لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 33
انجمن جهانی هستهای (WNA)
چرا جهان فردا به انرژی هستهای نیاز دارد؟
به اتو اسی(AutoEssay) انجمن جهانی هسته ای (WNA) در باره نقش نیروی هستهای خوش آمدید.
این اتواسی 50 «صفحه» کوتاه را عرضه میکند که برای ارایه واقعیتها، شایعات و نهایتا تنویر افکار عمومی نسبت به انرژی هستهای طراحی شده است.
میتوانید اطلاعات بیشتری را در باره صنعت هستهای در صفحه اول سایت WNA ملاحظه کنید.
هدف ما ارتقاء اطلاعات دقیق اذهان عمومی در باره سیاست جهانی هستهای است ما از بازدیدکنندگان این سایت دعوت مینمائیم که ما را راهنمائی کنند.
روند بشریت
بشریت برای چندین هزار سال با کمترین اثرگذاری بر روی کره زمین زندگی کرد.
حتی پنج قرن پیش در زمان وقوع رنسانس در اروپا، خاندان مینگ در چین و اولین حکمران مغول در هند، جهان هنوز جمعیت کمی داشت.
از آن زمان، جمعیت جهان که بر اثر انقلابهای پیش آمده در زمینة کشاورزی، صنعت و دارو، رشد شتابزدهای پیدا کرده و در حدود 15 برابر شده است.
از شش میلیارد جمعیت امروز جهان، چندین میلیون آن در سطوح بسیار بالائی از استانداردها زندگی کرده و از زندگی خود لذت میبرند.
اما یک سوم از انسانها به برق دسترسی ندارند و یکسوم دیگر نیز دسترسی محدودی به آن دارند.
جمعیتهای زیادی نیز در فقر ملالتباری زندگی میکنند. بیش از یک میلیارد نفر آب پاکیزه در اختیار ندارند و دو میلیارد و 400 میلیون نفر از سیستم مناسب تخلیه فاضلاب محرومند.
همه روزه 40 هزار نفر – یعنی هر دقیقه 25 نفر – بر اثر بیماریها میمیرند که به سادگی با پیشرفت اولیه اقتصادی میتوان از آن پیشگیری کرد.
طی 50 سال آینده زمانی که جمعیت جهان به 9 میلیارد نفر برسد، نیازهای برآورده نشده امروزه بشری به شدت چند برابر خواهد شد.
برای کاهش مصیبتهای بشر نه تنها توسعه اقتصادی ضروری است بلکه ایجاد شرایط لازم نیز برای تثبیت جمعیت جهان لازم است.
امروزه تلاش روبهرشد برای رفع این نیازها در اکثر کشورهای در حال توسعه جهان، تقاضای بسیار زیادی برای استفاده از انرژی ایجاد کرده است.
تا سال 2050 مصرف جهانی انرژی دو برابر خواهد شد.
بیوسفر(موجودات کره زمین) در خطر
در روی کره زمین تاثیر گرم شدن «گازهای گلخانهای» یک پدیدة غیرقابل بحث است که بدون آن جهان از یخ پوشیده خواهد شد.
برای مدت هزاران سال، عدم تغییر تراکم گازهای گلخانهای محیط زیست معقولی را ایجاد کرد که تمدن توانست در آن رشد یابد.
در قرن بیست و یکم، فعالیت انسان موجب میگردد این گازهای گرماگیر دو برابر شوند.
این تغییر در عصر زمینشناسی ناگهانی و کمسابقه است.
امروزه بیشتر انرژی که برای تولید برق، کار کارخانهها، راهاندازی وسایل نقلیه و گرم کردن منازل مصرف میشود، از سوزاندن سوختهای فسیلی تأمین میشود.
منابع فسیلی، از جمله زغال، نفت و گاز طبیعی، آنچنان به سرعت مصرف میشوند که طی قرن آینده تا اندازه گستردهای از بین میروند.
ضایعات تمام سوختهای فسیلی به طور مستقیم در هوا پراکنده میشود. بخش اعظم این ضایعات به شکل گازهای گلخانههای مانند دیاکسید کربن است.
در هر سال ضایعات ناشی از سوختهای فسیلی 25 میلیارد تن دیاکسید کربن به جو زمین اضافه میکند. این مقدار برابر است با 70 میلیون تن در هر روز و یا 800 تن در هر ثانیه.
کارشناسان جهان به منظور تجزیه و تحلیل تأثیرات ناشی از تشکیل سریع گازهای گرماگیر، از طریق هیأتهای بین دول سازمان ملل در امر تغییر آب و هوا با یکدیگر همکاری میکنند.
مطالعه تغییرات آب و هوا، پیچیده و تابع تئوریهای رقابتی است. اما دانشمندان در این زمینه توافق دارند که افزایش گازهای گلخانهای باعث جذب بیشتر گرمای خورشیدی توسط کره زمین میشود.
بعقیده بیشتر دانشمندان علم هواشناسی، گازهای گلخانهای تولید شده بوسیله انسان موجب شده است که گرمترین 10 سال طول تاریخ در 15 سال اخیر رخ دهد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 59
استراتژی تولید: چگونه به کلاس جهانی می رسد؟
چکیده
اگر یکنفر بخواهد «کلاس جهانی» در تولید را در قالب ترکیب بهینه ای از ویژگیها تعریف کند، توضیح آن مشکل خواهد بود این به علت وجود راه حل های فراوان برای چالش های استراتژیکی که تولید کنندگان با آن روبرو هستند و همچنین وجود رویکرد و تکنولوژی های جدیدی است که هر روزه معرفی می شوند. البته بسیاری از «بهترین روشها» وجود دارد که ناظران آنرا به کلاس جهانی منتسب می کنند؛ ولی در خیلی از موارد این نمونه ها خاص شرکتها یا صنایع اند. ویژگیهای سیستم تولید شرکت هرآنچه که باشد، این بررسی با استفاده از مدلی مبتنی بر ارزش اقتصادی ارزیابی می کند که آیا سیستم تولید یک شرکت به طور قطع در کلاس جهانی قرار دارد یا خیر، در اینجا به این علت از این استاندارد استفاده شده که استراتژی تولید یک شرکت برای آنکه در سطح جهانی باشد باید نرخی بالاتر از نرخ بازار و صنعت در رسیدن به ایجاد ارزش اقتصادی داشته باشد. به همین منوال از آنجائیکه ارزش بازار تابعی از ارزش اقتصادی است، شرکتی که قادر باشد به طور مستمر نرخ ایجاد ارزش خود در صنعت و بازار را در سطح بالایی حفظ کند، باید در انتظار این باشد که پاسخگوی نیاز سرمایه گذاری کل بازار باشد. اینک در جایی قرار داریم که می توان آنرا «عصر ارزش اقتصادی» تعریف کرد و ارزش اقنصادی، معیاری است که هر استراتژی باید با آن سنجیده شود.
مقدمه
شون برگر در 1986 در نوشته ای استدلال کرد که اگر یک نظرسنجی در مورد اسامی بیست شرکت برتر تولیدی در جهان انجام شود، احتمالاً اکثر آنها، شرکت های ژاپنی خواهند بود. اگرچه نکتة اصلی این است که شرکتهای ژاپنی چگونه کار کردند که باعث چنین تحول شگرفی در توانایی شان در تولید دامنه وسیعی از محصولات با ارزش افزوده بالا و کیفیت مطلوب شد. بر اساس شواهد بدست آمده نکته ای که بسیار واضح است این است که موفقیت های ژاپنی ها نتیجة فرهنگشان نبوده، بلکه محصول جنبی روش متفاوت مفهوم سازی فرایند تولید و تحقق استراتژی تولید میباشد. با اینکه رویکرد ژاپنی ها متمایز بود، ولی درک، آموزش و تعلیم آن مشکل نبود. در حقیقت عاملی که آنها را با هم متحد می کرد سادگی در طرح محصولات، سیستم ها و فرایند تولید آنها، سرمایه گذاری قابل توجه برای توسعه سرمایه انسانی، استفاده گزینشی از تکنولوژی و تعهد تخطی ناپذیر در کیفیت برتر بود.
در حالیکه ژاپنی ها هنوز به خاطر نیروی تولید خود مورد احترام می باشند، احتمالاً نمی خواهند همانطور که دیگران از آنان می آموزند، آنان از دیگران بیاموزند. برای مثال، شرکت تویوتا که در خیلی از زمینه ها به عنوان استانداری برای قضاوت در مورد تولید کنندگان تلقی می گردد، به دیگران که در زمینه تولید جهانی موفقیتهای زیادی کسب کرده اند آموزش می دهد. در صورتیکه سطح کیفیت اخیر جی.دی.پاور را به عنوان شاخص در نظر بگیریم، این تویوتا و سایر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن .DOC :
جهانی شدن و مسلمانان معاصر
(حسن رحیم پور ازغدی)
اشاره: متن حاضر، پیاده شده از نوار سخنرانی رحیم پور ازغدی استاد و محقق، در جمع فرهیختگان بوسنیایی در خصوص جهانی شدن می باشد. در این سخنرانی، «جهانی شدن» به معنای آمریکایی آن به مدد مبانی معارف دینی به نقد کشیده شده و اجمالا به جهانی شدن و نگاه جهانی اسلام پرداخته شده است.
«جهانی شدن» یا «جهانی سازی» و یا همان «غربی سازی جهان» پروژه یا پروسه مدیریت شدهای است که غرب به رهبری آمریکا در حال پیگیری آن است. علمای اسلام در کشورهای اسلامی در حالتهای متفاوتی هستند: در بعضی از کشورها - مثل کشورهای خاورمیانه - که اکثریت آنها مسلمان هستند علمای اسلام در شرایط پیامبر در مدینه به سر میبرند و موظف به تلاش برای تشکیل حکومت دینی و اجرای حدود هستند؛ اما در کشورهایی مثل کشور شما - بوسنی - که مسلمین در اقلیت هستند، علمای اسلام باید نقشی را ایفا کنند که پیامبر اکرم (ص) در مکه ایفا کردند. شما در مقام نشر عقاید و اخلاق دینی هستید، نه اجرای حدود دینی.
از من خواسته شد در این فرصت کوتاه - که به دلیل ضرورت ترجمه، فرصت به نصف کاهش پیدا میکند - مختصرا در باب «جهانی سازی و مسلمانان معاصر» سخن بگویم. جهانی سازی و جهانی شدن، کمتر از پانزده سال است که وارد بورس گفت و گوهای آکادمیک و رسانهای شده است.
«گلوبالیزاسیون» به مفهوم لازم (جهانی شدن) به عنوان گسترش طبیعی سیطره تمدنی است که فعالتر و علمیتر است. غرب، نه به مفهوم جغرافیایی بلکه به مفهوم سیاسی و ایدئولوژیک، دنیا را به دو بخش برتر و بربر تقسیم میکند!
اسلام با جهانی شدن به مفهوم گسترش ارتباطات، تجارت و عقل ابرازی هیچ مشکل ذاتی ندارد؛ اما بالعرض مشکل دارد. چون امروزه مسلمانان - متاسفانه - در حوزه سیاست، علم و اقتصاد، دست فروتر را دارند نه فراتر و برتر و در عالم ارتباطات و تبادل - حتی تکنولوژی و فرهنگ - هر چند پروسهای طبیعی باشد، قوی، ضعیف را پایمال میکند.
من در این فرصت میخواهم راجع به گلوبالیزاسیون به معنای متعددی آن یعنی جهانیسازی با همه کار اقتدار آمیزی که دارد، صحبت کنم. این دیگر یک پروسه طبیعی نیست، یک پروژه برنامهریزی شده است. این توسعه طلبی استعماری، هژمونی لیبرال سرمایهداری در غرب، برای تسلط بر تمام جهان است. جهانی سازی به این مفهوم، سلطه غرب است و بر جهان و به خصوص جهان اسلام؛ و در هر سه حوزه اقتصاد، سیاست و فرهنگ تعقیب میشود.
در حوزه اقتصاد، جهانیسازی به مفهوم سلطه کمپانیهای سرمایهداری غرب بر منابع خام جهان اسلام است و به مفهوم سلطه این کمپانیهاست بر بازار جهانی و جهان اسلام و تغییر ذائقه مصرفی مردم.
در حوزه فرهنگ، جهانیسازی فرهنگسازی برای رشد مصرفگرایی، تنوع طلبی و لذتطلبی است. هدف، ایجاد وابستگی اقتصادی در جهان اسلام و غارت آن در حوزه سیاست است جهانیسازی به این مفهوم، عبارت است از جهانیسازی سلطه سیاسی بر کشورهای اسلامی؛ که تا به حال از طریق گسترش جنگهای مذهبی و نژادی و قومی و ملی بین مسلمانها تعقیب میشد و این اواخر از طریق لشکرکشی و اشغالگری و جنگ و لااقل در جهان اسلام به اصلیترین رکن توسعه سیاسی یا مدرن کردن سیاست - یعنی دموکراسی - هم تن نخواهند داد.
آنها میدانند که امروز در هر کشور اسلامی که انتخابات آزاد صورت بگیرد، یک جریان اسلامگرا از کار درمیآید. لذا آنها نه در عراق و افغانستان - که اشغال کردهاند - بلکه حتی در مصر و عربستان و سایر کشورهای اسلامی، اجازه انتخابات آزاد نخواهند داد.
آنها اعلام میکنند امروز بعد از سقوط کمونیسم، جهان دوباره دو قطبی شده است: یک قطبش هژمونی لیبرال دموکراسی به رهبری آمریکا و صهیونیسم است و قطب دیگر، جریان اسلامگرا در تودههای جهان اسلام که از آن به نهضت بیداری جهان اسلام تعبیر میشود.
سومین حوزه جهانیسازی، به مفهوم دوم، حوزه فرهنگ است که به نام گسترش فرهنگ مدرنیته، روش زندگی آمریکا را در تمام دنیا ترویج میدهد. جهانی سازی فرهنگی به این معنا یعنی غربی سازی آمریکایی.
فرهنگ و ارزشهای آمریکایی که قرار است با پوشش جهانی سازی بر دنیا تحمیل شود، چه مشخصاتی دارد؟ یک از مشخصاتش اخلاقی زدایی و تئوریزه کردن فحشا است. فحشا و فساد اخلاقی، همیشه در تاریخ بشر بوده است؛ اما همیشه مخفی میشده است. برای اولین بار در این دوره جدید است که فحشا و فساد - مثل همجنسگرایی - علنی و تئوریزه میشود و به آن افتخار میکنند و گروههای صنفی تشکیل میدهند.
مشخصه دوم، گسترش فرهنگ سرمایهداری است که مبتنی به اسراف و تبذیر و ربا است. آنها میگویند: جهانیسازی فرهنگی، عبارت است از گسترش اجباری، و به عبارت دیگر، گسترش اجتنابناپذیر فرهنگ مدرنیته. آنها میگویند: یا ماییم که جلو داریم، یا بقیه که در دوره گذار از سنت به مدرنیته هستند. مفهومش این است که این، یک جاده یک طرف است، تونلی است که همه بشریت باید به دنبال ما بیایند؛ بعضی دیرتر و بعضی زودتر، این همان ادبیاتی است که کمونیستها به کار میبردند و میگفتند: دوره
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
آینده جهانی شدن و مقاومت در برابر آن
مقدمه
ادوارد سعید به چند دلیل ادعای هشدار آمیز هانتیگتون را در خصوص برخورد تمدنها رد میکند : نخست آن که ما هنوز بر سر تعاریفی که از مفاهیم داریم ، دچار اختلاف نظرهای جدی هستیم . بنا به استدلال وی ، ما همان گونه که در جهان اسلام از یک حقیقت واحد که مورد تایید و قبول همگان باشد بی بهره ایم ، در جهان غرب هم ، در رابطه با این که اساسا" آمریکای واقعی چیست ؟ مشکل تعریف داریم . آیا منظور از آمریکا همان بخش نیم کره غربی متعلق به اصولگرایان مسیحی اخلاق گرا است . یا این که صرفا" معنای محدودی داشته و تنها شامل اجتماعات همجنس باز " سانفرانسیسکو" و " نیویورک" می باشد؟ به اعتقاد وی ، همین مسئله به خوبی در جوامع مسلمان نیز مشاهده می شود . بسیاری از این کشورها همچون عربستان ، مصر ، لیبی ، ایران ، الجزایر و ... تنها خود را یگانه مظهر جامعه اسلامی و یا اسلام اصیل میدانند .
دوم این که در درون هر یک از این تمدنها نغمه های جدیدی به گوش می رسد که عموما" حاکی از وجود یک شکاف رو به عمق میان دو نسل پیر و جوان بر سر حفظ یا تغییر ارزشهای حاکم و ایجاد تغییرات واقعی می باشد . سعید در ادامه ، چنین عنوان می کند که امروزه در جهان اسلام ، مساله اصلی ، تعیین مرز " دار الاسلام " و " دار الکفر" نیست بلکه ارائه تعریفی واحد از اسلام و چگونگی عرضه آن به جهانیان می باشد .
از سوی دیگر " جیمز روزه نا " معتقد است که ما در جهان کنونی شاهد دو گونه حرکت "تمرکز گرا" و " گریز از مرکز" می باشیم . در حالی که حرکت تمرکز گرا با تکیه بر فرآیند جهانی شدن ، قصد دارد تا با گشودن مرزهای ملی مجموعه ای از هنجارها ، عادات ، آداب و فعالیتهای مشترک مبتنی بر منافع همگانی را در جوامع مختلف پایه گزاری کند ؛ حرکت دیگری نیز در قالب " محلی گرایی " سعی دارد ، تا هویت و فرهنگ بومی خود را حفظ نموده و تعین بیشتری به منافع ملی کشور دهد. بنا به استدلال وی ، هر چند که ممکن است به ظاهر میان این دو جریان تناقض و تضادی جدی به چشم بخورد ، اما واقعیت این است که رابطه بین این دو حرکت رابطه ای علی و معلولی بوده هر گونه پیشرفت در فرآیند جهانی شدن ، موجبات توسعه فرآیند محلی کردن را فراهم می سازد.
در حقیقت روزه نا هیچ گونه ناسازگاری میان جهانی شدن و محلی گرایی نمی بیند ، و دیدگاه " واهمگرایی" وی دقیقا" دال بر این موضوع است . بر این اساس ، وی واگرایی و محلی گرایی را نه تنها حرکتی در جهت اضمحلال فرآیند جهانی شدن نمی داند ، بلکه معتقد است که درنهایت به علت افزایش بیش از حد در میزان وابستگی متقابل ، محلی گرایی نیز در جهت انطباق با جهانی شدن سوق پیدا می کند . این دقیقا" همان چیزی است که "ویکی راندال " از آن به عنوان خاص ورزی در عین عام گرایی و عام ورزی در عین خاص گرایی یاد می کند . نکته ای که روزه نا بسیار روی آن تاکید دارد ، این است که جهانی شدن یک وضعیت گذار است ، نه یک وضعیت غایی . به عبارت دیگر جهانی شدن فی نفسه حاوی ارزشهای مشترک جهانی نیست ، بلکه این پدیده فرآیندی است که سعی دارد تا با ایجاد یکپارچگی جهانی زمینه ادغام جوامع در یکدیگر را فراهم سازد . بنابراین از نظر وی جهانی شدن در بدو امر فرآیندی از دگرگونیها و تغییرات است.
فرهنگها و مقاومت در برابر جهانی شدن
خود را از آنها ارائه دهیم. ابتدا به واژه جهانی شدن می پردازیم. در خصوص واژه جهانی شدن دیدگاه های مختلفی وجود دارد که هر یک بر وجهی متمرکز شده است. برخی، تغییرات اساسی در ساماندهی سرمایه داری حهانی درعرصه های تولید، توزیع، تجارت، مالیه و فناوری را که می توان آنها را درقالب گذار از سرمایه داری سازمان یافته به سرمایه داری بدون سازمان در مقیاس جهانی خلاصه کرد، خصیصه اصلی جهانی شدن می دانند. بعضی دیگر، آن را فرآیندی که در حال ساختن فضای جدید اجتماعی است، تعریف می کنند.
تعریف های دیگری نیز درباره جهانی شدن وجود دارد که بعضا از جامعیت بیشتری برخوردار است. این تعاریف جهانی شدن را مفهومی می شناسد که دلالت بربه هم فشرده شدن جهان در بعد زمان و مکان و کوچکتر شدن آن دارد.
مفهوم «فرهنگ» همواره از رایج ترین و آشناترین و در عین حال پیچیده ترین و پرابهام ترین مفاهیم مورد استفاده در علوم مختلف است. رجوع به تعریف های مختلفی که درباره فرهنگ ارائه شده است، نمایانگر تاکید بر نقش هنجارها، نهادها، ارزشها، ساختارها و بعضی موارد دیگر است. البته هر کدام از اینها جزیی از اجزای عینی و محسوس فرهنگ هر سرزمینی هستند اما همگی از سرچشمه ای ریشه گرفته اند که وجه ممتاز انسان از سایر حیوانات است و آن، قوه تفکر و تعقل بشری است. بنابراین فرهنگ را می توان این گونه تعریف کرد: «فرهنگ، مجموعه ای از باورها، اندیشه ها و تراوش های فکری بشر است که در طول تاریخ زمینه ساز و تداوم بخش رشد و تعالی انسان و شکل گیری هویت خاصی برای او بوده است».
ویژگی فرهنگی بومیگرایی
بی گمان باید پذیرفت که انسان، فرهنگ را می آفریند و فرهنگ هم انسان را می سازد، فرهنگ به انسان یاری می دهد تا اندیشه های پایدار و ثابتی را بیاموزد و در قالب گروههای پیچیده ای که دارای وظیفه های جداگانه و ویژه هستند، سامان یابد. اندیشه های ثابت و پایدار پس از آن که در ذهن جای گرفتند دگرگون کردن آنها دشوار است اما سرشت رفتار انسان واکنشی است که او می تواند در برابر عنصرهای فرهنگی ای که به او عرضه می شوند پاسخ گوید؛ یعنی می تواند از وی خواست آنها را بپذیرد یا دگرگون سازد. از دیر زمان که انسانها گاهی به علت کنجکاوی و یا برای به