لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
چکیده :
پرخاشگری یک رفتار دفاعی آموختنی است که در کودک برای مقابله با خطر یا تهدید بروز می کند. این رفتار دفاعی برای کودک امکان مقابله با خطر یا فرار از خطر را به وجود می آورد. پرخاشگری زاییده دنیای مدرن و صنعتی امروز نیست ودر تمام اعصار وجود داشته است ولی ممکن است تظاهرات آن در بین کودکان از دورهای به دوره دیگرویا از جامعهای به جامعه دیگر متفاوت باشد. پسرها نیز پرخاشگرتر از دخترها هستند. پسرها معمولا بیش از دخترها پرخاشگری بدنی و لفظی دارند، به خصوص وقتی که به آنان حمله میشود یا کسی مزاحم کارهایشان میشود، تلافی میکنند...
پیشگفتار
پرخاشگری واکنشی است که ممکن است کودک و نوجوان در مواجهه با ناکامیها از خود بروز دهد. هرچند از پرخاشگری تعریفهای متفاوتی ارائه شده است، اما این مفهوم برای همه شناخته شده و ملموس است و معمولا به رفتاری گفته میشود که به نوعی به دیگران آسیب میرساند یا به صورت بالقوه میتواند موجب آسیب رسیدن به کسی شود، پرخاشگری ممکن است فیزیکی باشد و با رفتارهایی چون کتکزدن، لگد پراندن و... بروز کند یا لفظی باشد و با فریاد زدن، رنجاندن و... خود را نشان دهد. گاه هم میتواند به صورت رفتارهایی مانند زورگیری و دزدی بروز کند.
در تعربفی دیگر میتوان گفت؛ پرخاشگری یک رفتار دفاعی آموختنی است که در کودک برای مقابله با خطر یا تهدید بروز می کند. این رفتار دفاعی برای کودک امکان مقابله با خطر یا فرار از خطر را به وجود می آورد. پرخاشگری زاییده دنیای مدرن و صنعتی امروز نیست ودر تمام اعصار وجود داشته است ولی ممکن است تظاهرات آن در بین کودکان از دورهای به دوره دیگرویا از جامعهای به جامعه دیگر متفاوت باشد.
پرخاشگری رفتاری است که در همه حیوانات و از جمله انسان وجود دارد. در این زمینه"گروهی از صاحب نظران علوم رفتاری نظیر فروید و لورنز معتقدند که پرخاشگری رفتاری است که ریشه در ذات و فطرت انسان دارد. این دو معتقدند که پرخاشگری به عنوان یک نیروی نهفته در انسان دارای حالت هیدرولیکی است که به تدریج در شخص متراکم و فشرده میشود و سرانجام نیاز به تخلیه پیدا میکند. به نظر لورنز اگر چنین انرژی به شکل مطلوب و صحیح مثلاً در طرق ورزشها و بازیها تخلیه شود جنبه سازندگی خواهد داشت. از نظر فروید پرخاشگری در انسان نماینده غریزه مرگ است که در مقابل غریزه زندگی در فعالیت است، یعنی همچنان که غریزه زندگی مارا در جهت ارضای نیازها و حفظ هدایت میکند غریزه مرگ به صورت پرخاشگری میکوشد به نابود کردن بپردازد این غریزه چنانچه بتواند دیگران را هدف پرخاشگری قرار میدهد و اگر نتواند دیگران را هدف پرخاشگری قرار دهد به جانب خود متوجه شده و به صورت خودآزاری و خودکشی جلوه گر میشود، بنابراین از نظر وی پرخاشگری در کودک و نوجوان حالتی مخرب و منفی دارد"[1]
اما به نظر میرسد که تایید ذاتی بودن پرخاشگری برای کودک و نوجوان خطرناک و مخرب باشد زیرا داشتن چنین فکری سبب میشود که پرخاشگری یک واکنش اجتناب ناپذیر تلقی شود و در این صورت باید گفت که انسان در کنترل یا کاهش آن نمیتواند نقش داشته باشد و این در حالیاست که پرخاشگری از نظر اجتماعی هم قابل آموزش است هم قابل پیشگیری.
پرخاشگری کودکان وسیلهای، رفتاری است در جهت رسیدن به هدفی؛ پرخاشگری خصمانه رفتاری است در جهت آسیب رساندن به کودک دیگر، بیشتر پرخاشگری های بین کودکان کوچک از نوع(وسیلهای) است. این نوع پرخاشگری به خاطر متعلقات است. کودکان از یکدیگر اسباب بازی میقاپند، یکدیگر را هل میدهند تا به اسباب بازی که میخواهند بازی کنند، دست یابند. به ندرت اتفاق میافتد که کودکان بخواهند به کسی آسیب برسانند یا از روی عصبانیت دست به پرخاشگری بزنند. البته تذکر این نکته لازم است که پرخاشگری را باید از جرات ورزی متمایز دانست.
پسرها پرخاشگرتر از دخترها هستند. پسرها معمولا بیش از دخترها پرخاشگری بدنی و لفظی دارند، به خصوص وقتی که به آنان حمله میشود یا کسی مزاحم کارهایشان میشود، تلافی میکنند. والدین کودکان پرخاشگر نیز غالباً خشونت دارند و پرخاشگرند. برای پیشگیری از پرخاشگری کودکان، والدین باید بر روی رفتار خود کنترل داشته باشند. همچنین باید در پاداش دادن و تنبیه کردن فرزندانشان رفتار با ثباتی داشته باشند و با استفاده از راههای مؤثر بدون این که با تنبیه شدید همراه باشد پرخاشگری کودکان را کنترل کنند. تلویزیون نیز منبع دیگری است که کودکان به خصوص پسرها از طریق آن رفتار پرخاشگرانه را میآموزند، کودکانی که مستعد پرخاشگری هستند با دیدن خشونت از تلویزیون بر میزان پرخاشگریشان افزوده میشود.
طرح مسئله:
با پدیده پرخاشگری کودک و نوجوان چگونه می توان مبارزه کرد و ریشه های آن را در کجا میتوان جستجو کرد؟ خانواده، مدرسه، گروه همسالان و یا رسانههای جمعی؟ کدام یک در بروز چنین رفتاری و یا تعدیل آن نقش عمده را بازی میکنند.
چنین به نظر میرسد که ریشه عمده انواع پرخاشگری و بددهنی را باید در سال های کودکی و در زمان فرایند اجتماعی شدن شخص جست و جو کرد.
"متخصصین میگویند بروز رفتار پرخاشگرانه اغلب به نوع ادراک فرد پرخاشجو از رفتار دیگران بستگی دارد، روانشناسان همچنین به پرخاشگری درونی نیز اشاره دارند که حاصل فرو خوردن خشم است که در نهایت به صورت افسردگی بروز پیدا خواهد کرد. کودکان افسرده از دست خود و اینکه نتوانستهاند وضعیت را با داد و فریاد یا پرخاشگری به نفع خود برهم بزنند، عصبانی هستند. از یاد نبرید بچه ها با چشمهای شان یاد می گیرند و پرتاب کردن اشیا، برهم زدن، فریاد کشیدن، پا به زمین کوبیدن و... چیزهایی است که از شما یاد گرفتهاند. کودکان آئینه تربیت خانوادگی خود هستند."[2]
خشونت و پرخاشگری فیزیکی یا لفظی ممکن است ناشی از ناکامیهایی در زندگی کودک باشد یا به دلیل وجود مدلهای پرخاشگرانه در محیط زندگی(خانه یا مدرسه) نوجوان ایجاد شود. نوجوانان خشن معمولا والدینی پرخاشگر دارند که روشهای تربیتی آنها بیشتر مبتنی بر سختگیری، خشونت و تنبیه بدنی است، البته در این زمینه عامل وراثت را نیز نباید از نظر دور داشت لیکن تربیت کارآمد و قوی میتواند آثار وراثت را تحت پوشش خود قرار دهد. نابسامانیهای خانواده نیز میتواند از عوامل دیگر ایجاد خشونت در قالب پرخاشگری باشد، غیبتهای طولانی پدر و مادر، درگیری های لفظی و فیزیکی والدین و اختلاف، جدایی و متارکه و نبود