لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
اصول و مبانی اخلاق پیامبر (ص)
روزهایى بس شیرین و بهیادماندنى و تاریخ ساز پیامبر را نمىتوان با الفاظ و سخنان ناقص انسانهاى ناقصتوصیف و تعریف کرد.
او هرگز در این واژهها نمىگنجد و فراتر از آن است. انسانکاملى که تمام افلاک و موجودات را خدا به خاطر او آفرید واگر او نبود، هیچ چیز نبود. «لولاک لما خلقت الافلاک» و الاانسانى که تا قاب قوسین او ادنى بالا رفت و به جایى رسید کهجبرئیل آن ملک مقرب و واسطه وحى الهى به آنجا هرگز نرسد وبا صراحتبه او عرض کرد: اگر یک مو بالاتر روم به نور تجلىبسوزد پرم. ولى رسول الله رفت و به جایى رفت که نه در خرد آیدو نه بر ورق نگاشته شود و نه حتى در وهم وخیال! اوست کسى کهخدایش دربارهاش فرمود: «و انک لعلى خلق عظیم» پس مابه جاىاینکه حرفى بزنیم که نه آغازش و نه انجامش ما را به جایىمىرساند چرا که جز آفریدهاش و برادرش کسى او را نخواهد شناخت«یا على ما عرف الله الا انا و انت و ما عرفنى الا الله وانت و ما عرفک الا الله و انا» پس روا است که لب فرو بندیم وسخن کمتر گوئیم.
بیائیم در این سخن ربانى که پیامبر را داراى منشى سترگ واخلاقى عظیم معرفى مىکند بیاندیشیم و از زبان روایت نمى از ایناقیانوس پرفیض برگیریم، شاید برخى عزیزان به کار بندند و ازرسول الله الگوى زندگى بگیرند که قرآن فرمود: «و لکم فى رسولالله اسوه حسنه» .
جملههایى کوتاه در منش و روش زندگى حضرت بیان مىشود که همبرکت است و پر مایه برکتى است و هم برنامه به زیستى وخداپسندانه:
1 آن قدر حضرت متواضع و فروتن بود که متن روایت او را«خاضع الطرف» مىنامد یعنى به زمین نگاه مىکرد و سر را کمتربالا مىبرد، این چنین با وقار و متین... با ادب و فروتن. چناندر برابر خالقش خاضع و خاشع بود که بیشتر سرفرود مىآورد و کمترسر را بلند مىکرد چه پیوسته خدا را حاضر و ناظر مىدید و لحظهاىبلکه کمتر از لحظهاى هم از یاد و ذکر خدا غافل نبود.
2 یکى دیگر از نشانههاى بارز تواضع و خوى نیکویش این بود کهبه هر که مىرسید، پیشقدم در سلام کردن بر او بود، سلام که خودتحیت اسلامى است و پیامبر آن را به ما یاد داده، خود نیز بیش ازهمه و پیش از همه به آن عمل مىکرد و قبل از آنکه دیگرى بر اوسلام کند، او خود سلام مىکرد. هرگز پیامبر ملاحظه نمىکرد که آنفرد بزرگ استیا کوچک، دانشمند استیا بىسواد، ثروتمند استیافقیر. آرى حضرت آنقدر عظمت داشت که بر همه افراد بدون ملاحظههاىایسمى، شغلى، خطى، مسئولیتى، مالى و... سلام مىکرد و او بااینکه بزرگترین از هر نظر بود بر کوچکترین انسانها از هرنظر سلام مىکرد و بیشتربراى اینکه ما را به این سنتحسنهتشویق کند مىفرمود: سلام را نود و نه حسنه است و جوابش یک حسنه.
3 پیامبر هرگز بدون جهتسخن نمىگفت، و اگر سخنى مىگفتبیشترجنبه موعظه و پند داشت، یا مطلبى را مىآموخت و یا به معروف وخیرى امر مىکرد و یا از شر و منکرى مردم را باز مىداشت، تمامسخنانش سودمند و یک کلمه، نه بلکه یک حرف، پوچ و بىارزش نبود،زیرا خوب مىدانست که: «و ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید»وانگهى پیامبر اسوه است و الگو و اوست انسان کامل. پیامبر کسىاست که نخستین آفریده پروردگار، نور مبارکش است: «اول ما خلقالله نورى» پس، از این نور کامل چیزى تراوش نمىکند جز نور، وهرچه مىگوید گفته خدا است «و ما ینطق عن الهوى ان هو الا وحىیوحى» .
4 و پیامبر هرگز از ذکر خدا غافل نمىشد. در روایت است: «ولایجلس و لایقوم الا على ذکر» او نمىنشست و برنمىخاست جز با ذکرو یاد خدا. پیامبر در هر آن قرین و همنشین ذکر خدا بود چه برزبان آورد و چه در دل گوید. او خود ذکر خدا را کفاره مجلسمىدانست و اعلام مىداشت که اگر در مجلسى یاد خدا نباشد یا ذکرىاز اهل بیت که آن نیز یاد خدا است، پس آن مجلس بر اهلش وزر ووبال است و نحس است و شوم. و اگر حضرت مىخندید از تبسم تجاوزنمىکرد «جل ضحکه التبسم» زیرا قهقهه و خنده با صدا با شئونانسان مودب منافات دارد چه رسد به انسان کامل و چه رسد به اشرفمخلوقات.
5 یکى دیگر از موارد تواضع و فروتنى حضرت این بود که هر وقتوارد مجلس مىشد، هر جا که جاى خالى بود مىنشست، مانند ماخودخواهان یا نادانان نبود که دنبال صدر مجلس هستیم، و خیالمىکنیم که باید بالا و بالاتر نشست. اصلا آن جا که انسان والامىنشیند والا است نه آنکه انسان والا باید در جاى والا نشیند.
عزیزانم! قطعا این از تواضع است که انسان در جایى که خالىاستبنشیند و هرگز منتظر نباشد که دیگران در برابرش قد علمکنند و برخیزند تا آن جناب را در صدر مجلس بنشانند. این حالتبدون تردید برخاسته از هواى نفس است
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
اصول و مبانی اخلاق پیامبر (ص)
روزهایى بس شیرین و بهیادماندنى و تاریخ ساز پیامبر را نمىتوان با الفاظ و سخنان ناقص انسانهاى ناقصتوصیف و تعریف کرد.
او هرگز در این واژهها نمىگنجد و فراتر از آن است. انسانکاملى که تمام افلاک و موجودات را خدا به خاطر او آفرید واگر او نبود، هیچ چیز نبود. «لولاک لما خلقت الافلاک» و الاانسانى که تا قاب قوسین او ادنى بالا رفت و به جایى رسید کهجبرئیل آن ملک مقرب و واسطه وحى الهى به آنجا هرگز نرسد وبا صراحتبه او عرض کرد: اگر یک مو بالاتر روم به نور تجلىبسوزد پرم. ولى رسول الله رفت و به جایى رفت که نه در خرد آیدو نه بر ورق نگاشته شود و نه حتى در وهم وخیال! اوست کسى کهخدایش دربارهاش فرمود: «و انک لعلى خلق عظیم» پس مابه جاىاینکه حرفى بزنیم که نه آغازش و نه انجامش ما را به جایىمىرساند چرا که جز آفریدهاش و برادرش کسى او را نخواهد شناخت«یا على ما عرف الله الا انا و انت و ما عرفنى الا الله وانت و ما عرفک الا الله و انا» پس روا است که لب فرو بندیم وسخن کمتر گوئیم.
بیائیم در این سخن ربانى که پیامبر را داراى منشى سترگ واخلاقى عظیم معرفى مىکند بیاندیشیم و از زبان روایت نمى از ایناقیانوس پرفیض برگیریم، شاید برخى عزیزان به کار بندند و ازرسول الله الگوى زندگى بگیرند که قرآن فرمود: «و لکم فى رسولالله اسوه حسنه» .
جملههایى کوتاه در منش و روش زندگى حضرت بیان مىشود که همبرکت است و پر مایه برکتى است و هم برنامه به زیستى وخداپسندانه:
1 آن قدر حضرت متواضع و فروتن بود که متن روایت او را«خاضع الطرف» مىنامد یعنى به زمین نگاه مىکرد و سر را کمتربالا مىبرد، این چنین با وقار و متین... با ادب و فروتن. چناندر برابر خالقش خاضع و خاشع بود که بیشتر سرفرود مىآورد و کمترسر را بلند مىکرد چه پیوسته خدا را حاضر و ناظر مىدید و لحظهاىبلکه کمتر از لحظهاى هم از یاد و ذکر خدا غافل نبود.
2 یکى دیگر از نشانههاى بارز تواضع و خوى نیکویش این بود کهبه هر که مىرسید، پیشقدم در سلام کردن بر او بود، سلام که خودتحیت اسلامى است و پیامبر آن را به ما یاد داده، خود نیز بیش ازهمه و پیش از همه به آن عمل مىکرد و قبل از آنکه دیگرى بر اوسلام کند، او خود سلام مىکرد. هرگز پیامبر ملاحظه نمىکرد که آنفرد بزرگ استیا کوچک، دانشمند استیا بىسواد، ثروتمند استیافقیر. آرى حضرت آنقدر عظمت داشت که بر همه افراد بدون ملاحظههاىایسمى، شغلى، خطى، مسئولیتى، مالى و... سلام مىکرد و او بااینکه بزرگترین از هر نظر بود بر کوچکترین انسانها از هرنظر سلام مىکرد و بیشتربراى اینکه ما را به این سنتحسنهتشویق کند مىفرمود: سلام را نود و نه حسنه است و جوابش یک حسنه.
3 پیامبر هرگز بدون جهتسخن نمىگفت، و اگر سخنى مىگفتبیشترجنبه موعظه و پند داشت، یا مطلبى را مىآموخت و یا به معروف وخیرى امر مىکرد و یا از شر و منکرى مردم را باز مىداشت، تمامسخنانش سودمند و یک کلمه، نه بلکه یک حرف، پوچ و بىارزش نبود،زیرا خوب مىدانست که: «و ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید»وانگهى پیامبر اسوه است و الگو و اوست انسان کامل. پیامبر کسىاست که نخستین آفریده پروردگار، نور مبارکش است: «اول ما خلقالله نورى» پس، از این نور کامل چیزى تراوش نمىکند جز نور، وهرچه مىگوید گفته خدا است «و ما ینطق عن الهوى ان هو الا وحىیوحى» .
4 و پیامبر هرگز از ذکر خدا غافل نمىشد. در روایت است: «ولایجلس و لایقوم الا على ذکر» او نمىنشست و برنمىخاست جز با ذکرو یاد خدا. پیامبر در هر آن قرین و همنشین ذکر خدا بود چه برزبان آورد و چه در دل گوید. او خود ذکر خدا را کفاره مجلسمىدانست و اعلام مىداشت که اگر در مجلسى یاد خدا نباشد یا ذکرىاز اهل بیت که آن نیز یاد خدا است، پس آن مجلس بر اهلش وزر ووبال است و نحس است و شوم. و اگر حضرت مىخندید از تبسم تجاوزنمىکرد «جل ضحکه التبسم» زیرا قهقهه و خنده با صدا با شئونانسان مودب منافات دارد چه رسد به انسان کامل و چه رسد به اشرفمخلوقات.
5 یکى دیگر از موارد تواضع و فروتنى حضرت این بود که هر وقتوارد مجلس مىشد، هر جا که جاى خالى بود مىنشست، مانند ماخودخواهان یا نادانان نبود که دنبال صدر مجلس هستیم، و خیالمىکنیم که باید بالا و بالاتر نشست. اصلا آن جا که انسان والامىنشیند والا است نه آنکه انسان والا باید در جاى والا نشیند.
عزیزانم! قطعا این از تواضع است که انسان در جایى که خالىاستبنشیند و هرگز منتظر نباشد که دیگران در برابرش قد علمکنند و برخیزند تا آن جناب را در صدر مجلس بنشانند. این حالتبدون تردید برخاسته از هواى نفس است
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
اصول و مبانی اخلاق پیامبر (ص)
روزهایى بس شیرین و بهیادماندنى و تاریخ ساز پیامبر را نمىتوان با الفاظ و سخنان ناقص انسانهاى ناقصتوصیف و تعریف کرد.
او هرگز در این واژهها نمىگنجد و فراتر از آن است. انسانکاملى که تمام افلاک و موجودات را خدا به خاطر او آفرید واگر او نبود، هیچ چیز نبود. «لولاک لما خلقت الافلاک» و الاانسانى که تا قاب قوسین او ادنى بالا رفت و به جایى رسید کهجبرئیل آن ملک مقرب و واسطه وحى الهى به آنجا هرگز نرسد وبا صراحتبه او عرض کرد: اگر یک مو بالاتر روم به نور تجلىبسوزد پرم. ولى رسول الله رفت و به جایى رفت که نه در خرد آیدو نه بر ورق نگاشته شود و نه حتى در وهم وخیال! اوست کسى کهخدایش دربارهاش فرمود: «و انک لعلى خلق عظیم» پس مابه جاىاینکه حرفى بزنیم که نه آغازش و نه انجامش ما را به جایىمىرساند چرا که جز آفریدهاش و برادرش کسى او را نخواهد شناخت«یا على ما عرف الله الا انا و انت و ما عرفنى الا الله وانت و ما عرفک الا الله و انا» پس روا است که لب فرو بندیم وسخن کمتر گوئیم.
بیائیم در این سخن ربانى که پیامبر را داراى منشى سترگ واخلاقى عظیم معرفى مىکند بیاندیشیم و از زبان روایت نمى از ایناقیانوس پرفیض برگیریم، شاید برخى عزیزان به کار بندند و ازرسول الله الگوى زندگى بگیرند که قرآن فرمود: «و لکم فى رسولالله اسوه حسنه» .
جملههایى کوتاه در منش و روش زندگى حضرت بیان مىشود که همبرکت است و پر مایه برکتى است و هم برنامه به زیستى وخداپسندانه:
1 آن قدر حضرت متواضع و فروتن بود که متن روایت او را«خاضع الطرف» مىنامد یعنى به زمین نگاه مىکرد و سر را کمتربالا مىبرد، این چنین با وقار و متین... با ادب و فروتن. چناندر برابر خالقش خاضع و خاشع بود که بیشتر سرفرود مىآورد و کمترسر را بلند مىکرد چه پیوسته خدا را حاضر و ناظر مىدید و لحظهاىبلکه کمتر از لحظهاى هم از یاد و ذکر خدا غافل نبود.
2 یکى دیگر از نشانههاى بارز تواضع و خوى نیکویش این بود کهبه هر که مىرسید، پیشقدم در سلام کردن بر او بود، سلام که خودتحیت اسلامى است و پیامبر آن را به ما یاد داده، خود نیز بیش ازهمه و پیش از همه به آن عمل مىکرد و قبل از آنکه دیگرى بر اوسلام کند، او خود سلام مىکرد. هرگز پیامبر ملاحظه نمىکرد که آنفرد بزرگ استیا کوچک، دانشمند استیا بىسواد، ثروتمند استیافقیر. آرى حضرت آنقدر عظمت داشت که بر همه افراد بدون ملاحظههاىایسمى، شغلى، خطى، مسئولیتى، مالى و... سلام مىکرد و او بااینکه بزرگترین از هر نظر بود بر کوچکترین انسانها از هرنظر سلام مىکرد و بیشتربراى اینکه ما را به این سنتحسنهتشویق کند مىفرمود: سلام را نود و نه حسنه است و جوابش یک حسنه.
3 پیامبر هرگز بدون جهتسخن نمىگفت، و اگر سخنى مىگفتبیشترجنبه موعظه و پند داشت، یا مطلبى را مىآموخت و یا به معروف وخیرى امر مىکرد و یا از شر و منکرى مردم را باز مىداشت، تمامسخنانش سودمند و یک کلمه، نه بلکه یک حرف، پوچ و بىارزش نبود،زیرا خوب مىدانست که: «و ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید»وانگهى پیامبر اسوه است و الگو و اوست انسان کامل. پیامبر کسىاست که نخستین آفریده پروردگار، نور مبارکش است: «اول ما خلقالله نورى» پس، از این نور کامل چیزى تراوش نمىکند جز نور، وهرچه مىگوید گفته خدا است «و ما ینطق عن الهوى ان هو الا وحىیوحى» .
4 و پیامبر هرگز از ذکر خدا غافل نمىشد. در روایت است: «ولایجلس و لایقوم الا على ذکر» او نمىنشست و برنمىخاست جز با ذکرو یاد خدا. پیامبر در هر آن قرین و همنشین ذکر خدا بود چه برزبان آورد و چه در دل گوید. او خود ذکر خدا را کفاره مجلسمىدانست و اعلام مىداشت که اگر در مجلسى یاد خدا نباشد یا ذکرىاز اهل بیت که آن نیز یاد خدا است، پس آن مجلس بر اهلش وزر ووبال است و نحس است و شوم. و اگر حضرت مىخندید از تبسم تجاوزنمىکرد «جل ضحکه التبسم» زیرا قهقهه و خنده با صدا با شئونانسان مودب منافات دارد چه رسد به انسان کامل و چه رسد به اشرفمخلوقات.
5 یکى دیگر از موارد تواضع و فروتنى حضرت این بود که هر وقتوارد مجلس مىشد، هر جا که جاى خالى بود مىنشست، مانند ماخودخواهان یا نادانان نبود که دنبال صدر مجلس هستیم، و خیالمىکنیم که باید بالا و بالاتر نشست. اصلا آن جا که انسان والامىنشیند والا است نه آنکه انسان والا باید در جاى والا نشیند.
عزیزانم! قطعا این از تواضع است که انسان در جایى که خالىاستبنشیند و هرگز منتظر نباشد که دیگران در برابرش قد علمکنند و برخیزند تا آن جناب را در صدر مجلس بنشانند. این حالتبدون تردید برخاسته از هواى نفس است
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن .docx :
اصول نه شرقی و نه غربی امام خمینی
اشاره:
دکتر لقمان بایمتوف تبعه تاجیکستان در سال 1960 م/ 1339 در شهر باستانی خجند به دنیا آمد، پس از طی تحصیلات مقدماتی در این شهر موفق به اخذ مدرک فوق لیسانس از دانشکده تاریخ دانشگاه دولتی مسکو در سال 1984 گردید و مدت چند سال در انستیتو تاریخ اکادمی علوم روسیه در مسکو به کارهای تحقیقی اشتغال داشت. در ابتدای سال 1271 ش / 1993م از رساله دکتری خود تحت عنوان "اوضاع اجتماعی، اقتصادی و قیامهای مردمی ماوراءالنهر بر علیه مغول" دفاع نمود.
ایشان همچنین چندین فرصت مطالعاتی در دانشگاههای دوشنبه (تاجیکستان) برلین لایپزیک، آلمان و اصفهان (ایران) داشته است. در حال حاضر نیز بنا به دعوت دانشگاه فردوسی به مدت یک سال به عنوان
فرصت مطالعاتی با اساتید گروه تاریخ دانشکده ادبیات و علوم انسانی همکاری علمی - آموزشی دارد.
دکتر لقمان بایمتوف دارای بیش از 200 مقاله ارزنده تاریخی است که به زبانهای روسی، انگلیسی، اوزبکی، تاجیکی و فارسی تالیف شده اند. "شورش محمود تارابی"، "حمله چنگیزخان به ممالک غرب (کتاب اول) "، "خجند در عهد مغول"، "تیمور لنگ"، "سربداران سمرقند"، "جوانی تیمور لنگ"، "مغولان در آسیای مرکزی" و... نمونه ای از کتب تالیف شده ایشان می باشد.
در وقت های آزاد دکتر بایمتوف به شعر و ادب اشتغال می ورزد و برخی از حکایات ادبی و شعرهایش در تاجیکستان و روسیه به زبان های فارسی، روسی، ازبکی به چاپ رسیده است.
آموزش اصول سیاست خارجی کشورهای دیگر برای تعیین اصول و خطمشی اساسی در روابط بین المللی جمهوری تاجیکستان بغایت مهم است. در صورتیکه اکنون حکومت جمهوری تاجیکستان و برخی از متخصصان امور سیاسی در لایحه برنامه های کلی سیاست خارجی جمهوری تاجیکستان را بکار می بندند. تحقیق بی غرضانه هر نوع برنامه های کلی سیاست خارجی دولتهای خارجی دور و نزدیک و همچنین تحلیل نظر سیاستمداران معاصر از این لحاظ خالی از فایده نیست.
توجه ما به مسئله اصول اساسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از سه جهت معطوف شد: اول اینکه امام خمینی پایه گذار اصول اساسی سیاست خارجی حکومت اسلامی ایران سیاست جدید در عصر حاضر است. ثانیا توصیه های سیاسی و نظرهای ایشان نسبت به سیاست خارجی و برنامه اساسی ایدئولوژی اسلامی از یکسو مخاطبین امام را معین می سازد و از سوی دیگر روشن کننده میزان علمی و پایدار بودن افکار سیاسی بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران است.
ثالثا مراجعه به افکار سیاسی امام خمینی بخصوص در مسائل اساسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در انتخاب و کاربرد کل برنامه های سیاست خارجی جمهوری تاجیکستان نسبت به ممالک اسلامی نتیجه خوبی خواهد داد.
امام خمینی در یکی از وصایای خویش مخاطبانش را به صراحت مشخص و نوشتند که:
"... و آنچه لازم است تذکر دهم آنست که وصیت سیاسی - الهی اینجانب اختصاص به ملت عظیم الشان ایران ندارد، بلکه توصیه به جامعه اسلامی و مظلومان جهان در هر ملت و مذهب می باشد..." پس مخاطبین امام خمینی به طور اجمال بدینصورت است یعنی نام ملت ایران، کل مسلمانان جهان، مظلومان جهان در هر ملت و مذهب.
این مشخصات بر اساس قرآن (سوره 6 آیه 92. سوره 42 آیه 7) بوده و اغلب وصیتهای امام خمینی چنانکه فقها و سیاستمداران ایرانی تصدیق می نمایند برای همگان یعنی هم برای ملت ایران و هم برای جامعه ملل اسلامی و مظلومان جهان است. همینطور داهی انقلاب اسلامی علاوه بر ملت ایران، جامعه مسلمانان و مظلومان جهان را در هر ملت و مذهب مورد خطاب خود قرار داده و البته خواهیم دید که هم ظاهر و هم از باطن این خطاب طبیعت مشروطیت و منطقی را داراست. و از دیدگاه فقه اسلام خطابها و وصایای سیاسی امام دارای مضامینی اصلاحی است. امام مصلحی است که احیاگر مکتب انبیاء الهی است آنهم در جهانی که شرک و کفر با تمام امکانات و سعی همه نیروهای مذاهب را محاصره کرده اند او با تمسک به بت شکنی ابراهیم خلیل، و قاطعیت موسی کلیم و حلم عیسی مسیح و با تکیه بر حکمت لقمان و با پشتوانه از اقیانوس بسی ژرف و عمیق معرفت پیامبر اکرم و اهل بیت طاهرینش صلای توحید سر داد و از میان راه، نه گامی به عقب نشست و نه لحظه ای تردید کرد. امام خمینی در یکی از خطابه های خود وظایف و اهداف سیاسی وزرای خارجه را در مرحله نزدیک و دور مشخص کرده منجمله تاکید می کند که سفارتخانه ها و وزارتخانه ها در امور خارجی قبل از هر چیز حفظ استقلال و منافع جمهوری اسلامی را بنمایند. امام می فرمایند: که در بهتر کردن روابط کشورهای اسلامی سیاستمداران باید بکوشند تا کل مسلمانان جهان متحد شوند. او می گوید وصیت من به وزرای خارجه در این زمان و زمانهای بعد این است که مسئولیت شما بسیار زیاد است چه در اصلاح و تحول وزارتخانه ها و سفارتخانه ها و چه در سیاست خارجی حفظ استقلال و منافع کشور و روابط حسنه با دولی که قصد دخالت در امور کشورها را ندارند و از هر امری که از وابستگی در همه ابعادی که دارد بطور قطع احتراز نمایید و باید بدانید که وابستگی در بعضی امور هر چند ممکن است ظاهر فریبنده ای داشته باشد یا منفعت و فایده ای در آن حال داشته باشد لیکن در نتیجه، ریشه کشور را به تباهی خواهد کشید و کوشش داشته باشید در بهتر کردن روابط با کشورهای اسلامی و در بیدار کردن دولتمردان و دعوت به وحدت و اتحاد کنید که خداوند با شماست.
چنانکه می بینیم توصیه امام خمینی به وظایف دولتی سفارتخانه ها، کنسولگریها و دیپلماتهای ایرانی که در دولتهای دیگر فعالیت دارند تبلیغ اسلام است. امام در نطق خویش در چهارم ژانویه 1981 در حضور دیپلماتهای ایرانی در این باب بروشنی تاکید نموده و بطور مخصوصی خاطر نشان کرده است که دیپلماتهای کشور اسلامی ایران برتر از دیگر سفیران و دیپلماتهایند و آنها باید در هر جا که باشند اسلام را تبلیغ نمایند این عقیده بعدها خیلی تکمیل تر شده و عاقبت از زمره وصیتهای سیاسی امام بر دیپلماتها و بخصوص بر وزرای امور خارجه در آمد. شک نیست، سفارتخانه های جمهوری اسلامی در کشورهایی که وجود دارند طبق وصایای سیاسی امام فعالیت می کنند و تا حدی که بر من معلوم است از راه امام در این زمینه دور نشده اند. وجود نشریات تبلیغی، فروشگاه کتاب و روزنامه ها و غیره از جمله اقدامات سفارتخانه ها است. واقعا در این رابطه امام خمینی در یکی از وصایای خویش پیرامون داشتن نشریات تبلیغی در سفارتخانه ذکر فرموده است: باید وزارت خارجه کوشش کند سفارتخانه ها نشریات تبلیغی داشته باشند و چهره نورانی اسلام را برابر جهانیان روشن نمایند.
مفهوم عمیق تر این رهنمود از جانب سیاستمداران اروپایی همان است که بعضی از متخصصین آن را صدور انقلاب اسلامی دانسته اند واقعا مسئله صدور انقلاب اسلامی پس از شعار نه شرقی و نه غربی در دائره افکار سیاسی رهبر انقلاب اسلامی ایران، وصیت خیلی جدی و مهمی است، زیرا امام خمینی پیاده کردن خواسته های اسلامی را در ممالک دنیا قطعی می داند. خود و طرفدارانش تبلیغ مذهب اسلام را از اهداف اساسی سیاست خارجی دولت اسلامی ایران دانسته اند و بارها بخصوص در اوقات اخیر تصدیق نموده اند که تبلیغ اسلام در ممالک دیگر نباید از طریق تهدید و اجبار باشد، بلکه باید صدور انقلاب اسلامی تنها با یک راه یعنی از راه تبلیغ صورت گیرد از جمله در قضیه افغانستان مشاهده می شود که نظریه ها و پیشنهادهای امام خمینی تنها راه حل مشکل افغانستان خواهد بود. باید یادآور شد که اساس اصول مذکور عبارت از عقیده جهاد است که در اغلب نطقهای امام خمینی آورده شده است. امام، کشور ایران را مملکت نمونه اعلام کرده و باور داشت که تمام ممالک جهان پس از این از راه ایران دنبال ایران خواهند رفت و برنامه ها و اصول حکومتی را در سیاست و دولت داری از دولت اسلامی ایران اقتباس خواهند کرد.
مسلم است چنانکه گفتیم زورآوری و تهدید در گسترش اهداف اسلامی بر سیاست خارجی حکومت ایران روشهای چندان معمول نیست. این را می توان در مناسبات بین ایران و جماهیر آسیای مرکزی بخصوص با جمهوری تاجیکستان که در آنجا بحران سیاسی حکمفرماست کارساز دانست.
راه اساسی در اینکار پایدار کردن همکاری و مناسبات دولتی با تمام کشورهای دنیا بدون توجه به ساختار سیاسی و اجتماعی آنها و البته در جهت تامین استقلال ملی ایران است. امام خمینی همچنین در امور خارجی و دیپلماتیک برنامه حفظ استقلال ملی را از عمده ترین اهداف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران دانسته است و همراه با این مسئله باید گفت که نظر امام خمینی سبت به حفظ استقلال کشور و ملت اسلام این روزها مورد توجه خاصی است و این طرز کاربرد سیاست را امروز نیز در عملکرد و مواضع سیاستمداران و وزارت امور خارجه ایران مشاهده می توان کرد. پوشیده نیست
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن .docx :
اصول نه شرقی و نه غربی امام خمینی
اشاره:
دکتر لقمان بایمتوف تبعه تاجیکستان در سال 1960 م/ 1339 در شهر باستانی خجند به دنیا آمد، پس از طی تحصیلات مقدماتی در این شهر موفق به اخذ مدرک فوق لیسانس از دانشکده تاریخ دانشگاه دولتی مسکو در سال 1984 گردید و مدت چند سال در انستیتو تاریخ اکادمی علوم روسیه در مسکو به کارهای تحقیقی اشتغال داشت. در ابتدای سال 1271 ش / 1993م از رساله دکتری خود تحت عنوان "اوضاع اجتماعی، اقتصادی و قیامهای مردمی ماوراءالنهر بر علیه مغول" دفاع نمود.
ایشان همچنین چندین فرصت مطالعاتی در دانشگاههای دوشنبه (تاجیکستان) برلین لایپزیک، آلمان و اصفهان (ایران) داشته است. در حال حاضر نیز بنا به دعوت دانشگاه فردوسی به مدت یک سال به عنوان
فرصت مطالعاتی با اساتید گروه تاریخ دانشکده ادبیات و علوم انسانی همکاری علمی - آموزشی دارد.
دکتر لقمان بایمتوف دارای بیش از 200 مقاله ارزنده تاریخی است که به زبانهای روسی، انگلیسی، اوزبکی، تاجیکی و فارسی تالیف شده اند. "شورش محمود تارابی"، "حمله چنگیزخان به ممالک غرب (کتاب اول) "، "خجند در عهد مغول"، "تیمور لنگ"، "سربداران سمرقند"، "جوانی تیمور لنگ"، "مغولان در آسیای مرکزی" و... نمونه ای از کتب تالیف شده ایشان می باشد.
در وقت های آزاد دکتر بایمتوف به شعر و ادب اشتغال می ورزد و برخی از حکایات ادبی و شعرهایش در تاجیکستان و روسیه به زبان های فارسی، روسی، ازبکی به چاپ رسیده است.
آموزش اصول سیاست خارجی کشورهای دیگر برای تعیین اصول و خطمشی اساسی در روابط بین المللی جمهوری تاجیکستان بغایت مهم است. در صورتیکه اکنون حکومت جمهوری تاجیکستان و برخی از متخصصان امور سیاسی در لایحه برنامه های کلی سیاست خارجی جمهوری تاجیکستان را بکار می بندند. تحقیق بی غرضانه هر نوع برنامه های کلی سیاست خارجی دولتهای خارجی دور و نزدیک و همچنین تحلیل نظر سیاستمداران معاصر از این لحاظ خالی از فایده نیست.
توجه ما به مسئله اصول اساسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از سه جهت معطوف شد: اول اینکه امام خمینی پایه گذار اصول اساسی سیاست خارجی حکومت اسلامی ایران سیاست جدید در عصر حاضر است. ثانیا توصیه های سیاسی و نظرهای ایشان نسبت به سیاست خارجی و برنامه اساسی ایدئولوژی اسلامی از یکسو مخاطبین امام را معین می سازد و از سوی دیگر روشن کننده میزان علمی و پایدار بودن افکار سیاسی بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران است.
ثالثا مراجعه به افکار سیاسی امام خمینی بخصوص در مسائل اساسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در انتخاب و کاربرد کل برنامه های سیاست خارجی جمهوری تاجیکستان نسبت به ممالک اسلامی نتیجه خوبی خواهد داد.
امام خمینی در یکی از وصایای خویش مخاطبانش را به صراحت مشخص و نوشتند که:
"... و آنچه لازم است تذکر دهم آنست که وصیت سیاسی - الهی اینجانب اختصاص به ملت عظیم الشان ایران ندارد، بلکه توصیه به جامعه اسلامی و مظلومان جهان در هر ملت و مذهب می باشد..." پس مخاطبین امام خمینی به طور اجمال بدینصورت است یعنی نام ملت ایران، کل مسلمانان جهان، مظلومان جهان در هر ملت و مذهب.
این مشخصات بر اساس قرآن (سوره 6 آیه 92. سوره 42 آیه 7) بوده و اغلب وصیتهای امام خمینی چنانکه فقها و سیاستمداران ایرانی تصدیق می نمایند برای همگان یعنی هم برای ملت ایران و هم برای جامعه ملل اسلامی و مظلومان جهان است. همینطور داهی انقلاب اسلامی علاوه بر ملت ایران، جامعه مسلمانان و مظلومان جهان را در هر ملت و مذهب مورد خطاب خود قرار داده و البته خواهیم دید که هم ظاهر و هم از باطن این خطاب طبیعت مشروطیت و منطقی را داراست. و از دیدگاه فقه اسلام خطابها و وصایای سیاسی امام دارای مضامینی اصلاحی است. امام مصلحی است که احیاگر مکتب انبیاء الهی است آنهم در جهانی که شرک و کفر با تمام امکانات و سعی همه نیروهای مذاهب را محاصره کرده اند او با تمسک به بت شکنی ابراهیم خلیل، و قاطعیت موسی کلیم و حلم عیسی مسیح و با تکیه بر حکمت لقمان و با پشتوانه از اقیانوس بسی ژرف و عمیق معرفت پیامبر اکرم و اهل بیت طاهرینش صلای توحید سر داد و از میان راه، نه گامی به عقب نشست و نه لحظه ای تردید کرد. امام خمینی در یکی از خطابه های خود وظایف و اهداف سیاسی وزرای خارجه را در مرحله نزدیک و دور مشخص کرده منجمله تاکید می کند که سفارتخانه ها و وزارتخانه ها در امور خارجی قبل از هر چیز حفظ استقلال و منافع جمهوری اسلامی را بنمایند. امام می فرمایند: که در بهتر کردن روابط کشورهای اسلامی سیاستمداران باید بکوشند تا کل مسلمانان جهان متحد شوند. او می گوید وصیت من به وزرای خارجه در این زمان و زمانهای بعد این است که مسئولیت شما بسیار زیاد است چه در اصلاح و تحول وزارتخانه ها و سفارتخانه ها و چه در سیاست خارجی حفظ استقلال و منافع کشور و روابط حسنه با دولی که قصد دخالت در امور کشورها را ندارند و از هر امری که از وابستگی در همه ابعادی که دارد بطور قطع احتراز نمایید و باید بدانید که وابستگی در بعضی امور هر چند ممکن است ظاهر فریبنده ای داشته باشد یا منفعت و فایده ای در آن حال داشته باشد لیکن در نتیجه، ریشه کشور را به تباهی خواهد کشید و کوشش داشته باشید در بهتر کردن روابط با کشورهای اسلامی و در بیدار کردن دولتمردان و دعوت به وحدت و اتحاد کنید که خداوند با شماست.
چنانکه می بینیم توصیه امام خمینی به وظایف دولتی سفارتخانه ها، کنسولگریها و دیپلماتهای ایرانی که در دولتهای دیگر فعالیت دارند تبلیغ اسلام است. امام در نطق خویش در چهارم ژانویه 1981 در حضور دیپلماتهای ایرانی در این باب بروشنی تاکید نموده و بطور مخصوصی خاطر نشان کرده است که دیپلماتهای کشور اسلامی ایران برتر از دیگر سفیران و دیپلماتهایند و آنها باید در هر جا که باشند اسلام را تبلیغ نمایند این عقیده بعدها خیلی تکمیل تر شده و عاقبت از زمره وصیتهای سیاسی امام بر دیپلماتها و بخصوص بر وزرای امور خارجه در آمد. شک نیست، سفارتخانه های جمهوری اسلامی در کشورهایی که وجود دارند طبق وصایای سیاسی امام فعالیت می کنند و تا حدی که بر من معلوم است از راه امام در این زمینه دور نشده اند. وجود نشریات تبلیغی، فروشگاه کتاب و روزنامه ها و غیره از جمله اقدامات سفارتخانه ها است. واقعا در این رابطه امام خمینی در یکی از وصایای خویش پیرامون داشتن نشریات تبلیغی در سفارتخانه ذکر فرموده است: باید وزارت خارجه کوشش کند سفارتخانه ها نشریات تبلیغی داشته باشند و چهره نورانی اسلام را برابر جهانیان روشن نمایند.
مفهوم عمیق تر این رهنمود از جانب سیاستمداران اروپایی همان است که بعضی از متخصصین آن را صدور انقلاب اسلامی دانسته اند واقعا مسئله صدور انقلاب اسلامی پس از شعار نه شرقی و نه غربی در دائره افکار سیاسی رهبر انقلاب اسلامی ایران، وصیت خیلی جدی و مهمی است، زیرا امام خمینی پیاده کردن خواسته های اسلامی را در ممالک دنیا قطعی می داند. خود و طرفدارانش تبلیغ مذهب اسلام را از اهداف اساسی سیاست خارجی دولت اسلامی ایران دانسته اند و بارها بخصوص در اوقات اخیر تصدیق نموده اند که تبلیغ اسلام در ممالک دیگر نباید از طریق تهدید و اجبار باشد، بلکه باید صدور انقلاب اسلامی تنها با یک راه یعنی از راه تبلیغ صورت گیرد از جمله در قضیه افغانستان مشاهده می شود که نظریه ها و پیشنهادهای امام خمینی تنها راه حل مشکل افغانستان خواهد بود. باید یادآور شد که اساس اصول مذکور عبارت از عقیده جهاد است که در اغلب نطقهای امام خمینی آورده شده است. امام، کشور ایران را مملکت نمونه اعلام کرده و باور داشت که تمام ممالک جهان پس از این از راه ایران دنبال ایران خواهند رفت و برنامه ها و اصول حکومتی را در سیاست و دولت داری از دولت اسلامی ایران اقتباس خواهند کرد.
مسلم است چنانکه گفتیم زورآوری و تهدید در گسترش اهداف اسلامی بر سیاست خارجی حکومت ایران روشهای چندان معمول نیست. این را می توان در مناسبات بین ایران و جماهیر آسیای مرکزی بخصوص با جمهوری تاجیکستان که در آنجا بحران سیاسی حکمفرماست کارساز دانست.
راه اساسی در اینکار پایدار کردن همکاری و مناسبات دولتی با تمام کشورهای دنیا بدون توجه به ساختار سیاسی و اجتماعی آنها و البته در جهت تامین استقلال ملی ایران است. امام خمینی همچنین در امور خارجی و دیپلماتیک برنامه حفظ استقلال ملی را از عمده ترین اهداف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران دانسته است و همراه با این مسئله باید گفت که نظر امام خمینی سبت به حفظ استقلال کشور و ملت اسلام این روزها مورد توجه خاصی است و این طرز کاربرد سیاست را امروز نیز در عملکرد و مواضع سیاستمداران و وزارت امور خارجه ایران مشاهده می توان کرد. پوشیده نیست