لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
علم اسلامی،مدیریت اسلامی
تبیین مفهوم مدیریت اسلامى
استاد مصباح یزدى
تعبیر "مدیریت اسلامى" حاکى از این است که مدیریت مى تواند داراى دو وصف "اسلامى" و "غیراسلامى" باشد، و از اینروى این سؤال، مطرح مى شود: چه ارتباطى بین مدیریت به عنوان یک علم و بین اسلام به عنوان یک دین، وجود دارد؟
این پرسش در واقع یکى از جزئیات پرسش عامتر و کلى ترى است و آن این است: علوم و فنون مختلف، بویژه علوم انسانى، چه ارتباطى با ادیان خصوصاً دین اسلام دارند؟
پاسخ به این سؤال، نیازمند ارائه تعریف دقیقى از علم و دین است.
رابطه دین با معارف بشرى
1ـ با توجه به اینکه واژه "علم" داراى کاربردهاى متباین و متداخلى است و بیان همه آنها با اشاره به تفاوتهایشان به درازا مى کشد. ما در اینجا به تعریف مفهومى از "علم" که متناسب با بحث حاضر است بسنده مى کنیم:
«علم عبارت است از مجموعه قضایایى که حول یک محور (کلّ یا کلّى) مطرح مى شود و با متدهاى مناسب با طبیعت قضایاى مزبور، مورد بررسى و تحقیق قرارمى گیرد».
فى المثل طبیعت قضایاى منطقى، فلسفى و ریاضى با متد تعقلى؛ و طبیعت قضایاى فیزیکى و شیمیایى با متد تجربى؛ و طبیعت علوم تاریخى با متد نقلى، مناسبت دارد. حال، اگر فرض کنیم که همه یا بخشى از مسائل یک علم در منابع دینى مستند به "وحى الهى" بیان شده و اصطلاحاً با متدتعبدى هم قابل اثبات باشد مى توان قضایاى ى آن علم را با دو متد، مورد بررسى قرار داد و یا آنها را به دو قسم، دینى و غیردینى، تقسیم کرد. مثلاً مسائل خداشناسى(بحث از صفات وافعال الهى)هم بامتدتعقلى؛ قابل بررسى است که بخشى از متافیزیک (فلسفه الهى) را تشکیل مى دهد، و هم با متد تعبّدى مستند به "وحى الهى"؛ یعنى با استفاده از منابع دینى (کتاب و سنّت) قابل بررسى است که "خداشناسى دینى" نامیده مى شود.
پس صفت "دینى" براى یک علم (مجموعه خاصى از قضایا) گاهى به این معنى است که مسائل آن علم، با متد نقلى دینى و با استفاده از منابع مستند به وحى الهى، مورد بررسى قرار مى گیرد.
2ـ اکنون واژه "دین" را مورد دقت قرار مى دهیم تا با کاوش در مفهوم آن، روشن شود که مطالب دینى با کدام علمى مناسبت دارد و به چه اعتبار دیگرى مى تـوان وصف "دینـى" را براى علم خاصى در نظـر گرفت.
واژه دین، کاربردهاى مختلف و متشابهى دارد و شایعترین اصطلاح آن عبارت است از: «مجموعه اى از عقاید که محور آنها را خدا و ماوراى طبیعت تشکیل مى دهد به اضافه سلسله اى از ارزشها و احکام و دستورالعملهاى متناسب با آن عقاید» و به عنوان یک تشبیه مى توان دین را به درختى تشبیه کرد که ریشه اش را عقاید، و تنه و شاخه هاى اصلى اش را ارزشهاى اخلاقى و اجتماعى، و سایر شاخ و برگهایش را قوانین و احکام عملى، تشکیل مى دهد و طبعاً ارزشها و رفتارها بدون استناد به عقاید دینى همانند درختى بى ریشه خواهد بود. «کَشَجَره خَبیثَه اُجتُثّت مِن فوق الاَرض مالها مِن قَرار»(ابراهیم:26)
دینى که از طرف خداى متعال بوسیله پیامبرانش براى مردم نازل شده "دین حق" و آیینهاى ساخته دست بشر "دین باطل" نامیده مى شود.
رسالت اصلى دین حق، معرفى عقاید صحیح پیرامون اصلى ترین مسائل هستى شناسى (خدا و جهان ابدى) و ارائه ارزشهاى حقیقى و برنامه هاى عملى مؤثر در سعادت دنیا و آخرت است، ولى احیاناً در منابع دینى به مناسبتهایى اشاره به مسائل طبیعى و شناخت جهان و انسان و جامعه و تاریخ نیز مى شود.
بدین ترتیب، بخشهاى مهمى از علوم انسانى ارتباط تنگاتنگى با دین پیدا مى کند، مخصوصاً دین اسلام که در همه ابعاد، از غناى بیشترى برخودار است و منابع شناخت آن، بخصوص قرآن کریم، اعتبار و سندیت قطعى ترى دارد.
همچنین در مواردى که کتب آسمانى و سایر منابع دینى، هر چند تطّفلاً، سخنى درباره طبیعت و انسان داشته باشند ارتباطى با علوم مربوطه پیدا مى کنند. و به هر حال، نظریاتى که از متون دینى پیرامون مسائل مختلف (اعمّ از فلسفى و تجربى و دستورى) به دست مى آید پاسخهایى از طرف دین به پرسشهاى علوم، شمرده مى شود و هر مجموعه هماهنگى از آنها را مى توان علم خاصى با وصف دینى به حساب آورد، مانند: فلسفه اسلامى، جهان شناسى اسلامى، انسان شناسى اسلامى، اخلاق اسلامى، حقوق و اقتصاد اسلامى و ...
وصف "دینى" به این اعتبار، ناظر به نوع جواب و راه حلى است که دین به مسائل مربوطه مى دهد چنانکه در اعتبار سابق، نظر به اختلاف متد بود.
همینجا تأکید مى کنیم که معارف دین حقّ در صورتى که از نظر سند و دلالت، قطعى باشند با هیچ نظریه علمى قطعى و یقینى، تعارضى نخواهند داشت و اگر تعارضى بین علم و دین به نظر مى رسد معلول مسامحه در اسناد دینى یا ضعف استنباط از مدارک دینى یا نادرست بودن فرضیه علمى است.
3ـ با توجه به ارتباطاتى که بین علوم و بخصوص میان علوم و فلسفه، وجود دارد و فلسفه عهده دار اثبات بسیارى از اصول موضوعه علوم مى باشد، رابطه دیگرى بین علوم و دین از راه فلسفه و انسان شناسى دینى، برقرار مى شود و دین، با ارائه مبادى تصدیقى و اصول موضوعه خاصى که متناسب با جهان بینى الهى است در نظریه هاى علوم، اثر مى گذارد. مثلاً دانشمندى که معتقد به خدا و تدبیر حکیمانه اوست و اعتقاد به جهان غیب و ماوراء طبیعت و روح مجرّد و حیات ابدى و مختار بودن انسان دارد، نظریه هاى ماتریالیستى و جبرگرایانه را در روان شناسى و جامعه شناسى و سایر علوم انسانى نمى پذیرد و به جاى آنهانظریه هاى موافق با جهان بینى الهى و انسان شناسى دینى را بر مى گزیند.
از سوى دیگر، همین علومى که اصول موضوعه خود را از فلسفه مى گیرند به نوبه خود اصول و قواعدى را در اختیار علوم و فنون کاربردى و دستورى قرار مى دهند، چنانکه قواعد روان شناسى و جامعه شناسى، مورد استفاده علوم تربیتى و مدیریت، قرار مى گیرد و طبعاً آثارى را که از فلسفه دین دریافت داشته اند به علوم کاربردى، منتقل مى کنند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
علم اسلامی،مدیریت اسلامی
تبیین مفهوم مدیریت اسلامى
استاد مصباح یزدى
تعبیر "مدیریت اسلامى" حاکى از این است که مدیریت مى تواند داراى دو وصف "اسلامى" و "غیراسلامى" باشد، و از اینروى این سؤال، مطرح مى شود: چه ارتباطى بین مدیریت به عنوان یک علم و بین اسلام به عنوان یک دین، وجود دارد؟
این پرسش در واقع یکى از جزئیات پرسش عامتر و کلى ترى است و آن این است: علوم و فنون مختلف، بویژه علوم انسانى، چه ارتباطى با ادیان خصوصاً دین اسلام دارند؟
پاسخ به این سؤال، نیازمند ارائه تعریف دقیقى از علم و دین است.
رابطه دین با معارف بشرى
1ـ با توجه به اینکه واژه "علم" داراى کاربردهاى متباین و متداخلى است و بیان همه آنها با اشاره به تفاوتهایشان به درازا مى کشد. ما در اینجا به تعریف مفهومى از "علم" که متناسب با بحث حاضر است بسنده مى کنیم:
«علم عبارت است از مجموعه قضایایى که حول یک محور (کلّ یا کلّى) مطرح مى شود و با متدهاى مناسب با طبیعت قضایاى مزبور، مورد بررسى و تحقیق قرارمى گیرد».
فى المثل طبیعت قضایاى منطقى، فلسفى و ریاضى با متد تعقلى؛ و طبیعت قضایاى فیزیکى و شیمیایى با متد تجربى؛ و طبیعت علوم تاریخى با متد نقلى، مناسبت دارد. حال، اگر فرض کنیم که همه یا بخشى از مسائل یک علم در منابع دینى مستند به "وحى الهى" بیان شده و اصطلاحاً با متدتعبدى هم قابل اثبات باشد مى توان قضایاى ى آن علم را با دو متد، مورد بررسى قرار داد و یا آنها را به دو قسم، دینى و غیردینى، تقسیم کرد. مثلاً مسائل خداشناسى(بحث از صفات وافعال الهى)هم بامتدتعقلى؛ قابل بررسى است که بخشى از متافیزیک (فلسفه الهى) را تشکیل مى دهد، و هم با متد تعبّدى مستند به "وحى الهى"؛ یعنى با استفاده از منابع دینى (کتاب و سنّت) قابل بررسى است که "خداشناسى دینى" نامیده مى شود.
پس صفت "دینى" براى یک علم (مجموعه خاصى از قضایا) گاهى به این معنى است که مسائل آن علم، با متد نقلى دینى و با استفاده از منابع مستند به وحى الهى، مورد بررسى قرار مى گیرد.
2ـ اکنون واژه "دین" را مورد دقت قرار مى دهیم تا با کاوش در مفهوم آن، روشن شود که مطالب دینى با کدام علمى مناسبت دارد و به چه اعتبار دیگرى مى تـوان وصف "دینـى" را براى علم خاصى در نظـر گرفت.
واژه دین، کاربردهاى مختلف و متشابهى دارد و شایعترین اصطلاح آن عبارت است از: «مجموعه اى از عقاید که محور آنها را خدا و ماوراى طبیعت تشکیل مى دهد به اضافه سلسله اى از ارزشها و احکام و دستورالعملهاى متناسب با آن عقاید» و به عنوان یک تشبیه مى توان دین را به درختى تشبیه کرد که ریشه اش را عقاید، و تنه و شاخه هاى اصلى اش را ارزشهاى اخلاقى و اجتماعى، و سایر شاخ و برگهایش را قوانین و احکام عملى، تشکیل مى دهد و طبعاً ارزشها و رفتارها بدون استناد به عقاید دینى همانند درختى بى ریشه خواهد بود. «کَشَجَره خَبیثَه اُجتُثّت مِن فوق الاَرض مالها مِن قَرار»(ابراهیم:26)
دینى که از طرف خداى متعال بوسیله پیامبرانش براى مردم نازل شده "دین حق" و آیینهاى ساخته دست بشر "دین باطل" نامیده مى شود.
رسالت اصلى دین حق، معرفى عقاید صحیح پیرامون اصلى ترین مسائل هستى شناسى (خدا و جهان ابدى) و ارائه ارزشهاى حقیقى و برنامه هاى عملى مؤثر در سعادت دنیا و آخرت است، ولى احیاناً در منابع دینى به مناسبتهایى اشاره به مسائل طبیعى و شناخت جهان و انسان و جامعه و تاریخ نیز مى شود.
بدین ترتیب، بخشهاى مهمى از علوم انسانى ارتباط تنگاتنگى با دین پیدا مى کند، مخصوصاً دین اسلام که در همه ابعاد، از غناى بیشترى برخودار است و منابع شناخت آن، بخصوص قرآن کریم، اعتبار و سندیت قطعى ترى دارد.
همچنین در مواردى که کتب آسمانى و سایر منابع دینى، هر چند تطّفلاً، سخنى درباره طبیعت و انسان داشته باشند ارتباطى با علوم مربوطه پیدا مى کنند. و به هر حال، نظریاتى که از متون دینى پیرامون مسائل مختلف (اعمّ از فلسفى و تجربى و دستورى) به دست مى آید پاسخهایى از طرف دین به پرسشهاى علوم، شمرده مى شود و هر مجموعه هماهنگى از آنها را مى توان علم خاصى با وصف دینى به حساب آورد، مانند: فلسفه اسلامى، جهان شناسى اسلامى، انسان شناسى اسلامى، اخلاق اسلامى، حقوق و اقتصاد اسلامى و ...
وصف "دینى" به این اعتبار، ناظر به نوع جواب و راه حلى است که دین به مسائل مربوطه مى دهد چنانکه در اعتبار سابق، نظر به اختلاف متد بود.
همینجا تأکید مى کنیم که معارف دین حقّ در صورتى که از نظر سند و دلالت، قطعى باشند با هیچ نظریه علمى قطعى و یقینى، تعارضى نخواهند داشت و اگر تعارضى بین علم و دین به نظر مى رسد معلول مسامحه در اسناد دینى یا ضعف استنباط از مدارک دینى یا نادرست بودن فرضیه علمى است.
3ـ با توجه به ارتباطاتى که بین علوم و بخصوص میان علوم و فلسفه، وجود دارد و فلسفه عهده دار اثبات بسیارى از اصول موضوعه علوم مى باشد، رابطه دیگرى بین علوم و دین از راه فلسفه و انسان شناسى دینى، برقرار مى شود و دین، با ارائه مبادى تصدیقى و اصول موضوعه خاصى که متناسب با جهان بینى الهى است در نظریه هاى علوم، اثر مى گذارد. مثلاً دانشمندى که معتقد به خدا و تدبیر حکیمانه اوست و اعتقاد به جهان غیب و ماوراء طبیعت و روح مجرّد و حیات ابدى و مختار بودن انسان دارد، نظریه هاى ماتریالیستى و جبرگرایانه را در روان شناسى و جامعه شناسى و سایر علوم انسانى نمى پذیرد و به جاى آنهانظریه هاى موافق با جهان بینى الهى و انسان شناسى دینى را بر مى گزیند.
از سوى دیگر، همین علومى که اصول موضوعه خود را از فلسفه مى گیرند به نوبه خود اصول و قواعدى را در اختیار علوم و فنون کاربردى و دستورى قرار مى دهند، چنانکه قواعد روان شناسى و جامعه شناسى، مورد استفاده علوم تربیتى و مدیریت، قرار مى گیرد و طبعاً آثارى را که از فلسفه دین دریافت داشته اند به علوم کاربردى، منتقل مى کنند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
علم اسلامی،مدیریت اسلامی
تبیین مفهوم مدیریت اسلامى
استاد مصباح یزدى
تعبیر "مدیریت اسلامى" حاکى از این است که مدیریت مى تواند داراى دو وصف "اسلامى" و "غیراسلامى" باشد، و از اینروى این سؤال، مطرح مى شود: چه ارتباطى بین مدیریت به عنوان یک علم و بین اسلام به عنوان یک دین، وجود دارد؟
این پرسش در واقع یکى از جزئیات پرسش عامتر و کلى ترى است و آن این است: علوم و فنون مختلف، بویژه علوم انسانى، چه ارتباطى با ادیان خصوصاً دین اسلام دارند؟
پاسخ به این سؤال، نیازمند ارائه تعریف دقیقى از علم و دین است.
رابطه دین با معارف بشرى
1ـ با توجه به اینکه واژه "علم" داراى کاربردهاى متباین و متداخلى است و بیان همه آنها با اشاره به تفاوتهایشان به درازا مى کشد. ما در اینجا به تعریف مفهومى از "علم" که متناسب با بحث حاضر است بسنده مى کنیم:
«علم عبارت است از مجموعه قضایایى که حول یک محور (کلّ یا کلّى) مطرح مى شود و با متدهاى مناسب با طبیعت قضایاى مزبور، مورد بررسى و تحقیق قرارمى گیرد».
فى المثل طبیعت قضایاى منطقى، فلسفى و ریاضى با متد تعقلى؛ و طبیعت قضایاى فیزیکى و شیمیایى با متد تجربى؛ و طبیعت علوم تاریخى با متد نقلى، مناسبت دارد. حال، اگر فرض کنیم که همه یا بخشى از مسائل یک علم در منابع دینى مستند به "وحى الهى" بیان شده و اصطلاحاً با متدتعبدى هم قابل اثبات باشد مى توان قضایاى ى آن علم را با دو متد، مورد بررسى قرار داد و یا آنها را به دو قسم، دینى و غیردینى، تقسیم کرد. مثلاً مسائل خداشناسى(بحث از صفات وافعال الهى)هم بامتدتعقلى؛ قابل بررسى است که بخشى از متافیزیک (فلسفه الهى) را تشکیل مى دهد، و هم با متد تعبّدى مستند به "وحى الهى"؛ یعنى با استفاده از منابع دینى (کتاب و سنّت) قابل بررسى است که "خداشناسى دینى" نامیده مى شود.
پس صفت "دینى" براى یک علم (مجموعه خاصى از قضایا) گاهى به این معنى است که مسائل آن علم، با متد نقلى دینى و با استفاده از منابع مستند به وحى الهى، مورد بررسى قرار مى گیرد.
2ـ اکنون واژه "دین" را مورد دقت قرار مى دهیم تا با کاوش در مفهوم آن، روشن شود که مطالب دینى با کدام علمى مناسبت دارد و به چه اعتبار دیگرى مى تـوان وصف "دینـى" را براى علم خاصى در نظـر گرفت.
واژه دین، کاربردهاى مختلف و متشابهى دارد و شایعترین اصطلاح آن عبارت است از: «مجموعه اى از عقاید که محور آنها را خدا و ماوراى طبیعت تشکیل مى دهد به اضافه سلسله اى از ارزشها و احکام و دستورالعملهاى متناسب با آن عقاید» و به عنوان یک تشبیه مى توان دین را به درختى تشبیه کرد که ریشه اش را عقاید، و تنه و شاخه هاى اصلى اش را ارزشهاى اخلاقى و اجتماعى، و سایر شاخ و برگهایش را قوانین و احکام عملى، تشکیل مى دهد و طبعاً ارزشها و رفتارها بدون استناد به عقاید دینى همانند درختى بى ریشه خواهد بود. «کَشَجَره خَبیثَه اُجتُثّت مِن فوق الاَرض مالها مِن قَرار»(ابراهیم:26)
دینى که از طرف خداى متعال بوسیله پیامبرانش براى مردم نازل شده "دین حق" و آیینهاى ساخته دست بشر "دین باطل" نامیده مى شود.
رسالت اصلى دین حق، معرفى عقاید صحیح پیرامون اصلى ترین مسائل هستى شناسى (خدا و جهان ابدى) و ارائه ارزشهاى حقیقى و برنامه هاى عملى مؤثر در سعادت دنیا و آخرت است، ولى احیاناً در منابع دینى به مناسبتهایى اشاره به مسائل طبیعى و شناخت جهان و انسان و جامعه و تاریخ نیز مى شود.
بدین ترتیب، بخشهاى مهمى از علوم انسانى ارتباط تنگاتنگى با دین پیدا مى کند، مخصوصاً دین اسلام که در همه ابعاد، از غناى بیشترى برخودار است و منابع شناخت آن، بخصوص قرآن کریم، اعتبار و سندیت قطعى ترى دارد.
همچنین در مواردى که کتب آسمانى و سایر منابع دینى، هر چند تطّفلاً، سخنى درباره طبیعت و انسان داشته باشند ارتباطى با علوم مربوطه پیدا مى کنند. و به هر حال، نظریاتى که از متون دینى پیرامون مسائل مختلف (اعمّ از فلسفى و تجربى و دستورى) به دست مى آید پاسخهایى از طرف دین به پرسشهاى علوم، شمرده مى شود و هر مجموعه هماهنگى از آنها را مى توان علم خاصى با وصف دینى به حساب آورد، مانند: فلسفه اسلامى، جهان شناسى اسلامى، انسان شناسى اسلامى، اخلاق اسلامى، حقوق و اقتصاد اسلامى و ...
وصف "دینى" به این اعتبار، ناظر به نوع جواب و راه حلى است که دین به مسائل مربوطه مى دهد چنانکه در اعتبار سابق، نظر به اختلاف متد بود.
همینجا تأکید مى کنیم که معارف دین حقّ در صورتى که از نظر سند و دلالت، قطعى باشند با هیچ نظریه علمى قطعى و یقینى، تعارضى نخواهند داشت و اگر تعارضى بین علم و دین به نظر مى رسد معلول مسامحه در اسناد دینى یا ضعف استنباط از مدارک دینى یا نادرست بودن فرضیه علمى است.
3ـ با توجه به ارتباطاتى که بین علوم و بخصوص میان علوم و فلسفه، وجود دارد و فلسفه عهده دار اثبات بسیارى از اصول موضوعه علوم مى باشد، رابطه دیگرى بین علوم و دین از راه فلسفه و انسان شناسى دینى، برقرار مى شود و دین، با ارائه مبادى تصدیقى و اصول موضوعه خاصى که متناسب با جهان بینى الهى است در نظریه هاى علوم، اثر مى گذارد. مثلاً دانشمندى که معتقد به خدا و تدبیر حکیمانه اوست و اعتقاد به جهان غیب و ماوراء طبیعت و روح مجرّد و حیات ابدى و مختار بودن انسان دارد، نظریه هاى ماتریالیستى و جبرگرایانه را در روان شناسى و جامعه شناسى و سایر علوم انسانى نمى پذیرد و به جاى آنهانظریه هاى موافق با جهان بینى الهى و انسان شناسى دینى را بر مى گزیند.
از سوى دیگر، همین علومى که اصول موضوعه خود را از فلسفه مى گیرند به نوبه خود اصول و قواعدى را در اختیار علوم و فنون کاربردى و دستورى قرار مى دهند، چنانکه قواعد روان شناسى و جامعه شناسى، مورد استفاده علوم تربیتى و مدیریت، قرار مى گیرد و طبعاً آثارى را که از فلسفه دین دریافت داشته اند به علوم کاربردى، منتقل مى کنند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
علم اسلامی،مدیریت اسلامی
تبیین مفهوم مدیریت اسلامى
استاد مصباح یزدى
تعبیر "مدیریت اسلامى" حاکى از این است که مدیریت مى تواند داراى دو وصف "اسلامى" و "غیراسلامى" باشد، و از اینروى این سؤال، مطرح مى شود: چه ارتباطى بین مدیریت به عنوان یک علم و بین اسلام به عنوان یک دین، وجود دارد؟
این پرسش در واقع یکى از جزئیات پرسش عامتر و کلى ترى است و آن این است: علوم و فنون مختلف، بویژه علوم انسانى، چه ارتباطى با ادیان خصوصاً دین اسلام دارند؟
پاسخ به این سؤال، نیازمند ارائه تعریف دقیقى از علم و دین است.
رابطه دین با معارف بشرى
1ـ با توجه به اینکه واژه "علم" داراى کاربردهاى متباین و متداخلى است و بیان همه آنها با اشاره به تفاوتهایشان به درازا مى کشد. ما در اینجا به تعریف مفهومى از "علم" که متناسب با بحث حاضر است بسنده مى کنیم:
«علم عبارت است از مجموعه قضایایى که حول یک محور (کلّ یا کلّى) مطرح مى شود و با متدهاى مناسب با طبیعت قضایاى مزبور، مورد بررسى و تحقیق قرارمى گیرد».
فى المثل طبیعت قضایاى منطقى، فلسفى و ریاضى با متد تعقلى؛ و طبیعت قضایاى فیزیکى و شیمیایى با متد تجربى؛ و طبیعت علوم تاریخى با متد نقلى، مناسبت دارد. حال، اگر فرض کنیم که همه یا بخشى از مسائل یک علم در منابع دینى مستند به "وحى الهى" بیان شده و اصطلاحاً با متدتعبدى هم قابل اثبات باشد مى توان قضایاى ى آن علم را با دو متد، مورد بررسى قرار داد و یا آنها را به دو قسم، دینى و غیردینى، تقسیم کرد. مثلاً مسائل خداشناسى(بحث از صفات وافعال الهى)هم بامتدتعقلى؛ قابل بررسى است که بخشى از متافیزیک (فلسفه الهى) را تشکیل مى دهد، و هم با متد تعبّدى مستند به "وحى الهى"؛ یعنى با استفاده از منابع دینى (کتاب و سنّت) قابل بررسى است که "خداشناسى دینى" نامیده مى شود.
پس صفت "دینى" براى یک علم (مجموعه خاصى از قضایا) گاهى به این معنى است که مسائل آن علم، با متد نقلى دینى و با استفاده از منابع مستند به وحى الهى، مورد بررسى قرار مى گیرد.
2ـ اکنون واژه "دین" را مورد دقت قرار مى دهیم تا با کاوش در مفهوم آن، روشن شود که مطالب دینى با کدام علمى مناسبت دارد و به چه اعتبار دیگرى مى تـوان وصف "دینـى" را براى علم خاصى در نظـر گرفت.
واژه دین، کاربردهاى مختلف و متشابهى دارد و شایعترین اصطلاح آن عبارت است از: «مجموعه اى از عقاید که محور آنها را خدا و ماوراى طبیعت تشکیل مى دهد به اضافه سلسله اى از ارزشها و احکام و دستورالعملهاى متناسب با آن عقاید» و به عنوان یک تشبیه مى توان دین را به درختى تشبیه کرد که ریشه اش را عقاید، و تنه و شاخه هاى اصلى اش را ارزشهاى اخلاقى و اجتماعى، و سایر شاخ و برگهایش را قوانین و احکام عملى، تشکیل مى دهد و طبعاً ارزشها و رفتارها بدون استناد به عقاید دینى همانند درختى بى ریشه خواهد بود. «کَشَجَره خَبیثَه اُجتُثّت مِن فوق الاَرض مالها مِن قَرار»(ابراهیم:26)
دینى که از طرف خداى متعال بوسیله پیامبرانش براى مردم نازل شده "دین حق" و آیینهاى ساخته دست بشر "دین باطل" نامیده مى شود.
رسالت اصلى دین حق، معرفى عقاید صحیح پیرامون اصلى ترین مسائل هستى شناسى (خدا و جهان ابدى) و ارائه ارزشهاى حقیقى و برنامه هاى عملى مؤثر در سعادت دنیا و آخرت است، ولى احیاناً در منابع دینى به مناسبتهایى اشاره به مسائل طبیعى و شناخت جهان و انسان و جامعه و تاریخ نیز مى شود.
بدین ترتیب، بخشهاى مهمى از علوم انسانى ارتباط تنگاتنگى با دین پیدا مى کند، مخصوصاً دین اسلام که در همه ابعاد، از غناى بیشترى برخودار است و منابع شناخت آن، بخصوص قرآن کریم، اعتبار و سندیت قطعى ترى دارد.
همچنین در مواردى که کتب آسمانى و سایر منابع دینى، هر چند تطّفلاً، سخنى درباره طبیعت و انسان داشته باشند ارتباطى با علوم مربوطه پیدا مى کنند. و به هر حال، نظریاتى که از متون دینى پیرامون مسائل مختلف (اعمّ از فلسفى و تجربى و دستورى) به دست مى آید پاسخهایى از طرف دین به پرسشهاى علوم، شمرده مى شود و هر مجموعه هماهنگى از آنها را مى توان علم خاصى با وصف دینى به حساب آورد، مانند: فلسفه اسلامى، جهان شناسى اسلامى، انسان شناسى اسلامى، اخلاق اسلامى، حقوق و اقتصاد اسلامى و ...
وصف "دینى" به این اعتبار، ناظر به نوع جواب و راه حلى است که دین به مسائل مربوطه مى دهد چنانکه در اعتبار سابق، نظر به اختلاف متد بود.
همینجا تأکید مى کنیم که معارف دین حقّ در صورتى که از نظر سند و دلالت، قطعى باشند با هیچ نظریه علمى قطعى و یقینى، تعارضى نخواهند داشت و اگر تعارضى بین علم و دین به نظر مى رسد معلول مسامحه در اسناد دینى یا ضعف استنباط از مدارک دینى یا نادرست بودن فرضیه علمى است.
3ـ با توجه به ارتباطاتى که بین علوم و بخصوص میان علوم و فلسفه، وجود دارد و فلسفه عهده دار اثبات بسیارى از اصول موضوعه علوم مى باشد، رابطه دیگرى بین علوم و دین از راه فلسفه و انسان شناسى دینى، برقرار مى شود و دین، با ارائه مبادى تصدیقى و اصول موضوعه خاصى که متناسب با جهان بینى الهى است در نظریه هاى علوم، اثر مى گذارد. مثلاً دانشمندى که معتقد به خدا و تدبیر حکیمانه اوست و اعتقاد به جهان غیب و ماوراء طبیعت و روح مجرّد و حیات ابدى و مختار بودن انسان دارد، نظریه هاى ماتریالیستى و جبرگرایانه را در روان شناسى و جامعه شناسى و سایر علوم انسانى نمى پذیرد و به جاى آنهانظریه هاى موافق با جهان بینى الهى و انسان شناسى دینى را بر مى گزیند.
از سوى دیگر، همین علومى که اصول موضوعه خود را از فلسفه مى گیرند به نوبه خود اصول و قواعدى را در اختیار علوم و فنون کاربردى و دستورى قرار مى دهند، چنانکه قواعد روان شناسى و جامعه شناسى، مورد استفاده علوم تربیتى و مدیریت، قرار مى گیرد و طبعاً آثارى را که از فلسفه دین دریافت داشته اند به علوم کاربردى، منتقل مى کنند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
دانشگاه آزاد اسلامی – واحد مشهد
عنوان :
علم ورزش
استاد محترم :
جناب آقای حجتیان
گردآورنده :
آرش محبی
تیر 86
مقدمه:
علم ورزش ، علمی است که در آن به مسائل علمی و تخصصی ورزش پرداخته می شود و هدف از این علم آن است که علاقه مندان به ورزش از این طریق پی به کلیه مسائل مربوط به علوم ورزش برده و آن را به کار بندند تا کمتر دچار آسیب شده و همچنین از طریق علم ورزش مهارت خود را در هر رشته ورزشی افزایش دهند.
آدمی در مراحل تمدن به درجات عالی رسیده و اندیشه و فکر او بسیار تابناک شده و حاصل کار و اندیشه و هوشمندی انسان یعنی علوم و معارف بشری نیز روز به روز وسعت یافته است . هر یک از دانش ها و فروغ معرفت های انسانی در قرن بیستم به صورت دریای پهناور درآمده است به طوری که در هر یک از رشته های علوم باید سال ها وقت صرف کرد تا در آن تخصص یابد و به مقام شامخی برسد، نه تنها ناگزیر است از برگزاری مسابقه آن علم یا فن در جهان آگاه گردد و از بزرگان آن رشته تا سی جوید و پیش برود، بلکه همین فرد باید علاقمند به این رشته هم باشد و همین موارد لزوم داشتن اطلاعات کافی و یا معلومات عمومی را ایجاب می کند. امروزه هیچ کس حتی کسانی که فقط ارزش روش های علمی در بالا بردن سطح تکنیک ، تاکتیک و به طور کلی کیفیت تیم ها در هر نوع ورزشی باشند . در ورزش اجرای صحیح مهارت ها وابسته به رعایت اصول و قوانینی علمی متکی بر اصول مکانیکی و بیومکانیکی است.
وقتی رقابت ها در سطح حتی صدم ثانیه ها کشیده می شود صرف نظر از تلاش شخصی ورزشکاران در پیروزی ، به طور دقیق ارزش تمرینات و نحوه ی استفاده حداکثر از قدرت و توان ورزشکار در تمرینات توسط یک مربی آگاه و با استفاده از روش های علمی و سایر خصوصیـــاتی که یک مربی موفق باید داشته باشد از جمله اصول علمی تربیــت بدنــی، برنامه ریزی صحیح تمرینات به نحوی که ورزشکار در روز مسابقه در حداکثر کیفیت بدنی و توان مسابقه باشد به طور کامل روشن و غیر قابل انکار است.
اگر ما ادوار گذشته را مورد مطالعه قرار دهیم در می یابیم که در مسیر عمومی تاریخ زندگی انسان ، فرهنگ ها و تمدن های بسیاری به وجود آمده است و پیدایش اجتماعات و حرکت آنان اگر چه به ظاهر مستقل بوده ولی به حقیقت در یکدیگر تأثیرات متقابل داشته و تاریخ عمومی بشر را از جنبه های حرکت درونی و بیرونی به وجود آورده است.
نقش اساسی علوم ورزشی :
اگر چه علوم ورزشی و نقش اساسی آن در بین تمامی ملل هنوز به مراحل کمال نرسیده ولی بدین نتیجه نهایی نرسیده است که اولاً : اجتماع انسانی چون تشکل الکترونی و پروتونی و تجمع منظومههای شمسی پیوسته متحرک و متکامل بوده و از مراحل مختلفی گذشته است و در ثانی: تحول و حرکت افراد اجتماع نه فقط از جنبههای معنوی و درونی مورد مطالعه بوده بلکه برای تطابق حرکات روحی و جسمی انگیزههای علمی را مورد توجه قرار داده و دوام حیات و زندگی خویشتن را در این ایام یافته است که جسم و روح خود را مبتنی بر تحول زمان و نظام خلقت هماهنگ ساخته تا با توازن این دو پدیدهی محسوس و معقول سزاوار عدل آفرینش و محق به ادامهی زندگی سالم و متعالی باشد.
ورزش محتوی زندگی نیست بلکه نوایی است که زندگی را همراهی می نماید . حفظ سلامت ملل و ایجاد تحول در همهی این تلاشها ، تحقیقها ، تفسیرها و تجربیات و آزمایشهای علمی در این مدت بیش از دو قرن باعث شدند تربیت بدنی به صورت علم جداگانهای درآمده و انجام ورزش برای مردم جوامع صنعتی جنبهی حیاتی پیدا کند برای این که احتیاج جوامع کنونی ، به نیروی انسانی سالم بیش از هر زمان دیگر قابل لمس است، در جوامعی که نارسائی های کمی و کیفی ورزش وجود دارد عقب افتادگی آن جامعه نیز چشمگیر است و از این روست که ورزش امروز در جوامع مترقی دنیا علاوه بر اثرات بهداشتی و نقش مهم آن در سلامت یک ملت به عنوان یک پدیدهی اجتماعی و عامل مهم اقتصادی مورد مطالعه و پژوهش علمی قرار می گیرد به این دلیل که ترقی دانش و فنون و پیشرفت تمدن مسائل تازهای به وجود آورده است که در گذشته یا مورد نظر نبوده و یا آن که چندان توجهی به آن نمی شد.
بررسیهای علمی ورزش و تربیت بدنی در جوامع صنعتی امروز جدا از پژوهش های پزشکی ، آموزش و پرورش ، روانشناسی ، بهداشت، جامعه شناسی ، اقتصاد و تاریخ نبوده بلکه با همهی علوم فوق رابطه مستقیم دارد .
تربیت بدن فرصت را به کودک، نوجوان و جوان می دهد که استعدادهای خود را بیازماید و به پرورش خود با راهنمایی مربی آگاه همت ورزد . نوجوان و جوان امروزی فقط در محیط ورزش حاضر است نظم را بپذیرد ، چرا که در آن محیط همه مانند او به دستور و مقررات مربوط احترام می گذارند و مسئله تبعیض مطرح نیست همسالان و همراهان دیگرش هم مجبورند به دستورهای مربی عمل کنند.