حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

حریم فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق درمورد زندگی نامه خواجه نصیرالدین طوسی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

زندگی نامه خواجه نصیرالدین طوسی

بو جعفر محمد بن محمد بن حسن طوسی (زاده توس بسال ۵۹۸ (قمری)، برابر ۵۸۰ (خورشیدی) و متوفای ۱۸ ذی‌الحجه ۶۷۲ (قمری)، برابر ۱۱ تیر ۶۵۳، در کاظمین) ملقب به خواجه نصیر طوسی یا خواجه نصیرالدین طوسی، فیلسوف، متکلم، فقیه، دانشمند، ریاضیدان و سیاست‌مدار ایرانی شیعه سده هفتم است.

وی یکی از سرشناس‌ترین و متنفدترین شخصیت‌های تاریخ جریان‌های فکری اسلامیست. علوم دینی و عقلی را زیر نظر پدرش، و منطق و حکمت طبیعی را نزد دایی‌اش آموخت. تحصیلاتش را در نیشابور به اتمام رساند و در آنجا به عنوان دانشمندی برجسته شهرت یافت.

وی در زمان حمله مغول به ایران در پیش ناصرالدین، محتشم قهستان، به کارهای علمی خویش مشغول شد. در همین زمان اخلاق ناصری را نوشت. پس از مدتی به نزد اسماعیلیان در دژ الموت نقل مکان کرد، اما پس از حمله هلاکوی مغول و پایان یافتن فرمانروایی اسماعیلیان(۶۳۵ ه.خ) هلاکو نصیرالدین را مشاور و وزیر خود ساخت، تا جایی که هلاکو را به تازش به بغداد و سرنگونی عباسیان یاری نمود.

خواجه نصیر الدین طوسی در ۱۸ ذی الحجه ۶۷۲ (قمری) هجری قمری وفات یافت، و در کاظمین دفن گردید

فعالیت‌های علمی

رساله‌ای در باب اسطرلاب از خواجه نصیر، اصفهان 1505 میلادی

وی سنت فلسفه مشایی را که پس از ابن سینا در ایران رو به افول گذاشته بود، بار دیگر احیا کرد. وی مجموعه آرا و دیدگاه‌های کلامی شیعه را در کتاب تجرید الاعتقاد گرد آورد.

او در مراغه رصدخانه‌ای ساخت و کتابخانه‌ای بوجود آورد که حدود چهل هزار جلد کتاب در آن بوده‌است.[۳] او با پرورش شاگردانی (همچون قطب الدین شیرازی) و گردآوری دانشمندان ایرانی عامل انتقال تمدن و دانش‌های ایران پیش از مغول به آیندگان شد.[۴]

وی یکی از توسعه دهندگان علم مثلثات است[۵] که در قرن ۱۶ میلادی کتاب‌های مثلثات او به زبان فرانسه ترجمه گردید.

رساله‌ای در ریاضی از خواجه نصیر

آثار او

زندگی او بر پایه دو هدف اخلاقی و علمی بنا نهاده شده بود. او در بیشتر زمینه‌های دانش و فلسفه، تالیفات و رسالاتی از خود به یادگار گذاشته که بیشتر عربی هستند، اما ۲۵٪ نوشته‌های وی به زبان پارسی بوده‌اند.[۶] از معروفترین آثار او به پارسی، «اساس الاقتباس» و «اخلاق ناصری» را می‌توان یاد کرد. وی در اخلاق ناصری رستگاری راستین انسان‌ها را در «سعادت نفسانی»، «سعادت بدنی» و «سعادت مدنی» می‌داند و این نکته نشان می‌دهد که خواجه در مسائل مربوط به بهداشت جسمانی و روانی هم کارشناس بوده‌است.

آثار فراوانی از خواجه به یادگار مانده که به برخی از آنها اشاره می‌گردد:

۱. تجریدالعقاید

۲. شرح اشارت بو علی سینا

۳. قواعد العقاید

۴. اخلاق ناصری یا اخلاق طوسی

۵. آغاز و انجام

۶. تحریر مجسطی

۷. تحریر اقلیدس

۸. تجریدالمنطق

۹. اساس الاقتباس

۱۰. زیج ایلخانی

۱۱. آداب البحث

۱۲. آداب المتعلمین

۱۳. روضةالقلوب

۱۴. اثبات بقاء نفس

۱۵. تجرید الهندسه

۱۶. اثبات جوهر

۱۷. جامع الحساب

۱۸. اثبات عقل

۱۹. جام گیتی نما

۲۰. اثبات واجب الوجود

۲۱. الجبر و الاختیار

۲۲. استخراج تقویم

۲۳. خلافت نامه

۲۴. اختیارات نجوم

۲۵. رساله در کلیات طب

۲۶. ایام و لیالی

۲۷. علم المثلث

۲۸. الاعتقادات

۲۹. شرح اصول کافی

۳۰. کتاب الکل

۳۱. صور الکواکب زادگاه و ولادت

سرزمین طوس ناحیه‌ای از خراسان بزرگ است که خاستگاه دانشورانی بزرگ و تاریخ ساز بوده است. در جغرافیای قدیم ایران، طوس از شهرهای مختلفی چون «نوقان»، «طابران» و «رادکان» تشکیل شده بود و قبر مطهر حضرت علی بن موسی الرضا ـ علیه السّلام ـ در حوالی شهر «نوقان» و در روستایی به نام «سناباد» قرار داشت که پس از توسعه آن، امروزه یکی از محله‌های شهر مشهد به شمار می‌آید. گویند زمانی «شیخ وجیه الدین محمد بن حسن» که از بزرگان و دانشوران قم بوده و در روستای «جهرود» از توابع قم زندگی میکرد[1] به همراه خانواده و به شوق زیارت امام



خرید و دانلود تحقیق درمورد زندگی نامه خواجه نصیرالدین طوسی


تحقیق درمورد زندگی نامه خواجه نصیرالدین طوسی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

زندگی نامه خواجه نصیرالدین طوسی

بو جعفر محمد بن محمد بن حسن طوسی (زاده توس بسال ۵۹۸ (قمری)، برابر ۵۸۰ (خورشیدی) و متوفای ۱۸ ذی‌الحجه ۶۷۲ (قمری)، برابر ۱۱ تیر ۶۵۳، در کاظمین) ملقب به خواجه نصیر طوسی یا خواجه نصیرالدین طوسی، فیلسوف، متکلم، فقیه، دانشمند، ریاضیدان و سیاست‌مدار ایرانی شیعه سده هفتم است.

وی یکی از سرشناس‌ترین و متنفدترین شخصیت‌های تاریخ جریان‌های فکری اسلامیست. علوم دینی و عقلی را زیر نظر پدرش، و منطق و حکمت طبیعی را نزد دایی‌اش آموخت. تحصیلاتش را در نیشابور به اتمام رساند و در آنجا به عنوان دانشمندی برجسته شهرت یافت.

وی در زمان حمله مغول به ایران در پیش ناصرالدین، محتشم قهستان، به کارهای علمی خویش مشغول شد. در همین زمان اخلاق ناصری را نوشت. پس از مدتی به نزد اسماعیلیان در دژ الموت نقل مکان کرد، اما پس از حمله هلاکوی مغول و پایان یافتن فرمانروایی اسماعیلیان(۶۳۵ ه.خ) هلاکو نصیرالدین را مشاور و وزیر خود ساخت، تا جایی که هلاکو را به تازش به بغداد و سرنگونی عباسیان یاری نمود.

خواجه نصیر الدین طوسی در ۱۸ ذی الحجه ۶۷۲ (قمری) هجری قمری وفات یافت، و در کاظمین دفن گردید

فعالیت‌های علمی

رساله‌ای در باب اسطرلاب از خواجه نصیر، اصفهان 1505 میلادی

وی سنت فلسفه مشایی را که پس از ابن سینا در ایران رو به افول گذاشته بود، بار دیگر احیا کرد. وی مجموعه آرا و دیدگاه‌های کلامی شیعه را در کتاب تجرید الاعتقاد گرد آورد.

او در مراغه رصدخانه‌ای ساخت و کتابخانه‌ای بوجود آورد که حدود چهل هزار جلد کتاب در آن بوده‌است.[۳] او با پرورش شاگردانی (همچون قطب الدین شیرازی) و گردآوری دانشمندان ایرانی عامل انتقال تمدن و دانش‌های ایران پیش از مغول به آیندگان شد.[۴]

وی یکی از توسعه دهندگان علم مثلثات است[۵] که در قرن ۱۶ میلادی کتاب‌های مثلثات او به زبان فرانسه ترجمه گردید.

رساله‌ای در ریاضی از خواجه نصیر

آثار او

زندگی او بر پایه دو هدف اخلاقی و علمی بنا نهاده شده بود. او در بیشتر زمینه‌های دانش و فلسفه، تالیفات و رسالاتی از خود به یادگار گذاشته که بیشتر عربی هستند، اما ۲۵٪ نوشته‌های وی به زبان پارسی بوده‌اند.[۶] از معروفترین آثار او به پارسی، «اساس الاقتباس» و «اخلاق ناصری» را می‌توان یاد کرد. وی در اخلاق ناصری رستگاری راستین انسان‌ها را در «سعادت نفسانی»، «سعادت بدنی» و «سعادت مدنی» می‌داند و این نکته نشان می‌دهد که خواجه در مسائل مربوط به بهداشت جسمانی و روانی هم کارشناس بوده‌است.

آثار فراوانی از خواجه به یادگار مانده که به برخی از آنها اشاره می‌گردد:

۱. تجریدالعقاید

۲. شرح اشارت بو علی سینا

۳. قواعد العقاید

۴. اخلاق ناصری یا اخلاق طوسی

۵. آغاز و انجام

۶. تحریر مجسطی

۷. تحریر اقلیدس

۸. تجریدالمنطق

۹. اساس الاقتباس

۱۰. زیج ایلخانی

۱۱. آداب البحث

۱۲. آداب المتعلمین

۱۳. روضةالقلوب

۱۴. اثبات بقاء نفس

۱۵. تجرید الهندسه

۱۶. اثبات جوهر

۱۷. جامع الحساب

۱۸. اثبات عقل

۱۹. جام گیتی نما

۲۰. اثبات واجب الوجود

۲۱. الجبر و الاختیار

۲۲. استخراج تقویم

۲۳. خلافت نامه

۲۴. اختیارات نجوم

۲۵. رساله در کلیات طب

۲۶. ایام و لیالی

۲۷. علم المثلث

۲۸. الاعتقادات

۲۹. شرح اصول کافی

۳۰. کتاب الکل

۳۱. صور الکواکب زادگاه و ولادت

سرزمین طوس ناحیه‌ای از خراسان بزرگ است که خاستگاه دانشورانی بزرگ و تاریخ ساز بوده است. در جغرافیای قدیم ایران، طوس از شهرهای مختلفی چون «نوقان»، «طابران» و «رادکان» تشکیل شده بود و قبر مطهر حضرت علی بن موسی الرضا ـ علیه السّلام ـ در حوالی شهر «نوقان» و در روستایی به نام «سناباد» قرار داشت که پس از توسعه آن، امروزه یکی از محله‌های شهر مشهد به شمار می‌آید. گویند زمانی «شیخ وجیه الدین محمد بن حسن» که از بزرگان و دانشوران قم بوده و در روستای «جهرود» از توابع قم زندگی میکرد[1] به همراه خانواده و به شوق زیارت امام



خرید و دانلود تحقیق درمورد زندگی نامه خواجه نصیرالدین طوسی


تحقیق درمورد زندگی نامه خواجه عبداله انصاری

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 6

 

زندگی نامه خواجه عبداله انصاری

ابو اسماعیل عبدالله پسر ابومنصور محمد انصاری هروی غروب روز جمعه دوم شعبان 396 هـ.ق در کهندز هرات از مادری که اهل بلخ بود تولد یافت. خانواده‏اش نسب به ابوایوب خالد بن یزید انصاری (وفات: 5 هـ.ق) صحابی معروف می‏رسانید. این ابوایوب همان کسی است که رسو ل اکرم (ص) هنگام هجرت از مکه به مدینه در خانه‏آش فرود آمد و به همین مناسبت میزبان خوشبخت را صاحب رحل خواندند.

عبدالله که فرزند محبوب خانواده بود، از همان سالهای کودکی از استادان فن، علم حدیث و تفسیر آموخت. از جمله استادانش یحیی بن عمار شیبانی را نام برده‏اند که از شیراز به هرات آمده و به تعلیم و تدریس مشغول بود و سعی داشت که سنت عرفا را با شریعت تطبیق دهد و این راه و روش در مشرب شاگردش نیز اثری پایدار به جا گذاشت. بنا بر مشهور در همان سنین، به یمن حافظه قوی جلب نظر کرد و در کسب مقدمات و حفظ قرآن و اشعار عربی امتیازی یافت.

هر چند استادانش شافعی مذهب بودند دیری نگذشت که مذهب حنبلی اختیار کرد. به سال 417 هـ.ق در 21 سالگی برای تکمیل تحصیلات به نیشابور رفت. سپس به طوس و بسطام سفر کرد و به سماع و ضبط حدیث همت گماشت. در سال 423 هـ.ق عازم سفر حج شد و بر سر راه مکه در بغداد توقف کرد تا مجلس درس ابومحمد خلال بغدادی (وفات: 439 هـ .ق) را درک کند. در بازگشت از سفر حج به زیارت ابوالحسن خرقانی (وفات: 425 هـ.ق) صوفی نامور نایل شد. این ملاقات در وی سخت مؤثر افتاد و ذوق عرفانی او را که به برکت تلقین پدر در وجودش جوانه زده بود به بار آورد. از دیگر مشایخ صوفیه عصر خود مانند شیخ ابوسعید ابوخیر نیز درک فیض کرد.

سرانجام به زادگاه خود بازگشت و در آنجا مقیم شد و تعلیم مریدان مشغول گردید. در روزگاری که امام الحرمین، فقیه شافعی مشهور، در نظامیه نیشابور فقه شافعی و کلام اشعری درس می‏داد با علم کلام مخالفت ورزید و درذم آن، کتاب نوشت. به همین سبب چند بار تهدید به قتل شد و حتی به فرمان خواجه نظام الملک از آن شهر تبعید گردید. وزیر پرکفایت سلجوقیان هرچند به پاس تقوا و دانش پیرهرات، حفظ حرمت وی می‏کرد و او را از تعرض معاندان مصون می‏داشت، اجازه نمی‏داد بر اثر وجود وی در شهر آتش فتنه برانگیخته شود.

خواجه عبدالله که شیخ الاسلام لقب گرفته و مریدان بسیاری در هرات به هم زده بود در پایان عمر نابینا گردید. وی صبح روز جمعه 22 ذی الحجه سال 481 هـ.ق به سن 85 سالگی در گذشت و در گازرگاه (ده کیلومتری هرات) به خاک سپرده شد. آرامگاهش در همان محل برجاست.

مشرب فکری

در قرن چهارم و پنجم هجری، خراسان کانون علم و تصوف اسلامی بود و شیوخ صوفی از بلاد عراق عرب و ماوراءالنهر به شهرهای پررونق آن روی می‏آوردند و از کتابخانه‏های مهم آنها که از کتابهای علمی و عرفانی پر بود استفاده می‏کردند. در این مکتب، صوفیان بزرگی چون ابونصر سراج (وفات: 378 هـ.ق) نویسنده کتاب اللمع فی التصوف، ابوبکر محمد کلاباذی (وفات:380 هـ.ق) صاحب کتاب التعرف، ابوعبدالرحمن سلمی (325 ـ 412 هـ.ق) مؤلف طبقات الصوفیه، و امام ابوالقاسم قشیری (376 ـ465 هـ.ق) مؤلف رساله القشریه درخشنده بودند و هر یک به سهم خود گنجینه عرفان اسلامی را غنی تر ساخته بودند. اساس مکتب تصوف خراسان که شهر پررونق و جو علمی نیشابور کانون مهم آن شده بود، جمع شریعت و طریقت و مبارزه با انحراف و بدعت بود؛ حتی ابونصرسراج و شاگردش سلمی و شاگرد او قشیری مدرسه‏های خاصی به همین منظور در آن شهر بنیاد نهاده بودند. این مکتب به ویژه بر نقل اقوال مشایخ تکیه داشت. خواجه عبدالله انصاری در همین مکتب پرورش یافته و به مبادی و اصول آن وفادار مانده بود.

خدمت مهم پیرهرات به مکتب عرفانی خراسان این شد که منازل طریقت و مقامات سلوک عرفانی را مدون ساخت و در درجه بندی مقامات ترتیب تازه‏ای آورد و در این ترتیب بر کیفیات باطنی و اشراقی انحصار نکرد بلکه اخلاق و آداب زندگی متعارف را نیز دخالت داد تا هر فرد صوفی، در عین حفظ پیوند با زندگی، سیر معنوی داشته باشد و طریقت را با شریعت همراه سازد.

خواجه عبدالله انصاری در اثر ذکاوت و استعداد خود در کمترین زمان بسیاری از علوم دینی و ادبی را فرا گرفت و مطالعات بسیار عمیقی داشت و همین بود که وی به نام یک عالم و عارف آگاه شهرت یافت و علاقمندان بسیاری از گوشه و کنار به دورش گرد آمده و از محضرش کسب فیض و استفاده معنوی می‌کردند.

خواجه در چهار سالگی به مکتب رفت. در نه سالگی خوب شعر می‌گفت و احادیث بسیاری از محدثین فرا گرفت.

اگر چه اساتید خواجه شافعی مذهب بودند اما پس از مدتی مذهب حنبلی را اختیار کرد و در سال 417 در بیست و یک سالگی برای تکمیل معارف و تحصیل مراتب راهی نیشابور شد.خواجه عبدالله در تالیف احادیث حضرت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم رنج و سختی زیادی کشید، تا جایی که خود می‌گوید:آنچه من کشیده‌ام در طلب حدیث مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وسلم هرگز کسی نکشیده باشد. باری در نیشابور زیاد باران می‌آمد ومن در حالت رکوع می‌رفتم و جزوه‌های حدیث به شکم باز نهاده بودم تا تر نشود.خواجه عبدالله انصاری حتی لحظه‌ای از عمر گرانقدر خود را در بطالت و بیهودگی تلف نکرد، تا جایی که از طلوع سپیده دم تا پاسی از نیمه شب، یا وقت خود را به قرائت آیات کلام الله مجید وتأمل درآن سپری می‌کرد و یا در کنار عالمان به موعظه‌ها و گفته‌های آنان گوش می‌داد؛ او می‌گوید: همه روز بنوشتمی و روزگار خود بخش کرده بودم، چنانکه مرا هیچ فراغت نبودی‌. بامداد پگاه به مقرن شدمی به قرآن خواندن، چون باز آمدمی، به درس مشغول شدمی، به شب در چراغ حدیث می‌نوشتمی و فراغت نان خوردن نبودن، مادر من نان لقمه کرده بودی و دردهان من می‌نهادی. درمیان نوشتن، حق سبحانه و تعالی مرا حفظی داده بود که هرچه زیر قلم من می‌گذشتی، مرا حفظ شدی.درسال 323 به قصد زیارت بیت‌الله الحرام از درس و بحث فاصله گرفت، و در بازگشت از سفر خانه خدا به دیدار ابوالحسن خرقانی شتافت و بدین رو بزرگترین واقعه زندگی‌اش رقم خورد و از آن پس امیال معرفت در نهادش شکوفا شد و بیشتر از گذشته در وادی عرفان قدم نهاد.خواجه عبدالله انصاری نه تنها یک مفسّر، محدث، عالم و عارف بزرگ بود، بلکه شاعر و نویسنده توانایی بود. نویسندگی را از دوره خورد سالی آغاز کرده و بر مبنای یک روایت درسن نه سالگی به نقل و نوشتن احادیث پرداخت که به یاری حافظه قوی خود هزاران حدیث، اشعار فارسی و عربی را حفظ داشت.قناعت و درویشی خواجه عیب است بزرگ برکشیدن خود را از جمله خلق برگزیدن خود را از مردمک دیده بباید آموخت دیدن همه کس و ندیدن خود را خواجه عبدالله درباره شیوه زندگی صوفیانه خود می‌گوید:من بسیار به جامه عاریتی مجلس کرده‌ام و بسیار به گیاه خوردن، آن وقت یاران داشتم و دوستان و شاگردان، همه توانگر بودند هرچه می‌خواستمی بدادندی اما من نخواستمی، من به زمستان جبه نداشتم، و سرمای عظیم بود و درهمه خانه من بوریا یک بود، چندان که بروی بخفتمی، و نمد پاره‌ای که برخود پوشیدم، اگر پای بپوشیدمی سربرهنه شدی. و اگر سر را بپوشیدی پای برهنه شدی، و خشتی که زیر سرنهادمی و سیخی که جامه برآن کردمی و بیاویختمی.

این زندگی صوفیانه خواجه خارج از رنج بردن برای تعلیم گرفتن که ثوابی گران است اما در دید اهل اندیشه و عمل چندان مقبول نظر نیست همانگونه که جاودانه کلام ( ارد بزرگ ) می گوید : سرزمینی که جوانانش دارای افکاری صوفیانه هستند ، بزودی بردگی را نیز تجربه می کنند .پس پذیرفتن رنج ، گردیدن در آمال بوداست که رنج را عین این هستی می داند همه چیز در رنج برایش خلاصه می شود و رها شدن از قیود جهان راه گریز از دردها . تفاوت نگاه خواجه و ارد بزرگ ریشه در جهان بینی آنها دارد یکی خرد را در گذشتن از قیود زندگی این جهانی می داند و دیگری آن را مایه کمال و تعالی بشری می داند . خواجه عبدالله انصاری به نیالودن در زندگی این جهانی معتقد است و ارد بزرگ مشوق رشد علمی و رسیدن به درجات بالاتر دانش برای نابودی هر درد بشریست . یکی شادی را تنها مختص جهان دیگر و دیگری شادی را در گروی تکامل دانش و بینش علمی می داند .



خرید و دانلود تحقیق درمورد زندگی نامه خواجه عبداله انصاری


تحقیق درمورد زندگی نامه خواجه عبداله انصاری

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 6

 

زندگی نامه خواجه عبداله انصاری

ابو اسماعیل عبدالله پسر ابومنصور محمد انصاری هروی غروب روز جمعه دوم شعبان 396 هـ.ق در کهندز هرات از مادری که اهل بلخ بود تولد یافت. خانواده‏اش نسب به ابوایوب خالد بن یزید انصاری (وفات: 5 هـ.ق) صحابی معروف می‏رسانید. این ابوایوب همان کسی است که رسو ل اکرم (ص) هنگام هجرت از مکه به مدینه در خانه‏آش فرود آمد و به همین مناسبت میزبان خوشبخت را صاحب رحل خواندند.

عبدالله که فرزند محبوب خانواده بود، از همان سالهای کودکی از استادان فن، علم حدیث و تفسیر آموخت. از جمله استادانش یحیی بن عمار شیبانی را نام برده‏اند که از شیراز به هرات آمده و به تعلیم و تدریس مشغول بود و سعی داشت که سنت عرفا را با شریعت تطبیق دهد و این راه و روش در مشرب شاگردش نیز اثری پایدار به جا گذاشت. بنا بر مشهور در همان سنین، به یمن حافظه قوی جلب نظر کرد و در کسب مقدمات و حفظ قرآن و اشعار عربی امتیازی یافت.

هر چند استادانش شافعی مذهب بودند دیری نگذشت که مذهب حنبلی اختیار کرد. به سال 417 هـ.ق در 21 سالگی برای تکمیل تحصیلات به نیشابور رفت. سپس به طوس و بسطام سفر کرد و به سماع و ضبط حدیث همت گماشت. در سال 423 هـ.ق عازم سفر حج شد و بر سر راه مکه در بغداد توقف کرد تا مجلس درس ابومحمد خلال بغدادی (وفات: 439 هـ .ق) را درک کند. در بازگشت از سفر حج به زیارت ابوالحسن خرقانی (وفات: 425 هـ.ق) صوفی نامور نایل شد. این ملاقات در وی سخت مؤثر افتاد و ذوق عرفانی او را که به برکت تلقین پدر در وجودش جوانه زده بود به بار آورد. از دیگر مشایخ صوفیه عصر خود مانند شیخ ابوسعید ابوخیر نیز درک فیض کرد.

سرانجام به زادگاه خود بازگشت و در آنجا مقیم شد و تعلیم مریدان مشغول گردید. در روزگاری که امام الحرمین، فقیه شافعی مشهور، در نظامیه نیشابور فقه شافعی و کلام اشعری درس می‏داد با علم کلام مخالفت ورزید و درذم آن، کتاب نوشت. به همین سبب چند بار تهدید به قتل شد و حتی به فرمان خواجه نظام الملک از آن شهر تبعید گردید. وزیر پرکفایت سلجوقیان هرچند به پاس تقوا و دانش پیرهرات، حفظ حرمت وی می‏کرد و او را از تعرض معاندان مصون می‏داشت، اجازه نمی‏داد بر اثر وجود وی در شهر آتش فتنه برانگیخته شود.

خواجه عبدالله که شیخ الاسلام لقب گرفته و مریدان بسیاری در هرات به هم زده بود در پایان عمر نابینا گردید. وی صبح روز جمعه 22 ذی الحجه سال 481 هـ.ق به سن 85 سالگی در گذشت و در گازرگاه (ده کیلومتری هرات) به خاک سپرده شد. آرامگاهش در همان محل برجاست.

مشرب فکری

در قرن چهارم و پنجم هجری، خراسان کانون علم و تصوف اسلامی بود و شیوخ صوفی از بلاد عراق عرب و ماوراءالنهر به شهرهای پررونق آن روی می‏آوردند و از کتابخانه‏های مهم آنها که از کتابهای علمی و عرفانی پر بود استفاده می‏کردند. در این مکتب، صوفیان بزرگی چون ابونصر سراج (وفات: 378 هـ.ق) نویسنده کتاب اللمع فی التصوف، ابوبکر محمد کلاباذی (وفات:380 هـ.ق) صاحب کتاب التعرف، ابوعبدالرحمن سلمی (325 ـ 412 هـ.ق) مؤلف طبقات الصوفیه، و امام ابوالقاسم قشیری (376 ـ465 هـ.ق) مؤلف رساله القشریه درخشنده بودند و هر یک به سهم خود گنجینه عرفان اسلامی را غنی تر ساخته بودند. اساس مکتب تصوف خراسان که شهر پررونق و جو علمی نیشابور کانون مهم آن شده بود، جمع شریعت و طریقت و مبارزه با انحراف و بدعت بود؛ حتی ابونصرسراج و شاگردش سلمی و شاگرد او قشیری مدرسه‏های خاصی به همین منظور در آن شهر بنیاد نهاده بودند. این مکتب به ویژه بر نقل اقوال مشایخ تکیه داشت. خواجه عبدالله انصاری در همین مکتب پرورش یافته و به مبادی و اصول آن وفادار مانده بود.

خدمت مهم پیرهرات به مکتب عرفانی خراسان این شد که منازل طریقت و مقامات سلوک عرفانی را مدون ساخت و در درجه بندی مقامات ترتیب تازه‏ای آورد و در این ترتیب بر کیفیات باطنی و اشراقی انحصار نکرد بلکه اخلاق و آداب زندگی متعارف را نیز دخالت داد تا هر فرد صوفی، در عین حفظ پیوند با زندگی، سیر معنوی داشته باشد و طریقت را با شریعت همراه سازد.

خواجه عبدالله انصاری در اثر ذکاوت و استعداد خود در کمترین زمان بسیاری از علوم دینی و ادبی را فرا گرفت و مطالعات بسیار عمیقی داشت و همین بود که وی به نام یک عالم و عارف آگاه شهرت یافت و علاقمندان بسیاری از گوشه و کنار به دورش گرد آمده و از محضرش کسب فیض و استفاده معنوی می‌کردند.

خواجه در چهار سالگی به مکتب رفت. در نه سالگی خوب شعر می‌گفت و احادیث بسیاری از محدثین فرا گرفت.

اگر چه اساتید خواجه شافعی مذهب بودند اما پس از مدتی مذهب حنبلی را اختیار کرد و در سال 417 در بیست و یک سالگی برای تکمیل معارف و تحصیل مراتب راهی نیشابور شد.خواجه عبدالله در تالیف احادیث حضرت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم رنج و سختی زیادی کشید، تا جایی که خود می‌گوید:آنچه من کشیده‌ام در طلب حدیث مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وسلم هرگز کسی نکشیده باشد. باری در نیشابور زیاد باران می‌آمد ومن در حالت رکوع می‌رفتم و جزوه‌های حدیث به شکم باز نهاده بودم تا تر نشود.خواجه عبدالله انصاری حتی لحظه‌ای از عمر گرانقدر خود را در بطالت و بیهودگی تلف نکرد، تا جایی که از طلوع سپیده دم تا پاسی از نیمه شب، یا وقت خود را به قرائت آیات کلام الله مجید وتأمل درآن سپری می‌کرد و یا در کنار عالمان به موعظه‌ها و گفته‌های آنان گوش می‌داد؛ او می‌گوید: همه روز بنوشتمی و روزگار خود بخش کرده بودم، چنانکه مرا هیچ فراغت نبودی‌. بامداد پگاه به مقرن شدمی به قرآن خواندن، چون باز آمدمی، به درس مشغول شدمی، به شب در چراغ حدیث می‌نوشتمی و فراغت نان خوردن نبودن، مادر من نان لقمه کرده بودی و دردهان من می‌نهادی. درمیان نوشتن، حق سبحانه و تعالی مرا حفظی داده بود که هرچه زیر قلم من می‌گذشتی، مرا حفظ شدی.درسال 323 به قصد زیارت بیت‌الله الحرام از درس و بحث فاصله گرفت، و در بازگشت از سفر خانه خدا به دیدار ابوالحسن خرقانی شتافت و بدین رو بزرگترین واقعه زندگی‌اش رقم خورد و از آن پس امیال معرفت در نهادش شکوفا شد و بیشتر از گذشته در وادی عرفان قدم نهاد.خواجه عبدالله انصاری نه تنها یک مفسّر، محدث، عالم و عارف بزرگ بود، بلکه شاعر و نویسنده توانایی بود. نویسندگی را از دوره خورد سالی آغاز کرده و بر مبنای یک روایت درسن نه سالگی به نقل و نوشتن احادیث پرداخت که به یاری حافظه قوی خود هزاران حدیث، اشعار فارسی و عربی را حفظ داشت.قناعت و درویشی خواجه عیب است بزرگ برکشیدن خود را از جمله خلق برگزیدن خود را از مردمک دیده بباید آموخت دیدن همه کس و ندیدن خود را خواجه عبدالله درباره شیوه زندگی صوفیانه خود می‌گوید:من بسیار به جامه عاریتی مجلس کرده‌ام و بسیار به گیاه خوردن، آن وقت یاران داشتم و دوستان و شاگردان، همه توانگر بودند هرچه می‌خواستمی بدادندی اما من نخواستمی، من به زمستان جبه نداشتم، و سرمای عظیم بود و درهمه خانه من بوریا یک بود، چندان که بروی بخفتمی، و نمد پاره‌ای که برخود پوشیدم، اگر پای بپوشیدمی سربرهنه شدی. و اگر سر را بپوشیدی پای برهنه شدی، و خشتی که زیر سرنهادمی و سیخی که جامه برآن کردمی و بیاویختمی.

این زندگی صوفیانه خواجه خارج از رنج بردن برای تعلیم گرفتن که ثوابی گران است اما در دید اهل اندیشه و عمل چندان مقبول نظر نیست همانگونه که جاودانه کلام ( ارد بزرگ ) می گوید : سرزمینی که جوانانش دارای افکاری صوفیانه هستند ، بزودی بردگی را نیز تجربه می کنند .پس پذیرفتن رنج ، گردیدن در آمال بوداست که رنج را عین این هستی می داند همه چیز در رنج برایش خلاصه می شود و رها شدن از قیود جهان راه گریز از دردها . تفاوت نگاه خواجه و ارد بزرگ ریشه در جهان بینی آنها دارد یکی خرد را در گذشتن از قیود زندگی این جهانی می داند و دیگری آن را مایه کمال و تعالی بشری می داند . خواجه عبدالله انصاری به نیالودن در زندگی این جهانی معتقد است و ارد بزرگ مشوق رشد علمی و رسیدن به درجات بالاتر دانش برای نابودی هر درد بشریست . یکی شادی را تنها مختص جهان دیگر و دیگری شادی را در گروی تکامل دانش و بینش علمی می داند .



خرید و دانلود تحقیق درمورد زندگی نامه خواجه عبداله انصاری


تحقیق درمورد زندگی نامه خواجه عبداله انصاری

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 6

 

زندگی نامه خواجه عبداله انصاری

ابو اسماعیل عبدالله پسر ابومنصور محمد انصاری هروی غروب روز جمعه دوم شعبان 396 هـ.ق در کهندز هرات از مادری که اهل بلخ بود تولد یافت. خانواده‏اش نسب به ابوایوب خالد بن یزید انصاری (وفات: 5 هـ.ق) صحابی معروف می‏رسانید. این ابوایوب همان کسی است که رسو ل اکرم (ص) هنگام هجرت از مکه به مدینه در خانه‏آش فرود آمد و به همین مناسبت میزبان خوشبخت را صاحب رحل خواندند.

عبدالله که فرزند محبوب خانواده بود، از همان سالهای کودکی از استادان فن، علم حدیث و تفسیر آموخت. از جمله استادانش یحیی بن عمار شیبانی را نام برده‏اند که از شیراز به هرات آمده و به تعلیم و تدریس مشغول بود و سعی داشت که سنت عرفا را با شریعت تطبیق دهد و این راه و روش در مشرب شاگردش نیز اثری پایدار به جا گذاشت. بنا بر مشهور در همان سنین، به یمن حافظه قوی جلب نظر کرد و در کسب مقدمات و حفظ قرآن و اشعار عربی امتیازی یافت.

هر چند استادانش شافعی مذهب بودند دیری نگذشت که مذهب حنبلی اختیار کرد. به سال 417 هـ.ق در 21 سالگی برای تکمیل تحصیلات به نیشابور رفت. سپس به طوس و بسطام سفر کرد و به سماع و ضبط حدیث همت گماشت. در سال 423 هـ.ق عازم سفر حج شد و بر سر راه مکه در بغداد توقف کرد تا مجلس درس ابومحمد خلال بغدادی (وفات: 439 هـ .ق) را درک کند. در بازگشت از سفر حج به زیارت ابوالحسن خرقانی (وفات: 425 هـ.ق) صوفی نامور نایل شد. این ملاقات در وی سخت مؤثر افتاد و ذوق عرفانی او را که به برکت تلقین پدر در وجودش جوانه زده بود به بار آورد. از دیگر مشایخ صوفیه عصر خود مانند شیخ ابوسعید ابوخیر نیز درک فیض کرد.

سرانجام به زادگاه خود بازگشت و در آنجا مقیم شد و تعلیم مریدان مشغول گردید. در روزگاری که امام الحرمین، فقیه شافعی مشهور، در نظامیه نیشابور فقه شافعی و کلام اشعری درس می‏داد با علم کلام مخالفت ورزید و درذم آن، کتاب نوشت. به همین سبب چند بار تهدید به قتل شد و حتی به فرمان خواجه نظام الملک از آن شهر تبعید گردید. وزیر پرکفایت سلجوقیان هرچند به پاس تقوا و دانش پیرهرات، حفظ حرمت وی می‏کرد و او را از تعرض معاندان مصون می‏داشت، اجازه نمی‏داد بر اثر وجود وی در شهر آتش فتنه برانگیخته شود.

خواجه عبدالله که شیخ الاسلام لقب گرفته و مریدان بسیاری در هرات به هم زده بود در پایان عمر نابینا گردید. وی صبح روز جمعه 22 ذی الحجه سال 481 هـ.ق به سن 85 سالگی در گذشت و در گازرگاه (ده کیلومتری هرات) به خاک سپرده شد. آرامگاهش در همان محل برجاست.

مشرب فکری

در قرن چهارم و پنجم هجری، خراسان کانون علم و تصوف اسلامی بود و شیوخ صوفی از بلاد عراق عرب و ماوراءالنهر به شهرهای پررونق آن روی می‏آوردند و از کتابخانه‏های مهم آنها که از کتابهای علمی و عرفانی پر بود استفاده می‏کردند. در این مکتب، صوفیان بزرگی چون ابونصر سراج (وفات: 378 هـ.ق) نویسنده کتاب اللمع فی التصوف، ابوبکر محمد کلاباذی (وفات:380 هـ.ق) صاحب کتاب التعرف، ابوعبدالرحمن سلمی (325 ـ 412 هـ.ق) مؤلف طبقات الصوفیه، و امام ابوالقاسم قشیری (376 ـ465 هـ.ق) مؤلف رساله القشریه درخشنده بودند و هر یک به سهم خود گنجینه عرفان اسلامی را غنی تر ساخته بودند. اساس مکتب تصوف خراسان که شهر پررونق و جو علمی نیشابور کانون مهم آن شده بود، جمع شریعت و طریقت و مبارزه با انحراف و بدعت بود؛ حتی ابونصرسراج و شاگردش سلمی و شاگرد او قشیری مدرسه‏های خاصی به همین منظور در آن شهر بنیاد نهاده بودند. این مکتب به ویژه بر نقل اقوال مشایخ تکیه داشت. خواجه عبدالله انصاری در همین مکتب پرورش یافته و به مبادی و اصول آن وفادار مانده بود.

خدمت مهم پیرهرات به مکتب عرفانی خراسان این شد که منازل طریقت و مقامات سلوک عرفانی را مدون ساخت و در درجه بندی مقامات ترتیب تازه‏ای آورد و در این ترتیب بر کیفیات باطنی و اشراقی انحصار نکرد بلکه اخلاق و آداب زندگی متعارف را نیز دخالت داد تا هر فرد صوفی، در عین حفظ پیوند با زندگی، سیر معنوی داشته باشد و طریقت را با شریعت همراه سازد.

خواجه عبدالله انصاری در اثر ذکاوت و استعداد خود در کمترین زمان بسیاری از علوم دینی و ادبی را فرا گرفت و مطالعات بسیار عمیقی داشت و همین بود که وی به نام یک عالم و عارف آگاه شهرت یافت و علاقمندان بسیاری از گوشه و کنار به دورش گرد آمده و از محضرش کسب فیض و استفاده معنوی می‌کردند.

خواجه در چهار سالگی به مکتب رفت. در نه سالگی خوب شعر می‌گفت و احادیث بسیاری از محدثین فرا گرفت.

اگر چه اساتید خواجه شافعی مذهب بودند اما پس از مدتی مذهب حنبلی را اختیار کرد و در سال 417 در بیست و یک سالگی برای تکمیل معارف و تحصیل مراتب راهی نیشابور شد.خواجه عبدالله در تالیف احادیث حضرت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم رنج و سختی زیادی کشید، تا جایی که خود می‌گوید:آنچه من کشیده‌ام در طلب حدیث مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وسلم هرگز کسی نکشیده باشد. باری در نیشابور زیاد باران می‌آمد ومن در حالت رکوع می‌رفتم و جزوه‌های حدیث به شکم باز نهاده بودم تا تر نشود.خواجه عبدالله انصاری حتی لحظه‌ای از عمر گرانقدر خود را در بطالت و بیهودگی تلف نکرد، تا جایی که از طلوع سپیده دم تا پاسی از نیمه شب، یا وقت خود را به قرائت آیات کلام الله مجید وتأمل درآن سپری می‌کرد و یا در کنار عالمان به موعظه‌ها و گفته‌های آنان گوش می‌داد؛ او می‌گوید: همه روز بنوشتمی و روزگار خود بخش کرده بودم، چنانکه مرا هیچ فراغت نبودی‌. بامداد پگاه به مقرن شدمی به قرآن خواندن، چون باز آمدمی، به درس مشغول شدمی، به شب در چراغ حدیث می‌نوشتمی و فراغت نان خوردن نبودن، مادر من نان لقمه کرده بودی و دردهان من می‌نهادی. درمیان نوشتن، حق سبحانه و تعالی مرا حفظی داده بود که هرچه زیر قلم من می‌گذشتی، مرا حفظ شدی.درسال 323 به قصد زیارت بیت‌الله الحرام از درس و بحث فاصله گرفت، و در بازگشت از سفر خانه خدا به دیدار ابوالحسن خرقانی شتافت و بدین رو بزرگترین واقعه زندگی‌اش رقم خورد و از آن پس امیال معرفت در نهادش شکوفا شد و بیشتر از گذشته در وادی عرفان قدم نهاد.خواجه عبدالله انصاری نه تنها یک مفسّر، محدث، عالم و عارف بزرگ بود، بلکه شاعر و نویسنده توانایی بود. نویسندگی را از دوره خورد سالی آغاز کرده و بر مبنای یک روایت درسن نه سالگی به نقل و نوشتن احادیث پرداخت که به یاری حافظه قوی خود هزاران حدیث، اشعار فارسی و عربی را حفظ داشت.قناعت و درویشی خواجه عیب است بزرگ برکشیدن خود را از جمله خلق برگزیدن خود را از مردمک دیده بباید آموخت دیدن همه کس و ندیدن خود را خواجه عبدالله درباره شیوه زندگی صوفیانه خود می‌گوید:من بسیار به جامه عاریتی مجلس کرده‌ام و بسیار به گیاه خوردن، آن وقت یاران داشتم و دوستان و شاگردان، همه توانگر بودند هرچه می‌خواستمی بدادندی اما من نخواستمی، من به زمستان جبه نداشتم، و سرمای عظیم بود و درهمه خانه من بوریا یک بود، چندان که بروی بخفتمی، و نمد پاره‌ای که برخود پوشیدم، اگر پای بپوشیدمی سربرهنه شدی. و اگر سر را بپوشیدی پای برهنه شدی، و خشتی که زیر سرنهادمی و سیخی که جامه برآن کردمی و بیاویختمی.

این زندگی صوفیانه خواجه خارج از رنج بردن برای تعلیم گرفتن که ثوابی گران است اما در دید اهل اندیشه و عمل چندان مقبول نظر نیست همانگونه که جاودانه کلام ( ارد بزرگ ) می گوید : سرزمینی که جوانانش دارای افکاری صوفیانه هستند ، بزودی بردگی را نیز تجربه می کنند .پس پذیرفتن رنج ، گردیدن در آمال بوداست که رنج را عین این هستی می داند همه چیز در رنج برایش خلاصه می شود و رها شدن از قیود جهان راه گریز از دردها . تفاوت نگاه خواجه و ارد بزرگ ریشه در جهان بینی آنها دارد یکی خرد را در گذشتن از قیود زندگی این جهانی می داند و دیگری آن را مایه کمال و تعالی بشری می داند . خواجه عبدالله انصاری به نیالودن در زندگی این جهانی معتقد است و ارد بزرگ مشوق رشد علمی و رسیدن به درجات بالاتر دانش برای نابودی هر درد بشریست . یکی شادی را تنها مختص جهان دیگر و دیگری شادی را در گروی تکامل دانش و بینش علمی می داند .



خرید و دانلود تحقیق درمورد زندگی نامه خواجه عبداله انصاری