لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 42 صفحه
قسمتی از متن .doc :
فصل اول
حرکت در فیزیک
مقدمه
آخرین فردی که اندیشه هایش بر نیوتن و فرمول بندی مکانیک کلاسیک تاثیر عمیق داشت، دکارت بود. با این وجود نظرات و کارهای دکارت در زمینه فیزیک حالت توصیفی داشت. اما همین مسائل توصیفی نیز به شدت با فیزیک ارسطویی در تضاد بود. اما از دیدگاه منطقی قوانین نیوتن شکل ریاضی نظریه های گالیله است. به همین دلیل نخست فیزیک دکارتی آورده شده و سپس مکانیک گالیله ای تا با مقایسه ی آنها با کارهای نیوتن، ارزش و اهمیت کار هر یک بهتر مشخص شود.
دکارت و مفهوم حرکت
در باب فیزک دکارت و مفهوم حرکت از دیدگاه او کمتر سخن گفته اند . گویی فیزیک دکارت با آنهمه اهمیت و تاثیرش بر آراء اندیشمندان بزرگی , همچون ایزاک نیوتن , در مقابل دیگر افکار او همچون تصورات فطری و دوگانه انگاری ذهن – کمتر مورد توجه بوده است.
فیزیک و شالوده های آن نزد دکارت نقشی محوری داشتند . هر چند امروزه احتمالاً او را بیشتر با مابعدالطبیعه ذهن و بدن یا برنامه و روش معرفت شناسی اش میشناسند. در قرن هفدهم میلادی لااقل به یک اندازه , فیزیک مکانیکی و مکانیک جهان هندسی در حرکت که نقش بسیاری در مقبولیت او نزد اندیشمندان معاصرش داشت , شاخته شده بود.
پیش زمینه های تاریخی
دکارت در جریان مخالفت با فلسفه مدرسی به هیچ وجه تنها نبود . آنزمان که دکارت در مدرسه فیزیک می آموخت حملات متعددی اندیشه های مختلف فلسفه طبیعی ارسطو را هدف قرار می داد . اما مهمترین امر در فهم فیزیک دکارت مسئله احیاء اتمیسم سنتی بود . در برابر دیدگاه ارسطویی، اتمیستهای سنتی از جمله , دموکریتوس , اپیکور , لوکرسیوس سعی می کردند تا رفتار ویژه اجسام را نه بر حسب صورتهای جوهری , بلکه بر حسب اندازه , شکل و حرکت اجسام کوچکتری بنام اتم تبیین نمایند. اتمهایی که در فضای خالی به حرکت واداشته شده اند . در قرن شانزدهم در باب اندیشه اتمیستی به طور گسترده ای بحث می شد. بطوریکه در اوایل قرن هفدهم می توان تعداد قابل توجهی از طرفداران آن از جمله نیکولاس هیل , سباستین باسو , فرانسیس بیکن , و گالیلو گالیله را نام برد . پس از تمام اینها , فیزیک دکارت نقطه پایانی بر این مباحث گذاشت که کاملا با جهان اتمیستها بیگانه بود . دکارت اعتقاد به وجود اتمهای جدا از هم و فضاهای خالی را که مشخصه فیزیک اتمیستی بود کنار گذاشت.
جسم و امتداد
فلسفه طبیعی دکارت با مفهوم جسم آغاز می شود . البته امتداد , ذاتی جسم یا جوهر جسمانی است . یا آنگونه که در " اصول " اصطلاح فنی آنرا بکار میگیرد , امتداد صفت اصلی جوهر جسمانی است . از نگاه دکارت , همچون دیگر بزرگان , علم ما به جواهر نه بصورت مستقیم بلکه از طریق عوارض , صفات و کیفیات , و . . . آنها ست . به همین دلیل در " اصول " مینویسد : " گرچه هر صفتی برای اینکه شناختی از جوهر به ما بدهد به تنهایی کافی است , اما همین یک صفت در جوهر هست که طبیعت و ذات جوهر را تشکیل میدهد و همه صفات دیگر تابع آن است . مقصود من امتداد در طول و عرض و عمق است که تشکیل دهنده طبیعت جوهر جسمانی است یا اندیشه که تشکیل دهنده طبیعت جوهر اندیشنده است . زیرا همه صفات دیگری که به جسم نسبت دارد منوط به امتداد و تابعی از آن است . و نیز . . . " این ویژگی خاص , امتداد برای جسم و اندیشه برای نفس است . همه دیگر تصورات و مفاهیم به این صفت خاص باز میگردند .تا آنجا که بواسطه صور امتداد است که ما اندازه , شکل و حرکت و دیگر صفات جسم را درک میکنیم . و همینطور به واسطه مفهوم اندیشه یا فکر است که قادر به درک اندیشه های خاص خود هستیم . تصور امتداد بسیار نزدیک به تصور جوهر جسمانی است , بطوریکه دکارت اذعان میدارد که ما قادر به درک مفهوم این جوهر فارغ از صفت اصلی آن نیستیم . دکارت در" اصول " اینگونه مینویسد : " تصور جوهر جسمانی بصورتی متمایز از کمیت خویش , تصوری مبهم از یک چیز غیر جسمانی است . گرچه بعضی این موضوع را به نحو دیگری بیان میکنند , اما من در هر حال فکر می کنم که نحوه تلقی آنها غیر از آن چیزی باشد که هم اکنون گفتم . زیرا وقتی جوهر را از امتداد و کمیت انتزاع میکنند , یا مقصودشان از جوهر لفظی است که دلالت بر چیزی ندارد یا تقریباً تصور مبهمی از جوهری غیرجسمانی در ذهن خود دارند که آن را بغلط به جسم نسبت می دهند و تصور حقیقی خود را از آن جوهر جسمانی به امتداد معطوف می کنند که در عین حال از نظر آنان عرض نامیده میشود . بنابراین می توان بسهولت دریافت که الفاظ آنها با افکارشان مطابقت ندارد . "
دکارت به حرکات , حالات و اشکال که اجسام می توانند دارای آنها باشند , قائل میگردد . بدین ترتیب , رنگها , مزه ها , گرما و سرما در واقع در اجسام وجود ندارند بلکه آنها تنها در ذهنی که آنها را ادراک میکند موجود اند . البته مهم است که بدانیم آن هنگام که دکارت ذات یا جوهر جسم را امتداد انگاشت , قائل به جوهر به آن دقتی که مدرسیان معاصرش قائل بودند , نبود.
خلاصه اینکه تمایز میان یک جوهر و عوارض آن در مابعدالطبیعه مدرسی یک اصل است . ( مثلاً , انسان ذاتاً یک حیوان ناطق است که با از دست دادن هرکدام از صفات حیوان یا ناطق دیگر انسان نیست ) ؛ اما عوارض غیر ذاتی – نسبت کاملاً متفاوتی با جوهر دارند , بطوریکه با از بین رفتن آنها تغییری در طبیعت جوهر رخ نمیدهد . حال , بعضی از آن عوارض مجموعه ای از آن چیزهایی هستند که تنها در انسان یافت میشود
نزد دکارت تمام عوارض یک جوهر جسمانی باید بوسیله ذاتشان که همان امتداد است فهمیده شوند . هیچ چیز در جسم وجود ندارد که توسط ویژگی ذاتی امتداد قابل درک نباشد . بدین ترتیب اجسام دکارتی , اجسامی هندسی هستند که در خارج از ذهنی که آنها را ادراک می کند وجود دارند.
حرکت
حرکت در فیزیک دکارت امری کاملاً تعیین کننده است . همه آنچه درجسم وجود دارد امتداد است , و تنها طریق برای اینکه جسمی از جسم دگر قابل تفکیک جلوه کند , حرکت است . بدین ترتیب , آنچه باعث تعیّن اندازه و شکل اجسام منفرد می گردد حرکت است و بدینسان حرکت , محوری ترین اصل تبیینی در فیزیک دکارت است .
باید توجه داشت که نظریه هندسی جسم به عنوان امتداد , ذاتاً جهانی ایستا را بر ما عرضه می دارد . اما واضح است که حرکت یک واقعیت است , و ماهیت آن را باید بررسی کرد . با این همه , ما باید فقط حرکت مکانی را بررسی کنیم . زیرا دکارت تصریح می کند که هیچ نوع دیگری از حرکت برای او قابل تصور نیست
در عرف عام , حرکت " عملی است که با آن جسمی ازمکانی به مکانی دیگر عبور میکند " و در مورد یک جسم مفروض می توانیم بگوییم که این جسم , بر حسب نقاط مرجعی که اختیار میکنیم , در عین حال هم متحرک است و هم غیر متحرک . کسی که کشتی متحرکی سوار است نسبت به ساحلی که آن را ترک گفته است متحرک است , ولی در عین حال نسبت به اجزاء کشتی در حالت سکون است ."
حرکت به معنای اخص عبارت است از " انتقال یک جزء ماده یا یک جسم از مجاورت اجسامی که در تماس مستقیم با آن اند . و ما آنها را در حال سکون تلقی میکنیم , به مجاورت اجسام دیگر " . در این تعریف تعبیرات " جزء ماده " و " جسم " را باید به معنای چیزی گرفت که در معرض حرکت انتقالی واقع می شود , ولو اینکه مرکب از اجزاء کثیری باشد که دارای حرکات خاص خویش اند و کلمه " حرکت انتقالی " را باید مبین این معنی دانست که حرکت در جسم مادی است و نه در فاعلی که آن را حرکت می دهد . حرکت و سکون صرفاً حالات مختلف یک جسم اند . به علاوه تعریف حرکت به عنوان حرکت انتقالی جسمی از مجاورت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 23 صفحه
قسمتی از متن .doc :
1. 1) سینماتیک
سینماتیک ماشینها عبارت از مطالعه و تجزیه و تحلیلی راجع به حرکت نسبی اجزاء ماشینها می باشد. در این تجزیه و تحلیل تغییر مکان، سرعت و شتاب مورد نظر قرار خواهد گرفت.
2. 1) دینامیک
دینامیک ماشین با نیروهای وارد بر اجزاء یک ماشین و حرکات ناشی از این نیروها سر و کار دارد.
3. 1) ماشین
یک ماشین وسیله ای است برای تغییر فرم و انتقال انرژی. این ماشین اغلب اوقات از ترکیب تعدادی قطعات ثابت و متحرک مشخص می گردد که به منظور تنظیم قدرت منشاء و کاری که می بایست انجام شود بین آنها قرار می گیرد.
4. 1) دیاگرام سینماتیکی
در مطالعه حرکات اجزاء یک ماشین معمولاً دیاگرامی از اجزاء به گونه ای رسم می گردد که در رسم آنها از اندازه هایی استفاده می گردد که در حرکت اجزاء مؤثر می باشند. دیاگرام نشان داده شده در شکل 1.1 اجزاء اصلی موتور دیزل نشان داده می شود.
1.5) مکانیزم
یک زنجیره سینماتیکی عبارت از یک مجموعه میله های صلب می باشد که ضمن اتصال یا تماس به یکدیگر می توانند نسبت به یکدیگر دارای حرکت نسبی باشند. اگر یکی از میله ها ثابت بوده و حرکت یکی از میله های دیگر به وضعیت جدید موجب حرکت سایر میله ها در وضعیتهای مشخص و قابل پیش بینی گردد مجموعه را زنجیره سینماتیکی مقید می نامند، اگر یکی از میله ها ثابت درنظر گرفته شده و حرکت یکی از میله های دیگر به وضعیت جدید موجب حرکت سایر میله ها در وضعیتهای مشخص و قابل پیش بینی نگردد آنگاه مجموعه را زنجیره سینماتیکی غیرمقید می نامند. یک زنجیرة سینماتیکی مقید را موقعی یک مکانیزم می نامند که اگر مثلاً مطابق شکل 1.1 میله 1 ثابت بوده باشد پیستون و میله رابط (شاتون) به ازای هر موقعیت مشخص لنگ دارای موقعیتی مشخص و معین بوده باشند. بنابراین مجموعه یک زنجیره سینماتیکی مقید و یا یک مکانیزم می باشد.
6. 1) حرکت در صفحه
موقعی یک جسم دارای حرکت در صفحه خواهد بود که تمام نقاط آن در صفحاتی موازی با یک صفحه مبنا حرکت نماید. این صفحه مبنا، را صفحه حرکت می نامند. حرکت در صفحه می تواند یکی از سه نوع انتقالی، دورانی و ترکیب انتقالی و دورانی باشد.
7. 1) انتقال
اگر جسمی طوری حرکت کند که تمام خطوط مستقیم واقع برروی آن همواره وضعیت هایی موازی همدیگر داشته باشند جسم دارای انتقال خواهد بود. حرکت انتقالی مستقیم الخط حرکتی است که در آن تمام نقاط واقع برروی جسم در امتداد خطی مستقیم حرکت می نمایند.
8. 1) دوران
در دوران فاصله تمام نقاط واقع برروی جسم نسبت به خط عمود بر صفحه حرکت ثابت باقی خواهد ماند.
9. 1) انتقال و دوران
اغلب قطعات ماشینها حرکتی مرکب از دوران و انتقال می باشند.
10. 1) حرکت مارپیچی
یک نقطه که در فاصله ثابت از محوری دوران نموده و همزمان در امتداد این محور حرکت نماید دارای حرکت مارپیچی می باشد. یک جسم موقعی دارای حرکت مارپیچی می باشد که هر نقطه آن یک مارپیچ را طی نماید.
11. 1) حرکت کروی
یک نقطه موقعی دارای حرکت کروی می باشد که ضمن حرکت در فضای سه بعدی فاصله اش نسبت به نقطه یا ثابت تغییر ننموده و ثابت باقی بماند. یک جسم موقعی دارای حرکت کروی است که هر نقطه آن دارای حرکت کروی باشد.
بخش دوم: مکانیزمهای میله ای Linkage
2) مکانیزمهای چهار میله ای
یکی از متداولترین و مفیدترین مکانیزمها مکانیزم چهار میله ای است. در شکل 1. 2 یک مکانیزم چهار میله ای نشان داده شده
2) مکانیزم چهار میله ای با لنگهای موازی
لنگهای 2 و 4 در شکل 2.2 دارای طولهای مساوی بوده و طول میله رابط 3 برابر خط المرکزین 4O2O می باشد.
2) مکانیزم چهار میله ای با لنگهای مساوی و غیر موازی
لنگهای 2 و 4 از شکل 3. 2 درای طولهای مساوی بوده و طول میلة رابط 3 برابر طول خط المرکزین 4O2O می باشد.
2) مکانیزم لنگ – آونگ Crank and rocker
لنگ شماره 2 از مکانیزم نشان داده شده در شکل 4. 2 حول محور2O دوران کامل نموده و از طریق میلة رابط شماره 3 موجب نوسان لنگ شماره 4 حول نقطه 4O می گردد.
2) مکانیزم با لنگهای دورانی دوبل یا لنگ لنگ drang Link
شکل 5. 2 یک مکانیزم چهار میله ای را نشان می دهد که کوتاهترین عضو آن میلة ثابت است. چنین مکانیزمی با لنگهای دورانی موسوم می باشد.
2) مکانیزم لنگ – لغزنده Slider-Crank meckanism
مکانیزم لنگ – لغزنده دارای موارد استعمال متعدد می باشد. یک نمونه متداول از کاربرد این مکانیزم در موتورهای دیزل و بنزین یافت شده که در آنها فشار گاز به پیستون یعنی عضو شمارة 4 وارد می گردد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 34 صفحه
قسمتی از متن .doc :
حرکت در دو بعد:
حرکت یک گلولهی توپ که شلیک میشود یا حرکت یک سیاره بهدور خورشید یا حرکت اتومبیل در پیچجاده مثالهایی از حرکت در صفحه است که «حرکت دو بعدی» نامیده میشود .
نمایش بردار مکان جسم:
بردارمکان جسم برحسب بردارهای یکه بهصورت
نمایشدادهمیشود.
(
هنگام حرکت جسم، بردارمکان آن تغییرمیکند
(
برای مشخصکردن مکان جسم حین حرکت کافیاست مؤلفههای x و y را بهصورت تابعی از زمان داشتهباشیم:
(تمرین
متحرکی دارای معادلههای حرکت در دوبعد بهصورت x = 3 t و y = - 8 t است معادلهی مسیر حرکت آن را بهدستآورید. و مسیرحرکت را یکبار با نقطهیابی باردیگر بااستفاده از معادلهی مسیر رسمکنید .
بردار جابهجایی ( تغییرمکان ):
هرگاه درلحظهی t 1 بردارمکان ذرهای و در لحظهی t 2 بردارمکان آن باشد بردارجابهجایی نامیدهمیشود .
سرعتمتوسط:
سرعتلحظهای:
(
هنگامیکه ( tبهسمت صفر میلمیکند راستای بردارجابهجایی بهسمت راستای مماسبرمنحنیمسیر درنقطهی Aمیلخواهدکرد .بنابراین درحدی که ( tبهسمتصفر میلمیکند بردارسرعت لحظهای برمسیرحرکت در نقطهی A مماسخواهدشد. درنتیجه هنگامیکه جسم روی یکمسیرخمیده حرکتمیکند، جهتبردارسرعت آن (که همواره مماسبرمسیرحرکت است)درهرلحظه تغییر میکند.
(تمرین
مسیرحرکت ذرهای مطابق شکلاست.
الف ) دراین شکل، بردارمکان ذره را درنقاط A و B نمایشداده جابهجایی را بین دونقطه A و B رسمکنید.
ب ) بادلیل پاسخ دهید سرعت ذره در نقطهی A نسبت بهمسیرچگونه است؟
( نهایی تیر 75 )
ب ) اگر 0 t باشد AB به مماس بر نمودار مسیر تبدیل میشود و سرعت لحظهای که در این امتداد است نیز بر مسیر مماس می شود
(تمرین
متحرکی در صفحهی xoy حرکت میکند درلحظهی = 2 s t 1دارای بردارمکان
و در لحظهی = 3s t 2 دارای بردارمکانمیباشد
(نهایی شهریور 77 )
الف ) بردارسرعتمتوسط را دربازهی t = t 2 - t 1 Δ بهدستآورید
ب ) اندازهی سرعتمتوسط را دربازه یt = t 2 - t 1 Δ به دستآورید.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 16 صفحه
قسمتی از متن .doc :
قرآن وحرکت منظومه شمسی
والشمس تجری لمستقرلها ذلک تقدیرالعزیز العلیم لا الشمس ینبغی لها ان تدرک القمر ولا اللیل سابق النهار وکل فلک یسبحون
وخورشید که پیوسته به سوی قرارگاهش درحرکت است،این تقدیر خداوند قادر ودانااست ونه برای خورشید سزاوار است که به ماه برسد و نه شب بر روز پیشی می گیرد و هر کدام از آنها در مسیر خود شناورند.1
دلیل دیگر بر قدرت کامله ما آفتاب است که می رود وحرکت می کند برای قرارگاهی که او رااست یعنی همیشه حرکت می کند تا هنگام انقضای دنیا ویا برای حد معینی که هر شبانه روز دور به آن منتهی می شود وقرائت ائمه (علیهم السلام) است که مستقرلها،به نصب یعنی آفتاب همیشه متحرک است ونیست آنرا سکونی. در کتاب توحید از ابوذر غفاری رحمه الله نقل کرده که روزی من دست مبارک حضرت رسالت پناه را گرفته پیاده به راهی می رفتیم ونظر بر آفتاب داشتیم تا آنکه غروب کرد،پس من گفتم ای رسول خدا آفتاب به کجا فرود می رود؟ حضرت فرمودند: درآسمان بلند می شود از سمائی به سمائی دیگر تا آنکه به آسمان هفتم در زیرعرش می رسد ودر آنجا سجده می کند وفرشتگانی که موکل برآنند آنها نیز به سجده در می آیند. پس آفتاب می گویدای پروردگار من به کجا امر می کنی که طلوع کنم ا زمحل غروب من یااز موضع طلوع ؟واین است معنی قول خدای تعالی که فرموده : والشمس تجری لمستقرلها.
ذلک تقدیرالعزیز العلیم : این است که صنع پرودگار که غالب است بر مملکت خود ،دانااست بر ظواهر وبواطن اشیاء.(لا الشمس ینبغی لها ان تدرک القمر) نیست آفتاب را سزاوار که اینکه ادراک کند ماه را ودریابد ماه را درآن سرعت زیراکه قمر تمام دوازده برج را درعرض یک ماه قطع کند وآفتاب دریک سال (ولا اللیل سابق النهار) محتمل است که مراداز لیل قمر باشد واز نهار شمس یعنی نه ماه پیش گیرنده است بر آفتاب وحاصل کلام آنکه چنانچه آفتاب سرعت ماه را در نمی تواند یافت ، همچنین ماه نیز در ضیاء وروشنی بر آفتاب سبقت نتواند گیرد وبه نور آفتاب نتواندرسید بلکه ماه کسب نور از آفتاب کند، وبعضی این چنین تفسیر کرده اند که نیست آنکه شب غلبه کند به روشنی روز بر وجهی که دوشب یا بیشتر با هم جمع شوند که میان آنها روز نباشد . بلکه همیشه شب وروز متعاقبانند وآنچه از حدیث حضرت (علیه السلام) استفاده می گردد مراد این است که شب درخلقت سبقت بر نهار گرفته بلکه اول نهار خلق شده وبعد از آن شب.2
تفسیر مجمع البیان:
درقول خدا،لمستقرلها، چند قول است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 11 صفحه
قسمتی از متن .doc :
تحقیق درباره بررسی حرکت منظومه شمسی در قرآن
والشمس تجری لمستقرلها ذلک تقدیرالعزیز العلیم لا الشمس ینبغی لها ان تدرک القمر ولا اللیل سابق النهار وکل فلک یسبحون
وخورشید که پیوسته به سوی قرارگاهش درحرکت است،این تقدیر خداوند قادر ودانااست ونه برای خورشید سزاوار است که به ماه برسد و نه شب بر روز پیشی می گیرد و هر کدام از آنها در مسیر خود شناورند.1
دلیل دیگر بر قدرت کامله ما آفتاب است که می رود وحرکت می کند برای قرارگاهی که او رااست یعنی همیشه حرکت می کند تا هنگام انقضای دنیا ویا برای حد معینی که هر شبانه روز دور به آن منتهی می شود وقرائت ائمه (علیهم السلام) است که مستقرلها،به نصب یعنی آفتاب همیشه متحرک است ونیست آنرا سکونی. در کتاب توحید از ابوذر غفاری رحمه الله نقل کرده که روزی من دست مبارک حضرت رسالت پناه را گرفته پیاده به راهی می رفتیم ونظر بر آفتاب داشتیم تا آنکه غروب کرد،پس من گفتم ای رسول خدا آفتاب به کجا فرود می رود؟ حضرت فرمودند: درآسمان بلند می شود از سمائی به سمائی دیگر تا آنکه به آسمان هفتم در زیرعرش می رسد ودر آنجا سجده می کند وفرشتگانی که موکل برآنند آنها نیز به سجده در می آیند. پس آفتاب می گویدای پروردگار من به کجا امر می کنی که طلوع کنم ا زمحل غروب من یااز موضع طلوع ؟واین است معنی قول خدای تعالی که فرموده : والشمس تجری لمستقرلها.
ذلک تقدیرالعزیز العلیم : این است که صنع پرودگار که غالب است بر مملکت خود ،دانااست بر ظواهر وبواطن اشیاء.(لا الشمس ینبغی لها ان تدرک القمر) نیست آفتاب را سزاوار که اینکه ادراک کند ماه را ودریابد ماه را درآن سرعت زیراکه قمر تمام دوازده برج را درعرض یک ماه قطع کند وآفتاب دریک سال (ولا اللیل سابق النهار) محتمل است که مراداز لیل قمر باشد واز نهار شمس یعنی نه ماه پیش گیرنده است بر آفتاب وحاصل کلام آنکه چنانچه آفتاب سرعت ماه را در نمی تواند یافت ، همچنین ماه نیز در ضیاء وروشنی بر آفتاب سبقت نتواند گیرد وبه نور آفتاب نتواندرسید بلکه ماه کسب نور از آفتاب کند، وبعضی این چنین تفسیر کرده اند که نیست آنکه شب غلبه کند به روشنی روز بر وجهی که دوشب یا بیشتر با هم جمع شوند که میان آنها روز نباشد . بلکه همیشه شب وروز متعاقبانند وآنچه از حدیث حضرت (علیه السلام) استفاده می گردد مراد این است که شب درخلقت سبقت بر نهار گرفته بلکه اول نهار خلق شده وبعد از آن شب.2
تفسیر مجمع البیان:
درقول خدا،لمستقرلها، چند قول است .
◄ جماعتی ازمفسرین گفته اند خورشید حرکت می کند برای پایان عمرش در موقع سپری شدن دنیا پس همواره حرکت می کند تا دنیا آخر شود. ابومسلم گوید: واین معنا با معنای لامستقر لها یکی می باشد. یعنی برایش قرارو توقفی نیست تا دنیا تمام شود.
◄ قتاده می گوید: که خورشید برای یک وقت سیر وحرکت می کند واز آن تجاوز نمی کند ومتخلف نمی شود.
◄ اینکه خورشید حرکت می کند به سوی دورترین منازلش درزمستان وتابستان که از آن تجاو زنمی کند وکم هم نمی گذارد ومقصود این است که برای آن در بلندی حدی است که از آن تجاوز نمی کندونیز برای خورشید در