لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مبارزهای که مرز نمیشناسد
جنگ روانی بهعنوان سلاح جدیدی در دنیای امروز مطرح شده که ضمن تقویت روحیه ملت و سربازان خودی به شکست روحیه دشمن میپردازد و امتیازات بیشماری را از آنان کسب میکند.
این روزها به نسبت گذشته بیشتر با اصطلاح «جنگ روانی» سر و کار داریم. اینکه اساساً جنگ روانی چیست و چه کسانی و با چه اهدافی بهدنبال آن هستند و حتی تاریخچه این مسأله به چه زمانی باز میگردد؟! اینها سؤالاتی است که در این نوشتار سعی شده ضمن اشاره به تحولات روز، تا حدودی پاسخ آنها داده شود.تاریخچه جنگ روانی:آنچه مسلم است این که عملیات روانی سابقهای به قدمت تاریخ انسانیت دارد. از این منظر کمتر برههای از تاریخ حیات سیاسی و نظامی بشر را میتوان یافت که فارغ از این عنصر باشد. محققان زیادی در پی یافتن قدیمیترین نمونههای استفاده از جنگ روانی بودهاند. در این میان پل لاین بارگر، سابقه استفاده از جنگ روانی را به جنگ کیدئون با مادها نسبت میدهد. در این جنگ کیدئون برخلاف رسوم نظامی زمان خود که هر دسته صد نفره یک مشعل داشتند، به هریک از سپاهیان مشعلی داد و این توهم را در ذهن دشمن ایجاد کرد که تعداد افرادش، صد برابر میزان واقعی است،در نتیجه توانست بدون هیچ درگیری به پیروزی دست یابد. از این زمان به بعد این اعتقاد بهوجود آمد که جنگ حداقل در دو زمینه رخ میدهد؛ میدان نبرد و اذهان عمومی در تاریخ اسلام، روشن کردن آتش توسط سپاهیان اسلام در شب فتح مکه و ایجاد رعب در بین مکیان از این طریق، نقش مهمی در شکستن مقاومت آنها داشت و حیلهی قرآن بر سر نیزه کردن عمروعاص و شکست دادن سپاه در حال پیروزی امام علی(ع) با این وسیله نمونههای برجستهای از جنگهای روانی است که به اقتضای فرصت و نبوغ طراحان آن به منصه ظهور رسیدهاند.از نمونههای گسترده جنگ روانی در قرن بیستم میتوان به جنگ جهانی دوم اشاره کرد. هنگامی که در سال 1939، محققان آلمانی بهمنظور توجیه شکست کشورشان در جنگ جهانی اول اعلام کردند که از جمله مهمترین علل شکست، غفلت آلمان از سلاح تبلیغات و استفاده مؤثر رقیبان از آن سلاح بوده است، در واقع خبر از حضور گستردهی ابزار تأثیرگذاری روانی در صحنه سیاست و نظامیگری میدادند. وقوع تحولاتی همچون تشکیل وزارت تبلیغات در آلمان و سازمانهای جنگ روانی و تبلیغات جنگی در دیگر کشورها، تصدیق عملی این ادعا بود.پس از آلمانها، بهطور عمده این مسأله مورد عنایت آمریکاییهایی قرار گرفت که به نوعی خود را ابرقدرت جدید جهانی میدانستند تا جایی که آنها در کنار استراتژی نظامی، سیاسی و اقتصادی اصطلاح «سایکو استراتژی» یا راهبرد روانی را طرح و باین داشتند که عنصر روانی از مسأله زمان جنگ فراتر است و در هنگام صلح نیز باید به آن پرداخته شود.مؤلفههای جنگ روانی جدید:آنچه امروزه بهعنوان جنگ روانی جدید مطرح است، در واقع محصول یک سری تحولات صنعتی و تکنولوژیک از جمله گسترش ارتباطات اجتماعی است که ابتدا در اروپا رخ داد. توسعه و گسترش ارتباطات، بهنوبه خود باعث شد تا انسانهایی که تا پیش از این، فقط در محدوده قومی،قبیلهای و محلی فکر میکردند، این بار ملی و جهانی فکر کنند و به مسایل دنیایی فراتر از مناطق محدود خود علاقهمند شوند. همچنین پس از انقلاب صنعتی و گسترش جمعیت شهرنشین،زمامداران امور کم کم با مقوله افکار عمومی مواجه شدند که از قدرت فراوانی برخوردار بود.به این ترتیب تعریف بخصوصی از جنگ روانی بهعنوان بخشی از کشورداری مطرح شد به این معنا که جنگ روانی سلاح جنگی در دنیای جدید محسوب میشد که در عین تدافعی بودن حتی میتوانست تهاجمی باشد و ضمن تقویت روحیه ملت و سربازان خودی، به شکستن روحیه دشمن بپردازد.از همین منظر است که وزارت جنگ آمریکا مفهوم جنگ روانی را اینگونه بیان میدارد: «جنگ روانی، استفاده برنامهریزی شده از تبلیغات و سایر اعمالی است که قبل از هرچیز با هدف تأثیر بر نظرات، احساسات، مواضع و رفتار جوامع دشمن، بیطرف یا دوست و به شیوهای خالی در جهت اهداف ملی صورت میگیرد».تلاش همهجانبه آمریکا در جنگ نرم:واژه جنگ روانی در آمریکا از انتشار کتاب معروف جنگ روانی آلمان نوشته فاراگو در سال 1942 گسترش یافت. در پایان جنگ جهانی دوم در دیکشنری و بستر وارد شد و بخشی از فرهنگ سیاسی و نظامی آن زمان را تشکیل داد.در سال 1950 یعنی تنها یک سال پس از پایان جنگ، دولت ترومن بهمنظور کسب آمادگی برای اجرای جنگ روانی در کره، پروژهای را بهعنوان «نبرد حقیقت» با تهاجم عظیم و قدرتمند روانی و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 7 صفحه
قسمتی از متن .doc :
جنگ احد
جنگ احد یکی از غزوه های مشهور رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود که در دامنه کوه احد، در 4 کیلومتری شمال مدینه و در روز شنبه هفتم شوال سال سوم هجری، بین مشرکان قریش و سپاه اسلام رخ داد.
قریش به تلافی شکست در جنگ بدر و خونخواهی کشتگان خود با سه هزار مرد جنگی و دویست اسب و هزار شتر، به همراه جمعی از زنان از جمله هند جگرخوار، به قصد جنگ با مسمانان راهی مدینه شدند و پس از ده روز راهپیمایی در دامنه کوه احد که در شمال مدینه و جای خوش آب و هوایی بود چادر زدند.
پیامبر که از طریق عمویش، عباس بن عبدالمطلب، از حرکت قریش اطلاع یافته بود، پس از مشورت با یاران خود آماده جنگ شد و به همراه هزار نفر از مسلمانان از مدینه بیرون آمد. اما در میان راه عبدالله بن ابی، رئیس منافقان مدینه، با سیصد تن از یاران خود از صف مسلمانان خارج شد و به مدینه بازگشت. سرانجام رسول خدا با هفتصد تن از جنگجویان مسلمان (و تنها با دو اسب و صد تن زرهپوش) شامگاه به احد رسید.
فردای آن روز جنگ تن به تن آغاز شد و در نهایت با یورش همگانی مسلمانان، قریش شکست خورد. پس از این پیروزی اولیه، هنگامی که مسلمین به جمع آوری غنایم مشغول بودند، محافظان و تیراندازانی که حفاظت تنگه مهم و سوق الجیشی احد را بر عهده داشتند، علی رغم تاکید شدید پیامبر به حفظ محل نگهبانی خود، به دنبال سهم خود از غنایم، مقر خویش را ترک کردند.
خالد بن ولید که در کمین همین فرصت بود با سواران خود از تنگه احد به مسلمانان حمله کرد و از پشت، بر قلب سپاه اسلام خنجر زد. به این ترتیب، پیروزی مسلمین به شکست تبدیل شد.
در این نبرد، دندان رسول خدا شکست، 74 تن از مسلمانان، از جمله حمزه سید الشهدا، به شهادت رسیدند و بسیاری نیز مجروح شدند.
فردای شبی که پیامبر و سپاهش به مدینه برگشتند، دوباره از طرف خدا مامور شدند دشمن را تعقیب کنند. پیامبر ابن ام مکتوم را جانشین خود در مدینه قرار داد و با پیشروی بهسوی حمراء الاسد در هشت فرسخی مدینه، دشمن را از حمله مجدد به مرکز اسلام منصرف ساخت.
امام علی علیه السلام در جنگ احد
بامداد روز هفتم شوال سال سوم هجرت سه هزار مرد جنگی در دامنه کوه احد در برابر مسلمانان قرار گرفتند. با فرماندهی پیامبر و دلاوریهای مسلمانان، لشکر قریش پا به فرار گذاشت ولی تخلف از دستور و طمع برای جمعآوری غنائم، زمینه غافلگیر شدن مسلمانان را فراهم ساخت و ضربه سنگینی به آنان وارد کرد.
در همین اوضاع شایعه کشته شدن پیامبر نیز توسط دشمن منتشر شد و پیامبر از هر طرف، مورد هجوم دستههایی از لشگر قریش قرار گرفت.حضرت علی علیه السلام به فرمان پیامبر بر آنها تاخت و با کشتن تعدای از آنان، فراریشان داد. جبرئیل، امین وحی، بر پیامبر نازل شد و فداکاری علی را ستود و گفت: ( این نهایت ایثاری است که او از خودش نشان میدهد).
رسول خدا نیز امین وحی را تصدیق کرد و فرمود:( من از علی و او از من است)
حضرت علی علیه السلام در جنگ احد در دفاع از وجود پیامبر به قدری از جانگذشتگی کرد که در حین مبارزه شمشیرش شکست؛ پیامبر شمششیر خود را که ذوالفقار بود به او بخشید، تا به جهاد خود در راه خدا ادامه دهد؛ پرچمداران قریش که نه نفر بودند یکی پس از دیگری همگی به دست علی علیه السلام از پای در آمدند
سپس ندایی در میدان جنگ شنیده شد که میگفت: «لا فتی الا علی، لا سیف الا ذوالفقار» (جوانمردی چون علی و شمشیری چون ذوالفقار نیست.)
در روایتی حضرت علی علیه السلام در جمع یاران خود درباره حضورش در احد میگوید: هنگامی که سپاه قریش به ما حمله کرد، انصار و مهاجر راه خانه خود را در پیش گرفتند ولی من با وجود هفتاد زخم که بر بدن داشتم، از رسول الله دفاع کردم. آنگاه پیامبر بر زخمهایم دست کشید تا بهبود بیابد.
جـنـگ احد در حالى پایان یافت که تعدادى بین 65 تا هفتاد نفر از مسلمانان به شهادت رسیده، عده زیادى، از جمله پیامبر خدا(ص ) زخمى شده بودند. مشرکان در این نبرد 22 کشته از خود به جاى گذاردند و هیچ کدام از طرفین موفق به گرفتن اسیر نشدند. مـسـلمـانـان در جـنـگ احد به دلیل سرپیچى از فرمان پیامبر(ص ) نتوانستند، پیروزى اولیه را نگه دارند و شکست خوردند، اما این شکست مقطعى بود. هر چند خسارتهاى مادى زیادى دیدند، ولى تـجـربه سازنده اى نصیب آنها شد. (1) از مجموع آیاتی که به موضوع جنگ احد پرداخته اند می توان به یک رشته نکاتی اشاره کرد که همگی بیانگر نتایج جنگ «احد» است که ناخواسته به دست آمده و این نکات عبارتند از:
1 ـ پیروزی و شکست از سنت های الهی است.
جمله ی وَ تِلْکَ الْأَیَّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النَّاس؛ و ما این روزها [ى شکست و پیروزى ] را میان مردم مى گردانیم ." سوره ی آل عمران آیه ی 140، از یک سنت الهی پرده بر می دارد و آن این که قوه و قدرت غلبه و پیروزی، به صورت دایم از آن گروهی نیست و بر جبین هیچ ملتی نوشته نشده که همیشه غالب و پیروز گردند، بلکه تمام ملل جهان پیوسته دارای نشیب و فرازی بوده اند و ستاره ی اقبال همه ی ملل، گاهی در حال طلوع و گاهی در حال غروب بوده است.
2ـ بازشناسی مؤمن از منافق
نبرد «احد»، مایه ی بازشناسی مؤمن از کافر گردید زیرا پایداری در میدان نبرد و پیروی از دستور پیامبر «ص» نشانه ی ایمان و نقطه ی مقابل آن نشانه ی ضعف و یا فقدان ایمان می باشد چنانکه می فرماید: " وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا؛ تا خدا افراد باایمان را بشناسد." سوره ی آل عمران آیه ی 140 و شناخت خدا، کنایه از معرفی آنها است، تا مردم بشناسند.
3ـ وجود گواهان بر اعمال
در این ماجرا گروهی به آن پایه از کمال رسیدهند که بر اعمال گروه دیگر شاهد و گواه شوند و در روز رستاخیز به عنوان «شهداء الاعمال» معروف می باشند چنانکه می فرماید: " وَ یَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَداءَ؛ و از شما گواهانى بگیرد." و گاهی این جمله به صورت دیگر تفسیر می گردد و آن اینکه در این جریان گروهی به مقام رفیع شهادت نائل آمدند و مقام بزرگی را کسب کردند و در هر حال خواه(شهداء) به معنی گواهان اعمال، و یا قربانیان راه وی باشد، یک چنین فضیلتی برای این گروه در این نبرد به دست آمد.
4ـ تصفیه ی مؤمنان از پلیدیها
(و لیمحص الله الذین آمنوا و یمحق الکافرین؛ و تا خداوند مؤمنان را ناب و خالص گرداند و کافران را به نیستى کشاند.) سوره ی آل عمران آیه ی 141، تمحیص در لغت عرب به معنی «تنزیه» و تطهیر و پاکیزه کردن است همچنانکه « محق » به معنی نابودی و زدودن تدریجی است؛ در این نبرد، هر دو مسئله « تمحیص مؤمنان » و« محق کافران » به صورت روشن انجام گرفت اما مسئله نخست برای اینکه کوره حوادث نقاط ضعف و عیب افراد را آشکار می سازد، همچنانکه کوره ی داغ، ناخالص طلا و نقره را آشکار می نماید.
پیش از نبرد (بدر) بسیاری از آنان خود را مؤمن خالص می پنداشتند آرزوی شهادت می کردند چنانکه می فرماید: " وَ لَقَدْ کُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَیْتُمُوهُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُون؛ و همانا شما بودید که مرگ [در میدان جنگ ] را پیش از آن که با آن رو به رو شوید، آرزو مى کردید، ولى آن را دیدید و تماشاگر شدید [و تن به جنگ ندادید]." سوره ی آل عمران آیه ی 143، ولی سرگذشت (احد) پایه ی ایمان و فداکاری آنها را آشکار ساخت و نقاط ضعف آنها را به خودشان نشان داد. گروه مؤمن در پرتو ایمان به خالص سازی خویش پرداختند و پس از تکمیل خود، در نبردهای آینده به محو کفر و کافران از محیط اسلامی اشتغال ورزیدند. تا انسان خود را قبلاً نسازد نمی تواند جامعه را بسازد؛ از این جهت باید مدعیان ایمان دربوته ی آزمایش قرار گیرند و پایه ی ایمان آنها روشن گردد آنگاه پس از رفع عیب و نقص از جانب خود؛ به ساختن جامعه بپردازند و جمله ی (و لیمحص الله الذین آمنوا و یمحق الکافرین؛ و تا خداوند مؤمنان را ناب و خالص گرداند و کافران را به نیستى کشاند). سوره ی آل عمران آیه ی 143، حاوی این مطلب است.
5 ـ بهشت در گرو جهاد و پایداری
ماجرای « احد » مسئله ی « بهشت در گرو جهاد و پایداری » را به نمایش گذارد عملاً تفهیم کرد که ایمان زبانی و پشت هم اندازی در مقام گفتار سودی ندارد، بلکه باید ایمان با کردار و ثبات در میدان نبرد همراه گردد، چنانکه می فرماید: " أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ وَ یَعْلَمَ الصَّابِرینَ؛ آیا پنداشتید که به بهشت در آیید، در حالى که هنوز
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن .doc :
جنگ به روایت سردار حاج محمد کوثری
اگر بنی صدر خیانت نمی کرد و فرماندهانی این چنین منصوب نمی کرد دشمن نمی توانست به این راحتی پیشروی کند
با شروع جنگ تحمیلی حاج محمد کوثری نیز چون دیگر فرزندان انقلابی این مرز و بوم، به همراه دیگر اقشار مختلف مردم به سوی مناطق غرب و جنوب کشور عازم شد.
کوثری با قبول مسئولیت های مختلف در طول هشت سال دفاع مقدس همواره چون سربازی امین بوده است که درخشان ترین مدال آن فرماندهی بسیجیان تهران در زمان تصدی فرماندهی لشکر 27 محمد رسول الله(ص) در سه سال آخر جنگ و بیش از ده سال دوران سازندگی بوده است.
معاون عملیاتی سپاه 11 قدر در دوران فرماندهی شهید همت، جانشینی محور عملیاتی سومار و تیپ رزهی 20 رمضان از دیگر مسئولیت های حاج محمد کوثری در حلول 84 ماه حضور مداوم در جبهه های جنگ تحمیلی بوده است، بعد از لشکر محمد رسول الله نیز معاونت امنیت ستاد کل نیروهای مسلح را راهبری و هدایت کرد تا امروز که با مسئولیت نائب رئیسی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس با او به گفتگو نشستیم و ازایشان خواستیم مروری برایمان از ناگفته های جنگ کند و او نیز اینگونه روایت کرد:
تشکیل سپاه به زمانی بر می گردد که بنی صدر از طرف حضرت امام (ره) به عنوان فرمانده کل قوا شناخته شد و امام فرماندهی کل قوا را به او تغویض کرد (در بهمن ماه 1358 حکم ریاست جمهوری بنی صدر تنفیذ کرد و در اسفند ماه 1358 فرماندهی کل قوا را تفویض کردند) بهتر است به کمی قبل تر بر گردیم یعنی زمانی که خبرگان قانون اساسی تشکیل شد و خواستند قانون اساسی را بنویسند در آن مقطع بنی صدر و همراهانش یعنی جبهه ملی و نهضت آزادی و به طور کلی کسانی که مخالف نظام جمهوری اسلامی بودند، می گفتند باید «گارد ملی» تشکیل گردد نه سپاه پاسداران، اما در مقابل، حضرت امام می فرمودند که باید سپاه پاسداران تشکیل شود، اختلاف از همان جا و همان زمان رخ داد، یعنی کسانی که انقلابیون واقعی پیرو امام بودند می گفتند سپاه پاسداران، اما کسانی که ریگی در کفش داشتند می گفتند گارد ملی، تفاوت در این بود که سپاه پاسداران و طرفداران تشکیل سپاه خواهان حفظ ارزشهای انقلاب بودند و الگوی آنها ابا عبدالله الحسین بود و فرمانده مستقیم آن امام (ره) اما در آن طرف بنی صدر و کسانی خواهان تشکیل گارد ملی بودند، به اسلام پایبند نبودند و می خواستند ارگانی به وجود آورند که زیر نظر مستقیم خودشان باشد.
اگر چه اردیبهشت 1358 سپاه تشکیل شد و رسماً کار خود را آغاز کرد و در این زمان که جنگ هنوز رخ نداده بود اما حضرت امام(ره) چون آینده را می دید که استکبار و ضد انقلاب، انقلاب رها نمی کند، چون منافع بسیار زیادی از دست آمریکا گرفته شده بود، لذا نیروهایی می خواست که مقتدر باشند و سپاه که بنیان و نیروهای اولیه اش از نیروهای انقلابی بودند، تشکیل شد.
از همان ابتدا در سپاه یک تفکری بود و آن اینکه سپاه باید 90% عقیدتی و 10% نظامی باشد، بودجه ای به سپاه تخصیص داده نمی شد، پولی که به سپاه می دادند از صندوق قرض الحسنه جاوید بود، سپاه اینگونه رشد کرد، اما درگیری سپاه با ضد انقلاب هر روز دامنه و وسعت بیشتری پیدا می کرد. متوسط عمر حضور افراد در سپاه در اوایل 4 ماه بود و این به خاطر نداشتن امکانات، تجهیزات و نبود آموزشهای لازم بود اما کم کم سپاه پر بارتر شد، در زمانی که جنگ بر ما تحمیل شد، سپاه «سلاح» آن چنانی مانند توپ، تانک، خودرو و حتی سلاح عادی به اندازه کافی نداشت. مثلاً زمانی که من مرداد 58 با پاوه رفتم و از آنجا در سپاه ماندم اسلحه ای نبود، و اسلحه هایی که افراد از گاردیهای شاه در زمان انقلاب گرفته بودند با خود می آوردند. اعزام نیرو توسط افرادی از جمله مقام معظم رهبری، مرحوم خلخالی، هادی غفاری و ... صورت می گرفت.
چون هیچ امکانات و تجهیزاتی نبود و بنی صدر که فرماندهی کل قوا را به عهده داشت به فکر این نبود که جنگ شده و جنگ بر ما تحمیل شده و همه را بسیج و هماهنگ کند و به وحدت برساند، همه اش به فکر این بود که اختلاف بیندازد و به ارتش هم ابلاغ کرده بود که یک دانه فشنگ به سپاه ندهند چه برسد به اسلحه.
حضرت امام (ره) 5 مهر 1358 فرمان تشکیل ارتش بیست میلیونی بسیج مستضعفین را صادر کرد، دیده می شود که تا یک سال بعد از این فرمان که 2 یا 3 ماه هم از جنگ گذشت چیزی به نام بسیج نبود چون که بنی صدر اعتقادی به بسیج نداشت، حتی بعضی از افراد به تمسخر می گفتند که ما در همین اندازه هم مانده ایم، حالا می خواهند ارتش 20 میلیونی راه اندازی کنند. نه تنها به سپاه امکاناتی نمی دادند به خاطر اینکه زیر نظر امام بود، بنی صدر سپاه را قبول نداشت، حتی آن زمانی که فرماندهی کل قوا بود، سپاه و بسیج هم قبول نداشت، به خاطر اینکه به استکبار وابسته بود عامل استکبار بود، از آنجا که امام نمی خواست مسئولیت داشته باشد و از طرف دیگر بنی صدر جو سازی می کرد که نیروهای مسلح نمی گذارند که من کار کنم امام فرماندهی کل قوا را به او واگذار کرد. البته امام امت(ره) از بنی صدر ترس و واهمه ای نداشت از اینکه فرمانده کل قوا هم به او تفویض کند، و با اینکه درباره او شناخت داشت اما هراسی نداشت، همانطور که می دانیم طبق قانون اساسی فرماندهی کل قوا بر عهده ولی فقیه می باشد اما از آنجا که بنی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
آغاز نبرد
مردم جهان در قرن بیستم شاهد دو جنگ بزرگ بوده اند . این دو جنگ از نظر وسعت و شدت و شمارة جنگجویان در تاریخ بینظر است . در طول این دو جنگ جهانی ، دهها میلیون انسان کشته و زخمی و ناپدید شدند یا از قحطی و گرسنگی و بیماری جان دادند . شهرها و روستا ویران شدند وشط مواج و با عظمت تمدن در گرداب مخوف جنگ فرو رفت . ولی با این دو جنگ چهرة جهان نیز تغییر یافت ، دنیای قدیم از میان رفت و دنیای جدید سر بر افراشت .
در سال 1815 ، ناپلئون امپراتور فرانسه ، در نبرد واترلو ، که در آن تقریباً تمام کشورهای بزرگ اروپا شرکت داشتند ، شکست خورد . به دنبال نبرد واترلو در اروپا به مدت یکصد سال جنگی بزرگ و همه گیر رخ نداد . تنها در سال 1870 جنگ کوتاهی میان آلمان و فرانسه در گرفت که در آن ارتش فرانسه به سرعت درهم شکست . در این جنگ کشورهای دیگر اروپا دخالتی نکردند و صلح به زودی برقرار شد و آرامش همه جا را گرفت . ولی این آرامش ، آرامش پیش از توفان بود ، توفان مهیب جنگ اول جهانی که در ماه اوت 1914 آغاز شد و چهار سال و نیم ادامه یافت و در آن 26 کشور بزرگ و کوچک جهان ( از جمله کشور بیطرف ایران ) درگیر مبارزه شدند .
کشور آلمان که قرنها به صورت ایالتهای کوچک و مستقل اداره می شد ، در سال 1871 به رهبری بیسمارک ، صدراعظم پروس ، متحد شد و بزودی در زمینة علوم و آموزش و صنایع به پیشرفتهای عظیم دست یافت .
تقسیم کشورها
در آن زمان کشورهای بزرگ اروپایی تقریباً همة کشورهای جهان را میان خود تقسیم کرده بودند . تنها انگلیس بیش از یک چهارم جهان را بصورت مستعمره و نیمه مستعمره در اختیار داشت . در این میان تنها آلمان بود که تقریباً هیچ مستعمره و در نتیجه بازار فروشی برای کالاهای خود نداشت . آلمان در این میان احساس می کرد که به او ستم شده است و نیاز به مستعمره دارد .
انگلیس و فرانسه با این کار مخالف بودند و هرگز حاضر نمی شدند که از بخشی از مستعمره های خود دست بکشند و رقابتهایی از این دست ، که در واقع همان توسعه طلبی استعماری است ، کشورهای اروپا را کم کم در مقابل هم قرارداد و سرانجام به جنگشان کشاند . بیسمارک از این رو با امپراتوری اتریش ـ مجارستان پیمان نظامی بست و چندی بعد ایتالیا نیز به این پیمان پیوست .
پیمان آلمان و اتریش سبب نگرانی شدید فرانسه و روسیه شد . فرانسویان دست یاری به سوی تزار روسیه دراز کردند . روسیه نیز از اتریش و آلمان هراسان بود . بدین گونه ، در سال 1894 اروپا به دو گروه متخاصم تقسیم شد که در یکسو آلمان و اتریش و ایتالیا ، و در سوی دیگر فرانسه و روسیه قرارداشتند . وضع موجود مطابق دلخواه انگلیس بود ، چرا که این کشور با مستعمره های وسیع و نیروی دریایی عظیمش بازار جهان را در اختیار داشت و از هرگونه تغییر در سیاست جهانی پرهیز می کرد .
نیروی دریایی آلمان کم کم قدرت گرفت و مایة نگرانی انگلیس شد . انگلیس به ناچار از انزوای سیاسیش بیرون خزید و با روسیه و فرانسه بر ضد آلمان پیمان نظامی بست . در یکسو انگلیس و فرانسه و روسیه قرار داشتند و در سوی دیگر آلمان و اتریش . وضع ایتالیا مبهم بود و سرانجام نیز پس از شش ماه از آغاز جنگ به انگلیس و فرانسه پیوست . عامل اصلی جنگ سودجویی کشورهای صنعتی و رقابت قدرتهای استعمارگر با یکدیگر بود .
شبه جزیرة بالکان ، در جنوب شرقی اروپا ، قرنها جزء امپراتوری عثمانی بود .
در 28 ژوئن 1914 فرانتس فردیناند ولیعهد اتریش ، برای یک دیدار رسمی عازم سارایه وو ، پایتخت بوسنی ، شد و در آنجا به دست یکی از جوانان انقلابی بوسنی ، که وابسته به انجمن اتحاد یا مرگ بود ، کشته شد . اتریش که به هرحال در صدد بود استقلال صربستان را از میان بردارد ، از این بهانه استفاده کرد و در 28 ژوئیه 1914 (یک ماه پس از کشته شدن ولیعهد ) به صربستان اعلان جنگ داد . از سوی دیگر روسیه ، که خود را پدر خوانده صربستان می دانست ( هر دو از نژاد اسلاو بودند ) بسیج عمومی اعلان کرد و لشکریانش را در مرز آلمان متمرکز ساخت . دو روز بعد ، در اول ماه اوت 1914 ، آلمان به روسیه اعلان جنگ داد و چون مطمئن بود که فرانسه نیز وارد کارزار خواهد شد ، در سوم اوت به فرانسه نیز اعلان جنگ داد . لشکریان آلمان و فرانسه برای نبرد می بایست از خاک بلژیک بگذرند . انگلیس ، که به دنبال بهانه می گشت ، به عنوان دفاع از حقوق یک کشور کوچک در روز 4 اوت به آلمان اعلان جنگ داد و بدین ترتیب جنگ جهانی اول آغاز شد .
جبهة غرب
هزارها انسان بر خاک می افتند .
به سوی مارن
طرح حملة برق آسا به فرانسه را ده سال پیش از شروع جنگ ، ژنرال اشلیفن ، رئیس کل ستاد ارتش آلمان کشیده بود . فرانسویان تقریباً تمام سربازان خود را در مرز آلمان متمرکز کرده بودند و در مرز بلژیک هیچ خط دفاعی مستحکمی نداشتند .
آلمان با 000/200/1 سرباز به خاک بلژیک حمله ور شد . نخستین هدف شهر لی یژ بود ، که اینک به صورت دژی مستحکم درآمده بود و دور تا دور آن را خندقهایی به عمق 10 متر فراگرفته بود . توپخانة آلمان شهر را زیر آتش شدید گرفت و پیاده نظام با پشتیبانی آتش توپخانه به قسمت جنوب شهر رخنه کرد و لی یژ پس از 12 روز مقاومت سر سختانه تسلیم شد . ارتش آلمان بروکسل ، پایتخت بلژیک را نیز تصرف کرد و در برابر ارتش فرانسه و انگلستان که وارد خاک بلژیک شده بودند ، قرارگرفت . نبردی شدید میان ارتش سه کشور در گرفت .
آلمانیها به سرعت به طرف جنوب ، به سوی رود مارن و پاریس پیش می رفتند . پایتخت فرانسه در آستانة سقوط بود ولی تغییری که فرمانده جدید ستاد ارتش آلمان در نقشة اشلیفن داد سبب شکست آلمان شد . اشلیفن به جای آنکه از پشت سر به پاریس حمله ور شود ، راه را کوتاهتر کرد و از سوی شرق به پاریس حمله آورد . در این جبهه ژنرال ژوفر ، فرمانده ارتش فرانسه ، آماده مقابله بود . نیروهای فرانسوی به جبهة راست ارتش آلمان که تا کنار پاریس رسیده بود ، حمله ور شدند و آنان را به عقب راندند .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
آغاز نبرد
مردم جهان در قرن بیستم شاهد دو جنگ بزرگ بوده اند . این دو جنگ از نظر وسعت و شدت و شمارة جنگجویان در تاریخ بینظر است . در طول این دو جنگ جهانی ، دهها میلیون انسان کشته و زخمی و ناپدید شدند یا از قحطی و گرسنگی و بیماری جان دادند . شهرها و روستا ویران شدند وشط مواج و با عظمت تمدن در گرداب مخوف جنگ فرو رفت . ولی با این دو جنگ چهرة جهان نیز تغییر یافت ، دنیای قدیم از میان رفت و دنیای جدید سر بر افراشت .
در سال 1815 ، ناپلئون امپراتور فرانسه ، در نبرد واترلو ، که در آن تقریباً تمام کشورهای بزرگ اروپا شرکت داشتند ، شکست خورد . به دنبال نبرد واترلو در اروپا به مدت یکصد سال جنگی بزرگ و همه گیر رخ نداد . تنها در سال 1870 جنگ کوتاهی میان آلمان و فرانسه در گرفت که در آن ارتش فرانسه به سرعت درهم شکست . در این جنگ کشورهای دیگر اروپا دخالتی نکردند و صلح به زودی برقرار شد و آرامش همه جا را گرفت . ولی این آرامش ، آرامش پیش از توفان بود ، توفان مهیب جنگ اول جهانی که در ماه اوت 1914 آغاز شد و چهار سال و نیم ادامه یافت و در آن 26 کشور بزرگ و کوچک جهان ( از جمله کشور بیطرف ایران ) درگیر مبارزه شدند .
کشور آلمان که قرنها به صورت ایالتهای کوچک و مستقل اداره می شد ، در سال 1871 به رهبری بیسمارک ، صدراعظم پروس ، متحد شد و بزودی در زمینة علوم و آموزش و صنایع به پیشرفتهای عظیم دست یافت .
تقسیم کشورها
در آن زمان کشورهای بزرگ اروپایی تقریباً همة کشورهای جهان را میان خود تقسیم کرده بودند . تنها انگلیس بیش از یک چهارم جهان را بصورت مستعمره و نیمه مستعمره در اختیار داشت . در این میان تنها آلمان بود که تقریباً هیچ مستعمره و در نتیجه بازار فروشی برای کالاهای خود نداشت . آلمان در این میان احساس می کرد که به او ستم شده است و نیاز به مستعمره دارد .
انگلیس و فرانسه با این کار مخالف بودند و هرگز حاضر نمی شدند که از بخشی از مستعمره های خود دست بکشند و رقابتهایی از این دست ، که در واقع همان توسعه طلبی استعماری است ، کشورهای اروپا را کم کم در مقابل هم قرارداد و سرانجام به جنگشان کشاند . بیسمارک از این رو با امپراتوری اتریش ـ مجارستان پیمان نظامی بست و چندی بعد ایتالیا نیز به این پیمان پیوست .
پیمان آلمان و اتریش سبب نگرانی شدید فرانسه و روسیه شد . فرانسویان دست یاری به سوی تزار روسیه دراز کردند . روسیه نیز از اتریش و آلمان هراسان بود . بدین گونه ، در سال 1894 اروپا به دو گروه متخاصم تقسیم شد که در یکسو آلمان و اتریش و ایتالیا ، و در سوی دیگر فرانسه و روسیه قرارداشتند . وضع موجود مطابق دلخواه انگلیس بود ، چرا که این کشور با مستعمره های وسیع و نیروی دریایی عظیمش بازار جهان را در اختیار داشت و از هرگونه تغییر در سیاست جهانی پرهیز می کرد .
نیروی دریایی آلمان کم کم قدرت گرفت و مایة نگرانی انگلیس شد . انگلیس به ناچار از انزوای سیاسیش بیرون خزید و با روسیه و فرانسه بر ضد آلمان پیمان نظامی بست . در یکسو انگلیس و فرانسه و روسیه قرار داشتند و در سوی دیگر آلمان و اتریش . وضع ایتالیا مبهم بود و سرانجام نیز پس از شش ماه از آغاز جنگ به انگلیس و فرانسه پیوست . عامل اصلی جنگ سودجویی کشورهای صنعتی و رقابت قدرتهای استعمارگر با یکدیگر بود .
شبه جزیرة بالکان ، در جنوب شرقی اروپا ، قرنها جزء امپراتوری عثمانی بود .
در 28 ژوئن 1914 فرانتس فردیناند ولیعهد اتریش ، برای یک دیدار رسمی عازم سارایه وو ، پایتخت بوسنی ، شد و در آنجا به دست یکی از جوانان انقلابی بوسنی ، که وابسته به انجمن اتحاد یا مرگ بود ، کشته شد . اتریش که به هرحال در صدد بود استقلال صربستان را از میان بردارد ، از این بهانه استفاده کرد و در 28 ژوئیه 1914 (یک ماه پس از کشته شدن ولیعهد ) به صربستان اعلان جنگ داد . از سوی دیگر روسیه ، که خود را پدر خوانده صربستان می دانست ( هر دو از نژاد اسلاو بودند ) بسیج عمومی اعلان کرد و لشکریانش را در مرز آلمان متمرکز ساخت . دو روز بعد ، در اول ماه اوت 1914 ، آلمان به روسیه اعلان جنگ داد و چون مطمئن بود که فرانسه نیز وارد کارزار خواهد شد ، در سوم اوت به فرانسه نیز اعلان جنگ داد . لشکریان آلمان و فرانسه برای نبرد می بایست از خاک بلژیک بگذرند . انگلیس ، که به دنبال بهانه می گشت ، به عنوان دفاع از حقوق یک کشور کوچک در روز 4 اوت به آلمان اعلان جنگ داد و بدین ترتیب جنگ جهانی اول آغاز شد .
جبهة غرب
هزارها انسان بر خاک می افتند .
به سوی مارن
طرح حملة برق آسا به فرانسه را ده سال پیش از شروع جنگ ، ژنرال اشلیفن ، رئیس کل ستاد ارتش آلمان کشیده بود . فرانسویان تقریباً تمام سربازان خود را در مرز آلمان متمرکز کرده بودند و در مرز بلژیک هیچ خط دفاعی مستحکمی نداشتند .
آلمان با 000/200/1 سرباز به خاک بلژیک حمله ور شد . نخستین هدف شهر لی یژ بود ، که اینک به صورت دژی مستحکم درآمده بود و دور تا دور آن را خندقهایی به عمق 10 متر فراگرفته بود . توپخانة آلمان شهر را زیر آتش شدید گرفت و پیاده نظام با پشتیبانی آتش توپخانه به قسمت جنوب شهر رخنه کرد و لی یژ پس از 12 روز مقاومت سر سختانه تسلیم شد . ارتش آلمان بروکسل ، پایتخت بلژیک را نیز تصرف کرد و در برابر ارتش فرانسه و انگلستان که وارد خاک بلژیک شده بودند ، قرارگرفت . نبردی شدید میان ارتش سه کشور در گرفت .
آلمانیها به سرعت به طرف جنوب ، به سوی رود مارن و پاریس پیش می رفتند . پایتخت فرانسه در آستانة سقوط بود ولی تغییری که فرمانده جدید ستاد ارتش آلمان در نقشة اشلیفن داد سبب شکست آلمان شد . اشلیفن به جای آنکه از پشت سر به پاریس حمله ور شود ، راه را کوتاهتر کرد و از سوی شرق به پاریس حمله آورد . در این جبهه ژنرال ژوفر ، فرمانده ارتش فرانسه ، آماده مقابله بود . نیروهای فرانسوی به جبهة راست ارتش آلمان که تا کنار پاریس رسیده بود ، حمله ور شدند و آنان را به عقب راندند .