لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 28
آیین مسیحیت یکی از دینهای بزرگ دنیای امروز است. دینی که با پیشینهای 2000 ساله، در بسیاری از جوامع انسانی کنونی (عمدتاً غربی) حضوری ریشهدار داشته و خاستگاه تحولات فرهنگی و اجتماعی متعددی در تاریخ حیات آنها بوده است. هسته اصلی و وجودی این دین، اصل پرستش خداوندی متعال به نام «اب» میباشد که با تجلیات خاص الوهیاش مانند «عیسی مسیح» و «روحالقدس» انسان را از گمراهی نجات داده و به سعادت و رستگاری رهنمون ساخته است (توماس میشال یسوعی، مدخل الی العقیده المسیحیه، ص57-55.) لذا اصل خداشناسی در جهانبینی مسیحیت امری مهم و کلیدی بهشمار میرود. البته خداشناسی در مسیحیت امری نسبتاً پیچیده است. خداشناسی که از پیکره یکتاپرستی صریح و شفاف یهودیت ریشه گرفته و ساختاری توحیدی دارد، اما در عین حال از نوعی تثلیث الوهیتی سخن میگوید که صریحاً با توحید خالص یهودی در تزاحم است. با این وجود اصل پرستش خداوندی ازلی، ابدی، خالق، علیم، رحیم و بخشنده که در طول تاریخ بشر همواره حضوری ملموس داشته است، رکنی بنیادین در اصول اعتقادات و جهانبینی مسیحیت میباشد. (جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ص591)
نام خدای مسیحیت
مسیحیان خداوند خویش را «آب» یا «ابا» (abba) میخوانند. این لفظ واژهای «آرامی» است و به معنی پدر میباشد (قاموس کتاب مقدس، ص2). پدر آسمانی که هستی و حیات آدمی در دست اوست. این تعبیر بهکرات در اناجیل چهارگانه از زبان عیسی علیهالسلام نقل شده است؛ به گونهای که عیسی، خداوند را پدر آسمانی خود (مانند متی 34،25) و تمام انسانهای مومن میخواند. (مانند متی 9،6). تعبیر پدر آسمانی واژهای ضمیرآشنا و صمیمی است که تداعیکننده محبت و نوازش بزرگوارانه از سوی خداوند بر انسان میباشد. این نام با تعالیم عیسوی که بیانکننده وجود رابطهای صمیمانه و پر محبت بین خداوند و انسان میباشد، تناسب بیشتری دارد. واژه اب در کلام مسیح، نه تنها تداعیکننده وجود نوعی خیراندیشی، توأم با مراقبت و حساسیت خداوند بر انسان است، بلکه متضمن نوعی اقتدار، برتری، حکومت و تسلط خداوند بر عالم هستی و مخصوصاً انسان نیز میباشد. (رابرت ویر، جهان مذهبی، ج2، ص692)
ابا و یهوه
بنا بر آنچه از تاریخ و اناجیل چهارگانه مشهود است، «عیسی ناصری» علیهالسلام ملقب به مسیح خود یک عبرانی یهودی بوده است. حتی مادر او نیز قدیسهای یهودی به نام مریم بود و در جامعه یهودی و تحت تعلیمات یهودیان اصیل و مومنی مانند ذکریای نبی و یوسف (شوهر مریم)، بزرگ شد (لوقا، باب 1و2). او بر یهودیبودن خود اقرار داشت و حتی در کلمات صریحاً بیان داشت که تنها برای هدایت آنان مبعوث شده است: «آن وقت عیسی به آن زن گفت: من از طرف خدا فرستاده شدهام تا به یهودیان کمک کنم نه به غیر یهودیان، چون یهودیان گوسفندان گم شده خدا هستند.» (متی، 24،15)
بدین لحاظ مسیحیت را باید آیینی دانست که از بطن یهودیت برخواسته است، به گونهای که در ابتدا تصور همه از تعالیم مسیح، دینی کاملاً جدید و مستقل نبود، بلکه حتی از زبان خود «عیسی ناصری» (مسیح)، آن تنها یک اصلاحگری (رفرم) در یهودیت قلمداد میشده است (متی،17،5). در همین راستا واژه ابا را نیز باید تنها، عنوان تازهای برای خداوند یکتای یهودیان «یهوه» محسوب کرد، خداوندی که دارای هویتی روشن و تجلیاتی بارز بوده است و تا آن زمان بیش از 1000 سال به این نام مقدس خوانده و ستایش شده بود. البته این نامگذاری احتمالاً ریشه در تعالیم یهودی دارد و از تعابیری که در متون مقدس یهودی در خصوص رابطه بین خداوند و قوم برگزیدهاش ذکر شده بود، ریشه گرفته است. چنان که در عباراتی از کتاب «مزامیر داود» (مانند مزمور،7،2) و یا کتاب «هوشع بنی» (باب 1،11) قوم یهود از زبان «یهوه» فرزند خوانده شدهاند و خداوند (یهوه) خود را پدر آنها نامیده است.
بدین تعبیر نهادن نامی جدید برای خداوند (یهوه) به معنی معبودی جدید با صفات متفاوت نبوده است؛ بلکه این گزینه، انتخابی بوده که در تعریف جدید عیسی ناصری علیهالسلام از خداوند، گویایی بیشتری بر صفات خاصی چون «محبت»، «بخشش»، «مرحمت» و «اقتدار بزرگوارانه» یهوه داشته است. هرچند اینگونه تعابیر از خداوند در دید یهودیان آن زمان و (حتی امروزی نیز)- از لحاظ نزدیکی و محرمیت و نامتناسببودن با خداوند- تا حدودی کفرآمیز به نظر میآمد (رابرت ویر، جهان مذهبی، ج2، ص692)، اما تاکید وی بر قدرت، جلال، داوری و اقتدار مطلق خداوندی بر جهان هستی، این دیدگاه را کمرنگ مینماید.
البته قابل تصور است که احتمالاً علت اصلی و تاریخی رسمیت دادن و تاکید نمودن بر این نام جدید، به جای استفاده نمودن از «یهوه» نوعی استقلالطلبی «آباءکلیسا»ی مسیحی قرون اولیه میلادی از جامعه یهودیان نیز بوده است تا با ایجاد تمایزی ملموس خود را در جامعه مومن یهودی آن زمان متمایز ساخته، هویت مستقلی برای جامعه کلیسا (جامعه مسیحی) ایجاد نمایند.
اصل تجسد
دومین اصل اعتقادی مسیحیت را میتوان اصل «تجسد» دانست؛ اصلی که تا حدی مسیر این آیین را از طریقت یک دین یکتاپرستانه جدا میسازد و تصویری اساطیری را به خداوند و سفیر محبتش یعنی عیسی مسیح میدهد. او همچون پدری مهربان است که بر مخلوقات خود مخصوصاً بر انسان عنایت و لطف وافری دارد و برای نجات او از تباهی و گمراهی، دست به کار شده و فرزند خود را برای فداشدن به این دنیا فرستاده است تا آنان را پاک نماید. (انجیل یوحنا،3، 17و16)
اصل تجسد، در حقیقت اعتقادی است که مسیحیان به جسمیت یافتن «کلمه» ازلی الهی (لوگوس) و ظهور خود او در شخصیت انسانی عیسی مسیح دارند؛ «کلمه»ای که غیرمخلوق بوده و خود، خالق یا واسطه خلق همه چیز است.
-«آن زمانی که هنوز هیچ چیز نبود، کلمه وجود داشت و با خدا بود و او همیشه زنده بوده است و خود او خداست. هرچه هست به وسیله او آفریده شده است، زندگی جاوید در اوست و این زندگی به تمام مردم نور میدهد. زندگی او نوری است که در تاریکی میدرخشد و تاریکی هرگز نمیتواند آن را خاموش نماید... کلمه خدا انسان شد و روی این زمین و در بین ما زندگی کرد... خدا قانونهایش را به وسیله موسی به مردم داد. ولی به وسیله عیسی مسیح او خودش را به ما ظاهر کرد و محبتش را نشان داد. کسی هرگز خدا را ندیده است، ولی البته مسیح او را دیده است چون او همیشه با خدای پدر است و هرچه باید درباره خدا بدانیم، مسیح به ما گفته است.» (انجیل یوحنا، باب1)
این نگرش، شخصیت عیسی علیهالسلام را از یک وجود تاریخی به یک ماهیت اسطورهای (مانند اساطیر یونان) تبدیل نمود و ماهیت تاریخی او را تا حد زیادی تحت شعاع قرار داد، پایهگذار این نگرش را باید «پولس» (سن پل) و در پی او یوحنا و کلمنت دانست که به عنوان رسولان برجسته مسیح و آباء بنام کلیسای (جامعه مسیحی) قرن اول میلادی معروف هستند.
- «مسیح چهره دیدنی خدای نادیده است. حتی پیش از اینکه خدا چیزی بیافریند، مسیح وجود داشت. در واقع به وسیله عیسی مسیح تمام هستیها در آسمان و زمین به وجود آمد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 28
آیین مسیحیت یکی از دینهای بزرگ دنیای امروز است. دینی که با پیشینهای 2000 ساله، در بسیاری از جوامع انسانی کنونی (عمدتاً غربی) حضوری ریشهدار داشته و خاستگاه تحولات فرهنگی و اجتماعی متعددی در تاریخ حیات آنها بوده است. هسته اصلی و وجودی این دین، اصل پرستش خداوندی متعال به نام «اب» میباشد که با تجلیات خاص الوهیاش مانند «عیسی مسیح» و «روحالقدس» انسان را از گمراهی نجات داده و به سعادت و رستگاری رهنمون ساخته است (توماس میشال یسوعی، مدخل الی العقیده المسیحیه، ص57-55.) لذا اصل خداشناسی در جهانبینی مسیحیت امری مهم و کلیدی بهشمار میرود. البته خداشناسی در مسیحیت امری نسبتاً پیچیده است. خداشناسی که از پیکره یکتاپرستی صریح و شفاف یهودیت ریشه گرفته و ساختاری توحیدی دارد، اما در عین حال از نوعی تثلیث الوهیتی سخن میگوید که صریحاً با توحید خالص یهودی در تزاحم است. با این وجود اصل پرستش خداوندی ازلی، ابدی، خالق، علیم، رحیم و بخشنده که در طول تاریخ بشر همواره حضوری ملموس داشته است، رکنی بنیادین در اصول اعتقادات و جهانبینی مسیحیت میباشد. (جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ص591)
نام خدای مسیحیت
مسیحیان خداوند خویش را «آب» یا «ابا» (abba) میخوانند. این لفظ واژهای «آرامی» است و به معنی پدر میباشد (قاموس کتاب مقدس، ص2). پدر آسمانی که هستی و حیات آدمی در دست اوست. این تعبیر بهکرات در اناجیل چهارگانه از زبان عیسی علیهالسلام نقل شده است؛ به گونهای که عیسی، خداوند را پدر آسمانی خود (مانند متی 34،25) و تمام انسانهای مومن میخواند. (مانند متی 9،6). تعبیر پدر آسمانی واژهای ضمیرآشنا و صمیمی است که تداعیکننده محبت و نوازش بزرگوارانه از سوی خداوند بر انسان میباشد. این نام با تعالیم عیسوی که بیانکننده وجود رابطهای صمیمانه و پر محبت بین خداوند و انسان میباشد، تناسب بیشتری دارد. واژه اب در کلام مسیح، نه تنها تداعیکننده وجود نوعی خیراندیشی، توأم با مراقبت و حساسیت خداوند بر انسان است، بلکه متضمن نوعی اقتدار، برتری، حکومت و تسلط خداوند بر عالم هستی و مخصوصاً انسان نیز میباشد. (رابرت ویر، جهان مذهبی، ج2، ص692)
ابا و یهوه
بنا بر آنچه از تاریخ و اناجیل چهارگانه مشهود است، «عیسی ناصری» علیهالسلام ملقب به مسیح خود یک عبرانی یهودی بوده است. حتی مادر او نیز قدیسهای یهودی به نام مریم بود و در جامعه یهودی و تحت تعلیمات یهودیان اصیل و مومنی مانند ذکریای نبی و یوسف (شوهر مریم)، بزرگ شد (لوقا، باب 1و2). او بر یهودیبودن خود اقرار داشت و حتی در کلمات صریحاً بیان داشت که تنها برای هدایت آنان مبعوث شده است: «آن وقت عیسی به آن زن گفت: من از طرف خدا فرستاده شدهام تا به یهودیان کمک کنم نه به غیر یهودیان، چون یهودیان گوسفندان گم شده خدا هستند.» (متی، 24،15)
بدین لحاظ مسیحیت را باید آیینی دانست که از بطن یهودیت برخواسته است، به گونهای که در ابتدا تصور همه از تعالیم مسیح، دینی کاملاً جدید و مستقل نبود، بلکه حتی از زبان خود «عیسی ناصری» (مسیح)، آن تنها یک اصلاحگری (رفرم) در یهودیت قلمداد میشده است (متی،17،5). در همین راستا واژه ابا را نیز باید تنها، عنوان تازهای برای خداوند یکتای یهودیان «یهوه» محسوب کرد، خداوندی که دارای هویتی روشن و تجلیاتی بارز بوده است و تا آن زمان بیش از 1000 سال به این نام مقدس خوانده و ستایش شده بود. البته این نامگذاری احتمالاً ریشه در تعالیم یهودی دارد و از تعابیری که در متون مقدس یهودی در خصوص رابطه بین خداوند و قوم برگزیدهاش ذکر شده بود، ریشه گرفته است. چنان که در عباراتی از کتاب «مزامیر داود» (مانند مزمور،7،2) و یا کتاب «هوشع بنی» (باب 1،11) قوم یهود از زبان «یهوه» فرزند خوانده شدهاند و خداوند (یهوه) خود را پدر آنها نامیده است.
بدین تعبیر نهادن نامی جدید برای خداوند (یهوه) به معنی معبودی جدید با صفات متفاوت نبوده است؛ بلکه این گزینه، انتخابی بوده که در تعریف جدید عیسی ناصری علیهالسلام از خداوند، گویایی بیشتری بر صفات خاصی چون «محبت»، «بخشش»، «مرحمت» و «اقتدار بزرگوارانه» یهوه داشته است. هرچند اینگونه تعابیر از خداوند در دید یهودیان آن زمان و (حتی امروزی نیز)- از لحاظ نزدیکی و محرمیت و نامتناسببودن با خداوند- تا حدودی کفرآمیز به نظر میآمد (رابرت ویر، جهان مذهبی، ج2، ص692)، اما تاکید وی بر قدرت، جلال، داوری و اقتدار مطلق خداوندی بر جهان هستی، این دیدگاه را کمرنگ مینماید.
البته قابل تصور است که احتمالاً علت اصلی و تاریخی رسمیت دادن و تاکید نمودن بر این نام جدید، به جای استفاده نمودن از «یهوه» نوعی استقلالطلبی «آباءکلیسا»ی مسیحی قرون اولیه میلادی از جامعه یهودیان نیز بوده است تا با ایجاد تمایزی ملموس خود را در جامعه مومن یهودی آن زمان متمایز ساخته، هویت مستقلی برای جامعه کلیسا (جامعه مسیحی) ایجاد نمایند.
اصل تجسد
دومین اصل اعتقادی مسیحیت را میتوان اصل «تجسد» دانست؛ اصلی که تا حدی مسیر این آیین را از طریقت یک دین یکتاپرستانه جدا میسازد و تصویری اساطیری را به خداوند و سفیر محبتش یعنی عیسی مسیح میدهد. او همچون پدری مهربان است که بر مخلوقات خود مخصوصاً بر انسان عنایت و لطف وافری دارد و برای نجات او از تباهی و گمراهی، دست به کار شده و فرزند خود را برای فداشدن به این دنیا فرستاده است تا آنان را پاک نماید. (انجیل یوحنا،3، 17و16)
اصل تجسد، در حقیقت اعتقادی است که مسیحیان به جسمیت یافتن «کلمه» ازلی الهی (لوگوس) و ظهور خود او در شخصیت انسانی عیسی مسیح دارند؛ «کلمه»ای که غیرمخلوق بوده و خود، خالق یا واسطه خلق همه چیز است.
-«آن زمانی که هنوز هیچ چیز نبود، کلمه وجود داشت و با خدا بود و او همیشه زنده بوده است و خود او خداست. هرچه هست به وسیله او آفریده شده است، زندگی جاوید در اوست و این زندگی به تمام مردم نور میدهد. زندگی او نوری است که در تاریکی میدرخشد و تاریکی هرگز نمیتواند آن را خاموش نماید... کلمه خدا انسان شد و روی این زمین و در بین ما زندگی کرد... خدا قانونهایش را به وسیله موسی به مردم داد. ولی به وسیله عیسی مسیح او خودش را به ما ظاهر کرد و محبتش را نشان داد. کسی هرگز خدا را ندیده است، ولی البته مسیح او را دیده است چون او همیشه با خدای پدر است و هرچه باید درباره خدا بدانیم، مسیح به ما گفته است.» (انجیل یوحنا، باب1)
این نگرش، شخصیت عیسی علیهالسلام را از یک وجود تاریخی به یک ماهیت اسطورهای (مانند اساطیر یونان) تبدیل نمود و ماهیت تاریخی او را تا حد زیادی تحت شعاع قرار داد، پایهگذار این نگرش را باید «پولس» (سن پل) و در پی او یوحنا و کلمنت دانست که به عنوان رسولان برجسته مسیح و آباء بنام کلیسای (جامعه مسیحی) قرن اول میلادی معروف هستند.
- «مسیح چهره دیدنی خدای نادیده است. حتی پیش از اینکه خدا چیزی بیافریند، مسیح وجود داشت. در واقع به وسیله عیسی مسیح تمام هستیها در آسمان و زمین به وجود آمد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 47
دیوار بزرگ گرگان
موقعیت جغرافیائی:
دیوار بزرگ گرگان در سراسر شمال استان گلستان با نام های سد اسکندر، سد پیروز، سد انوشیروان، قزل آلان و مارسرخ، امتداد دارد که از شرق دریای خزر شروع شده و پس از عبور از ضلع شمالی گرگانرود و دشت های وسیع شهرستان های ترکمن، آق قلا، گنبد کاووس، کلاله، به کوه های پیشکمر ختم می شود سپس با وقفه ای در حدود 3 کیلومتر از بالای خط الرأس ارتفاعات عرب داغ به سمت دامنه های شیب دار دره خوجه طوق منتهی به گرگان رود ادامه یافته و پس از عبور از کوه نقدعلی و حرکت به سمت شرق از ضلع جنوبی گرگان رود و در امتداد آن و عبور از روستاهای چترکروک، یساقلیق، عزیزآباد پائین و چرخش به سمت جنوب و ضلع غرب گرگان رود و روستای قره یسر و صخره های گرگر به سمت روستای گرگاندوز پیش رفته و با گردش به سمت شرق، از ضلع شمالی روستای گرگاندوز به طرف روستای زاو پائین و چرخش 90 درجه ای به سمت جنوب و از ضلع غرب زاو پائین و دره ای به همین نام، عبور کرده و در پای صخره های بیلی کوه در محدوده پارک ملی گلستان ختم می شود.
پیشینه تاریخی:
به استناد مدارک مکتوب تاریخی، عده ای ساخت دیوار گرگان را به هخامنشیان و برخی نیز به اسکندر مقدونی (330 پیش از میلاد) نسبت می دهند، اما آنچه مسلم است این که، دیوار در زمان لشکر کشی اسکندر مقدونی به ایران، هنوز ساخته نشده بود. تعدادی از مورخان معتقدند که دیوار گرگان، به عنوان طولانی ترین مانع باستانی، هم زمان با دیوار بزرگ چین و به تبعیت از آن در برابر یورش بیابانگردان واحه های آسیای مرکزی احداث شده است، اما شواهد تاریخی نشان می دهد که دیوار چین در زمان امپراتوری «شی هوانگ تی» (246- 204 پ.م) ساخته شده است که از لحاظ زمانی و دوره ی تاریخی با حضور اشکانیان در ایران مطابقت دارد. از طرفی دیگر، برخی مورخان، دیوار را مربوط به دوره ساسانی و یزدگرد، پسر بهرام گور ساسانی (459- 438 میلادی) را بنیان گذار ساخت دیوار و شاه پیروز ساسانی (484- 459 میلادی) را ادامه دهنده ی راه او می دانند. بعضی نیز خسرو انوشیروان ساسانی (579- 531 میلادی) را به عنوان بانی و تمام کننده ساخت یا دوباره سازی دیوار معرفی می کنند. تعدادی نیز تاریخ ساخت دیوار را به اواخر دوره ساسانی نسبت داده اند که با تاریخ پیشنهادی زمان ساخت دیوار چین، 750 سال فاصله زمانی دارد و درک این موضوع غیر قابل تصور است که دیوار گرگان، هم زمان با ساخت دیوار چین بنا شده باشد. دیوار بزرگ فعلی چین، برخلاف باور عامه، مربوط به قرن سوم پیش از میلاد نیست، بلکه در اوایل قرون وسطی بازسازی و با مصالح مقاوم تر احیا شد، درحالی که دیوار قدیمی چین با مصالح خاک و سنگ و چوب درخت گز، با ساختاری بسیار ساده و کم دوام احداث شده بود که به جهت اهمیت موضوع، مجدداً بازسازی گردید. همچنین دیوار گرگان از دو همتای مشهور بریتانیایی خود؛ دیوار «هاردین» و دیوار «آنتونی» طویل تر می باشد و تنها دیوار «لیمز» در آلمان، از دیوار گرگان طویل تر و فاقد موانع عبور ناپذیر است، در صورتی که دیوار گرگان به حد کافی عریض بوده و دارای گذرگاه و موانع مستحکم تری نسبت به سایر دیوارهای مشابه و مانع عظیم خطی برای یک ارتش قدرتمند و بزرگ است.
پیشینه پژوهشی:
بررسی های اولیه باستان شناسی دیوار بزرگ گرگان؛ توسط «ژاک دمورگان» در سال 1275 خورشیدی با ترسیم بخشی از مسیر دیوار بر روی نقشه شروع شد که بیشتر شامل نواحی کرانه های شرقی دریای خزر بوده است. «آرنه» کاوشگر شاه تپه در بررسی های میدانی بر اساس نقشه «دمورگان» مسیر دیوار را تا گنبد کاووس شناسایی و معرفی نموده تا اینکه «اریک اشمیت» با پرواز بر فراز دشت گرگان جالب ترین عکس های هوائی از دیوار و قلعه های دشت گرگان تهیه کرد و توانست 175 کیلومتر از مسیر دیوار گرگان از کوههای پیشکمر تا دریای خزر را شناسایی کند. «محمدیوسف کیانی» در دهه 1350 ه.ش با پرواز مجدد بر روی دشت گرگان و نواحی مجاور موفق گردید عکس های هوائی زیبائی از دیوار و قلعه های وابسته به دیوار و سایر محوطه های مجاور دیوار، تهیه کند. گمانه زنی و کاوش دیوار و یکی از قلعه های وابسته اولین اقدام جدی در راه شناخت آثار و بقایای معماری دیوار گرگان و ارائه نقشه مسیر دیوار بر اساس عکس های هوائی و معرفی دیوار از بارزترین فعالیت های پژوهشی هیأت باستان شناسی گرگان و دشت به سرپرستی آقای دکتر محمدیوسف کیانی محسوب می شود.
بعد از 20 سال وقفه در مطالعات باستان شناسی دشت گرگان، در سال 1378 ه.ش «جبرئیل نوکنده» با انجام بررسی پیمایشی بر روی بخشی از مسیر دیوار گرگان در محدوده شهرستان گنبد کاووس، گام نوینی در جمع آوری اسناد و مدارک تاریخی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 47
دیوار بزرگ گرگان
موقعیت جغرافیائی:
دیوار بزرگ گرگان در سراسر شمال استان گلستان با نام های سد اسکندر، سد پیروز، سد انوشیروان، قزل آلان و مارسرخ، امتداد دارد که از شرق دریای خزر شروع شده و پس از عبور از ضلع شمالی گرگانرود و دشت های وسیع شهرستان های ترکمن، آق قلا، گنبد کاووس، کلاله، به کوه های پیشکمر ختم می شود سپس با وقفه ای در حدود 3 کیلومتر از بالای خط الرأس ارتفاعات عرب داغ به سمت دامنه های شیب دار دره خوجه طوق منتهی به گرگان رود ادامه یافته و پس از عبور از کوه نقدعلی و حرکت به سمت شرق از ضلع جنوبی گرگان رود و در امتداد آن و عبور از روستاهای چترکروک، یساقلیق، عزیزآباد پائین و چرخش به سمت جنوب و ضلع غرب گرگان رود و روستای قره یسر و صخره های گرگر به سمت روستای گرگاندوز پیش رفته و با گردش به سمت شرق، از ضلع شمالی روستای گرگاندوز به طرف روستای زاو پائین و چرخش 90 درجه ای به سمت جنوب و از ضلع غرب زاو پائین و دره ای به همین نام، عبور کرده و در پای صخره های بیلی کوه در محدوده پارک ملی گلستان ختم می شود.
پیشینه تاریخی:
به استناد مدارک مکتوب تاریخی، عده ای ساخت دیوار گرگان را به هخامنشیان و برخی نیز به اسکندر مقدونی (330 پیش از میلاد) نسبت می دهند، اما آنچه مسلم است این که، دیوار در زمان لشکر کشی اسکندر مقدونی به ایران، هنوز ساخته نشده بود. تعدادی از مورخان معتقدند که دیوار گرگان، به عنوان طولانی ترین مانع باستانی، هم زمان با دیوار بزرگ چین و به تبعیت از آن در برابر یورش بیابانگردان واحه های آسیای مرکزی احداث شده است، اما شواهد تاریخی نشان می دهد که دیوار چین در زمان امپراتوری «شی هوانگ تی» (246- 204 پ.م) ساخته شده است که از لحاظ زمانی و دوره ی تاریخی با حضور اشکانیان در ایران مطابقت دارد. از طرفی دیگر، برخی مورخان، دیوار را مربوط به دوره ساسانی و یزدگرد، پسر بهرام گور ساسانی (459- 438 میلادی) را بنیان گذار ساخت دیوار و شاه پیروز ساسانی (484- 459 میلادی) را ادامه دهنده ی راه او می دانند. بعضی نیز خسرو انوشیروان ساسانی (579- 531 میلادی) را به عنوان بانی و تمام کننده ساخت یا دوباره سازی دیوار معرفی می کنند. تعدادی نیز تاریخ ساخت دیوار را به اواخر دوره ساسانی نسبت داده اند که با تاریخ پیشنهادی زمان ساخت دیوار چین، 750 سال فاصله زمانی دارد و درک این موضوع غیر قابل تصور است که دیوار گرگان، هم زمان با ساخت دیوار چین بنا شده باشد. دیوار بزرگ فعلی چین، برخلاف باور عامه، مربوط به قرن سوم پیش از میلاد نیست، بلکه در اوایل قرون وسطی بازسازی و با مصالح مقاوم تر احیا شد، درحالی که دیوار قدیمی چین با مصالح خاک و سنگ و چوب درخت گز، با ساختاری بسیار ساده و کم دوام احداث شده بود که به جهت اهمیت موضوع، مجدداً بازسازی گردید. همچنین دیوار گرگان از دو همتای مشهور بریتانیایی خود؛ دیوار «هاردین» و دیوار «آنتونی» طویل تر می باشد و تنها دیوار «لیمز» در آلمان، از دیوار گرگان طویل تر و فاقد موانع عبور ناپذیر است، در صورتی که دیوار گرگان به حد کافی عریض بوده و دارای گذرگاه و موانع مستحکم تری نسبت به سایر دیوارهای مشابه و مانع عظیم خطی برای یک ارتش قدرتمند و بزرگ است.
پیشینه پژوهشی:
بررسی های اولیه باستان شناسی دیوار بزرگ گرگان؛ توسط «ژاک دمورگان» در سال 1275 خورشیدی با ترسیم بخشی از مسیر دیوار بر روی نقشه شروع شد که بیشتر شامل نواحی کرانه های شرقی دریای خزر بوده است. «آرنه» کاوشگر شاه تپه در بررسی های میدانی بر اساس نقشه «دمورگان» مسیر دیوار را تا گنبد کاووس شناسایی و معرفی نموده تا اینکه «اریک اشمیت» با پرواز بر فراز دشت گرگان جالب ترین عکس های هوائی از دیوار و قلعه های دشت گرگان تهیه کرد و توانست 175 کیلومتر از مسیر دیوار گرگان از کوههای پیشکمر تا دریای خزر را شناسایی کند. «محمدیوسف کیانی» در دهه 1350 ه.ش با پرواز مجدد بر روی دشت گرگان و نواحی مجاور موفق گردید عکس های هوائی زیبائی از دیوار و قلعه های وابسته به دیوار و سایر محوطه های مجاور دیوار، تهیه کند. گمانه زنی و کاوش دیوار و یکی از قلعه های وابسته اولین اقدام جدی در راه شناخت آثار و بقایای معماری دیوار گرگان و ارائه نقشه مسیر دیوار بر اساس عکس های هوائی و معرفی دیوار از بارزترین فعالیت های پژوهشی هیأت باستان شناسی گرگان و دشت به سرپرستی آقای دکتر محمدیوسف کیانی محسوب می شود.
بعد از 20 سال وقفه در مطالعات باستان شناسی دشت گرگان، در سال 1378 ه.ش «جبرئیل نوکنده» با انجام بررسی پیمایشی بر روی بخشی از مسیر دیوار گرگان در محدوده شهرستان گنبد کاووس، گام نوینی در جمع آوری اسناد و مدارک تاریخی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 42
نماز ، عبادتی بزرگ
شناخت معبود و آفریدگار ، محبت او را در دل ایجاد می کند و این محبت ، انسان را به پرستش و عبادت و اظهار کوچکی و تواضع در برابر عظمت او وامی دارد .
نماز ، جلوه ای از بندگی انسان در پیشگاه خدا و مظهر عبودیت و عبادت است .
آنکه « بنده » آفریدگار است و این بندگی را احساس می کند و می داند و باور دارد ، در برابر او ، مطیع فرمان است و در پیشگاهش سر بر خاک می نهد و قامت خم می کند و به سجده می افتد و با وی راز می گوید و نیاز می طلبد و آن خالق بی همتا را که سررشته دار اوست ، به عظمت و پاکی می ستاید .
چرا عبادت ؟
فلسفة آفرینش انسان ، بندگی و عبادت و عبودیت است . این صریح کلام الهی در قرآن کریم است که می فرماید :
« و ما خلقت الجن و الأنس الا لیعبدون »
جنس و انس را ، جز برای پرستش و بندگی خود ، نیافریدم.
این حکمت و هدف والا ، سرلوحة همة رسولان الهی نیز بوده است . در قرآن می خوانیم :
« و لقد بعثنا فی کل امه رسولاً ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت »
در هر امتی پیامبری برانگیختیم که ( به مردم بگویند ) : « الله » را بپرستید و بندة خدا باشید و از طاغوت بپرهیزید .
ناگفته نماند که این بندگی کردن ، سودی به خدا نمی رساند بلکه مایة عزت و سعادت خود انسان است و گرنه خداوند بی نیاز و مطلق است .
من نکردم خلق تا سودی کنم بلکه تا بربندگان جودی کنم
اگر یک معلم هم به شاگردانش می گوید : درس بخوانید ، نفع این درس خواندن به خود آنان برمی گردد و برای معلم سودی ندارد .
آنچه که ریشه و سبب عبودیت و بندگی انسان است عبارتست از :
1) عظمت خدا
برخورد با یک شخصیت عظیم ، انسان را به تواضع وامی دارد ، دیدار با یک دانشمند بزرگ ، آدمی را به تکریم و احترام وامی دارد ، چون که انسان دربرابر عظمت و دانش آن شخصیت و این دانشمند ، خود را کوچک و کم سواد می بیند . خداوند ، مبداء همة عظمت ها و جلال هاست . شناخت خداوند به عظمت و بزرگی ، انسان ناتوان و حقیر را به کرنش و تعظیم وامی دارد .
2) احساس نیاز و وابستگی
انسان ، برخوردار از عجز و نیاز و ناتوانی است و خداوند ، در اوج بی نیازی و غنای مطلق و سررشته دار امور انسان هاست . این هم عاملی است ، تا انسان در برابر خداوند ، « بندگی » کند .
3) سپاس نعمت
توجه به نعمت های بی حساب و فراوانی که از هر سو و در هر زمینه ما را احاطه کرده ، قوی ترین انگیزه را برای پرستش پروردگار ایجاد می کند . نعمت هایی که حتی پیش از تولد انسان شروع می شود و در طول زندگی همراه ماست و درآخرت هم ( اگر شایستگی داشته باشیم) ازآنها بهره مند خواهیم شد . در قرآن به این نکته اشاره شده و به مردم زمان پیامبر(ص) می فرماید :
« فلیعبدوا رب هذا البیت ، الذی اطعمهم من جوعٍ و آمنهم من خوف »
باید خدای کعبه را عبادت کنند ، خدایی که آنان را از گرسنگی نجات داد و سیر کرد و از ترس ، ایمن ساخت .
4) فطرت
در سرشت انسان ، پرستش و نیایش وجود دارد . اگر به معبود حقیقی دست یافت ، که کمال مطلوب همین است ، و اگر به انحراف و بیراهه دچار شد ، به پرستش معبودهای بدلی و باطل می پردازد . بت پرستی ، ماه و خورشید پرستی ، گوساله و گاو پرستی ، نمونه های انحرافی است که وجود دارد ، کسانی هم پول و مقام و همسر و ماشین و طاغوت و مدال و 000 را می پرستند .
انبیاء ، آمده اند تا فطرت را در مسیر حق ، هدایت کنند و انسان را از عبادت های عوضی نجات بخشند . حضرت علی (ع) درمورد بعثت رسول خدا (ص) می فرماید :
« فبعث الله محمداً بالحق لیخرج عباده من عباده الأوثان الی عبادته 000 »
خداوند حضرت محمد(ص) را برانگیخت . تا بندگانش را از « بت پرستی » به « خداپرستی» دعوت کند .
روح عبادت در فطرت انسان نهفته است و اگر خوب رهبری نشود به عبادت بت و طاغوت می گراید . مثل میل به غذا که در هر کودکی هست ، ولی اگر راهنمایی نشود ، کودک خاک می خورد و لذت هم می برد . بدون هدایت صحیح این گرایش فطری ، انسان به عشق های زودگذر پوچ یا پرستش های بی محتوای انحرافی دچار می شود .
چگونه عبادت کنیم ؟
مگر نه اینکه آدرس هر خانه را باید از صاحبخانه گرفت ؟
و مگر نه اینکه در هر ضیافت و مهمانی ، باید نظر میزبان را مراعات کرد ؟
عبادت ، حضور در برابر خدایی است که صاحب جهان است ، و نشستن بر سر مائده های معنوی پروردگار است که برای « بندگان » فراهم کرده است .