لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن .doc :
«اعجاز قرآن از نظر علوم روز»
تهیه کننده : پژمان داعی
کد کلاس:11619
استاد: عدالت خواه
شماره شناسایی: 34803110
با آنکه مردم عرب در زمان «پیامبر اسلام» صلی الله علیه و اله و سلم حتّی از علوم زمان خودبیبهره بودند و دانشمندان آن زمان نیز در اثر نداشتن وسائل علمی امروز بهخرافات عجیبی مبتلا بودند، مثلاً اعتقاد آنها درباره کره زمین این بود که زمیندر مرکز معیّنی ایستاده و افلاک هفتگانه گرد او میچرخند. و یا زمین غیرکروی است و هیچ گونه حرکت وضعی و انتقالی ندارد، در چنین شرائطی اگر«پیامبر اسلام» صلی الله علیه و اله و سلم میخواست قرآن را از جانب خود تدوین کند طبعاً باید طبقآنچه در میان مردم معمولی یا نهایت دانشمندان آن زمان شایع بوده بنویسد،نه آنکه مطالبی برخلاف دانشمندان آن روز و موافق علم امروز در کلمات وعبارات قرآن بیاورد که دانشمندان امروز انگشت حیرت به دهان بگیرند.
ما در اینجا نمی خواهیم کتابهای «قرآن و اکتشافات جدید» یا «قرآن از نظرعلومروز» و یا «علم روز و قرآن» و یا «قرآن برفراز اعصار» و یا کتاب «عذرتقصیر بهپیشگاهمحمّد صلی الله علیه و اله و سلم و قرآن» و دهها کتاب دیگر از این قبیل رارونویس کنیم، زیرا بهقول معروف در این صورت «مثنوی هفتاد من کاغذشود».
ولی به یاری پروردگار میخواهیم چند نمونه از آنچه در بین مردم آنزمان شایع بوده و قرآن برخلاف آنها و طبق علم روز سخن گفته است، برایاثبات اعجاز قرآن بیان نمائیم.
اوّل:
«مسأله آهن»
در روزگاری که مردم از آهن جز برای شمشیر و چاقو و نهایت چند آلتدیگر استفاده نمیکردند، در زمانی که از نظر مردم آهن بیشتر از مواد دیگرمورد استفاده نبود بلکه طلا و نقره از نظر اقتصادی در آن زمان اهمیّتزیادتری داشت، در عین حال قرآن آنچنان به مسأله آهن و استفاده عجیبی کهاز آن در این زمانها میشود توجّه داشته که یک سوره به نام حدید (آهن) درقرآن دیده میشود و در آیه 24 همین سوره میگوید: «وَ اَنْزَلْنَا الْحَدیِدَ فیِهِ بَأْسٌشَدیِدٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ» «و ما آهن را که در آن صلابت و محکمی شدید و منافعیبرای مردمان در آن است نازل نمودیم».
دانشمند معروف آقای «نوفل» در کتاب «القرآن و العلم الحدیث» میگوید:
«تا قرن هیجدهم یعنی دوازده قرن پس از نزولقرآن هنوز کارهای فلزی در نهایت ضعف بود و نه تنهاارزش آن شناخته نشده بود بلکه اساساً مهمّ و قابلتوجّه تلقّی نمیشد تا آنکه ناگهان چشم دنیا به آهندوخته شد و رقابت عجیبی در میان دانشمندان برایاستخراج و استفاده بهتر از آن بوجود آمد تا آنجا که بهاین دو قرن دوران نهضت و پیشرفت و عصر فلز اطلاقشده و دنیا حقّاً منافع آن را آنچنانکه باید دریافته وصدق یکی دیگر از حقایق قرآن، نقاب از صورت بهیکسو زده است. امروز منافع آهن آنچنان برای مردم دنیاروشن شده که احتیاج بهتوضیحندارد».
و قرآن تقریباً در هزار و چهارصد سال قبل برخلاف نظریّه مردم آن روز وموافق علم امروز سخن در اهمیّت «آهن» گفته و از این راه اعجاز خود رااثبات کرده است.
دوّم:
«مسأله حرکت زمین»
در روزگاری که نظریّه «بطلمیوس» به عنوان بهترین فرضیّه در موضوعافلاک شناخته شده بود، در زمانی که جز سکون زمین و حرکت افلاک به دورآن چیز دیگری برای افراد بشر مفهوم نداشت، در عهدی که وسائل علمی بههیچ وجه در اختیار بشر قرار نگرفته بود تا به غیر محسوسات خود بهحقیقت دیگری متوجّه شوند، قرآن با لطافت خاصّی که نه با نظرات مردم آنزمان صریحاً مبارزه کرده باشد که آنها از اسلام دوری کنند و نه حقیقت رابیان نکرده باشد، در چند مورد به حرکت وضعی و انتقالی زمین اشارهفرموده و میگوید:
«اَلَمْ نَجْعَلِ الاَْرْضَ کِفَاتاً اَحْیَائاً وَ اَمْوَاتاً وَ جَعَلْنَا فیِهَا رَوَاسِیَشَامِخَاتٍ وَ اَسْقَیْنَاکُمْ مَاءً فُرَاتاً».
یعنی: آیا ما برای شما زمین را مرورکننده سریع و زنده و مرده قرار ندادهایم؟ بلکه در آن کوههای ثابت وبلندی قرار دادیم و برای شما از آن آبهای پاک و گواراآفریدیم.
در گذشته مفسّرین در تفسیر این آیه شریفه دچار اشکالاتی شده بودند،زیرا کلمه «کفات» در لغت عرب به معنی «موجودی که با سرعتپروازمیکند»، میباشد. و آنها به عناوینی این جمله را تأویل میکردند ولیپس از کشف حرکت انتقالی زمین، معنی آیه شریفه کاملاً واضح شد و نیزمعلوم گردید که چرا پروردگار پس از جمله «کفات» که در آیه شریفه ذکر شده،زنده شدن و مردن زمین که بوسیله جمله «احیاءً و امواتاً» گفته شده که مسلّم باضمیمه آیات دیگر مراد تابستان و زمستان است و بوجود آمدن تابستان وزمستان در اثر حرکت انتقالی زمین است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن .doc :
«اعجاز قرآن از نظر علوم روز»
تهیه کننده : پژمان داعی
کد کلاس:11619
استاد: عدالت خواه
شماره شناسایی: 34803110
با آنکه مردم عرب در زمان «پیامبر اسلام» صلی الله علیه و اله و سلم حتّی از علوم زمان خودبیبهره بودند و دانشمندان آن زمان نیز در اثر نداشتن وسائل علمی امروز بهخرافات عجیبی مبتلا بودند، مثلاً اعتقاد آنها درباره کره زمین این بود که زمیندر مرکز معیّنی ایستاده و افلاک هفتگانه گرد او میچرخند. و یا زمین غیرکروی است و هیچ گونه حرکت وضعی و انتقالی ندارد، در چنین شرائطی اگر«پیامبر اسلام» صلی الله علیه و اله و سلم میخواست قرآن را از جانب خود تدوین کند طبعاً باید طبقآنچه در میان مردم معمولی یا نهایت دانشمندان آن زمان شایع بوده بنویسد،نه آنکه مطالبی برخلاف دانشمندان آن روز و موافق علم امروز در کلمات وعبارات قرآن بیاورد که دانشمندان امروز انگشت حیرت به دهان بگیرند.
ما در اینجا نمی خواهیم کتابهای «قرآن و اکتشافات جدید» یا «قرآن از نظرعلومروز» و یا «علم روز و قرآن» و یا «قرآن برفراز اعصار» و یا کتاب «عذرتقصیر بهپیشگاهمحمّد صلی الله علیه و اله و سلم و قرآن» و دهها کتاب دیگر از این قبیل رارونویس کنیم، زیرا بهقول معروف در این صورت «مثنوی هفتاد من کاغذشود».
ولی به یاری پروردگار میخواهیم چند نمونه از آنچه در بین مردم آنزمان شایع بوده و قرآن برخلاف آنها و طبق علم روز سخن گفته است، برایاثبات اعجاز قرآن بیان نمائیم.
اوّل:
«مسأله آهن»
در روزگاری که مردم از آهن جز برای شمشیر و چاقو و نهایت چند آلتدیگر استفاده نمیکردند، در زمانی که از نظر مردم آهن بیشتر از مواد دیگرمورد استفاده نبود بلکه طلا و نقره از نظر اقتصادی در آن زمان اهمیّتزیادتری داشت، در عین حال قرآن آنچنان به مسأله آهن و استفاده عجیبی کهاز آن در این زمانها میشود توجّه داشته که یک سوره به نام حدید (آهن) درقرآن دیده میشود و در آیه 24 همین سوره میگوید: «وَ اَنْزَلْنَا الْحَدیِدَ فیِهِ بَأْسٌشَدیِدٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ» «و ما آهن را که در آن صلابت و محکمی شدید و منافعیبرای مردمان در آن است نازل نمودیم».
دانشمند معروف آقای «نوفل» در کتاب «القرآن و العلم الحدیث» میگوید:
«تا قرن هیجدهم یعنی دوازده قرن پس از نزولقرآن هنوز کارهای فلزی در نهایت ضعف بود و نه تنهاارزش آن شناخته نشده بود بلکه اساساً مهمّ و قابلتوجّه تلقّی نمیشد تا آنکه ناگهان چشم دنیا به آهندوخته شد و رقابت عجیبی در میان دانشمندان برایاستخراج و استفاده بهتر از آن بوجود آمد تا آنجا که بهاین دو قرن دوران نهضت و پیشرفت و عصر فلز اطلاقشده و دنیا حقّاً منافع آن را آنچنانکه باید دریافته وصدق یکی دیگر از حقایق قرآن، نقاب از صورت بهیکسو زده است. امروز منافع آهن آنچنان برای مردم دنیاروشن شده که احتیاج بهتوضیحندارد».
و قرآن تقریباً در هزار و چهارصد سال قبل برخلاف نظریّه مردم آن روز وموافق علم امروز سخن در اهمیّت «آهن» گفته و از این راه اعجاز خود رااثبات کرده است.
دوّم:
«مسأله حرکت زمین»
در روزگاری که نظریّه «بطلمیوس» به عنوان بهترین فرضیّه در موضوعافلاک شناخته شده بود، در زمانی که جز سکون زمین و حرکت افلاک به دورآن چیز دیگری برای افراد بشر مفهوم نداشت، در عهدی که وسائل علمی بههیچ وجه در اختیار بشر قرار نگرفته بود تا به غیر محسوسات خود بهحقیقت دیگری متوجّه شوند، قرآن با لطافت خاصّی که نه با نظرات مردم آنزمان صریحاً مبارزه کرده باشد که آنها از اسلام دوری کنند و نه حقیقت رابیان نکرده باشد، در چند مورد به حرکت وضعی و انتقالی زمین اشارهفرموده و میگوید:
«اَلَمْ نَجْعَلِ الاَْرْضَ کِفَاتاً اَحْیَائاً وَ اَمْوَاتاً وَ جَعَلْنَا فیِهَا رَوَاسِیَشَامِخَاتٍ وَ اَسْقَیْنَاکُمْ مَاءً فُرَاتاً».
یعنی: آیا ما برای شما زمین را مرورکننده سریع و زنده و مرده قرار ندادهایم؟ بلکه در آن کوههای ثابت وبلندی قرار دادیم و برای شما از آن آبهای پاک و گواراآفریدیم.
در گذشته مفسّرین در تفسیر این آیه شریفه دچار اشکالاتی شده بودند،زیرا کلمه «کفات» در لغت عرب به معنی «موجودی که با سرعتپروازمیکند»، میباشد. و آنها به عناوینی این جمله را تأویل میکردند ولیپس از کشف حرکت انتقالی زمین، معنی آیه شریفه کاملاً واضح شد و نیزمعلوم گردید که چرا پروردگار پس از جمله «کفات» که در آیه شریفه ذکر شده،زنده شدن و مردن زمین که بوسیله جمله «احیاءً و امواتاً» گفته شده که مسلّم باضمیمه آیات دیگر مراد تابستان و زمستان است و بوجود آمدن تابستان وزمستان در اثر حرکت انتقالی زمین است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن .doc :
«اعجاز قرآن از نظر علوم روز»
تهیه کننده : پژمان داعی
کد کلاس:11619
استاد: عدالت خواه
شماره شناسایی: 34803110
با آنکه مردم عرب در زمان «پیامبر اسلام» صلی الله علیه و اله و سلم حتّی از علوم زمان خودبیبهره بودند و دانشمندان آن زمان نیز در اثر نداشتن وسائل علمی امروز بهخرافات عجیبی مبتلا بودند، مثلاً اعتقاد آنها درباره کره زمین این بود که زمیندر مرکز معیّنی ایستاده و افلاک هفتگانه گرد او میچرخند. و یا زمین غیرکروی است و هیچ گونه حرکت وضعی و انتقالی ندارد، در چنین شرائطی اگر«پیامبر اسلام» صلی الله علیه و اله و سلم میخواست قرآن را از جانب خود تدوین کند طبعاً باید طبقآنچه در میان مردم معمولی یا نهایت دانشمندان آن زمان شایع بوده بنویسد،نه آنکه مطالبی برخلاف دانشمندان آن روز و موافق علم امروز در کلمات وعبارات قرآن بیاورد که دانشمندان امروز انگشت حیرت به دهان بگیرند.
ما در اینجا نمی خواهیم کتابهای «قرآن و اکتشافات جدید» یا «قرآن از نظرعلومروز» و یا «علم روز و قرآن» و یا «قرآن برفراز اعصار» و یا کتاب «عذرتقصیر بهپیشگاهمحمّد صلی الله علیه و اله و سلم و قرآن» و دهها کتاب دیگر از این قبیل رارونویس کنیم، زیرا بهقول معروف در این صورت «مثنوی هفتاد من کاغذشود».
ولی به یاری پروردگار میخواهیم چند نمونه از آنچه در بین مردم آنزمان شایع بوده و قرآن برخلاف آنها و طبق علم روز سخن گفته است، برایاثبات اعجاز قرآن بیان نمائیم.
اوّل:
«مسأله آهن»
در روزگاری که مردم از آهن جز برای شمشیر و چاقو و نهایت چند آلتدیگر استفاده نمیکردند، در زمانی که از نظر مردم آهن بیشتر از مواد دیگرمورد استفاده نبود بلکه طلا و نقره از نظر اقتصادی در آن زمان اهمیّتزیادتری داشت، در عین حال قرآن آنچنان به مسأله آهن و استفاده عجیبی کهاز آن در این زمانها میشود توجّه داشته که یک سوره به نام حدید (آهن) درقرآن دیده میشود و در آیه 24 همین سوره میگوید: «وَ اَنْزَلْنَا الْحَدیِدَ فیِهِ بَأْسٌشَدیِدٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ» «و ما آهن را که در آن صلابت و محکمی شدید و منافعیبرای مردمان در آن است نازل نمودیم».
دانشمند معروف آقای «نوفل» در کتاب «القرآن و العلم الحدیث» میگوید:
«تا قرن هیجدهم یعنی دوازده قرن پس از نزولقرآن هنوز کارهای فلزی در نهایت ضعف بود و نه تنهاارزش آن شناخته نشده بود بلکه اساساً مهمّ و قابلتوجّه تلقّی نمیشد تا آنکه ناگهان چشم دنیا به آهندوخته شد و رقابت عجیبی در میان دانشمندان برایاستخراج و استفاده بهتر از آن بوجود آمد تا آنجا که بهاین دو قرن دوران نهضت و پیشرفت و عصر فلز اطلاقشده و دنیا حقّاً منافع آن را آنچنانکه باید دریافته وصدق یکی دیگر از حقایق قرآن، نقاب از صورت بهیکسو زده است. امروز منافع آهن آنچنان برای مردم دنیاروشن شده که احتیاج بهتوضیحندارد».
و قرآن تقریباً در هزار و چهارصد سال قبل برخلاف نظریّه مردم آن روز وموافق علم امروز سخن در اهمیّت «آهن» گفته و از این راه اعجاز خود رااثبات کرده است.
دوّم:
«مسأله حرکت زمین»
در روزگاری که نظریّه «بطلمیوس» به عنوان بهترین فرضیّه در موضوعافلاک شناخته شده بود، در زمانی که جز سکون زمین و حرکت افلاک به دورآن چیز دیگری برای افراد بشر مفهوم نداشت، در عهدی که وسائل علمی بههیچ وجه در اختیار بشر قرار نگرفته بود تا به غیر محسوسات خود بهحقیقت دیگری متوجّه شوند، قرآن با لطافت خاصّی که نه با نظرات مردم آنزمان صریحاً مبارزه کرده باشد که آنها از اسلام دوری کنند و نه حقیقت رابیان نکرده باشد، در چند مورد به حرکت وضعی و انتقالی زمین اشارهفرموده و میگوید:
«اَلَمْ نَجْعَلِ الاَْرْضَ کِفَاتاً اَحْیَائاً وَ اَمْوَاتاً وَ جَعَلْنَا فیِهَا رَوَاسِیَشَامِخَاتٍ وَ اَسْقَیْنَاکُمْ مَاءً فُرَاتاً».
یعنی: آیا ما برای شما زمین را مرورکننده سریع و زنده و مرده قرار ندادهایم؟ بلکه در آن کوههای ثابت وبلندی قرار دادیم و برای شما از آن آبهای پاک و گواراآفریدیم.
در گذشته مفسّرین در تفسیر این آیه شریفه دچار اشکالاتی شده بودند،زیرا کلمه «کفات» در لغت عرب به معنی «موجودی که با سرعتپروازمیکند»، میباشد. و آنها به عناوینی این جمله را تأویل میکردند ولیپس از کشف حرکت انتقالی زمین، معنی آیه شریفه کاملاً واضح شد و نیزمعلوم گردید که چرا پروردگار پس از جمله «کفات» که در آیه شریفه ذکر شده،زنده شدن و مردن زمین که بوسیله جمله «احیاءً و امواتاً» گفته شده که مسلّم باضمیمه آیات دیگر مراد تابستان و زمستان است و بوجود آمدن تابستان وزمستان در اثر حرکت انتقالی زمین است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن .doc :
وجوه اعجاز قرآن
تناسب لفظ و معنا در قرآن
تناسب لفظ و معنى در قرآن
ویژگى الفاظ قرآن، انتخاب دقیق و تناسب آنها با معانى است و نیز قرار گرفتن در جایگاه مناسب خویش در جملات و هماهنگى آنها با واژههاى قبل و بعد از خود است. فعلها معانى دقیق خود را الهام مى بخشند، مثلاً فعل مضارع تجدید و استمرار را افاده کرده، تصاویر و صحنهها را باز آفرینى مى کند و به ذهن نزدیک مى سازد، تا جایى که گویى آن تصاویر و صحنهها جلوى چشمان مخاطب قرار داده مى شوند. واژهها گاهى به شکل جمع و گاهى به حالت مفرد مى آیند و این بدون سبب نسبت بلکه به علتى منطقى یا براى حفظ آهنگ و نغمه یا ذکر خاص پس از عام و بالعکس، یا در نظر گرفتن معرفه و نکره، به غرضى بلاغى و یا تقدیم و تأخیر است
تناسب واژهها با معانى
دقت در انتخاب واژهها در قرآن، نخستین مسالهاى است که پژوهشگر علوم قرآنى، آن را در مى یابد، به عنوان نمونه در قرآن موارد به کارگیرى واژه<الریاح» بادها، با واژه<الریاح» باد و نیز<الغیث» و <المطر» و جز آن با یکدیگر متفاوت است. مثلاً واژه<الریح» در قرآن صرفاً در مواردى که خیر و منفعت و رحمت الهى بیان مى شود آمده است.(10)خداوند متعال مى فرماید:
<و هو الذى یرسل الریاح بشراً بین یدى رحمته حتى اذا أقلت سحاباً ثقالاً سقناه لبلد میت فأنزلنا به المأ فأخرجنا به من کل الثمرات کذلک نخرج الموتى لعلکم تذکرون». (اعراف، 7 / 57)
<اوست که بادها را پیشاپیش[ باران] رحمتش مژده رسان مى فرستد، تا آنگه که ابرهاى گرانبار را بردارند، آن را به سوى سر زمینى مرده، برانیم، و از آن، باران فرو آوردیم؛ و از هر گونه میوهاى[ از خاک] بر آوریم. بدین سان مردگان[ نیز از قبرها] خارج مى سازیم، باشد که شما متذکر شوید.»
و مى فرماید:<و أرسلنا الریاح لواقح فأنزلنا من السمأ مأ فأسقینا کموه و ما أنتم له بخازنین»(حجر، 15 / 22)
<و بادها را بار دار کننده فرستادیم و از آسمان، آبى نازل کردیم، پس شما را بدان سیراب نمودیم، و شما خزانه دار آن نیستید.»
و نیز مى فرماید:<و من آیاته آن یرسل الریاح مبشرات و لیذیقکم من رحمته و لتجرى الفلک بأمره و لتبتغوا من فضله و لعلکم تشکرون»(روم، 30 / 46)/
<و از نشانههاى او این است که بادهاى بشارت آور را مى فرستد، تا بخشى از رحمتش را به شما بچشاند و تا کشتى به فرمانش روان گردد، و تا از فضل او[ روزى بجویید] و امید که سپاسگزارى کنید.»
و مى فرماید:<و الله الذى ارسل الریاح فتثیر سحاباً فسقناه الى بلد میت فاحیینا به الأرض بعد موتها کذلک النشور»(فاظر، 35 / 9)/
<و خدا همان کسى است که بادها را روانه مى کند؛پس[ بادها] ابرى را بر مى انگیزند، و[ ما] آن را به سوى سر زمین مرده راندیم، و آن زمین را بدان[ وسیله]، پس از مرگش زندگى بخشیدیم؛رستاخیز[ نیز] چنین است.»
واژه<الریح» باد، نیز در جاهایى که براى ترسانیدن از فرجام عمل و عذاب کردن است مورد استفاده قرار گرفته. راغب اصفهانى مى گوید:<در اکثر جاهایى که خداوند واژه <الریح» را مفرد آورده براى بیان عذاب بوده است.»(11)
خداوند تبارک و تعالى مى فرماید:
<مثل ما ینفقون فى هذه الحیاْ الدنیا کمثل ریح فیها صر أصابت حرث قوم ظلموا أنفسهم فأهلکته و ما ظلمهم الله و لکن انفسهم یظلمون»(آل عمران، 3 / 117)
<مثل آنچه[ آنان] در زندگى این دنیا[ در راه دشمنى با پیامبر] خرج مى کنند، همچون مثل بادى است که در آن سرماى سختى است، که به کشتزار قومى که بر خود ستم کردهاند، بوزد و آن را تباه سازد؛ و خدا به آنان ستم نکرده، بلکه آنان خود بر خویشتن ستم کردهاند.»
<أم أمنتم أن یعیدکم فیه تارْ أخرى فیرسل علیکم قاصفاً من الریح فیغرقکم بما کفرتم ثم لا تجدوا لکم علینا به تبیعا»(الاسرأ، 17 / 69)
<یا مگر ایمن شدید از این که با دیگر شما را در آن[ دریا] باز گرداند و تند بادى شکننده و به[ سزاى] آنکه کفر ورزیدید غرقتان کند، آن گاه براى خود در برابر ما کسى نیایید که آن را دنبال کند.»
و مى فرماید:<و فى عاد اذا أرسلنا علیهم الریح العقیم»(ذاریات، 51 / 41)
<و در[ ماجراى] عاد[ نیز] چون بر[ سر] آنها باد مهلک را فرستادیم.»
و مى فرماید:<و أما عاد فأهلکوا بریح صرصر عاتیْ.»(الحاقه، 69 / 6)/
<و اما عاد، به[ وسیله] تند بادى توفنده سرکش هلاک شدند.»
شاید سبب این باشد که<ریح» شر آفرین است زیرا توفنده، ویرانگر و بى قرار مى وزد، و این نوع باد به جهت استمرار و بى وقفه بودنش یک باد محسوب مىشود، و مردم نیز تغییرى در وزش یکسان آن احساس نمىکنند و آرامشى به خود نمىبینند، چرا که توفنده و ویرانگر است و یکسره مى وزد و همین باعث ترس و دلهره از آن است.اما<الریاح»بادها که در بردارندگان خیر و برکت هستند، گاهى مى وزند و گاهى آرام مى گیرند، تا مایه بارش ابرها شوند، پس<الریاح» بریده بریده و آرام مىوزند، به طورى که هر که در معرض آن قرار گیرد در مراحل مختلف وزیدن بادها، احساس آرامش مى کند/
پس در این بیان قرآن تصویرى از احساس روحى، روانى آدمى نیز دریافت مىشود.(12)
اما درباره مسخر کردن<الریح» براى حضرت سلیمان علیهالسلام که خداوند مى فرماید:<و لسلیمان الریح غدوها شهر و رواحها شهر»(سبا، 34 / 12)/
باد را براى سلیمان[ رام کردیم] که رفتن آن با مداد یک ماه و آمدنش شبانگاه یک ماه[ راه] بود/
و<فسخرنا له الریح تجرى بأمره رخأ حیث أصاب»(ص، 38 / 36)/
<پس باد را در اختیار او قرار دادیم که هر جا تصمیم مى گرفت، به فرمان او نرم و روان مى شد.»
ظاهر این گونه است که نعمت روشنتر و سنت الهى آشکارتر است، زیرا آن چیزى که از آن انتظار شر و آسیب مى رود، ولى قرین خیر و سود باشد، بى تردید منت آن بزرگتر و ارزش عطایش بیشتر است، بر خلاف چیزى که از آن انتظار خیر و رحمت مى رود، چنین چیزى گر چه از آن انتظار دلخوشى و شادمانى مى رود، اما به حد دل خوشى و شادمانى چیزى نمىرسد که از آن انتظار شر و آسیب مى رود، اما وسیله رحمت و نعمت الهى مى گردد/
جاحظ درباره گزینش دقیق واژهها در قرآن مى گوید:
<و همچنین واژه<المطر»(باران) در قرآن فقط در موارد انتقام به کار رفته است، در حالى که اکثر علما و خواص و همین گونه عوام، میان این واژه(المطر) و واژه(الغیث) تفاوتى قایل نیستند.»(13)
در حقیقت<الغیث» تنها در جایگاه رحمت و نعمت استمعال شده است همانند<الریح» در موردى که ذکر شد، در واقع میان<الغیث» و <الاغاثه» که به معنى کمک و یارى رسانیدن است ارتباط کامل است، از این روبکارگیرى واژه<الغیث» در موردى که باران رحمت به بار دارد و خیر به بار مى آورد، نشانگر تناسب دقیق میان لفظ و معنا است/
خداوند مى فرماید:
<ان الله عنده علم الساعْ و ینزل الغیث و یعلم ما فى الأرحام و ما تدرى نفس ماذا تکسب غداً و ما تدرى نفس باى ارض تموت»(لقمان، 31 / 34)/
در حقیقت، خداست که علم[ به] قیامت نزد اوست، و باران را فرو مى فرستد، و آنچه را که در رحمهاست مى داند و کسى نمىداند فردا چه به دست مى آورد، و هر کسى نمىداند در کدامین سرزمین مى میرد. در حقیقت خداست[ که] داناى آگاه است/
و مى فرماید:<و هو الذى ینزل الغیث من بعد ما قنطوا و ینشر رحمته و هو الوالى الحمید»(شورى، 42 / 28)/
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن .doc :
وجوه اعجاز قرآن
تناسب لفظ و معنا در قرآن
تناسب لفظ و معنى در قرآن
ویژگى الفاظ قرآن، انتخاب دقیق و تناسب آنها با معانى است و نیز قرار گرفتن در جایگاه مناسب خویش در جملات و هماهنگى آنها با واژههاى قبل و بعد از خود است. فعلها معانى دقیق خود را الهام مى بخشند، مثلاً فعل مضارع تجدید و استمرار را افاده کرده، تصاویر و صحنهها را باز آفرینى مى کند و به ذهن نزدیک مى سازد، تا جایى که گویى آن تصاویر و صحنهها جلوى چشمان مخاطب قرار داده مى شوند. واژهها گاهى به شکل جمع و گاهى به حالت مفرد مى آیند و این بدون سبب نسبت بلکه به علتى منطقى یا براى حفظ آهنگ و نغمه یا ذکر خاص پس از عام و بالعکس، یا در نظر گرفتن معرفه و نکره، به غرضى بلاغى و یا تقدیم و تأخیر است
تناسب واژهها با معانى
دقت در انتخاب واژهها در قرآن، نخستین مسالهاى است که پژوهشگر علوم قرآنى، آن را در مى یابد، به عنوان نمونه در قرآن موارد به کارگیرى واژه<الریاح» بادها، با واژه<الریاح» باد و نیز<الغیث» و <المطر» و جز آن با یکدیگر متفاوت است. مثلاً واژه<الریح» در قرآن صرفاً در مواردى که خیر و منفعت و رحمت الهى بیان مى شود آمده است.(10)خداوند متعال مى فرماید:
<و هو الذى یرسل الریاح بشراً بین یدى رحمته حتى اذا أقلت سحاباً ثقالاً سقناه لبلد میت فأنزلنا به المأ فأخرجنا به من کل الثمرات کذلک نخرج الموتى لعلکم تذکرون». (اعراف، 7 / 57)
<اوست که بادها را پیشاپیش[ باران] رحمتش مژده رسان مى فرستد، تا آنگه که ابرهاى گرانبار را بردارند، آن را به سوى سر زمینى مرده، برانیم، و از آن، باران فرو آوردیم؛ و از هر گونه میوهاى[ از خاک] بر آوریم. بدین سان مردگان[ نیز از قبرها] خارج مى سازیم، باشد که شما متذکر شوید.»
و مى فرماید:<و أرسلنا الریاح لواقح فأنزلنا من السمأ مأ فأسقینا کموه و ما أنتم له بخازنین»(حجر، 15 / 22)
<و بادها را بار دار کننده فرستادیم و از آسمان، آبى نازل کردیم، پس شما را بدان سیراب نمودیم، و شما خزانه دار آن نیستید.»
و نیز مى فرماید:<و من آیاته آن یرسل الریاح مبشرات و لیذیقکم من رحمته و لتجرى الفلک بأمره و لتبتغوا من فضله و لعلکم تشکرون»(روم، 30 / 46)/
<و از نشانههاى او این است که بادهاى بشارت آور را مى فرستد، تا بخشى از رحمتش را به شما بچشاند و تا کشتى به فرمانش روان گردد، و تا از فضل او[ روزى بجویید] و امید که سپاسگزارى کنید.»
و مى فرماید:<و الله الذى ارسل الریاح فتثیر سحاباً فسقناه الى بلد میت فاحیینا به الأرض بعد موتها کذلک النشور»(فاظر، 35 / 9)/
<و خدا همان کسى است که بادها را روانه مى کند؛پس[ بادها] ابرى را بر مى انگیزند، و[ ما] آن را به سوى سر زمین مرده راندیم، و آن زمین را بدان[ وسیله]، پس از مرگش زندگى بخشیدیم؛رستاخیز[ نیز] چنین است.»
واژه<الریح» باد، نیز در جاهایى که براى ترسانیدن از فرجام عمل و عذاب کردن است مورد استفاده قرار گرفته. راغب اصفهانى مى گوید:<در اکثر جاهایى که خداوند واژه <الریح» را مفرد آورده براى بیان عذاب بوده است.»(11)
خداوند تبارک و تعالى مى فرماید:
<مثل ما ینفقون فى هذه الحیاْ الدنیا کمثل ریح فیها صر أصابت حرث قوم ظلموا أنفسهم فأهلکته و ما ظلمهم الله و لکن انفسهم یظلمون»(آل عمران، 3 / 117)
<مثل آنچه[ آنان] در زندگى این دنیا[ در راه دشمنى با پیامبر] خرج مى کنند، همچون مثل بادى است که در آن سرماى سختى است، که به کشتزار قومى که بر خود ستم کردهاند، بوزد و آن را تباه سازد؛ و خدا به آنان ستم نکرده، بلکه آنان خود بر خویشتن ستم کردهاند.»
<أم أمنتم أن یعیدکم فیه تارْ أخرى فیرسل علیکم قاصفاً من الریح فیغرقکم بما کفرتم ثم لا تجدوا لکم علینا به تبیعا»(الاسرأ، 17 / 69)
<یا مگر ایمن شدید از این که با دیگر شما را در آن[ دریا] باز گرداند و تند بادى شکننده و به[ سزاى] آنکه کفر ورزیدید غرقتان کند، آن گاه براى خود در برابر ما کسى نیایید که آن را دنبال کند.»
و مى فرماید:<و فى عاد اذا أرسلنا علیهم الریح العقیم»(ذاریات، 51 / 41)
<و در[ ماجراى] عاد[ نیز] چون بر[ سر] آنها باد مهلک را فرستادیم.»
و مى فرماید:<و أما عاد فأهلکوا بریح صرصر عاتیْ.»(الحاقه، 69 / 6)/
<و اما عاد، به[ وسیله] تند بادى توفنده سرکش هلاک شدند.»
شاید سبب این باشد که<ریح» شر آفرین است زیرا توفنده، ویرانگر و بى قرار مى وزد، و این نوع باد به جهت استمرار و بى وقفه بودنش یک باد محسوب مىشود، و مردم نیز تغییرى در وزش یکسان آن احساس نمىکنند و آرامشى به خود نمىبینند، چرا که توفنده و ویرانگر است و یکسره مى وزد و همین باعث ترس و دلهره از آن است.اما<الریاح»بادها که در بردارندگان خیر و برکت هستند، گاهى مى وزند و گاهى آرام مى گیرند، تا مایه بارش ابرها شوند، پس<الریاح» بریده بریده و آرام مىوزند، به طورى که هر که در معرض آن قرار گیرد در مراحل مختلف وزیدن بادها، احساس آرامش مى کند/
پس در این بیان قرآن تصویرى از احساس روحى، روانى آدمى نیز دریافت مىشود.(12)
اما درباره مسخر کردن<الریح» براى حضرت سلیمان علیهالسلام که خداوند مى فرماید:<و لسلیمان الریح غدوها شهر و رواحها شهر»(سبا، 34 / 12)/
باد را براى سلیمان[ رام کردیم] که رفتن آن با مداد یک ماه و آمدنش شبانگاه یک ماه[ راه] بود/
و<فسخرنا له الریح تجرى بأمره رخأ حیث أصاب»(ص، 38 / 36)/
<پس باد را در اختیار او قرار دادیم که هر جا تصمیم مى گرفت، به فرمان او نرم و روان مى شد.»
ظاهر این گونه است که نعمت روشنتر و سنت الهى آشکارتر است، زیرا آن چیزى که از آن انتظار شر و آسیب مى رود، ولى قرین خیر و سود باشد، بى تردید منت آن بزرگتر و ارزش عطایش بیشتر است، بر خلاف چیزى که از آن انتظار خیر و رحمت مى رود، چنین چیزى گر چه از آن انتظار دلخوشى و شادمانى مى رود، اما به حد دل خوشى و شادمانى چیزى نمىرسد که از آن انتظار شر و آسیب مى رود، اما وسیله رحمت و نعمت الهى مى گردد/
جاحظ درباره گزینش دقیق واژهها در قرآن مى گوید:
<و همچنین واژه<المطر»(باران) در قرآن فقط در موارد انتقام به کار رفته است، در حالى که اکثر علما و خواص و همین گونه عوام، میان این واژه(المطر) و واژه(الغیث) تفاوتى قایل نیستند.»(13)
در حقیقت<الغیث» تنها در جایگاه رحمت و نعمت استمعال شده است همانند<الریح» در موردى که ذکر شد، در واقع میان<الغیث» و <الاغاثه» که به معنى کمک و یارى رسانیدن است ارتباط کامل است، از این روبکارگیرى واژه<الغیث» در موردى که باران رحمت به بار دارد و خیر به بار مى آورد، نشانگر تناسب دقیق میان لفظ و معنا است/
خداوند مى فرماید:
<ان الله عنده علم الساعْ و ینزل الغیث و یعلم ما فى الأرحام و ما تدرى نفس ماذا تکسب غداً و ما تدرى نفس باى ارض تموت»(لقمان، 31 / 34)/
در حقیقت، خداست که علم[ به] قیامت نزد اوست، و باران را فرو مى فرستد، و آنچه را که در رحمهاست مى داند و کسى نمىداند فردا چه به دست مى آورد، و هر کسى نمىداند در کدامین سرزمین مى میرد. در حقیقت خداست[ که] داناى آگاه است/
و مى فرماید:<و هو الذى ینزل الغیث من بعد ما قنطوا و ینشر رحمته و هو الوالى الحمید»(شورى، 42 / 28)/