریف دین از سوی علامه طباطبایی ملاحظه کردیم – برنامه کامل زندگی مادی ومعنوی بوده و به جنبه های زندگی دنیوی واخروی توامان توجه نموده است . از این رو ، در صورت پیروی کامل از دین وبه اجرا گذاردن همه قوانین ودستورهای دینی هم زندگی مادی ودنیوی انسان سامان درستی می یابد وهم زندگی معنوی ونیازهای روحی وفطری بشر تامین می شود .
اما قوانین بر آمده از عقل بشر ودور مانده از دین وقوانین دینی ، با فرض درستی وعلمی بودن ، فقط توان سامان بخشی به زندگی مادی ورفاه زندگی دنیوی را دارد وتوان بر آوردن خواسته ها ونیازهای معنوی وروحی بشر را ندارد.1